
ماهیت اعتراض مشهد (در ۷/۱۰/۹۶) و سه تحلیل
حمیدرضا جلائیپور
شرح واقعه
بر اساس شواهدی که تا حالا از اعتراض مردمی شهرهای مشهد در فضای آن لاین آمده به نظر میرسد:
این اعتراضها ابتدا خود جوش و مردمی نبوده و سازماندهی شده به راه افتاده است.
دو سوم خانمها چادری بودند. معمولا خانمهای چادری در تظاهرات رسمی که از صدا و سیما اعلام میشود شرکت میکنند- مثل تظاهرات بعد از نماز جمعه، روز قدس، روز ۲۲ بهمن. لذا احتمالا این خانمها از مراکزی دعوت شده بودند.
بعد عدهای از مالباختگان و ناراضیان هم به آنها پیوسته بودند و یک مقدار کنترل از دست سازمان دهندگان اولیه خارج شد.
و کل جمعیت هم چند صد نفر (و حدود هزار نفر) بودند.
فیلمبرداری خیلی پخته انجام گرفته بود تا مورد پسند سایت بیبی سی هم قرار بگیرد!! صورت کسی را هم نمیشد تشخیص داد. گویا باید جوری وانمود میشد که واقعا مردم از «دولت روحانی» ناراحتند. در صورتیکه در اعتراضات خودجوش معمولا شعارها بیشتر علیه «حاکمیت» هست نه «دولت».
یک سوال کلیدی
اگر در روزهای بعد باز این نوع اعتراضات ادامه پیدا کند لذا این سوال پیش میآید:
هدف از این اعتراضات چیست؟ الان که انتخابات نداریم. حامیان این اعتراضات دنبال چه اهدافی هستند؟ آیا دنبال هدفی بیش از ضربه زدن به روحانی هستند؟
ارائه چند تحلیل
۱- عدهای این اعتراضات را به هواداران احمدینژاد مربوط کردند. به نظر میرسه جریان احمدینژاد تا وقتی وزنی داشت که زیر سایه حمایت دولت موازی بود. اگر احمدینژاد میتوانست جریان خودجوش مردمی راه بیاندازد، لااقل باید میتوانست صد نفر را در هنگام بست نشینی به شاه عبدالعظیم میآورد! به نظر من جریان احمدینژاد یک جریان «جنبشی» نبوده و نیست و این جریان دارد کوچک میشود و سیر «فرقهای» شدن را طی میکند. تا حالا شواهد نشان میدهد این اعتراضات در روزهای اخیر با چراغ سبز اولیه بلوکهایی از دولت موازی علیه روحانی انجام شده است.
۲- مصطفى درایتی روحانی برجسته اصلاحطلب و شاهد عینی در مشهد چنین گفت: فراخوان این تجمعات از چند روز قبل در میان مردم دست به دست میشد. نخست این فراخوان از طریق پوسترهایی که در کانالهای تلگرامی با طراحی خاص منتشر شده بود رویت و سپس به صورت عام بیآنکه مشخص باشد متعلق به کدام گروه و جریان است، پخش شد. و در مقابل، فرمانداری نیز اعلام کرد که هیچ درخواست تجمعی از سوی هیچ گروه و جریانی داده نشده و این تجمع قانونی نیست. محل سکونت من نزدیک به محل تجمع است، آنجا مکان خلوتی است که به صورت سنتی و عادی مردم جمع نمیشوند. یعنی جایی نیست که رفت و آمد زیادی صورت بگیرد که منجر به تجمع شود. نخست این طور به ذهن میرسید که عدهای میخواهند برای دولت مساله ایجاد کنند، خصوصا که فراخوان نام و نشان نیز نداشت. اما پس از اینکه گروههای اولیه حضور پیدا کردند، تجمع عملا از دست برگزارکنندگان بیرون آمد و شعارها از سمت و سوی نارضایتی اقتصادی و علیه دولت روحانی به سمت و سوی دیگری کشانده شد. نهایتا پس از تند شدن فضا پلیس مجبور شد تا دخالت کند و گاز اشک آور شلیک شد و عدهای دستگیر شدند. تلقی این است اگر میخواستند از تجمع غیرقانونی جلوگیری کنند، بدون دردسر این امر امکانپذیر بود اما آن طور که به نظر میآید این تجمع نخست هدایت شده بوده که حضور مردم و شرکت آنان باعث برهم خوردن برنامهها شده است.
۳- سعید شریعتی تحلیلگر اصلاحطلب میگوید: باید موکدا در نظر داشت نارضایتی از وضع موجود (یعنی از دولت روحانی) به مراتب کمتر از نارضایتی از «وضع حاکم» است. محور اصلی مطالبات ناراضیان اقتصادی «افزایش قدرت خرید» است. این گروه سطح گستردهای از جامعه را تشکیل میدهند. بیش از ۴۰ میلیون نفر بر اساس برآوردهای وزارت رفاه نیازمند دریافت یارانه نقدی یا اعانههای دولتاند. این را باید در کنار میلیونها بیکار دید که نیروی اصلی اعتراضهای اقتصادی خواهند بود. سطح دوم ناراضیان اجتماعی هستند که محور مطالباتشان آزادی در انتخاب سبک زندگی است. میتوان تخمین زد که حداقل ۶۰ درصد جامعه از سبک تحمیلی زندگی از سوی حکومت ناراضیاند. سطح سوم ناراضیان، ناراضیان فرهنگیاند که محور مطالباتشان آزادی بیان و رفع ممیزی و سانسور است. و سطح کوچکتر ناراضیان منتقدان سیاسی است که محور اصلی مطالباتشان انتخابات آزاد است.
طبیعی است که این سطوح درهمتنیده و دارای همپوشانی است. اگر جریانهای مخالف دولت روحانی به تحریک گسل ناراضیان اقتصادی مبادرت کنند و بخواهند دولت را تحت فشار قرار دهند به اندک زمانی لایههای دیگر ناراضیان از وضع حاکم به میدان میپیوندند و به وسعت اعتراضها علیه وضع حاکم دامن میزنند. اگر ناراضیان فرهنگی و ناراضیان سیاسی از اعتراضات اقتصادی و اجتماعی فاصله بگیرند اعتراضات تبدیل به جنبشهای پایدار و اثربخش منجر نخواهد شد و با خیابانی شدن بلافاصله نظامیان میداندار خیابان میشوند و سرکوب محتوم خواهد بود. ما اصلاحطلبان باید تلاش کنیم که سیاست خیابانی نشود و حتیالامکان از خیابانی شدن یا خیابانی کردن سیاست بپرهیزیم.
اعتراضات امروز توسط جوانان ستادهای کاندیداهای شکستخورده انتخابات و به اصطلاح هوالمطلوبیهای حاشیه مشهد علیه گرانی و دولت برنامهریزی و ساماندهی شده بود اما با پیوستن مالباختگان شاندیز و مردم عادی به آن گره خوردند و شعارها به سمت شعارهای تند ساختارشکن تغییر کردند و از دست سازماندهندگان در رفت. میتوان حدس زد به سرعت خودشان بساط پهن کرده را جمع کنند چون نتیجه نامطلوب را دربادی امر حس کردند.
جمعبندی
همه اصلاحجویان و ایران دوستان (در ایران در آغوش خطر) شایسته است چهار چشمی اعتراضات از نوع مشهد را به دقت رصد کنند و غیر مستند تحلیل نکنند. ایران بیش از همیشه در خاورمیانه لغزنده به سیاستورزی مبتنی بر «دولت- ملت شهروندی» نیازمند است. متاسفانه شواهد نشان میدهد پشت سازماندهی این اعتراضات یک انقلابیگری عقیم و ایران بربادده قرار دارد.
***
تجمع مشهد؛ تجمیع حاشیهنشینان
غلامعلی دهقان، عضو شورای مرکزی حزب اعتدال و توسعه، در یادداشتی برای «راهبرد» نوشت:
آنچه امروز در مشهد و دو سه شهر دیگر خراسان رضوی و جنوبی روی داد؛ برای برخی از دوستان اعم از اصلاحطلب و اصولگرا نگرانی ایجاد کرده است و البته هر حرکت ساختارشکنانه با شعارهای غیرمترقبه جای نگرانی هم دارد.
اما می بایست در تحلیل پدیده های اجتماعی نگاه کل نگر را کنار گذاشت و هر پدیده را در بستر اجتماعی خود تحلیل کرد.
واقعیت این است شهر مشهد تجمیع حاشیه نشیان است. سالهاست بخشی از جوانان این استان و بخصوص شهر مشهد حتی نمی توانند یک کنسرت برگزار کنند.
این حداقل خواسته مشروع و قانونی یک جوان است که آنچه را دیگر همسن هایش در استان های دیگر برخوردار هستند؛ او هم داشته باشد.
از چند سال پیش گفته می شد این محدودیت های غیرقانونی در جایی دیگر سر باز می کند؛ ولی انگار گوش شنوایی نبود.
نوع دیگر حاشیه نشینی در مشهد، حاشیه نشینان اقتصادی هستند. شهری که سالیانه شاهد ده ها هزار زائر است؛ اما به نظر می رسد درآمد حاصل از این راه به دوقطبی فقیر/ غنی دامن زده است. عده ای فربه تر شده اند و برخی لاغرتر.
مشهد و در مجموع ۳استان خراسان جنوبی رضوی و جنوبی به نسبت اکثریت استان های ایران از لحاظ سیاسی هم در حاشیه سیاست ایران هستند.
نگاهی به انتخابات ۲۹اردیبهشت سال جاری نشان می دهد رقیب روحانی در این ۳استان (و البته ۵استان دیگر) دست بالا را داشته است.
در مجموع، مشهد پیچیدگی های خود را دارد که باید در تحلیل رفتارهای شهروندانش صرفا به یک عامل توجه نکرد؛ بلکه به تمامی عوامل توجه داشت.
دلیل آن هم نوع شعارهای امروز بود؛ چراکه به تعبیری «فراجناحی» بود!
***
«ائتلاف نانوشته در مشهد»
میثم مشایخ، روزنامهنگار و فعال سیاسی اصلاحطلب، در یادداشتی تلگرامی نوشت:
اعتراضات امروز مردم مشهد، کاشمر، نیشابور و… در قالب راهپیمایی، از تراژدیِ وضع معیشت مردم تبدیل به کمدی تلخ رقابت، مصادره و حتی ائتلافی نانوشته میان رسانههای گروههای مختلف شد.
از سلطنتطلبها و فرقه رجوی تا آمدنیوز و دولت بهار و جبهه پایداری، هرکدام سعی بر مصادره این اعتراضات به نفع جریان خویش کردند و در ائتلافی نانوشته، ابتدا دولت و سپس کلیت نظام را با یک تقسیم کار، نشانه رفتند! یکی میگفت قیام علیه رژیم و آن دیگری نیز میگفت قیام علیه روحانی!
فارغ از ماهیت اصلی اعتراضات امروز، این اعتراضات، ماهیتی حقیقی نیز دارد.
رکود و اقتصاد قفلشده ایران که البته در دنیا هم چنین است، وضع معیشت مردم را دچار بحران کرده. مردم انتظار داشته و دارند که وضع معیشتشان بر اساس وعدهها و برنامههای دولت بهبود یابد.
از سویی، دولت نیز به لحاظ تامین بودجه و جذب سرمایهگذار، تحت فشار است و از سوی دیگر، جریانات رسانهای مقابل دولت، تلاش میکنند فضای روانیِ جامعه را به سمت عصبیت ببرند و مردم را علیه دولت، بشوراند.
در چنین شرایطی که مطالبات، انباشت شده و نیز نمیتوان حق اعتراض را از مردم سلب کرد، به گمانم دولت و دولتمردان میبایست بیپرده با مردم سخن بگویند و به مطالباتشان پاسخ دهند.
عدم توجه کافی به صدای اعتراض مردم، در نهایت، بازی دو سر باخت خواهد شد و سکان هدایت اعتراضات را به بیرون از مرزها خواهد بُرد.
این وضعیت و به تبع آن، احتمال شورشهای کور بدون رهبری کاریزما، ابتدا گریبان دولت تدبیر و امید را خواهد گرفت…
***
از رابین هود تا مشهد!
احسان محمدی
در کارتون رابین هود، شب هنگام، زندانبان پرنس جان داد می زند: شهر در امن و امان است… آسوده بخوابید!
او داد می زند و رابین هود داخل قصر داشت تمام سکه ها را توی کیسه می ریخت و حتی انگشتر پرنس را هم از انگشتش در آورد و زندانی ها را از سیاهچال آزاد کرد و کرکس همچنان داد می زد: شهر در امن و امان است… آسوده بخوابید!
ما روزنامه نگاریم، کرکس نیستیم. نگهبان هیچ کسی جز این سرزمین و مردمش نیستیم. عقد اخوت با هیچ دولتی نبسته ایم و حق نداریم بگوییم: شهر در امن و امان است… آسوده بخوابید!
سالهاست منتقدین واقعی که دوست داران حقیقی این سرزمین هستند و در لفت و لیسها دست ندارند فریاد می زنند مراقب باشید، این مردم را ناامید نکنید، این مردم ِ با تمامِ مصیبتها صبور ارزشمندتر از هر نیروگاه هستهای و موشک قاره پیمایی هستند، مراقب زخمها و اندوه هایشان باشید… اما متهم می شوند به جیره خوار بودن، به همنوایی با دشمن، به سیاه نمایی…
اتفاقی که امروز در مشهد رخ داد عریان شدن یک درد کهنه است. رسیدن کارد به استخوان. گمان نکنید در شهرهای دیگر مردم شاد و خُرم و خندان هستند. نه نیستند و ما نگران آن روز هستیم که نشود سیل را با بیل مهار کرد…
می شود همه این معترضان را بازداشت و محکوم کرد و در رسانه ها گفت از خارج دستور گرفته اند، می شود اصلا” همه چیز را تکذیب کرد و گفت یک نفر ریش تراش دزدیده بود و اینها داشتند تعقیبش می کردند و شهر در امن و امان است.
می شود گفت مخالفان دولت روحانی هستند، هواداران جریان انحرافی و احمدی نژاد یا دوست داران حکومت پهلوی و … اما آنها که این حرف ها را می زنند دوست نیستند. اگر هم باشند دوست نادان هستند که از صد دشمن دانا خطرناک ترند!
خلق این همه مشکل و نارضایتی کار دولت روحانی نیست. اینکه بعضی خیال می کنند اگر روحانی نبود و مثلا” میرسلیم رئیس جمهور بود الان هر صبح دولت یک شانه تخم مرغ می گذاشت جلوی در خانه مان و شب، یارانه سه برابری را می آورد می داد و ما را می بوسید و شب بخیر می گفت هم خیالبافی است!
حل مشکلات کشور به عزمی فراتر از دولت نیاز دارد. رادیکال کردن فضا و تنش خیابانی هم به سود هیچکس نیست.
دولت و حاکمیت به جای انکار و برخورد قهرآمیز، باید این اتفاقات را به عنوان پیش لرزه بررسی کنند و به فکر چاره باشند. ماییم و این کشور که آرامش و امنیتاش به جانمان بسته است. مردم در عمل نشان دادهاند که عاشق این کشورند. نه با شعار و وعده!
مردم ناراضی حاضر در خیابان یا کز کرده کُنج خانه، پلاستیکی و عروسکی نیستند، واقعی هستند و خوشی زیر دل شان نزده. درد دارند، مشکل دارند، فریاد رس می خواهند… حضرات! به فریاد مردم تان برسید.
برگرفته از سایت ایران امروز
***
بایستههای فهم ماهیت اعتراضهای اخیر
🔸آیتالله علمالهدی: تظاهرات مردم علیه دولت روحانی و مطالبات تظاهر کنندگان برحق بود و باید انجام شود، ولی شعارهای ضد انقلابی گروه اندک اراذل و اوباش – که رهبرشان یک زن روسپی آمریکایی/اروپایی است- ناحق بود.
…مردم برای بیان مطالبات خود در آن جمع حضور یافتند، اما به ناگاه در اجتماع چند صد نفری آنان، گروهی معدود که شمارشان از ۵۰ نفر نمیگذشت شعارهای انحرافی و هنجارشکنانه ‘فلسطین را رها کن و نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران’ سر دادند.”
🔸خلاصه آنچه از سخنان آقای علمالهدی میتوان فهمید، تایید تجمع و اعتراض تا آنجایی است که هدف، دولت باشد و نه حاکمیت. این سخن آقای علمالهدی این ظن را تقویت میکند که بانیان آغازین تجمع مشهد در واقع همان نیروهای محافظهکار مخالف دولت بودند تا آنجا که فردی چون علمالهدی نیز موید مشروط اعتراض آنان است.
🔸این تجمع ضد دولتی به همین واسطه و خلاف سنت تجمعات اعتراضی، مجال بروز یافت اما خیلی زود از کنترل سازماندهندگانش خارج شد زیرا بانیان اولیه آن برآورد دقیقی از حجم و تنوع نارضایتی اقشار مختلف مردم نداشتند و در محاسبات خود نیاورده بودند که اگر حجم بالای نارضایتیها با فضای پیشآمده گره بخورد، چه خواهد شد؟
این اتفاق اکنون افتاده است و چوبی که به هوای عسل در کندوی مطالبات معطل مانده فرو رفته بود، به نتایج دیگری منجر شده است.
🔸آقای علمالهدی البته هنوز دریافت دقیقی از آنچه باعث خرسندیاش شده ندارد و تصور میکند که مضمون شعارها و اعتراضها آنگونه که او میخواهد جرح و تعدیل میشود، در نتیجه دست به ارزشگذاری میزند که فلان بخش مربوط به دولت بجا و فلان بخش نابجاست. این رویکرد در مابقی تندروهای اصولگرا نیز دیده میشود و اینان با نوعی خوشبینی منتظرند که این اعتراضها از صافی معیارهای آنان بگذرد و صرفا دولت را هدف قرار دهد.
🔸این انتظار مبتنی بر خطای محاسباتی فاحشی است و نشان میدهد که قائلان به این نگاه، هنوز متوجه عمق ماجرا و رویکرد ضد حاکمیتی اعتراضها نیستند و آن را اعتراض صرف معیشتی به دولت میدانند.
🔸بخشی عظیمی از اصلاحطلبان در دوراهی تردید قرار گرفته اند، از یکسو اصولگرایان تندرو را منتفع و محرک اولیه میدانند و از یک سوی دیگر متوجه شدهاند که این اعتراضها، برخاسته از مشکلات معیشتی حادی است که هیچ برآورد دقیقی از فرجام آن وجود ندارد.
🔸اینکه دولت تنها دست منتقدین خود و نه مردم را در ماجرا میبیند و اینکه محافظهکاران تندرو تنها وجه ضددولتی آن را میبینند،( مانور بر هشتگِ «مردم گلهمندند») اشتباه و رهزن عقل و منطق است( آقای رسایی رییسجمهور را به شنیدن کنسرت « مرگ بر روحانی» مشهد دعوت کرده است اما نمیداند این کنسرت برای امثال او نیز خوش آواز نخواهد بود).
🔸خاستگاه و بستر رشد این اعتراضها در شهرستانهاست و وجه معیشتی آن غالب. این اعتراضها از جنس اعتراض طبقه متوسط (۸۸)نیست، وحدت و انسجام گفتمانی ندارد، فاقد رهبر یا تیم راهنماست و رابطهاش با نخبگان سیاسی از شخصیتها تا احزاب، قطع است در نتیجه شعارهای پراکنده و گاه متضادی دارد. چنین ویژگیهایی خاصیت غیرقابل پیشبینی و غیرقابل مذاکره آن را بیشتر و فضا را برای ورود عوامل تشدیدکننده وخطرآفرین جدیدی فراهم میکند.
🔸بروز و ظهور جنبشهای تودهوار طبقه فرودست نتیجه چند فرآیند است
اول: ناکارآمدی مزمن سیستم در تامین مطالبات یا تاخیر بیش از اندازه آن.
دوم: یاس مردم از کارآمدی احزاب یا جریانهای سیاسی در پیگیری مطالبات سوم: فشار حاکمیت بر احزاب و نخبگان سیاسی منتقد و ایجاد محدودیت برای آنان بنحویکه خلاء حضور آنان به برآمدن جنبشهای توده وار و خیزش طبقه فرودست خواهد شد و رویارویی با آن نیز برای حاکمیت به مراتب سختتر است.
(نظیر این ماجرا در دعوت شاه از جبهه ملی در ماههای واپسین قابل رصد است. پاسخ چهرههای چون دکتر صدیقی روشن بود: به حاشیه راندن و سرکوب منتقدین شناخته شده معتقد به قانون به قدرت گرفتن نیروهای تندرو مذهبی منجر شده بود و دیگر کاری از دست جبهه ملی برنمیآمد).
⭕️جمعبندی:
گوستاولوبون، جمعیت فرودست معترض را جمعیتی ویرانگر، متعصب، کوتهاندیش و دمدمی مزاج میداند، چنین نگاهی را جمالزاده در کتاب« یکی بود یکی نبود» در توصیف ورود یک حلاج به عالم سیاست انعکاس داده است. «جرج رود» هم در کتاب« جمعیت در تاریخ» قرائتی مشابه را ارایه میدهد، شاید دلیل این نگاه آن باشد که فاشیسم راه خود را از دل جمعیت گرسنه ناامید از «ساختار» یافته است اما
چه خوشمان بیاید و چه نیاید، برداشت عمومی معترضینِ خسته از «بیکاری»٬ «شرایط سخت معیشتی»و «محدودیتهای اجتماعی» که زیر سایه عوامل تشدید کننده همچون سایه جنگ و زلزله و اخبار فسادمالی و تضعیف اخلاق عمومی، طاقت از کف دادهاند و احساس میکنند هیچکس فریاد استغاثه آنان را نمیشنود، آن است که در سپهر سیاستدیگر مجالی برای امیدبستن به جریانهایسیاسی اصلاحطلب و اصولگرا باقی نمانده و مقاومت در برابر خواست مردم آنچنان است که کاری از عهده احزاب و جریانها برنمیآید در نتیجه این اکثریت خاموش یا به اصطلاح « بیقدرتان» هستند که باید برای «کسب قدرت»یا تاثیر بر آن، آستین بالا بزنند.
🔸وقوع چنین اتفاقی در جامعه، از سوی تحلیلگران سیاسی و اجتماعی پیشبینی شده بود و معلوم بود وقتی منتقد قانونمدار و مقید به گفتمان مشخص سیاسی، آنگونه به حاشیه رانده میشود، لامحاله باید در انتظار چالش جدیتری با حضور طبقات پایین اجتماع بود.
🔸 اگر زمانی پاسخ دعوت به آشتی ملی، محمدخاتمی، اعمال محدودیت بیشتر برای او بود، حالا با کسانی روبریید که معلوم نیست حتا محمدخاتمی و امثالهم در آنها تاثیری داشته باشند یا همچون او در هرحال سخن از آشتی بر زبان برانند.
🔸جنبشهای موسوم به گرسنگان هماره پذیرای افکاری افراطی و محل طمع پوپولیستها و مستعد اختلاط با خشونت بودهاند و این سه خطر عمده بر سر راه اعتراضهای اخیر است که نیازمند توجهی جدی است با اینحال منطقیترین راهکار در واکنش منطقی به آن عبارت است:
۱- جریان اصولگرا، چشم طمع از این اعتراضها بردارد و بگذارد حرف مردم واقعا شنیده شود. اصلاحطلبان نیز با قبول اشتباهات راهبردی خود از انگ توطئه بودن همه ابعاد ماجرا دست بردارند و تحول جدید را جدی بگیرند. تحولی که در آن دیگر نمیشود از منبع پایان پذیر چهرههای شاخص هزینه و اعتماد مردم را بازیچه زد و بند سیاسی پس از تصدی قدرت کرد.
۲- سرکوب و پاککردن صورتمساله ممکن است، نتیجه موقتی داشته باشد اما همزمانی این اعتراضها با سالگرد۹ دی که به زعم برخی نماد پایان « فتنه» بود، خود حاوی پیامی تامل برانگیز است که اگر مطالباتی تامین نشود، از بین نمیرود بلکه گاه ممکن است بواسطه شدت عمل، به شکل افراطیتری بروز پیدا کند.
۳- باید برایجلب اعتماد مردم جامعه جوان کشور از طریق تغییر در ترکیب پیر و ایستای مسئولان مناصب مهم اقدامی عاجل صورت و شفافیت، پاسخگویی و مبارزه جدی با فساد وتبعیض در صدر اولویتها قرار گیرد و سیکل معیوب پاسخ قدیمی به پرسشهای جدید، متوقف شود.
۴- طرح آشتی ملی و برداشتن حصر جدی گرفته شود زیرا محدودیت منتقدین نشان دار که گفتمان منطقی و چارچوب داری را نمایندگی میکنند سبب میشود که خلاء حضور آنان، منجر به شکلگیری هستههای افراطی و بیسامانی شود که معلوم نیست زمام جهتدهی آن به دست چه کسانی خواهد افتاد و در آن زمان اصولا دستِیاری به سمت این افراد سابقا ذینفود، ثمری دارد یا نه؟
۵- مردم ایران در نگرانی از آینده و عشق به وطن همداستانند، جلب اعتماد مردم و شنیدن حرفهایشان کار سختی نیست و تحقق بخش عمدهای از مطالبات این مردم بیش از آنکه نیازمند بودجه باشد محتاج تغییر نگرش حاکمان و کاملا عملی است. امنیتی دیدن، تکرار اشتباهات گذشته و ایجاد کینههای نمکسود، فرصت دادن به برداشتهای غیرواقعی که مبنای واکنشهای تند میشود و از همه مهمتر عدم توجه به پیچیدگیهایی معادلات منطقهای و جهانی که در کمین امنیت و ثبات کشورمان است، تنها حجابی در مسیر درک معضل است و امور را به سمت ناخوشایندی خواهد برد.
۶- وظایف معترضین هم کمتر از حکومت نیست. گرفتارشدن در دامان هرج و مرج و خشونت، نداشتن الگوی مشخصی از مطالبات منسجم و قابل پیگیری، تمکین و همراهی محض از هر شعار و برنامهای که منبعی نامشخص دارد و قطع ارتباط با نخبگان سیاسی ذینفوذ و بالنسبه مورد اعتماد نه فقط طرح مطالبات به حق آنان را به تعویق میاندازد بلکه میتواند بالمآل آسیبی جدی به جریان کلی دموکراسی خواهی وارد آورد و آنان را ابزار جریانهایی کند که معلوم نیست چه هدفی را در ذهن ترسیم کردهاند.
سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
***
تب عبور از نظام در سراسر ایران
تاملاتی دهگانه در اعتراضات دو روز اخیر
ساموئل هانتینگتون در کتاب مهم «موج سوم دموکراسی»، «تسلسل» یا «تأثیر تظاهرات» را یکی از عوامل مؤثر در فروپاشی رژیمهای غیر دموکراتیک در بعضی از مناطق جهان بویژه در اروپای شرقی قلمداد کرده است. وی مینویسد با وقوع تظاهرات اعتراضآمیز در یک کشور غیر دموکراتیک، مردم سایر کشورهای غیر دموکراتیک هم انگیزه پیدا میکنند برای ورود به میدان اعتراض سیاسی. مثلاً جنبش همبستگی در لهستان، با محوریت طبقۀ کارگر، منجر به تغییر رژیم کمونیستی این کشور شد و پس از لهستان، به ترتیب، نوبت به مجارستان و آلمان شرقی و چکسلواکی و بلغارستان و رومانی رسید. یعنی جنبشهای دموکراسیخواه یا برانداز در سرتاسر اروپای شرقی، در ماههای اوت، سپتامبر، اکتبر، نوامبر و دسامبر ۱۹۸۹، شش حکومت غیر دموکراتیک این منطقه از جهان را سرنگون کردند. آنچه چند سال قبل در بهار عربی هم مشاهده شد، همین تأثیر تظاهرات یا تسلسل فروپاشی بود. اعتراضات از تونس شروع شد، سپس به مصر و لیبی و بحرین و سوریه رسید. حرکت سیاسی شگفتانگیزی که در دو روز گذشته در ایران آغاز شده نیز مصداق بارز تسلسل اعتراض سیاسی است. اعتراضات از مشهد آغاز شد و سپس به سرعت به تهران و قم و کرمانشاه و رشت و اصفهان و قزوین و همدان و اهواز و نیشابور و چند شهر دیگر تسری یافت. «تأثیر تظاهرات» به خوبی مشهود است. فقط اینجا شهرها هستند که از یکدیگر متأثر میشوند نه کشورها؛ شبیه همان چیزی که در انقلاب ۵۷ مشاهده شد.
در تحلیل آنچه این روزها در ایران آغاز شده است، فعلاً شاید نتوان به تفصیل و دقت سخن گفت؛ چون طومار این واقعه هنوز به تمامی گشوده نشده است. اما عجالتاً میتوان به این نکات اشاره کرد:
۱. ششم دی ماه سال ۸۸، تظاهرات عاشورا رقم خورد و هستۀ مرکزی قدرت در ایران، با خشونتی بیسابقه، مردم معترض را سرکوب کرد تا احمدینژاد همچنان رئیسجمهور ایران باقی بماند. ششم دی ماه سال ۹۶، رهبر جمهوری اسلامی ایران احمدینژاد را دروغگو و بیتقوا خواند. یعنی درست در سالروز آن سرکوب سهمگین، رهبر جمهوری اسلامی عملاً پذیرفت کسانی که در سال ۸۸ احمدینژاد را دروغگو و فاقد اخلاق لازم برای سیاستورزی میدانستند، بر حق بودند.
۲. نهم دی ماه سال ۸۸، هستۀ مرکزی قدرت در نظام سیاسی ایران، پس از شش ماه و نیم انفعال، تمام قوایش را جمع کرد و تمام طرفدارانش را به میدان آورد تا به تاخت و تاز جنبش سبز خاتمه دهد. اما الان در آستانۀ نهم دی ماه ۹۶، کانون قدرت در ایران با معترضانی مواجه است که آنها را جزو راهپیمایان نهم دی ۸۸ میداند.
۳. تسلسلی که اکنون ناگهان دامنگیر شهرهای ایران شده است، در ماه دی شکل گرفته. یعنی همان ماهی که انقلاب سال ۵۷، به شکلی غیر منتظره، در اثر انتشار یک مقاله در روزنامۀ اطلاعات، آغاز شد. از دی ۵۶ تا دی ۹۶ چهل سال گذشته است. در سال ۵۶ کسی فکر نمیکرد رژیم شاه با اعتراض مردم قم، سیهروزیاش آغاز شده است. الان هم اعتراضی کوچک و کمشمار در مشهد، کار را به جای دشواری رسانده است. پیامدهای هر دو واقعه نیز، چه در دی ۵۶ چه در دی ۹۶، به نظر چندان جدی نمیرسیدند. پیامد اولی، انقلاب سال ۵۷ بود، پیامد دومی، فراگیر شدن التهاب سیاسی در بسیاری از شهرهای مهم ایران بوده است.
۴. جدا از این تقارنها و تشابهات تاریخی، به نظر میرسد که جریان راست رادیکال قصد داشت با ایجاد تظاهراتی مبتنی بر انگیزههای معیشتی، عرصه را بر دولت روحانی تنگ کند ولی کار از دستش در رفت و مردم معترض دیگر قید شعار دادن علیه روحانی را زدهاند و علیه رهبری نظام و اصل انقلاب اسلامی و به سود محمدرضا شاه و رضاشاه شعار میدهند.
۵. در حالی که روز جمعه مردم شهرهای گوناگون ایران علیه ولی فقیه و انقلاب اسلامی شعار میدادند، برخی از ائمۀ جمعه هنوز ملتفت مغز ماجرا نشده بودند و از حق اعتراض مردم دفاع میکردند. کسانی که معترضین سال ۸۸ را بزغاله و گوساله میخواندند، این بار از سر جهل به کنه واقعه، آزادیخواه شدند و به اعتراض مردم خوشامد گفتند. قطعاً این موضعگیری ناشی از بیخبری از بطن جامعه، در روزهای آینده تغییر خواهد کرد.
۶. دست کم بخش قابل توجهی از کسانی که این روزها علیه نظام و رهبری نظام شعار میدهند، افرادی هستند که در سالهای ۸۴ و ۸۸ به احمدینژاد رأی داده بودند. اینها رأیدهندگان غیر ایدئولوژیک احمدینژاد و در واقع ارزش افزودۀ احمدینژاد برای جناح راست بودند. شعارهایشان بوی «شورش نان» میدهد؛ شورشی که البته فاقد شعور سیاسی نیست و جان کلامش این است که وضع ایران در عصر «اعلیحضرت» بهتر بود تا در عصر «نایب امام زمان«.
۷. هستۀ مرکزی جمهوری اسلامی از زمان روی کار آمدن دولت خاتمی، تدریجاً پذیرفت که در ایران نیروهای اجتماعی غربگرایی حضور دارند که حتی اگر برانداز نباشند، نظام مبتنی بر ولایت فقیه، نظام سیاسی ایدهآلشان نیست. این پذیرش از سال ۹۲ با تصریح رهبر جمهوری اسلامی نسبت به وجود کسانی که نظام را قبول ندارند اما کشورشان را دوست دارند و به همین دلیل باید در انتخابات رأی دهند، کاملاً علنی شد. اما در تمام این دو دهه، کانون قدرت در نظام جمهوری اسلامی، مدعی بود که نیروهای اجتماعی ناغربگرا با نظام همدلی دارند و بدنۀ اجتماعی حامیان نظام را شکل میدهند. منهای چند انتخابات اخیر، هماره هر رأیی رأی به نظام محسوب میشد. کارگر فقیر و رانندۀ گرفتاری که با امیدواری یا از سر ناچاری به یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری رأی میدادند بلکه از چنگ غم نان رها شوند، رأیشان از نظر هستۀ مرکزی قدرت، رأی به جمهوری اسلامی و تداوم آن بود. اما در دو روز گذشته، بسیاری از همین این افراد به میدان اعتراض آمدهاند و با شعارهایشان نشان میدهند که صرفاً خواستار حکومتی کارآمدند و برایشان فرقی ندارد که رئیس این حکومت شاه است یا فقیه. سرکوب این معترضان، دشوارتر از سرکوب معترضان سال ۸۸ است؛ چراکه آنها، از نظر کانون قدرت، غربگرا بودند ولی اینها، باز از نظر کانون قدرت، نه تنها غربگرا نیستند بلکه بارها به کاندیدای مطلوب “نظام” رأی دادهاند.
۸. محمود احمدینژاد ۲۲ آبان ماه امسال، در نامهای سرگشاده به رهبر جمهوری اسلامی نوشت: «شایسته نیست که با تشریح وضع کارمندان، معلمان و فرهنگیان، هنرمندان، کارگران روزمزد و ساختمانی، کسبه و کشاورزان و یا انبوه جوانان تحصیلکرده و جویای کار و رانندگان و کولهبران و دیگر اقشار مردم، خاطر حضرتعالی و مردم بیش از این مکدر گردد. بسیاری از مردم هر روز در مراجعات خود و در تماسهای گوناگون از سراسر کشور و در اجتماعات مختلف از این امور شکایت میکنند و درخواست دارند که حرف و خواست آنان به مقامات بالا و به ویژه حضرتعالی برسد. خداوند شاهد است که بنده در حد توان و امکان در این مسیر تلاش کرده و میکنم.” احمدینژاد اکنون میتواند بگوید من پیغام اقشار محروم و تودههای فقیر را به رهبری نظام رساندم ولی بیتوجهی رهبری به مطالبات نیروهای اجتماعیِ حامیِ من در دهۀ گذشته، اکنون موجب حضور اعتراضآمیز آنها در خیابانها شده است. شگفت اینکه احمدینژاد پس از بیتوجهی رهبری به نامهاش، در چهارم دی ماه گفت: “هر کسی در هر مقام و منصبی که باشد اگر ملت او را نخواهد، غاصب است». این سخنان کاسۀ صبر رهبری نظام را لبریز کرد و وی در ششم دی ماه، احمدینژاد را به بیتقوایی و دروغگویی و برخورداری از دین سیاسی متهم کرد. اما درست یک روز پس از سخنان رهبری نظام، تظاهرات اعتراضآمیز با شعارهای معیشتی و اقتصادی آغاز شد و دقیقاً دو روز پس از سخنان رهبری در نقد احمدینژاد، معترضان در شهرهای گوناگون ایران خواستار برکناری آیتالله خامنهای شدند. این قطعاً یک پیروزی سیاسی بزرگ برای احمدینژاد در مصاف با آیتالله خامنهای است. او اکنون میتواند بگوید که نامۀ هشدارآمیز اخیرش به آیتالله خامنهای، همانند نامۀ هشدارآمیز هاشمی رفسنجانی به آیتالله خامنهای در آخرین روزهای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ بوده است و او وقایعی را پیشاپیش دیده که رهبری نظام نتوانسته است آنها را ببیند.
۹. حتی اگر ادعای احمدینژاد درست باشد، باز نمیتوان گفت که احمدینژاد واحد قدرت بسیج اجتماعی است. این معترضان با «بیانیه» یا «تکرار« احمدینژاد به خیابانها نیامدهاند. احمدینژاد حداکثر میتواند به قدرت استشمام سیاسیاش ببالد و بگوید که شم و هوش سیاسی او بهتر از ولی فقیه عمل کرده است.
۱۰. به نظر میرسد فقدان توان بسیجگری احمدینژاد، جریان راست رادیکال یا همان کسانی را که به قول محمد خاتمی مشغول دسیسه علیه دولت روحانی بودند، دچار یک خطای محاسباتی و اشتباه سیاسی فاحش کرده است. جریان راست رادیکال تصورش این بود که معترضان معیشتی را به خیابانها میکشاند تا دولت روحانی را در تنگنا قرار دهد؛ و چون بسیاری از این معترضان کسانی بودهاند که در سالهای ۸۴ و ۸۸ به احمدینژاد رأی دادهاند، پس اعتراضات آنان فقط به سود راستگرایان رادیکال و علیه دولت خواهد بود. نکتهای که ظاهراً در محاسبات جریان راست رادیکال از قلم افتاده بود، این است که کسانی که با انگیزههای معیشتی و غیر ایدئولوژیک به احمدینژاد رأی داده بودند، درست مثل خود احمدینژاد، اعتقاد چندانی به ولایت فقیه ندارند و در صورت لزوم، قید انقلاب اسلامی را هم میزنند تا تحت حاکمیت و مدیریت حکومتی کارآمد زندگی کنند و از سرنوشت شوم له شدن زیر فشارهای اقتصادی و معیشتی رها شوند.
*نام نویسنده محفوظ است.
سایت زیتون
***