جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی و ضرورت حیاتی نهاد ائتلافی
جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی و ضرورت حیاتی نهاد ائتلافی در داخل و خارج
سخن آغازین
بیش از صد و شش روز، از آغاز جنبش انقلابی زن، زندگی ، آزادی می گذرد، نتیجه مهم این مبارزات، تثبیت هویت (ارزش ها،
باورها و ..) این جنبش است. شواهد نشانگر این است که شبکه های سازمانده و کنشگران میدانی در داخل کشور، در شرایط سرکوب لجام گسیخته، قادربه هویت سازی جنبش انقلابی در چارچوب شعار محوری زن، زندگی، آزادی شده اند، هویت این جنش، دموکراسی خواهی وهدف آن تحول دموکراتیک در ایران است.
اکنون که مرحله غلبه براستبداد در ایران وارد دور تازه ای شده است، مهمترین مسئله، چشم انداز سیاسی پیش روی این جنبش است. موضوع اصلی این چشم انداز این است که چگونه این جنبش انقلابی مسالمت آمیز می تواند به هدف اصلی خود یعنی گذار از رژیم استبدادی ولی فقیه، و برپائی دولتی دموکراتیک مبتنی بر اراده مردم در ایران، دست یابد.
تجارب انقلاب ها و جنبش های انقلابی دموکراتیک در مناطق و جوامع مختلف، در چند دهه ی اخیر، مبین این است که در جنبش های انقلابی موفق، اولا: مولفه های داخلی، شاخص تعیین کننده ای در سرنوشت آنها داشته اند و ثانیا: انقلاب های موفق، دو مرحله تخریبی و تاسیسی را، پش سر گذاشته اند.
مولفه های تعیین کننده داخلی در مرحله غلبه بر استبداد( تخریبی)، از یکسو ادامه مبارزات شبکه های سازمانده و کنشگران میدانی در داخل کشور و از سوی دیگر پیوستن همه طبقات، اقشارو گروه های متفاوت اجتماعی در ایران در پوشش سازمان های اتحادیه ای، صنفی، مدنی ، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و حتی دینی وغیره، با برپایی اعتصابات، تحصن ها و.. است.
در عین حال اما یکی از آسیب های جدی شبکه های سازمانده و کنشگران میدانی، عدم توانایی آنها در نهادسازی سیاسی در جریان اعتراضات و پس از آن است؛ برای مثال این شبکه ها در توئیتر یا فیس بوک، تنها می توانند به شکل دهی اعتراضات و سرنگونی حکومت کمک کنند؛ اما به تنهایی توانائی برنامه ریزی برای اداره حکومت را ندارند.
شکی هم در این نیست که تشکل های اتحادیه ای، اجتماعی، صنفی و مدنی زنان، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان ، کامیون داران و.. نقش قابل توجه ای در تضعیف رژیم ایفا می کنند، آنها هم نیز به تنهایی نمی توانند مسئله مهم انتقال قدرت را به سرانجام برسانند. در این جاست که مسئله خلاء یک نهاد سیاسی که همه در آنجا حضور داشته باشند، در لحظه کنونی اهمیت حیاتی دارد و تردیدی در این نیست که این نهاد سیاسی باید با مشارکت همه، همزمان در داخل و خارج شکل گیرد.
در این رابطه پیشنهاد تشکیل “کنگره ملی” یا “شورای انتقال قدرت” راه حل های سنجیده ای هستند.
مرحله تاسیسی و نهاد ائتلافی
با غلبه بر استبداد، جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی، وارد فاز تاسیسی می شود و این مرحله بنیادی و اصلی این انقلاب دموکراتیک است، زیرا هر انقلاب پیروزمند، نیازمند انتقال قدرت و ایجاد نظم سیاسی نوین است. مهمترین عامل موثر بر نهادمندی سامان سیاسی نوین ، نیرو های محرکه این جنبش انقلابی هستند.
با توجه به گذار سیاسی از پایین در جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی ، منبع تغییر، زنان و مردان از همه طبقات، اقشارو گروه های متفاوت اجتماعی ، نحبگان سیاسی برخاسته از درون اپوزیسیون و همچنین اپوزیسیون برونمرز هستند، به عبارت دیگر نیروی دگرگون کننده ، نیرویی فرا طبقاتی است.
با توجه به این مشخصه، این انقلاب نه تنها به دگرگونی کامل ساختار سیاسی، بلکه به انقلاب اجتماعی و تغییر و گسست تمام روندها و حهت گیری ها منجر می شود.
گذار دموکراتیک این جنبش انقلابی به عواملی مانند میزان شکاف ها یا انسجام ها، بقا یا کسست ایدئولوژیک، قومی، مذهبی و…، مشارکت و رقابت نیروهای محرکه آن وابسته است. براین مبنا اگر نیروهای محرکه ای این انقلاب دچار شکاف های نا همکن فکری – نظری در رابطه با چگونگی انتقال قدرت و بنای ساختاری دولت نوین و گفتمان های دولت آتی باشند و درجامعه نیزاین شکاف ها موجود باشد، سرنوشت این جنبش انقلابی و تاسیس دولت نوین یا به عبارت دیگر تحول دموکراتیک در ایران با چالش های عمیقی روبرو خواهد بود ، وجود این چالش ها و همچنین ناامنی های ناشی از مولفه های دوره انتقال، می تواند احتمال بازگشت به اقتدارگرائی جدید را فراهم سازد.
با نتیجه گیری از مباحث بالا می توان گفت، که تجربه گذارهای موفق حاکی از آن است که مبارزه برای دموکراسی در دو جبهه جاری است، ازیکسو علیه سیستم اقتدارگرا و ازسوی دیگررقابت با متحدین خود برای کسب موقعیت بهتر در سیستم جدید.
درشرایط ضعف نهادمندی سیاسی درایران و برونمرز و همچنین وجود فضای سیاسی چند پاره و نامنسجم درمیان گروه های متفاوت و نخبگان سیاسی برون از قدرت و به تبع آن وجود مشکلات موجود درمشارکت سیاسی اپوزیسیون، تشکیل “کنگره ملی” یا “شورای انتقال قدرت” ضرورتی حیاتی دارد.
در چارچوب هر دو طرح بیش از دویست نفرکه نماینده همه جریانات سیاسی، اتحادیه ای، صنفی و مدنی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی و دینی در ایران و در برونمرزهستند، دور هم جمع می شوند. و از این طریق ایجاد پیوندهای ارگانیک و ارتباطی میان این گروه ها و نخبگان و در نهایت کمک به برپائی ائتلاف سراسری اپوزیسیون ممکن است.
جهانی شدن جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی
با نگاهی به همه جنبش های انقلابی دردو سه دهه اخیر، جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی در ایران دامنه بین المللی گسترده تری یافته است، از این رو با قطعیت نسبی، می توان از جهانی شدن این جنبش سخن گفت، واقعیت این است که این موضوع یک مسئله تصادفی نیست، ترکیب دو فراینده ملی و بین المللی حاصل این جهانی شدن است :
الف- ویژگی های خاص جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی در ایران
این جنبش انقلابی در شرایطی علیه رژیم استبدادی ولی فقیه آغاز شد که رژیم اقتدارگرای فرد محور در ایران با ژئوپلیتیک پر خطر در منطقه و جهان، در انزوای کامل قرار داشت.
جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی در ایران، به دلیل سه ویژگی خاص به سرعت جهانی شد:
– نقش محوری زنان، یکی از ویژگی های مهم این جنبش انفلابی است و این در شرایطی است که در این دو دهه آغاز قرن جدید ، امواج جنبش اجتماعی زنان در عرصه جهانی، هر روز گسترده تر می شود.
– نقش محوری جوانان ( زن و مرد)، ویژگی دیگر این جنبش انقلابی است. آمال و آرزوهای جوانان ایران در این جنبش انتخاب آزادانه نحوه زندگی اجتماعی و سبک زندگی است و از این رو است که آنها به مقابله با آمریت دینی در این عرصه برخاسته اند، میل به آزادی خواست همه جوانان خاورمیانه و آفریقای شمالی است و یا به عبارت دیگر همه جوانان در جهان است.
– گفته می شود که بیش از ۶ میلیون شهروند ایرانی در برونمرز زندگی می کنند، این در حالی است که ایرانیان برونمرز یکی از سیاسی ترین گروهای مهاجر و تبعیدی هستند. پشتیبانی و حمایت گسترده ایرانیان برونمرز در بیش از بیست کشورجهان از جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی، ابعاد جهانی این جنبش را افزایش داده است.
ب- جهانی شدن سیاست داخلی
جهانی شدن سیاست داخلی، محصول فرآیند” جهانی شدن” است. فرایند “جهانی شدن” که در چند دهه اخیر در عرصه های اقتصاد، تکنولوژی،ارتبا طات و سیاست خارجی بازتاب یافت، به سرعت به فرو ریزی مرزها و تضعیف حاکمیت دولت های ملی منجر شده است، در این رابطه اصطلاح ” جهان مسطح است” که نام کتابی از توماس فریدمن است ، گویای وضعیت امروزی جهان ما است.
نمود های اساسی جهانی شدن سیاست داخلی عبارتند از:
امنیت دیگر یک موضوع داخلی نیست و همچنین اقتصاد جهانی چنان دگرگون شده است، که هیچ دولتی قادر به حفظ استقلال خود، در عرصه سیاست گذاری اقتصادی نیست.
نتیجه دیگر جهانی شدن سیاست داخلی، افزایش و نقش سازمان های بین المللی و فراملی، در عرصه سیاست داخلی است.
طی دهه های اخیرفهرست چالش های داخلی که بدون ارجاع به زمینه های جهانی نمی توان بدان پرداخت هم در حال افزایش است و در همین رابطه، امر تصمیم گیری سیاسی حتی در سیاست داخلی نیز، بین المللی شده است. چالش هایی نظیر تغییرات اقلیمی، پناهندگان، بیماری های واگیر، حقوق بشر و… را نمی توان در چارچوب ملی حل نمود.
شکل گیری فرهنگ های فراملی، اکنون باعث گسترش ارزش ها و میل به انتخاب آزادانه نحوه زندگی اجتماعی و سبک زندگی در جوانان در جهان شده است.
و مهمتر از همه آنچه که به موضوع این نوشته بر می گردد، تغییر چهره سیاست و دگر گونی های سیاسی در جوامع اخیر است.
یکی از نشانه های این دگرگونی، کاهش امکان کنترل و سرکوب دولت های داخلی به طور مشخص حکومت های اقتدارگرا علیه مخالفین داخلی و اپوزیسیون است، ممکن است هنوز این دولت ها، قدرت سرکوب فراوانی داشته باشند، ولی روز به روز امکان به کارگیری آن، برای آنها کمتر می شود.
دگرگونی دیگر سیاسی، تضعیف و کمرنگ شدن جایگاه احزاب و اتحادیه ها، در مقابل جنبش های اجتماعی، اعتراضی و انقلابی جدید با گستره و پایگاه های فراملی است و در این رابطه است که نقش بازیگران بین المللی و فراملی قابل اهمیت است.
سر انجام اینکه به جای جنبش های چریکی و انقلابات توده ای، اکنون دگر گونی های سریع ، مسالمت آمیز و کمتر خشونت آمیز، یعنی انقلاب های دموکراتیک، در دستور کار معترضان و مبارزان است.
نتیجه:
با تامل به دو مرحله تخریبی و تاسیسی تحول دموکراتیک در ایران ، ویژگی های خاص جنبش انقلابی زن، زندگی، ازادی و جهانی شدن سیاست داخلی، صرورت ایجاد نهاد ائتلافی در داخل و خارج حیاتی است.
اخبار روز