ماندگاری و ناماندگاری گروه های اپوزیسیون

*عبدالرضا تاجیک، روزنامه نگار و فعال ملی – مذهبی مقیم فرانسه است.

با برگزاری هر انتخاباتی در ایران، عملکرد افراد و گروه های سیاسی موافق، مخالف و منتقد وضع موجود در ایران نیز با شدت بیشتری مورد بحث و بررسی قرار می گیرد.

از همین رو اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران نیز در این روزها، با پرسش های بیشتری در خصوص عملکرد خود مواجه می شود. چرا که بیش از سی سال از تلاش آنان برای تغییر وضع موجود در ایران می گذرد؛ سی سالی که با محدودیت های فوق العاده همراه بوده است.

با این وجود نشانه های امیدوارکننده ای از دست یافتن به نتیجه مطلوب از عملکرد اپوزیسیون دیده نمی شود.

برای پاسخ به چرایی این موضوع، منصفانه آن است که ابتدا در خصوص نیروهای محرکه هر حرکت، هدف ها و راهبردهایشان سخن گفته شود

در این خصوص می توان گفت که استراتژی مبارزاتی بخشی از اپوزیسیون که هسته های اصلی آن در خارج از ایران متمرکز شده، بر تسخیر و به دست گرفتن قدرت سیاسی استوار است.

به این معنا که آنان تحقق برنامه ها و ایده آل های خود را با کمک ابزار حکومت، ممکن می دانند. آنان معتقدند که سیاست تنها در حوزه حکومت تحقق می یابد؛ یعنی این دولت ها هستند که سکان سیاست ورزی را به دست می گیرند.

به اعتقاد آنان سرنوشت کشور و مردم به سیاست ورزی در حوزه حکومت وصل می شود. بنابراین می گویند که برای تغییر و اصلاح امور، چاره ای جز کنترل قدرت وجود ندارد.

براساس دیدگاه این بخش از اپوزیسیون، گروه حاکم، افرادی مستبد، ناکارآمد و خشونت گرا هستند؛ آنها قوانین و سیاست هایی را تصویب و اجرا می کنند که منطبق با مصالح و منافع شان باشد.

از همین رو آنان معتقدند که برای اصلاح امور باید این حاکمان را از قدرت خلع کرد. آنان برای تحقق این هدف، راه خشونت آمیز را در صورت مسدود بودن راه مسالمت آمیز، پیشنهاد می کنند.

از سوی دیگر هدف گذاری و تبیین راهبرد در نزد این افراد بر مبنای عواطف و احساسات برانگیخته شده، صورت گرفته است بی آنکه توازن نیروها، زمینه های اجتماعی، فرهنگی و شرایط واقعی ایران در هدف هایشان لحاظ شود.

البته نتیجه این نوع شتاب زدگی بر اساس شواهد تاریخی در مرحله اول، غلبه رویکرد رومانتیک و بروز تفرقه میان مردم و در نهایت تکرار تجربه شکست و انفعال است.

بنابراین این بخش از اپوزیسیون فاقد گفتمانی متعین است؛ چرا که هم اکنون گفتمان انتزاعی آنها برساخته متن جامعه نیست.

بخش دیگری از اپوزیسیون خارج از کشوراما با اتخاذ “گفتمانی نو”، عرصه جدیدی را برای فعالیت سیاسی در برابر خود گشوده است.

این گفتمان نو متأثر از فضای باز سیاسی پس از دوم خرداد سال ۱۳۷۶ بود که به واسطه گفت و گوی مستقیم و غیر مستقیم با تحول خواهان داخل کشور پرورده شد.روندی که با مهاجرت های اخیر تشدید شد.

در واقع این بخش از اپوزیسیون معتقدند که رابطه شان باید با “متن” یعنی داخل کشور جدی تر شود. موضعی که روح جدیدی به حرکت ایشان دمید.به اعتقاد این گروه افق های سیاسی تحول خواهان داخل و خارج کشور باید نزدیک شود.

بنابراین هم خوانی این ضرب آهنگ میان فعالیت های داخل و خارج کشور برای آگاهی از واقعیت های موجود جامعه و تحلیل درست، ضروری است.

به عنوان مثال مردم در تجمعات مدنی جنبش سبز، بر اساس مشی عدم خشونت، مداراگرانه رفتار و از شتاب زدگی و تندروی، پرهیز کردند و بر اختلافات مسلکی، مذهبی، قومی و جنسیتی چشم فرو بستند.

همچنین مردم در انتخابات سال ۱۳۸۸ و حوادث پس از آن، بار دیگر برای احیای اصول تعطیل شده قانون اساسی و باز پس گرفتن حقوقی که با انقلاب به دست آورده بودند، بپا خاستند.

موضوعی که باعث شد تا به اعتراضات مردم مشروعیت داده و اعمال خشونت از سوی حاکمان را در پیشگاه قانون، نامشروع نشان دهد.

همچنین پیوند خواسته های مردم در جنبش سبز با اصول اجرا نشده قانون اساسی، همه نیروهای اجتماعی ملت را در یک صف متحد ساخت.

همانگونه که مشروعیت و مقبولیت شعارهای جنبش، موجب شد تا بسیاری از نیروهای درون نظام، اعمال خشونت علیه معترضان را تایید نکرده و اقدامات خلاف قانون ارکان نظام را مورد انتقاد قرار دهند.

از سوی دیگر از منظر راهبرد جنبش برآشفتگان، هدف باید اصلاح و تغییر روش ها، رفتارها و قوانین باشد. در پیشبرد این راهبرد، خشونت اهمیت استراتژیک ندارد. مقاومت وجود دارد اما خشونت نیست. کار با این پیش فرض شروع می شود که اگر زمامداران، تغییر رویه دهند، نیازی به حذف آنها نیست.

به اعتقاد برآشفتگان، هر فرد یا گروهی می تواند متصدی اداره کشور شود، تنها به این شرط که توافق های برآمده از سیاست ورزی در عرصه عمومی را به اجرا گذارد و قوانینی مبتنی بر منافع ملی و برآمده از رأی و رضایت همگانی مصوب و عملی سازد. از این منظر، تسخیر قدرت هدف اصلی و راهبردی نیست.

به این ترتیب می توان به چهار عامل عمده برای توسعه دامنه نفوذ سیاسی به میان اقشار مختلف جامعه و درون بخش های قابل توجهی از نیروهای درون نظام اشاره کرد: “تاکید بر خواسته های مشترک که در مشروعیت و حقانیت آنها به لحاظ انسانی، قانونی و دینی تردید وجود ندارد”، “مشارکت وسیع همه اقشار مردم و به صفت یک ملت یکپارچه و متحد”، “رویکرد مسالمت آمیز و مداراگرانه” و “حساسیت و علاقمندی نسبت به حفظ استقلال و منافع ملی و ارزش های فرهنگی”. (حبیب الله پیمان، عضو شاخص شورای فعالان ملی- مذهبی و دبیر کل جنبش مسلمانان مبارز)

همچنین باید به این نکته دقت داشت که جنبش سبز، میوه تعامل و گفت و گوی گسترده نیروهای اجتماعی بود و هیچ عامل داخلی یا خارجی، بیرون از این شبکه ارتباطی و تعاملی، مردم را به حرکت در نیآورد. حتی نخبگان فکری، سیاسی و روشنفکران نیز مبتکر اصلی جنبش نبودند.

به این ترتیب در این شرایط نوین، گروه های اپوزیسیون نیازمند یک اندیشه نوین هستند که باید در مرحله امروز و در جامعه امروز تولید شده و تبلور یافته باشد.

همچنین باید پذیرفت که اصلاح و تغییر، محدود به حاکمان و مدیران ارشد نیست بلکه شامل همه افراد و نیروهای اجتماعی ملت می شود.

سرنوشت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک کشور تنها زائیده رفتار و خلقیات حکومت گران نیست. سیاست به معنای اعمال و مبادله قدرت، در درون جامعه و در عرصه های تولید مادی و معنوی نیز وجود دارد.

از همین رو بهتر است که اپوزیسیون رادیکال تغییر طلب، بطور خاص و اپوزیسیون بطور عام، در شرایط کنونی راهبرد “تغییر رفتار، روش ها و سیاست ها” را جایگزین راهبرد “تغییر و جابه جایی ساختار” کند.

البته این عمل به معنای دست کشیدن از اهداف و اصول نیست بلکه اتخاذ راهبردی مناسب با توجه به توان و ظرفیت خود برای تحقق هدف ها است.

بنابراین یکی از نقاط مورد توجه اپوزیسیون برای ماندگاری و تأثیرگذاری را می توان “تمرکز بر سیاست مردمی در برابر سیاست قدرت” عنوان کرد؛ به یک معنا، “خود را با متن پیوند زدن.”

منبع: بی بی سی