گفتگو: از آزادی چه میخواهیم؟
آزادی رویا ی بزرگ مردمان ایران در دو سده ی گذشته بوده است. شوربختانه اما هرچه بیشتر گشتهایم، و خواستهایم، کمتر به چنگ آوردهایم.
از قرص نان آزادی سهم ما شهربندان چه اندازه بوده است؟ چیست در سنت که نمیگذار آزادی، در میان برادران و خواهران برابر پخش و توزیع شود؟ و این گره کور را چهگونه باید گشود؟ چه نسبتی میان «حق بودن» و «حق داشتن» هست؟ و چرا حق داشتن در سنت چندان جایگاهی نمییابد؟ و ما هنوز آن را بهتمامی و تا پایان نمیشناسیم؟
جمهوری اسلامی با هر خوانشی در ایران نماد چنین سنتی است؛ سنتی ستبر که هنوز در خم نخست حق بودن، در گل مانده است. آن درماندهگی در جستوجو ی آزادی و این بدخیمی که هسته ی سخت چنین تاریخی است، در تاریخ سیاه جمهوری اسلامی به اوج خود میرسد. اوجی که چیزی بیش از سقوط آزاد آزادی نیست. تاریخی که سرانجام با تجاوز به وجدان و جان و جهان ایرانیان خودنمایی کرد.
اسلامسیاسی، حکومت دینی، ولایت فقیه، علی خامنهای، شورای نگهبان و نظام ممتازیت و امتیاز روحانیت در جمهوری اسلامی متجاوزان را بر جامعه چیره کرده است. اما رد ما هم در این دست فاجعهها دیده میشود؛ ما که دیدیم و سکوت کردیم؛ ما که خواندیم اما ناندیشیدیم؛ ما که با حکومت سرکوب و سرب همپوشانی داشتیم؛ و این سنت پلشت را در خانه و خانواده مشق کردیم. ما که کنار جوانان و نوجوانان و کودکان خود نایستادیم و جستوجو ی خوشبختی را در ایران آزاد و ملی نکردیم. ما که از آزادی، عدالت، برابری و ارزشها ی دیگر حرف بسیار زدیم، اما در شناخت، قانونگذاری و پاسداری از آنها کاری درخور نکردیم. ما که به جستوجو ی خوشبختی و بهانهها ی کوچک خوشبختی ناندیشیدیم؛ ما که نتوانستیم با کودکان خود و کودکی خود مهربان باشیم و از رویاها ی آنان پشتیبانی کنیم. ما که در بدپنداری از آزادی، در پخش و توزیع آزادی دریغ کردیم و برای بازماندهگان سهمی از آزادی نگذاشتیم. این کلاف درهم و پرگره را چهگونه و از کجا باید گشود؟
این همه را در چشمانداز رویایی که رویاپردازان «زن، زندهگی و آزادی» برای ایران و آینده پرداخته و پختهاند، با سیاستمدار چپ مریم سطوت در میان گذاشتهام و پاسخها ی او را به پیشگاه شما آوردهام.
اکبر کرمی
Akbar Karami