چالش های جدید در مناسبات چین و جمهوری اسلامی
جنبش سراسری و گسترده ملی در چند ماه گذشته نشان داده که جمهوری اسلامی حکومتی بی ثبات و متزلزل و بی آینده و اکثریت ملت ایران خواستار سرنگونی آن است و چین دیگر بر روی آن حتی به عنوان یک شریک تجاری دو دهم درصدی – از مجموع مبادلات تجاری چین با جهان- هم نمی تواند حساب باز کند
در بیش از چهار دهه ای که ازعمرجمهوری اسلامی می گذرد ملت ایران همواره از سوی این حکومت توتالیتر واپسگرا با شعارها و مواضعی در عرصه ی سیاست داخلی و خارجی روبرو بوده است که هیچ پیوند واقعی و منطقی با امر سیاست ومنافع ملی نداشته، و مجموعه ای از خیال اندیشی های بیمارگونه واغراق های پوشالی و خواست های توخالی بوده اند ، مانند، نه شرقی نه غربی جمهوری اسلامی، حکومت عدل علی، راه قدس از کربلا می گذرد، جنگ جنگ تا پیروزی ، مرگ بر آمریکا مرگ بر اسرائیل ، جنگ جنگ تا رفع فتنه، حکومت مستضعفان، رهبری مسلمانان جهان، امت اسلامی ، محور مقاومت و نگاه به شرق.
رژیم اسلامی و علی خامنه ای و دستگاه های سیاسی و امنیتی و رسانه های گروهی و مجازی وابسته به حکومت در داخل و خارج کشور در چند سال گذشته با تبلیغ گسترده اصطلاحاتی چون ” نگاه به شرق” و “اتحاد با شرق” و “همکاری استراتژیک با شرق” برای توجیه سیاست خارجی ضد ملی جمهوری اسلامی برای حفظ منافع فرقه ای و مافیایی و در رویارویی با دیگر کشورها کوشیده اند. بی توجه به اینکه با فروپاشی اتحاد شوروی و پیمان ورشو اصطلاح و مفهوم شرق مضمون خود را در عرصه ی جهانی و سیاست بین المللی از دست داده است و کاربست دوباره آن در مناسبات بین المللی و بررسی های ژئوپلیتیک و استراتژیک چیزی نیست جز استفاده ابزاری از مفهومی که دیگر، بار مشخص و واقعی ندارد و تنها برای توجیه هدف های برساخته ی سیاسی است. البته در جهان پر آشوب کنونی برغم جهانی شدن پر شتاب سرمایه و پیوندهای ارگانیک کنونی قدرت های بزرگ و متوسط در زمینه های اقتصادی و تجاری و فن آوری امکان دسته بندی هایی که بتوان نام شرق و غرب و جنوب وشمال و یا هر نام دیگری برآنها نهاد از دیدگاه منطقی وجود دارد. اما مانند هر مفهومی در سیاست باید بار عینی و واقعی داشته باشد تا به یاوه ای تبلیغی و پوچ بدل نگردد.
“شرق ” در آوازه گری ها و تبلیغات جمهوری اسلامی گاه به چین و گاه به چین و روسیه گفته می شود و زمانی به گروه اقتصادی بریکس ، – گروهی که افزون بر چین و روسیه کشورهای هند و برزیل و آفریقای جنوبی هم در آن عضو هستند، سه کشوری که از هم پیمانان آمریکا و انگلیس در بسیاری از زمینه های اقتصادی و سیاسی اند. هند و آفریقای جنوبی ازاعضای کامنولث به عنوان هم پیمان نزدیک انگلیس هم هستند-. پیمان شانگهای هم یکی دیگر از سازمان هایی است که در تبلیغات اطلاعاتی و رسانه ای جمهوری اسلامی به عنوان شرق برایش تبلیغ می شود، این سازمان در سال ۲۰۰۱ با شرکت چین و روسیه و تاجیکستان و ازبکستان و قزاقستان و قرقیزستان برای امنیت منطقه ای و مبارزه با گروههای اسلام گرای افراطی تشکیل شد و هند و پاکستان هم بعدا به آن پیوستند، جمهوری اسلامی هم سال ۲۰۲۲ به عضویت این سازمان پذیرفته شد. هندوستان همزمان عضو نهاد تازه تاسیس نظامی کوآد است که کشورهای استرالیا ، ژاپن و آمریکا هم در آن عضو هستند و عملا برای مهار نظامی چین بنیاد نهاده شده است. هند و استرالیا در نوامبر امسال مانور نظامی بزرگ مشترکی را در ناحیه راجستان هند برگزار کردند . پیوند های نظامی و سیاسی پاکستان دیگر عضو این کشور “شرق” ی با آمریکا و انگلیس نیازی به تکرار ندارد. نام شرق بر چنین سازمانی نهادن به یک شوخی سیاسی بیشتر شبیه است. در بستر همین تبلیغات واژگونه، حکومت اسلامی در سال گذشته با تبلیغات گسترده از امضای یک تفاهم نامه استراتژیک و راهبردی ۲۵ ساله با دولت چین خبر داد و آن را به عنوان یک دستاورد مهم استراتژیک در فضای مجازی ورسانه های گروهی وابسته مطرح کرد. البته در تبلیغات رسانه ای آن را با عنوان قرارداد مطرح می کردند تا براهمیت موضوع در افکار عمومی بیافزایند. تفاهم نامه ای که مواد آن همچنان رسما پنهان مانده است و با توجه به ناتوانی جمهوری اسلامی از دیدگاه سیاسی و اقتصادی و بین المللی می توان اطمینان داشت که بی تردید به سود طرف نیرومندتر و به زیان منافع ملی ایران و از این رو از نظر مردم انقلابی ایران فاقد اعتباراست. در این فضای تبلیغی ” شرق ” گرایانه و به اصطلاح اتحاد استراتژیک با چین، دیدار شی رئیس جمهور این کشور از عربستان انجام پذیرفت.
سفری که بازتاب گسترده ای در منطقه و جهان داشت و با توجه به پیامدهای آن یکی از رویدادهای مهم سال ۲۰۲۲ در منطقه خاورمیانه و در خلیج فارس بود. چین با بستن قراردادهای مهم اقتصادی با عربستان و بیانیه های سیاسی مشترک با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس همه ی یاوه ها و پروپاگاندی چندین ساله جمهوری اسلامی در “نگاه به شرق ” و “اتحاد استراتژیک” با چین را یک روزه بر باد داد. چین حتی پا را از آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا هم فراتر گذاشت و مالکیت سه جزیره ایرانی در خلیج فارس را به نرمی به سود امارات متحده زیر سوال برد. دولت چین به این وسیله نشان داد که جمهوری اسلامی را نه تنها متحد استراتژیک خود نمی داند بلکه به عنوان یک شریک ساده هم برایش ارزشی قائل نیست.
این سفر سیاسی و اقتصادی از دیدگاه ژئوپلیتیک وژئواکونومیک در جهان چند قطبی کنونی از اهمیت برخوردار است و نشان می دهد که حکومت چین برای سهم خواهی بیشتردر عرصه ی شطرنج جهانی پیگیر است و نمی خواهد میدان رقابت را به رقیبان اصلی اش آمریکا و اروپا به عنوان دو قطب دیگر جهانی واگذار کند و با تکیه بر قدرت اقتصادی و سیاسی و نظامی به دست آمده از روند پر شتاب جهانی شدن سرمایه در سه دهه ی پس از پایان جنگ سرد، می کوشد به عنوان یکی از ستون های مهم سرمایه ی کاملا در هم تنیده شده جهانی، در اقتصاد و سیاست جهان نقش ایفا کند.
رئیس جمهور چین در سفر به عربستان افزون بر دیدار با مقام های این کشور در نشست مشترک با شورای همکاری خلیج فارس که از ۶ کشور عربستان، کویت، بحرین، قطر، عمان و امارات متحده تشکیل می شود و همچنین در نشستی با شماری از کشورهای عرب همراه با این ۶ کشور ازجمله مصر و عراق شرکت کرد. بیانیه های مشترک چین و عربستان و شورای همکاری خلیج فارس نشانگر نزدیکی چین با مواضع آمریکا و اسرائیل و عربستان در مورد جمهوری اسلامی است. چین و عربستان در بیانیه مشترک بر ضرورت تقویت همکاری دوکشور برای اطمینان از صلح آمیز بودن برنامه هسته ای جمهوری اسلامی توافق کردند و از ایران خواستند که با آژانس بین المللی انرژی هسته ای همکاری نماید و پیمان منع گسترش سلاح اتمی را رعایت واز دخالت در امور داخلی دیگر کشورها پرهیز کند. در پشتیبانی از عربستان در برابر جمهوری اسلامی در بیانیه بر مخالفت با “هرگونه حمله به غیرنظامیان و تاسیسات غیر نظامی و منافع و سرزمین عربستان” تاکید شد.
سران دوکشور در مورد لبنان که صحنه رقابت بین عرستان و جمهوری اسلامی است در بیانیه مشترک آورده اند که “نگرانی خود را در مورد ثبات و امنیت و وحدت لبنان ابراز می دارند و بر جلوگیری از تبدیل لبنان به جایگاه تروریسم و محلی برای رشد سازمان ها و گروه های تروریستی که برهم زننده امنیت و ثبات این کشور هستند تاکید دارند”. بدون نام بردن از جمهوری اسلامی و گروه حزب الله لبنان اما مشخص است که هدف مورد اشاره کیست. با توجه به پیوندهای نظامی و سیاسی حزب الله لبنان با سپاه پاسداران و حکومت اسلامی و پشتیبانی همه جانبه نظامی وسیاسی و مالی حکومت اسلامی از حزب الله لبنان و دخالت در کشور لبنان و دامن زدن به بحران در این کشور، موضع گیری چین در انتقاد از دخالت جمهوری اسلامی در لبنان و گروه های تروریستی در آن برداشتن گامی در دوری از جمهوری اسلامی از سوی چین است. چین با این موضع گیری اینک در کنار آمریکا و اسرائیل و فرانسه علیه حزب الله وجمهوری اسلامی در لبنان قرار گرفته است.
در مورد جنگ دریمن که جمهوری اسلامی و عربستان رودرروی هم قرار دارند در بیانیه مشترک تاکید شد که شبه نظامیان حوثی باید به آتش بس پای بند باشند و با سازمان ملل و ابتکارات برای برقراری صلح در یمن همکاری کنند. چین به روشنی ازعربستان در جنگ یمن پشتیبانی کرده است و مواضع این دولت را در برابر حوثی ها و متحدشان، جمهوری اسلامی تقویت نموده است.
موضعگیری چین در توافق و هم سویی همه جانبه و اساسی با عربستان و دیگر کشورهای شورای خلیج فارس در مخالفت با دخالت های نظامی و سیاسی جمهوری اسلامی در منطقه و برنامه ی هسته ای و تولید موشک های بالستیک آن می تواند زیر تاثیر چند عامل صورت پذیرفته باشد:
نخست، جنبش بزرگ انقلابی مردم ایران. این جنبش سراسری و گسترده ملی در چند ماه گذشته نشان داده که جمهوری اسلامی حکومتی بی ثبات و متزلزل و بی آینده و اکثریت ملت ایران خواستار سرنگونی آن است و چین دیگر بر روی آن حتی به عنوان یک شریک تجاری دو دهم درصدی – از مجموع مبادلات تجاری چین با جهان- هم نمی تواند حساب باز کند.
دوم، مناسبات جمهوری اسلامی با آمریکا و اروپا و همپیمانان آنها اینک با گسلی بزرگتر از گذشته روبروست و احتمال رویارویی بیشتر و شدت گیری تحریم ها علیه جمهوری اسلامی وجود دارد و افقی برای پیوستن این حکومت به چرخه صنعتی و تجاری ومالی جهان سرمایه که چین یکی از ستون های اصلی آن است وجود ندارد. با توجه به مناسبات ژئوپلیتیکی در جهان چند قطبی کنونی که نه بر مبنای آنتاگونیسم و دشمنی نابودگرایانه بلکه برپایه رقابت های سخت و فشرده اقتصادی و سیاسی در عین پیوندهای چند سویه در این عرصه هاست، جمهوری اسلامی با تلاش برای دستیابی به سلاح اتمی وفعالیتهای تشنج آمیزنظامی و دخالت درامور داخلی دیگر کشورهای منطقه و شرکت بلاهت بار و ضد انسانی در جنگ روسیه علیه اکراین همچون پارازیتی ناهمخوان با این مناسبات عمل می کند. مبادلات تجاری چین و آمریکا در ۱۰ ماه نخست سال ۲۰۲۲ حدود ۶۴۰ میلیارد دلار و با اتحادیه اروپا بیش از ۸۰۰ میلیارد دلار بود. چنانچه حجم مبادلات انگلیس و کانادا و ژاپن و کره جنوبی را به این مقدار بیافزایم وبه سرمایه گذاری صدها میلیاردی متقابل این کشورها توجه کنیم ، درهم تنیدگی و پیوند ژرف اقتصادهای مهم جهانی بیشتر روشن می شود. چین در دو دهه ی گذشته بیش از ۲۰۰۰ میلیارد دلار در کشورهای دیگر سرمایه گذاری کرده است از این مبلغ حدود ۱۹۰ میلیارد دلار در آمریکا و در اتحدیه اروپا حدود ۱۳۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری شده است. سهم جمهوری اسلامی از این سرمایه گذاری انبوه فقط حدود ۵ میلیارد دلار بود که حدود یک دهه ی پیش برای توسعه ی میدان های نفتی در نظر گرفته شده بود که آنهم در اثر تحریم ها نیمه کاره رها شد. بر بستر این نگرش شاید بتوان گمانه زنی کرد که در گفتگوی بسیار مهم سه ساعته خصوصی بایدن و شی در اندونزی در نشست ۲۰ کشور که در باره مناسات جین و آمریکا و اوضاع جهان انجام پذیرفت، در مورد چگونگی برخورد با جمهوری اسلامی گفتگو و توافقاتی صورت گرفته باشد.
سوم، چین مناسبات اقتصادی و تجاری اش با عربستان و شورای همکاری خلیج فارس به ویژه در زمینه نفت و گاز و تضمین دراز مدت دسترسی به آن را به عنوان بزرگترین وارد کننده نفت جهان مد نظر دارد. البته حجم بزرگ مبادله تجاری با این کشورهای ثروتمند و با ثبات مورد حمایت آمریکا و انگلیس هم برای چین در موضع گیری های سیاسی کنونی اش علیه جمهوری اسلامی موثر بوده است . حجم این مبادلات در ۱۰ ماه نخست سال ۲۰۲۲ حدود ۲۷۰ میلیار دلار بود . در همین مدت مبادله تجاری چین با جمهوری اسلامی حدود ۱۳ میلیارد بود که بیش از نیمی از آن به واردات نفت چین از جمهوری اسلامی اختصاص داشت. مبادلات تجاری چین با شورای همکاری خلیج فارس بیش از ۲۰ برابر مبادلات چین با جمهوری اسلامی، و مبادلات تجاری چین با آمریکا و اتحادیه اروپا در مجموع بیش از ۱۱۰ برابر مبادلات با جمهوری اسلامی است.
در بیانیه مشترک چین و کشورهای عرب در ریاض به موضوع اختلافات امارات متحده با جمهوری اسلامی بر سر سه جزیره استراتژیک تنب بزرگ و تنب کوچک و ابوموسی در خلیج فارس اشاره شده و در آن آمده است ” از همه ی کوشش های صلح آمیز از جمله تلاش و ابتکار امارات متحده عربی برای دستیابی به راه حل مسالمت آمیز در موضوع جزیره های سه گانه از راه گفتگوهای دوجانبه با رعایت موازین حقوق بین المللی و حل آن با رعایت قوانین بین المللی” پشتیبانی می شود. چین با این دیدگاه تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران را مورد مناقشه می داند و از خواست امارات متحد عربی عملا پشتیبانی می کند. این خواست تاکنون حتی ازسوی آمریکا و انگلیس و اتحادیه اروپا پشتیبانی نشده است، یعنی از سوی کشورهایی که از نظر جمهوری اسلامی دشمنان ایرانند. اما ” دوست” و” متحداستراتژیک ” “شرقی” جمهوری اسلامی به تعبیر و تبلیغ خامنه ای و حکومت اسلامی پا را حتی از دشمنان این حکومت هم فراتر می گذارد و تمامیت ارضی ایران را قابل گفتگو می داند بی آنکه اعتراض و انتقادی حتی نرم و صوری از سوی حکومت اسلامی به دولت چین ابراز گردد. حکومت اسلامی دیگر بار نشان داد که تا کجا به منافع ملی ایران بی توجه است و تنها به فکر دلارهای نفتی و تجارت حقیرانه و فقیرانه اش با چین است تا باندهای مافیایی موتلفه و سپاه، بتوانند دلارهای بدست آمده از فروش نفت در شرایط تحریم های سخت را به جیب بزنند.
دولت چین باهم رایی و هم زبانی با امارات متحدعربی در مورد سه جزیره ، از دید بسیاری از ایرانیان میهن دوست از خط قرمز منافع ملی ایران گذر کرده است و این موضع گیری سخیف برای آنان قابل قبول نیست. اگر چه چین با خالی کردن پشت جمهوری اسلامی در بسیاری از عرصه ها که در بالا از آنها یادشد علیه سیاست های ضد ملی جمهوری اسلامی در منطقه و برنامه های هسته ای و موشکی آن موضع گرفته است اما گویی هنوز دیوار چین این قدرت نوظهور جهانی در شناخت و آگاهی از دیگر کشورها فرو نریخته است و دولت چین با حساسیت های ملت ایران در نگهداری از کیان این کشورآشنا نیست. مواضع چین در همکاری با عربستان و دیگر کشورهای شورای خلیج فارس دیگر بار نشان داد که جمهوری اسلامی در سال های گذشته بر طبل های توخالی اتحاد استراتژیک با چین و ” شرق” عملا ناموجود کوبیده و مانند همه ی چهار دهه ی عمر خود در فریب و خود فریبی از همه ی ابزارهای ممکن سود جسته است و از به فروش گذاشتن منافع ملت ایران در مناسبات با چین و یا روسیه و یا دخالت در سوریه و لبنان – به اصطلاح محور مقاومت- دریغ نکرده است.
پیروزی انقلاب کنونی مردم ایران و گذار از جمهوری اسلامی افق های تازه و روشنی را به روی ملت ایران برای تامین منافع ملی و ایجاد مناسبات برابر و عادی و معقول با همه کشورهای جهان و تلاش برای صلح و دوستی میان ملت ها خواهد گشود. با توجه به اهمیت استراتژیک کشور ایران در منطقه، بی تردید یک جمهوری سکولار- لائیک – و دمکرات و مدرن می تواند به سهم خود نقشی مهم و اساسی در مناسبات و معادلات ژئوپلیتیک و ژئواستراتژیک در جهان پر آشوب چند قطبی کنونی ایفا نماید و در درون کشور با مبارزه با نابرابری های جنسیتی، اجتماعی، طبقاتی، سیاسی، اتنیکی وعقیدتی ومذهبی، ایرانی آزاد و آباد و صلح جو را سامان بخشد.