بیانیۀ لوزان؛ برد و باخت و پیامد‌های مترتب بر آن

جای خرسندی است که گام نخستین برای دوری جستن ایران از پرتگاهی خود ساخته که برنامۀ هسته ای جمهوری اسلامی فراهم کرده، برداشته شده است. پرتگاهی که افراطیون دو سو از دلواپسان وطنی تا دولت نتانیاهو، همراه با جنگ طلبان آمزیکائی و شیوخ مستبد عرب حاشیۀ خلیج فارس به ژرف کردنش همت گماشته اند.

آیا مردم ایران بازنده اند؟

نکته ای که پیشاپیش در خور ذکر است این واقعیت است: از آنجا که در برنامۀ هسته ای ایران برای تهیۀ انرژی به ویژه غنی سازی در گذشته و حال و آینده ای پیشبینی شدنی سودی متصور نیست، هرگونه کم و بیش کردن اش در پی گفتگوهای هسته ای با منافع ملی ایران ناسازگاری ندارد زیرا که حتی اگر تمامی برنامۀ هسته ای ایران برای غنی سازی تعطیل میشد، به لحاظ اقتصادی نه تنها زیانی متوجه کشور نمی شد بلکه به سود کشور نیز خواهد بود. شایان توجه است که داشتن 5000 یا 20000 سانتریفوژ به لحاظ تولید صنعتی بی اهمیت اند. کسانی نیز که علیرغم فتوای رهبر جمهوری اسلامی در منع تولید و استفاده از جنگ افزار هسته ای هنوز هم توهم امنیت زائی از یک برنامه هسته ای را دارند، باشد که نمونۀ پاکستان و کره شمالی درسی شود برای آموختن شان که در شرایط کنونی جهان، امنیتی که در خدمت پیشرفت و رفاه باشد نه از طریق چند بمب هسته ای بلکه از راه متعارف شدن رفتار سیاسی کشورها در درون و بیرون، گسترش همکاری های همه جانبه منطقه ای و جهانی و پیوستن به قافلۀ تمدن بشری میسر است.

متاسفانه رهبران جمهوری اسلامی با برنامۀ هسته ای شان کشور را به سوی فاجعه ای سوق داده اند که پیامدش نه تنها زیان های بلافاصله چند صد میلیارد دلاری به اقتصاد ملی وارد کرده است ، زیان هائی که هم اکنون در کشور در همۀ عرصه ها آشکار شده است، بلکه جند سال جدائی میهن مان از قافلۀ تمدن است که شاید چند دهه برای جبران این غافل ماندن علمی و تکنولوژیکی نیاز داشته باشیم. البته به مصداق مثل “هر جا جلوی ضرر را بگیری نفع است” جای خوشوقتی است که شرایطی در ایران و غرب فراهم شده است که بتوان گام نخست بسوی یک توافق جامع را برداشت.

تکلیف برنامۀ هسته ای ایران

به چنین توافقی میشد سال ها زین پیش بدون این همه هزینه های ویرانگر دست یا زید اگر حکومت ایران در مورد برنامه غنی سازی اش این اندازه غلّو و پافشاری نمیکرد. آنچه که اکنون باقی میماند یک برنامۀ غنی سازی صوری است که بیشترین ویژه گی اش حفظ حیثیت نظام است و گرنه دردی دیگر را در کشور دوا نمیکند. یکتا عنصری از برنامۀ هسته ای مورد مناقشۀ ایران که مورد نیاز کشور است راکتور پژوهشی اراک است که با اصلاحات نگرانی زدا در آن خوشبختانه محفوظ میماند.

حفظ حیثیت نظام

البته میتوان انگاشت که برای نظام جمهوری اسلامی با سالیان دراز تبلیغات گوشخراش در مورد برنامۀ هسته ای اش به ویژه غنی سازی اورانیوم، توافقی که در برگیرندۀ انصراف یا محدود کردن شدید آن باشد اقلأ به لحاظ حیثیتی خارج از تحمل باشد.

از این روی مذاکره کننده گان و غرب کوشیده اند بیانیۀ لوزان را به شیوه ای تنظیم کنند که در حین پذیرش دولت ایران در محدود کردن جدی برنامۀ هسته ای اش و از اینروی رفع نگرانی غربی ها، امکان تفسیری سازگار با حیثیت نظام فراهم باشد. فزون برین به نظر میرسد که در تنظیم این سند ، نامگذاری اش با عنوان بیانیه و احتمالأ عدم اعلان پاره ای ارقام نیز بدین هدف بوده باشد.

و این گرایشی است که در سرتاسر بیانیه موج میزند. به طور مشخص:

یخش های فنی بیانیه

غنی سازی

حفظ اندازۀ معینی(5000 سانتریفوژ) از ظرفیت غنی سازی که در خور سنجش با شمار 9000 فعال موجود باشد، از خطوط قرمز نظام بود. از سوی دیگر برای غرب طولانی کردن “دوران گریز” ایجاب میکرد که از انباشت اورانیوم غنی شده جلوگیری کند. نتیجه این است که توافق شده که ذخایر غنی شده موجود و آینده به خارج از ایران انتقال داده خواهند شد. آقای ظریف صحبت از فروش این مواد به کشور های خارج کرد که به احتمال قوی بیان دیگری است برای انتقال آن به روسیه و احتمالأ تبدیل آن به میلۀ سوخت برای نیروگاه بوشهر در صورتی که کیفیت شان مناسب باشند.

راکتور پژوهشی اراک

در مورد راکتور آب سنگین اراک هم آنچنان که پیشبینی میشد قرار بر این است که با دگرگونی طراحی آن که پیامدش کاهش درخور توجه مقدار پلوتونیوم تولید شونده است به موازات ممنوعیت بازفراوری پسماندۀ سوخت اش در ایران و به ویژه ارسال آن به خارج، نگرانی غرب و 5+1 رفع میشود.

مرکز غنی سازی فردو

در مورد فردو نیز حساسیت ویژۀ غرب مورد توجه قرار گرفته شده است و این مرکز زیر زمینی نسبتأ مصون از حملۀ نظامی تبدیل به مرکزی میشود پژوهشی که به رژیم امکان حفظ ظاهر را به این معنی میدهد که بسته نمیشود اما هیچگونه فعالیت غنی سازی در آن برای مدت 15 سال صورت نمیگیرد و فزون برین مواد هسته های شکاف پذیر وارد آن نمیشود . تعداد 1000 سانتریفوژ که حدود 90% شان غیر فعال اند و تحت نظارت پیوسته آژانس بینالمللی انرژی اتمی در آن باقی میماند. در اینکه آیا این محل زیرزمینی برای برپاکردن یک مرکز تحقیقاتی با همکاری بین المللی جائی مناسب باشد تردید رواست اما در لحظۀ کنونی حائز اهمیت نیست.

قراردادهای بین المللی و رابطه با آژانس

بحش دوم بیانیه معطوف است به قردادهای بین المللی در ارتباط با معاهدۀ منع گسترش جنگافزار های هسته ای (ان پی تی) و آژانس بین المللی انرژی اتمی که به طور مشخص به چند امر اشارت دارد:

کد C3.1

این کد بخشی از توافق جامع پادمانی میان ایران و آژانس است که تحت عنوان کد اصلاح شدۀ C3.1 به موعد اطلاع رسانی کشورهای امضا کنندۀ ان پی تی به آژانس هنگامی که تاسیسات هسته ای ایجاد میکنند، میپردازد. امری که در سال های اخیر غالبأ مورد مناقشۀ ایران و آژانس بوده است. در کد C3.1 اولیه کشور ها موظف بودند که در دیرترین موعد 180 روز پیش از وارد کردن مواد هسته ای به تاسیسات مربوطه آژانس را مطلع سازند. حال آنکه کد C3.1 اصلاح شده کشورها را متعهد میکند که به محض تصمیمگیری در مورد احداث تاسیسات هسته ای به آژانس کزارش دهند.

ایران در مورد فعالیت های هسته ای اش از جمله در نطنز و فردو به کد اولیه رجعت میداد و ادعا میکرد که آنرا رعایت کرده است زیرا که در هنگام کشف آن ها هنوز عاری از مواد شکاف پذیر هسته ای بودند. در این میان در سال 2003 کد اصلاح شده را پذیرفته بود و در سال 2007 این تعهد را پس گرفته بود. اکنون در چارچوب بیانیۀ لوزان، ایران پذیرفته است که کد C3.1 اصلاح شده را رعایت کند.

پروتکل الحاقی

نکتۀ بعدی که حائز اهمیتی بیشتر است موضوع پیوستن ایران به پروتکل الحاقی(Additional Protocol) وابسته به معاهدۀ ان پی تی است.

آژانس پیوسته از کشورهای امضاکنندۀ ان پی تی درخواست پذیرش و اجرای این پروتکل را میکند. کشور هائی که این تعهد را میپذیرند به آژانس اجازه میدهند که فراوان تر و سرزده تر (با اعلام قبلی تا حد دو ساعت) از تاسیسات هسته ای اعلام شده و فراتر از آن از محل هائی دیگر که به نوعی در ارتباط با برنامۀ هسته ای اش باشند و حتی مکان هائی خارج و ظاهرأ بی ارتباط با تاسیسات هسته ای که مورد تردید آژانس باشند، بازرسی به عمل آورد . البته برای این بازرسی های واپسین راه کار هائی فراهم میشوند که مورد توافق دو سو باشند با امکان حکمیت مرجعی ثالث .

پذیرش اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی از سوی ایران در چارچوب بیانیۀ لوزان گامی مهم در جهت رفع مناقشه با آژانس است. پیامد های چنین امری کنترل آژانس بر زنجیره تأمین و پشتیبانی(supply chain) برنامه هسته‌ای ایران است. نظارت بر مواد هسته ای از معدن تا غنی سازی تا میلۀ سوخت و بالاخره تا پسمانداری تامین میشود و بدینگونه نگرانی غرب از امکان برداشت پنهانی از مواد هسته ای و سوق دادنش به مجرائی به سوی نظامی شدن برطرف میشود.

یکی از عللی که در تقریبأ همۀ گزارش های فصلی روسای آژانس به شورای حکام از تائید صلح آمیز بودن همه جانبۀ برنامۀ هسته ای ایران خودداری شده است، اینست که با استناد به سرباززدن ایران از پذیرش پروتکل الحاقی و نتیجتأ عدم امکان دستیابی به همۀ مراکز و اطلاعات مورد نظر، نمیتواند صلح آمیز بود همه جانبۀ برنامۀ هسته ای ایران را تابید کند. البته این پروتکل در دوران ریاست جمهوری آقای محمد خاتمی امضا شده و داوطلبانه اجرا میشد بدون اینکه به تصویب مجلس رسیده باشد. در دوران آقای احمدی نژاد به این همکاری پایان داده شد.

موضوعات مورد اختلاف با آژانس

موضوعی دیگر در بیانیۀ لوزان که در ارتباط با آژانس مطرح شده است، ضرورت پاسخ دادن ایران به پرسشهای پیشین و کنونی آژانس و ضرورت حل و فصل مشکلات میان این دو است. این پرسشهای آژانس از جمله و به ویژه در برگیرندۀ ابعاد احتمالی نظامی برنامۀ هسته ای ایران میباشند . راه حلی که خرسندی دو سو را فراهم آورد، میتواند هم در الغاء کردن قطعنامه های چندگانۀ پیشین شورای امنیت و هم در برداشتن تحریم ها چند سویه و یکسویه نقشی اساسی بازی کند.

تحریم ها و شیوه رفع شان

بخش بعدی بیانیه به تحریم ها میپردازد:

به محض انعقاد موافقتنامۀ جامع در تیرماه 1394، تحریم های اتحادیۀ اروپا و تحریم های یکجانبۀ ایالات متحدۀ امریکا برداشته میشوند که البته این برداشتن ها منوط به نظر آژانس در مورد وفای به عهد ایران خواهد بود. ناروشنی و مشکلی که میتواند از این بخش ناشی شود معطوف است به اینکه آژانس از پاسخ های ایران به پرسش هایش به ویژه در ارتباط با ابعاد احتمالی نظامی برنامۀ هسته ای ایران به رضایت نائل شده باشد یا نه.

نکته حائز اهمیت دیگر در این بیانیه تائید توافقنامۀ جامع از سوی شورای امنیت سازمان ملل بوسیله قطعنامه ای است که بتواند پایندگی این توافق را در دراز مدت تضمبن کند. در این ارتباط لغو قطعنامه های چندگانۀ همین شورای امنیت که موجب تخریم های این شورا و مبنای مشروعیت دیگر تحریم های یک و چند سویه قرار گرفته است، یکی از مهمترین موضوعات خواهد بود زیرا که هم الغاء این قطعنامه ها و هم الغاء یا تعلیق تحریم های اتحادیۀ اروپا و امریکا وابسته به گواهی آژانس پیرامون منحصرا صلح آمیز بود ن برنامۀ هسته ای ایران است.

دشمنان توافق جامع

اسرائیلِ نتانیاهو با متحدانش در امریکا و افراطگران جمهوری اسلامی

با بیانیۀ لوزان و موافقتنامۀ محتمل در تیرماه میان ایران و کشورهای 5+1 خطر بزرگ تحریم های گسترده تر منتفی میشود. اما دشمنان این توافق بسیارند و تا آنزمان آرام نخواهند نشست. کسانی مانند بنیامین نتانیاهو در خاورمیانه بدنبال گسترش آشوب و از هم پاشیدن دولت های بالقوه پایدار و مقتدر هستند. ایشان میدانند که با افزایش درخواست ها از حاکمیت جمهوری اسلامی اینان تن به توافق نمیدهند که نتیجه اش تحریم های گسترده تر و ویرانگر، آشوب یا جنگ است. ایشان جنانکه دیده ایم به هر وسیله ای مانند رودرروئی با رئیس جمهور آمریکا بدون رعایت دیپلماسی و حتی تحریف مقدسات کلیمیان مانند کتاب استر، متوسل میشود که با بزرگنمائی برنامۀ هسته ای ایران و القاء آن به مثابه خطری برای موجودیت یهودیان که از سوی ایرانیان گویا از آغاز تاریخی وجود داشته است، سه هدف را تعقیب میکند:

یکم با سوءاستفاده از رجز خوانی بخشی از دولتمردان ایران به ایجاد جو ایران هراسی در میان شهروندان اسرائیل مبادرت ورزد و به میانجی آن جلب نظر رای دهندگان اسرائیل که به علت تراژدی ای که تاریخأ بر آنان گذشته است نیاز بالائی به امنیت احساس میکنند،

دوم کمک به ایجاد آشوب در کشورهای خاورمیانه به این قصد که از یکسو اسرائیل را به عنوان تنها جزیرۀ امن در منطقه به متحدانش در غرب بفروشد و از دیگرسو با حاد نگهداشتن و گزافه گوئی در بارۀ برنامۀ هسته ای ایران که در واقع بیشترین ضرر را به شهروندان ایران زده است، از یکی از بنیانی ترین مشکلات خاور میانه یعنی مشکل اسرائیل و فلسطین منحرف کند و

سوم اینکه تحت هیچ شرایطی هر جند در دوردست فرادستی هسته ای اسرائیل در منطقه نسبی نشود. ایشان در این راه متحدانی نیرومند در حزب جمهوریخواه امریکا دارد که هنوز از فاجعه ای که دولت جرج بوش پسر در عراق و خاورمیانه بر پا کرد درس نگرفته اند و ظاهرأ هنوز هم رویای تغییر رژیم را در سر میپرورانند. البته آقای نتانیاهو عملأ متحدانی نیز در درون بخش های از حاکمیت ایران دارد مانند دلواپسان ،حسین شریعتمداری کیهان یا سردار نقدی فرمانده بسیج که به ایشان در جریان گفتگو های حساس لوزان با “غیر قابل مذاکره خواندن” محو اسرائیل به موقع توپ پاس میکند.

شیوخ عرب

رژیم عربستان سعودی هم به مثابه مستبد ترین رژیم جهان، بر آشفته ار موج نخستین آزادی و دمکراسی خواهی بهار عربی، پس از پیروزی اش در سرکوب این موج به یاری متحدان محلی اش بیم آن دارد که با توافق هسته ای و نزدیکی احتمالی ایران تحول یافته و متعارف شده به غرب اهمیت اش را به عنوان متحد اصلی غرب در جهان اسلام و خاورمیانه از دست بدهد و بدینگونه سیادت رژیم اش که مرکب از دو سه هزار شاهزاده است، دچار مخاطره شود. برای ممانعت از چنین مشکلی به تنور جنگ های مذهبی میدمد.

توافق جامع، پایان ماجرا؟

قابل پیشبینی است که توافق محتمل هسته ای پایان ماجرا نیست. تا هنگامی که جمهوری اسلامی خود را به مثابه یک رژیم انقلابی تعریف کند و نظم موجود جهانی را نپذیرد و با توجه به اینکه هر توافقی که صورت بگیرد نکات ناروشن و تفسیر پذیری در بر خواهد داشت امکان سرباز کردن مناقشه محتمل است.

ملزومات حل پایندۀ مناقشه با غرب

واکنش دولت و جا کمیت ایران در برابر چنین وضعی چگونه میتواند باشد: ترک انقلابی گری و روی آوردن به رفتار عادی و متعارف شدن در ارتباطات جهانی، چشم پوشیدن از ادعای رهبری جهان اسلام که دستمایۀ جنگهای مذهبی میشود، پرهیختن از دخالت یکجانبه و مزاحمت آمیز در کشور های منطقه- مانند کاسه داغ تر از آش بودن در مورد اختلافات اسرائیل و فلسطین- و جایگزین کردن این سیاست به دخالتی سازنده و مسالمت آمیز که در خور کشوری با پتانسیل بزرگ ایران باشد. در این رهگذر گسترش همکاری سازنده در منطقه در عرصه های اقتصادی، سیاسی ، فرهنگی و بدینوسیله هم سرنوشت کردن کشور ها ی منطقه با هم برای کاهش دشمنی ها و تشنجات نقش کلیدی دارد، هر چند که بسیار دور از دسترس به نظر میاید.

خوشبختانه آقای حسن روحانی در اظهار اتش پس از انتشار بیانیه به این موضوع اشاره کرد که توافق هسته ای تنها هدف نیست بلکه ” پله اول برای تعامل سازنده با جهان است” و آنگاه ادامه میدهد که” با همه کشورهایی که رابطه خوبی داریم د رابطه صمیمانه ای برقرار خواهیم کرد. با آنها که رابطه سردی داشته ایم، رابطه بهتر و با آنهایی که احیانا تنش و خصومت داشته ایم، پایان خصومت را می خواهیم. بی تردید همکاری و تعامل به نفع همه است” و همپوش با این سخنان، آقای اوباما در مصاحبه اش با توماس فریدمن از نیویورک تایمز در بارۀ بیانیۀ لوزان میگوید: ” در عین حال می‌گویم امیدوارم بتوانیم این سازوکار دیپلماتیک را به نتیجه برسانیم و با این کار، دوران جدیدی از روابط ایالات متحده و ایران را شروع کنیم و آنچه به همین اندازه اهمیت دارد این است که بتوانیم در طول زمان، عصر جدیدی از روابط ایران با همسایگانش را شروع کنیم” و ادامه میدهد که اگر ایران از مزاحمت های منطقه ای اش، دشمنی با اسرائیل و … دست بردارد ” واقعیت این است که ایران امکانات بالقوه برای کشوری نیرومند را دارد” و اضافه میکند ” ایران به نعمت بزرگی، منابع و مردمش یک قدرت منطقه ای به غایت موفق خواهد یود . من امیدوارم که مردم ایران این امر را درک کنند”

تا آنجا که مربوط به گشایش در سیاست داخلی ایران میشود، کاهش سرکوب مخالفین سیاسی و رعایت حقوق بشر پس از رسیدن به یک توافق جامع، مشکل است بتوان پیشبینی کرد. بسته به تکامل اوضاع هر دو امکان، گشایش یا ادامه وضع کنونی وجود دارند. اما آنچه که با قطعیت میتوان ادعا کرد این است که در صورت شکست مذاکرات و تشدید تحریم ها فضای جامعه به سمت امنیتی و حتی نظامی شدن، بسته تر شدن، تشدید رانتخواری و فساد و افزایش سرکوب دگراندیشان سوق داده میشود.

در هر حال باید رسیدن به این تفاهم اولیه را گرامی داشت و به مردم ایران که در فراهم کردن شرایط مناسب برای بیرون رفتن از این ورطه هسته ای سهمی بسزا داشته اند شاد باش و به همۀ دیپلمات های دست اندرکار به ویژه آقایان ظریف و کری دست مریزاد گفت. باشد که راه آغاز شده به پایانی موفقیت آمیز رهنمون باشد.

بهروز بیات

وین 15 فروردین 1394

behroozbayat@netscape.net

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *