هفت پرده: از لغو کنسرتها، تا مجسمه های چینی شهدا!
جرس : در اولین پرده به مشهد می رویم که «عوامل خودسر» بازهم در آنجا کنسرتی را لغو کردند؛ در پرده دوم از بحران در سینمای ایران می گوئیم که جز وزیر ارشاد، همگان از آن سخن می گویند؛ آخرین حاصل این بحران، توقیف «آینه و شمعدون» در مرحله فیلمبرداری است که گزارش آنرا در پرده سوم می خوانید؛ در پرده چهارم حرفهای ابوالفضل جلیلی را می شنویم که «سیاه نمائی» در فیلمهای جشنواره ای ایران را حاصل تیره روزی سینما می داند و می گوید ما دور خودمان دیوار کشیده ایم؛ سخنان بزرگان اهل قلم در نکوداشت بهاءالدین خرمشاهی، گزارش پرده پنجم است؛ در پرده ششم سخنان انتقاد آمیز رئیس سازمان میراث فرهنگی در دوره اصلاحات را درباره ثبت و حفظ آثار تاریخی و فرهنگی کشورمان می خوانید؛ و پرده آخر به فاش گوئی خبرگزاری «فارس» اختصاص دارد که گزارش داده محموله مجسمه های ساخت چین از شهدا و بزرگان انقلاب به گمرک تهران رسیده و در انتظار ترخیص است!
«عوامل خودسر» ازکجا کنسرتها را لغو می کنند؟
کنسرتها را ساعاتی قبل از اجرا و درحالیکه برگزارکنندگان زیانهای سنگینی را بابت آنها متحمل می شوند، به هم می زنند بی آنکه دقیقا معلوم شود این برنامه ها چرا لغو می شوند و چه کسی آنها را لغو می کند؟ کنسرت گروه «اشتباق» با عنوان «دیدار» با آهنگسازی علی قمصری و خوانندگی علیرضا قربانی که قرار بود 21 و 22 آبانماه در دانشگاه مشهد برگزار شود، به همین صورت و نیم ساعت پیش از پرواز گروه به مشهد به هم خورد. می گویند کسی از دفتر امام جمعه آمد و گفت آقا فرموده اند لغو شود و شد! ارشاد هم برای رفع و رجوع ماجرا اعلام کرد که کنسرت مجوز نداشته؛ اما علی قمصری بلافاصله تصویری از مجوز کنسرت گروه «اشتیاق» را در اختیار رسانه ها قرار داد و اعلام کرد که علت اصلی بهم خوردن این برنامه در دانشگاه مشهد «عوامل خودسر» بودند و گروه «اشتیاق» برای برگزاری این اجرا مانند تمام برنامههای فرهنگی اجرا شده در دانشگاه «فردوسی» مشهد از قواعد قانونی پیروی کرده و مجوز اجرا داشته است! سرپرست گروه «اشتیاق» در اطلاعیه خود توضیح داده است: “در نظر داشته باشید که قانون بدین گونه است که در اجراهای ویژهی دانشجویان، ارائهی مجوز بر عهدهی هیأت نظارت دانشگاه است و حتی مدیران اداره ارشاد استان خراسان اعلام کردند که این کنسرت ربطی به ارشاد نداشته است و کارهای فرهنگی داخل دانشگاهها اعم از برگزاری کنسرت موسیقی و یا نشستهای فرهنگی با نظارت خود دانشگاه انجام میشود و ربطی به ارشاد ندارد که بخواهد برای آن مجوز صادر کند. سؤال این است که اگر این مجوزها که عوامل برگزاری با مرارت و با علم به تمامی قوانین گرفتند، فاقد اعتبار است، چگونه این همه گروه با طی همین روند در این دانشگاه اجرای دانشجویی داشتهاند؟ مابخاطر ضرورت فرهنگسازی در این شهرستان حتی به قانون تفکیک جنسیتی مخاطبان(حضور دانشجویان خانم در یک شب وآقایان در شب بعدی) احترام گذاشتیم.” قمصری در پاسخ به موسوی مدیر روابط عمومی دانشگاه مشهد که در گفتگو با یکی ازخبرگزاریها اعلام کرده بود هیأت نظارت دانشگاه به دلیل نزدیک شدن ایام محرم و عزاداری اهلبیت تصمیم گرفته است این مجوز را لغو کند؛ افزود: “سؤالی که اینجا مطرح می شود این است که با فرض این که اتفاقاتی که با چشم دیده شده کذب بوده، آیا هیأت نظارت که فرصت کافی برای بررسی و صدور مجوز را داشته است به این نکته قبل از صدور مجوز فکری نکرده بود که حال با این همه هزینه و صرف وقت برای برگزاری کنسرت، در روز اجرا تصمیم به لغو اجرای گروه «اشتیاق» میگیرد؟ چنین اقداماتی باعث سرگردانی علاقهمندان و مخاطبینی میشود که برای حضور در این اجرا به محل کنسرت آمده بودند.” این موسیقی دان همچنین در صفحه فیس بوک خود نوشته است: “چندی پیش مدیر برنامه های ما پیشنهادی برای دو شب اجرا در تاریخهای 21 و22 آبان در دانشگاه فردوسی مشهد دریافت کرد. با توجه به شرایط سخت اجرا در مشهد این فرصت را غنیمت شمردیم تا دیداری با دوستداران موسیقی در این شهر داشته باشیم، اما نیم ساعت قبل از پرواز خبری به ما رسید که طبق آن باوجود طی شدن تمام مراحل قانونی و کسب مجوز، گروه ما و دانشجویان بطور حضوری تهدید و مسئولین دانشگاه از برگزاری منع شدند. باید به کسانی که بصورت خودسرانه و غیر قانونی قدرتشان را در پاره کردن پوسترها، بی احترامی کردن به عوامل فرهنگی دانشگاه و قلدری خرج می کنند، بگویم: درست است که شانس دیدار با هنردوستان مشهد را از دست دادیم اما این مسئله درمقابل چیزی که شما در دراز مدت از دست می دهید ذره ای بیش نیست”! نوشته های قمصری پس از لغو کنسرت را می توان پاسخی به به اطلاعیه روابط عمومی دفتر موسیقی وزارت ارشاد دانست که در آن آمده بود: “طی تماس با مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان خراسان رضوی مشخص شد، هیچگونه تقاضایی مبنی بر انجام این برنامه برای دریافت مجوز ارائه نشده بود. چنانچه شخصی از هر نهاد یا ارگانی با هنرمندان عزیز عرصه موسیقی کشور وارد مذاکره شود، بدون اینکه هماهنگی برای اخذ مجوز انجام داده باشد و سپس خود سرانه یا به دلیل عدم توانایی، قرار خود را لغو کند، نباید تحت عنوان «لغو کنسرت» قلمداد شود. پرواضع است انعکاس اینگونه اخبار موجبات تشویش خاطر هنرمندان و دست اندرکاران این عرصه را درپی خواهد داشت. چگونه میتوان برنامهای که هیچ مجوزی برای آن صادر نشده؛ عدم انجام آن را، لغو نام نهاد؟” اما پیش از این نامه، مدیرکل ارشاد استان خراسان رضوی کلا از برگزاری این کنسرت در شهر مشهد اظهار بی اطلاعی کرده و گفته بود که اصلا نمیدانسته که قرار است این برنامه در مشهد برگزار شود! سید جواد جعفری مدیرکل ارشاد استان خراسان رضوی توضیح داده بود: “این کنسرت ربطی به ارشاد نداشته است. کارهای فرهنگی داخل دانشگاهها اعم از برگزاری کنسرت موسیقی و یا نشستهای فرهنگی با نظارت خود دانشگاه انجام میشود و ربطی به ارشاد نداشته که ما بخواهیم برای آن مجوز صادر کنیم.” وی حتی از برهم خوردن این کنسرت نیز بی اطلاع بود و حاضر هم نشد که حرکت افرادی که آن را برهم زدهاند را محکوم کند. همین مسئله موجب شد که این شایعه قوت بگیرد که کنسرت را امام جمعه مشعد و عوامل او به هم زده اند که نه مدیر کل ارشاد و نه مسئولین دانشگاه مشهد جسارت مخالفت و جرئت ابرازوجود در برابر او را ندارند! پیش از این کنسرت نوازنده معروف سه تار بهداد بابائی نیز در تبریز لغو شد در حالیکه مجوز آنهم از سوی ارشاد صادر شده بود. بابایی در این مورد با اشاره به اینکه نامه تقاضای برگزاری کنسرت را اداره ارشاد تبریز برای مرکز ارسال کرد و دفتر موسیقی وزارت ارشاد هم بلافاصله مجوز اجرا صادر کرد، به «همشهری آنلاین» گفت: “متاسفانه مدیر این برنامه در تبریز برای این کنسرت پوستر چاپ کرد و حتی هزینه اجاره سالن هم پیش پرداخت شد و از این بابت زیان فراوانی تقبل کرد.” وی با انتقاد از سیاستهای اعطای مجوز و دوگانگیها و تناقضهایی که در این زمینه وجود دارد، افزود: “از مسؤولان میخواهم که فکری برای این مسئله بکنند، چرا که بر خلاف هنرمندان دیگر که فضا و رسانه داخلی و خارجی در اختیار دارند که خودشان و کارشان را تبلیغ کنند، هنرمندان موسیقی ردیفی و اصیل ایرانی از امکانات این چنینی محروم هستند؛ تنها تالارهای موسیقی برای آنها باقی مانده است و کارشکنی و اعمال سلیقه در برنامههای این گروه از اهالی موسیقی در نهایت به تضعیف فرهنگ و نمادهایی تبدیل میشود که مسوولان هر روزه شعارش را میدهند.”
تحریمها و «سینمای بحران زده» ایران همین چهارشنبه، محمد حسینی وزیر ارشاد در دیدار با برخی سینماگران مصری که به مهمانی سازمان سینمائی به ایران آمده اند، ادعا کرد که سینماگران مسلمان ایران و مصر بزودی دست در دست هم دکان هالیوود را تخته خواهند کرد! اما در همین روز سینماگر کارکشته کشورمان مهدی فخیم زاده در گفت و گوئی با خبرگزاری «مهر» اعلام کرد که سینمای ایران هیچگاه تا این حد بحران زده نبوده است. وی با اشاره به اینکه از ماههای ابتدایی انقلاب در جریان مدیریتهای مختلف در سینمای ایران بودهاست تأکید کرد: “با حیرت و شگفتی تمام، دوران جوادشمقدری (معاون سینمائی پیشین و رئیس کنونی سازمان سینمائی در وزارت ارشاد) را نظاره میکنم چرا که هرگز سینمای کشورم را اینچنین آشفته و بحرانزده ندیده بودم”! پیش از او، احمد میرعلائی مدیر بنیاد سینمایی فارابی نیز درارتباط با بحران نگاتیو و پوزتیو در سینمای ایران به «مهر» گفته بود: “اخیرا در این زمینه جلساتی با شمقدری رئیس سازمان سینمایی داشتیم که البته این موضوع به وزیر و شخص رئیس جمهوری نیز منتقل شده است. در ارتباط با پوزتیو و نگاتیو اعتیار مختصری را هم اکنون دریافت کردهایم که با صرفه جویی فعلا تا زمان جشنواره میتواند جوابگو باشد تا فیلمها به این رویداد مهم فرهنگی هنری برسند. تلاش کردهام که فیلمهای سینمایی را برای حضور در جشنواره پوشش دهیم اما باید از همین حالا به فکر بعد از این رویداد باشیم که اگر این معضل برطرف نشود قطعا به مشکل برمیخوریم. این امر را نمیتوان در دو یا سه هفته محقق کرد، بلکه برای اینکه بحرانی در این زمینه نداشته باشیم قطعا باید از حالا فکر کنیم.” مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی که آشکارا نگران تحریمهای بین المللی علیه جمهوری اسلامی و تاثیر آن در تولید فیلمهای سینمائی است، افزود: “ما در فارابی در تکاپوی برطرف کردن این مشکل هستیم و شمقدری هم شخصا پیگیری میکند. باید ارز در اختیار ما به قیمت دولتی بگذارند تا بتوانیم در این زمینه، پوزتیو، نگاتیو و مواد خام تهیه کنیم. متأسفانه پوزتیو و نگاتیو از فهرست کالاهای اصلی خارج شده و به همین دلیل به آن ارز اختصاص نمیدهند. باید به این موضوع توجه کنیم با توجه به فیلمهایی که در سطح بینالمللی عرضه میشود این ارز بازمیگردد. به همین دلیل نباید برای دولت در این زمینه نگرانی وجود داشته باشد. باید مواد خام سینما در سند کالاهای اساسی برای گرفتن ارز دولتی قرار بگیرد. این در توان سینمای ایران نیست که برای تهیه این مواد از ارز آزاد استفاده کند. با اینکه ارز در این مدت قیمتهای متفاوتی داشته است اما ما در فارابی تلاش کردیم به دلیل اینکه شرایط و وضعیت سینما به لحاظ اقتصادی لطمه نبیند، قیمت را حتی یک ریال هم افزایش ندهیم. امیدوارم دولت ما را در این زمینه حمایت کند. ما در این زمینه از اتحادیه تهیهکنندگان نیز کمک خواستیم و با رئیس اتحادیه هم دراین باره مذاکراتی داشتهایم. باید برنامهریزیهایی در بودجه فیلمها با همدلی و همفکری و با حضور کارشناسان صورت گیرد تا قیمت تمام شده آثار پایین بیاید و این موضوع کنترل شود.”
«آینه و شمعدون» در میانه فیلمبرداری توقیف شد!
بحرانی که سینماگرانی مانند فخیم زاده از آن سخن می گویند، تنها در رابطه با مسائل ارزی و مالی نیست؛ بلکه بی کفایتی در مدیریت سازمان سینمائی شاخصه اصلی آن است که آخرین دست آورد آن توقیف فیلم «آینه و شمعدون» در میانه راه فیلمبرداری از سوی وزارت ارشاد برای بررسی بیشتر است؛ آنهم به دلیل اینکه یکی از کارآکترهای آن تغییر جنسیت می دهد و الاغی در فیلمنامه اخته می شود! «آینه و شمعدون» به کارگردانی بهرام بهرامیان که نخستین فیلم او «پریناز» هم از دوسال پیش به دلیل گریم بازیگر آن «فاطمه معتمدآریا» در چنگال سانسور اسیر است، از همان مرحله پیش تولید با حاشیههای فراوانی بهخصوص در زمینه انتخاب بازیگران و ترکیب آنها مواجه شد تا جایی که این حواشی به جدایی محمدرضا شریفینیا (مدیر اجرائی) و حبیب رضایی (بازیگردان) ازاین پروژه انجامید. پس از جدائی این دو، درمرحله تولید هم چندین خلاصه داستان از این فیلم منتشر شد که هر کدام از آنها میتوانست خط داستانی مجزایی محسوب شود، اما برخی از آنها از سوی تهیهکننده تکذیب شد؛ تا آنجا که بالاخره یک خلاصه داستان بهصورت رسمی درباره فیلم منتشر شد. طبق اعلام روابط عمومی این فیلم سینمایی، «آینه و شمعدون» فیلمی طنز و فانتزی است که داستان آن درباره زن و شوهری به نام فتحی و سوری است که قصد دارند دخترشان را به خانه بخت بفرستند. فتحی در سیرک کار میکرده و حالا بیکار شدهاست. سوری قصد دارد به دخترش جهیزیهای مفصل بدهد و دخترش را با آبرو به خانه بخت بفرستد. تلاشهای خانواده برای جور کردن جهیزیه وقتی کامل میشود که اهالی محل به کمک آنها آمده و هر کدام تکهای از وسایل زندگی مشترک را به این دو جوان میدهند. پس از انتشار رسمی این خلاصه داستان فیلم با کاهش حاشیهها مواجه شد و فیلمبرداری بدون دستانداز ادامه پیدا کرد تا اینکه هفته گذشته سایت دولتی «شبکه ایران» گزارشی را درباره ابهامات داستانی این فیلم و نیز احتمال وهن برخی از ارزشها در آن منتشر کرد و همین گزارش باردیگر فیلمبرداری این پروژه را با مشکلاتی مواجه ساخت. اگرچه این شبکه چند روز بعد گزارش خود را اصلاح و حتی بخشهایی ازآن را تکذیب کرد، اما حاشیهها دست از سر فیلم برنداشت و بالاخره فیلمبرداری تازهترین ساخته بهرام بهرامیان متوقف شد؛ اتفاقی که به دلیل عدم تمایل عوامل پروژه تا چندروز رسانهای نشده بود. محمد کمالیپور تهیهکننده این فیلم سینمایی در پاسخ به پیگیری رسانه ها، خبررا تکذیب و در عین حال نسبت به سرانجام فیلم اظهار بیاطلاعی کرد. همزمان بهرامیان نیز در پاسخ به پیگیری رسانهها سکوت اختیار کرد؛ اما سعید رجبی فروتن سخنگوی سازمان سینمایی ضمن تایید توقف فیلمبرداری این پروژه صرفاً به این توضیح بسنده کرد که “این فیلم در وزارت ارشاد در حال بررسی است”! در حالیکه بیش از نیمی از این اثر فیلمبرداری شده، شنیده ها حاکی از آن است که امکان دارد سکانسهایی از آن حذف و حتی صحنههایی دوباره گرفته شود. احتمال میرود تغییر جنسیت یکی از کاراکترها و نیز عقیم کردن یک الاغ در فیلم از دلایل حساسیت مجدد ارشاد روی این پروژه و نیز اقدام برای توقیف آن باشد. پروانه ساخت این فیلم در به تاریخ دهم خردادماه 1390 از سوی اداره نظارت و ارزشیابی معاونت سینمائی ارشاد صادر شدهاست. رضا عطاران، محسن تنابنده و نیوشا ضیغمی بازیگران اصلی «آینه و شمعدون» هستند. در این فیلم عطاران در نقش یک کارگر سابق سیرک مجبور میشود شود الاغ خود را عقیم کند که گفته می شود همین موضوع موجب شده اداره نظارت و ارزشیابی ارشاد جلوی ادامه فیلمبرداری اثر را بگیرد. بهرامیان کارگردان «آینه شمعدون» درباره لغو فیلمبرداری این پروژه به «شبکه ایران» که خط داستانی آنرا منتشر کرده و موجب جلوگیری از فیلمبرداری شده است، گفته: “والله هیچ چیز نمی توانم بگویم. هیچ سئوالی از من نپرسید چون درباره این فیلم نمی توانم صحبت کنم.” وی که سخت آشفته می نماید، در پاسخ به این سوال که اگر کارگردان اثر نتواند درباره لغو فیلمبرداری صحبت کند پس چه کسی قادر است در این باره سخن گوید؟ پاسخ می دهد: “میتوانید از عوامل فنی کار و آنهایی که صلاحیت بیشتری برای اظهارنظر دارند سئوال کنید. کارگردان هزار تا محدودیت دارد و به همین دلیل نمیتواند صحبت کند.” بهرامیان درباره این پرسش که این تعطیلی به دلیل سوژه فیلم بوده یا چیز دیگر هم میگوید: “هیچی نمیگویم”!
جلیلی: جشنواره ها سیاه نما نیستند، ما دور خودمان دیوار کشیده ایم! ابوالفضل جلیلی نویسنده و کارگردان نام آشنای سینمای ایران در ارتباط با حضور در جشنوارههای بینالمللی و نگاه مسئولین سینمائی کشور که مدیران جشنواره های معتبر خارجی را متهم می کنند که در پذیرش فیلمهای ایرانی تنها به «سیاه نمائی» دراین فیلمها توجه دارند، گفته است: “من عمدتا فیلم کم میبینم، ولی وقتی «یه حبه قند» ساخته رضا میرکریمی را دیدم بسیار لذت بردم و احساس کردم فیلم خوبی است و متاسفم که هنوز فرصت نکردم که بابت ساخت این اثر به کارگردانش تبریک بگویم. این فیلم را خیلی از جشنوارههای خارجی پذیرفتند. اگر بخواهم صحبتهایم را از این فیلم شروع کنم، باید تاکید کنم که این نگاه جشنواره ای که آنها فقط به دنبال آثاری با تم سیاهنمایی از ایران هستند، تصور درستی نیست. چرا که آنها فیلمهایی چون کار اخیر میرکریمی را هم میپذیرند. ما متاسفانه در ایران اطراف خود یک دیوار کشیدهایم و برای خودمان تفسیرهای متفاوتی از اتفاقات داریم. جشنوارههای خارجی عمدتا آثاری را از دنیا میپذیرند که تاثیرگذار و به نوعی برای مخاطب تکاندهنده باشند. به طور مثال ممکن است در حال حاضر در دنیا بحث حقوق بشر در ایران مورد توجه باشد؛ در این شرایط هرفیلمی با این موضوع ساخته شود قطعا مورد توجه آنها قرار می گیرد.” جلیلی که با خبرگزاری «مهر» سخن می گفت، تاکید کرد: “زمانی که فیلم “جدایی نادر از سیمین” به اسکار فرستاده شد، رئیس سازمان سینمایی (شمقدری) در مطلبی عنوان کرد که آنها به دلیل مخالفت با ما به این فیلم جایزه نمیدهند. وقتی هم که اسکار گرفت باز وی تاکید کرد که این جایزه سیاسی است. برخی از این موارد که درباره حضور سینمای ایران در جشوارههای خارجی گفته میشود، زائیده ذهن خودمان است. من فیلم “گل یا پوچ” را در جشنوارههای خارجی زیادی به نمایش گذاشتم که اتفاقا با استقبال روبرو شد. حتی خودم و کسانی که در ایران موفق به دیدن فیلم شدند، از آن لذت بردند. خیلی از جشنوارهها شاید باورتان نشود در صف نمایش این فیلم و حضور آن بودند اما از طرف دیگر فیلم “دان” یکی دیگر از کارهای من در برخی از جشنوارهها اصلا پذیرفته نشد.” وی تاکید کرد: “من خودم از زمان روی کار آمدن شمقدری در سازمان سینمایی بیکار هستم. خیلی دیگر از فیلمسازان نیز وضعیت من را دارند. هنرمندان علاقمندند که فضای زیبا و شاد را به تصویر بکشند، اما وقتی همه چیز اطراف ما به غیر از بیکاری و فضای محدود در این حوزه نیست از فیلمساز چه توقعی میتوان داشت؟ در این شرایط فیلمساز هم نگاه تلخی پیدا میکند. مطمئن باشید دنیا نیز از این شرایط با اطلاع است. البته من در یک جشنواره خارجی بهعنوان داور حضور داشتم که اتفاقا دبیر جشنواره معتقد بود که فیلمی را که خیلی تند درباره کشور ساخته شده بود، به دلیل اینکه فیلمساز میخواسته ما را با این کار تحتتاثیر قرار بدهد، قبول نکنیم. آنها در داوری آثار خود قطعا به ساختار فیلم هم اهمیت میدهند. اگر به همه چیز آنقدر سیاسی نگاه نکنیم قطعا به نتیجه میرسیم. ما متاسفانه در حال حاضر همه مسائل را از زاویه سیاست نگاه میکنیم.” وی در پایان با اشاره به تحریم مراسم اسکار وعدم حضور فیلم «یه حبه قند» در رقابتهای امسال این رویداد مهم سینمائی گفت: “اشتباه بزرگ ما ارائه نکردن فیلم «یه حبه قند» به جشنوارههای مطرح بود. ما فرصت ارائه یک فیلم خوب را که میتوانست فرهنگ اسلامی را به درستی برای مردم دنیا به نمایش بگذارد، از دست دادیم. ما وقتی قرار است حرف انسانی بزنیم بهتر است که به دل دشمن برویم و حرف خود را بزنیم. خیلی از مردم جهان میتوانستند از این طریق فیلم خوبی از سینمای ایران ببینند.”
بزرگان قلم، در آئین نکوداشت خرمشاهی
در یکصدمین «شب بخارا» که شامگاه سهشنبه 23 آبانماه در بنیاد موقوفات افشار برگزار شد، جمعی از بزرگان اهل قلم درباره فعالیتهای بهاءالدین خرمشاهی در حوزههای مختلف سخن گفتند و به نکوداشت او پرداختند. علی دیواندری به عنوان نخستین سخنران این نشست در اهمیت فعالیتهای قلمی خرمشاهی و تأثیرگذاری این نویسنده سخن گفت. همچنین محمدرضا سعیدآبادی – رییس کمیسیون یونسکو در ایران – سخنانش را به بحث دربارهی پژوهشهای فرهنگی بهاءالدین خرمشاهی اختصاص داد. داریوش شایگان، دیگر سخنران این مراسم، به جایگاه بهاءالدین خرمشاهی در سنت پرداخت و متذکر شد: “خرمشاهی در زمره روشنفکرانی است که تکلیف خود را روشن کرده است. او ضمن تجربهی تفکر درسنت، نیمنگاهی به تجدد داشته اما همواره در سنت حرکت کرده است.” نویسنده نامدارمحمود دولتآبادی هم از بهاءالدین خرمشاهی به عنوان نویسنده و اهل قلمی یاد کرد که در شرایط خاص همواره استقلال خود را حفظ کرده و همیشه نسبت به ادبیات معاصر توجه خاصی داشته است. اصغر دادبه نیز در سخنانی درباره حافظپژوهشی بهاءالدین خرمشاهی گفت و از پژوهشهای حافظشناسانهی او به عنوان نقطه عطفی در پژوهشهای تاریخی حافظشناسی یاد کرد و متذکر شد: “خرمشاهی هرگز نخواسته است کتاب حلالمسائل حافظ را بنویسد؛ او با حافظنامهاش ذهن مخاطبان را به سؤال و پرسشگری وامیدارد.” همچنین نوشآفرین انصاری با اشاره به فعالیت بهاءالدین خرمشاهی در شورای کتاب کودک، گفت: “در «دانشنامهی کودک و نوجوان» مدخلهای تاریخ اسلام و ادبیات را جناب خرمشاهی ویرایش کرده است.” کامران فانی با اشاره به دوستی پنجاه ساله با خرمشاهی، به مرور خاطرات مشترکش با این حافظپژوه و قرآنپژوه پرداخت و گفت: “نخستینبار بیژن جلالی به من گفت که چرا شما دوتا شبیه هم نیستید و در عین حال اینقدر باهم مأنوساید؟ به نظر من رابطه من و خرمشاهی یک رابطهی دیالکتیکی است. اگر دو فرد به هم شباهت داشته باشند، هیچ چیز به یکدیگر اضافه نمیکنند. ما شبیه دو نت مخالف هستیم که مجموعه آن نتها در مجموع یک هارمونی و معنای ژرف را میسازد”! فانی از خرمشاهی به عنوان یکی از خادمان بزرگ فرهنگ ایران در دوران معاصر یاد کرد ومسعود انصاری نیزبه طرح سخنانی در اهمیت فعالیتهای قرآنپژوهی بهاءالدین خرمشاهی پرداخت و مقالههای انتقادی او درباره ترجمههای قرآن کریم را آغازگر یک حرکت خوب در زمینهی قرآنپژوهی توصیف کرد. این مترجم قرآن در بخش دیگری از سخنانش به ترجمه خرمشاهی از قرآن پرداخت و با ارائهی مثالها و شواهدی، به نوآوریهای او در ترجمه اشاره کرد. در پایان این مراسم، بهاءالدین خرمشاهی با تشکر از علی دهباشی – سردبیر مجلهی «بخارا» و برگزارکنندهی «شبهای بخارا» – و همچنین سخنرانان و حاضران، بجای سخنرانی، رباعیهایی را که در قدردانی و تکریم اهل قلم وسخنرانان نوشته بود، برای حاضرین در مراسم نکوداشت خود خواند. این گنج نه گنجینه در و گهرست گیرد نظر هر آنکه صاحب نظرست این جان کلام است و کلام جان است اوج هنر جهان، جهان هنرست انتقاد بهشتی از مدیریت میراث فرهنگی: ما گم شده ایم! رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری در دولت اصلاحات، درکارگاه تخصصی «شناخت ظرفیتها، چالش و فرآیند ثبت میراث جهانی ایران» که سه شنبه گذشته دردانشگاه تهران برگزار شد، به نقد وضعیت ثبت و حفظ میراث فرهنگی در کشور پرداخت و گفت: “وضعیت میراث فرهنگی در همه جای دنیا مصداق ضربالمثل «همسایهها یاری کنید تا من شوهرداری کنم» است، زیرا بخشهای مختلفی در هر کشور باید برای حفاظت از آثار فرهنگی و تاریخی به متولی این امر کمک کنند. این کار تدبیر، قانون، سازوکار و مدیریتی میخواهد که بیشتر آنها در کشور ما وجود دارد، اما عمل ما با قوانین در اختیارمان خیلی فاصله دارد.” محمد بهشتی در ادامه با بیان این مطلب که کشورما با سهم خود درمیراث فرهنگی جهانی فاصله بسیار دارد، افزود: “اصولا باید ببینیم نسل ما چرا تلاش میکند آثاری را در فهرست میراث جهانی ثبت کند؟ در حال حاضر یکی از فرصتهایی که کشورها دارند تا بگویند چه کسی هستند و در کجا قرار دارند، حضور در فهرست میراث جهانی است.” وی با اشاره به ثبت «باغ ایرانی» در فهرست میراث جهانی که یکی از سه الگوی باغ در دنیاست، اظهار داشت: “ما بهطور بالقوه سهم زیادی در میراث جهانی داریم؛ اما چرا این موضوع به قیافهمان نمیآید؟ چرا ما خیلی ترسان و لرزان هستیم که مبادا چیزی بگوییم که اشتباه باشد؟ مگر میشود آدمی که اینقدر ثروت دارد اینگونه ترسان باشد؟ در این شرایط، ما اعتماد به نفس فرهنگی خود را از دست میدهیم و موقعیت خود را درک نمیکنیم. ما گم شدهایم و در حال حاضر فقط پطرسها هستند که کار میکنند”! وی تاکید کرد: “در چنین شرایطی ابتدا پزشکان بیمارستان، یعنی متولیان امر باید حالشان خوب باشد تا اعتماد به نفس داشته باشند و ارزش آثار را بدانند. کارشناسان فرهنگی هم که همیشه با آثار تاریخی سر و کار دارند، باید سر و کارشان از جنس انس باشد. اگر با آثار انس بگیرند وجه آینهیی آثار که نشان میدهد ما که هستیم مشخص میشود. ما باید کاری کنیم تا آثار تاریخی بالقوهی ما، بالفعل شوند که این کار هم پروسه دارد و هم تبعات. روزگاری پروندههای ثبت جهانی فقط به چند بند و نام و مکان خلاصه میشد؛ اما بهمرور، اقدامات هر کشور قبل و بعد از ثبت اثر و همچنین هنگام ثبت جهانی تبیین شد. الگوی پایگاههای میراث فرهنگی بهترین و موفقترین الگویی بود که در این راستا برای بالفعل کردن آنچه داریم ایجاد شد. در فاصلهی 600 تا 700 متری ارگ بم یک بنای خشتی وجود دارد که بقایای یک کوشک دورهی سلجوقی است و در جهان هیچ کوشکی از این دوره وجود ندارد. ما این اثر را تا قبل از زلزله بم نمیشناختیم و آنقدر در ارگ بم حبس شده بودیم که نمیدانستیم زیر این آسمان، کوشک منحصربهفردی هم به نام «رحیمآباد» در نزدیکی ارگ بم وجود دارد.” بهشتی افزود: “برای اینکه متوجه چنین موضوعهایی شویم تلاش کردیم به الگوهای پایگاههای میراث فرهنگی نزدیک شویم و این کار را از چغازنبیل آغاز کردیم. دلیل اینکه پس از زلزلهی بم هم توانستیم از پس موضوعی به این مهمی برآییم، تمرینهایی بود که در پایگاهها انجام داده بودیم.” وی در پایان سخنان خود با تأکید بر اینکه پایگاهها در بالفعل کردن سهم بالقوهای که ایران در میراث جهانی دارد اهمیت بسزایی دارند، گفت: “یکی از مهمترین مسائلی که باید به آن توجه کنیم این است که ما بیشتر از هرچیزی نمیدانیم که کی هستیم و اگر این را بدانیم بسیاری از شرایط سهل خواهد شد.”
مجسمه های شهدا از چین وارد شدند!
چین در مقابل نفتی که از ایران می گیرد، کالاهای بی کیفیت، ناکارآمد وغیرضروری تحویل ما می دهد. از جمله خبرگزاری «فارس» در گزارشی که چهارشنبه منتشر کرد، فاش ساخت که یک محموله حاوی 1200 عدد مجسمه از شهدای جنگ و بزرگان انقلاب که در چین ساخته شده، وارد گمرک تهران شده و بزودی ترخیص می شود. «فارس» که به سپاه پاسداران نزدیک است، در این گزارش نوشته است: “سرقت سریالی مجسمههای تهران در سال 88 و 89 که یادتان نرفته است؟ همان مجسمههای برنزی چند تنی که به سرعت برق و باد با جرثقیل و در برابر چشم مردم از میادین تهران به سرقت رفت و خواب را از چشمان هنرمندان و مردم شهر ربود. اکنون با گذشت سه سال از آن ماجرا هنوز پلیس هیچ سرنخی از این سرقتها به دست نیاورده و سارقان دستگیر نشدهاند!” در ادامه این ماجرا، در یکی دو سال گذشته احجام فلزی تولید شده در کارگاههای کشور چین همچون دیگر اجناس بیکیفیت چینی بینام و نشان و بیهویت از مناطق مختلف تهران سربر آوردند، مجسمههایی که کار دست هیچ هنرمندی نبود و به سفارش دلالان در یک کارگاه به تولید انبوه رسیده بود، کالاهایی که هیچ سنخیتی با فرهنگ و هنر ایرانی و اسلامی ما ندارند. این موضوع اگر چه با سرو صدای رسانهها، انتقاد هنرمندان مجسمهساز و در نهایت مخالفت و ممنوعیت ورود و نصب این آثار از سوی سازمان زیباسازی شهرداری تهران رو به رو شد، اما همچنان شاهد این احجام بیقواره شهری هستیم که بر اندام شهرمان جا خوش کردهاند و خیال پایین آمدن ندارند، مسئولان صرف هزینههای هنگفت برای تولید و نصب این مجسمههای تولیدی را بهانه ای برای ماندگار شدن آنها عنوان میکنند! بگذریم. حالا خبر میرسد که یک کانتینر مجسمههای کوچک 20 سانتیمتری از شهدای انقلاب اسلامی و علمای ایران با مجوز وزارتخانه از گمرک عبور کرده و وارد ایران شده است! سوال اینجاست که این مجسمهها که درگام نخست حدود 1200 عدد از آنها وارد کشور شده است و نیازمند مجوز است، چگونه مجوز عبور از گمرک را یافته است؟ شاید برخی چنین توجیه کنند که مجسمهها کوچکند و آسیبی به هنر مجسمهسازی و فرهنگ ایرانی اسلامی ما وارد نمیکنند که در پاسخ باید گفت اگر چه این مجسمهها این بار در ابعاد 20 سانتیمتری در حجم انبوه وارد ایران شده است، اما سهلانگاری و سهولت در اعطای مجوز به این مجسمههای به ظاهر بیضرر ممکن است در آیندهای نه چندان دور سودای ورود چنین مجسمههایی در ابعاد چند متری را هم در سر برخی سوداگران بپروراند. ورود این مجسمههای چینی به کشور در حالی اتفاق میافتد که بسیاری از هنرمندان مجسمهساز کشورمان بارها آمادگی خود را در ساخت پرترههایی از شخصیتهای دینی و مذهبی کشورمان اعلام کردهاند و توانایی و هنرمندی خود را پیش از این در قالب سمپوزیوم ساخت سردیس سرداران شهید هم نشان دادهاند، همانها که بعدها در نقاط مختلف تهران نصب شده و خواهد شد. مجسمهسازانی که در رویدادهای مختلف مجسمهسازی کشور حضور فعال دارند و هنوز مدت زمان زیادی هم از پایان چهارمین سمپوزیوم بینالمللی ایران نیز نمیگذرد. سمپوزیومی که گروهی از مجسمهسازان پیشکسوت و جوان ایرانی را در کنار مجسمهسازان حرفه ای خارجی گردهم آورد و به خلق 20 مجسمه مختلف از جنس سنگ انجامید. با همه این تفاسیر اگر نیازی به داشتن این مجسمهها،تندیسها و سردیسها احساس میشود، چرا و چگونه ساخت این مجسمه های بی کیفیت به کارگاه های تولیدی چین سفارش داده می شود و چگونه اجازه ورود به کشور می گیرد؟ اگر چه ورود و نصب این مجسمهها درسطح شهر تهران و عبور مجسمههای بی کیفیت چینی از گمرک ایران ممنوع است، اما به نظر میرسد که مقوله ممنوعیت ورود و نصب این احجام بیهویت در کشور تا زمانی است که وارد کشور نشده باشد و زمانی که به هر دلیل و با هر مجوزی وارد شد، به هر حال جای خود را پیدا می کند و سر از یک میدان شهر یا ادارات و خانههای مردم درمی آورد، اعتراض ها هم کارگر نیست چرا که به گفته مسئولان هزینه های کلان برای آنها صرف شده است و نمی توان کاری کرد. با روندی که در پیش گرفته شده است دیر نیست آن روز که مفاخر فرهنگ و تمدن ایران زمین از جمله حافظ شیرازی، فردوسی، مولوی، سعدی و ….که پیش از این از سوی کشورهای مختلف هویت ایرانی آنها به یغما رفته است، این بار از سوی چینی ها مورد تعرض قرار گرفته، مفاخرمان را در اشکال ناقص و بی هویت که مزاحمت بصری به همراه دارد، برایمان بسازند و به خودمان هم بفروشند!