بیانیه دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور به مناسبت سالمرگ ژینا و آغاز جنبش «زن، زندگی، آزادی»
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه خواجه نصیر به مناسبت سالگرد خیزش ژینا
۳۶۵ روز قبل، همین حوالی، میانههای تهران، دختری ۲۲ ساله، برآمده از قلب ایران، آرام آرام قدم بر زمین میگذاشت. قدمهای او رفتهرفته بلندتر شدند، صدای آن رفتهرفته به گوش میرسید. او را به زور وارد ماشین گشت ارشاد کردند، صدای قدمهایش بلندتر شد. او را به زور به خیابان منحوس وزرا بردند. او وارد آنجا شد و دیگر خارج نشد. کشته شد. سکوت؛ شوک؛ و انفجار. انفجارِ خشمی عمومی. خشمی برآمده از تاریخ و نه منحصر به امروز. برآمده از دیروزها که ظلم در آن پیوسته بر جان و دل مردم زخم میزد. زخمی که هم کُشت و هم قوی کرد. قدرتی که امروز همراه با نفرت شده است؛ نفرتی نهتنها برآمده از سالیان سال جور دوران، بلکه به پا خاسته از اتحاد، هشیاری و آگاهی از بازیهای سیاسی جمهوری اسلامی، که با خواستهای مشخص همراه است؛ “زن زندگی آزادی”.
امروز تمامی مردم، از کهنسال رنجِ این نظام کشیده تا جوان نسل زد، آگاه از خباثت نظام و هشیار به فتنه های آن، دستدردست هم و متحد، جلوی مأموران و آتش به اختیاران آن ایستادهاند، در خیابان، و در دانشگاه.دانشگاه؛ جایی که دانشجویانش نظام را به چالش میکشند و بدان افتخار میکنند، جایی که با جنبش دانشجویانش، برمیخیزد تا بربیندازد؛ نظامی را که “آزادی” را سرکوب میکند، “زندگی” را میگیرد و “زن” را در نگاه متحجرانۀ خود محبوس میکند.
زن؛
نمادی برای گذر؛ گذر از سنت، گذر از نگاهی مرتجعانه؛ نگاهی که در آن گویی زن تنها دنبالکنندۀ مرد است، وجودش وابسته به وجود او و تعریفش ذیل تعریف اوست.نگاهی که زن را سوژهای برای محافظت شدن توسط همسر و پدرش میداند و هدف او را چیزی جز زایش، مادری و همسری نمیداند.نگاهی کهنهپرستانه که حضور زن در خیابان برایش یک تابو و نشانهٔ بیغیرتیست.نگاهی که اجتماع مرد و زن را نمیفهمد و اگر حضور زنان در جایی پررنگ شود، گویی به معنای حذف مردان است. اما زنِ امروز -“این شهروند نافرمان”- از پیشقراولان مبارزه است، و در کنار مردان برای آزادی میکوشد.”زن” در زنزندگیآزادی برای گذر این نگاه است؛ گذری به سوی مدرنیته. گذری که نشان میدهد زن هویت مستقل انسانی دارد و به مویش نیست که زن است، به ویژگی زایشش نیست که زن است، به مرد و شوهر و پدرش نیست که زن است؛ زن، زن است.زن، زن است در تضاد با نگاه نظام، در تضاد با ایدئولوژیک فاسد، در رهایی از سرکوبی به درازای تاریخ، در رهایی از تحدیدات این نگاه، در رهایی از ارتجاع، و به دنبال حق، به دنبال آزادی و به دنبال “زندگی”.
زندگی؛
قطعهٔ گمشدهای نیست، جای آن مشخص است، زیر آن ریش و عبا، در دستان صاحبان قدرت پوچ. اما زندگی مشتی سکه نیست که در دست بماند و مخفی شود، زندگی آبی روان است که جاری میشود، رکود ندارد و نه اینان و نه پیش از اینها نتوانستند آن را از انسان بگیرند. زندگی سراسر صحنهٔ مبارزه است، مبارزهای که به امروز و دیروزهای نزدیک برنمیگردد، مبارزهایست به پهنای تاریخ. برای حداقلهای روزمره است؛ برای جزبهجز اقتصادی که آزادیهای انسان را سلب میکند و برای آزادیهای فردی.این مبارزه برآمده از یک خشم عمومیست و به دنبال یک تغییر است؛ تغییر از “آری” به “نه”، همان “آری” که حکومتی را به پا داشت تا سرکوب کند و زنده بماند و همان “نه” که جلوی تفکرات متحجرانۀ آن میایسنتد و روزبهروز هشیارتر میشود.مبارزهٔ امروز، برگرفته از اهدافیست برای زندگی، برای محیط زیست؛ برای مبارزه با تبعیض جنسیتی، فقر، فساد، گرانی، اقتصاد خراب و البته برای برابری؛ این جنبش، “قدرتِ بیقدرتان” است برای زندگی، و به هدف “آزادی”.
آزادی؛
حق گرفتنیست، دیرزمانیست که آزادی – این بدیهیترین خواستهٔ آدمی- در حصر نابخردان زمانه محبوس شده است و زیباییِ آن نهان از چشم آدمیست. حکومتی که این زیبایی را نهان کند و آن را تحت سیطرهٔ خود قرار دهد، محکوم به نابودیست، نظامی که دم از آزادی بزند و آن را گوشهای قرار دهد و هر از گاهی گلولهای بر آن زند و آزادیخواهان را به خون کشد؛ برای او به زودی “هر گلوله میشود یک مشت، بر دهان آنکس که زور گفت و کُشت”.ما قویاً جمهوری اسلامی و هر نوع حکومت پایهریزی شده بر اساس دین را نفی میکنیم چرا که ثابت شده است چگونه آزادی را سرکوب میکند. آزادی؛ دُرّی که مردم در تاریخ همواره به دنبال آن بودهاند و برایش جان دادهاند، رهاییای که سالیان سال است که سرکوب میشود، در مردادها و شهریورها، آبانها و دیها، آذرها و در هر نقطه از تقویم این نظام.
ما به پا خاستهایم و نخواهیم نشست تا دستیابی به آرمانها و آزادیهایمان، برای عدالت و برای پاسداری از میهن خود، برای حفظ یکپارچگی میهن. دموکراسی روشنترین آیندۀ ماست و دربرابر هر مفهومی که آن را نقض کند میایستیم.
برای زنزندگیآزادی.
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه علم و صنعت به مناسبت سالگرد خیزش ژینا
میجنگیم! فریاد میزنیم! کشته میشویم! ما مبارزه را با سکوت آغاز کردیم اما با سکوت پایان نمیدهیم.
سال گذشته خون بیگناهی به زمین ریخته شد و کاسه صبر و تحملمان سر آمد، یک ایران برای دادخواهی مهسا به پاخاست. ایران، واژهایست که ما را به یکدیگر مرتبط میکند، چرا که جنس ظلمی که بر ما روا داشته شده به هم نزدیک است. قتل مهسا نیز، نماد ظلمی از جنس واپسگرایی و ارتجاع جمهوری اسلامی است.
«زن، زندگی، آزادی »، همه یک صدا فریاد زدند. این تنها یک شعار نبود. بازتاب شرایط سخت سالهای سرکوب بود. هر آنکس که توانست، مشتها را گره کرد و فریاد دادخواهی سر داد و به خیابان آمد. دانشجویان، فرزندان این ملت، خیابانها را تنها نگذاشتند و با مردم همراه شدند. مشعل اعتراضات از زنان به خیابان، از خیابان به دانشگاه و از دانشگاه به خیابان دست به دست میشد.
“جنبش دانشجویی همواره سهم مهمی در مبارزات علیه ستمگران داشته است. امروز سکوت ما به منزلهی ایستادگی در کنار ظالمان است.” این بخشی از بیانیه سال گذشته دانشجویان علم و صنعت بود. ما دانشجویان دانشگاه علم و صنعت در این مسیر با تجمع، شعار نویسی و تحریم کلاس دانشگاه را بیدار نگاه داشتیم و سکوت نکردیم. کنشهایی انجام دادیم و سرکوب را بی واکنش نگذاشتیم و پاسخ دادیم.
پاسخ دانشجو به تمام نیروهای تمامیت خواه «نه!» است. نه به ولایت فقیه، نه به سپاه و نهادهای شبه نظامی، نه به روحانیت و نهادهای استصوابی، نه به سلطنت، نه به مجاهدین خلق، نه به مرکزگرایی، نه به اعدام. نه به هر آنچه که آزادی را نقض کند، چه مستبد باشد و چه تمامیت خواه.
اما در هر نه که میگوییم یک آری نهفته است؛
آری بی چون و چرا به حقوق بشر
آری به اصل آزادی بیان و عقاید
آری به حق تعیین سرنوشت
آری به حق حیات
آری به حق اعتراض
آری به آزادی و رهایی زنان و اقلیت ها
آری به تکثر فرهنگها
آری به استقلال دانشگاه
آری به جمهوریت و دموکراسی
آری به سکولاریسم
آری به حق تشکیل حزب و اتحادیه
آری به زن، آری به زندگی و آری به آزادی!
مبارزه ما، مبارزه یکی دو روزه نیست. مبارزه برای آزادی، مبارزهای در طول تاریخ است. هیچکس انقلاب را به ما تقدیم نمیکند. دشمن ما، حکومتی است که حقوق ما را بدون لحظهای شرم و درنگ پایمال میکند. حقوق بشر فقط کلمات روی کاغذ نیستند. آنها اصولی هستند که کرامت، برابری و آزادی ما را تضمین میکنند و غیرقابل مذاکره هستند. آنها بستری هستند که ما جوامع خود را بر آن بنا میکنیم. سال گذشته به خیابان آمدیم و گفتیم «ما جمهوری اسلامی را نمیخواهیم، ما زندگی بهتری را برای خود متصوریم» و امروز میگویم تا زمانی که دشمن را به زبالهدان تاریخ نفرستیم، مبارزه پا برجاست!
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه بهشتی
در آستانه اولین سالگرد قتل ژینا (مهسا) امینی و آغاز خیزش امید آفرین زن، زندگی، آزادی
به نام زن
به نام زندگی
به یاد آرید آن چه که بر ما گذشت.
بیش از چهار دهه است که حکومت جمهوری اسلامی وطن را به ورطه نابودی کشانده، انواع خشونت سیستماتیک و ستم جنسیتی را علیه زنان اعمال میکند، روز به روز به دامنه آن میافزاید و هرگونه اعتراض به عملکرد ویرانگر خود را سرکوب میکند.
در پایان شهریور ماه سال ۱۴۰۱، پس از به قتل رساندن ژینا (مهسا) امینی، مردم ایران با شعار «زن، زندگی، آزادی» اعتراضات گستردهای را علیه حجاب اجباری، ستم طبقاتی، سرکوب اقوام، فقر، فساد، استبداد دینی و نقض حقوق آشکار خود برپا کردند. کارگر، معلم و دانشجو دست در دست هم جنگیدند.
زنانمان علیه ستم تاریخیای که بر آنها شده بود با شجاعتی بینظیر ایستادند. در پی این اعتراضات بیسابقه، صدها نفر پیر، جوان و کودک توسط نیروهای نظامی و امنیتی، کشته، مجروح و یا ربوده شدند. هزاران نفر بازداشت و روانه زندانها گشتند و انواع شکنجه و فشار روحی را متحمل شدند. در این میانه خونین، معترضان بیگناه طی دادرسی ناعادلانه و با شکنجه و اخذ اعتراف اجباری به اعدام محکوم و جان خویش را نثار آزادی و برابری کردند.
در دانشگاه نیز همانند خیابان فریاد آزادیخواهی طنین انداز شد. دانشجویان سنت دیرینه خود در مبارزه با استبداد و نابرابری را سرلوحه خود قرار دادند. زندان، تصفیه اساتید، ضرب و شتم در محیط دانشگاه و احکام انضباطی سنگین مانع از همراهی دانشگاه با جنبش مردمی نشد. فریاد شعار «قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان» دانشگاه را بر پیمانی که با خیابان بسته بود استوارتر از همیشه ساخت.
امروز در آستانه سالروز این جنایت با احضار گسترده دانشجویان، تصفیه دانشگاهها از اساتید آزادیخواه، دستگیری فعالان سیاسی و مدنی و سرکوب خانوادههای داغدار خیزش سال ۱۴۰۱ روبرو هستیم.
در جواب ندای آزادی و عدالتمان، تنها کشتار و دشمنی دیدهایم. ما اما هنوز زنده و حامی زندگی و مقاومت هستیم. در مسیری که شروع کردهایم، محکمتر از همیشه قدم بر میداریم. تنگتر شدن زنجیر ستم، فقر و سرکوب تنها ما را نسبت به آرمان خود مصممتر کرده است.
پس از گذشت یک سال از این جنایت، ما دانشجویان دانشگاه بهشتی (ملی)، همچون سایر هموطنانی که دل در گرو «آزادی» دارند، ضمن همدردی با خانوادههای جانباختگان خیزش مردمی، بار دیگر متحد و یکصدا ندای تظلم خواهی خود را سر خواهیم داد. فارغ از همهچیز متحد خواهیم بود.
اینجا از خودبیگانگی پایان مییابد. نام دانشگاه هفتاد سال است که در ایران با مقاومت و مبارزه گره خورده است؛ این بار نیز مستثنی نیست. کوتاه نخواهیم آمد. بار دیگر خیابان و دانشگاه را صحنه مبارزات خود خواهیم کرد. بار دیگر همصدایی با مردم را به نشستن در کلاس ترجیح خواهیم داد.
بار دیگر «نه» میگوییم. تا پایان شکاف قومیتی، ستم طبقاتی و استبداد دینی، تا رسیدن به دموکراسی، عدالت و برابری. ما ادامه داریم. مبارزه، زندگی ماست.
سرنگون باد سرکوب!
از کردستان تا سیستان
برای ژینا و نیکا
برای مهرشاد و کیان
برای آب، برای خون
برای زن و تن؛
برای زندگی
برای آزادی
برای فردا
بیانیهی فعالین دانشگاه تهران به مناسبت سالگرد خیزش زن، زندگی آزادی
بهنام زنان شجاع مصلوب بر تیرکهای سنت و پدرسالاری که همگام با اقشار محروم از زندگی فریاد آزادی را در آسمان این سرزمین طنین انداختند.
اکنون در آستانهی سالگرد قیام زن زندگی آزادی هستیم، در یک سال گذشته شاهد ددمنشی نظام جمهوری اسلامی در جای جای کشور و سرکوب حداکثری تمامی صداهای مخالف و مشتهای گره شده بودیم. قیام ژینا تصویری شفاف از وضعیت جامعه کنونی ایران به ما ارائه داد. فهمیدیم که ترس حصاری بیش نبوده و دورنمای ایران با گذار از حکومت کنونی قابل ترسیم است. انگشتهایی که قومیتها را خطاب قرار داده و به تجزیه طلبی متهم میکردند شکسته شدهاند و فهمیدهایم که تجزیه طلبی نیز توطئهای بیش نبود. مسئله دیگر که در طول قیام زن زندگی آزادی بسیار حائز اهمیت است اعتصابات کارگری گسترده و پیوند میان مرکز به مثابهی پایتخت و پیرامون کشور بود، این مسئله گویای این است که ساختار مرکز پیرامونی کشور و همچنین شکاف طبقاتی عمیق، مانعی بر اتحاد مردم در سطح ملی نبود.
ما جمعی از فعالین دانشجویی دانشگاه تهران به عنوان بخشی از جریان جنبش دانشجویی پس از یک سال مبارزه و ایستادگی لازم دانستیم مواضع خود را نسبت به برخی جریانات سیاسی اعلام بداریم.جریان سلطنتطلبی پهلوی و جریان مرتجع التقاطی رجوی هر دو سعی دارند به انحای مختلف جنبش اصیل و درونزای مردم ایران را به نفع خود مصادره کنند.
جریان سلطنتطلب در زمان نگارش این بیانیه مشغول ترتیب دادن میهمانیهای اشرافی در لوسآنجلس است، و جریان التقاطی رجوی نیز هنوز خط سیری را دنبال میکند که در دهه ۶۰ به ترور کور شهروندان ایرانی منجر شد. هیچکدام از این جریانها هیچگاه اندکی نیز به فکر بازبینی تاریخچه و تغییر روشهای خود نیستند. فراتر از آن، هیچکدام از این جریانها که مقر اصلی آنها خارج از ایران است درک درستی از وضعیت کنونی مردم ایران ندارند و تصمیمات خود را نه بر مبنای واقعیات جامعه بلکه بر مبنای پیشفرضهای پنجاه و هفتی اتخاذ میکنند.
ما هیچ سنخیتی با جریانهای مذکور نداریم، با این حال معتقدیم حقوق بنیادین بشر به کسانی که پیرو این جریانها هستند نیز تسری مییابد. شرط اصلی ما دادخواهی اصولی و کامل نسبت به اقدامات پیشین این جریانها و پاسخدهی و قبول مسئولیت صادقانه آنها نسبت به نقاط مبهم (و نهچندان مبهم) تاریخ ایران است.
پیوند اجزای عمومیتر جنبش زن زندگی آزادی با جنبش کارگری و معلمی نیز نیاز به بازنگری دارد. با اینکه کارگران و معلمان نقش قابلتوجهی در اعتصابات و اعتراضات جنبش داشتند، اما رسانهها نتوانستند به درستی آنان را بازنمایی کنند. بازنمایی نادقیق و گاها مغرضانه رسانههای داخل و خارج از کشور از جنبش زن زندگی آزادی سبب شده است اقشاری از جامعه ایران – از جمله کارگران و معلمان – عملا از جنبش طرد شوند و کنشهای آنان و نیازها و خواستههایشان آن طور که باید و شاید شنیده نشود. ما معتقدیم “زن زندگی آزادی” یک شعار همهشمول و نه طردکننده است، و بنا بر عنصر “زندگی” جنبشهای کارگری و معلمی که در جهت دستیابی به سطحی انسانیتر از زندگی تلاش میکنند نیز در کالبد این جنبش رهاییبخش قرار میگیرند.
دورنمایی که ما برای آیندهی ایران ترسیم میکنیم و تا رسیدن به آن از مقاومت و ایستادگی دست نخواهیم کشید به شرح زیر است:
– جمهوری سکولار
– به رسمیت شناختن حقوق تمامی اقشار جامعه
– آزادی فعالیت احزاب سیاسی- به رسمیت شناختن اتحادیهها
– قوه قضائیه مستقل
– آزادی بیان
– به رسمیت شناختن زبان مادری: زبانهای مادری اقوام ایران باید در کنار زبان فارسی آموزش داده شود و رسانههای جمعی به زبان مادری فرصت بروز و ظهور یابند تا تنوع فرهنگی و قومیتی ایران مورد احترام قرار گیرد.
– استقلال دانشگاه: دانشگاه باید به عنوان یک نهاد مستقل در کشور شناخته شود و به طور مستقل فارغ از ایدئولوژی حاکم به فعالیتهای خود سامان دهد.
به عنوان بخشی از جنبش دانشجویی تلاش کردهایم خود را از جریانات سیاسی موجود که تلاش در مصادرهی فریاد آزادیخواهیمان دارند جدا کرده و چشمانداز مبارزاتی خود را ارائه دهیم. نوید میدهیم که جنبش دانشجویی هیچگاه آرام و قرار نخواهد گرفت، ما همان نوشتههای ستاریم؛ ما صدای رسای نوید افکاری، مشت گره شدهی حدیث و آواز نیکاییم؛ ما انقلابیم.
بیانیهی جمعی از دانشجویان دانشگاه امیرکبیر
جامعه ای به ستوه آمده از ظلم، تحقیر شده در تک تک ابعاد زندگانی، تحدید شده در ساده ترین حقوق انسانی خویش، گیر افتاده در حصار تمامیتخواهی با تار و پود مذهب، در تکاپوی مبارزهٔ هر روزه برای شکستن حصار، قتل مهسا را نقطهای دید که خشم انباشته شدهٔ این ۴۴ سال را از مجرای حق طلبی فریاد زند و اعتراض خود به تمامیت سیستم را به منصه ظهور برساند.
قتل مهسا توسط حاکمیت سرکوب اتفاقی دور از انتظار نبود؛ کوبهای بود بر طبل جنایت جمهوری اسلامی که سالیان سال است آزادی فردی را از ملت ایران سلب کرده است. “همه هستیم!” جنبش زن زندگی آزادی به این جمله معنای تازهای بخشید و به روشنی تبیین کرد که “ما همه با هم هستیم!”
در وضعیتی به سر میبریم که نه آمار مشخصی از معترضین وجود دارد و نه بستری برای گرد هم آمدن و اینها عوامل اصلی رخنه کردن یأس و نومیدی در بطن جامعه میباشند؛ تمامیت خواهی همهٔ زنجیرهای جامعه را گسسته، افراد را در فردیت خویش منزوی کرده و احساس تنهایی، فشار مضاعفی در این مسیر دشوار بر ما معترضین وارد میکند. خیابان جایی بود که انزوای ما شکست. هزاران نفر در گوشه گوشه ایران فریاد اعتراض سر دادند. آن روزها را به خاطر بیاورید! پاهایمان میلرزید تا به جمعیت برسیم ولی از آن نقطه به بعد، فقط و فقط شجاعت بود و بس. حال که یک سال از آن زمان گذشته، یقین داریم که تنها نیستیم؛ شاید همراهانمان را نشناسیم ولی در بودنشان شکی نداریم. با گذشت یک سال، راه برایمان روشن شد. فهمیدیم انقلاب نیاز به اپوزیسیونی کارآمد هم دارد که در شعار خلاصه نشود. حال میدانیم چه میخواهیم و چه نمیخواهیم. حکومت و طرفدارنش هم کاملاً متوجه شدند که راهی برای ماندن ندارند؛ چرا که حاکمیت با وجود مردم خشمگین، بر قدرت نمیماند. نمود این مسئله را میتوان در رفتار نهادهای امنیتی دید که تنها سلاحشان سرکوب است؛ دیگر نه تبلیغ ایدئولوژیک میکنند و نه کاری در راستای فروکش کردن خشم جامعه انجام میدهند، زیرا که این خشم در کنه ما ریشه دوانده و آنان این را میدانند.
دانشگاه در این جنبش نقش عاملیت خود را نشان داد. ما دانشجویان در اواخر شهریورماه سال ۱۴۰۱ که روزهای آغازین ترم بود، میدانستیم که باید اعتراض کنیم. در آن زمان هنوز اعتراضات شهر تهران به جز تجمع جلوی بیمارستان کسری آغاز نشده بود و کسی نمیدانست که این جنبش، یک جنبش فراگیر است. آن زمان بود که ما آمدیم. ما این را وظیفه خود میدانستیم که به ظلم اعتراض کنیم؛ همانطور که ادوار ما نیز ظلم را برنمیتابیدند. ما این رسالت حق طلبی و آزادیخواهی که بر دوشمان نهاده شده بود را ادامه دادیم و ادامه خواهیم داد. تعلیق میکنید، بازداشت میکنید ولی نتیجه چه میشود؟ عده ای بیشتر و با عزم راسختر در مقابل شما ایستادگی میکنند.
یکی از ویژگیهای اصلی جنبش دانشجویی، معطوف به زمان نبودن آن است. جنبش دانشجویی برای چند سال گذشته یا دهه ۷۰ و ۸۰ نیست؛ مدت هاست دانشجویان هویت آزادیخواهی را برای خود تعریف کردهاند و ما وظیفه داریم از این هویت پاسداری کرده و آن را به نسلهای آینده منتقل کنیم. آنها که از حذف افراد “نامطمئن” در دانشگاهها سخن میگویند، بدانند که هویت مستقل و آزادیطلب دانشگاه و دانشجویان، چنین اجازهای را به آنان نخواهد داد. شاید همگی به درستی معتقد باشیم تغییر از دانشگاه شکل نمیگیرد، ولی میتوانیم مطمئن باشیم که دانشگاه بخش مهمی از جریان تغییر است.
تمام صحبت ما، “نه” به جمهوری اسلامی و همهٔ نهادهای وابسته به آن است. تجلی این سخن، شعار زن، زندگی، آزادی میباشد. “نه” به جمهوری اسلامی از موازین مشخص سیاسی و اخلاقی میآید. چارچوبهایی که تلاش برای گفتمان سازی علیه جمهوری اسلامی را مینمایانند شامل حق حیات و آزاد زیستن، برابری جنسیتی و به رسمیت شناختن حقوق اقلیتهای جنسی، قوه قضاییه مستقل و نه به بیدادگاهها، مخالفت با تفتیش عقاید و التزام به سکولاریسم و دموکراسی، حاکمیت قانون و تضمین حقوق شهروندی تمامی افراد جامعه، حفظ تمامیت ارضی و نیز مخالفت با اقتصاد دستوری که خواه ناخواه موجب ناکارآمدی اقتصادی و صدمه دیدن آزادیهای فردی میشود، میباشند.
ما به عنوان جمعی از دانشجویان پلی تکنیک، این دانشگاه ریشهدار و همواره مبارز با ستمخویی، اعلام میداریم به هیچ عنوان از هدف غایی خود که رسیدن به آزادی و دموکراسی از مسیر نابودی این سیستم خونخوار است، باز نخواهیم گشت. قطع به یقین میتوان گفت که دانشجویان کشور در این برهه حساس، به هیچ عنوان عقب نشینی نخواهند کرد و در ترم آتی نیز همچون ترمهای گذشته به هر طریقی فریاد بلند آزادیخواهی سر خواهند داد. چرا که جنایتهای حاکمیت، همه روزه اتفاق افتاده و کوچکترین تغییر مثبتی در رویکرد سیستم مشاهده نشده است.
قسم به خون یاران، ایستادهایم تا پایان
به امید ساختن ایرانی آزاد.
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی در سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی
یک سال از قتل دختر ایران گذشت؛ به یاد آریم آن هنگامی را که ظالمان می تاختند و خوش خیالان سال ها در خیال خام اصلاح فساد حاکم بودند و تنها این مظلومیت غریب ژینا بود که وجدان خفتهی ایرانی را بیدار و ما را بر آن داشت که دیگر با این حکومت انسان کش، هر سازش و مماشات و توقع اصلاحی غیرممکن است.
وجدان انسانیِ زندگیخواهان اکنون به این واقف است که پس از مرگ، مزار هم در امان نبوده و در نتیجه این وجدانِ بیدار بر ما حکم میکند مادامی که اینان باشند جان انسان در خطر و زندگی به یغما برده خواهد شد.
اینک که غم از دست دادن ژینا و شهادت دیگر جوانانمان، دل هایمان را پرخون کرده و داغشان بر قلبمان سنگینی می کند، اینک که دیگر جمهوری اسلامی هرگونه ظلمی را با وقاحت تا به انتها رسانده و به وضوح دشمن جانمان شده، اینک که حجت بر هر جان شریفی تمام گشته و جای هیچ بهانه نیست، برای نجات انسان و ایران به پیش میرویم. به پیش میرویم، همانگونه که در اذهانمان از جمهوری کشتار اسلامی عبور کردیم و به واقع هیچ چیز دشوارتر و هراسناکتر از این لحظه برای قدرت نیست که انسانها بدانند با همین بدن که چیزی جز گوشت و پوست نیست و آن ذهنیت پساخیزشی چه امکانهایی میتوانند بیافرینند.
زن زندگی آزادی انقلابی برای آینده است و تا زمانی که زندگیِ به آخرت حواله شده را بازنستاند از حرکت نمیایستد. زندگی از موانعی که در مقابل ارزشهای بدیهیِ یک حیات انسانی صف کشدیدهاند، عبور میکند و آن چه شادمانی این زندگی را به کثیری از “برایِ” بدل کرده است فرو میریزاند.
ما، «جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه»، دوشادوش مردم بیدارمان، ایستاده ایم و به امید روز آزادی، روزی بهتر از امروز، با تداوم در مبارزات خود تا سرنگونی تمامیت این نظام دیگر لحظه ای غافل نخواهیم نشست.
بیانیه فعالان دانشجویی دانشگاه تربیتمدرس در سالگرد قتل حکومتی ژینا امینی
یک سال از قتل حکومتی مهسا ژینا امینی و طلوع جنبش «زن، زندگی، آزادی» میگذرد. دختر کرد زمانی که از شهرستانی حاشیهای عازم پایتختِ امالقرای جهان اسلام میشد، گمان نمیبرد که نامش رمز یکی از شکوهمندانهترین رخدادهای سیاسی ـ اجتماعی تاریخ معاصر ایران شود؛ رخدادی که روح زخمی مردم را احضار کرد، ازـیادـرفتهگان را از گورِ تاریخ بیرون کشید و زندهگان را به «زندهگی» و مطرودان را به قیام فراخواند. قتل مهسا نقطۀ گسستی شد از جریانهای عقیمِ درون-حکومتی و آغازی برای همۀ ایرانیان در تلاشی نفسگیر بهسوی نظم اجتماعی و سیاسیِ جدید؛ نظمی که امروز همه به آن امید بستهایم که هرچه بیشتر آزاد، عادلانه و انسانی باشد. جنبش ژینا یک «نه»ِ بزرگ به حکومت و ایدئولوژیِ فرتوت و نازایش بوده که چهار دهه به زورِ پلیس و رسانه و پول سرپا نگهداشته شده بود. این شاید درستترین و دقیقترین تعبیری باشد که در این یک سال تکرار شده است: «بعد از قتل مهسا و جنبش ژینا دیگر هیچ چیز مانند گذشته نیست».
در روزها و ماههایی که سپری کردیم شجاعتِ باشکوه زنان و مردان همراه بود با چیزی که شاید بتوان آن را «تکثیرِ انقلابیِ فضا و کنشهای خلاقانه» تعبیر کرد؛ به نحوی که دانشگاه، خیابان، میادین، محلات، زندانها، مدرسه، کارخانه، بازار و حتی بیلبوردهای تبلیعاتی، که تا به حال فضاهایی فروبسته و انحصاری محسوب میشدند، به فضاهایی انقلابی و گشوده تبدیل شدند و فرمهای خلاقانهای از کنشگریِ سلبی و ایجابی را ممکن کردند. جنبش ژینا به این معنا، نقطهی گسستی از نظم امور پیشین و انفجاری در الگوها و شیوههای جاری و گشودن امکانها و افقهایی جدید را به ما امید داده است. دانشگاه نیز که همواره سرشار بوده از نیرو و میلِ جوانیِ ضد سلطه، روزهای درخشانی را از سر گذراند. دانشگاه، که شدیدترین تازیانهها را بر تن و روحش وارد کردند، تا جایی که جان داشت مقاومت کرد و همنفس با خیابانهای شهر «زن زندگی آزادی» و رنجهای محرومان و مطرودان را فریاد زد.
اکنون اما جنبش ژینا نه در لحظۀ نهاییاش بلکه در فرایند کاملشدن و تحققیافتن ظرفیتها، بالقوهگیها و امکانهایش قرار دارد. هر انقلاب سیاسی به انقلابهایی اجتماعی و دگرگونی عمیق در شیوههای فهم، الگوهای معرفتی، فرمهای باـهمـبودن و آرایشهای اجتماعی و مدنی نیازمند است. بدون این دگرگونیها بیتردید سلطه در لباسی دیگر ظاهر شده و تاریخ را تراژیک و کمیک تکرار میکند و به ریشمان میخندد.
میگویند که ایام انقلاب به کلاس درسی فشرده و نفسگیر شبیه است؛ یک آموزش عمومی رایگان علیه آموزههای باطل حاکمان و سلطهگرانِ زمانه. انقلاب ژینا به ما آموخت که: زن میتواند قهرمان اول خیابانهای شهر باشد، مردان میتوانند با افتخار حقوق پایمال شدۀ زنان را فریاد بزنند، اقوام مختلف، بیآن که برچسبِ کاذب و فریبندهی «تجزیهطلب» به آنها زده شود، میتوانند ذیل حقوقی همگانی متحد شوند و کارگر و معلم و دانشجو برای حقوق پایمالشدهشان کنار هم بایستند.
ما اکنون در یک سالگی جنبش، یک پیشاـانقلاب را تجربه میکنیم. بنابرین چیزهایی که در برهۀ کنونی به آن محتاج هستیم کمتر یا بیشتر، شبیه به اینها هستند: خلق شیوهها، فرمها و فضاهای جدیدی از زندگی جمعی در خانه، مدرسه، دانشگاه، محل کار و فراغت؛ تشکلسازیهای خرد و ایجاد شبکههای نامحسوس از گروههای مختلفاجتماعی؛ و نقد بنیانیِ الگوهای ذهنی و معرفتیمان که تاریخِ ستم، طرد و سلطه در آن خانه کرده است. همچنین ما به عنوان دانشگاهیان، دانشگاه را به عنوان یک فضای ماهیتاً سیاسی همچون سنگری علیه “دیکتاتور” دانسته و از آن محافظت خواهیم کرد. برخلاف خیال باطلِ دیکتاتور و یارانش، در دانشگاه میمانیم و آن را به فضایی زنده برای مقاومت، سرپیچی و نافرمانی تبدیل میکنیم. اکنون سرمشق ما در پیشا-انقلابِ دانشگاه این چنین است:
– ایستادگی در برابر حذف دانشجویان و اساتیدِ همراه با انقلاب؛
– زنده نگهداشتن انقلاب در دانشگاه به واسطۀ فرمهای خلاقانه و بدیع؛
– اندیشیدن به دانشگاهِ فردای انقلاب و فرمها و شیوههای دموکراتیکتر و عادلانهتر آموزش عالی؛
– ارتباطگیری و شبکهسازیهای خُردِ دانشگاهی و غیردانشگاهی؛
– محافظت از زیست دانشگاهی و دستاوردهای صنفی موجود که به واسطۀ خصوصیسازی و پولیسازیِ آموزشْ روزبهروز بیشتر در معرض خطر قرار گرفته است؛
– ایستادگی در برابر فرایندهای فرودستسازی و تحقیر دانشجویان از سوی اساتید و مدیران (این واقعیت بهویژه در دانشگاه تربیتمدرس، به عنوان دانشگاهِ خودخواندۀ تراز نظام و استادسالار، به وضوح مشاهده میشود).
ما تردیدی نداریم که رخداد بزرگ، دیر یا زود، فرا میرسد پس با امیدی شادان خود را مهیای آن میکنیم؛ رخدادی که مردگان را از گور تاریخ بیرون خواهد کشید و زندهگان را به جهانی آزادتر و انسانیتر وعده خواهد داد. ما تا لحظۀ نهایی قلبهایمان را گرم و مغزهایمان را سرد نگه خواهیم داشت.
زن، زندگی، آزادی
بیانیه جمعی از دانشجویان دانشگاه اصفهان در حمایت از استمرار جنبش زن-زندگی_آزادی
به نام وطن
و به یاد مهسا که نامش رمز ایستادگی برای آزادی شد.
یکسال از قتل حکومتی مهسا امینی ، دخت کردِ ایران زمین گذشته است و ما به یاد خواهیم آورد که چگونه خون پاک مهسا در رگ های ملت آزادی خواه ایران به جریان درآمد و مشتِ اعتراض به ظلم و بی عدالتی را به خیابان ها کشاند ؛ ظلم و بیعدالتیهایی که گره در گلوی ملت بود و هر گونه سخن منتقدانهای را در نطفه خفه میکرد. اما مردمِ شریف و آگاه ایران که همواره در پی آزادی و اجرای عدالت بوده و هستند، قتلِ ژینای ایران را برنتافتند و فریاد دادخواهی در سراسر ایران سر دادند و با ایستادگی و مقاومت خود حکومتِ کودک کشِ جمهوری اسلامی را که عاملِ ۴۵ سال ظلم و جنایت در ایران است، در برابر خط پایان نشاندند و بی لکنت پایانِ عمرِ ظلم و ضحاک را به جهان اعلام کردند؛ در این میان دانشجویان در سراسر ایران همصدا با دیگر اقشار جامعه و دوشادوش آنها طنین دلنشین آزادی را در دانشگاهها سردادند و با ایستادگی و مقاومت سبب رشد و رونقِ انقلاب مهسا شدند. دانشجویان، دانشگاه را سنگر آزادی خواهی و عدالت طلبی میدانند که نباید هرگز در برابر ظلم سرخم کند و ایشان همواره پرچم دار مبارزه با بیعدالتیها بوده اند و به همین دلیل اگر چه در این مسیر آسیب دیدند، سرکوب شدند و از تحصیل محرومشان کردند اما پاپس نکشیدند و نشان دادند مقاومت خود زندگیست و هر چه بیشتر مورد آزار و سرکوب قرار گیرند، قویتر و مصممتر از قبل بلند خواهند شد و خار در چشمان دیکتاتورها خواهند بود.
اینک در آستانهی سال تحصیلی جدید و همزمان با سالگرد قتل بیرحمانهی مهسا و دیگر هموطنانِ معترض و بی گناهمان؛ ما جمعی از دانشجویان دانشگاه اصفهان اعلام میکنیم که در کنار سایر مردم و دانشجویان تا روز آزادی و پیروزی میایستیم و بر عهد خود با آنها استوار خواهیم ماند.