از دخالت نظامی در سوریه تا قرارداد با چین

جناب ظریف در سیاست خارجی به‌کجا رسیده‌ایم؟

اوضاع فعلی کشور:

جناب دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امورخارجه محترم جمهوری اسلامی ایران، شاید در هیچ زمانی در تاریخ بیش از چهل سال بعد از انقلاب اسلامی، ایران اینگونه با چالش اقتصادی، فقر چشمگیر، بیماری کرونا، فساد گسترده، بی اعتمادی ملی و مردان سیاسی ناتوان و بی‌تفاوت به رنج ومحنت مردم روبرو نبوده است.

در حیطه سیاست خارجی، کشورما بیش از هر زمان دیگری با بی‌اعتباری و بی‌اعتمادی جهانی روبرو است و روزبه‌روز دامنه نفوذ ایران در منطقه کمتر شده و دستمان به نهادها و منابع جهانی کوتاه تر می‌شود. عدم داشتن یک دکترین در سیاست خارجی و فقدان طراحی آن توسط کسانی‌که سیاست خارجی و دیپلماسی را می‌فهمند، باعث کاهش نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی، شکست پروژه های سیاسی و نظامی درهمسایگی خلیج فارس و ازدیاد دشمنان در سطح منطقه و جهان شده است.

وقتی به جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد رفتید، کشوری از ظعیف و قوی نبود که منتقد سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی نباشد. جای تعجب نداشت که عضو غیر دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد، کشور تونس، یک کشور مسلمان نشین، سیاست‌های منطقه‌ای کشور ما محکوم کند؟ این همان کشوری‌ست، که مردمش برای محکوم کردن قتل فجیع خاشقجی به خیابان‌ها آمدند تا به سفر محمد بن سلمان به آن کشور اعتراض کنند تا جائیکه او مجبور شد سفر خود را ناتمام گذاشته و به کشورش برگردد.

آری جناب وزیر ما حمایت یک کشور مسلمان انقلاب کرده را از دست داده‌ایم. اما تونس تنها کشوری نیست که مردمش تصویری منفی در ذهن خود از ایران دارند. برپایه یک نظرسنجی که سازمان پیو (Pew) در سال ۲۰۱۳ از ۳۹ کشور دنیا در رابطه ایران انجام داده، مردم این کشورها اکثرا یک تصویر و تصور کاملا منفی از ایران در ذهن‌شان داشتند. در این نظر سنجی کشورهای معدودی نظیر پاکستان و سنگال تصویر اکثر مردمشان از کشور ما مثبت بوده و بر منفی این تصویر پیشی گرفته است. اما جای تعجب ندارد که چرا ۶۸% مردم ترکیه نسبت به ۱۹% ، فلسطین ۵۵% به ۳۷% و تونس ۴۴% نسبت به ۳۰% تصویری کاملا منفی از ایران در ذهنشان شکل گرفته است. جناب وزیر با فلسطین و مردمش چه کرده‌ایم که اکثر فلسطینیان نمی‌خواهند کشور ما از حقشان در مجامع بین المللی دفاع کند؟ وقتی رهبری جمهوری اسلامی ایران از «اتحاد امت اسلامی» سخن می‌گوید، راجع به کدام مردم و کدام کشور حرف میزند؟ آیا او در دنیای تخیل زندگی نمی‌کنند؟

در هفته‌های گذشته به مجلس شورای اسلامی رفتید تا به نمایندگاه مجلس یازدهم گزارشی از عملکرد سیاست خارجی کشور ارائه دهید. در مقابل رفتار سخیف و شنیع نمایندگان و سئولات نامربوط و جهت دار آن‌ها که بیشتر برای بی‌اعتبار کردن دولت مطرح می‌شد، نهایت کوشش را کردید که از جایگاه خود بعنوان کارگزار و نه سیاست گذار در جمهوری اسلامی ایران دفاع کنید. جان کلام بحث شما این بود که آن‌چه در صحنه سیاست خارجی کشور شکل می‌گیرد و اتفاق می‌افتد، به شما مربوط نبوده و مسئولیت آن با تصمیم‌گیر و تصمیم‌گیران دیگری‌ست که شما به رسم کارگزاری برای آنها انجام وظیفه می‌کنید.

جوابتان به آنهایی‌که خود را به نمایندگی از مردم در خانه‌آنها جا داده‌اند، که خود اقلیتی از مردم این کشور را نمایندگی می‌کنند، و شما را دروغگو خطاب کردند این بود که رهبر جمهوری اسلامی ایران شما را شجاع و راستگو می‌داند. در دفاع از خود، حرفی از این نبود که اکثریت مردم این کشور در مورد این نظام و دولت آقای روحانی که شما در آن وزیر امور خارجه هستید چه فکر می‌کنند و آیا این دولت مورد وثوق و اعتماد مردم هست و یا نیست.

نظامی که در آن برای رهبرش کارگزار بوده و انجام وظیفه می‌کنید، مردان قدرتش کوشش می‌کنند مشروعیت جایگاه خود را به رهبر این نظام مربوط بدانند و هرچه زمان پیش رفته است خبری از نقش مردم در این پروسه وجود ندارد. جناب وزیر اگر صاحب منصبی در زمان شاه مخلوع می‌گفت من فقط کارگزار منویات «اعلیحضرت» هستم و یا ماموری می‌گفت «المامور معذور» جوابمان به او این بود که او اسیر بندگی نظام و شاه است.

این رابطه خصوصا در بخش مذهبی جامعه ما بسیار مذموم و بار ضد ارزشی دینی فراوانی داشت. مردم به درستی قضاوت می‌کردند که این انسان از حق الناس گذشته است و به جای بندگی خدا، بنده ارباب قدرت شده است. جناب وزیر بهتر از من می‌دانید که اگر در نظامی مردان سیاسی آن به اعتماد مردم دل نه بندند، اعتبار مردمی را برای خود مهم نداند و برای اعتبار و مشروعیت خود بر یک فرد آن‌هم در بالای هرم قدرت یک نظام متکی شوند، آن نظام چگونه نظامیست. اگر خواسته باشید این رابطه را با دین و یا هرمقوله دیگری توجیه کنید، باز بهتر از من می‌دانید که شدنی نیست زیرا حکومت و سیاست در دیانت ما یک امر زمینی است، و مردم و رای و اعتبار آن‌هاست که چهارچوب‌های حکومت، سیاست و قلمرو وظائف رهبران سیاسی آن را تعریف و تبیین می‌کند.

هیچ دولتی نمی‌تواند بدون اراده و اعتماد مردم مشروعیت پیدا کرده و حکومت کند. گرفتن مشروعیت از رای مردم یک پدیده غربی نیست که برعکس ریشه در فرهنگ ایرانی و دیانت اسلامی ما دارد. امام علی ابن ابیطالب، مولای متقیان و حکومت مدار عادل، مشروعیت خود را در گرو بیعت زن و مرد جامعه خود می‌دانست و تا زمانیکه مردم برای این بیعت آماده نشده بودند، هرگز ادعایی برای حکومت، خلافت و امیر المؤمنینی جامعه نداشت. وقتی مردم به خانه خلیفه سوم، عثمان، حمله کردند، حسن و حسین را برای حمایت به خانه او فرستاد نه از باب اینکه با سیاست‌های خلیفه سوم موافق بود، بلکه می‌خواست خونی به ناحق ریخته نشود و مردم نه از سر اجبار بلکه در آزادی کامل رهبر سیاسی دیگری را انتخاب کنند. او حتی ادعا نداشت که مردم باید او را انتخاب کنند. زمانی‌که برای خلافت خود از مردم بیعت گرفت، مدام به آراء انها رجوع می‌کرد و نظارت مردم بر حکومت را حق الناس می‌دانست.

در مجلس، نمایندگان شما را با زشت ترین القاب خواننده و سخیف‌ترین رفتار را به نمایش گذاشتند اما رهبری بجای نکوهش آن‌ها برای این برخوردهای شنیع، در نشستی با همین نمایندگان فقط به یک توصیه بی‌مقدار اکتفا کرد و گفت: مجلس یازدهم از قوی ترین و انقلابی‌ترین مجالس پس از انقلاب است و حضور «جوانان پر انگیزه، پر ایمان، پر توان، تحصیل کرده و کارآمد» در کنار شماری از مدیران انقلابی و دارای سوابق اجرایی، و نیز شماری از پیشکسوتان دارای سوابق نمایندگی، مجلس یازدهم را به مجلسی بسیار خوب و امید بخش تبدیل کرده است.

این‌ها همان نمایندگانی هستند که با پایگاه رای ده الی پانزده در صدی در یک انتخابات مهندسی شده به مجلس راه یافته‌اند. اکثرا در گذشته نماینده مجلس نبوده، اکثرا متخصص حوزه‌ای نیستند و نسبت به سیاست‌های کلان سیاسی و اقتصادی کشور جاهل هستند. رئیس مجلسی که رهبری از او به مدیر انقلابی با سوابق اجرایی یاد می‌کند، یک فاسد اقتصادی است. اگر امروز با شما چنین می‌شود مطمئنا بعد از پایان دوره کارگزاری‌تان به مراتب با شما بدتر برخورد و عمل خواهند کرد. آیا سرنوشت مرحومان آیت‌الله منتظری و هاشمی رفسنجانی را از یاد برده‌اید؟

هر دو از بنیان گذاران آنچه ما امروز به نام جمهوری اسلامی می‌شناسیم بوده‌اند. در این نظام هر صاحب منصب و پستی تاریخ مصرف محدودی دارد مگر اینکه آن شخص تا پایان عمر سیاسی خود به شکل‌های مختلف برای این نظام و رهبری آن کارگزار مانده و حامی این نظام و سیاست‌هایش باشد. آنوقت بعد از اتمام دوره خود یک صندلی پهلوی رضایی، احمدی نژاد و لاریجانی‌ها در شورای تشخیص مصلحت نظام به او داده می‌شود و خیلی بیشتر هم اگر در حق او احترام قائل بوده و در وزن شما بخواهند پاداش کارگزاری او را دهند، پست مشاور رهبری هم به او داده می‌شود تا برای این نظام و رهبری آن برای همیشه کارگزار بماند. آقای ولایتی شاید در این نظام بیشتر از شما اعتبار داشته باشد اما همینگونه کارگزار مانده است. بارها گفته‌اید بعد از پایان دوره وزارت برای تدریس به دانشگاه بر می‌گردید. جناب وزیر بهتر از می‌دانید که امروز دانشجویان کشور ما فرهیخته و سیاسی‌اند. غم این آب و خاک می‌خورند و شاید به جای کلاس درس از شما به خواهند بر سر درس کلاس حاتم قادری بنشینند. کدام درس و کدام دکترینی در سیاست خارجی را می‌خواهید تدریس کنید؟ بین این دانشجویان بروید تا ببینید همه در مدرسه تجربه ۴۰ سال انقلاب، مطالعه، دسترسی به اطلاعات و کنشی ضد خودکامگی دکترا گرفته‌اند.

جناب وزیر در هیچ زمانی بعد از تاریخ انقلاب اسلامی٬ دولت انتخابی اینگونه در کنترل و تحت تاثیر سیاست‌های دولت پنهان و موازی که از طریق رهبری جمهوری اسلامی ایران هدایت می‌شوند نبوده است. این سیر افول قدرت دولت انتخابی و نمایندگی از طرف مردم از ابتدای دولت مرد فاسدی چون احمدی نژاد شروع شد. نظام، محافظه کاران افراطی و رهبری نمی‌توانستند حضور شخصیت دیگری شبیه خاتمی را در صحنه سیاست کشور تحمل و مشاهده کنند.

اگر فقط یک امتیاز بزرگ باید برای انسان شریفی چون خاتمی قائل شد، احترام او برای رای مردم و تعهد او به نهادسازی دموکراتیک وایجاد یک حکومت دموکراتیک بود. احمدی نژاد با دو انتخابات مشکوک و تخلف انتخاباتی بر کرسی ریاست جمهوری کشور نشست. نظام و رهبری او را بسیار نزدیک به خود می‌دانستند.

او کاندید ایده آل محافظه کاران افراطی و معجزه هزاره سوم بود. اشتباه احمدی‌نژاد در این بود که فکر می‌کرد خودش بدون نظام و حمایت محافظه کاران افراطی پس از مدتی توانسته است یک پایگاه سیاسی مستقل برای خود در جامعه دست و پا کند. مثل همه پوپولیست‌های دنیا، قدرت خودخواهانه چشمان اورا بسته بود تا در باورهای دروغ خود غوطه‌ور گردد و نتواند واقعیت را آن‌گونه که در بیرون ذهن او هست ببیند. واقعیت کاذب ذهنی او برای او حقیقتی شد و نهایتا آن واقعیت کاذب بر زمینش نشاند.

روحانی با حمایت اصلاح طلبان که بخش بزرگی از جامعه را نمایندگی می‌کردند و هنوز می‌توانستند مردم را برای شرکت در انتخابات تشویق کنند بصحنه آمد و کاندید اصلاح طلبان و محافظه کاران معتدل گردید. شورای نگهبان نمی‌توانست کسی که در دل نظام بارور شده بود را سقط جنین کند و اجازه ندهد که او نامزد ریاست جمهوری کشور نگردد. روحانی انتخاب شد اما نظام و دولت پنهان آرام آرام روحانی و دولت او را هم به یک کارگزار تبدیل کردند.

روحانی به جای مقاومت در مقابل دولت پنهان، گام بگام از استقلال خود گذشت و اجازه داد تا سیاست‌های کلی و کلان نظام توسط رهبری و دولت پنهان طراحی گردد. آنچه رهبری و نظام می‌خواست این بود که سیاست را قدسی کنند و در سایه سیاست قدسی، آن‌را تقلیدی کنند. همه چیز تعبدی به رهبری برمیگشت و همه تصمیمات کلان نیز توسط او گرفته می‌شد و دولت انتخابی و وزرای او هم همه می‌بایست مقلد او می‌شدند.

لذا شما هم به عنوان یک مقلد رهبری در سیاست، به درستی خود را کارگزار و نه سیاست گذار در این نظام می‌دانید. همین برخورد با گزینش مجلس فعلی هم شکل گرفت. یک دست شدن قدرت معنی دیگری بجز رابطه تقلید و مقلدی برای مجلس یازدهم نداشت. رهبری این مجلس را انقلابی‌ترین و بهترین بعد از انقلاب می‌داند. این مجلسی است که با یک مهندسی کارشناسانه برای یک دست کردن قدرت در ید رهبری چینش گردیده است. این مجلس انقلابی‌ست بخاطر اینکه این نمایندگان سیاست را از رهبری تقلید می‌کنند. دیگر از آقایان مطهری، صادقی و حیدری و خانم سلحشوری، این شجاعان، در این مجلس خبری نیست. آنهایی که سیاست را آسمانی و نه زمینی می‌دانند و آنرا تقلید می‌کنند گوش به فرمان رهبر هستند و برای‌شان مهم نیست که بنزین در کجا گران می‌شود و یا بودجه دولت با کدام نظارتی تصویب می‌شود. جناب وزیر شما هم اگر با همین تعریف یک دیپلمات انقلابی نبودید، مطمئنا توسط رهبری در این جایگاه برای کارگزاری یک نظام سیاسی و ایشان قرار نگرفته بودید. همه در این نظام کارگزارند، از مردم خبری نیست و با انتخابات صوری همه در دولت و مجلس سیاست را تقلید میکنند بخاطر اینکه سیاست قدم به قدم توسط رهبری قدسی شده است.

جناب وزیر در شورای امنیت از مصدق به نیکویی یاد کردید. شاید بعد از انقلاب این یکی از استثناعات بود که وزیری از این نظام و حافظ این نظام، در یک مجمع بین المللی از قهرمان ملی کشور ما به نیکی یاد می‌کرد. اگرچه یاد از او هم برای هدف خاصی صورت می‌گرفت تا از پشتوانه‌ای برای ارائه بحث خود در دفاع از حقوق کشور در مقابل یک دولت دست راستی افراطی در آمریکا برخوردار شوید، و نه تجلیل صادقانه از او که اصولا این نظام با ملیت گرایی و طن دوستی مصدقی سر آشتی ندارد، اما تا همین اندازه هم کارتان سخت قابل تقدیر است. اما جناب وزیر ابتدا باید گفت که مصدق نخست وزیری بود که می‌خواست سیاست گذار و نه کارگزار در نظام شاهنشاهی باشد. یکی از دعواهای او با شاه فاسد این بود که او می‌خواست که شاه سلطنت کند و نه حکومت. او نمی‌خواست که شاه از جایگاه و منصب او استفاده ابزاری برای قدرت فائق خود کند و اجازه ندهد که نخست وزیر کشور در صحنه سیاست و اقتصاد کشورسیاست گذار باشد. دوم، او سخت مخالف استبداد نظام پهلوی بود. او به ارزشهای دموکراتیک در حکومت اعتقاد وافر داشت و نمی‌خواست نخست وزیر نظامی باشد که دموکراتیک نیست و او را مجبور کند در محافل بین المللی از اعمال ضد حقوق بشری ان نظام نظیر حصر، حبس، زندان، شکنجه، عدم آزادی مطبوعات و… دفاع کند. او به مردم و منافع ملی کشور تعهد سپرده بود و نه به یک نظام و یک رهبر خودکامه در راس هرم قدرت آن. او بقول مرحوم طالقانی یکپارچه توحید بود. او عمل، حرف، نیت و تلاشش همه در جهت اعتلای کشور و حفظ منافع ملی و امنیت کشور بود. آنچه او در اجماع جامعه برروی منافع ملی کشور می‌فهمید با آنچه شاه مخلوع تصور می‌کرد کاملا متفاوت بود. او نخست وزیر مردم و نه نخست وزیر شاه و در یک نظام شاهنشاهی مطلقه بود. او به اصولی پایبند بود و می‌خواست تاریخ از او به عنوان یک خدمتگذار مردم و نه نظام شاهنشاهی یاد کند. او می‌خواست مردم کشور حامی او باشند و او را تایید کنند و نه رهبر نظام سیاسی کشور. جناب وزیر این قصه اندوهناک کشور ما پس از چهاردهه از انقلاب گذشته نیست؟ آیا برای این انقلاب کردیم که کسی را بجای شاه بنشانیم و به او اجازه دهیم انطور که می‌خواهد منافع ملی ما را تعریف کند و منتقدین را به حصر، حبس و تازیه شکنجه بکشد؟

******

شکست سیاست خارجی منطقه‌ای ایران

جناب ظریف در سیاست خارجی به‌کجا رسیده‌ایم؟

سیاست خارجی: جناب وزیر در سیاست خارجی به کجا رسیده‌ایم؟ جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد در ماه پیش چه حقیقتی را برای شما آشکار کرد؟

بر خلاف تصور غرب و آمریکا ستیزان، ۱۴ عضو شورای امنیت سازمان ملل،  آمریکا را به خاطر خروج از برجام محکوم کردند. گوتریش، دبیر کل این سازمان در بیانیه توضیحی خود ابتدا آمریکا را برای خروج از برجام محکوم کرد و بعد به انتقاد از ایران برای پشت پازدن به مفاد برجام پرداخت. آمریکا و دولت ترامپ موفق نشده بودند حتی کوچکترین کشور مثل استونی را قانع کنند که برای خروج از برجام محکومشان نکند. این شاید درس بزرگی بود برای آمریکا ستیزان در درون کشور که به فهمند زمانی که کشوری به استقلال خود پایبند می‌ماند میتواند بزرگترین قدرت دنیا را، با یک دولت دست راستی که دائم همه را تهدید می‌کند، محکوم کند. دولت چین و روسیه هم امریک ارا محکوم کردند اما این عمل آنها در گرو تخاصم و اختلاف سیاسی آنها با این کشور بود و از کشور ما بیشتر بعنوان یک کارت بازی سیاسی در مقابل آمریکا استفاده کردند. در گذشته و در زمان اوباما هر دو کشور به شش مصوبه تحریمی سازمان ملل بر ضد ایران رای مثبت داده و با کشورهای اروپایی و امریکا  برای تحریم کشورما همکاری کرده بودند. اما آنچه در این جلسه شورای امنیت سازمان ملل بسیار مشهود بود محکومیت ایران برای سیاست‌های منطقه ای خود در خاورمیانه بود. کشوری نبود که از این سیاستها دفاع کرده و قبول کند که ایران در حمله به تاسیسات نفتی آرامکو مقصر نبوده است. جناب وزیر، حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی درپرونده ایران بعنوان یک کشور متخاصم ثبت شده همانطور که بمباران جنایتکارانه عربستان سعودی در یمن بپای این کشور نوشته و محکوم شده است. اما نباید تعجب کنیم که چگونه توانسته‌ایم در اعمال خشونت در پهلوی عربستان سعودی جای گیریم؟

شکست در سوریه: اما جناب ظریف، وزیر محترم امورخارجه ایران، اجازه دهید به سوریه برگردیم وسیاست خارجی و نظامی کشور را مورد ارزیابی قرار دهیم؛ در سوریه با سیاست تعمیق “عمق استراتژی” ضد اسرائیلی در این کشور مداخله نظامی کرده‌ایم تا یک مستبد را حفظ کنیم. بعدا با شعار مدافع حرم و نهایتا با اعلام این نظر که اگر در سوریه نجنگیم می‌بایست در مرزهای کشور با دشمن بجنگیم، دخالت نظامی و کشتن هزاران مسلمان سوری و جنایت در حق آنها را توجیه کردیم.

جبهه النصره یکسال بعد از جنگهای داخلی سوریه به این کشور رفته بود و داعش دو سال بعد از آن.  لذا این یک دروغ بزرگ است که ایران به سوریه رفت تا با داعش بجنگد. جمهوری اسلامی از ابتدای جنگ‌های داخلی سوریه در این کشور بوده و برای اولین بار نه ماه بعد از شروع جنگهای داخلی دراین کشور و زمانیکه مخالفین اسد استوار در مقابل رژیم خودکامه این کشور ایستاده بودند،  آقای قاسم سلیمانی و تنی دیگر از مخالفین اسد دعوت کردند که به دولت این کشور پیوسته و در آن مشارکت نمایند. اما آنچه شرط لازم این مشارکت توسط مخالفین اسد بود ماندن اسد بر قدرت و کنترل ارتش و نیروهای نظامی و اطلاعاتی بدست او بود.

جمهوری اسلامی در سوریه به دنبال آن بود که یک حکومت استبدادی موروثی را در خاندان اسد حفظ کند. مخالفین از ترس اینکه این‌هم یک توطئه توسط جمهوری اسلامی و اسد برای آرام کردن اوضاع و بعد سرکوب آرام و مرحله ای مخالفین باشد، زیر بار این پیشنهاد نرفتند. با گسیل همدانی‌ها، قاتل شهدای جنبش سبز، سپاه بدنبال آن بود تا با ساز وکارهای طراحی شده برای سرکوب اعتراضات و معترضین جنبش سبز بعد از انتخابات سال ۸۸ ، اوضاع را به نفع مستبد سوریه تغییر دهد، تا او بتواند در جنگ‌های داخلی این کشور با قلع و قمع مخالفین پیروز شود . اما دو سال بعد بخاطر عدم توان سپاه و اسد، جنگ‌های داخلی سوریه به بن بست کشیده شد.

قاسم سلیمانی و سپاه تنها راه برون از این بن بست را تشویق روسیه برای دخالت نظامی در سوریه دیدند. دولت روسیه با بمباران ممتد و بدون تبعیض در چچن، هزاران مسلمان را در این کشور بکام مرگ کشیده تا اجازه ندهد که جبش استقلال طلبانه این مردم پیروز شود.  قاسم سلیمانی از طرف رهبری با سفری به مسکو، روسیه را تشویق به سوریه دخالت نظام کرد تا نیروهای هوایی این کشور مخالفین اسد را شکست دهند. روس‌ها بعد از شکست دخالت نظامی خود در افغانستان در دوران جنگ سرد، مایل نبودند تا ارتش زمینی این کشور را مشغول درگیری نظامی در سوریه کنند و ایران از طریق سلیمانی به آنها تعهد سپرده که در این جنگ نیروی زمینی بوسیله ایران فراهم می‌شود. فعال شدن گروه‌های نظامی از کشورهای مختلف به نام‌های فاطمیون، زینبیون، حزب الله لبنان و… محصول این توافق بود. پوتین به تهران آمد و رهبر جمهوری اسلامی ایران با دریافت یک قران قلابی از او، او را “رهبری استثنائی” خواند.

پیش از این‌که پوتین برای دخالت نظامی ارتش کشورش تعهدی بسپارد به سراغ کلیسای ارتدوکس روسیه رفته تا پشتیبانی یک نهاد رسمی دینی را برای آدم کشی در سوریه به نام حمایت از جامعه مسیحیان دراین کشور، که توسط مسلمانان مورد حمله و تعرض قرار گرفته‌اند، کسب کند. پوتین برای کشتار مردم مسلمان سوریه هم حمایت رهبری مذهبی ایران را کسب کرد و هم رهبری مذهبی کلیسای ارتدوکس در روسیه را. با کشتار وسیع مردم مسلمان سوریه و بمباران مناطق مختلف در این کشور، جمهوری اسلامی موفق شد تا مخالفین اسد را شکست داده  تا اسد بر قدرت بماند.

اما ایا این پایان کار ما در سوریه بود؟ جناب وزیر، سوریه اکنون در زیر کنترل چه کشورهایی‌ست؟ آیا ترکیه و روسیه به شکل‌های مختلف کنترل و نفوذ خود را در این کشور حفظ نکرده و توسعه نداده‌اند؟ آیا اسرائیل با همکاری روسیه پایگاه‌های نظامی ما را بمباران نمی‌کند تا زمینه را برای خروج ما از این کشور فراهم آورد؟ آیا ما در مقابل این حملات توانسته‌ایم کوچکترین عکس العملی از خود نشان دهیم؟ آیا هیچ نیروی بازدارنده‌ای توانسته است کشور ما را از شرمساری بی‌دفاعی در سوریه خلاصی دهد؟

سپاهیان علیرغم شعارهای که در ایران می‌دهند که اسرائیل را در پنجه خود دارند دست روی دست گذاشته‌اند و عکس العملی از خود نشان نمی‌دهند به خاطر اینکه می‌دانند که در این صورت جنگ با اسرائیل به مررزهای ایران کشیده می‌شود و روسیه و اسرائیل شانس آن را پیدا می‌کنند که زودتر زمینه را برای خروج ایران از سوریه فراهم آورند. روسیه در حال شکل دادن به ارتش سوریه است. روس‌ها می‌خواهند یک ارتش روسی در سوریه ایجاد کنند. آن‌ها همچنین در بازسازی سوریه کنترل امور این کشور را آرام آرام بدست گرفته و تلاش می‌کنند تا با ایجاد روابط نزدیک با کشورهای عربی منطقه، یعنی دشمنان ما، زمینه مشارکت آنهارا در بازسازی این کشور فراهم آورند.

هم روس‌ها و هم اسرائیلی‌ها بارها اعلام کرده‌اند که سوریه در صورتی ثبات پیدا می‌کند که نیروهای خارجی از این کشور خارج شوند. روس‌ها هرگز بطور علنی از ایران درخواست نکرده‌اند که از سوریه خارج شود بخاطر اینکه نمی‌خواهند به روابط‌شان با کشور ما در حال حاضر خدشه‌ای وارد شود اما سخت به دنبال آن هستند که زمینه را آنچنان برای کشور ما در سوریه  تنگ کنند که خود از سوریه خارج شویم.

جناب وزیر آیا هرگز فکر می‌کردیم که در صحنه سیاست سوریه گروه‌ها و کشورهای مختلفی نفوذ دارند و اجازه نمی‌دهند که ما کنترل این کشور را به دست گیریم؟ آیا از شکست در جنگ ایران و عراق درس نگرفته بودیم؟  در آن جنگ معلوم بود که نه تنها کشور ما توان شکست عراق را ندارد که قدرت‌های ذینفع اجازه نمی‌دهند که در این جنگ عراق و یا ایران پیروز شوند؟ جناب وزیر برای این پایان وارد سوریه شده بودیم؟ آیا کوشش کردید به طراحان دخالت نظامی در سوریه یادآوری کنید که در سوریه شکست خورده‌ایم و پایان دخالت نظامی ما در این کشور است؟ جناب وزیر آیا فرصت‌های زیادی را خشونت گرایان و تنش آفرینان نظامی در ایران در مورد سوریه از دست نداده‌اند تا در این کشور صلح پایداری ایجاد شود؟  نقش شما در سوزندان این فرصت‌ها چیست؟ آیا هیچ تلاشی کرده‌اید تا رهبران تنش آفرین کشور را قانع کنید که جنگ‌های داخلی در سوریه نهایتا برای کشور ما موفقیتی حاصل نکرده و  نخواهد کرد و بخاطر مسلمان کشی در سوریه بین مسلمانان و در دنیا محکوم شده‌ایم؟ آیا جناب وزیر، رهبری که صحبت از اتحاد  امت اسلامی می‌کند، هرگز مردم سوریه را عضوی از امت اسلامی دانسته است؟  با کدامین منطق اخلاقی شما در این جفای بزرگ انسانی و مسلمان کشی سهیم بوده‌اید؟ با کدام منطق و دینی می‌توانید این فاجعه را توجیه کنید؟ چرا به عربستان سعودی برای جنایت این کشور در یمن اعتراض می‌کنیم؟ آیا دخالت نظامی کشور ما در سوریه با دخالت نظامی عربستان سعودی در بحرین و تجاوز به حقوق شهروندی یک اکثریت در مقابل یک اقلیت قابل مقایسه نیست؟ با کدام توجیه اخلاقی دست به کشتار یک اکثریت در مقابل یک اقلیت در سوریه زدید؟

افول نفوذ در عراق: جناب وزیر در عراق به کجا رسیده‌ایم؟ در عراق نظامیان نظامیان ایستادید و به گفته خودتان هفته‌ای یکبار با قاسم سلیمانی ملاقات می‌کردید تا بدانید او و نظامیان برای منطقه و عراق چه سودایی در سر دارند. منتظر آن‌ها ماندید تا ببینید از کجا تنش بعدی را می‌خواهند شروع کنند. اشتباه شما، سلیمانی و نظامیان این بود که هویت کشور عراق را در زیر نگاه خشونت آفرین نظامیان کشور درک نکردید و بر اقامه یک حکومت شیعی مطلق بدون در نظر گرفتن ساختار اجتماعی، سیاسی و نقش طوائف مختلف در سیاست این کشور تکیه کردید.

هویت در عراق یک هویت عربی و نه یک هویت شیعی بود. حتی شیعیان بر هویت عربی خود پیش از هویت شیعی خود متکی بودند. در عراق بیش از ۲۰۰ قبیله زندگی میکند. بافت سیاسی این کشور بسیار پیچیده است و اگر کسی به این بافت توجه نکند، توازن و انسجام سیاسی و اجتماعی این کشور را کاملا نادیده گرفته است.

در سال پایانی حیات آیت‌الله خمینی، او از احمد خمینی خواسته بود که از مرحوم دکتر ابراهیم یزدی برای مشورت با او در مورد جنگ با عراق دعوت شود. احمد خمینی برای چند سالی اجازه نداده بود که مشاور دیرین آیت الله خمینی با او ملاقات کند. اما اینبار با درخواست آیت الله خمینی راهی به جز دعوت او نبود و احمد خمینی راه دیگری برای مانع تراشی در پیش رو نداشت. بمحض وارد شدن دکتر ابرهیم یزدی به بیت، احمد خمینی از او درخواست می‌کند که به پدر او نگوید چه کسی مانع ملاقات این دو در طول سال‌های گذشته می‌شده که مرحوم یزدی می‌پذیرد. آقای خمینی در ابتدا سخت از مرحوم دکتر یزدی گلایه می‌کند که چرا برای مدتی طولانی به دیدار او نرفته است. بعد از بحثهای طولانی دکتر یزدی و اینکه باید جنگ را بعد از فتح خرمشهر پایان می‌دادیم و اکنون هم باید طرح صلح بریزیم، آیت‌الله خمینی به او می‌گوید که با حرف‌های تو موافقم اما باید بصره را بگیریم و بعد اتش بس اعلام کرده و مذاکره کنیم.

مرحوم دکتر یزدی به او می‌گوید که گرفتن و تسخیر بصره برای ایران امکان پذیر نیست و اگر هم بود نمی‌توانیم بصره را نگه داشته و حفظ کنیم. به جز توان نظامی کشور و از هم گسیختگی نظام دادن به جنگ و آرایش نظامی کشورما که او کاملا بآن واقف بود، حرف او دقیقا این بود که اگرچه بصره شهر شیعه نشین عراق است اما همین شیعه ها بیشتر دل در گرو ناسیونالیسم عربی تا مذهب و شیعه دارند. او آن روز به هویت ملی عراق به خوبی آشنا بود اما نظامیان از سر جهل با این هویت آشنایی کامل نداشتند. دکتر علوی تبار در مصاحبه بسیار روشنگرانه خود با اعتماد روشن نموده است که جنگ با عراق با آن سازگار ما نمیتوانست به پیروزی منجر شود. مرحوم یزدی به این موضوع در محافل خصوصی بارها اشاره کرده بود. جناب ظریف آیا هرگز با این نا آشنایان با هویت عربی در عراق در طول این سال‌ها گفته بودید که در عراق به خطا رفته و می‌رویم؟ آیا از یک وزیر امورخارجه تحصیل کرده اگرچه کارگزار نمیتوان چنین توقعی را داشت؟

در سال ۲۰۰۳ میلادی یک ژنرال ارتشی امریکایی، پترویس، به این نتیجه رسیده بود که دخالت نظامی آمریکا در عراق از ابتدا غلط، سیاست آمریکا بعد از این حمله نظامی کاملا نادرست و باید بفکر ایجاد امنیت در عراق توسط خود عراقی‌ها بود. آلسهوه متشکل از گروههای سنی این کشور تشکیل شد. بنا بود بعد از شکست و تقلیل فشار گروه‌های جهادی عراقی و خصوصا الزرقاوی و گروه‌های وابسته به او، السهوه در درون ارتش عراق ادغام شود. السهوه توانست در طول یک سال تهدید گروه‌های جهادی را برای امنیت عراق تقریبا به صفر برساند. دولت نوری المالکی و قاسم سیلمانی اجازه ندادند که السهوه در درون ارتش عراق ادغام شده تا ارتش این کشور اکثرا در دست شیعیان عراق بماند. این گروه‌های سنی با نظامیان جا مانده از ارتش صدام که همه سنی بودند بعدها به داعش پیوستند و سقوط موصل محصول این ائتلاف شد.

شایان توجه است که باز نیروهای وابسته به ایران که  اکثرا در حشد الشعبی فعال بودند نتوانسته موصل را آزاد کنند. دولت عراق خوب فهمیده بود که باید از کمک آمریکا بهره گیرد که گرفت و موصل آزاد شد.  در سال ۲۰۱۴ میلادی رئیس حفاظت اطلاعات ارتش عراق، حاتم المگصوصی به قاسم سلیمانی می‌نویسد که استخبارات عراق را از آن خود بدانید و اگر اطلاعاتی در مورد عراق مورد نیاز بود برایتان فراهم آورده می‌شود. ایران در درون عراق با نگرش نظامی خود اینگونه نفوذ پیدا کرده بود و می‌توانست در انتخاب دولت و وزرا دخالت کند و در انتخابات عراق هم برای کاندید خود سرمایه گذاری نماید. در سال ۲۰۱۴ میلادی حشد الشعبی برای مقابله با داعش شکل گرفت اما علیرغم نظر آیت الله سیستانی که می‌خواست این نیروی نظامی جدید همه گیر باشد و در زیر کنترل بقیه نیروهای نظامی و ارتش عراق فعالیت کند، قاسم سلیمانی و سپاه کوشش کردند که از ابتدا این نیرو را از دولت جدا نموده تا بتواند در صحنه سیاست عراق مثل سپاه در ایران  تاثیر گذار مستقلی باشد. تعداد ۷۰ گروه در حشد الشعبی شرکت کردند و بیشتر به نیابت از ایران در صحنه سیاست عراق فعال بودند. در طول این سال‌ها، بسیار از افرادی که در صحنه سیاست عراق به ایران نزدیک بودند به خاطر ایجاد مافیای سیاسی و نظامی و فساد گسترده، در بین مردم سخت محبوبیت خود را از دست دادند. اعتراضات سال پیش در عراق برای بیرون راندن این رهبران از صحنه سیاست عراق شکل گرفته بود و عراقی‌های شیعه می‌خواستند که ایران دست از نفوذ در صحنه سیاست عراق بردارد.

جناب وزیر،  پس از سال‌ها حمایت از دولت‌های فاسد و طائفه گرا و افراد مستبدی نظیر نوری المالکی و گروه‌هایی که بطور نیابتی برای اهداف سیاسی و نظامی کشورما را در عراق تلاش کردند، به کجا رسیده‌ایم؟

آیا نظام و این گروه‌ها توانستند نفوذ جمهوری اسلامی را در عراق افزایش داده و یا حتی این نفوذ را حفظ کنند؟ آیا صحنه سیاست عراق دستخوش تغییرات عمده ای خصوصا از زمان نخست وزیری مصطفی الکاظمی نشده و جمهوری اسلامی نفوذ گذشته خود را در این کشور از دست نداده است؟ شاید شروع و اوج  این افول نفوذ را بتوانیم در برخورد ایران با تظاهرات قانونی و مشروع شیعیان عراقی در سال گذشته مشاهده کنیم. این تظاهرات از طرف دولت عراق و آیت‌الله سیستانی مشروع و قانونی تلقی شده و مورد حمایت آن‌ها قرار گرفته بود، اما نظام و سپاه پاسدران درکشور ما کوشش می‌کردند که همانند اعتراضات در ایران، دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸، ریشه اعتراضات مردم شیعه عراق را به خارج و خصوصا دشمنان ایران مربوط و متصل بدانند. در طول هفته‌ها، این اعتراضات با سرکوب بخشی از نیروهای حشد الشعبی که طرفدار ایران بودند، به طور مشخص، کتائب حزب الله، روبرو گردید و ده‌ها کشته از مردم عراق بجای گذاشت. مردم عراق و تظاهر کنندگان که شیعه بودند مطالبات‌شان این بود که از صحنه سیاست عراق فساد زدایی شود و دولت پاکدست و کارآمدی عنان امور این کشور را بدست گیرد. آیت‌الله سیستانی در حمایت از مردم عراق می‌خواست که دولت استعفا نماید و دولت جدیدی بدون دخالت کشورهای خارجی در این کشور انتخاب شود. اما قاسم سیلمانی با مداخله در امور داخلی عراق و میانجیگری بین گروه‌های مختلف عراقی می‌خواست که عادل عبد المهدی در پست نخست وزیری این کشور برجای بماند اما نهایتا اینگونه نشد. هیچ سیاست‌مداری در عراق شجاعت آن‌را نداشت که از درخواست قاسم سلیمانی حمایت نموده و به حمایت از نخست وزیری عادل عبد المهدی برخیزد.  با حمایت آیت‌الله سیستانی و همه گروه‌های سیاسی عراق، نهایتا مصطفی الکاظمی برای این پست انتخاب شد و گروه‌هایی نظیر کتائب حزب الله عراق که بسیار به ایران نزدیک بوده و هست چاره‌ای نداشت بجز قبول این دولت جدید. الکاظمی بلافاصله همه دستگیر شدگان اعتراضات سال گذشته عراق را آزاد نمود و به عراقی‌ها قول داد که از شرافت آنها در مقابل آنهایی‌که اعتراضات آن‌ها را به کشورهای خارجی مربوط می‌دانند دفاع کند.

در ماه گذشته سر انجام نیروهای امنیتی عراق به یکی از دفاتر کتائب حزب الله حمله کرده و ۱۳ نفر از اعضای انرا دستگیر نمودند. کتائب حزب الله گروهی بود که به دنبال ترور قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس و طرح شعار اخراج آمریکا از عراق، کوشش می‌کرد تا با حمله موشکی به مراکز مختلفی که به واشینگتن در عراق تعلق داشت، موجبات خروج آمریکا را از عراق فراهم آورد. ابو مهدی المهندس یکی از بنیان گذاران کتائب حزب الله در عراق و فرمانده گذشته حشد الشعبی بود. دولت‌های عراق از دولت عادل عبد المهدی تا مصطفی الکاظمی به گروه‌های طرفدار ایران در حشد مرتب اخطار داده بودند که که به نیروها و یا تاسیسات آمریکا در عراق حمله نکنند اما مورد قبول آنها قرار نگرفته بود. در هفته‌های گذشته به دنبال ملاقات الکاظمی با فرماندهان حشد، حشد الشعبی رسما اعلام نمود که کاملا در زیر کنترل نخست وزیر عراق قرارداشته ودفاع از منافع کشور عراق بزرگترین هدف آن‌هاست. یکی از دلائلی که شعار اخراج نیروهای نظامی امریکا از عراق توسط نیروهای وابسته به ایران به جائی نرسید، نمی‌تواند برسد و نتوانست بسیاری از نیروهای سیاسی درون عراق را قانع کند، ثبات سیاسی در این کشور است. بعد از ترور قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس، مجلس عراق اخراج نیروهای آمریکائی از این کشور را به رای گذشت. از ۳۲۹ نماینده مجلس عراق ۱۶۸ نفر به خروج ارتش آمریکا از این کشور رای مثبت دادند.  اما در این رای گیری، کردها، سنی ها و تعدادی از شیعیان غایب بودند. مخالفین اخراج آمریکا می‌ترسند که ایران با خروج آمریکا از این کشور، دائره نفوذ خودرا در این کشور افزایش دهد. آن‌ها می‌خواهند اول ایران نفوذ خودرا در این کشور تقلیل داده تا بعدا فکری برای خروج آمریکا شود. آیت‌الله سیستانی با یک پیام می‌توانست خروج آمریکا از این کشور را مطالبه کند اما به خاطر ثبات در عراق اینکار را نکرده است. دولت مصطفی الکاظمی هم در حال حاضر به دنبال اخراج نیروهای آمریکائی از این کشور نبوده  بخاطر اینکه به ثبات داخلی عراق و تنش بین سنی، شیعه و کردها دامن می‌زند.

در طول ماه‌های گذشته بحث‌های مختلفی برای ادغام حشد الشعبی در ارتش عراق شکل گرفته بود و اقدام چهار گروه مربوط به آیت‌الله سیستانی درحشد الشعبی و تصمیم به انحلال و پیوستن به ارتش این کشور، شاید بتواند نقطه شروع گام بگامی برای انحلال این نیروو نهایتا ادغام آن در ارتش عراق باشد. اگر چه حشد الشعبی هنوز منحل نشده است اما اینکه این سازمان اعلام می‌کند که در زیر کنترل نخست وزیری این کشور قرار دارد، نشان می‌دهد که مصطفی الکاظمی سخت به دنبال کاهش نفوذ ایران به شکل‌های مختلف در این نیرو و در عراق می‌باشد. او رابطه تنگاتنگی با ایران، عربستان سعودی و آمریکا دارد و ابایی نداشته تا اعلام کند که نفوذ خارجی را در کشورش نمی‌پذیرد. در چند هفته گذشته هشام هاشمی یک کارشناس امنیتی عراق و منتقد سر سخت ایران در عراق در مقابل خانه خود ترور شد. اگرچه هیچکسی مسئولیت آن‌را نپذیرفته  و دولت ایران آن‌را محکوم کرده است٬ اما برای این ترور دست‌ها به سوی ایران نشانه رفته است.  الکاظمی در دیدار با خانواده هاشمی قول داده است که قاتلان او که از خارج تشویق و ترغیب می‌شده‌اند را برای تنبیه شناسائی کند.

آنچه درعراق در حال شکل گرفتن است شروع یک سیاست کاملا متفاوت با گذشته و پایان دادن به دوران طلائی نفوذ ایران در این کشور است. برای بسیاری در ایران که عراق را به شکلی مستعمره ایران می‌دانند، تغییر جهت سیاست خارجی در عراق قابل قبول نیست. سفیر سابق ایران در انگلستان، سید جلال ساداتیان نوشت، “الکلظمی نمیتواند در این مقطع کوتاه تا انتخابات آتی دست به یک اقدام خیلی تند بزند….ایران تا به حال خویشتن داری کرده است. سعی داشته بدون اینکه در امور داخلی عراق دخالت کند، به آقای الکاظمی به فهماند در حد معمول خودش برخورد کند. “جناب ظریف این تفکر غالب در دستگاه دیپلماسی کشور نیست؟ آیا در زیر این نظام دیپلمات‌هایی تربیت نشده‌اند که به دنیا از چشم منافع ایدئولوژیک ایران نگاه می‌کنند؟ آن دیپلمات‌هایی‌ که استقلال سیاسی داشته‌اند و به منافع کشور بجای منافع نظام نگاه کرده‌اند همه یا از پست‌های خود کنار گذاشته شده و یا خود کنار کشیده‌اند و شرافتمندانه منتقد سیاست‌های خارجی کشور شده‌اند.

سئوالی که از جناب ظریف باید پرسید این‌ست که آیا سیاست‌های کشور ما درعراق مثل سوریه با شکست روبرو نبوده است؟ آیا اصرار عراقی‌ها برای توازن در رابطه با ایران و عدم مداخله در امور یکدیگر، بی پایه است؟ هفته‌های گذشته نخست وزیر عراق خود را برای یک سفر به عربستان سعودی، ایران و آمریکا آماده می‌کرد. شایان توجه است که او می‌خواست ابتدا به عربستان سعودی برای دیدار با ملک سلمان مسافرت کند و بعد به ایران رود. پروتکلی‌ که نسبت به گذشته کاملا فرق کرده بود. وزیر امورخارجه ایران به بغداد مسافرت نمود تا شاید از طریق او پیامی برای ملک سلمان ارسال کند. در حین ملاقات بین الکاظمی و ظریف در بغداد، نخست وزیر عراق در تویتی نوشت، “عراق به دنبال توازن در سیاست‌های خود بوده و می‌خواهد نقش مثبتی برای صلح و پیشرفت در منطقه ایفا نماید.”

وزیر امور خارجه عراق، فواد حسین،  بعد از ملاقات با آقای ظریف گفت، “ما تاکید کردیم که  میخواهیم یک رابطه متوازن با همه کشورهای منطقه بر پایه منافع ملی عراق و منافع متقابل و عدم دخالت در امور یکدیگر داشته باشیم.” بعد از ملاقات الکاظمی با روحانی در تهران، الکاظمی مجددا گفت، “تاکید می‌کنم ملت عراق دوستدار و مشتاق روابط ممتاز با جمهوری اسلامی با تکیه بر اصل عدم دخالت در امور دو کشور است.”

او ادامه داد، “روابط ما با ایران و کشورهای منطقه مبنی بر حسن نیت است و تلاش ما اینست که از طریق راهکارها برای خارج کردن منطقه از چالش‌ها و تنش‌هایی که از آنها رنج می‌بریم کوشش کنیم.” بعد از ملاقات با الکاظمی در تهران، رهبری جمهوری اسلامی ایران در دو توتیت خود نوشت، “دیدگاه آمریکایی‌ها در باره عراق درست در نقطه مقابل ماست. برای آنها این‌ که چه فردی نخست وزیر عراق باشد مهم نیست، چون به دنبال حکومتی همچون حکومت «پل برمر» حاکم آمریکایی عراق در اوایل سقوط صدام هستند. آن‌ها موافق عراق قوی ، مستقل و دارای حکومتی با رای اکثریت نیستند.” در این ادعای نادرست که اهانت بزرگی به مردم و نماینده دولت عراق شده است، رهبر جمهوری اسلامی به شکلی می‌خواهد بگوید که نخست وزیر عراق نمی‌داند و نمی‌فهمد با آمریکا چگونه وارد تعامل شود و فقط رهبری جمهوری اسلامی‌ست که روابط با آمریکا را خوب درک می‌کند. آیت‌الله خامنه‌ای به خوبی می‌داند که الکاظمی روابط خوبی با آمریکا و عربستان سعودی دارد. نه تنها او که برهم صالح، رئیس جمهور عراق نیز با این دو کشور روابط خوبی دارد. در تویت بعدی از رهبر جمهوری اسلامی ایران به نادرستی نوشته می‌شود، “ایران هیچگاه بنای دخالت در امور عراق را نداشته و نخواهد داشت و ما خواهان عراق عزتمند، مستقل و با حفظ تمامیت ارضی ووحدت و انسجام داخلی هستیم. جمهوری اسلامی قطعا با هر آنچه موجب تضعیف دولت عراق شود، مخالف است.” رهبری جمهوری اسلامی هم می‌داند که روابط کشور ما با عراق با تغییرات بزرگی روبروست. او کوشش می‌کند روابط گذشته جمهوری اسلامی را با عراق کتمان کند.

جناب وزیر آیا ما در روابط گذشته با عراق به فکر استقلال و انسجام اجتماعی در این کشور بوده‌ایم؟  به رهبری جمهوری اسلامی ایران گفته‌اید که عراقی‌ها به دنبال ادامه روابط گذشته کشور خود با ایران نیستند و نمی‌خواهند که کشور ما در امور سیاسی آن کشور دخالت کند؟ آیا به ایشان گفتید دیگر در صحنه سیاست عراق کشور ما اعتبار گذشته را ندارد و عراقی‌ها نمی‌خواهند که قاسم سلیمانی‌ها برایشان وزیر ووکیل تعیین کنند؟ آن‌ها نمی‌خواهند که ایران تظاهرات مردم شیعه عراق را تاثیر گرفته از خارج بداند. آن‌ها نمی‌خواهند یک کشور خارجی در مورد حق  مسلم و مشروع اعتراض برای مردم عراق اظهار نظر کند.  عجیب این جاست که رهبر جمهوری اسلامی ایران به دنبال اتحاد و انسجام داخلی در درون عراق است اما برای اتحاد و انسجام داخلی در کشور خود ما کوچکترین اهمیتی قائل نیست. هفته‌ای نیست که خبری از دستگیری یک فعال سیاسی و یا روزنامه نگار در درون کشور بگوش نرسد. پنج جوان در کشورما به جرم شرکت در اعتراضات آبانماه حکم اعدام گرفته و صمیمی و هدایت به جرم شرکت در صحنه اعتراضات حکم زندان دریافت کرده‌اند. جناب وزیر چگونه نظامی برای مردم خود حق اعتراض قائل نیست؟ آیا وقتی در سفرهای خارجی از زندان و حصردر کشور دفاع کرده‌اید اندکی بر وجدان و انصاف خود متکی بوده‌اید؟

جناب وزیر، آیا ما در امور داخلی عراق دخالت نمی‌کرده‌ایم؟ مگر روزی رهبر جمهوری اسلامی ایران نه گفته بود که بودن ما در عراق و سوریه به “فضول‌های بین المللی” ربطی ندارد؟ ایا عراقی‌ها به دنبال شروع سیاست خارجی  جدیدی در رابطه با کشور ما نیستند؟ آنچه قاسم سلیمانی در طول چند سال با تکیه بر خشونت و زور اسلحه در عراق ایجاد کرده بود همه نقش بر آب شده است. آیا نخست وزیر عراق نمی‌گوید دیگر کشورش اجازه نخواهد داد که ایران در امور داخلی عراق دخالت کند؟ اگر ما در این دو کشور سوریه و عراق به دنبال حمایت از دولت‌های مردمی و نهادهای دموکراتیک رفته بودیم، ایا امروز با چالش بن بست در سیاست خود در این دو کشور مواجه می‌شدیم؟ چه کسی مسئولیت این شکست‌های سیاسی کشور ما را در عراق و سوریه قبول کرده و چه گروهی می‌بایست به ارزیابی نقاط ضعف در سیاست‌های منطقه ای ما بنشیند؟ جناب ظریف آیا شما می‌توانید خود را با توجیه کارگزار و نه سیاست گذار از این شکست‌ها مبرا بدانید؟ کدام منطق و اخلاقی اجازه می‌دهد که هر تصمیمی از بالا را کارگزاری کنید؟ مشکل کشور ما با شاه چه بود؟ جناب ظریف آیا استبداد نبود؟ حالا چون این استبداد در لباس مذهب حکومت میکند، شایسته است منافع ملی کشور را فدای خودکامگی کنیم؟

بن بست در یمن و لبنان: در یمن هم وضع ما بهتر از سوریه و عراق نیست. اگرچه دولت عربستان سعودی در مقابل حوثی‌ها شکست خورده است و ائتلاف برهبری سعودی‌ها نتوانسته پیروز صحنه این نبرد شود، اما این جنگ مثل سوریه به بن بست کشیده شده است. امارات از سال‌های پیش راه خود را از عربستان سعودی در این کشور جدا نموده و با حمایت از تجزیه طلبان جنوبی بخش بزرگی از خاک یمن را تا باب المندب بزیر کنترل خود آورده است. به این طریق اکنون امارات و تجزیه طلبان جنوبی دست بالا را در تحولات یمن دارند و عربستان سعودی کوشش می‌کند که با تجزیه طلبان جنوبی مذاکره کند. سال پیش خبرها در ایران این بود که امارات از ائتلاف با عربستان سعودی دست کشیده است، اگر چه این خبر و فرض تا حدودی درست است اما امارات در حال حاضر در یمن سیاست‌های خودرا تغییر داده  و صرفا منافع مطلق خود را دنبال می‌کند . روسیه و ترکیه هم اکنون وارد جنگ‌های داخلی یمن شده و هردو کشور در لیبی هم در مقابل یکدیگر قرار گرفته و حامی گروه‌های مختلف در این کشور شده‌اند. آنچه برای امارات و عربستان سعودی و همه کشورهای هم مرز در یمن مهم است امنیت آب‌های دریای سرخ است.

امنیت باب المندب و کشتیرانی در دریای سرخ بسمت کانال سوئز نه تنها برای عربستان سعودی کلیدی‌ست که چینی‌ها هم برای این امنیت اهمیت بسیاری قائل هستند.  عربستان سعودی با ایجاد حد اقل دو لوله نفتی بزرگ و بندر در دریای سرخ، بخشی از نفت تولیدی خود را از این منطقه صادر می‌کند. کشورهای عربی تصمیم گرفته‌اند که بخاطر بی ثباتی سیاسی در خلیج فارس، تکیه گاه اقتصادی دیگری از طریق آب‌های دریای سرخ برای خروج نفت خود ایجاد کنند.

جنگ با یمن بدون در نظر گرفتن منافع استراتژیک کشورهای عربی در دریای سرخ پایان نخواهد گرفت. در دریای سرخ ففط عربستان سعودی و امارات فعال نیستند. آمریکایی ها یک پایگاه بزرگ در جیبوتی ایجاد کرده‌اند. بیم آن میرود که با حمایت امارات از تجزیه طلبان جنوبی که مورد پذبیرش آمریکا هم هست،  یمن مجددا به دو یمن شمالی و جنوبی تقسیم گردد. روس‌ها دیگر در یمن طرف ایران را نخواهند گرفت. روس‌ها برای ایجاد ثبات در یمن هم با عربستان سعودی و هم با اماراتی‌ها به نتیجه واحدی رسیده‌اند. آنها نمی‌توانند در کشورهای عربی منافعی را دنبال کنند اما در یمن از منافع این کشور ها چشم پوشی کنند. چین هم در جیبوتی بندر بزرگی برای نیروی دریائی خود ایجاد کرده است. یکی از مشکلات ایران و شکست سیاست‌های خارجی ما در منطقه این‌ست که هم پیمان ما در سوریه، یعنی روسیه، روابط بسیار تنگاتنگی با دشمنان کشور ما برای پاسداری از منافع خود ایجاد نموده است و حتی در سوریه هم درحال مقابله با سیاست‌های کشور ماست. بی‌بصیرتی مطلق در سیاست خارجی، کشور ما را با چالش کشورهایی که به ظاهر دوستند اما در باطن با دشمنان ما همکاری می‌کنند روبرو کرده است.

از اقای ظریف باید سئوال کرد که کشور ما برای کاهش جنایات عربستان سعودی در یمن و هزینه ایکه مردم این کشور پرداخت می‌کنند چه کرده است؟ ایا کمک نظامی تنها به حوثی‌ها می‌تواند به ایجاد صلح در این کشور و ثبات سیاسی آن کمک کند؟ آیا کنش و نگاه نظامی به یمن، مشکلات این کشور را حل کرده و اکنون این کشور به سمت ثبات پیش می‌رود؟  در یمن پتانسیل باز شدن جبهه دیگری در مقابل حوثی‌ها وجود داشته و چنانچه یمن تقسیم گردد، تنگه باب المندب در کنترل تجزیه طلبان جنوبی با حمایت امارات و عربستان قرار خواهد گرفت.

وضع نابسامان لبنان: در لبنان هم وضع کشور ما بهتر از سوریه، عراق و یمن نیست. اگرچه حزب الله هنوز توان و پتانسیل سیاسی بزرگی در این کشور دارد، اما صحنه سیاست لبنان نه اجازه می‌دهد که ایران در اوضاع این کشور مثل گذشته دخالت کند و نه حزب‌الله می‌تواند در مقابل نیروهای سیاسی موجود در صحنه سیاست این کشور مثل گذشته اعمال نفوذ کند. لبنان با مشکلات اقتصادی بزرگی روبروست که بخشی از آن به دخالت کشور ما در جنگهای داخلی سوریه برمیگردد. میلیونها آواره سوری در لبنان سکونت گزیده اند. ایران به چهره مردمی حزب الله در لبنان و منطقه برای دخالت نظامی این سازمان در سوریه و جنایت آدمکشی، ضربه بزرگی زد. حزب الله لبنان برای حفظ مرزهای این کشور در مقابل تعرضات اسرائیل شکل گرفته بود نه برای دخالت در سوریه به عنوان یک نیروی نیابتی از طرف کشورما و کشتن مسلمان سوری. در طول چندماه گذشته،  مردم لبنان هم در این کشور دست به اعتراضات عظیم خیابانی زده‌اند و یکی از مطالبات آنها مقابله با دولت‌های  فاسد و نا کارآمد بوده است. مردم لبنان همچنین خواسته‌اند که از نفوذ کشورهای خارجی مثل عربستان سعودی و ایران در این کشور کاسته شود. با وضع اقتصادی در کشور ما، حزب الله نتوانسته از کمک‌های مالی غیر محدود رهبری جمهوری اسلامی برخوردار شود و اکنون این نیروی سیاسی هم با بحران‌های بزرگتری در صحنه سیاست لبنان روبرو شده است. حزب‌الله لبنان خود در حکومت این کشور و فسادی که مردم لبنان معترض آن هستند دخیل بوده است. نبی بری، همپیمان حزب‌الله در لبنان خود یک مفسد اقتصادی‌ست. از آقای وزیر باید سئوال کرد که چقدر کشور ما بدنبال ایجاد ثبات سیاسی در لبنان بوده است؟ آیا ما آن‌چه در سیاست خارجی دنبال کرده‌ایم که نفوذ سیاسی ما در بافت سیاسی و حکومتی کشورهایی مثل عراق و سوریه بوده است در لبنان هم تکرار نکرده‌ایم؟ جناب وزیر ۶۰% مردم لبنان در مقایسه با ۴۰% آن‌ها تصویر مثبتی از کشور ما در نظر سنجی پیودرسال ۲۰۱۳ میلادی نداشته‌اند؟  بهتر ازمن می‌دانید که این تصویر منفی روز بروز در منطقه ازدیاد پیدا کرده است. آیا جناب وزیر این آمار برای شما تکان دهنده نیست؟ کشوری که رهبر آن دائما دم از اتحاد امت اسلامی می‌زند نتواسته در کشوری با یک اکثریت اقلیت شیعی برای خود حمایت کسب نماید.  در کشور ونزوئلا ۵۱% نسبت به ۲۹% مردم این کشور تصویر کاملا منفی نسبت به کشور ما دارند. جالب اینجاست که این رقم در کشورهای اروپائی و امریکای لاتین بسیار بالاست و در ژاپن ۷۵% مردم این کشور نسبت به ۱۲% آن‌ها نسبت به ایران یک تصویر کاملا منفی در ذهن خود ترسیم نموده‌اند. جناب وزیر آیا اصولا برای یک کشور مهم است که دنیا در مورد آن چه فکر می‌کند؟  آیا جمهوری اسلامی حمایت مردمی خودرا در خاورمیانه از دست نداده است؟

انرژی هسته ای: از آقای وزیر باید سئوال کرد که روزی در شرف عقد قرارداد برجام در زمان اوباما در کنفرانسی در دانشگاه تهران اعلام کرده بودید که امریکا نمیتواند از برجام خارج شود. برجام دست آورد بزرگی برای کشور ما بود و از این بابت باید قدردان تلاش‌های شما بود، اما چگونه فکر می‌کردید که قرارداد برجام اگر در کنگره آمریکا تصویب نشود به شکل یک معاهده بآن نگاه نمی‌شود و هر دولتی می‌تواند از آن خارج شود؟ سناتور محافظه کار دست راستی، تام کاتن، از ایالت ارکانزاس، این هشدار را در نامه‌ای به شما داده بود. چگونه به عنوان یک مذاکره کننده زودتر به طراحان سیاست خارجی کشور و رهبری نگفته بودید که بهترین زمان برای عقد قرار داد برجام با دولت اوباما در دو سال اول دولت او و زمانی بود که کنگره این کشوردر دست دموکرات‌ها بود؟ چرا با درس گرفتن از فرصت سوزی‌ها در زمان کلینتون و خاتمی، به رهبری جمهوری اسلامی نگفتید با انتخاب اوباما باید هرچه زود با آن دولت وارد مذاکره شد. خارج از اینکه در آن زمان از طرف دولت مرد فاسدی چون احمدی نژاد مغضوب شده بودید اما شما که همیشه مورد اعتماد رهبری بوده و با ایشان تماس داشته‌اید. در این زمان دکتر صالحی مسئول تماس با آمریکایی‌ها بود و به بهترین شکل می‌توانستید با ایشان نظر خود را در میان گذارید. چه شد که به دنبال فرصت سوزی بزرگ در زمان آقای خاتمی به عنوان یک دلسوز منافع کشور به رهبران سیاسی کشور نگفتید که اگر مذاکره نکردیم آینده با ما نیست؟

در حالیکه رهبری جمهوری اسلامی می‌خواست که این قرارداد هرچه زودتر شکل گیرد و دستور به مذاکره داده بود،  کوشش نکرد که قاطعانه پشت برجام  بعد از عقد این قرارداد قرار گیرد و از تلاش‌های مخالفین داخلی این قرار داد جلوگیری بعمل آورد. بنابر ادعای دو نماینده اصولگرای تندروی مخالف برجام در مجلس، شب قبل از جلسه ۲۱ مهر ۱۳۹۴ مجلس که اجرای توافق هسته‌ای در آن به بحث گذاشته شد و تصویب گردید، اصغر حجازی از بیت رهبری، با رئیس مجلس و دبیر شورای امنیت ملی جلسه داشته تا مقرر کنند که اجرای برجام به سرعت به تصویب برسد. بعد از قرارداد او دائما تکرار نمود که به  غربیها اعتماد ندارد. مخالفین این قرار داد در سپاه پاسداران، بر موشک شعار ضد اسرائیلی نوشتند. اشتباه دوم بزرگ رهبری اینبود که بعد ازعقد  قرار داد  برجام بدون اینکه به آینده و منافع ملی کشورفکر کند، گفت سرمایه گذاری امریکایی‌ها در ایران ممنوع است. اگر کمپانی‌های آمریکائی در ایران سرمایه گذاری کرده بودند آیا امروز سرنوشت برجام بگونه دیگری نبود؟ اگر نظام به دنیای بیرون نشان داده بود که اهل تعامل است و یا اگر تصفیه حساب‌های سپاه با دولت در شعارهای بیمار گونه و ضد منافع ملی کشور روی موشک‌ها حک نمی‌شد، ایا سرنوشت دیگری برای برجام رقم نمی‌خورد؟ جناب وزیر چگونه می‌خواستید کشورهای خارجی به ما اعتماد کنند؟  وقتی کشور دیگری را امنیتش را به چالش می‌کشید، با تمام تنفری که می‌شود برای آن کشور به خاطر سیاست‌هایش  قائل بود، چگونه می‌خواهید جامعه جهانی به شما اعتماد کند؟  چگونه به جناب قاسم سلیمانی نه گفتید نه گذارد سپاه منافع ملی کشور را با سیاست‌های ضد برجامی خود به مخاطره بیندازد؟

جناب وزیر، بهتر از من می‌دانید که برنامه هسته‌ای ایران از ابتدا با سه مشکل بزرگ روبرو بوده است. اول: کشور ما هرگز نتوانسته است برنامه هسته‌ای خود را محرمانه و مخفی نگه دارد. از اولین روزی که برنامه هسته‌ای ما فاش شد، ما با بی‌اعتباری بین المللی روبرو شدیم. با سبوی شکسته بی اعتمادی بین المللی به دنبال این بودیم که جامه بین الملل ما را باور کند. مخفی نگه داشتن بعضی از اطلاعات بعدی و خصوصا عکس العملی که احمدی نژاد، رئیس جمهور فاسد مورد حمایت نظام شما، از خود در مقابل جامعه جهانی نشان داد، اعتبار کشور ما را بیشتر به چالش کشیده شد. وقتی رئیس جمهوری فرق بین چهار راهی که اوباشان در گوشه از آن فریاد می‌کشند را با سازمان ملل و یک مجمع بین المللی نداند ، چگونه می‌خواسته‌اید کشور ما در جلب اعتماد جهانی توفیقی حاصل  نماید؟ چگونه سکوت رهبر جمهوری اسلامی را در مقابل بی  کفایتی‌های احمدی نژاد در این رابطه توجیه می‌کنید؟ چه کسی برای این ظلمی که به کشور رفته است پاسخگوست؟

دوم:  برنامه هسته‌ای کشور ما مرتب با دستبرد دنیای بیرون برای کسب اطلاعات روبرو بوده است. رسوخ سازمان های اطلاعانی دنیا خصوصا اسرائیل در سیستم اطلاعاتی هسته ای ما بسیار شگفت آوراست. و شگفت آورتر اینکه در نهادی بیشتراین سازمان‌های اطلاعاتی رسوخ کرده است، سپاه پاسداران، که بیش از همه ادعای دفاع از امنیت کشور را دارد.  دانشمندان هسته‌ای کشور یکی پس از دیگری ترور شدند، و چند کامیون مدرک از تاسیسات هسته ما ربوده شده و در روز روشن به خارج از کشور و اسرائیل حمل گردید. آیا هنوز در این نهاد رسوخ نمی‌کنند؟ زمانی بخاطر اینکه به مردم نشان داده شود که سر خط این جاسوسان کشف شده، بیگناه و یا فرد بی رابطه ای هم اعدام میشود. مثل فساد گسترده در کشور، ریشه رسوخ سازمانهای ضد جاسوسی در کشور ما گسترده است. وجود این مشکل بیشتر به طبیعت نظام برمی‌گردد که افراد در درون آن تعهدی به پاسداری از منافع ملی کشور نه سپرده اند. وقتی نظامی حفظ خود را از اوجب واجبات بداند و منافع ملی را بپای آن قربانی کند، چه توقعی میتوان داشت که جاسوس در این نظام رخنه نکند. حفظ منافع ملی یک تعهد اخلاقی طلب میکند اما حفظ یک نظام به فرصت طلبی افراد بستگی پیدا می‌کند. اگر این نظام منافع شخصی آنها را برآورده نکرد، هرزمانی بر سر منافع ملی کشور بنفع منافع شخصی خود معامله می‌کنند.

سوم: کسان و گروهایی در این کشور با برجام بطور مشخص و معاهدات بین المللی بطور عموم بازی سیاسی کرده‌اند. آنها منافع گروهی را بر منافع ملی کشور ترجیح داده‌اند. آمار صدور نفت و دسترسی کشور به منابع مختلف جهانی در زمان تحریم‌ها و بعد از دستیابی به قرار داد برجام کاملا مشخص است. اما چرا ذالنور وقتی به جناب وزیر در مجلس انتقاد می‌کند می‌گوید بنا بود با برجام همه تحریم‌ها از روی کشور برداشته شود؟ او بخوبی میداند که با برجام بخشی از تحریم‌ها کشور لغو شد و به دنبال آن گشایش اقتصادی ایجاد گردید و کشورما توانست تا روزی ۲.۵ میلیون بشکه نفت صادر کند، اما باز با عقد برجام مخالف است.

آنچه برجام نیاز داشت ایجاد اعتماد بین المللی برای مراودات مالی بود که کاسبان تحریم و مخالفان برجام و همراهان جناب ذالنور اجازه ندادند تا شکل گیرد. رهبری جمهوری اسلامی به دلائل مختلف که جای بحثش اینجا نیست نخواست در مقابل این گروه ایستادگی کند اگرچه خود او دستور مذاکره برای عقد قرار داد برجام را داده بود. این گروه پایه اجتماعی رهبری است و او منافع ملی کشور را فدای حمایت این گروه اجتماعی از خود و این نظام کرده است. محافظه کاران افراطی در داخل با راست افراطی مخالف برجام در خارج مانند نیوکان‌های آمریکائی و ترامپ، در یک همکاری تنگاتنگ بنیان برجام را به چالش کشیدند. هیچکدام آن‌ها نمی‌خواستند این قرارداد بین المللی برای کشورما ثبات پیدا کند.

اما سئوالی‌که باید از آقای وزیر امور خارجه کرد این‌ست که چرا کشور ما به مفاد برجام بعد از خروج ترامپ در می ۲۰۱۸  از این قرار داد بین المللی پشت کرد؟ اگر کشوری به دنبال ساختن بمب اتم نباشد چرا باید غنی سازی اورانیوم خود را افزایش دهد و بر حجم سانترفیوزهای خود بی‌فزاید؟ آیا این تهدید هم مثل تهدید بستن تنگه هرمز در صورت تحریم نفت ایران توسط آمریکا بوسیله رئیس جمهوری٬ یک تهدید توخالی نبود؟ آیا این تهدید سودی عاید کشور ما کرد؟ آیا با این تهدید توانستیم بر اعتماد بین المللی خود بی‌فزاییم؟  جناب وزیر چه زمانی باید از گذشته درس عبرت گرفت تا اشتباهات گذشته را تکرار نکنیم و به گزینش سیاست‌هایی تن دهیم که حاصلی برای کشورما داشته باشد؟ جناب عراقچی یکی از معاونین شما هم اکنون اعتقاد دارد که پرونده ایران میتواند به شورای امنیت سازمان ملل برده شود. یادتان میاید که چین و روسیه با شش مصوبه تحریمی سازمان ملل در مورد ایران همکاری کامل نمودند؟ جلسه شورای امنیت چند هفته پیش نشان داد چقدر کشور ما در جامعه جهانی تنهاست و چقدر سیاست‌های خارجی و داخلیش در سطح بین المللی مخالف دارد. آنچه بعد از آخرین جلسه شورای امنیت سازمان ملل متحد مشخص شد این‌ست که هیچ کشوری در دنیا حاضر نیست حامی  لغو کلیه تحریم‌های نظامی کشور ما برای دسترسی به سلاح  باشد. اگر چین و روسیه هم حامی لغو اینگونه تحریم‌ها، که از زمان ریاست جمهوری احمدی‌نژاد شروع شده است، باشند اول برای فروش اسلحه به ایران است.  دوم در زمان فروش،  نوع اسلحه،  با هم پیمانان منطقه‌ای خود، دشمنان ما، انتخاب می‌کنند کدام اسلحه‌ای به ایران فروخته شود و سوم؛ برای مقابله با دولت ترامپ و سیاست‌های او به عنوان یک کارت بازی از کشور ما استفاده کرده‌اند. فکر نمی‌کنید روابط دولت آمریکا با انتخاب رئیس جمهور جدیدی روابطش خصوصا با چین تغییر کند؟ حمله به تاسیسات نفتی آرامکو در عربستان سعودی به پای ایران نوشته شده و آن سبوی اعتماد جهانی برای کشورما که ترک برداشته بود، اکنون ترک بزرگتری برداشته  است. مرتب گفته‌اید اروپائیان به تعهدات خود عمل نکرده‌اند، آیا هم پیمانان چینی و روسی شما با تحریم‌های ترامپ توانسته‌اند حامی تمام قد ایران بوده و با کشور ما مراودات اقتصادی کامل  داشته باشند؟ آیا چینی‌ها مثل گذشته از ایران نفت خریده‌اند و یا اینکه با خرید مقدار اندکی بقیه نیاز خود را از طریق عربستان سعودی تامین کرده‌اند؟ مگرجناب ظریف نمی‌دانستید که نظم نوین جهانی در هم تنیده است و آمریکا کشوری با اقتصادی پسا صنعتی نبض مراودات مالی دنیا را در کنترل خود دارد؟ آیا هرگز فکر کرده‌اید که چرا کشورهای اروپائی باید از منافع خود با آمریکا برای ایران چشم پوشی کنند و مرتب هم از طرف رهبر جمهوری ایران مورد شماتت قرار گیرند؟ آیا این عین حماقت نیست که ایران را به جای آمریکا انتخاب کنند؟

******

مشکلات قرارداد ۲۵ ساله با چین

مهدی نوربخش

درآمد: پیش‌تر بخش اول و دوم این یادداشت با عنوان کلی «جناب ظریف در سیاست خارحی به کجا رسیده‌ایم» در زیتون منتشر شد. اینک بخش سوم و نهایی آن تقدیم خواننده‌ها می‌شود.

قرارداد با چین:  جناب ظریف کشور ما با همت شما به‌دنبال یک قرارداد ۲۵ ساله اقتصادی با کشور چین است. این قرار داد را نمی‌توان با قرارداد ترکمنچای در زمان فعلی مقایسه کرد اما بهتر از من می‌دانید که این قرارداد یک قرارداد سیاسی است و نه اقتصادی. رهبر جمهوری اسلامی ایران سال‌هاست که بدنبال این قرارداد بوده است. نظام  بدون ارزیابی‌های کارشناسانه، دنبال برقراری این قرارداد است. یکی از دلائلی که این مجلس چنین چینش شد همین بوده که سد راهی در مقابل یک رهبری سیاسی فردی در این کشور نگردد و این رهبری هم برای دستیابی به اینگونه تصمیمات و قراردادها، مانند گران کردن بنزین، دچار مشکلی نشود.  روزنامه جوان آن را “همکاری بین شیر و اژدها” نامید و روزنامه وطن امروز به غلط نوشت که “چین تحریم‌ها را شکست.” همه کسانی که تا دیروز سخت با قرارداد برجام مخالف بودند امروز سخت حامی قرارداد با چین شده‌اند. ذالنور از جبهه پایداری، رئیس کمیته امنیت ملی و سیاست خارجی کشور،  یکی از اعتراضاتش بعد از گزارش شما در مجلس این بود که چرا فرامین رهبری را برای عقد این قرار داد با چین زودتر عملی نکرده‌اید.  غرب‌ستیزان و رهبر جمهوری اسلامی ایران می‌خواهند درهای این کشور برای مراوده و تعامل با غرب بسته شود لذا بدنبال باز کردن درهای کشور به روسیه و چین هستند.  ایران بسیار تمایل دارد که این قرار داد هر چه زودتر به سرانجام رسد، در حالیکه چینی‌ها اهل صبر و استراتژِی در سیاست خارجی خود هستند و می‌خواهند اگر با کشور ما وارد مراوده شدند، مشکلاتی که در ادامه به ان اشاره می‌شود برایشان حل شده باشد. در غیر اینصورت با کشور ما بازی سیاسی می‌کنند. خصوصا زمانی که رهبری جمهوری اسلامی ایران تصمیم گرفته است از سر استیصال بدنبال عقد یک قرار داد ۲۵ ساله با چین باشد. از همه خطرناکتر حمایت تمام قد سپاه پاسداران از این قرارداد با چین است. در دو کشور پاکستان و ونزوئلا که در ادامه به آنها پرداخته خواهد شد، نظامیان پشت سر چنین قراردادی با چین بوده‌اند و با مشکلات عدیده‌ای روبرو شدند.

 اول؛ ایران از تحریم‌های آمریکا خلاصی یافته تا برای چین مشکل و محدودیتی در مراودات مالی خود از طریق موسسات مالی و بانک‌های بین المللی ایجاد نکند. چین بعنوان دومین قدرت اقتصادی دنیا به دنبال استحکام و نفوذ خود در نهادهای مالی و کنواسیون‌های بین‌المللی است و نمی‌خواهد کنترل غربی‌ها  بر این نهادها گسترش پیدا کند. چینی‌ها از اقتصاد و مراودات جهانی بسیار سود برده و دومین اقتصاد توسعه یافته را بعد از آمریکا ایجاد کرده‌اند. آنها بدنبال استحکام و قدرت نهادها و معاهدات بین‌المللی که به تجارت جهانی کمک می‌کند بوده و هستند.

دوم؛ چین می‌خواهد ایران به کنوانسیون‌هایی نظیر FATF، معاهدات بین‌المللی و غیره پیوسته تا نه تنها آن کشور بتواند به شفافیت مراودات مالی و غیره خود با ایران اعتماد کند که برای حیثیت بین‌المللی خود کسب اعتبار کند. چین از دریچه دیگری حامی بسیاری از این قراردادهای بین‌المللی است بخاطر اینکه می‌خواهد به بزرگترین بازارهای تجاری دنیا، یعنی اروپا و آمریکا دسترسی داشته باشد. دسترسی باین بازارها با شرط و شروطی شکل می‌گیرد که چین می‌خواهد این شروط کاملا مراعات شود. حریری، رئیس اتاق بازرگانی ایران و چین می‌گوید که بانک‌های روسی و چینی که به سیستم بانکداری سوئیفت دنیا مرتبط هستند نمی‌توانند با ایران وارد مراودات مالی شوند. دلیل مشخص آن عدم تصویب FATF  در ایران است. اگر کشوری به اینگونه معاهده بین‌المللی نپیوندد، به لیست سیاه مالی برده شده و مراودات مالی با آن کشور با ریسک صورت میگ‌یرد. هیچ بانک خارجی نمی‌خواهد با کشوری وارد مراودات مالی شود که شفافیت نداشته باشد.

سوم؛ چین کوشش می‌کند که در درون منطقه خاورمیانه یک ثبات سیاسی ایجاد شود و در سایه آن با همه کشورهای این منطقه مراودات تجاری و مالی ایجاد کند.  چین با دشمنان ایران نظیر عربستان سعودی، امارات و اسرائیل روابط تنگاتنگی دارد و اجازه نخواهد داد که کشور ما به ثبات سیاسی در این منطقه صدمه‌ای وارد کند. آنچه چین از ثبات سیاسی در این منطقه می‌فهمد با آنچه ما می‌فهمیم فرق‌های فاحشی دارد. هر رابطه‌ای با چین در آینده با تغییرات عمده در سیاست خارجی کشور ما گره خورده است. ثبات سیاسی منطقه‌ای به معنی پایان‌گیری همه تنش‌های سیاسی در خاورمیانه است. لیبرالیسم سیاسی اعتقاد دارد که وقتی کشورها حفظ منافع خود را در همکاری‌های چند جانبه با یکدیگر می‌بینند، هرگز به سراغ تنش و جنگ نمی‌روند. تنش سیاسی از مراودات تجاری و مالی بین کشورها جلوگیری به عمل می‌اورد. لذا اگر تغییرات عمده‌ای در سیاست خارجی کشور ما شکل نگرفت، چینی‌ها با ما باز بازی سیاسی می‌کنند. این بازی سیاسی به معنی این است که به آنچه در قراداد با کشور ما متعهد می‌شوند عمل نمی‌کنند و مرتب ما را بازی می‌دهند و معطل می‌گذارند. پروژه‌های ناتمام و طولانی و نهایتا از زمان گذشته نتیجه اینگونه رابطه با ما خواهد بود. این بازی سیاسی با حمایت شش قطعنامه سازمان ملل متحد برای تحریم کشور ما از طرف چین و روسیه در گذشته خود را بطور روشن نشان داده است. منافع سیاسی و اقتصادی چین در گرو همکاری با غرب، قطعنامه‌های سازمان ملل متحد بود و در آینده هم چنین خواهد بود.

چهارم: چین با آمریکا به دنبال تنش‌های سیاسی و نظامی نیست و فقط تمام تلاش خودرا مصروف رقابت اقتصادی کرده است. اگرچه چین یک نیروی نظامی قوی ایجاد کرده است اما هرگز بدنبال استفاده این قدرت نظامی و ایجاد تنش با آمریکا نیست. درسی که چین از جنگ سرد گرفته و متاسفانه کشور ما نگرفته است، ترجیح دادن قدرت اقتصادی بر قدرت نظامی است. چینی‌ها به خوبی دریافته‌اند که به پای قدرت رقابتی نظامی، سرمایه‌ها حیف و میل می‌شوند و به بنیان اقتصادی کشور از جهات مختلف ضربه می‌خورد. منابع مالی که باید به رشد اقتصاد تخصیص یابد به پای رقابت‌های تسلیحاتی ریخته شده و نهایتا مثل اتحاد جماهیر شوری سابق به افول اقتصادی منجر می‌شود. لذا کشور ما مادامی که بدنبال تنش با آمریکا باشد، نمی‌تواند از برنامه‌های اقتصادی چین بهره کامل گیرد.

گروهی در ایران و همچنین رهبر جمهوری اسلامی فکر می‌کند جنگ سرد جدیدی این‌بار بین چین با همکاری روسیه در مقابل غرب به رهبری آمریکا در حال شکل گرفتن است و بهتر آن است که هرچه زودتر کشور ما به بلوک ضد غرب، یعنی شرق به رهبری چین بپیوندد. اما فرق فاحشی که این زمان با آن زمان (جنگ سرد) دارد این است که در آن زمان دنیا دوقطبی شده بود و غرب به رهبری آمریکا و شرق به رهبری روسیه در مقابل یکدیگر صف‌آرایی ایدئولوژیک سیاسی و اقتصادی کرده بودند. این دوقطب به لحاظ ایدئولوژی سیاسی و اقتصاد با یکدیگر فرق‌های فاحشی داشتند؛ یکی به دموکراسی و نظام اقتصادی  کاپیتالیسم و در جوامع اروپائی با مخلوطی از کاپیتالیسم و سوسیالیزم اقتصادی اعتقاد داشت و دیگری به یک نظام کمونیستی توتالیتر و اقتصادی کاملا سوسیالیستی باور داشت. بلوک شرق نهایتا هم در ایدئولوژی سیاسی خود و هم در اقتصادی سوسیالیستی شکست خورد و فروپاشید . سیاست و اقتصاد در این بلوک یارای پاسخگویی به مشکلات عدیده ایجاد شده در اتحاد جماهیر شوری سابق و کشورهای همسو و هم پیمان با آن را  نداشت. چین اگرچه امروز یک نظام استبدادی خودکامه دارد اما از نظام توتالیتر مائوئیستی بسیار فاصله گرفته است. دیگر بدنبال شعارهای بیمارگونه مانند انقلاب فرهنگی در این کشور نیست، بلکه به فکر انقلاب اقتصادی است. در روسیه هم کمونیسم سیاسی جای خود را به یک دولت استبدادی اما نه مطلق داده است. لذا دگردیسی سیاسی و انتقال به یک نظام جدید سیاسی در هر دوکشور کاملا مشهود است. اما مهمتر از آن، در روسیه و چین نهایتا یک نظام اقتصادی با هسته مرکزی کاپیتالیسم شکل گرفته است. نظام‌های کاپیتالیستی امروز بیشتر بر سودآوری، رقابت آزاد، شرکت در بازار جهانی و زمانی همکاری‌های بین‌المللی برای رقابت تجاری روی می‌آورند. چین با رشد اقتصادی بالا توانسته این کشور را باثبات کند. شرق بیشتر به بازار و تکنولوژی غرب نیازمند است و غرب به نیروی کار و بازار شرق. در ایران رهبری جمهوری اسلامی و عده‌ای و شاید شما جناب وزیر و دولت آقای روحانی اعتقاد داشته باشید که می‌توان به دوران جنگ سرد برگشت و آنچه امروز به عنوان جنگ‌های تجاری، تحریم  و اختلاف بین چین و آمریکا مشاهده می‌کنید را نقطه شروعی برای استفاده از شرق و چین در مقابل غرب و آمریکا بدانید. اشتباه آنهایی که اینگونه فکر می‌کنند دقیقا این است که نمی‌فهمند نه چنین جنگی بین چین و آمریکا و کلا بلوک غرب در حال شکل گرفتن است و نه در آینده شکل خواهد گرفت و نه اصولا غرب و شرق بدنبال رقابت‌های گذشته و آنچه در دوران جنگ سرد تجربه کرده‌اند  است. لیبرالیسم سیاسی هم به غرب و هم به شرق درس داده است که برای منافع مشترک با یکدیگر همکاری کنند. مشکلات فعلی چین با ترامپ است و نه با آمریکا. به محض تغییر در صحنه سیاست آمریکا و انتخاب رئیس جمهور جدید در این کشور، چین و آمریکا مشکلاتشان را با یکدیگر حل خواهند کرد بخاطر اینکه هر دو به یکدیگر نیازمندند. آنها به رقابت اقتصادی که به همکاری‌های بین المللی نیازمند است ادامه می‌دهند. بلوک غرب بخوبی می‌داند که در شرق، نقش چین و هند در ایجاد ثبات سیاسی منطقه ای و فرامنطقه‌ای بسیار ضروری است.  جناب ظریف در سال ۲۰۱۸ صادرات آمریکا به چین ۱۷۹.۳ میلیارد دلار و چین به آمریکا معادل با ۵۵۷.۹ میلیارد دلار بوده است. مجموعا مراودات تجاری بین دو کشور معادل با ۷۳۷ میلیارد دلار شده است. مراودات تجاری آمریکا و کشورهای دنیا در سال ۲۰۱۹، با چین ۶۳۶ ، با کانادا ۵۸۲، با مکزیک ۵۵۷، با ژاپن ۲۰۴، با آلمان ۱۷۱، با کره جنوبی ۱۱۹، با انگستان ۱۰۹ و با فرانسه ۸۲ میلیارد دلار بوده است. مراودات تجاری آمریکا با چین بیشتر از هر کشور دیگری در دنیاست. این مراودات بیشتر از مجموعه سه کشور اروپائی المان، انگلیس و فرانسه است. باز این رقم بسیار بیشتر از مراودات تجاری آمریکا با ژاپن  و کره جنوبی است. جناب وزیر به رهبری جمهوری اسلامی ایران تذکر داده‌اید که جنگ سردی در راه نیست و چین هرگز بازار و تکنولوژی آمریکا را فدای ایران نخواهد کرد؟ به ایشان بفرمایید اگر در این قرار داد ۲۵ ساله صحبت از ۶۰۰ میلیارد دلار سرمایه ‌ذاری چین در ایران در طول چندین سال است، این رقم کمتر از یکسال حجم مراودات تجاری بین آن دو کشور است. تا پایان سال ۲۰۱۶، دولت چین ۱۴۵ میلیارد دلار در کمپانی‌های مختلف آمریکا سرمایه‌گذاری کرده بود. این سرمایه‌گذاری در کمپانی‌های کلیدی نظیر آی‌بی‌ام و جنرال الکتریک است. تا پایان سال ۲۰۱۸، مبلغ ۶.۲ تریلیون (هزار میلیارد) قرض آمریکا از خارج تامین شده بود. در سال ۲۰۱۱، چین ۹.۱% از قرض آمریکا یعنی ۱.۳ تریلیون دلار آنرا تامین کرده بود که در سال ۲۰۱۸ این مبلغ به ۵% کل قرض آمریکا تقلیل یافته بود. کمپانی‌های آمریکائی در سال‌های متمادی میلیاردها دلار در چین سرمایه‌گذاری کرده‌اند. در سال ۲۰۲۰ و زمان کرونا این کمپانی‌ها  ۲.۳ میلیارد دلار در چین سرمایه گذاری کردند.

برگرفته از سایت زیتون

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *