جمهوری و فرصتی تازه!

رضا پهلوی در کنفرانس مطبوعاتی خود در مونیخ، بار دیگر اعلام کرد که جمهوری را به سلطنت موروثی ترجیح می‌دهد، با انتخابی نبودن مسولین عالی‌رتبه مخالف است و اگر کسانی داشتن پادشاه را برای وحدت ملی لازم می‌دانند، این پادشاه می‌تواند بر اساس شایسته‌سالاری و نه لزوما از خانواده‌ای خاص و بوسیله مردم برگزیده شود.

این اظهارات نشان می‌دهد که حتی پادشاه مورد نظر او هم، در محتوی، یک رییس جمهور است که نام پادشاه را بر او نهاده باشند.

رضا پهلوی این سخنان را در شرایطی بر زبان آورد که هواداران هار سلطنت، بعد از نمایشات رسوا در لندن، استراسبورگ، لس‌آنجلس و… در بیرون سالن کنفرانس، همچنان هوارهای ژنرالی-فرشگردی سر داده بودند.

اعلام موضع شفاف رضا پهلوی، در حالی که او به عنوان عضوی از هیت سه نفره ایرانی مهمان کنفرانس امنیتی مونیخ، در این شهر به سر می‌برد و در مرکز توجه رسانه‌های کلان جهانی قرار دارد، علاوه بر آنکه ضربه‌ای سنگین به نئوفاشیست‌های فرشگردی و ژنرال‌های پیر لس‌آنجلسی است، بیانگر یک واقعیت بزرگ دیگر هم هست و آن اینکه، مستقل از میزان توانایی گروه‌های جمهوری‌خواه برای نمایندگی کردن، جمهوری‌خواهی با فاصله بسیار، یگانه خواسته ملی است که رویای بزرگ ایرانیان از مشروطه تا امروز را بیان می‌کند.

در بهمن ۵۷ مردم می‌خواستند و امیدوار بودند که به اسقرار جمهوری و تحقق رویای دیرین خود نائل شوند. روحانیت مرتجع شیعه، به مثابه متحد دیرپای سلطنت، بر بستر گفتمان تمامیت‌خواه و اقتدارگرای مسلط بر چپ جهانی و چپ ایران، مردم را فریب دادند و سلطنت را تحت عنوان «جمهوری اسلامی» بر محور پدیده ناشناخته ولایت فقیه و آفرینش «فقیه-شاه» نجات دادند.

اینک بعد از ۴۳ سال، جنبش «زن-زندگی-آزادی» از دل نظام فقیه-شاهی سر برآورده است تا جمهوری‌خواهی را با رساترین، دقیق‌ترین و زیباترین شکل ممکن فریاد بزند. نسلی، به پشتیبانی آگاهان دو نسل پیش از خود، این شعار رهایی بخش را پرچم کرده است که هیچ اتوریته کاذب مبتنی بر سن، جنسیت، موقعیت خانوادگی، اقتصادی یا سیاسی را بر نمی‌‌تابد، «آقا بالاسر» نمی‌‌خواهد و اراده کرده است که کار ناتمام بهمن را تمام کند و سرنوشت خود را به دست بگیرد. این نسل آگاه، قرن بیست و یکمی و مصمم را نمی‌‌توان «رهبر- شاه چپان» کرد.

اقتدارگرایان سلطنت‌طلب و اخیرا جوجه‌فاشیست‌های فرشگردی، بسیار کوشیده‌اند تا از رضا پهلوی یک رهبر- شاه بتراشند. اینکه او از فرصت کنفرانس امنیتی مونیخ و وجود حداکثر توجه رسانه‌ای استفاده کرده تا با بلندترین صدای ممکن، نسبت به این تلاش‌ها اعلام برائت کند، به این معنی نیست که او استعداد و حوصله رهبر-شاه شدن را ندارد. این «شورش» در واقع نوعی فرار در مقابل امواج نیرومند جمهوری‌خواهی جنبش زن-زندگ-آزادی و نشانه حدی از واقع‌بینی در نزد ولیعهدی است که در ینگه دنیا دهه هفتم عمر خود را پشت سر می‌گذارد.

کافی نیست که این واقع‌بینی را به مثابه غیرقابل مقاومت بودن رویای ملی جمهوریخواهی به فال نیک بگیریم. بویژه لازم است که جامعه جمهوری‌خواه کشور، آن را تشویق کند.

اعضای گروه هشت نفره چهره‌ها – به شمول رضا پهلوی – که قول تدوین منشوری برای ایران را داده‌اند، می‌توانند فرصت را مغتنم بشمارند و با توافق بر سر انتخابی و قابل عزل بودن همه مقامات – بویژه و از جمله شخص اول و تشریفاتی کشور – نئوفاشیست‌ها را پس بزنند و گام مهمی در خدمت به جنبش زن- زندگی- آزادی و کمک به تاسیس یک رهبری فراگیر و صلاحیت‌دار برای این جنبش ملی بردارند.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *