سیری در شکل‌گیری و پیشرفت فرایند سکولاریزاسیون در ایران، از دوره مشروطیت تا امروز

نوشته‌ی حاضر، سکولاریسم و سکولاریزاسیون را از منظر کاربردی بر متن واقعیات جامعه کنونی ایران و حکومت دینی واقعا موجود به کار می‌گیرد و کوشش می‌کند  برداشت خود در این زمینه را از همین منظر با خوانندگان در میان بگذارد. در این مطالعه مروری خواهیم داشت بر فرایند شکل‌گیری سکولاریزاسیون از دوره مشروطیت تا انقلاب بهمن و تمرکز روی  چرایی و چگونگی پیشرفت  و گسترش آن در جامعه در دوره جمهوری اسلامی.  بطور فشرده اینکه سکولار و سکولاریسم و سکولاریزاسیون برای  ما، مفهوم و  بحثی انتزاعی نیست.در جامعه ما بطور مشخص  با حکومتی دینی واقعا موجودِ ضد سکولار و سکولاریزاسیون با بیش از چهار دهه زورگویی برای دشمنی با سکولاریسم و نیروهای سکولار مواجه هستیم.

بخش اول

پیشگفتار

این نوشته قصد ورود به تاریخ پیدایش سکولاریسم و چگونگی  سکولاریزاسیون در جوامع غربی و دیگر جوامع را ندارد. در این زمینه آثار بسیاری با خوانش‌های متنوع از سکولاریسم در دسترس است و لذا این مطالعه‌ی موردی نه ظرفیت توضیح تئوریک و بسط موضوع از نقطه نظر فلسفه‌ی تاریخ در این عرصه را دارد و نه خود نگارنده مدعی ورود به بحثی چنین گسترده و عمیق است.

با اینهمه، پیش از ورود به سیر سکولاریزاسیون و فراز و فرودها و پیشرفت‌ها و پس‌رفت‌های آن در ۱۵۰ سال تاریخ معاصر ایران، مکث بر یک نکته‌ی گرهی در شناخت و تبین فرایند سکولاریزاسیون ضرورتی غیر قابل صرفنظر است.  اینکه سکولاریسم  و سکولاریزاسیون ضمن اینکه بار معینی دارد اما به اعتباری، امری دارای ذات نیست، بسته به اینکه زیر تاثیر کدام سطح از رشد و توسعه جامعه، در چه شرایطی و چه دوره زمانی و توسط  کدام گروه  و جریان فکری و سیاسی، برای چه هدفی مورد استفاده قرار گرفته و می‌گیرد، معنا و مفهوم های متفاوت  پیدا می‌کنند.

مبتنی بر این نگاه،  نوشته‌ی حاضر، سکولاریسم و سکولاریزاسیون را از منظر کاربردی بر متن واقعیات جامعه کنونی ایران و حکومت دینی واقعا موجود به کار می‌گیرد و کوشش می‌کند  برداشت خود در این زمینه را از همین منظر با خوانندگان در میان بگذارد.

در این مطالعه مروری خواهیم داشت بر فرایند شکل‌گیری سکولاریزاسیون از دوره مشروطیت تا انقلاب بهمن و تمرکز روی  چرایی و چگونگی پیشرفت  و گسترش آن در جامعه در دوره جمهوری اسلامی.  بطور فشرده اینکه سکولار و سکولاریسم و سکولاریزاسیون برای  ما، مفهوم و  بحثی انتزاعی نیست.

در جامعه ما بطور مشخص  با حکومتی دینی واقعا موجودِ ضد سکولار و سکولاریزاسیون با بیش از چهار دهه زورگویی برای دشمنی با سکولاریسم و نیروهای سکولار مواجه هستیم.

فهرست مطالب

«دوره‌ی ناصری»، جنبش مشروطه خواهی و انقلاب مشروطیت

دوره  رضاه شاه

سالهای ۱۳۲۰ – ۱۳۳۲  و مشخصاً دولت سکولار دمکرات دکتر مصدق

کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و دوره حکومت محمد رضا شاه تا ۱۳۵۷

دوره حکومت جمهوری اسلامی

معنای سکولاریزاسیون – سکولار شدن – در جامعه کنونی ما

«دوره‌ی ناصری»، جنبش مشروطه خواهی و انقلاب مشروطیت

درابتدا، لازم به یادآوری است که شاه، پادشاهی و سلطنت در ایران از دوران باستان – کورش و داریوش – تا آخرحکومت قاجار، تاریخا امر خدائی و الهی بود. پادشاهی و سلطنت –  با فراز و فرودهایی-  همواره بر پیوند مستقیم و غیر مستقیم  میان نهاد دین و پادشاه استوار بود.

درسنگ‌نبشته‌های ایران قدیم، چنین حک شده بود‌ که:  «من داریوش هستم… شاه شاهان… نماینده اهورامزدا»، «بخواست اهورا مزدا من شاه هستم. اهورا مزدا، شاهی را به من عطا فرمود». «اهورا مزدا این شاهی را بمن بخشید. اهورا مزدا مرا یاری کرد تا این شاهی را بدست آوردم». «اهورا مزدا را میل چنین بود: در تمام زمین، مرا (چون) مرد (خود) برگزید: مرا در تمام این زمین شاه کرد…. آنچه من کردم همه بخواست اهورا مزدا کردم»

درکتیبه شاپوراول ساسانی  آمده است  « عیلامی ها بی ایمان بودند و آهورامزدا را نمی پرستیدند . من آهورامزدا را می پرستیدم . با رحمت و یاری وی ، آنچه خواستم برآنان (عیلامیان) رواداشتم. (  همنشین بهار)

در نامه تنسر به گشنسب آمده است : « عجب مدار از حرص و رغبت من به صلاح دنیا بر استقامت احکام دین، چه دین و ملک هردو به یک شکم زاده اند و دوسیده ( چسبده )، هرگز ازهم جدا نشوند، و صلاح و فساد و صحت و سقم هر دو یک مزاج دارد. (نامه تنسر به گشنسب ج دوم ۱۳۵۴ انشارات دانشگاه تهران ص ۵۳ )

فرودوسی نیز در شاهنامه می‌سراید:

نه بی تخت شاهی بود دین به پای 

نه بی دین بود شهریاری به جای 

شاه، برگزیده ، نماینده، سایه‌ و مرد خدا  و ضل الله و هسته اصلی نظام پادشاهی و سلطنت در ایران بود.  مشروعیت شاه و حکومت شاه در انحصار مغان ( دوره قبل از اسلام) و  روحانیون مسلمان بعداز اسلامی شدن  ایران بود.

تجدد خواهی و گرایش و اقدامات سکولار در ایران 

تجدد خواهی، بعد از رویارویی های نظامی بین حکومتهای ایران و روسیه و شکست ایران و عمدتا از نیمه دوم حکومت ناصرالدین شاه و در شرایط عقب ماندگی،  فکری، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و زندگی فلاکت‌بار و نارضایتی مردم مطرح می‌شود.

تجدد خواهی مطروحه در آن شرایط، بیشتر بر قانون و قانون مداری تکیه داشت که جنبه سکولار نیز داشت.  ( یک کلمه – قانون .  نوشته میرزا یوسف خان مستشارالدوله  در سال ۱۲۴۹ – ۱۲۵۱ متشر شد. ) .  علیرغم تاکید میرزا یوسف خان براینکه  – یک کلمه – قانون –  تباین وتنافری با قرآن و اسلام ندارد، قانون و قانون مداری برای جامعه ایران آن زمان و شرایط ، یک امر نو و سکولار بود ) .

 تجدخواهی و ایده سکولار در ابتدا در میان تعدادی از مسولین حکومت و افراد غیر حکومتی مطرح و شکل می‌گیرد، به تدریج گسترش یافته و جنبه اجرائی و عملی پیدا می‌کند.

در این زمینه می‌توان به فعالیتها و اقدامات زیر اشاره کرد:

  • فعالیت روشنفکران متجدد ترقی‌خواه و آزادی‌خواه، چون میرزا فتحعلی آخوند زاده (۱۱۹۱- ۱۲۵۶ شمسی)، عبدالرحیم طالبوف تبریزی (۱۲۱۳- ۱۲۸۹)، جلیل محمد قلی زاده( (۲۲ فوریه ۱۸۶۶ – ۴ ژانویه ۱۹۳۲))  ، حاج زین العابدین مراغه‌ای (۱۲۱۷- ۱۳۲۸ شمسی)، میرزا آقاخان کرمانی ( ۱۲۳۲- ۱۲۷۵ شمسی)، میرزا یوسف مستشارالدوله (۱۲۳۹- ۱۳۱۵ شمسی)، فعالان فکری و سیاسی جریان « اجتماعیون عامیون» ، سید حسن تقی زاده (۱۲۵۷-  1348 شمسی) و فعالیت‌های فکری و سیاسی آنها…،
  • ترجمه و انتشار کتابهای از جمله « گفتار در روش به کاربردن عقل . نوشته دکارت ،نخستین اثرفلسفی –  1279 و ۱۲۷۰  هجری قمری »  ،«  حقوق بین المللی بر گردان میرزا محبعلی یکانلو ۱۲۶۹ ا» ، « تاریخ مفصّل فرانسه در دو جلد -میرزاشفیع منشی» ، «تاریخ انقلاب کبیر فرانسه در سه جلد، ترجمه ی یوسف مرتضوی تبریزی در ۱۳۳۱ ) ، « تاریخ فردریک گیوم، در باره ی انقلاب پروس و آلمان (از ۱۲۰۹ تا اوایل قرن چهاردهم/ ۱۷۹۴ تا اواخر قرن نوزدهم . اثر بوسوئه، ترجمه ی محمد طاهر میرزا، چاپ تهران ۱۳۱۷» ،« شورش روسیه، مؤلف نامعلوم، ترجمه ی سید عبدالحسین کرمانی- ۱۲۷  1326 ».

جدول ۱.۲، نمایه ی موضوعی ترجمه های دوره ی قاجار


موضوع
تعداد
فلسفه و علوم اجتماعی۶
حقوق وسیاست۱۶
علوم طبیعی و فنون۲۲
علوم نظامی۲۰
پزشکی۱۴
باستان شناسی۳
تاریخ۷۳
جغرافیا۲۳
سفرنامه۸۷
داستان۲۱
سرگذشتنامه و رمان تاریخی۲۰
فرهنگ لاتینی – فارسی۱۴
متفرقه۴
مجموع۳۲۷

منبع: (سایت راسخون)

  • انتشار روزنامه‌های نظیر اختر (۲۳ دیماه ۱۲۵۴ شمسی)، حکمت  به مدیریت میرزا مهدی خان تبریزی (  1270 شمسی)، حبل المتین از سوی سید جلال الدین حسینی (۱۲۷۰)،  تربیت – روزنامه غیر دولتی محمد حسین فروغی ( ۱۲۷۵ )، شاهسون  میرزا عبدالحسین طالبوف (۱۲۷۶)، ثریا توسط میرزا محمد خان کاشانی( ۱۲۷۷)،
  • برخی اقدامات امیرکبیر از جمله برای پایه‌گذاری مدرسه دارالفنون به شیوه اروپا و آموزش علوم و فنون در رشته‌های نظامی، پزشکی و جراحی، داروسازی  و آموزش به زبان فرانسه، انگلیسی، تاسیس دارالفنون بعد از عزل او در سال ۱۳۳۰تاسیس دارالشورای دولتی در سال ۱۲۳۸شمسی،  تقسیم حوزه قضاوت بین دولت و روحانیون، حذف صدراعظمی، تشکیل مجلس مشورت خانه با ۲۰ – ۲۵ نفر برای مشورت، ایجاد تئاتر در دارلفنون با اجرای نمایشنامه های اروپائی، ایجاد کتابخانه سلطنتی و موزه ملی، ایجاد اداره انطباعات برای نشر و سانسور، استخدام معلم موسیقی از فرانسه برای آموزش نت نویسی، چاپ اسکناس با عکس شاه، البته به صاحب امتیازی بانک شاهنشاهی انگلس،  ایجاد تلگراف ، عکاسی و تاسیس مدارسی نظیر مدرسه رشدیه در سال ۱۲۶۸ شمسی در ششگِلان تبریز توسط میرزا حسن رشدیه و تاسیس اولین مدرسه برای دختران در سال ۱۲۸۴ شمسی  توسط بی بی خانم استرآبادی از جمله فعالیتها و اقدامات سکولار بودند.

تجدد خواهی و ایده سکولاریستی و اقدامات عملی در آن جهات،  بتدریج گسترش یافته و در جریان جنبش مشروطه خواهی و انقلاب مشروطیت، جنبه سیاسی و قسماً اجتماعی یافت.

 شیخ فضل‌الله نوری و محمدعلی فرزند مظفرالدین شاه بشدت مخالف  این روند بودند.  شیخ فضل‌الله براین عقیده اصرار و تاکید داشت که: «بهترین قوانین، قانون الهى است… و بحمداللّه ما طایفه امامیه بهترین و کامل‏ترین قوانین الهى را در دست داریم…. این قانون الهىِ ما، مخصوص به‏ عبادات نیست، بلکه حکم جمیع مواد سیاسیه را بر وجه اکمل داراست… اگر کسى را گمان آن باشد که مقتضیات عصر، تغییر دهنده‏ بعضی مواد آن قانون الهى است یا مکمّل آن است، چنین کس هم، از عقاید اسلامى‏ خاتم انبیا و قانون او [پیغمبر م(ص) ] [خارج است; به جهت آن که قوانین ‏است».

اما علیرغم مخالفت و ستیز شیخ فضل الله و طرفدارانش  و محمدعلی فرزند مظفرالدین شاه، مجلس شورای ملی چونان نماد جنبش و انقلاب مشروطیت، قانون اساسی (نظام نامه مجلس) ۵۱ ماده ای را تصویب کرد.

 قانون اساسی مصوب مجلس شورای ملی در تاریخ  ۸ دی ۱۲۸۵ خورشیدی، اولین سند ملی، خصلتاً سکولار و نسبتا دمکراتیک جامعه ایران بود. قانون اساسی ۵۱ ماده ای، اگر چه در زمینه‌ی آزادی‌ها و حقوق دمکراتیک، نقاط ضعف و برخی کمبودهای چشمگیر داشت، با این وجود – در آن وضعیت استبداد سلطنتی و در آن حد از تکامل اجتماعی کشور و میزان توازن قوای زمان میان تحول خواهان و پاسداران وضعیت موجود –  یک قانون سکولار نسبتا دمکراتیک بود. لازم است این تحول گام بزرگی در راستای دمکراتیزاسیون و سکولاریزاسیون به حساب ‌آید.

بدینسان، دوره مشروطیت و انقلاب مشروطیت آغاز فرایندی برای تاسیس یک نظام سیاسی سکولار – دمکراتیک در ایران بود.

 اولین قانون اساسی ۵۱ ماده ای ایران،  متکی بر پیوند مستقیم و غیر مستقیم میان شاه و نهاد دین  نبود. در این قانون اساسی،  پیوند دینی – سنتی تاریخا شکل گرفته در ایران، ضربات سنگینی خورد و راه برای تاسیس نظام سیاسی سکولار دمکراسی باز شد.

محمدعلی شاه و بخشی از در باریان و  فضل‌الله نوری و همدستانش به مخالفت جدی با قانون اساسی مصوب برخاسته و تحت عنوان ضرورت تطبیق قانون اساسی با اسلام، اصل اول و دوم متمم قانون اساسی را به تصویب رساندند تا هسته اصلی سکولاریستی قانون اساسی مصوب را از آن بزدایند و متن سکولار مصوبه مجلس  مشروطه را به نسخه‌ای غیر سکولار فروبکاهند.

 اصل اول متمم  قانون اساسی:

«مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفریه اثنی عشریه‌ است. باید پادشاه ایران دارا و مروج این مذهب باشد».

 اصل دوم متمم  قانون اساسی: « مجلس مقدس شورای ملی که به توجه و تایید حضرت امام عصر عجل الله فرجه و بذل مرحمت اعلیحضرت شاهنشاه اسلام خلدالله سلطانه و مراقبت حجج اسلامیه کثرالله امثالهم و عامه ملت ایران تأسیس شده‌ است باید در هیچ عصری از اعصار مواد قانونیه آن مخالفتی با قواعد مقدسه اسلام و قوانین موضوعه حضرت خیرالانام صلی الله علیه و آله و سَلم نداشته باشد و معین است که تشخیص مخالفت قوانین موضوعه با قواعد اسلامیه بر عهده علمای اعلام ادام الله برکات وجود هم بوده و هست لهذا رسما مقرر است در هر عصری از اعصار هیاتی که کمتر از پنج نفر نباشد از مجتهدین و فقهای متدینین که مطلع از مقتضیات زمان هم باشند به این طریق که علمای اعلام وحجج اسلام مرجع تقلید شیعه اسامی بیست نفر از علماء که دارای صفات مذکوره باشند معرفی به مجلس شورای ملی بنمایند پنج نفر از آنها را یا بیشتر به مقتضای عصر اعضای مجلس شورای ملی بالاتفاق یا به حکم قرعه تعیین نموده به سمت عضویت بشناسند تا موادی که در مجلس عنوان می‌شود به دقت مذاکره و غور رسی نموده هریک از آن مواد معنونه که مخالفت با قواعد مقدسه اسلام داشنه باشد طرح و رد نمایند که عنوان قانونیت پیدا نکند و رأی این هیات علماء در این باب مطاع و بتبع خواهد بود و این ماده تا زمان ظهور حضرت حجه عصر عجل الله فرجه تغییر پذیر نخواهد بود».

مطابق این دو اصل، ابرام قانونی مصوبات مجلس قانونگزار نمایندگان ملت منوط به عدم تنافر آنها با قواعد اسلام به تشخیص ۵ تن از علمای شیعه است و این رسم معتبر تا زمان ظهور نا معلوم امام زمان. بدین‌ترتیب بنیاد سکولاریستی قانون اساسی ترک بسیار بزرگی برداشت و مسخ شد.

البته ائتلاف  استبدادی – ارتجاعی شاه و روحانیت (تخت و منبر)  به این تغییر و تنزل قانون اساسی هم  راضی نبودند و در ادامه مبارزه با نیروهای متجدد و سکولار و ملت، کودتای محمد علی شاه علیه مجلس و به توپ بسته شدن مجلس توسط لیاخوف را شکل و انجام دادند. این نشان دهنده  ریشه دار و گسترده نبودن فرایند سکولاریزاسیون در جامعه و شکنندگی آن بود. دوره  رضا شاه  1304 – ۱۳۲۰

بعد از دچار آمدن مجلس برای مدتی به حالت فترت و عملاً شکست انقلاب مشروطیت، واقعه‌ی کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ سید ضیاء – رضا خان به کمک دولت انگلیس صورت گرفت و مدعی جنازه‌ی قانون اساسی بر زمین مانده‌ی قانون اساسی شد.

در پی این چرخش سیاسی، روند مدرنیزاسیون و تجدد آمرانه بر متن امنیت آهنین آغاز یافت و تسریع شد. دولت شبه مدرن دیکتاتوری با محوریت رضا شاه شکل گرفت و او از یکسو اصلاحاتی نظیر مدرنیزه کردن ارتش ملی و نظام وظیفه‌ی اجباری، گسترش مدارس مدرن، اجباری کردن آموزش و پرورش، تاسیس اولین دانشگاه و سیستم مخابرات و گسترش وسایل ارتباطی، کاهش قدرت و تا حد قطع نفوذ روحانیت در امورقضائی، تدوین قوانین دادرسی مدنی، کیفری و تجاری و ایجاد صنایع جدید را پیش برد و از سوی دیگر، احزاب و روزنامه ها را تعطیل و مجلس شورای ملی را به ابزاری فرمایشی برای تصویب هر  خواسته‌ خود کرد تا سیاست و حکمرانی آمرانه و خودمحورانه‌ی استبداد منشانه‌اش را پیش ببرد.

برخورد رضاه شاه با نشریات و روزنامه نگاران منتقد حکومت از سال ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ شمسی:

 رونامه طوفان با مدیریت  محمد فرخی یزدی، از سال ۱۳۰۰تا ۱۳۰۷ شمسی ۱۵ بار توقیف و وبلاخره به علت مسائل و مشکالت فراوانی که از طرف چندین تن وابسته به رضاشاه برای فرخی یزدی  به وجود آمد که  ناچار به ترک ایران شد تعطیل  شد.

تبعید سید ابراهیم ضیاء الواعظین مدیر روزنامه آزاد … به بهائه  توهین به حکومت به اتفاق موسوی زاده مدیر روزنامه پیکار به کرمان و یزد .

توقیف روزنامه ستاره شرق به مدیریت میرزا باقر میثمی نیز در سال ۱۳۰۱شمسی و توقیف و روزنامه میهن که به جای آن منتشرشد.

توقیف چند باره روزنامه راه نجات.

 توقیف روزنامه « حیات » به صاحب امتیاز و مدیر مسئول ابراهیم نجات  که در سال ۱۳۰۱ در تهران منتشر شد.( این روزنامه قبلا به نامه روزنامه « حیات جاویدان » در سال ۱۲۹۹ منتشر می شد ، توقیف شده بود ).  نخستین سرمقاله آن تحت عنوان حقوق ملت، مساوات و آزادی منتشرشد.

در همین روزنامه مقاله های از فرخی یزدی درج میشد. بعدها این روزنامه پیوسته از مبارزات فرخی و میرزاده عشقی دفاع میکرد. هنوز چند شماره منتشر نشده بود که سید میرزا آقا فلسفی مدیر روزنامه«  حیات جاوید»  مورد ضرب و شتم سردار سپه فرمانده کل قوا و وزیر جنگ رضاخان قرار گرفت و دندانش شکسته شد.

توقیف « روزنامه قانون »در سال ۱۳۰۲شمسی و  مغضوب و تبعید شدن  میراسدالله رسا مدیر روز نامه از  تهران به علت همکاری با اقلیت مغضوب.

حسن صبا، مدیر « ستاره ایران » را « در میدان مشق، به جرم مختصر انتقادی که از مشارالیه کرده بود به سه پایه بستند و بار دیگر، دندان آقای فلسفی، مدیر» حیات جاوید« را با مشت شکسته و او را با سردبیر روزنامه مزبور در دژبانی حبس کردند)

تبعید مدیر روزنامه ” ایران آزاد ” به دلیل دفاع ازآزادی مطبوعات ،

توقیف و تعطیل روزنامه” شفق سرخ “دشتی به دستور رضا شاه.

زندانی کردن مدیرروزنامه ” نوروز “ به مباشرت حکومت نظامی به زندان شهربانی فرستادن او  به نام دیوانه به  تیمارستان .

ترور میرزای عشقی که روزنامه ای  به نام ” قرن بیستم ” انتشار می داد در تیرماه ۱۳۰۲ ناجوان مردانه و درگذشت او.

دستگیری دکتر تقی ارانی و یارانش

 نخستین تشکل روشنفکری که توسط رضاشاه متلاشی می شود ، همان گروهی است که به ” ۵۳ نفر” مشهورشد . این موضوع ، مهم ترین رویداد درجریان سرکوبی روشنفکران به وسیله رضاشاه است . اعضای گروهی که به طور مخفی شکل گرفته بود ، فارغ التحصیلان، اساتید و دانشجویان دانشگاه ها بودند که برنامه هایی برای مطالعه و نوشتن ترتیب می دادند . این حادثه مربوط به نیمه دوم حکومت رضا شاه است…این گروه فعالیت هایی به منظور ترجمه کتاب ، انتشار خبرنامه ، سازماندهی اعتصاب در دانشکده ها و ارتباط با کارگران و سایر نیروهای اجتماعی را دستورکارخود قرار می دهد و  مجله ای بنام «دنیا » را در سال ۱۳۱۲ منتشر می کند.  شخصیت اصلی و محوری ۵۳ نفر، استاد ۳۶ ساله فیزیک ، به نام دکتر تقی ارانی بود .

ارانی ، درسلسله مقالاتی درمجله ” دنیا ” نخستین بار برای خوانندگان فارسی زبان ، دیدگاه مارکسیسم را درمسایل و موضوعات اجتماعی تشریح میکرد .

 فعالیت های ارانی کم کم وسعت  بیشتری یافت و ازحلقه های کوچک ومخفی روزنامه نگاری و تدریس دانشگاه فراتر رفت و به انتشار بیانیه و تهییج دانشجویان و کارگران انجامید. درسال ۱۳۱۶شمسی پس ازآن که گروه ارانی ، بیانیه روزکارگر را دردانشگاه توزیع کرد و با برخی اعضای کهنه کار اتحادیه های کارگری ارتباط برقرار ساخت ، پلیس ناگهان به این مباحث و حرکت های روشنفکری پایان داد »( منبع پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی ) .

ارانی دستگیر شد ودردادگاه به حداکثر مجازات ۱۰ سال ، طبق قانون ۱۳۱۰ شمشی محکوم شده، به زندان انفرادی افتاد و ۱۶ ماه بعد دربیمارستان زندان توسط پزشک زندان رضاه شاه کشته شد.

تعطیلی روزنامه های فارسی زبان در خارج کشور  تحت فشار جکومت رضا شاه

نشریه «  پیکار » ، توسط بخشی از چپهای جوان ایرانی ،  در سال ۱۳۰۹ در شهر لایپزیک آلمان منتشر شد که در داخل کشورنیز پخش می شد. این نشریه  از وضعیت حکومت ، ظلم و ستم اربابها بر روستائیان ، ار اعتصابات کارگری کارخانه ها می نوشت. عمده انتقادات را متوجه حکومت رضا شاه می کرد. پیکار تحت فشارهای رضا شاه تعطیل شد.

مجله ستاره سرخ در وین در سال ۱۳۰۸ در وین منتشر شد. اتتقادات جدی به رضا شاه داشت .تحت فشار . این مجله نیز تحت فشار حکومت تعطیل شد.

 وقتی رضاشاه به قدرت رسید ۱۰۰ تا ۱۵۰نشریه منتشر می شد، ولی هنگام سقوط او حداکثر ۵۰ نشریه حق انتشار داشت.

( منابع مربوط به نشریات و روزنامه نگاران : « پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران – موسسه مطالعات و پزوهش های سیاسی – روشفکران دوره رضا شاه –  رضا سرحدی » و  « بررسی برخورد رضا شاه با مطبوعات با تکیه بر اسناد – بهزاد  و سیروس همتی » .

رضا شاه با قطع فرایندِ دمکراتیک – که در انقلاب مشروطیت کلید خورده بود – این روند را از تقویت و توسعه باز داشت ولی سکولار کردن جامعه به شیوه‌ی آمرانه شتاب داد.

 سلطنت محمد رضاه شاه  از ۱۳۲۰– تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲

بعد از اشغال ایران توسط متفقین در شهریور ۱۳۲۰ و برکناری رضا شاه و خارج شدن او از ایران، شرایط ویژه در جامعه و کشور بوجود آمد. با برچیده شدن حکومت دیکتاتوری رضاشاهی، آمریت دربار به هم ریخت و جانشینی پدر همه‌کاره به پسری جوان و بی تجربه و فاقد قدرت رسید. 

مشروطیت دوباره و اما اینبار در طرازی دیگر، با کیفیت و شیوه و شکل جدیدی به میدان آمد و فرایند سکولار دمکراتیزه شدن جامعه، با یافتن جانی تازه، گام دیگری به جلو برداشت. فضای سیاسی و اجتماعی باز، زندانیان سیاسی آزاد و فعالیت های روشنفکران و مبارزان سیاسی  جامعه در شکل علنی گسترش پیدا کرد.

 تعداد زیادی حزب بزرگ و کوچک با گرایشات مختلف و متفاوت فکری، اجتماعی، برنامه‌ای و سیاسی تشکیل شدند:

حزب توده ایران (۱۰ مهرماه ۱۳۲۰)، حزب ایران (اسـفند ماه ۱۳۲۲)، فرقه دموکرات آذربایجان (شهریور ماه ۱۳۲۴)، جـمعیّت فـدائیان اسـلام (اوایل سال ۱۳۲۴)، حزب اراده ملّی، حزب عـدالت، سـوسیالیست ملّی کشور ایران(سومکا)، حـزب کـبود، حزب ایران نو، حزب پیکار، حزب رادیکال، حزب سوسیالیست، حزب خداپرستان سوسیالیست(۱۳۲۳)، حزب پان ایرانیست، حزب وطن، حـزب اتـّحاد ملّی و حزب استقلال، جبهه ملی ایران (مهرماه ۱۳۲۸)، حزب زحمتکشان ملت ایران ( ۲۶ اردیبهشت ماه ۱۳۳۰) و حزب نیروی سوم  و… (منبع : مجله « اطلاعات سیاسی – اقتصادی» فروردین و اردیبهشت ۱۳۷۸ – شماره ۱۳۹ و ۱۴۰/ لولویی، کیوان).

در همین دوره تعداد زیادی روزنامه و نشریه با گرایشات متفاوت و متباین فکری و سیاسی منتشر شدند.  انجمن مطبوعات برای نخستین بار در چارچوب یک تشکیلات صنفی- مطبوعاتی در سال‌های نخستین دهه ۲۰ تشکیل و از طرف دولت  برسمیت شناخته شد.

با روی کار آمدن دکتر مصدق، مردم و مطبوعات به آزادی‌های سیاسی و اجتماعی بیشتری نسبت به دولت‌های قبلی دست یافتند.

در آن دوره ۳۷۳ روزنامه موافق و مخالف منتشر می‌شد. (بامداد امید صبا-  موسسه فرهنگی و خدمات اجتماعی – مردم نهاد).

مبارزات و سندیکاهای کارگری و تشکل زنان جان تازه ای گرفت و گسترش یافت.

مدارس جدید، اجباری و رایـگان کردن آمـوزش ابتـدائی برای کلیــه ی پســران و دختـــران در سراسر کشور، گسترش دانشگاه‌ها و دیگر نهادهای مدرن  از جمله اقدامات و تغییراتی بودند که در آن برهه انجام گرفت و…

بدینسان فرایند سکولار دمکراتیک شدن جامعه، از سال۱۳۲۰ تا کودتای ۱۳۳۲ گسترش یافت ولی متاسفانه قبل از اینکه نهادینه شود توسط کودتای دولت‌های انگلیس و آمریکا با همیاری دربار و  کاشانی و پاره ای از طرفدران و اوباشان متوقف شد. 

 حکومت محمد رضا شاه   – ۱۳۳۲ – ۱۳۵۷- 

سکولار کردن جامعه به شیوه آمرانه و دیکتاتوری

بعداز کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و برگشت دولت شبه مدرن دیکتاتوری با محوریت محمد رضاشاه، وی بجای ادامه و گسترش فرایند سکولار دمکراتیزه شدن جامعه، بلافاصله سرکوب شدید و همه جانبه نیروهای سیاسی نظیر حزب توده ایران، جبهه ملی و روشنفکران مدرن آزادیخواه و مخالف استبداد و دیکتاتوری را در پیش گرفت.

شاه بعد از سرکوب نیروها و تحکیم قدرت و موقعیت خود، از سال ۱۳۴۱  دست به  اصلاحات و اقداماتی نظیر گسترش مدارس و دانشگاه‌ها، اصلاحات ارضی و تغییر مناسبات ارباب رعیتی و گسترش مناسبات سرمایه داری، به رسمیت شناختن حق رای برای زنان، گسترش موسسات تولیدی و خدماتی، ایجاد سپاه دانش و سپاه بهداشت و دیگر نهادهای مدرن در جامعه زد.

 بعداز اعلام تصویب قانون اصلاحات ارضی در ۱۹ دیماه ۱۳۴۰ و به اجرا درآمدن آن از بهمن ۱۳۴۱، خمینی در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ به مخالفت با اصلاحات برخاست و شاه را مورد اعتراض و حملات شدید قرار داد. خمینی در ۱۵ خرداد همان سال بازدشت شد و بازار تهران و بخشی از مردم در شهرهای مختلف تظاهرات وسیعی در حمایت از او راه انداختند.

دراین بازه زمانی، محمد رضا شاه برای تحکیم موقعیت خود، از یکسو فضا و میدان فعالیت فکری، سیاسی و تشکیلاتی را به روی نیروهای ملی – مترقی چپ و دیگر نیروهای آزادی خواه و عدالت جو بست و از سوی دیگر زمینه را برای حمایت و فعالیت بخشی از روحانیون و نیروهای روشنفکری – سنتی شبه مدرن فراهم کرد.

شاه در روند پیشبرد اصلاحات، حکومت و حکمرانی آمرانه و دیکتاتوری خود محورش را تا سال ۱۳۵۳ به اوج رساند.


بخش دوم

فرایند سکولاریزاسیون در جامعه در دوره جمهوری اسلامی

در روند جایگزینی حکومت دینی جمهوری اسلامی با نظام  دین پایه پادشاهی – سلطنت شاه محور شبه مدرن ، تغییر و تحول مهمی در جامعه و کشور ایران رخ داد. و آن ، گسست پیوند تاریخا شکل گرفته  میان شاه و روحانیت  ( تخت و منبر) در قدرت و نظام سیاسی بود .در این تغییر و تحول ، پیوند مستقیم و غیر مستقیم میان نهاد دین و پادشاه ، اساسا به نفع روحانیت و نهاد دین قطع شد .

  بدین سان ، برای اولین بار درتاریخ ایران از زمان کوروش وداریوش تا  محمد رضا شاه، روحانیت ، قدرت را تسخیر کرد – منبر تخت  یکجا بدست روحانیت افتاد – و حکومت دینی شریعتی خودرا جایگزین پادشاهی  – سلطنت کرد.

مردم و نیروهای سیاسی جامعه ما اعم از مذهبی  و غیر مذهبی،  قبل از انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، تجربه و شناخت لازم و همه جانبه از حکومت دینی و دین حکومتی نداشتند. خمینی با  شعارها و وعده هائی نظیر جمهوری مثل جمهوری فرانسه ، آزادی ، عدالت ، برابری و  زندگی بهتر برای جلب و جذب مردم، در موقعیت  و مقام رهبر سیاسی انقلاب قرار گرفت و « جمهوری اسلامی آری یا نه » را به رفراندام گذشت. بیش از ۸۰ در صد مردم در این رفراندم،  به جمهوری اسلامی رای دادند.

نیروهای نهضت آزادی که از  بدو تشکیل، رابطه خوبی با خمینی داشتند ، از سال ۱۳۵۶ ، از تلاشهای او حمایت کردند و آقای بازرگان، چند ماه ( آذر ۱۳۵۷ )  قبل از انقلاب  در دیداری با خمینی در پاریس طبق پیشنهاد خمینی تدارک و تشکیل شورای انقلاب را برعهده گرفت. .      

جبهه ملی از سالهای ۱۳۵۶ بویژه از نیمه دوم سال ۱۳۵۷ که خمینی  نفوذ گسترده و نقش رهبری سیاسی پیدا کرده بو د، همراه با  نیروهای مذهبی به طرفداری از  آیت الله خمینی روی آورد.

حزب توده ایران از آغاز مبارزات در سالهای ۱۳۵۶ تا انقلاب بهمن از مبارزات مردم و خمینی حمایت کرد.

 گفتمان اسلام سیاسی در ماهای قبل از انقلاب،  موقعیت و نقش هژمونی یافته و بر پارادایم‌های (گفتمان ها) مدرن لیبرالی و سوسیالیستی برتری یافت .

اقدامات اولیه رهبرحکومت جمهوری اسلامی برای از بین بردن دستاوردهای فرایند سکولاریزاسیون

خمینی از همان ابتدای کسب رهبری  انقلاب و ورود به ایران ، تلاش کرد به شیوه آمرانه، زور و اجبار ، دست آوردهای فکری، فرهنگی و اقتصادی و نهادهای مدرن و سکولار جامعه – از زمان انقلاب مشروطیت تا انقلاب بهمن – را، نظرا و عملا نفی و جامعه در حال گذار از نظام  سنتی به نظام مدرن را به سوی جامعه متعلق به جامعه عشیرتی قبیله ای برگردانند( جامعه اسوه – قانون اساسی).

آیت الله  خمینی رهبر انقلاب در بدو ورود به ایران ، در بهشت زهرا ، در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ درسخنرانی خود از جمله گفت : « سینمای ما مرکز فحشاست. ما با سینما مخالف نیستیم ، ما با مرکزیفحشا مخالفیم » ( علی مصلح / ۲۲ بهمن ۱۴۰۱ / ۱۱ فوریه ۲۰۲۳) . خمینی در اسفندماه سال ۱۳۵۷طی یک سخنرانی در مدرسه رفاه اعلام کرد،  زنان کارمند باید با حجاب سرکار بروند.

بخشی از زنان، اندک مدتی بعداز این سخنرانی، در اعتراض به  این فرمان به خیابان آمدند و د رمحل اداره‌ها و مدارس  به تحصن نشستند و بعدا ، روز ۸ مارس را نیزبه  اعتراضات خیابانی تبدیل کردند.

 خمینی  «در اولین روز فروردین سال ۱۳۵۸ پیامی ۱۳ بندی صادر کرد. در بند ۱۱ این پیام تاکید کرد: «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاه‌های سراسر ایران بوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرب هستند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی…. طلاب علوم دینی و دانشجویان دانشگاهها باید دقیقاً روی مبانی اسلامی مطالعه کنند و شعارهای گروههای منحرف را کنار گذارند و اسلام عزیز راستین را جایگزین تمام کج اندیشی ها نمایند…این دو دسته باید بدانند اسلام خود مکتبی است غنی که هرگز احتیاجی به ضمیمه کردن بعضی از مکاتب به آن نیست و همه باید بدانید که التقاطی فکر کردن خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمین است که نتیجه و ثمرۀ تلخ این نوع تفکر در سالهای آینده روشن می گردد. با کمال تأسف گاهی دیده می شود که به علت عدم درک صحیح و دقیق مسائل اسلامی، بعضی از این مسائل را با مسائل مارکسیستی مخلوط کرده اند و معجونی بوجود آورده اند که به هیچ وجه با قوانین مترقی اسلام سازگار نیست. دانشجویان عزیز راه اشتباه روشنفکران دانشگاهی غیرمتعهد را نروید …». (سایت خبری تحلیلی  عصر ایران – ماجرای انقلاب فرهنگی و خانه تکانی دانشگاه ها در ایران–  صحیفه امام – ج۱۲ – ص۲۰۷ و ۲۰۸).

آیت الله خمینی قبل از اینکه رفراندم برا ی « جمهوری اسلامی آری یا نه » برگزار شود . گفت  : جمهوری اسلامی  نه یک کلمه کم نه  یک کلمه زیاد .

دولت موقت، برگزاری رفراندم برای «جمهوری اسلامی، آری یا نه» را در سطح جامعه اعلام کرد.

عدم شرکت سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در رفراندم

کمیته مرکزی سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران، قبل ار برگزاری رفراندم ،  با بررسی موضع و شیوه برگزاری  رفراندم ، در ۹ فروردین ۱۳۵۸ اعلام کرد که « این رفراندم با این سرعت وعجله ، با این موضع ( جمهوری اسلامی آری یانه ) و به این شیوه ، نه معقولانه است ونه دمکراتیک … در این شرایط در رفراندم پیشنهادی شرکت نمی کنیم ».(  نشریه کار – شماره ۴ ص ۱و۲ ۹ فروردین۱۳۵۸)

علاوه بر «سازمان چریکهای فدائی خلق ایران»، بخشی بزرگی از روشنفکران آزادی‌خواه، بخش دیگری از احزاب و سازمانهای آزادی خواه کشور ازجمله حزب دمکرات کردستان ایران، سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان( کومله ) بخش کمی از لیبرال‌های سکولار و…، در رفراندم «جمهوری اسلامی آری یانه» شرکت نکردند.

 جبهه ملی و نهضت آزادی و بخش بزرگ نیروهای  سیاسی و روشنفکر ان دینی در رفراندم شرکت کردند.

حزب توده ایران که بزرگترین و تاثرگذارترین حزب مدرن در دهه ۲۰  و با تجربه ترین  بود دز زمان انقلاب ، متاسفانه، دربرابر رهبری دینی خمینی و حکومت دینی که به دروغ نام جمهوری بر خود نهاد، سیاست نادرست اتحاد و انتقاد با جمهوری اسلامی را در پیش گرفت و  توسط همین حکومت دینی در اواخر سال ۱۳۶۱ سرکوب شد.

سازمان مجاهدین خلق ایران  با اعلام « انتظارات مرحله ای خود از جمهوری اسلامی » بطور مشروط در رفراندم شرکت کرد.  (ایران پدیا. رفرندم جمهوری اسلامی و موضع مجاهدین ) با این وجود  کاندیدای مجاهدین ( مسعود رجوی ) برای شرکت در اولین انتخابات ریاست جمهوری ، از طرف حکومت رد شد.  

وعده مجلس موسسان ، خلف وعده  و اعلام جلسه مشورتی بجای مجلس موسسان

بعد از رفراندم «جمهوری اسلامی، آری یا نه»؟ موضوع تدوین قانون اساسی و تشکیل مجلس موسسان  توسط امیر انتظام سخنگوی دولت بازرگان در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۳۵۸ (پیغام امروز ۱۷ اردیبهشت) و سپس توسط مهندس سحابی معاون نخست وزیر در خرداد ماه ، در سپهر عمومی اعلام شد. «مهندس سحابی معاون نخست وزیر درمصاحبه مطبوعاتی صراحتاً اظهار داشت که پیش نویس قانون اساسی پس از آنکه از طرف دولت تنظیم شد ابتدا در مطبوعات منتشر می شود که مردم و اهل فن، نظرات خودشان را بدهند. پس از آن، دولت مجدداً با توجه به نظرات مردم تغییراتی در آن خواهد داد و سپس این طرح در مجلس موسسان که منتخب مردم خواهد بود مورد بررسی قرار خواهد گرفت و سپس به تصویب نمایندگان مجلس موسسان خواهد رسید. مهندس سحابی بطور روشن اظهار داشت: قانون مجلس موسسان مشتمل بر ۶۰ ماده توسط دولت تنظیم و به شورای انقلاب داده شده که پس از تصویب، انتخابات بر طبق آن آنجام شود.» هنوز مدتی ازاین اخبار و مصاحبه ها نگذشته بود که سخن دیگری شنیده شد. دکتر مفتح و قطب زاده رسماً اعلام کردند که مجلس موسسان تشکیل نخواهد شد و تنها به تشکیل جلسه مشورتی اکتفا خواهد شد و سپس متنی که به این صورت تنظیم شده به رفراندم گذاشته خواهد شد.

هشدار سازمان چریکهای فدائی خلق ایران در باره  سندی سراپا اشکال به نام قانون اساسی

مردم مبارز ایران !ما در این لحظه تاریخی هشدار می دهیم که کوشش‌های انحصارطلبانه ای در جریان است تا سندی سراپا اشکال… بنام قانون اساسیرا به ما تحمیل کنند… قانون اساسی که بجای تامین حقوق واقعی مردم ایران، گامی به قهقرا برداشته و فاتحه آزدای‌های دمکراتیک مردم ایران را خواهد خواند. قانونی که بطور رسمی ما را در موقعیت قبل از مشروطه قرار خواهد داد.»

« قانون اساسی جدید با تامین و تضمین آزادی های فردی و اجتماعی، آزادی بیان وعقیده، حقوق اقلیت‌های ملی، مذهبی، احزاب، و امنیت مربوط به تشکلهای سیاسی و فرهنگی باید شرایط ارتقا و تکامل آگاهی اقشار و طبقات جامعه را فراهم کند. حقوق مردم ایران در قانون اساسی جدید نباید از حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر کمتر باشد. در چنین شرایطی است که راه برای بازگشت دیکتاتوری های جدید بسته خواهد شد. به این ترتیب دیگر جائی برای حکومتهای «ظل الله ی» وجود نخواهد داشت. یعنی همان وضعیتی که در گذشته حاکم بود و دولت یک دستگاه قیمومیت بود که در راس آن شاه بعنوان قیم بزرگ قرار داشت و ملت نیز در حکم افراد صغیر یا محجور بودند که احتیاج به قیم داشتند.» (نشریه کار شماره ۱۳ ص ۱۲ پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۵۸)

در مرداد ۱۳۵۸  احمد شاملو شاعر بزرگ ایران ، دراولین شماره کتاب جمعه  نوشت

[ «روزهای سیاهی در پیش است. دوران پر ادباری که ، گرچه منطقا عمری دراز نمی تواند داشت، از هم اکنون نهاد تیره خودرا آشکار کرده است و استقرارِ سلطه خودرا بر زمینه ای از نفی دمکراسی، نفی ملیت، و نفی دست اوردهای مدنیت و فرهنگ وهنر می جوید. این چنین دورانی به ناگزیرپایدار نخواهد ماند و جبر تاریخ،  بدون تردید، آن را زیر غلتک سنگین خویش درهم خواهد کوفت. اما نسلِ ما و نسلِ آینده، در این کشاکش اندوهبار، زیانی متحمل خواهد شد که بی گمان سخت کمرشکن خواهد بود؛ چراکه قشریونِ مطلق زده هر اندیشۀ آزادی را دشمن می دارند و کامکاریِ خود را جز به شر طِ اِمحاء مطلقِ فکر و اندیشه غیر ممکن می شمارند. پس، نخستین هد فِ نظامی که هم اکنون می کوشد پایه هایِ قدرتِ خود را به ضربِ چماق و دشنه استحکام بخشد و نخستین گام هایِ خود را با به آتش کشیدنِ کتابخانه ها و هجومِ علنی به هسته هایِ فعالِ هنری و تجاوزِ آشکار به مراکز فرهنگیِ کشور برداشته، کُشتار همۀ متفکران و آزاداندیشانِ جامعه است.

اکنون، ما در آستانۀ طوفانی روبنده ایستاده ایم. بادنماها ناله کنان به حرکت درآمده اند و غباری طاعونی از آفاق برخاسته است. می توان به دخمه هایِ سکوت پناه بُرد، زبان در کام و سر در گریبان کشید تا طوفانِ بی امان بگذرد. اما رسالت تاریخیِ روشنفکران پناه اَمن جُستن را تجویز نمی کند. هر فریادی آگاه کننده است. پس، از حنجره هایِ خونینِ خویش فریاد خواهیم کشید و حدوث طوفان را اعلام خواهیم کرد… ]. ( ۳)

توقیف روزنامه آیندگان

 دستگیری ۱۱ نفر از کارکنان روزنامه  توسط ماموران دادستانی کل انقلاب اسلامی و مهرو موم کردن موسسه روزنامه  ، در ۱۶ مرداد ۱۳۵۸.

خمینی رهبر جمهوری اسلامی در سخنرانی روز قدس  در ۲۶  مرداد ۱۳۵۸اعلام کرد :

« [اگر ما ]به طور انقلابی عمل کرده بودیم، قلم تمام مطبوعات را شکسته بودیم و تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم، و رؤسای آنها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم، و رؤسای آنها را به سزای خودشان رسانده بودیم، و چوبه‌های دار را در میدانهای بزرگ برپا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمتها پیش نمی‌آمد… دادستان انقلاب موظف است مجلاتی که بر ضد مسیر ملت است و توطئه‌گر است تمام را توقیف کند، و نویسندگان آنها را دعوت کند به دادگاه و محاکمه کند.». بسیاری از روشفکران، معلمان و اساتید دگر اندیش و آزادیخواه تحت فشارهای سنگین قرارگرفته و از محل کار اخراج شدند. بخش بزرگ نیروهای چپ ، ملی و قومی و لیبرالهای منتقد و مخالف جمهوری اسلامی در همان ماه های اول جمهوری اسلامی تحت سرکوب شدید قرار گرفتند.

تشکیل مجلس خبرگان بجای مجلس موسسان

بعد از  تشکیل مجلس خبرگان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۸ و انتشار پیش نویش قانون اساسی، توسط آن، سازمان چریکهای فدای خلق ایران اعلام کرد:

« از همان ابتدای تشکیل مجلس خبرگان معلوم بود که نیت کارچرخانان این است که طرح قشریون و انحصارطلبان را در مورد قانون اساسی پیاده کنند. طرحی که روح شیخ فضل الله نوری را شاد کرده است… متن قانون اساسی که در مجلس خبرگان به تصویب خواهد رسید در جهت تسلط هرچه بیشتر مرتجعین قشری روحانیتی که می کوشد همه چیز را در انحصار مذهب در آورد حرکت خواهد کرد… مجلس خبرگان، حق حاکمیت را نه از آن مردم، که از آن روحانیون و پیشوایان مذهبی می داند و …  با تصویب اصل ولایت فقیه در حقیقت نظام سلطنت به «خلافت» بدل شده است نه به جمهوری. با گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی و به کرسی نشاندن این طرز تلقی در قانون، عملاً تمام اصول قانون اساسی تحت الشعاع این اصل قرار گرفته است.با تحمیل ولایت فقیه به قانون اساسی، دیگر حکومت مردم بر مردم و حاکمیت مردم در بین نیست بلکه به جای آن، حاکمیت علمای دین و پیشوایان مذهبی حکومت می کنند. به عبارت روشن تر، ولایت فقیه، حکومت فردی فقیه بر مردم است. و این آشکارترین وعریانترین حکومتی است که در دوران ما مساویست با استبداد فردی …» (نشریه کار – ش ۳۳ ص ۷ دوشنبه ۹ مهرماه ۱۳۵۸) .

استعفای دولت موقت مهدی بازرگان

دولت بارزگان که بیشترین اعضای کابینه آن اعضای نهضت آزادی و جبهه ملی بودند، در ۱۵ آبان ۱۳۵۸ دو روز بعداز حمله دانشجویان خط امامی به سفارت آمریکا و اشغال آن، استعفا داد .

دستور تعطیلی دانشگاه ها توسط شورای انقلاب

شورای انقلاب بعداز ملاقات با خمینی، در اوایل سال ۱۳۵۹ دستور تعطیلی دانشگاه ها را صادر کرد.

تعطیل شدن کتاب جمعه

کتاب جمعه که با مشارکت بسیاری از نویسندگان دگر اندیش مدرن آزادیخواه و صاحب قلم در عرصه های مختلف نیز، تحت فشارهای حکومت قرار گرفت و در  ۱ خرداد ۱۳۵۹ تعطیل شد.

فرمان تشکیل ستاد  انقلاب فرهنگی توسط خمینی

خمینی پس از تعطیل رسمی دانشگاه ها، در ۲۳ / ۳ / ۵۹ فرمانی مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی صادر کرد.

عزل بنی صدر اولین رئیس جمهوری منتخب مردم ، در ۳۱ خرداد ۱۳۶۰ از ریاست جمهوری عزل شد.

سیاست سازمان چریکهای فدائیان خلق ایران

سازمان از اوایل انقلاب بهمن سال ۱۳۵۷ و رفرندام «  جمهوری اسلامی آری یانه»  فروردین ۱۳۵۸  تا اوایل سال ۱۳۵۹ ، علیرغم برخی تندرروی ها و خطاها، در مجموع سیاست نسبتا معقول و دمکراتیک را پیش برد و رهبری سازمان متحداً و در اشتراک با هم کار کردند. 

اما متاسفانه، مجموعه رهبری سازمان، نتوانستیم سیاست راهبردی و استراتژیک درستی در راستای پاسخ به نیاز مبرم جامعه که در آن شرایط آزادی و دمکراسی و سکولاریزاسیون بود، تدوین کنیم و در عمل بکاربگیرم .

ما بزرگترین بخش سازمان، یعنی «اکثریت»، به‌تدریج از اواخر سال ۱۳۵۸ به سمت نظریه متوهمانه شوروی پیرامون مرحله رشد سوسیالیسم و تئوری بی‌پایه راه رشد غیرسرمایه داری گرایش پیداکردیم و دچار این خطای مهلک شدیم که گویا خط امام و جمهوری اسلامی در راستای استقلال ،آزادی و عدالت اجتماعی قرار دارد و از موضع مبارزه با امپریالیسم به سرکردگی آمریکا، سیاست انتقاد از و اتحاد با حکومت را در پیش گرفتیم و در اواسط سال ۱۳۶۰ « طرح برنامه شکوفائی جمهوری اسلامی » را تصویب کردیم.

بخش‌ اقلیت مسولین سازمان نیز بی آنکه برنامه‌ای و سیاست منطبق با شرایط جامعه داشته باشند، راه جدائی را در پیش گرفتند.

سازمان فدائیان خلق ایران ( اکثریت)  ازسال ۱۳۶۲ بتدریج از یکسو نقد خط مشی سیاسی و برنامه شکوفائی جمهوری و اساسنامه‌ در سازمان شروع شد و از سوی دیگر بن‌بست و بحران سهمگین «سوسیالیسم واقعا موجود» را مشاهده و تجربه می کردیم و به بازنگری شناخت و نظر خود درباره سوسیالیسم واقعا موجود و نقد آن می پرداختیم. درواقع بحران چندجانبه فکری، برنامه‌ای و اساسنامه‌ای نهان در ساختار سازمان، بتدریج  آشکار و  نیروهای سازمان  دچار تنش و تلاتم می شد .  برای اطلاع بیشتر می توان به لینک زیر مراجعه کرد. https://www.radiozamaneh.com/572747/

نقد و انتقاد و بحث درون سازمانی از سال  1362 تا ۱۳۶۹ و برگزاری اولین کنگره ادامه داشت و زمینه‌ساز تدوین برنامه و استراتژی سیاسی و  اساسنامه جدیدسازمان شد.  برای اشنائی با برنامه سازمان می توان به لینکهای زیر مراجعه کرذ:

http://kar-online.com/?p=50674

https://asre-nou.net/php/view.php?objnr=26600

انتشار مجلات غیر حکومتی ، مستقل ، سکولار و دگراندیش مدرن آزادیخواه

 روشنفکران و نیروهای سیاسی غیر حکومتی، مستقل و دگر اندیشِ مدرنِ آزادیخواه ، با انتشار نشریات ، مباحت جامعه شناسی و علوم سیاسی و اجتماعی مدرن و غیر دینی در سپهر عمومی، موجب تقویت فرایند سکولاریزاسیون درجامعه شدند.

کتاب جمعه (از ۴ مرداد ۱۳۵۸ تا ۱ خرداد ۱۳۵۹ ) ( ۳) ، مجله آدینه  ( حدود آذر ماه سال ۶۴ منتشر شد.  در سال ۱۳۷۷ با دستور قاضی سعید مرتضوی توقیف و امتیاز مجله لغو شد. مرتضوی ذاکری را به سه ماه زندان محکوم کرد) و دیگر مجله ها نظیر هفته نامه ( علی اصغرحاج سیدجوادی )، دنیای سخن( با سردبیری شاهرخ تویسرکانی سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۸۰)، نشریه گردون ( عباس معروفی ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۴) ، مجلهٔ فرهنگی و هنری کلک ( از سال ۱۳۶۹تا ۹۴ شماره، ) ،  فصلنامه « گفتگو» و… از موثرترین نشریات در دهه اول بودند. تعداد بسیاری از روشنفکران غیر حکومتی  و صاحب قلم دررشته های مختلف در این نشریات قلم می زدند.

چگونگی آغاز فرایند سکولار یزاسیون درمیان بخشی از نیروهای تشکیل دهنده و مدافع جمهوری اسلامی  

فاکتها وشواهد نشان می دهند که از اوایل تشکیل جمهوری اسلامی ، در میان تعدادی از افراد مذهبی پیرو خمینی و مدافع جمهوری اسلامی –  عمدتا جوان و تحصیل کرده  – بحثهائی در باره نسبت دین و دنیا و چگونگی حضور دین در دنیای مدرن شکل می گرفت. مراجعه به متون مربوط به شریعت و فقاهت و آموخته ها و دانسته های متعلق به قبل از انقلاب ، پاسخ در خور و لازم به سوالات و مساله آنها نمی داد. برای یافتن پاسخ به سوالات و حل مساله ، به متون فلسفی و علوم سیاسی و جامعه شناسی مدرن رجوع می کردند. در این پروسه، موضوع سکولار و سکولاریسم بتدریج  به مساله و مشغله ذهنی آنها تبدیل می شد:

تشکیل « حلقه کیان » و تبدیل شدن آن از سالهای ۱۳۵۸ – ۱۳۵۹ به  کانون فکری دینی اعضای آن .

تعدادی از تحصیل کردگان عمدتا جوان مذهبی مدافع جمهوری اسلامی نظیر سعید حجاریان، علیرضا علوی‌تبار، اکبر گنجی، عمادالدین باقی ، عبدالکریم سروش و… از اوایل سال ۱۳۵۸ هر هفته چهارشنبه‌ها در منزل یکی از اعضا، دور هم جمع می‌شدند و به بحث‌های معرفت‌شناختی و فلسفی، نقد وضعیت موجود، ترسیم نسبت دین و دنیا، چگونگی حضور دین در دنیای مدرن، و.. می پرداختند. این جمع « حلقه کیان » نام گرفت.

لازم به یاد آوریست که در همان زمان ، مسلمانانی مانند عزت الله سحابی، دکتر پیمان، دکتر کاظم سامی، رضا علیجانی  و … ، نیز برای باز تعریف دین ومدهب و رابطه‌ی آن با حکومت مردمی، بـرداشت های خود را مطرح می کردند که با دیدگاه ها و نظرات  روشنفکران و نیروهای سکولار و آزاد اندیش کم و بیش همخوانی داشت. 

حضور افراد حلقه کیان در روزنامه کیهان  د ر سالهای ۱۳۵۸-۱۳۵۹

تعدادی ازاعضای حلقه کیان ( شمس الواعظین، هادی خانیکی،  بهروز گرانپایه، رضا تهرانی، محسن آرمین، سیدمصطفی رخ صفت ، شاهچراغی و… ، درروزنامه کیهان)  ابتدا  تحت مسولیت دکتر یزدی  در سال ۱۳۵۸ تاسال  1359 و از این سال به بعد تحت مسولیت محمد خاتمی‌ به عنوان نماینده خمینی  فعالیت می کردند . بتدریج  تیم سه نفره هادی خانیکی، رضا تهرانی و شمس الواعظین به شورای سردبیری شمس الدین  رسیدند . « این تیم و نویسندگان نزدیک به آن کم کم به لحاظ فکری و سیاسی برخی مواضعی مطرح کردند که حتی سید محمد خاتمی هم دچار احساس نگرانی شود …».

شهلا شرکت  در این مورد می گوید :

«  نگرانی از عملکرد و تفکر این نیروها باعث می‌شود که احساس خطر سیدمحمدخاتمی (که آن روزها از چپ‌های انقلابی برجسته محسوب می‌شد) نسبت به انحراف موسسه کیهان از خط امام شدیدتر شود، تا جایی که در نهایت با پیشنهاد محمد جواد صاحبی، مهدی نصیری، طلبه جوانی که در قم به فعالیت فرهنگی مشغول بود، به تیم تحریره کیهان اضافه شد».

محمدجواد صاحبی نیز در این رابطه می گوید:

« بعد از این قضایا، آقای خاتمی هم از من خواست و گفت که من از وضعیت فعلی آنجا، راضی نیستم و اشاره‌ای هم به بعضی از مسائل کرد و گفت من راضی نیستم که این روزنامه بلندگوی گروه‌هایی بشود که بعضا به امام و انقلاب اعتقادی ندارد. من این سعه‌صدر را دارم که این‌ها بروند مجوز بگیرند و از خودشان روزنامه داشته باشند. اشکالی ندارد که نهضت آزادی مجوز بگیرد و حرف‌های خودش را بزند، اما نبایستی روزنامه کیهان عرصه تاخت و تاز و بلندگوی این گروه‌ها بشود.» (مصاحبه محمد جواد صاحبی با سایت فردا)

آوردن مهدی نصیری در سال ۱۳۶۷به تحریریه روزنامه کیهان توسط محمد خاتمی

مهدی نصیری طبق گفته خودش از سال ۱۳۶۷ با موافقت خاتمی ، عضو شورای سردبیری روزنامه کیهان شد. بعدترحکم مدیر مسولی اش  در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ از طرف خامنه ای صادر شد.

 ورود نصیری به کیهان منجر به محدود شدن شمس الواعظین و خانیکی و…، در روزنامه کیهان وانتقال آنها با توصیه خاتمی به «کیهان فرهنگی» شد که یکی از زیرمجموعه‌های کیهان بود .

عدم انطباق اهداف و سیاستهای داخلی و خارجی جمهوری اسلامی با جامعه نسبتا رشد یافته ایران و مناسبات جهانی و آشکار شدن تدریجی بن مایه های عقب مانده فکری،  فرهنگی ، تبعیضی و استبدادی اهداف و سیاستهای راهبردی داخلی و خارجی آن در میدان عمل و زندگی  واقعی و جاری مردم، شرایط و زمینه های ذهنی را برای تغییر و دگرگونی فکری وفرهنگی جامعه در سمت عقلانی و سکولارشدن جامعه فراهم  می کرد.

بخش نه چندان اندکی از شهروندان جامعه با مشاهده و تجربه کردن مستقیم رفتار و اعمال و سیاستهای رهبر و دیگر مسولان جمهوری اسلامی، بتدریج متوجه می شدند که جمهوری اسلامی با دخالت در همه امور زندگی – خصوصی و عمومی،  اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و دینی و مذهبی افراد – جامعه و کشور را تخریب می کند. 

در این دوره ما از یکسو شاهد تلاش پرشتاب و همه جانبه و اشکار جمهوری اسلامی برای ازبین بردن دست آوردهای سکولار جامعه  هستیم و از سوی دیگر بقول داریوش آشوری با رشدِ خزنده فرایند سکولاریزاسیون

 تبدیل شدن تدریجی « کیهان فرهنگی » به نشریه « روشنفکران دینی» یا «نواندیشان دینی » و سکولارها

با انتقال شمس الواعظین ، خانیکی و رضا تهرانی به کیهان فرهنگی، این نشریه به مرور تبدیل به کانون نحله فکری «روشنفکری دینی» شد. در واقع کیهان فرهنگی  در این برهه، به نشریه‌ای مستقل از بدنه اصلی موسسه کیهان تبدیل شد.* 

با توجه به مجموعه تغییر و تحولاتی و مباحثی که در میان نیروهای فکری و سیاسی مذهبی و سکولار جامعه جریان داشت، در اردیبهشت سال ۱۳۶۹ درنشریه کار مطلبی با مضمون زیر منتشر شد: 

[ « آهنگ تغییر و تحولات در مسیر نو  و معاصر شدن در تمامی عرصه ها بگوش می رسد .

کافی است مروری نقادانه و کنجکاوانه بر نشریاتی که در داخل و خارج کشور منتشر می شود، داشته باشیم. بحران را با تمام قامت و ژرفایش می توان درتمام ابعاد اندیشه و فرهنگ سنتی ملت ایران مشاهده کرد. 

بحران درعمق هستی، درجان ایرانیان جریان دارد: بحران  در اندیشه سیاسی، در نظام ایدئولوژیک، در برنامه ها و مشی سیاسی، ساختارحزبی و  ساختار حکومتی و اقتصادی جریان دارد.

 بحران دو مولفه اصلی دارد :

فروپاشی تدریجی ساختار اندیشه و رفتار و احساسات سیاسی سنتی جامعه و رشد وگسترش تدریجی فکر و فرهنگ و رفتار سیاسی ملی ما درجهت انسان محوری، خردگرائی، کثرت‌گرائی و خرد دمکراتیک.

 روند نیاز به نو شدن و معاصر شدن به حدی است که حتی برخی از طرفدران جمهوری اسلامی و نظام سلطنتی – این نظام های  مبتنی بردین و سنت – را نیز به تعمق وا داشته است. درمیان آنها نیز برخی گرایشاتی پیدا شده است که از خرد دمکراتیک جانبداری می کنند.

کافی است سرمان را ازسرپوش های حزبی، جنجالهای گروهی ودرگیری های تشکیلاتی عقب مانده بیرون بیاوریم و تحولات جاری در کشور را نظاره کنیم. آنگاه آهنگ دلنیشین و امید بخش نیاز به نوشدن و معاصر شدن فکر و فرهنگ  ملی در داخل کشور را خواهیم شنید. می دانید داخلی ها به ما چه می گویند؟

می گویند: 

 گوش فرادهید، گوش فرادهید، آهنگ خردگرائی، انسان گرائی، خرد دمکراتیک، خرد تکنولوژیک، کثرت گرائی و معاصر شدن، درایران ما ، بیش از هرزمان دیگربگوش می رسد. (متن اصلی متن در نشریه کار شماره ۷۶ ، اول خرداد ۱۳۶۹- مجید عبدالرحیم پور)]

***


بخش سوم

دهه دوم حکومت جمهوری اسلامی:

فراهم  شدن زمینه برای رشد و گسترش فرایند سکولارشدن جامعه

در دهه دوم، عقیده، افکار، گفتار، رفتار، سیاستهای  داخلی و خارجی، نوع حکمرانی و اعمال جمهوری اسلامی، در میدان عمل به گستردگی ایران به نمایش درآمده، تجربه شده و متنافر بودنشان با زندگی واقعی و جاری مردم کشور آشکار می شد.  

تردید ها و مباحث و قرائت های گوناگون متفاوت و گاهی متنافر، از ولایت فقیه،  امت و ملت، جمهوری اسلامی، نسبت دین و دنیا، چگونگی حضور دین در دنیای مدرن،  جدائی دین ازدولت  که در دهه اول میان بخشی از نیروهای جمهوری اسلامی شروع شده بود ، در دهه دوم   بتدریج گسترش پیدا کرد ودر نشریاتی نظیر، «روزنامه سلام» ، « ماهنامه زنان»، « کیان»، « ایران فردا»، « فصلنامه گفتگو» و « دریچه گفتگو»  منتشر شد. 

حجت الاسلام محسن کدیور می نویسد: « از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظریه ولایت فقیه تردید کردم. متمایل به پیش نویس قانون اساسی شدم « جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه » …، از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم… اما هنوز« نظارت دینی دمکراتیک بر سیاست در پس ذهنم بود »( سایت روشنفکری دینی). از سال ۱۳۸۱ « از مردم سالاری اسلامی گذشتم. از سال ۱۳۸۸ به حکومت دمکراتیک سکولار یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم و… درنهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم» .( سایت روشنفکری دینی ).

انتشار روزنامه سلام 

پس از درگذشت آیت الله خمینی و بعداز رد صلاحیت عده کثیری از نامزدهای جناح چپ مذهبی جمهوری اسلامی در اولین انتخابات دوره ولایت خامنه ای ، روزنامه سَلام، اولین روزنامه منتقد برخی از سیاستهای حکومت در ۲۰ بهمن ، ۱۳۶۹ آغاز به کار کرد. در ۱۵ تیر ۱۳۷۸ برای ۵ سال توقیف شد. مدیر مسئول آن سید محمد موسوی خوئینی‌ها بود .نخستین اعضای شورای سردبیری سلام ، عبدالواحد موسوی لاری ، ابراهیم اصغرزاده و عباس عبدی بود.

نخستین تحریره سلام و دبیران آن  این افراد بودند :[۱]  ابراهیم اصغرزاده ، وفا تابش ، سید محمد رضوی یزدی ، عباس عبدی ،  بهروز صحابه تبریزی ، بابک داد، مسعود مظفری ، محمد مهدی حیدریان ، سید محمود حسینی، اکبر اعلمی، محمدابراهیم انصاری لاری ، عیسی ولایی ، میر علی نگارنده بخش شهرستان‌ها، جعفر گلابی ، بهروز صحابه تبریزی ، بابک داد ، مسعود مظفری، محمد مهدی حیدریان ، اکبر اعلمی، محمدابراهیم انصاری لاری 

ماهنامه «کیان»:

ا ین ماهنامه در پائیزسال ۱۳۷۰ با « صاحب امتیازی مصطفی رخ صفت، مدیر مسئولی رضا تهرانی، و سردبیری محمود شمس (ماشاء الله شمس الواعظین) آغاز به کار کرد و در دی ماه ۱۳۷۹ به اتهام نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی و توهین و اهانت به مقدسات توقیف شد. 

مجله «زنان»: 

نشریه‌ای اجتماعی و فرهنگی بود که به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی شهلا شرکت منتشر می‌شد. این ماهنامه از جمله معروفترین مجلات اختصاصی و روشنفکری زنان در ایران بود و به مدت ۱۶ سال، از بهمن سال ۱۳۷۰ تا دی ۱۳۸۶ با ۱۵۲ شماره در ایران منتشر شد. مسئولان ماهنامه زنان، این مجله را «تنها ماهنامه فمینیستی ایران» می‌خواندند.

مجله «ایران فردا»: 

نشریه‌ای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی بود که از خرداد ۱۳۷۱ به مدیرمسئولی عزت‌الله سحابی و سردبیری رضا علیجانی منتشر می‌شد. ایران فردا از نشریات با سمت گیری سکولار دمکراتِ  منتقد حکومت بود. حسن یوسفی اشکوری، تقی رحمانی، محمد ملکی، هدی صابر و مجید شریف از شناخته‌شده‌ترین نویسندگان مجله ایران فردابودند. این مجله مطالب فرهنگی، نظری، ادبی، علمی و اقتصادی و سیاسی داشت.

انتخابات ۲ خرداد ۱۳۷۶ و نشریات منتشر شده در دوره دولت خاتمی 

۲۰ میلیون نفر از شهروندان صاحب رای ، در انتخابات دوم خرداد ، در مقابل ناطق نوری کاندیدای مورد نظر خامنه ای ولی فقیه -رهبر ، به خاتمی رای دادند وبه این طریق نارضایتی  و مخالفت خودرا نسبت به سیاستها و روشهای خامنه ای نشان دادند.

 روزنامه «جامعه»:

بهمن ماه ۱۳۷۶، شمس الواعظین سردبیر مجله کیان برای تأسیس روزنامه «جامعه» ازمجله کیان رفت. این روزنامه به مدیرمسئولی حمیدرضا جلایی‌پور و سردبیری شمس‌الواعظین و مدیرعاملی محسن سازگارا آغاز به کار کرد. روز پنج شنبه ۱۶ بهمن ماه ۱۳۷۶، نخستین شماره روزنامه جامعه در صدهزار تیراژ، منتشر شد. اقایان  قندی از مدیران سابق نشریه کیهان هوایی ، عبدالکریم سروش، مرتضی مردیها، احمدرضا دالوند، صادق زیبا کلام، جمشید بایرامی، اکبر گنجی، محسن مخملباف ، ابراهیم نبوی، عمادالدین باقی ، هادی حیدری، داوود شهیدی، مانا نیستانی، جمال رحمتی و نیک آهنگ کوثر در ستونهای مختلف روزنامه جامعه،  مطالب فکری، فرهنگی وسیاسی و هنری تهییه می کردند.

خرداد سال  1377، شکوائیه هائی علیه روزنامه جامعه، توسط ستاد مشترک سپاه پاسداران و فرمانده آن، یحیی رحیم صفوی، محسن رفیقدوست، رئیس بنیاد مستضعفان و جانبازان، سازمان زندان‌ها و دادگستری تهران به عنوان مدعی العموم، تسلیم دادگاه شد… در ۳۰ تیرماه ۱۳۷۷ حکم دادگاه مبنی بر لغو امتیاز روزنامه جامعه صادر شد .

 در شرایط و فضائی که در آن روزها در جامعه بوجود آمده بود، در تاریخ سوم تیرماه ۱۳۷۷ مقاله ای تحت عنوان « آقای رئیس جمهور همه مشکلات را با مردم در میان بگذار » در نشریه کار منتشر شد  :

  [ درسالی که گذشت، فضای جامعه ، خردادی ترشد؛ طوفانی ازاندیشه ها که دردهه ۶۰ و اوایل دهه ۷۰ در دل جامعه پی افکنده شده و صدایش درآستانه انتخابات به گوش رسیده بود، با پیروزی دوم خرداد ۱۳۷۶ ، راه به میان مردم، جوانان و زنان بازکرد. قلم ها نوآفریدند، جامعه نورباران شد، نورها زوایای سیاه وشوم حکومتی را شکافتند ودرخیابانها شادی را تقسیم کردند؛ 

جوانان آزادی را فریادکردند و گفتند:« یک مملکت یک دولت ، آنهم به رای ملت » و به طالبان گفتند که مملکت را رها کند. 

طوفان اندیشه ها ، باشتاب نور، بردل پرغصه و پرقصه دریای تودها می نشست ودریا، طوفانی ازنور وآزادی وشادی را، به پرورش وتیمارنشسته بود» ] . 

روزنامه توس:

بعداز توقیف روزنامه جامعه ، روزنامه  توس در تاریخ سوم مرداد ۱۳۷۷ با سردبیری ماشاالله شمس الواعظین و با هیئت تحریه مشابه روزنامه جامعه  منتشر شد و پس از از انتشار ۴۵ شماره در ۲۵ شهریور همان سال توقیف شد و تعدادی از مسئولین آن دستگیر شدند ومدتی در زندان بودند.  بعداً همین تیم، روزنامه‌های عصر آزادگان و نشاط را منتشر کردند. 

روزنامه  صبح امروز:

این روزنامه از روز سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۷۷ با مدیرمسئولی سعید حجاریان و سردبیری علیرضا علوی‌تبار منتشر و در جریان توقیف جمعی مطبوعات و با حکم سعید مرتضوی در اردیبهشت ۱۳۷۹ تعطیل شد. این روزنامه در کنار روزنامه خرداد با انتشار بیشترین تحلیل‌ها و اخبار مربوط به ماجرای قتل‌های زنجیره‌ای ایران، آن را به پرونده‌ای ملی تبدیل نمودند. اکبر گنجی، عباس عبدی، سعید رضوی فقیه و عمادالدین باقی از مهمترین نویسندگان این روزنامه بودند. 

درهمین سال‌ها بود که روزنامه ها و نشریات دیگری مانند «مشارکت»، «نوروز»، و «نوسازی»(به مدیرمسئولی حمیدرضا جلایی‌پور) منتشر شد. 

انتشارهفته نامه: 

این نشریه با صاحب‌ امتیازی و مدیرمسئولی اکبر گنجی منتشر می شد. هفته نامه به تعداد ۲۱ شماره  در سال ۱۳۷۷ منتشر ‌شد که  مباحثی در زمینه اندیشه سیاسی ایران را تعقیب می‌کرد.در این نشریات، نام چهره‌های سیاسی چون شمس‌الواعظین، محسن سازگارا، سعید حجاریان، حمیدرضا جلایی‌پور، صادق زیباکلام، عباس عبدی، علیرضا علوی‌تبار، محسن آرمین، مسعود بهنود، غلام عباس توسلی، عزت‌الله سحابی، ابراهیم یزدی، بهمن کشاورز، مهرانگیز کار، موسی غنی‌نژاد، بهمن کشاورز، سعید رضوی فقیه، احمد زیدآبادی، عمادالدین باقی، سیدابراهیم نبوی، مرتضی مردیها، علیرضا رجایی، هوشنگ امیراحمدی ، اکبر گنجی و… زیاد به چشم می‌خورد. کاریکاتوریست‌هایی چون هادی حیدری، داوود شهیدی، مانا نیستانی، جمال رحمتی و نیک‌آهنگ کوثر در آن روزنامه‌ها نیز حضور فعال داشتند.

نگرانی  و خشم خامنه ای از نشریات منتقد و بستن روزنامه ها و مجلات همگانی 

خامنه ای از فضائی که مردم و نشریات آفریده بودند، هراسان و خشمگین بود. وی « در مصلای تهران، در باره نشریات  گفت:  آنها “همان کاری را می کنند که رادیو و تلویزیون‌های بی‌بی‌سی و آمریکا و رژیم صهیونیستی می‌خواهند بکنند”. 

بعداز سخنرانی خامنه ای ، از چهارم اردیبهشت سال ۱۳۷۹ تا آخر همین ماه، ۱۸ روزنامه و مجله همگانی از جمله روزنامه های صبح امروز،‌ آفتاب امروز، عصر آزادگان،‌ آزاد، مشارکت، فتح، آریا و نیز مجله‌های ایران فردا و پیام هاجر به صورت ضربتی توقیف شد.

حکم حکومتی خامنه ای و کنار گذاشتن لایحه توسط مجلس ششم

خامنه ای درمرداد ۱۳۷۹ طی نامه ای به مجلس مجلس ششم، فرمان بیرون بردن لایحه مطبوعاتی را صادر کرد. آقای کروبی و مجلس، نامه خامنه ای را حکم حکومتی اعلام کرد ، لایجه را کنار گذاشت و اصلاح قانون مطبوعات در راستای قانونمند کردن حق نشر آزاد متوقف شد.                         

توقیف فله ای و جلوگیری از فعالیت نشریات دگراندیش، مستقل و نیز اصلاح‌طلب، از اردیبهشت تا اسفند سال ۷۹ به اوج خود رسید. تعداد زیادی از نشریات در تهران و شهرستان‌ها بسته شدند.

انجمن صنفی روزنامه‌نگاران ایران، گزارش کرده که در مجموع طی چهار سال اول دولت محمد خاتمی، دستکم ۸۷ روزنامه و مجله توقیف شدند.( فرنوش امیرشاهی بی‌بی‌سی) 

خاتمی رئیس جمهور، در این دوره از یکسو ازجامعه مدنی و « آزادی و  آزادی برای دیگری » و « گفتگوی  تمدنها » سخن می گفت و از  سوی دیگر از « مدینته النبی »  و از سکولاریسم به عنوان اولین خطر برای جامعه .  وی بدینسان بحران نظام عقیدتی ، فکری – سیاسی خود و  جبهه اصلاح طلبان درون حکومتی را به نمایش می گذاشت. 

حکومت به رهبری خامنه ای ، با ایجاد بحرانهای پی در پی برای دولت اصلاحات و  توقیف فله ای نشریات و تبدیل کردن آقای خاتمی به  قول خودش به « تدارکاتچی » و شکست دادن اصلاح طلبان، تفاوت و اختلافات فکری و سیاسی اصولاگرایان با اصلاح طلبان حکومتی – متمایل بهسازگار کردن دین و حکومت دینی با ارزش‌های مدنی چون دموکراسی و حقوق بشر ، شدت بخشید.

این اولین شکاف فکری – سیاسی از جنس جدید در میان معتقدین به جمهوری اسلامی بود.اصلاح طلبی به بن بست رسید،  اصلاح طبان شکست خوردند و دیگر نتوانستند به موقعیتی که در برهه‌ی حوالی ۱۳۷۶ داشتند برگردند و بتدریج دچار تجزیه از درون  و تضعیف هم شدند. 

در این دوره،  زمینه، برای رشد و گسترش سکولاریزاسیون و ارزشها و افکار آزادی و دمکراسی، حقوق بشر و حق شهروندی بیش از پیش فراهم شد.  آقای خاتمی در مقام رئیس جمهور، سکولار یسم را جزو « اولین خطر جامعه … » اعلام کرده بود. 

مجله نامه:

در سال ۱۳۸۳ با مدیر مسئولی  کیوان صمیمی ، سردبیری مجید تولایی، دبیر تحریریه علیرضا کرمانی و طراح و گرافیست شایا شهوق منتشر شد. ( اعضا تحریریه و همکاران ماهنامه: بهمن احمدی امویی، نوشین احمدی خراسانی، امیر هوشنگ افتخاری راد، امین بزرگیان، سیمین بهبهانی، هژیر پلاسچی، مصطفی تنها، مجید تولایی، تقی رحمانی، احمد زیدآبادی، شایا شهوق، سید علی صالحی، کیوان صمیمی، رضا علیجانی، علیرضا مکی کرمانی، پارسا پیروزیان، جواد لگزیان،مریم درویشی، مرضیه سلیمانی و…) 

انتخابات  22 خرداد۱۳۸۸ ، حذف میر حسین موسوی 

انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری ، مهمترین آوردگاه نبرد میان رهبری و دیگر طرفدران  یکپارچه کردن تمام عیار حکومت اسلامی با منتقدین و مخالفین جمهوری اسلامی ولی محور است.

اما بر آمد جنبش سبز با شعار چند میلونی « رای من کو »، شکاف میان نیروهای جمهوری اسلامی را عمیق تر ، بحران درون جمهوری اسلامی را بیشتر و شکاف میان مردم و حکومت را ابعاد و کیفیت جدید بخشید . 

من در آنزمان در مقاله ای تحت عنوان « جنبش سبز فرازبلندی از فرایند گذار جامعه امروز ایران به آزادی و دمکراسی ( ۲۸ مهرماه ۱۳۸۸ – ۲۰۰۹.۱۰.۲۸ ) نوشتم : [جنبش سبز از دل جامعه جوان، دگرگون شونده و پویا برآمده ، فرزند زمانه خویش و بر ساخته شهروندان امروزین جامعه است ؛ بر متن شرایط نوین جهانی سر بر آورده ، درون زا ، خودبنیاد وجهان نگر است وچشم به آینده دارد ].

انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ و جنبش « رای من کو  » درسال ۱۳۸۸ ، علیرغم عیب و نقص هایشان، فرازهائی از فرایند سکولاریزاسیون بوده است. 

نگاهی به  تغییر و تحولات فکری  و سیاسی در میان بخشی از

نیروهای فرهنگی و سیاسی مذهبی در سمت سکولار دمکراتیک شدن 

بخش بزرگی از این نیروها که در روند تشکیل جمهوری اسلامی و در دهه اول طرفدار آن و مخالف سکولاریسم و جدائی دین از دولت بودند، بتدریج  تغییر و تحول فکری و سیاسی پیدا کرده، ولایت فقیه را نقد و رد کردند، از حکومت دینی و دین حکومتی فاصله گرفته و از آن عبور کردند.  حکومت و دولت و قانون و مقررات اداره امور جامعه و کشور را امر بشری دانسته و با وجود برخی تفاوت نظرات و برداشتهای مختلف از سکولاریسم ، عمدتا سکولار دمکراسی و جمهوریت و نظام سیاسی سکولار دمکراتیک را پذیرفته و از آن دفاع می کنند . 

دراینجا، فقط بطور فشرده و کلی، به مواضع کنونی تعدای از افراد و شخصیهای سرشناس این طیف اشاره می کنم. (اغلب این اطلاعات برگرفته از مقالات و سخنرانیهای  این افراد و سایت روشفکری دینی است).

نوانیشان دینی (ملی مذهبی ها) 

بخشی از روشنفکران مذهبی که در روندشکل گیری انقلاب و تشکیل جمهوری اسلامی، از جمهوری اسلامی طرفداری و حما یت می کردند، از اوایل دهه دوم حکومت ، « ملی – مذهبی » نامیده شدند. این بخش ازهمان سال اول حکومت، نگاه و نظرات متفاوتی نسبت به ولایت فقیه داشتند و آنرا نقد می کردند. درواقع این طیف ازاولین نیروهای مذهبی سیاسی متمایل به سکولار دمکراسی در دهه اول حکومت در میان  مجموعه نیروهای مذهبی غیر سکولار بودند. 

اکنون اینان به صورت روشن و مشخص مدافع و خواهان حکومت سکولار دمکرات، جدائی دین ار حکومت و  ودولت و مخالف جمهوری اسلامی هستند.

 از مشهورترین افراد این طیف می توان از زنده یاد مهندس سحابی، رضا علیجانی، زنده یاد دکتر کاظم سامی، حسن یوسفی اشکوری، تقی رحمانی، محمد ملکی، هدی صابر و مجید شریف وزنده یاد دکتر فیرحی نام برد .

حسن یوسفی اشکوری:

طبق گفته خودش [ در عصر انقلاب از پیروان آیتالله خمینی و طبعا از حامیان حکومت دینی با مدل ولایت فقیه بوده‌ اما در سیر تحولات و حوادث سه دهه پر تجربه ، از افکار گذشته فاصله گرفته و بیش از بیست سالی است که حتی فرمانروایی پیامبر اسلام را دینی به معنای تئوکراتیک نمی داند تا چه رسد به خلفای پس از او و به طریق اولی در روزگار ما. 

ایشان  براین نظر است که : « بر خلاف نظر عموم مسلمانان و فقیهان، در قرآن هیچ آیه‌ای در اثبات منشاء و شأن آسمانی فرمانراویی محمد (ص) در مدینه نیست. ۲-با فرض فرمانروایی الهی محمد (ص) نیز، هیچ دلیلی عقلی و نقلی مبنی بر الهی بودن فرمانروایی جانشینان وی وجود ندارد؛ حتی دلایلی و مستنداتی خلاف آن در دست است… ۳- مقولاتی چون «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها ذاتا و موضوعا از مقولات بشری و زمینی و عرفی اند و هرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند . ۴- به ترکیباتی چون «دموکراسی اسلامی» یا «حقوق بشر اسلامی» باور ندارم .اما می پندارم که از منظر خالص اسلامی، می توان ادعا کرد که در حال حاضر سازگارترین نظام حکومتی نظام عرفی دموکراتیک با منشاء زمینی قدرت و قانون و در عین حال ملتزم به رعایت حقوق بشر است …»  برای آشنائی بیشتر، به نوشته زیر مراجعه شود:( «حسن یوسفی اشکوری: روشنفکران دینی و سکولاریسم در ایران» – وب سایت رسمی محسن کدیور.تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۲).

 محمد مجتهد شبستری: 

محمد مجتهد شبستری از دیگر روشنفکران مذهبی ، از همان اوایل انقلاب نگاه نقادانه به حکومت دینی  داشته و نوشته ها و سخنان فراوانی در این زمینه دارد .

مجتهد شبستری  می گوید: [  « قرآن کتاب قانون نیست» و « حضرت محمد قانون گذارنبود . آنچه که در قرآن ابدی است تاکید برارزشهای اخلاقی در درجه اول است نه مصداق آنها ».( جرس – ۱۳٩۲- سایت روشنفکری دینی / یکشنبه ۱۹ آذر ۱۳۹۶ -) 

 مهمترین میراث که از پیامبر اسلام باقی مانده قرآن مجید است. این کتاب حتی در آیات معروف به «آیات احکام» مشخصات یک متن قانونی را ندارد و چون این‌طور است نمی‌توان در مقام تفسیر آیات احکام این کتاب این مفروض پیشین را داشت که به تفسیر یک متن قانونی می‌پردازیم (چنانچه فقیهان چنین می‌کنند)] 

محسن کدیورمی گوید: 

 «از اوایل سال ۱۳۶۷ در نظربه ولایت فقیه تردید کردم. متمایل شدم به جمهوری اسلامی منهای ولایت فقیه ، از استقلال نهاد دین از دولت دفاع می کردم …اما هنوز نظارت دین دمکراتیک بر سیاست ، پس ذهنم بود. از سال ۱۳۸۱ «از مردم سالاری دینی» گذشتم. ازنیمه دوم ۱۳۸۸به حکومت دمکراتیک سکولار یعنی لزوم استقلال دولت از نهاد دین رسیدم واز نظارت حقوقی نهاد دین برسیاست و قانون گذاری عبور کردم و درنهایت به این نتیجه رسیدم که با مطلق حکومت دینی وداع کنم »

عبدالکریم سروش: 

سروش که در ابتدای تشکیل جمهوری اسلامی حامی آن و از مسولین انقلاب فرهنگی و مخالف سرسخت سکولاریسم بود بتدریج دچار تغییر فکری – سیاسی شد و چند سال بعد، «  ولایت فقیه را ، عین استبداد دینی دانسته  و گفت « با این نظریه نمی توان نظم دمکراتیک به وجود آورد، هیچ کس نمی تواند در ذیل نظریه ی ولایت فقیه عدالت بورزد. چون قدرت مطلق فساد مطلق است ». 

وی بتدریج ضمن فاصله گذاری میان سکولاریسم فلسفی و سکولاریم سیاسی، سکولاریسم سیاسی را به معنی  « جدائی دین از حکومت » اعلام کرد . به این معنا که « حکومت مشروعیت خودرا از از دین نمی گیرد و دین در فکر این نیست که مردم را هدایت کند واز راه دین به رستگاری برساند ».

 سروش ضمن اینکه با سکولاریسم فلسفی مساله دارد ، در یکی از سخنرانی هایش می گوید « جهان را بروفق مفاهیم دینی تبیین نکنید و در تببین هایتان برای پدیده های اجتماعی و علمی پای خدا را به میان نکشید  ( روشفکران دینی و معنای سکولاریسم دیماه  1397). 

 مهندس مهدی بازرگان: 

بازرگان، قبل از رفرندام « جمهوری اسلامی آری یا نه » ، « جمهوری دمکراتیک اسلامی» را مطرح کرد.  با این وجود مسولیت دولت موقت  جمهوری اسلامی را پذیرفت اما نتوانست در چارجوب جمهوری اسلامی کارکند و چندی بعد استعفا داد. بازرگان نیز بعدها در سال ۱۳۷۱، طی یک سخنرانی می گوید « هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست واین دنیا رامی توان با استفاده ازعلم، عقل و مکاتب بشری ساخت…» ( کتاب ” آخرت وخـدا، هدف بعثت انبیاء” . سخنرانی در جشن مبعث انجمن اسلامی مهندسین (اول بهمن ۱۳۷۱).

مصطفی ملکیان:

مصطفی ملکیان بر « بریدن تصمیم گیری اجتماعی از امر مقدس » ، « نگاه کارکردی به دین »، « جدائی دین از دولت »، « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد »  تاکید دارد. ( سایت روشنفکری دینی). ایشان در یکی از کنفرانس‌های اخیر در نگاه تحلیلی به تغییر و تحولات جامعه  بویژه جوانان می گوید: « … همه کشورهای اسلامی غیر از ایران ، هنوز آرزو و خواهش و خواست و رویای حکومت دینی را دارند . این کشورها اسلامی تا بیایند این خواست در درونش را از بین برود خیلی باید خسارت بپردازند. در آینده کشور، به نظر من – جز یک تعداد آدمهای خشونت طلب که دست به خشونت  خواهند زد – هیچ کس آرزوی حکومت دینی ندارد. این دغدغه از درون ما رخت بربسته است. در ذهن قومی و ذهن ملی ما ، دیگر این آرزویش درواقع ازبین رفته است. …جوانان ما چند مرحله از شریعتی گذار کرده اند» .  ( گفت گو با مصطفی ملکیان درباره آینده ایران – دیگر آرزوی حکومت دینی نداریم youtube ).

نگاهی به نفوذ سکولاریسم و فرایند سکولاریزاسیون در حوزهای علمیه 

خامنه ای می گوید : « هیئت ها نمی توانند سکولار باشند. هیئت اما م حسینی سکولار نداریم» . ( خامنه ای . ۲۰.۸.۹۲ در دیدار با اعضای ستاد هیئت رزمندگان اسلام ) 

صادق نیا استاد حوزه و دانشگاه تصریح می کند : من معتقدم حوزه علمیه امروز سکولار است از نظر جایگزین کردن بینشهای غیر دینی بجای دینی… ، سابق براین روحانیت در رتبه اول مرجعیت اخلاقی بودند اما امروز مطالعات نشان می دهد که که روحانیت بعداز بازیگران فوتبال ، تلویزیون ، دوستان … در رتبه پنجم قرار دارند و این افول نشان دهنده سکولاریسم و کم شدن دینداری در جامعه است. ( خبرگزاری دانشجویان ایران. ایسنا )،

ابراهیم رئیسی دادستان کل دادگاها ویژه روحانیت در محل مدرسه علمیه نواب گفت :  سکولاریسم اجتماعی ، حوزه های علمیه را تهدید می کند به این معنا که جامعه مشغول کار خود و ما حوزه ها نیز مشغول کار خودمان باشیم ».( اکبر گنجی . رادیو فردا ) . مصباح یزدی  : رگه هائی از سکولاریسم در مسئولان رده بالای کشور وجود دارد. و حتی در حوزه های ما ناخوداگاه دارد نفوذ می کند و ما غافلیم. ( اکبر گنجی  27 آذر ۱۳۹۷ 

دکتر ابراهیم فیاض در جمع اساتید و فضلای حوزهدعلمیه مشهد گفت« اکنون بخاطر بسیاری از رفتارها، گروه مرجعیت روحانیت شکسته است و این فروپاشی جدی است ». (  شبکه اجتماعی. حوزه علمیه قم سکولار است   19 فروردین ۱۳۹۷) 

موارد فوق و  فاکتهای فراوان در این زمینه ، از نشانه های مهم رشد و گستر ش فرایند سکولاریزاسیون و ارزشها و افکار آزادی ، دمکراسی در جامعه و گسست و زوال دین حکومتی و  ایزوله شدن و زوال حکومت دینی- جمهوری اسلامی در جامعه است

بخش چهارم

نگاهی تیتر وار به علل و عوامل گسترش  سکولاریزاسیون در  جامعه  در چهار دهه گذشته 

  • تشکیل حکومت دینی جمهوری اسلامی، حکومتی کردن دین  و تبدیل کردن آن به ابزاری مشخص برای زور گوئی،  ریا و دروغ گوئی و زراندوزی صاحبان قدرت و مسولین حکومتی و خودیها  
  • گسترش باسوادی و افراد تحصیل کرده در سطوح دیپلم و دانشگاهی بویژه زنان ( حدود ۱۵ تا ۱۸ میلیون نفرتحصیلات آکادمیک را گذرانده و یا در حال آموزش آن هستند) ؛
  • گسترش و تشدید تبعیض و نابرابری های حقوقی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در تمامی ابعاد زندگی و تشدید استثمار و غارت و ظلم و شکاف طبقاتی؛ 
  • انباشت تجربه و شناخت و آگاهی شهروندان و اقشار و طبقات مختلف مردم در جریان زندگی نسبت به  رهبران و مسولان  حکومت دینی و دین حکومتی 
  • تردید بخش بزرگی از مردم  نسبت به توانائی، کار آئی، صداقت و صلاحیت  رهبران و مسولان جمهوری اسلامی، 
  • گسترش نارضایتی و زیر سوال بردن حکومت و گسترش پرسشگری در جامعه و آگاه شدن شهروندان و افشاز و طبقات مختلف مردم نسبت به  حق و حقوق فردی  و اجتماعی خود  ؛ 
  • انتشار وسیع نشریات و ترجمه های آثار هنری، فرهنگی، جامعه‌شناسی، فلسفی و سیاسی غیردینی و نقد و رد حکومت دینی باوجود فشارهای سخت و سرکوبگرانه حکومت 
  • گسترش وسایل ارتباطی بویژه اینترنت و شبکه های اجتماعی در دردو دهه گذشته در کشور 
  • گسترش انواع ارتباطات  فکری، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی درون کشوری و میان کشوری
  • آشنائی مردم  با فرهنگ  و ارزشهای جوامع  پیشرفته ؛   
  •  گسترش ارزشها و افکار نظیر حق حیات، حقوق بشر، حقوق شهروندی، جدایی دین از دولت، برابرحقوقی زن و مرد، آزادی‌های فردی و اجتماعی، حق تشکل های کارگری ، معلمان ، زنان ، و… دمکراسی، عدالت اجتماعی، حفظ محیط زیست-
  • گسترش و تعمیق  رویکردهای گیتیانه – سکولار- به زندگی وامور مربوط به زندگی  در میان شهروندان و اقشار و طبقات مردم؛ 
  • شکسته شدن  تدریجی تقدس و مقبولت و مشروعیت  رهبران ، مسولین حکومت و حکومت جمهوری اسلامی در نزد اکثریت مردم کشور؛
  • تضعیف نهادهای سنتی و مقید به احکام  دینی  – شریعتی نظیر خانواده ،کاهش پایبندی به موارادی نظیر نماز خواندن، به مسجد رفتن ، روزه گرفتن ، رعایت حجاب و تقدیرگرائی ؛
  • گسترش گروههای موسیقی  نظیر« رپ»، «متالیکا» و نظائر آن  و برگزاری روزهائی نظیر « والنتین » ؛
  • افزایش میزان روابط جنسی میان زنان و مردان مجرد (خارج از ضوابط دینی سنتی ) وگسترش افکار فیمینیسی؛
  • گسترش تکثرگرائی و جهان‌نگری ؛ 
  • دخالت آگاهانه و هدفمند و هوشیارانه و مشارکت بخش بزرگی از شهروندان و اقشار مردم در اشکال مختلف در مسائل اجتماعی، فرهنگی ، زیست محیطی و  سیاسی جامعه ، مستقل از حکومت و در مقابل حکومت؛
  • دفاع از حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی، برابر حقوقی زن با مردم در تمامی حوزه های فکری، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی،  دفاع از حقوق کودکان، معلمان، دانشجویان، کارگران، بازنشستگان و حفظ محیط زیست در مقابل حکومت؛
  • گسترش کمی و کیفی نیروهای مدافع جامعه مدنی، سکولاردمکراسی، آزادی‌، عدالت‌ اجتماعی ومحیط زیست و مخالفت های آشکار گفتاری، نوشتاری و میدانی با تبعیض های حکومت  و نابرابری ها در جامعه و شکل گیری تشکلهای مستقل مدنی – صنفی – سیاسی اقشار و طبقات مختلف جامعه .

مجموعه فاکت‌ها و تغییرات، نشانه های واقعیِ گسترش فرایند سکولاریزاسیون و پیوند آن با ارزشها و افکار و خواسته های حقوق شهروندی  دمکراتیک و عادلانه و زیست محیطی در جامعه ما است. 

برای اطلاعات بیشتر می توان به لینک مراجعه کرد : (جان شکفته  انسان ایرانی و جامعه ایران … ://bepish.org/fa/node/9597

سکولاریزاسیون – سکولار شدن – درجامعه ما یعنی: 

 نقد امر مقدس و به رسمیت شناختن حق نقد آن به عنوان حق انسان و شهروند؛ « بریدن تصمیم گیری های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی از امر مقدس » و « عمل بر حسب محاسبات عقلانی و خرد » و « جدائی دین از دولت » ؛ 

 زوده شدن خرافاتِ و عقاید سیاسی مبتنی بر خدائی و الهی بودن مشروعیتِ  جمهوری اسلامی و ولی فقی،  پادشاهی و سلطنت و شاه، و هر نظام و نماد سیاسی دینی و موروثی  در راستای پایان دادن به حضور آنها در قدرت سیاسی و حکومت و دولت؛ 

یعنی «دولت»، «حکومت»، «سیاست»، «قانون» و مانند آنها موضوعا از مقولات بشری و زمینی اند  وهرگز در قلمرو دین و شریعت قرار نمی گیرند؛ یعنی « قران کتاب قانون نیست  و « حضرت محمد قانون گذارنبود» ؛و  « دنیا رامی توان با استفاده ازعلم،عقل ومکاتب بشری ساخت و هدف دیـن ، ساختن این دنیا نیست » ؛ 

یعنى اینکه  « شما جهان را بر وفق مفاهیم دینى تبیین نکنید و در تبیین هایتان براى پدیده هاى اجتماعى و علمى پاى خدا را به میان نکشید.» . « یعنی جدا کردن دین از حکومت » ، « یعنی نفی دخالت روحانیت در امور کشور» 

سکولاریزاسیون درجامعه ما یعنی لغو همه‌ی امتیازهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی روحانیت ( منبر) ، از قوای اجرائی و قضائی و مقننه. 

یعنی برابر حقوقی زن و مرد در تمام حوزه های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و رفع و نفی مردسالاری و دیگر قیودات و قوانین دینی – سنتی مبتنی بر تبعض و تمایز علیه زنان (محمدرضا نیکفر طرحِ یک نظریه  بومی درباره‌ی  سکولاریزاسیون- مجله ‌ی آفتاب، ش. ۲۷ (تیر ۱۳۸۲) ؛ 

یعنی عدم  امتیاز ویژه برای ادیان و مذاهب و نهاد ها و نماد ها  نظیر ولی فقیه و شاه برای حضور مستقیم و غیر مستقیم درقدرت سیاسی ، قانون اساسی، حاکمیت و حکومت و دولت ؛ رفع تبعیض میان شهروندان دیندار و مذهبی ( ازهمه نوع) و میان دینداران و دگر اندیشان و تحقق برابر حقوقی همه شهروندان ؛ 

یعنی لغو  حکم ارتداد وجرم  و اعدام بخاطر تغییر دین؛ کنار گذاشتن رسمیت یکی از ادیان و مذاهب بعنوان دین رسمی کشور در قانون اساسی و قوانین مدنی کشورایران ؛ 

سکولار شدن جامعه به معنای بی دین  شدن شهروندان نبوده و نیست. در جوامع سکولار شده واقعا موجود، میلیونها  انسان دین دار وغیر دیندار در کنار هم زندگی می کنند. درکشور ما هم، میلیونها انسان و شهروند مسلمان، مسیحی، زردشتی، یهودی و بهائی زندگی می کنند که  خودرا سکولار دمکرات می دانند. 

سکولاریزاسیون در جامعه ما فرایندیستچند وجهی مبتنی بر مجموعه ای از تغییر و تحولات فکری و فرهنگی، اجتماعی  و سیاسی در میان مردم و جامعه.

 برقراری پیوند و هماهنگی میان جنبه های محتلف سکولاریزاسیون در عمل ، ازالزامات پیشرفت و تحقق آن کامل آن است. 

لازم است یاد آوری شود که سکولاریزاسیون- سکولار شدن-  و  سکولار کردن جامعه وجه مشترکی دارند اما اولی، عمدتا مبتنی و متکی بر دینامیزم درونی جامعه  ولی دومی عمدتا متکی به اعمال زور و قدرت سیاسی برمردم و جامعه است . سکولار کردن جامعه به شیوه آمرانه و دیکتاتوری و اعمال آن به مردم ، فرایند سکولار شدن جامعه را با تنشها و مشکلات جدی مواجه می کند .

سکولارکردن سلطنت دین پایه – شاه محور و برخی نهادهای جامعه بشیوه آمرانه و زور و دیکتاتوری  توسط رضاه شاه و محمد رضا شاه –  به سکولار دمکراتیزه شدن جامعه منجر نشد . 

تصادفی نبود که  72 سال پس از انقلاب مشروطیت ، حکومت دینی- شریعتی جایگزین حکومت شبه مدرن – سکولار – دیکتاتور ی شاه محور شد. 

لازم است تاکید شود که سکولاریزاسیون به معنای دمکراتیزه شدن جامعه نیست . از درون فرایند سکولاریزاسیون می تواند انواع قدرتها وحکومتها و دولتهای سکولار پویولیستی، دیکتاتوری، فاشیستی ، راست افراطی تحت نام پادشاهی یا جمهوری یا هرنام دیگر بیرون بیاید.

جنبش زن زندگی آزادی 

جنبش «زن – زندگی – آزادی» عالی‌ترین، تجلی تاکنونی رشد و گسترش  فرایند تغییر و تحولات فکری و فرهنگی و  اجتماعی و سیاسی  جامعه در سمت  سکولار دمکراتیک شدن و  گذرگاهی است در مسیر و راه گذار از جمهوری اسلامی به  نظام سیاسی سکولار دمکراتیک مستقل از نهاد و نماد دینی ، سنتی و موروثی .

جنبش زن زندگی آزادی ، جنبشی گیتیانه – سکولار-  در مقابل حکومت دینی است؛ 

 ریشه در نیاز مبرم جامعه به تحقق حقوق برابر  زن و مرد و استقلال زن ، دمکراتیزه شدن جامعه و تقسیم قدرت و عادلانه شدن مناسبات اجتماعی دارد ؛

 نوجو، پویا و متکثر  و مخالفِ تبعیض و بی‌عدالتی و استبداد در هر شکل دینی و سنتی  

خود بنیاد و رها از هژمونی نیروهای  فکری و سیاسی  دینی ، سنتی، موروثی و خواهان زندگی برای زیستی آزاد، ، شاداب و بهتر در همین امروز- نه برای آخرت و بهشت اجباری- ؛ 

برای اطلاع بیشتر، می توان به لینک ( مقاله پیرامون مختصات، دست آوردها ، نارسائی ها ..جنبش زن  زندگی آزادی) مراجعه کرد.

https://www.bepish.org/fa/node/8507

برگرفته از سایت اخبارروز

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *