بلاتکلیفی تاریخی تهران و مردمان سردرگماش
به تهران، با عشق و نفرت
پایتخت ایران را وصله پینه کردهاند. تهران ملغمهای از فرهنگهای مختلف ایرانی و حتی جهانی است با سبکهای متفاوت معماری ایرانی و اسلامی و یونانی و مدرن. محلههایی از آن انگار هنوز در قرن دوازدهم و دوره قجرها ماندهاند و جاهایی از آن شانه به شانه نیویورک و توکیو میزند. مردمان تهران آنقدر سبکهای مختلفی برای زندگی دارند که حیرتآور است. یکی دقیقا مطابق با سبک و سیاق آدمهای پاریسی و لندنی زندگی میکند و دیگری همچنان به شیوه روستاییاش وفادار مانده.
تهران آنقدر اتوبان دارد که حتی خارجیها را هم شگفتزده میکند. ایستگاههای مترواش مرتب و تمیزاند و هنرمندانه تزیین شدهاند. خیابانهای شمالیاش پر از دار و درختهای کهنسال است و فروشگاههای و پاساژهای دلفریب دارد. در کنار اینها تهران 3 هزار هکتار بافت فرسوده دارد که برای تخریبشدن در انتظار زلزله نشستهاند.
این شهر به ظاهر مدرن و بزرگ طاقت یک باران شدید بهاری را ندارد. همین امسال یک باران تهران را غرق کرد و تونلهای مترواش پر از آب شد و به گفته مسئولان شهرداری 20 میلیارد تومان به آن خسارت زد. سیستم حمل و نقل همگانی پایتخت ایران هنوز با استانداردهای جهانی فاصله زیادی دارد و هوایش گاهی آنقدر آلوده میشود که مردمانش را میکشد. ترافیکاش دیوانهکننده است و ساکناناش کمتر به فکر احترام گذاشتن به حقوق همدیگرند.
تهرانیها اغلب بیاعصاباند و حوصله هیچکس را ندارند. توی خیابانها با ماشینهایشان از سر وکول هم بالا میروند. هیچ ماشینی به عابر پیاده راه نمیدهد و عابران هم هیچ آداب و ترتیبی برای رد شدن از خیابان ندارند. روزهایش بیشتر شبیه میدان مبارزه است که همه دارند با هم رقابت میکنند. ماشینها انگار دارند با هم مسابقه میدهند و مردم ملاحظه همدیگر را نمیکنند.مردم تهران همسایههایشان را نمیشناسند و گاهی برای آزاردادن هم آمادهاند اما توی مترو و اتوبوس به پای پیرها بلند میشوند.
دلیل برای تنفر از این غول خاکستری زیاد است و در کنارش دوستداشتنیهایش هم کم نیست. فقط باید منتظر شد تا مردمان عجول و شتابزده این شهر بخوابند. بعد انگار شهر مغموم و صبوری متولد میشود که خسته و خوابآلود است اما مهربانتر شده. با اینکه تهران نسبت به شهرهای همتراز خودش در جهان شهر تاریکی است که اساسا زندگی شبانه ندارد اما همین نورپردازیهای اغلب خامدستانه شهرداری هم برای شبگردیها بد نیست. کوچه و خیابانهای بی سر و ته و ساختمانهای بدقواره با آن معماری بیسلیقه و بازاریاشان در شب قابلتحمل و حتی زیبایند.
این 730 کیلومتر مربع خیابان و کوچه و ساختمان و درخت و اتوبان تقصیری ندارند که گاه ما را از خود متنفر میکنند. تهران مثل همه شهرهای دنیا چهرهاش گاه فقیر میشود. خیلی جرم و جنایت دارد و بعضی وقتها کثیف و آلوده میشود. در عوض خیابانهای خاطرهانگیزی دارد. میدان آزادی دارد. خیابان لاله زار و بازار و عودلاجان دارد. دربند و درکه و توچال دارد. بلوار کشاورز و کوچهباغهای شمیران را دارد.
تهران شاید مادر مهربان فرهنگ و تمدن و تاریخ این کشور نباشد اما دایه بیمار و فرتوتی است که فداکارانه همه ایران را در آغوش گرفته و به روی خودش هم نمیآورد که این بیماری از ما به او سرایت کرده است. تهران را میتوان دوست داشت وقتی عصر یک روز پاییزی برگهای زرد و خیسخورده چنارهای ولیعصر زیر پا له می شود و میتوان از آن متنفر بود وقتی سوار بر ماشین باید با ترافیک وحشتناک این خیابان سروکله زد. این شهر را میتوان دوست داشت وقتی شکوه معماری برج آزادی آدم را جادو میکند و میتوان برای فرار از آن هر روز لحظهشماری کرد وقتی که آزادی اسیر ماشینها شده است.
تهران وقتی مردمانش به خواب میروند دوستداشتنی میشود، نفس میکشد و شبیه شهر میشود. . تهران وقتی از مردمانش تهی میشود مثل بچه معصومی میشود که تمام شیطنت و بازیگوشیاش طبیعت کودکیاش است. تقصیر او نیست که ما حوصله و تحمل بازیگوشیاش را نداریم. . تهران ساکت و خلوت به بقیه ابرشهرهای جهان میماند که فرهنگها و رسمها و عادتهای زیادی را درهمتنیده تا شهری شده که انسان مدرن در آن زندگی کند. برای زیباتر شدن تهران یا باید بیشتر بخوابیم یا با این شهر بیمار مهربانتر باشیم.
منبع: خبرگزاری ميراث فرهنگی


