علامت‌ سوال‌های انتخاب رییس آینده خبرگان

جرس: رییس آینده مجلس خبرگان قرار است در نشست روز ۱۹ اسفندماه انتخاب شود. نگاه‌ها حالا بیشتر از همه متوجه محمود هاشمی شاهرودی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی است.

بخت هاشمی شاهرودی برای نشستن بر کرسی ریاست بیشتر است. او بعد از درگذشت محمدرضا مهدوی کنی رییس پیشین این مجلس در مهرماه امسال به عنوان سرپرست خبرگان منصوب شد و انتظار می‌رود که به واسطه حامیانش در این مجلس کرسی ریاست را از آن خود کند. رییس بعدی خبرگان تنها به مدت یکسال یعنی تا برگزاری انتخابات بعدی در اسفندماه سال ۱۳۹۴ عهده‌دار این سمت خواهد بود. ترکیب مجلس آینده٬ رییس بعدی را مشخص خواهد کرد. خبرگان به عنوان یک نهاد تشریفاتی در ساخت سیاسی جمهوری اسلامی شناخته می‌شود اما از آنجا که آقای خامنه‌ای اکنون ۷۵ ساله است و سال گذشته یک عمل جراحی را پشت سر گذاشت نگاه‌ها حالا به خبرگان بیش‌ از گذشته است. شاید مجلس آینده مجلسی باشد که وظیفه انتخاب رهبر بعدی جمهوری اسلامی را بر عهده بگیرد. در همین زمینه با احمد سلامتیان تحلیلگر مسائل ایران گفتگو کردیم و از او درباره اهمیت مجلس خبرگان آینده و نقش ریاست این مجلس پرسیدیم.

متن کامل گفتگو را بخوانید:

آقای سلامتیان، انتخاب رییس آینده مجلس خبرگان از چه اهمیتی برخوردار است که در هفته‌های اخیر تا این حد درباره آن گمانه‌زنی و بحث صورت می‌گیرد؟

انتخاب رئیس مجلس خبرگان با توجه به تاریخ جمهوری اسلامی بیش از آنکه اهمیتش در جایگاه و اختیارات ریاست این مجلس باشد، ناشی از شخصیت از آن فردی است که به عنوان رییس این مجلس انتخاب می‌شود و توانایی‌هایی که در شبکه‌های ارتباطی گوناگون با روحانیت سنتی و مراجع شناخته شده توسط جمهوری اسلامی و همچنین ارگانهای حکومت دارد.
اگر به گذشته مراجعه کنیم در دوره‌ای که آیت الله مشکینی رئیس مجلس خبرگان بود، او نه در مورد عزل آیت الله منتظری، و نه بعد از فوت آقای خمینی برای تعیین کردن رهبر جدید و نه حتی در سالهای بعد نقش مهمی ایفا نکرد؛ حال این که در سالهایی که اظهاراتی از جانب افراد مختلف منتشر شد مشخص شد که در ذهنیت خود ایشان بعضی دیگر و از جمله داماد ایشان آقای ری شهری که وزیر اطلاعات هم بودند انتظار رهبری برای آقای مشکینی قائل بودند اما دیدیم که در کشمکش تناسب قوای درون حاکمیت در آستانه انتخاب رهبر جدید دو اقدام بسیار مهم صورت گرفت که در مورد هیچکدام ان‌ها رئیس خبرگان نقش عمده‌ای نداشت. مورد اول که عملا خلاف قانون اساسی معتبر آن زمان نیز بود حذف شرط مرجعیت از شرایط لازم برای رهبر بود و در فرایند به رهبری رسیدن آقای خامنه‌ای، نیز رییس وقت مجلس خبرگان نقش تعیین کننده‌ای نداشت. عمده‌ترین نقش در آن زمان مربوط به آقای هاشمی رفسنجانی بود که ریاست مجلس خبرگان را بر عهده نداشت.
آیا تناسب قوای در شبکه روحانیت و حاکمیت هنوز به وضعیت ثابت خود باقی مانده است و یا اینکه متحول شده است؟


موضوع اصلی رئیس آینده مجلس خبرگان بیش از این مساله که رئیس چه کسی است، کارزاری است که بخشی از حاکمیت مدتی است بر علیه آقای رفسنجانی شروع کرده است. این بخش متشکل از کسانی است که آقای احمدی‌نژاد را عملا در دوره انتخاباتهای گذشته برای تخریب آقای رفسنجانی به میدان آوردند و امروز از نقطه نظر سیاسی در ارتباط با انتخابات ریاست جمهوری اخیر شکست خورده‌اند. اما این بخش با این همه نتوانست مانع ادامه ریاست مجمع تشخیص آقای رفسنجانی و حضوروی در بخشهایی از فضای رسانه‌ای و سیاسی کشور شود.
بنابراین مسئله اصلی انتخابات آینده مجلس خبرگان این است که آیا این انتخابات در جنبه ضدیت با آقای رفسنجانی می‌تواند ایشان را منفعل و در مجلس خبرگان منزوی کند تا در بین اعضای خبرگان جایگاهی نداشته باشد یا نه؟ من علیرغم جوسازیهای بعضی رسانه‌ها نشانه‌هایی جدی از چنین امری نمی‌بینم.
این موضوع بستگی به تاکتیک‌های گروههای مختلف دارد برای اینکه مرحله گذر انتخاب رییس بعدی مجلس خبرگان را تا انتخابات آینده مجلس خبرگان در یکسال آینده چگونه بگذرانند. باید دید آیا بخش‌هایی که از آقای رفسنجانی تبری نجسته‌اند یعنی روحانیت سنتی هنوز فضایی در حاکمیت دارند یا نه؟


اقلیتی که اکنون مهم‌ترین یورش را به موقعیت آقای رفسنجانی هدایت می‌کند پشتیبانی اصلی خود را بیش از اینکه در روحانیت سنتی و یا حتی بیت رهبری در کلیت آن ببیند متکی به حمایت ارگانهای امنیتی و نظامی است که می‌خواهند در پی این انتخابات تا جایی پیش بروند که سرنوشت خبرگان بعدی وانتخابات آن را نیز از هم اکنون بدست بگیرند تا بتواند رهبر آینده را بعنوان کسی که دست نشانده و برآمده نفوذ خودشان باشد تعیین کنند.
این روز‌ها مسئله ریاست خبرگان در معرض توجه جدی‌تری قرار گرفته حتی احمد‌علم الهدی امام جمعه مشهد هم به تازگی گفته ریاست این مجلس مساله چندان مهمی نیست و وظایف رییس مجلس خبرگان محدود است. آیا علت این بحث‌ها ناشی از واهمه‌ای است که از ریاست احتمالی هاشمی رفسنجانی دارند؟


مهم این است که چه شخصیتی در داخل مجلس خبرگان بالا‌ترین نفوذ را دارد. معمولا صحبتهایی که در این کارزاری که اشاره کردید مطرح می‌شود همانی است که در بولتن‌های سری ارگانهای امنیتی ـ نظامی تدارک روانی دیده می‌شود و جزو آن کارزار تبلیغاتی آن خبرگزاری‌ها قرار می‌گیرند و از همین مسئله جایگاه رئیس مجلس خبرگان٬ ابزاری را علیه شخص آقای رفسنجانی استفاده می‌کنند. اگر دقت کنید آدرس آقای رفسنجانی در این صحبت‌ها داده می‌شود اما هنوز به جایی نرسیده‌اند که آشکارا شعار مرگ بر رفسنجانی را بدهند و به این شکل کارهای ایذایی می‌کنند. باید دید که گروههای مختلف از جمله آقای رفسنجانی چه تاکتیکی برای عبور از این مرحله کوچک ایذایی بکار خواهند گرفت.
منظور از تاکیتک صحبتهای آقای رفسنجانی٬ همان است که می‌گوید اگر کسی راکه برای ریاست خبرگان صالح نبیند به میدان بیاید و احساس تکلیف می‌کنند و وارد مبارزات انتخاباتی برای ریاست این مجلس می‌شود؟


به اعتقاد من انتخابات ریاست آینده مجلس خبرگان در زمانی این معنا را به خود می‌گیرد که اعضایی از این مجلس وهیئت رییسه کنونی آن که در واقع تمام قدرت خود را از نهادهای امنیتی ـ نظامی می‌گیرند و دارای نفوذ چندانی در شبکه‌های سنتی روحانیت و بازار و شبکه‌های مختلف اجتماعی نیستند، این انتخابات را آخرین خاکریز خود بدانند و حاضر شوند هزینهٔ لازم برای مقابله با آقای رفسنجانی را در این میدان بدهند. اگر آمادگی برای چنین کاری نباشد امکان دارد خود آقای رفسنجانی کاندیدا شود یا یک رئیسی تعیین شود که نفوذش بیشتر از آقای مشکینی نیست و عملا تاثیر اساسی در اخذ تصمیم این مجلس نخواهد داشت.
مساله اصلی این است که آیا این گروه‌ها و مراکز نفوذ می‌توانند انتخابات ریاست مجلس خبرگان آینده را برای هفته آینده به کارزاری علیه آقای رفسنجانی بدل کنند یا نه؟ یعنی آیا در ماههای آینده ما مواجه با ممنوع التصویر و ممنوع البیان شدن آقای رفسنجانی هم شویم؟ البته این امر مستلزم این است که این گروه‌ها به چنان قدرتی برسند که آقای رفسنجانی را از جایگاه ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام هم برکنار کنند و ملاقات‌های آقای رفسنجانی و آقای خامنه‌ای را هم حذف کنند و ما وارد کارزاری شویم که آقای رفسنجانی هم به عنوان یک غیرخودی تلقی شود و حصر و محدودیت برایش ایجاد کنند.
آیا این محدودیت در آینده‌ای نزدیک قابل تصور است؟


من بسیج سیاسی و حتی امنیتی برای چنین کارزاریی را در شرائط کنونی بسیار پرهزینه و بعید می‌بینم.
آقای هاشمی رفسنجانی در مصاحبه با روزنامه جمهوری اسلامی در پاسخ به این سوال که اگر مشکلی برای رهبری پیش بیاید سرنوشت این نظام به دست چه کسی سپرده می‌شود می‌گویند کاری که کردیم، در زمان خودش انجام دادیم کار درستی بود. اینکه به دست چه کسی می‌افتد، یک نگرانی بر حق است؛ اما اگر اشکالی هست، در عملکرد خبرگان است. آیا اشاره ایشان به خروج مجلس خبرگان از وظیفه نظارتی بر عملکرد رهبری و بدل آن به نهادی برای تایید رهبری است؟


اگر تناسب قوای اعضای خبرگان متناسب باشان و نفوذ و عمل هر کدام از آن‌ها در مجموعه فضاهای اجتماعی و فضای حاکمیت جمهوری اسلامی باشد در آن صورت مجلس خبرگان دارای قدرتی خواهد بود که از خود استقلال نظر و رایی در ارتباط با توانایی انجام وظایف اصلی‌اش در امر نظارت بر رهبری داشته باشد. و گرنه فقط به عنوان یک ارگان مطیع رهبری و فقط بله قربان گو خواهد بود.
اما توجه داشته باشیم که تناسب قوا در مجموعه حاکمیت فقط به شخص رهبر اعم از آنکه آقای خامنه‌ای یا آقای خمینی باشد خلاصه نمی‌شود. در جمهوری اسلامی از نقطه نظر تکثر قدرتی که در خود دارد علی رغم تمام اختیاراتی که به رهبری داده شده جایگاه وی به مقدار بسیار زیادی در قدرتش در طی سی سال گذشته متحول شده است. متناسب با اینکه آیا این رهبری دارای یک مشروعیت وسیع تاریخی و انقلابی در حوزه‌های علمیه و فضاهای مرجعیت سنتی و انقلابی ایران هست یا نه.
به‌‌ همان اندازه‌ای که آقای خمینی دارای نفوذی در حوزه‌های سنتی روحانیت بود حتی پیش از رهبری دارای مرجعیت و مشروعیت تاریخی داشت و به عنوان بنیانگذار یک نظام جدید بود آقای خامنه‌ای در دوران خودش بیشتر وام‌دار ارگانهای امنیتی و نظامی و تحت سیطره دادگاههای انقلاب یا سپاه پاسداران و یا دوایر سیاسی ایدئولویک نیروهای مسلح قرار گرفته است. به عبارت دیگر این ارگان‌ها هستند که بر ایشان ولایت می‌کنند.
بعد از آقای خمینی و مساله جانشینی با حذف شرط مرجعیت از رهبر عملا از نفوذ و اقتدار مذهبی او کاستند و دوران جنگ هم تمام شده بود، رهبری انتخاب شد که نمی‌توانست بگوید مشروعیت تاریخی و مشروعیت انقلابی و مشروعیت بنیانگذاری نظام جدید مانند آقای خمینی دارد و از همین رو می‌توانم بگویم مشروعیت جایگاه رهبری ضعیف‌تر شد گرچه اختیارا ت قانونی و عملی‌اش افزایش یافت.
اما سوال این است چرا با تمام این ضعف‌ها آقای خامنه‌ای رهبر شد؟


به علت اینکه ما با کشوری مواجه هستیم که بر مبنای رانت واحد نفتی زندگی می‌کند؛ در چنین کشورهایی ارگانهای نظامی و امنیتی که بهره اصلی را از این رانت می‌برند، خواه ناخواه صرف نظر از مواضع ایدئولوژیک و سیاسی به تکیه‌های اصلی راس حاکمیت بدل می‌شوند. باز تکرار می‌کنم عمامه بر سر رهبر نباید مانع از آن شود که بعضی از مواقع کلاه خود نظامی بر سر رهبر به عنوان فرمانده کل قوا را نبینیم. به عبارت دیگر نفوذ پایگاههای اصلی که رهبر بر آن‌ها تکیه می‌کند بر عمل و مشروعیت وی نیز سایه می‌افکند.
تحول اصلی در رهبری جمهوری اسلامی بعد از آقای خمینی این است که مقام رهبری در ردایی تشخص می‌یابد که هر چه بیشتر به ارگانهای امنیتی ـ نظامی تکیه کرده است. همین تکیه کردن بیش از حد باعث شده که بسیاری از روحانیون اعضای مجلس خبرگان کنونی بیش از آنکه برآمده از حوزه‌های علمیه سابق باشند برآمده از ارگانهای نظامی ـ امنیتی هستند. الان نتیجه این تحول آن شد که کم کم حجت الاسلام سردار‌ها امور را به دست گرفتند و تعدادی از آن‌ها در داخل مجلس خبرگان قرار گرفتند. البته منظور از سردار تنها سردار سپاه نیست بلکه آن کسی هم که بیست سال در ارگانهای امنیتی بوده و در دادگاههای انقلاب احکام صادر کرده جزو همین حجت الاسلام سردار‌ها است. کسانی که از بیست سالگی به کار‌های نظامی امنیتی مشغول شده‌اند و برای قدرت گرفتن لباس روحانیت به تن کرده‌اند.
آیا قدرت و نفوذ این روحانیون برآمده از نحوه انتخاب امنیتی ـ نظامی به جایی می‌رسند که کم کم شبکه نفوذ روحانیت و مرجعیت را جایگزین کنند؟


اگر چنین شود عملا مواجه با یک نظام امنیتی ـ نظامی می‌شویم که این نظام در یک کشور تک رانتی نفتی گسترش پیدا کرده است. و از این رو فرقی با کشورهای رانتی که در مناطق دیگر دنیا داریم نخواهد داشت.
آیا هنوز مجموعه‌ای که به عنوان جمهوری اسلامی و نهاد‌هایش بوجود آمده، می‌تواند دارای نوعی خلاقیت باشد که تکثر مراکز سنتی برآمده از انقلاب را حفظ کند یا نه؟

جمهوری اسلامی می‌گوید اسلام سیاسی ایدئولوژیک است و مسئله جانشینی هم مانند جانشینی پیامبر باید عمل کند چنانکه در تاریخ اسلام این امر بطور مستمر رواج داشته است. بنابراین مسئله اصلی در تعیین رهبر مجلس خبرگان این است که دست نشانده ارگانهای نظامی ـ امنیتی خواهد بود یا برآمده از تناسب‌های قواهای دیگری در جامعه است؟ خلاصه کردن کشمکش‌ها به اشخاص مانع دیدن کشمکش اصلی است. کشمکش اصلی هم این است که آیا در درون این کشور رانتی حضور مردم و نظارت مردمی یعنی آنچه که طرفداران جمهوری اسلامی از آن به مردمسالاری دینی یاد می‌کنند می‌تواند در مقابل این ارگان‌های نظامی ـ امنیتی بایستد یا نه؟
امروز جمهوری اسلامی در مقابل یک انتخاب تاریخی قرار دارد و مجلس خبرگان یکی از محلهایی است که این مساله در آن تبلور پیدا می‌کند. باید دید ترکیب مجلس آینده خبرگان توانایی این را دارد که اگر ارگانهای امنیتی ـ نظامی خواستند مسائلی را به آن‌ها تحمیل کنند با اتکا بر شبکه‌های دیگر ایستادگی کند یا نه؟
آقای هاشمی رفسنجانی در همین مصاحبه‌ اخیر خود با روزنامه جمهوری اسلامی بحث شورای رهبری را مطرح می‌کنند مبنی براینکه اگر خبرگان به وظیفه خود درست عمل کند، در صورت نبودن یک فرد مناسب حتما می‌توانند شورایی عمل کنند چون قانون شوراشدن هم باز است. تعبیر شما از این دغدغه آقای رفسنجانی چیست؟
من از دغدغه آقای رفسنجانی اطلاع ندارم اما بر اساس شیوه عمل و سرگذشتی که در طی سی و شش سال جمهوری اسلامی تا به امروز پیدا کرده می‌توانم بگویم نگرانی وی آن اندازه قدرت و سیطره یافتن ارگانهای نظامی ـ امنیتی است که دیگر چیزی از جمهوریت جمهوری اسلامی باقی نگذارند.
آقای رفسنجانی با توجه به روابطی که با روحانیت سنتی و مراجع مختلف و حوزه‌های مختلف بازار دارد در بین دست اندارکاران کنونی جمهوری اسلامی بیشتر می‌تواند حساسیت این مساله را درک کند. به عبارت دیگر آقای رفسنجانی صابون این ارگانهای نظامی و امنیتی که خودش در زمانی آن‌ها را پروار کرده به جامه‌اش خورده است و به دلایل مختلف هوشیارانه‌تر نسبت به این مساله برخورد می‌کند و موضعگیری‌های آن‌ها در مقابل آقای رفسنجانی به همین مسئله باز می‌گردد.

 
اما قربانی آن گسترش و نفوذ تنها آقای رفسنجانی نخواهد بود برهم خوردن تناسب قوا به نفع نیروهای امنیتی نظامی عنان گسیخته به هیچ مقام و راسی و سروری در هیچ نظامی ترحم نمی‌کند. در منطق این نوع گسترش قدرت استیلای کامل چکمه و پادگان است.
این نگرانی را آقای رفسنجانی بیشتر از کسانی درک کرده که مغرور بر قدرت کنونی متوجه نیستند که نظامیان کنونی می‌توانند مانند سربازان حلقه به گوش ترک و سرداران قزل باش به جایی برسند که قبله عالم را هم دست نشانده خود کنند.
احمد خاتمی عضو هیات رئیسه کنونی مجلس خبرگان یکی از شروط تایید صلاحیت را صحت وجودی کاندیدا‌ها اعلام کرده است. آیا این شروط دست شورای نگهبان را برای اعمال سلیقه سیاسی باز نمی‌گذارد؟


قدرت مطلقه‌ای که برای شورای نگهبان گذاشته‌اند این نهاد را به مقنن، مفسر و مجری در موارد مختلف بدل کرده است و یک مرکز نفوذی برای ارگانهای امنیتی ـ نظامی شده است. با بولتن سازی و تبلیغاتی که انجام می‌دهند مبنی براینکه کلیت نظام و امنیت کشور در خطر است این مراکز متدرجا وضعیت روحی و سیاسی اعضای شورای نگهبان را نیز مهندسی می‌کنند.
اعتقاد راسخ دارم که اگر شورای نگهبان در مقابل این خطر جدی که مشروعیت نظام را تهدید می‌کند بخواهد به وضعیت گذشته عمل کند و به نوعی تسلیم تصمیمات ارگانهای امنیتی ـ نظامی شود انتخابات آینده مجلس خبرگان را بدل به یک قلع و قمعی خواهند کرد تا به جای اینکه مشروعیت مردمی اعضای خبرگان و رهبری آینده را بیشتر کنند، انتخاباتی مهندسی شده در اتاق‌های فکری نظامی ـ امنیتی باشد.
حال با توجه به صحبتهای محمد مومن از اعضای فقهای شورای نگهبان در مورد تائید صلاحیت نامزد‌های انتخابات مجلس خبرگان رهبری توسط شورای نگهبان مبنی بر اینکه همه اعضای کنونی مجلس خبرگان رهبری برای انتخابات آینده این مجلس تائید صلاحیت نخواهند شد و این شورا مقابل برخی آدم‌های ناباب خواهد ایستاد، ترکیب مجلس آینده خبرگان را چگونه پیش بینی می‌کنید؟


با توجه به عملکرد شورای نگهبان که درپاسخ به سوال قبل توضیح دادم کیفیت و ذات مجلس آینده کم کم نظامی ـ امنیتی شده است. شورای نگهبان کنونی یا در مقابل ارگان‌های نظامی ـ امنیتی از خودش قدرتی ندارد، مگر اینکه هنوز ویژگی‌هایی برای جمهوری اسلامی قائل باشد که تنها علت و ابزاری که برای بقای خود دارد نظامی و امنیتی شدن صرف نیست؛ در آن صورت خود رهبر باید به گونه‌ای به میدان بیاید که حضور و آرا مردمی را شاداب نگه دارد. در انتخابات ۸۸ و ۹۲ تفاوت این بود که در انتخابات ۸۸ از چند مدت قبل از انتخابات اعلام کردند که این انتخابات امنیتی‌ترین انتخابات خواهد بود و با مهندسی آن را به دست گرفتند و بعد هم که نوار‌هایش در می‌آید افتخار می‌کنند. یک روند هم قبل از انتخابات ۹۲ این بود که رهبری ناگهان قبل از انتخابات صحبت از حق الناس می‌کند.

امروز با توجه به انتخابات گذشته بحث در مورد انتخابات آینده این است که آیا حق الناس توسط رهبری رعایت می‌شود و از این رعایت حق الناس برای ولایت خود خرج می‌کند یا حق الناس تنها زینتی است که به ارگان‌های نظامی ـ امنیتی این اجازه را بدهد که انتخابات را به گونه‌ای مهندسی کنند که در پادگان‌های خود توضیح داشته باشند. سرنوشت انتخابات آینده مجلس و انتخابات مجلس خبرگان بستگی به این دارد که آیا فضای داخل کشور امنیتی ـ نظامی می‌شود به گونه‌ای که در آستانه انتخابات تنها ارگانهای نظامی ـ امنیتی رقابت کنند و یا اینکه برای تک تک این انتخابات شرایط آزادی نسبی را در ایران ایجاد کند تا نوعی بدنه اجتماعی را به انتخابات بکشاند. باید دید آیا مسائلی مانند ممنوع التصویر و ممنوع البیان کردن آقای خاتمی یا حصر آقایان موسوی و کروبی ادامه پیدا می‌کند یعنی این محدودیت‌ها برای آقای خاتمی و هاشمی هم ایجاد می‌شود، یا اینکه شرایط کشور و منطقه به ترتیبی است که رهبری متوجه این مسئله می‌شود که عمده‌ترین تکیه‌اش باید به نحوه تعامل با بدنه جامعه و مردم باشد و در آن صورت ابزار نشاط این بدنه انتخاباتی را فراهم کند.
بنابراین امروز بیش از هر چیز نحوه برخورد شخص آقای خامنه‌ای اهمیت دارد چراکه وضعیتی که ایشان در اعمال قدرت خود به وجود آوردند به گونه‌ای است که تمام راه‌ها به سوی او ختم می‌شود. اگر دست شورای نگهبان در قلع و قمع کردن باز گذاشته شود در آن صورت می‌توانم بگویم رهبری کلید آینده رهبری را به دست نظامیان و امنیتی‌ها داده‌اند نه به دست مراکز سنتی حوزوی و ارتباط با بازار و به خصوص طبقه متوسط که پخته شده است. بدنه اجتماعی ایران در مقایسه با کشورهایی مانند سوریه و عراق و مصر از خودش نشانه‌هایی را بروز می‌دهد که بسیار پخته‌تر و با تجربه‌تر و با درایت‌تر شده است و مستمرا نشان می‌دهد که در جستجوی انعطاف حاکمیت برای رسیدن برای راه حل‌های تحولات تدریجی است که جامعه به هیچ خشونتی دست نزند و امیدی هم به قدرت‌های دیگر خارج از مرزها‌ی کشور نبنند. امتحان بزرگ حاکمیت کنونی و نظام حاکم بر کشور در گروه نحوه تعامل و پاسخگوی به این مطالبه عمومی است.

Print Friendly, PDF & Email