۲۵ خرداد ۸۸؛ حماسه حضور سبزها و شکست اقتدارگرایان

 ۱۳۹۱/۰۳/۲۵

کلمه – سیدحامد آرین:

“سلام بر شما ملت عزیز، سلام بر شما هموطنان. آمده ام تا ادای احترام به این همه ایستادگی و آگاهی بکنم. آمده ام ، تا بهاری سبز «استقامت کنم» تا «نماد سبز» را به «یغما» نبرند.”

میرحسین موسوی است که ایستاده بر یک اتومبیل با بلندگوی دستی کوچکی که همه سهم این نخست وزیر هشت سال دفاع مقدس شده بود. رسانه های تصویری همه در خدمت قدرت. میرحسین آمده بود با اتکا به این مردم، در برابر قدرت طلبی ها بایستد و بار دیگر آرمان های انقلاب را زنده کند. درخواست برپایی یک راه پیمایی در ۲۵ خرداد بی جواب مانده بود.

اما میلیون ها نفر از گوشه و کنار آمده بودند. میدان امام حسین تا میدان آزادی، جلوگاه حضور میلیونی مردمی بود که با آرامش و مدنیت، رای گم شده خود را در سکوت فریاد می کردند.  فقط تهران نبود که سبز می شد، اصفهان، شیراز، مشهد، زاهدان، اهواز……. همه ایران جوانه زده بود و یک صدا یک خواسته را فریاد می کرد.

مجوز داده بودند یا نه. خیلی فرقی نداشت. بعدها استاندار تهران مدعی شده بود که “نظم” مراسم را به عهده داشته اند!! اما مردم می دانستند که بر اساس قانون اساسی که برخاسته از تلاش سال مبارزه ضد استبدادی است، تجمع و راه پیمایی مسالمت آمیز حق مسلم آنان است.

حماسه ای با حضور سبز مردم در خیابا نهای تهران آفریده شد. خبرگزاری ها و تحلیل گران سیاسی ابتدا با احتیاط و سپس با اطمینان سخن از میلیون ها شهروندی سخن گفتند که بدون هیچ رسانه رسمی، با تمسک به ” هر شهروند یک رسانه” گرد ” گزینه” ریاست جمهوری خود آمده بودند و از میرحسین می خواستند که ” رای” شان را پس بگیرد.

صاحبان قدرت و سناریو نویسان توهم و توطئه، با خیالبافی و سند سازی می خواستند حرکت عظیم مردم را وابسته به بیگانگان نشان دهند و آن را اقدامی علیه ” امنیت ملی” بخوانند، اما همانطور که سیدعلیرضا بهشتی، همراه جنبش سبز بعدها در توصیف این حماسه گفت “تظاهرات عظیم روز ۲۵ خرداد با منابع اعطایی بنیاد سوروس و به دست کسانی که از چند روز قبل در زندان به سر می‌بردند سازماندهی نشد، بلکه این مردم بودند که به صورت خودجوش این رویداد تاریخی را رقم زدند.”

این همراه میرحسین موسوی در روزهای سخت، راوی اتفاقاتی است که آن روز در دفتر کوچک میرحسین رقم خورد. از هشدارها و بیم ها می گوید. اینکه ” در روز ۲۵ خرداد از چندین طریق به دفتر مهندس موسوی پیغام رسید که نیروهای ضدشورش با حاضران در تظاهرات برخورد خواهند کرد و مسئولیت خون این عده به گردن اوست.”

او می گوید که دوستان مهندس موسوی در دفتر او جمع شده بودند و به او اصرار می‌کردند به خیابان نرود، استدلال می کردند که  تنها تعداد کمی از کسانی که از لغو تظاهرات بی‌اطلاعند خواهند آمد و قاعدتا برای زهر چشم گرفتن از دیگران، این عده به‌شدت سرکوب می‌شوند و جان هرکسی که به میانشان برود هم در معرض خطر قرار می‌گیرد.

و چه صادقانه میرحسین موسوی در میان همه این استدلال های عقلانی و منطقی و حساب های دو تا دوتا چهار تا، با تمسک به اصولی که به آن ایمان دارد، به خیابان می رود که ” مردم تنها نمانند”. بر این باور است که شاید ” حضورش هزینه سرکوب را بالا ببرد و از شدت آن کم کند.”

میرحسین هم راست قامت مثل همیشه، عهد بست با مردم که بر سر حق آنان معامله نکند و از همه راه های قانونی برای بازگرداندن رای آنان اقدام کند. او می دانست ملت رنج می برد از اینکه به ” شعور” ش بی احترامی شده است و هر چند نامه ای به شورای نگهبان نگاشته بود، اما می دانست که امیدی به شورای نگهبانی نیست که به جای نگهبانی از ” اسلام” و ” قانون اساسی”، به نگهبانی اصحاب قدرت پرداخته است.

او می دانست که شورای نگهبان نه بی طرف است و نه عادل و شورایی که در طور انتخابات طرفداری صریح خود را از یک کاندیدا اعلام کرده است، چگونه خواهد توانست، به داوری رای دزدیده شده مردم بنشیند. همان دبیری که بعدها حکم به حصر میرحسین داد و فرمان حبس صادر کرد از تریبون نمازجمعه.

میرحسین موسوی در آن هنگامه که صاحبان قدرت سرمست از آرای دزدی خواب های شیرین می دیدند و گمان داشتند بساط این ” لشکرکشی” خیابانی را چند روزه جمع می کنند، راهکار اجرایی حل بحران را داد. راهکاری که هنوز هم خواست مردم است ” راه حل بنده، ابطال این انتخابات مخدوش است و این کمترین هزینه را برای ملت ما خواهد داشت وگرنه از اعتماد ملت به دولت و نظام هیچ چیزی باقی نخواهد ماند.”

توصیه و راهکار اجرایی این سیاستمدار اخلاقمدار شنیده نشد و شکاف ملت دولت روز به روز عمیق تر شد و بی اعتمادی به آنجا رسید که بحران مشروعیت دامن قدرتمداران را گرفت.

میرحسین که آمده بود پس از دو دهه سکوت، تا بار دیگر انقلاب را به دست مردم، صاحبان اصلی نظام بازگرداند در توصیف مردم به درستی گفت که “شما مردم بت شکن هستید ، شیشه شکن نیستید . آن کسانی دیروز اتوبوسها و موتورها را آتش زدند که دیشب به خوابگاههای دانشجویی حمله کردند و وحشیانه ضمن شکستن دست و سر و پا ، عده ای را از پنجره ها بیرون ریختند و عده زیادی را دستگیر کردند .”

موسوی چون از جنس مردم بود، آنان را خوب می شناخت و می دانست که خواسته هایشان چیست. او می دانست که سلاح مردم ” الله اکبر” است و آرمانشان مبارزه با ” دروغ” و “تقلب”. صمیمانه این راهکار را در جمع میلیونی مردم بیان کرد”   ما باید با الله اکبر هایمان و از طریق راههای قانونی به دنبال حق پایمال شدة مردم خود باشیم و بتوانیم جلوی این پدیده، این دروغ آخرین، یعنی این تقلب و شعبده بازی حیرت آور بایستیم.”

میرحسین موسوی راهپیمایی “عظیم و شگفتی‌آفرین ۲۵ خرداد” که به رغم مشکلات و محدودیت‌های فراوان با “خویشتنداری معنادار و هوشمندی کامل مردم” و عاری از شعارهای ساختارشکن همراه شد، را راهنمایی برای صاحبان قدرت دانست و گفت که این تظاهرات ” برای درک خواست و اراده مردم کافی بود و فرصتی برای نظام ایجاد کرد که در صورت تن دادن به خواست مردم و استفاده از فرصت می‌شد با کمترین هزینه به ساماندهی مشکلات کشور پرداخت.”

صاحبان قدرت نه در ۲۵ خرداد و نه در هیچ روز دیگری تن به خواسته های مردم ندادند و همه آن توصیه های خردمندانه و راهکارهای اجرایی و قابل حصول نخست وزیر محبوب مردم را نادیده انگاشتند و سه سال است که کشور را با بحران سیاسی و اقتصادی رو به رو کرده اند و همانند همه اقتدارگرایان تاریخ که تا سقوط کامل به راهکارهای عقلانی تن نمی دهند، سرمست از آرامش قبرستانی که حاکم کرده اند، در پستوهای قدرت خود هم حتی دمی آسایش ندارند.

اما میرحسین موسوی که افق نگاهش نه کسب کرسی ریاست جمهوری در پاستور که تحقق خواسته های مردم بود، جوانمردانه همانگونه که در ۲۵ خرداد در برابر تهدیدها و هشدارها، مردم را تنها نگذاشت، بعدها هم که “تقیه” سکه رایج سیاستمداران شد، دست از همراهی مردم برنداشت و  با ایستادگی بر آنچه در ۲۵ خرداد به مردم وعده داده بود ” هر هزینه ای را به جان خرید ” و با مردم بر سر “حق” ایستاد و در عمل نشان داد که آماده است” همه گونه هزینه ای را برای تحقق آرمان های شما ملت عزیز” بپردازد.

در این ۲۵ خرداد که میرحسین در میان ما نیست و زندانبان او را از حداقل حقوق یک زندانی هم محروم کرده است، منشور سبز که برآیند نگاه سبز مردم ایران است و در سالگرد حماسه ” عظیم و شگفتی آفرین” مردم به قلم میرحسین نوشته شد، راهنمای حرکت سبزهاست و “امید به آینده ای روشن” هویت ماست.

همراه با میردربند بر این باوریم که ” فاما الزبد فیذهب جفاء و اما ما ینفع الناس فیمکث فی الارض”

اما کف  به کناری رود و از بین رود، اما ‏آنچه به مردم سود مى‏رساند در زمین مى‏مانَد.

Print Friendly, PDF & Email