جمهوری اسلامی؛ پایان دوران یک حاکمیت و دو چهره؟

محمد رهبر؛ روزنامه نگار در یاداشتی تحلیلی برای صفحه ناظران بی بی سی به دوگانگی تاریخی حکومت در جمهوری اسلامی اشاره کرده و نتیجه گیری کرده است که یک چهره شدن حاکمیت تنها از یک وجه روی خواهد داد و آن هضم دولت در حکومت است.

ظریفدو چهره بودن نظام در عرصه بین المللی هم فاش شده است و چندان جدی گرفته نمی شود. رییس جمهور ترامپ، بی توجه به اختلاف دولت و حکومت، کلیت نظام سیاسی ایران را متهم می کند و نشانه می رود و به نظر می رسد، بحران منطقه خاورمیانه و شبح جنک ایران و اسرائیل، چندان جایی برای تحرکات دیپلماتیک محمد جواد ظریف، وزیر خارجه، باقی نگذاشته است و دولت به زائده ای در سیاست های کلی نظام بدل گشته است

درست یک روز پس از خروج آمریکا از برجام و سخنرانی حقوقی و معتدل رییس جمهورحسن روحانی که پابندی ایران به برجام و اعتماد نسبی به اروپایی ها را نشان داد، رهبر جمهوری اسلامی با لحنی تند و غضبناک سخن گفت و کشورهای اروپایی طرفِ برجام را قابل اطمینان ندانست.

آیت الله خامنه ای بار دیگر در موضعی فراحکومتی و منتقد از دولت نشست و فرجامِ برجام را امتحانی خطیر برای دولت روحانی دانست. آیا روحانی در این امتحان که ممتحنش رهبر جمهوری اسلامی است قبول خواهد شد؟ و آیا اگر دولت مردود شود، روحانی رییس جمهور خواهد ماند؟

به نظر می رسد حاکمیت دوگانه در ایران به نقطه عطفی رسیده و ممکن است حکومت، دولت را تحمل نکند.

یک حکومت و دو چهره

دوگانگی قدرت در جمهوری اسلامی یک طرح اندیشیده شده و تئوریک نبوده است بلکه به ضرورت و اتفاق شکل گرفته و پس از آن با عرفی نانوشته مرزبندی شده است.

انقلاب ۵۷ و نیروهای متکثری که در آن دخیل بودند، بذر این دوگانگی را پاشیدند. قانون اساسی جمهوری اسلامی بر مبنای تفکیک قوایی است که از غرب به ارث برده و در عین حال همگی قوا در ذیل ولایت فقیه هستند که نظریه ای است موسع از همان ولایت فقها بر صغار و شاید رجعتی به تز افلاطون در سیاست که حکیمان را شایسته حکمرانی می دانست.

در واقع قانونِ اساسی بستر نزاعی است حل نشده در تاریخ معاصر ایران، جدال سنت و تجدد و نبردِ حکومت مقدس و فره ایزدی با دولت عرفی و دموکراسی.

حتی پیش از اینکه نظام قوام گیرد و رییس جمهور ظاهر شود، دولت و حکومت دوگانه بود آنچنان که مهندس مهدی بازرگان نخست وزیر دولت موقتِ انقلاب، بارها از دخالت امامان جمعه و کمیته و دستگاه قضایی در کار و بار دولت شکوه می کرد.

عاقبت با اشغال سفارت آمریکا که آیت الله خمینی آن را به مثابه انقلاب دوم ستود، بازرگان استعفا داد. دولت مخالف اشغال سفارت بود و همین مخالفت بعدها دستاویزی شد تا جمهوری اسلامی اعلام کند که تسخیر سفارت آمریکا خودجوش بوده و دولتی نبوده است.

بیشتر بخوانید:

سالها بعد وقتی آیت الله خمینی حکم ارتداد و قتل سلمان رُشدی نویسنده کتاب آیات شیطانی را صادر کرد دولت ایران، حکم رهبر جمهوری اسلامی را به فتوایی فقهی تقلیل داد و اعلام کرد هیچ گونه تلاشی برای ترور سلمان رشدی انجام نخواهد داد.

با این حال بنیاد پانزده خرداد که نهادی حکومتی و شکل گرفته از اموال مصادره ای کارگزاران و سرمایه داران رژیم پیشین بود، جایزه ای هنگفت برای کشتن سلمان رشدی تعیین کرد.

چهره دوگانه حکومت ایران با ریاست جمهوری محمد خاتمی، دیدنی تر شد. رییس جمهور اصلاح طلب ایران به رغم رهبری که به آمریکا می تاخت و همچون بنیانگذار جمهوری اسلامی ، آمریکا را شیطان بزرگ می خواند به مردم آمریکا پیام می داد و با گوشه چشمی به تابوی رابطه با آمریکا در سازمان ملل از گفتگوی تمدنها می گفت.

در روابط بین الملل البته این رییس جمهور بود که مقام رسمی و سخنگوی جمهوری اسلامی شمرده می شد اما آنچه رییس جمهور خاتمی می گفت با عملکرد جمهوری اسلامی همخوان نبود. سیاست تنش زدایی دولت خاتمی، بی همراهی حاکمیت و رهبری ازپیش شکست خورده می نمود.

در سیاست داخلی نیز آنچه خاتمی به عنوان فضای باز و جامعه مدنی در ایران وعده می داد با یک حرکت قوه قضاییه که ریاستش را آیت الله خامنه ای گمارده بود بر باد رفت و مطبوعات اصلاح طلب در بهار سال ۷۹ فله ای تعطیل شدند و بسیاری از فعالان مطبوعاتی و مدنی زندان رفتند.

دوران اصلاحات در اوج به افول گرایید. حتی همراهی مجلس اصلاح طلب ششم نیز نتوانست گره ای از کار دولت بگشاید. شورای نگهبان به نمایندگی حاکمیت،مجلس ششم را در تصویب طرح های اصلاحی فلج کرد و بعدتر نمایندگان اصلاح طلب را با نظارت استصوابی از سیاست اخراج کرد.

از آن سو رهبری ، مجالی به دولت خاتمی در سیاست خارجی نداد و قوه قضاییه ضربات مهلکی به بدنه ی حامی اصلاحات وارد کرد و آنچنان شد که رییس جمهور بعدی نه یک اصلاح طلب که احمدی نژاد بود که به نظر می رسید قرار است این دو گانگی را به نفع حکومت ختم به خیر کند.

تفاوت دو چهره حکومت یکی هم این بود که چهره ای که دولت است هر هشت سال تغییر می کرد اما آن چهره که حکومت بود با ثباتِ اعطایی قانون اساسی به رهبری و مادام العمری عملی اش، تغییری نمی کرد و تنها پیر و پیرتر می شد. از آن سو در فقدان حزب و تشکیلات، روسای جمهور پس از هشت سال چنان از گردونه سیاست دور می افتادند که هیچ گاه نمی توانستند پیوندی به گذشته و آینده زنند. ناگزیر حکومت ریشه می گسترد و دولت در هر دوره و با هر رییس جمهور جدید که ربطی به گذشته نداشت، ضعیف و ناتوان می شد.

رهبر جمهوری اسلامی که می توان بخش حاکمیتی را در گفتار و کردارش خلاصه کرد، همواره به عنوان منتقد دولت های اصلاح طلب و اعتدالی عمل کرده و نقش دولت سایه را بازی کرده است، البته سایه ای سنگین که هر زمان اراده می کرده، می توانسته نفس دولت را بند بیاورد

موهبت یک طرفه دوگانگی قدرت

دوگانگی حاکمیت هر چند برای روسای جمهور خیری نداشته و همواره سدی در راه تحقق وعده ها اما برای حاکمیت پر بهره بوده است. این دوگانگی باعث شده تا جمهوری اسلامی در دیالکتیکِ منصوب و منتَخب، انتخابات پر شوری را برگزار کند و نمایش دموکراتیکی داشته باشد.

می توان گفت از انتخابات دوم خرداد سال ۷۶ تا به امروز رقابت میان دو نامزدی است که حکومت و دولت را نمایندگی می کنند و یا به عبارتی کشاکش میان بخش انتصابی و انتخابی است.

دوچهره گی حکومت به جمهوری اسلامی این توان را داده تا در سیاست خارجی به ابهام و ایهام کار پیش برد و گاه امتیاز بگیرد و گاهی نیز همچون زمانه دولت خاتمی از حمله خارجی بگریزد.

رهبر جمهوری اسلامی که می توان بخش حاکمیتی را در گفتار و کردارش خلاصه کرد، همواره به عنوان منتقد دولت های اصلاح طلب و اعتدالی عمل کرده و نقش دولت سایه را بازی کرده است، البته سایه ای سنگین که هر زمان اراده می کرده، می توانسته نفس دولت را بند بیاورد.

اختیارات گسترده رهبری به لطف حاکمیت دوگانه و پاسخگویی دولت و امکان نقد رییس جمهور در رسانه ها به پرده رفت و از نقد و مسوولیت پذیری مصون ماند.

در واقع دولت ها نقش ضربه گیر را بازی می کنند و ناکارآمدی سیستم حکومت همه بر گردن شخص رییس جمهور است. دولت منطقه حائلی است میان مردم و حکومت. رهبر جمهوری اسلامی هم سعی کرده تا با تفکیک اصل نظام_ که معنایش احیانا همان قوای حکومتی از شورای نگهبان تا سپاه و قوه قضاییه است_ از دولتها ، اعتراضات و انتظاراتِ مردم را به سمت رییس جمهور سوق دهد.

اینک یک چهره گی

شاید بتوان گفت که با شکست نسبی برجام و سیاست تهاجمی آمریکا علیه جمهوری اسلامی و از طرفی اعتراضات و اعترافات گاه و بیگاه رییس جمهور روحانی که سعی دارد تا ریشه بحران و نابسامانی را به بخش های حکومتی نسبت دهد به زعم حاکمیت، دیگر دوگانگی حکومت صرفه ای ندارد.

منطقه حائل دولت که می توانست همچون ضربه گیر نظام عمل کند و انرژی اعتراضات را در یک هیجان انتخابات تخلیه کند، ناکارآمد افتاده است. اعتراضات دیماه سال ۹۶ نشان داد که بخشی از مردم معترض از دولت عبور کرده اند و به حکومت رسیده اند.

دو چهره بودن نظام در عرصه بین المللی هم فاش شده است و چندان جدی گرفته نمی شود. رییس جمهور ترامپ، بی توجه به اختلاف دولت و حکومت، کلیت نظام سیاسی ایران را متهم می کند و نشانه می رود و به نظر می رسد، بحران منطقه خاورمیانه و شبح جنک ایران و اسرائیل، چندان جایی برای تحرکات دیپلماتیک محمد جواد ظریف، وزیر خارجه، باقی نگذاشته است و دولت به زائده ای در سیاست های کلی نظام بدل گشته است.

اگر کارکرد دولت روحانی در چشم حاکمیت، رفع تحریم و توافق برجام و جلوگیری از اعتراض و بحران در ایران بود، به نظر می رسد اینک با ترک خوردن برجام نیمی از آن دست رفته و نیمه دیگر چنان با بحران های اقتصادی و اجتماعی متزلزل است که هر آن بیم انهدامش می رود.

یک چهره شدن حاکمیت البته تنها از یک وجه روی خواهد داد و آن هضم دولت در حکومت، می توان گفت بنابر تجربه دولت خاتمی، نهاد دولت این توانایی و اقتدار و شاید شجاعت را ندارد تا امتیازات و اختیاراتی را از حکومت طلب کند اما به نظر می رسد رهبری و سپاه که چندان خرسند از ادامه نیم بند برجام نیستند، این انگیزه و توانایی را دارند تا سرای دولت را به سرسرای حکومت ملحق کنند.

Print Friendly, PDF & Email