برقراری صلح در منطقه: به مناسبت چهارصدمین سالگرد «جنگ‌های ۳۰ ساله»

تیتر اصلی: به‌مناسبت چهارصدمین سالگرد «جنگ‌های ۳۰ ساله»

سخنی با بانو شیرین عبادی و فعالان حقوق بشر!

همانگونه که می‌دانید سال ۲۰۱۸ میلادی یادآورِ چهار صدمین سالگرد ِآغاز جنگ‌های مذهبی اروپا معروف به جنگ‌های سی ساله است که به سال ۱۶۱۸ میلادی شروع شد و در ۱۶۴۸ با گفت‌وگوی صلح در وستفالیا به پایان رسید. از آنجائی که آن گفت‌وگوهای صلح‌جویانه نقشی حیاتی در تنظیم روابط مدرن بین‌المللی ‌و ساخت دنیای نو داشته و هنوز هم منبع ِالهام ِبس مهمی در تنظیم ِاستراتژی‌های کاری در حلّ منازعات منطقه‌ای و ختم جنگ و جدال‌های بین‌المللی ‌محسوب می‌گردند، پس جامعه‌ی روشنفکری ایرانی به‌ویژه فعالان حوزهٔ حقوق انسانی نیز با درس‌آموزی از آن ستیزه‌جوئی سی ساله و الهام از روح توافقات وستفالی می‌توانند در حلّ منازعات موجود در منطقه، و برقراری صلح سراسری در خاورمیانه نقش فکری کارسازی ايفا کنند؛ به‌ویژه در شرائط فعلی که برجام شکست خورده و عوامل تهدیدکننده صلح و هم‌زیستی در سطح منطقه و در اشل بین‌المللی ‌بالا آمده و سخت تقویت شده‌اند، عطف توجه به دست آوردهای عظيم جهانی، تاريخی و دوران‌ساز قرارداد صلحی که در وستفالیای آلمان بسته شد، می‌تواند در تقويت مؤلفه‌های صلح در خاورمیانه بسیار موثر و سازنده باشد!

خاورمیانه امروز و جنگ‌های سی ساله‌ی اروپا

درواقع وضع امروزی غرب آسیا شباهت تمامی به اروپای دوره‌ی جنگهای قومی و مذهبی‌ای دارد که چهار صد سال پیش از این، یعنی ۱۶۱۸ میلادی آغاز گردید و به مدت سی سال تمام، مردم اروپا را به جان هم انداخت و به چنان قتل و غارت و کشت وکشتاری دامن زد که اروپا تا آن زمان نظیرش را ندیده بود! در آن فاجعه‌ی تاریخی نیز قدرت‌های بزرگ و کوچک اروپايی بر سر اختلافات ارضی و مذهبی یا اقتصادی و قومی و فرقه‌ای برضد هم ایستادند یعنی سی سال بلاانقطاع با بی‌مروتی تمام زدند و سوختند و کشتند؛ عاقبت دریافتند که همه بیچاره و بدبخت و باخته و قربانی‌اند؛ قربانی حوادث و وقایعی که از درک حقیقت آن ناتوان بودند، اما در مجموع به این درک و دریافت عمومی رسیدند، که با جنگ و جدال و ستیزه‌جویی به جایی نمی‌رسند!

باری درآن معرکه که دعوا و دشمنی کاتولیک و پروتستان حالت محوری داشت، فرانسه با اسپانیا درگیر بود، امپراتوری مقدس رم با فرانسه می‌جنگید، پرنس‌نشین‌های آلمانی علیه هم و برضد «امپراتور» بودند، انبوه توده‌ی عظیم کاتولیک و پروتستان نیز در جنگی نابودگر با هم مقابله می‌کردند؛ جغرافیای جنگ‌ها وسیع‌تر و گسترده‌تر می‌شد، تا حدی که عوامل تشديد کننده جنگ، پای هلند و لهستان و سوئد و دانمارک و سوئيس و روسيه را هم به آن جنگ و خودکشی جمعی کشاندند. صد البته هریک ازین ممالک هم به خیال خود، راست- ایمان و مُحق بودند، و مؤيد ِبه حمایت عیسای مسیح و ارواح مقدس مسیحی!

بالاخره بعد از ۲۵ سال قتل و غارت و ویرانگری، همه دریافتند که دارند به عبث می‌جنگند و در واقعیت دارند خودزنی و به‌طور جمعی خودکشی می‌کنند؛ زیرا که نفس اروپا عملا بند آمده بود، فقر و گرسنگی و مرگ و دربدری داشت بیداد می‌کرد و ریشهٔ زندگی انسان و حیوان می‌خشکید؛ فقط در آلمان یک چهارم جمعیت منطقه تلف شده بود. گرسنگی در برخی ازمناطق جنگی درحدی بود که ازگوشت مردگان تغذیه می‌کردند؛ تجاوز به زنان و کودکان به امری عادی تبدل شده بود زیرا بخشی از حقوق ِسربازان فاتح تلقی می‌گردید، لذا بیماری‌های مقاربتی مخصوصاً سفلیس سراسر قاره را فراگرفته بود بگونه‌ای که می‌گویند در بعضی از شهرهای آلمان و فرانسه، صد درصد سربازان حرفه‌ای که دعوی دینداری هم داشتند، به سفلیس مبتلا شده بودند.

در چنین شرائطی از بدبختی و تباهی جمعی بود که به اجبار روی به مذاکره و تبادل‌نظر آوردند تا با بحث و گفت‌وگو اختلافات را حلّ کنند و به آن جنگ ویرانگر خاتمه دهند! باری ۱۹۴ دولت بزرگ و کوچک همراه با ۱۷۹ قدرت تام‌الاختیار اروپايی پس از چهار سال مذاکره‌ی سخت ولی سازنده با حضور انبوه کارشناسان سیاسی و حقوقی و مذهبی از جمله با شرکت نمایندگان پاپ، پای سند صلحی در سال ۱۶۴۸ امضاء گذاشتند که به قرارداد صلح وستفالی معروف شد…

با آن صلح قاره‌ای بود که سوئیس از سلطهٔ اتریش بیرون آمد و مستقل شد. هلند هم کسب استقلال کرد. پرنس‌نشین‌های آلمانی نیز حق حاکمیت محدده‌ی خود را به دست آوردند و زمینه‌ساز شکل‌گیری نظام فدرالی در آلمان گشتند. از طرفی فرانسه هم بخش اعظم آلزاس و لورن را از آن خود کرد و سوئد نیز زمین و غرامت گرفت. مهمتر از همه اینکه پروتستانیزم تثبیت شد و باقی ماند!

باری آنچه به آن قرارداد بین‌المللی ‌ارزش فوق‌العاده تاریخی داده صرف استقلال هلند و سوئیس یا تثبیت موقعیت ِپروتستانتیزم یا مواردی از این دست نیست، بل روح صلح وستفالی، این افکار سازنده است که:

۱ – تنها با گفت‌وگوی صادقانه و مذاکرات صلح‌آمیز می‌توان به جنگ و درگیری‌های بین‌المللی ‌پایان داد، نه با زور ِسلاح و ستیزه‌جويی وروشهای خشونت آمیز…

۲ – برای برقراری صلح و امنیت عمومی باید امتیاز داد و گذشت کرد، یعنی با روحیه غلبه مطلق بر حریف یا کسب ِپیروزی یک طرفه، و شکست ِمطلق ِطرف‌های مقابل، از چنگ ِهیچ جنگ و ستیزه‌جويی ویرانگر و خانمان براندازی راه نجات و امکان خلاصی نخواهیم داشت!

۳ – هر قدرت کوچک و بزرگی بر سرزمین و محدودهٔ مربوطه حق حاکمیت دارد لذا به نام هیچ دین و عقیده و مذهبی نمی‌توان در امور داخلی دیگری دخالت کرد…

۴ – جنگ و دشمنی طولانی، سوای قتل و غارت و ویرانی، به اخلاق عمومی لطمه‌ای ویرانگر و جبران ناپذیر می‌زند. در واقعیت بددینی، بداندیشی، بدمذهبی و فساد و بداخلاقی نتیجه‌ی عینی و عملی هرجنگ و دشمنی طولانی و دراز مدتی است که بین ِدُول و ملل عالم به وجود می‌آید…

باری این حرکت صلح‌جویانه آغازی نو در روابط بین‌المللی ‌بود که در تکامل بعدی به صدور اعلامیه جهانی حقوق بشر، تشکیل سازمان ملل متحد و طرح اصل همزیستی مسالمت‌آمیز میان ملت‌ها منجر گردید و اساس و پایه‌ای شد برای برقراری صلح جهانی و ایجاد امنیت جمعی در دنیا!

نقش روشنفکران و متفکران صل‌حدوست در آن «قرارداد صلح»

اروپای پایمال شده و سوخته، از آن جنگ گران نجات نمی‌یافت اگر نمی‌بودند آن دسته از روشنفکران و متفکران و روحانیان ِصلح‌طلبی که کمر همت بستند و با تمام ظرفیت فکری علمی و اخلاقی خویش برای برقراری صلح و امنیت جمعی و پایان دادن به آن جنگ و جدال عمومی از جان و دل کوشیدند و تا به شاهان و جنگ سالاران و به اربابان  زَر و زور ضرورت برقراری صلح بین‌المللی ‌را تفهیم نکردند از پای ننشستند!

متفکران و معلمان بزرگی چون گروتیوس هلندی(۱۵۸۳-۱۶۴۵) معروف به پدر حقوق بین‌الملل مدرن و یا جان کُمه نیوس اهل چک(۱۵۹۲-۱۶۷۰)… با مسئله‌ی جنگ و صلح منفعلانه برخورد نکردند، منتظر تصمیم و تغییر سیاست شاهان و جنگ‌سالاران نماندند، نگفتند از ما کاری ساخته نیست باید خود حاکمان قدم جلو بگذارند و صلح بکنند؛ آنها ایده‌ی صلح را تبلیغ کردند، طرح و برنامه‌ی عمل دادند، کتاب نوشتند و توده‌ی مردم و ملل و دُول را بیدار کردند تا به نتیجه رسیدند. گروتیوس کتاب عظیم و مبارک خود یعنی «درباره حقوق جنگ و صلح» را که حاوی اندیشه‌های بلند و صلح‌طلبانه‌ی اوست سال ۱۶۲۵ میلادی درپاریس منتشر کرد. همانجاست که می‌گوید: «خداوندا اذهان حکام مسیحی را به نور الهی روشن و آنان را بر احترام به حق و قانون، اعم از حقوق و قوانین بشری یا الهی متوجه گردان، و این حقیقت را بر اذهان آنان منقوش بدار که وظیفه‌ی سترگ بر اعناق آنها نهاده شده است. آنان را آگاه ساز که رعایت و زعامت بر اشرف مخلوقات و محبوب‌ترین مخلوق ِخویش را به عهده‌شان واگذار کرده‌ای»*

و نیز گفتهٔ معروفی از جان کمنیوس است که می‌گوید: «ما همه شهروندان این عالم‌ایم، درخلقت مثل هم‌ایم، خون‌مان یکی است، پس این همه جنگ و کشتار چرا؟» ازیاد نبریم که با تلاش و کوشش این فعالان صلح بود که جمله معروف «انسان بالاتر از هر مکتب و عقیده و حقیقت است» در کوران جنگ‌های سی ساله مطرح شد و به شعار عمومی مردم اروپا مبدل گردید و در نهایت، این تلاش‌های انسانی و صلح‌طلبانه که خواست اکثریت توده مردم اروپا را بازتاب می‌داد به نتیجه رسید و صلح و امنیت در سراسر قاره برقرار شد، و از آن پس زمینه‌ی رشد و ترقی همه‌جانبه اروپای غربی فراهم آمد!

خانم شیرین عبادی، ایرانیان ِفعال درزمینه حقوق انسانی

آیا فکر نمی‌کنید که با توجه به تشابه اوضاع امروزی ِخاورمیانه با اروپای جنگ‌های سی ساله، منطقه ما هم نیازمند صلحی از نوع وستفالیاست؟ اگر چنین است و اگر این صلح‌خواهی، حق است، آیا فکر نمی‌کنید که حضور شما در این عرصهٔ انسانی و بین‌المللی بیشتر از  هر دسته و گروه دیگری ضروری و حیاتی است؟ فکر نمی‌کنید که شما هم راه آن متفکران و روشن‌بینانی را باید بروید که از چهار گوشه اروپا دست اتحاد بهم دادند و شرائط ذهنی ِگفت‌وگوی صلح، و طرح‌های عملی استقرار صلح و امنیت جمعی را فراهم آوردند. از طرفی چرا به یک فعال حقوق بشری مانند بانو عبادی جایزهٔ نوبل صلح داده می‌شود؟ زیرا زندگی در صلح و امنیت پایدار، اساسی‌ترین خواست و اصلی‌ترین حق بشری است یعنی مقدم برهر نوع حق و حقوق انسانی ماست؛ لذا تلاش برای تنش‌زدايی میان دولت‌های درگیر ِدر گرداب بلای منطقهٔ خاورمیانه، علی‌القاعده باید مهمترین حوزهٔ فعالیت روشنفکرانی باشد که در جهت احقاق حقوق انسانی تلاش می‌کنند!

باری وضع ِخاورمیانه‌ی جنگ و تروریسم‌زده دارد روز به روزبدتر و پیچیده‌تر می‌شود؛ زیرا با اخراج داعش از عراق و سوریه، این امید می‌رفت که اوضاع منطقه آرام‌تر و بهتر شود که با رفتن آمریکا از برجام آن امید و آرزو هم به باد فنا رفته و دور جدید‌ی از درگیریها و تنشها میان جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و اسرائیل و سعودی‌ها شروع شده که اگر با یک برنامهٔ جامع گفت‌وگوی ِصلح ِسراسری از تشدید آن تضادها و تنش‌های پرخطر پیش‌گیری نشود، عصر همه‌ی مصائب و بلایا برای خاورمیانه، به‌ویژه برای ایران ما آغاز خواهد شد!

نتیجه اینکه با تشدید ِتهدیدات ِمتقابل یا گستراندن ِدامنه‌ی دشمنی‌ها و ستیزه‌جويی‌ها از این دوزخ جنگ و تروریسم و آشوبی که در خاورمیانه است نمی‌توان نجات یافت. در معنا با اصرار در تداوم ستیزه‌جويی و دشمنی‌های گذشته به همین نقطه و مکانی خواهیم رسید که امروز رسیده‌ایم؛ پس تنها راه ممکن مذاکره و گفت‌وگو و دیالوگ میان قدرت‌های اصلی منطقه یعنی ایران، عربستان ، اسرائیل، ترکیه و مصر است که می‌تواند به یک مذاکره همه جانبه در منطقه منجر شود. با آغاز چنین گفت‌وگویی میان پنج قدرت و بازیگر اصلی خاورمیانه، برقراری دوستی و صلح سراسری و استقرار امنیت جمعی در منطقه، دور از دسترس نخواهد بود. روشن است که ترکیه و مصر و اسرائیل برای مذاکره مشکلی ندارند، منشأ مشکلات، امتناع جمهوری اسلامی ایران از شناسائی اسرائیل و گفت‌وگو با اسرائیلی‌هاست که به محور اصلی درگیری‌های منطقه تبدیل شده و به فتنه و فساد زیادی در خاورمیانه دامن زده و ایران را نیز در جهان ایزوله کرده است.

پایان سخن اینکه:

حضور افراد صاحب اعتبار بین‌المللی ‌نظیر شیرین عبادی و دکتر لاهیجی همراه با جمع روشنفکران و هنرمندان و نویسندگانی که غم صلح و امنیت منطقه‌ای و بین‌المللی دارند، برای استقرار صلح و امنیت در منطقه خاورمیانه امری واجب و ضروری است. اگر شما و جمع ایرانیان فعال در زمینه‌ی حقوق بشر با تماس و گفت‌وگوی صادقانه با همتایانتان در ترکیه و اسرائیل و ممالک عربی … طرح گفت‌وگوی صلحی را تهیه کنید وحمایت نهادهای مهم منطقه‌ای وبین المللی را هم جلب نمائید، تردیدی نداشته باشید که با عطف توجه به پشتیبانی و حمایت ملی و بین‌المللی موجود از صلح و تنش‌زدائی در منطقه، جنگ‌طلبان منطقه‌ای از جمله سران جمهوری اسلامی ایران نیز ناگزیر از تسلیم در برابرمنطق صلح و گفت‌وگو خواهند بود؛ والسلام.

زیرنویس:
*هوگو گروسیوس، کتاب «حقوق جنگ و صلح» ترجمه حسین پیران
محمد ارسی تگزاس
Mohammadarasi@gmail.com

برگرفته از ایران امروز

Print Friendly, PDF & Email