40 تصوير از اقتصاد ايران: اقتصاددانان در گفت و گو با روزنامه «ايران»

تنها يك جمله يا چند كلمه، نه با طول و تفسير و اعداد و ارقام پيچيده. چهره اقتصاد ايران را به همين كوتاهي هم مي توان ترسيم و تحليل كرد. 40 اقتصاددان، فعال اقتصادي و مدير تشكل به همين كوتاهي اقتصاد ايران را توصيف كرده اند. برخي كوتاه و هشدار دهنده و برخي طولاني تر و با دوز هشدار بيشتر. نيازي به گفت و گو و مقاله هاي بلند و طولاني نيست. برآيند تمام نظرات اين است كه بدنه اقتصاد ايران نيازمند اصلاحات عميق است. اقتصاد ايران در بيش از چهاردهه گذشته روزهاي پر فرازو نشيب بسياري را به خود ديده كه در اغلب اين روزها تحريم و محدوديت هاي بين المللي ميهمان آن بوده است، اما از نگاه اقتصاددانان تحريم تنها خار فرورفته در چشم اقتصاد ايران نيست و خارهاي ديگري نيز آن را آزار مي دهد. از ميان تحليل ها و بررسي هاي كارشناسانه هم اكنون اقتصاد ايران با شش ابرچالش روبه روست. صندوق هاي بازنشستگي درآستانه ورشكستگي، بحران آب، محيط زيست، بيكاري، بودجه دولت و نظام بانكي ابرچالش هايي هستند كه قاطبه اقتصاددانان درباره وجود و نزديكي آنها اتفاق نظر دارند و هشدار مي دهند كه بخش عمده اي از اين ابرچالش ها زيرساختي بوده و در طول سال ها برروي هم انباشته شده تا اكنون به يك بحران قريب الوقوع تبديل شده اند. دراين شرايط دولت كار بسيار دشواري را پيش رو دارد. دولت بايد دركنار رفع و رجوع مسائل روزمره كشور كه هر روز برآن افزوده مي شود، برنامه اي استراتژيك نيز براي مديريت اين شرايط تدوين و اجرايي كند. درهمين راستا «ايران» با استقبال از دريافت و انتشار نظرات كارشناسي درباره مهمترين معضلات اقتصاد ايران وراه هاي برون رفت از آن، دراين گزارش سعي كرده است در كوتاه ترين روش شمايي از مشكلات اقتصادي ايران ارائه دهد. چه آن كه 40 اقتصاددان، كارشناس اقتصادي و فعال اقتصادي به عنوان نمايندگان طيف هاي مختلف جامعه احساس خود را از وضعيت اين روزهاي اقتصاد ايران بيان كرده اند.«ايران» اين آمادگي را دارد كه پس از اين طرح موضوع از سوي اقتصاددانان و فعالان اقتصادي و انتقال آن به سياستگذاران، راهكارهاي آنان براي برون رفت از وضعيت كنوني را نيز منتشر كند.

محمد اديب، استاد دانشگاه اصفهان: تورم، تحريم، مجلس كم اثر، دولت ناتوان و پير، نااميدي به بهبود، ابهام در آينده.

جعفر خيرخواهان، اقتصاددان: اقتصاد بسته فسادزاي مريدپرور كه فراري دهنده سرمايه گذار و كاهنده ثروت ملي است.

داود سوري، عضو هيات علمي موسسه آموزش عالي بانكداري: جوجه اردك زشت

سيدعلي مدني زاده، عضو هيات علمي دانشكده اقتصاد دانشگاه صنعتي شريف: اقتصاد ايران؛ كودك با استعداد بدسرپرست

وحيد محمودي كارشناس اقتصادي: اقتصاد ايران با شرايط دشوار هم آيندي و هم برآيندي كثيري از چالش ها روبه رو است.

زهرا كريمي ،استاد دانشگاه مازندران: بحران زده، بيمار و گرفتار

رضا بوستاني،  اقتصادان: فاقد مديريت اقتصادي.

احمد حاتمي يزد، كارشناس بانكي: مهم ترين مشكل ما تحريم اقتصادي امريكاست كه مسائل بانكي را قفل كرده و نقل و انتقال وجوه را غيرممكن كرده است.

مهران بهنيا، اقتصاددان: اقتصاد ايران در وضعيتي ناپايدار قرار دارد و تداوم سياست هاي كنوني سبب خواهد شد ماه هاي پيش رو و سال آتي يكي از دوره هاي دشوار اقتصاد ايران از نظر شاخص هاي اقتصادي طي چند دهه گذشته باشد. لذا تغيير در پارادايم سياستگذاري اقتصادي يك ضرورت و به تعبيري حياتي اين روزهاي اقتصاد كشور است.

ارغوان فرزين معتمد، كارشناس اقتصادي: اقتصاد ايران از بيماري بي تعادلي رنج مي برد كه اين بيماري به دليل استفاده مكرر از داروهاي سرمايه اي مزمن شده است. درمان اين بيماري جز با تركيب داروهاي سرمايه اي و اجتماعي ممكن نيست.

علي فرح بخش، كارشناس اقتصادي: اكنون در اقتصاد ايران همه چيز در تعليق است.

علي فاضلي، رئيس اتاق اصناف: اقتصاد ايران بيمار است، درمان اين اقتصاد در كوچك سازي دولت و واگذاري اقتصاد به مردم بويژه بنگاه هاست.

كامران ندري، عضو هيات علمي دانشگاه امام صادق: مواهب نفتي، هميشه مشكلات عميق اقتصادي ما از جمله رانت و فقدان انضباط مالي را پوشانده است و مشكلات امروز ما ريشه در اين امر دارد.

محمدقلي يوسفي، استاد دانشكده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبايي: اقتصاد ايران در برزخ قرار دارد و مثل مناطق جنگ زده و غارت شده است.

فتح الله تاري، استاد دانشگاه علامه طباطبايي: اقتصادي كه مديران در حاكميت بايد به وظيفه نظارتي خود توجه كنند.

علي رحماني، عضو هيات علمي دانشگاه الزهرا: اقتصاد ما در يك وضعيت بحران زده و بلاتكليفي است و نياز به يك برنامه واقع گرايانه و مورد توافق گروه هاي ذينفع دارد تا از سرمايه هاي انساني و مالي حمايت شود.

عباس هشي، تحليلگر بازار سرمايه: ريشه ناآرامي ها و بحران پولي در فساد، رانت و تبعيض است و متاسفانه دولت عزمي براي مبارزه با علت اصلي بحران اقتصادي كشور ندارد.

ميثم هاشم خاني، تحليلگر اقتصادي: اقتصاد ايران مي تواند با نرخ رشد بالا، فقر و نابرابري كم پيش برود اگر موانع راه اندازي كسب و كار را به حداقل برسانيم.

علي مزيكي، تحليلگر اقتصادي: اقتصاد كشور در يك وضعيت آچمز قرار گرفته است بويژه اگر مكانيسم قيمت ها را آزاد بگذاريم به نفع توليد و به ضرر اقشار آسيب پذير است و اگر كنترل كنيم به ضرر توليد گام برداشته ايم.

احمد روستا، جامعه شناس: اقتصاد ايران در جهت گيري ها، سياست ها و رفتارهايش مبهم عمل مي كند. هيچ چيزي قابل پيش بيني و شفاف نيست و دولتمردان و بخش خصوصي ما بايد مديريت در شرايط ابهام را ياد بگيرند.

محسن جلال پور، رئيس سابق اتاق بازرگاني ايران: در حوزه سياسي هيچ اقدامي به اندازه بازسازي اميد و بازگرداندن اعتماد به جامعه اهميت ندارد. در حوزه اقتصادي بازگرداندن ثبات به رفتار دولت و پيش بيني پذير كردن سياست ها اهميت فوق العاده دارد. در حوزه اجتماعي به حداقل رساندن دخالت ها در سبك زندگي مردم بسيار مهم و تعيين كننده است.در حوزه ديپلماسي تعريف منافع ملي و ترميم رابطه با جهان بايد در اولويت قرار گيرد. در حوزه حكمراني تغيير فكر و تغيير انگاره نقش كليدي در پيشبرد اهدافي كه اشاره كردم دارد.

فرشيد پورحاجت، رئيس اتحاديه كانون سراسري انبوه سازان: آرزوي آرامش و ثبات براي اقتصاد

ايرج رهبر، رئيس انجمن صنفي انبوه سازان تهران: شرايط اقتصادي مناسب مردم ايران نيست.

مصطفي قلي خسروي، رئيس اتحاديه املاك: اقتصاد از حالت بيماري هم گذشته است.

محمد شفيع ملك زاده، رئيس اتحاديه هاي سراسري نظام صنفي كشاورزي: اقتصاد جوابگوي زحمت توليدكنندگان نيست

آلبرت بغزيان، كارشناس اقتصادي: اقتصاد كشور در اكثر حوزه ها بلاتكليف است. براي بخش هاي اقتصادي بايد تصميم مشخص گرفت.

محمدرضا نجفي، منش رئيس انجمن صنايع همگن قطعه سازي: اقتصاد كشور با تحريم هم تهديد و هم فرصت است بايد سعي كنيم كه تهديدها را به فرصت تبديل كنيم.

بهمن آرمان، كارشناس اقتصادي: تحريم و اثرات آن غيرقابل انكار است. ولي با هدايت نقدينگي به سمت فعاليت هاي غيرمرتبط با تحريم ها مي توان از آن عبور كرد.

هادي حق شناس، كارشناس اقتصادي: عدم تخصيص بهينه و مناسب منابع.

ولي الله محمد ولي، رئيس اتحاديه طلا و جواهر: نابه ساماني بازار ارز و عمل نكردن بانك مركزي به تعهدات خود.

حسين سلاح ورزي، نايب رئيس اتاق بازرگاني ايران: صعوبت موجود در فضاي كسب و كار كشور مهم ترين عامل بازدارنده و محدود كننده اقتصاد كشور، حتي بيشتر از تحريم هاي دشمنان است.

محمد علي خطيبي، كارشناس انرژي و نماينده اسبق ايران در اوپك: اقتصاد ايران در شرايط تحريم قرار دارد و اين تحريم همان اندازه كه نقطه ضعف است، مثبت نيز ارزيابي مي شود. از اين جهت كه مي توانيم نقاط ضعف را شناسايي و رفع كنيم. خام فروشي بزرگترين نقطه ضعف اقتصاد ايران است كه اميدوارم در دولت و مجلس امسال اين دندان لق را در بودجه بندي سال 1398 بكشند. كاهش و يا صفر كردن وابستگي بودجه ايران به نفت مي تواند پاسخ واقعي و عملي ايران به كساني كه تحريم كردند باشد.

سيد مهدي حسيني، كارشناس ارشد انرژي: وضع اقتصاد ايران خوب نيست. مهمترين غفلتي كه در اين رابطه شده و فرصتي كه از دست رفته، «عدم تنظيم روابط بين المللي و توليد ثروت »است. ما بايد شكارچي فرصت ها باشيم اما متاسفانه فرصت هاي زيادي را از دست داده ايم. چراكه در داخل اجماع و تعامل وجود ندارد. اين مشكلات باعث شده كه امروز اقتصادي ضعيف و بيمار داشته باشيم.

نرسي قربان، كارشناس بين الملل انرژي: اقتصاد ايران داراي پتانسيل هاي بسيار بالايي است كه بايد با تعامل جهاني و تخصص گرايي از آن استفاده شود. متاسفانه امروز هر دو بخش با مشكل مواجه ايم.

محمدرضا بهرامن، رئيس خانه معدن: دولت در مهار نقدينگي 1700 هزار ميليارد تومان و استفاده آن در جريان توليد كشورتوانايي ندارد.

مهدي پورقاضي رئيس كميسيون صنعت و معدن اتاق بازرگاني ايران: اقتصاد ايران، اقتصادي است كه پوپوليسم روي آن حاكم است و هيچ تئوري روشني براي توسعه ندارد.

***

نقد عوامانه يا تحليل كارشناسانه
گفت و گوي «ايران» با محمد فاضلي درباره خلا ارتباطي طبقه قدرت و نخبه با مردم

نويسنده: ريحانه ياسيني

«يارانه بنزين در يك سال، معادل 4.8 برابر هزينه لازم براي تكميل شبكه مترو تهران است كه خود تكميل شبكه مترو معادل روزانه 6.5 ميليون ليتر بنزين صرفه جويي مي كند.ما ملت ايران از خودمان بپرسيم چرا هزينه اي معادل 180 ميليون سفر مترو در روز فقط به ثروتمندترين بخش جامعه و قاچاقچيان بنزين در قالب، يارانه بنزين در هر روز داده مي شود؟» محمد فاضلي، جامعه شناس اقتصادي در يكي از آخرين مطالب كانال تلگرامي خود مساله  يارانه سوخت را چنين با زباني ساده تبيين كرده است. او يكي از چهره هاي علمي است كه طي يكي دو سال اخير به طور مستمر در فضاي مجازي حضور فعال داشته است. فاضلي در معرفي انديشه خود مي گويد:«من به ضرورت انديشه ورزي جامعه شناختي با رويكرد ميان رشته اي بالاخص در تركيب با تاريخ و اقتصاد، معطوف به عرصه سياست اجتماعي و توام با مشاركت اجتماعي و سياسي فعال قائل هستم.» او مباحث خشك اقتصادي را به مطالب كنجكاوي برانگيز اقتصاد اجتماعي و اقتصاد رفتاري تبديل مي كند و توانسته در كانال خود حدود 26 هزار مخاطلب جلب كند، اگرچه هر نوشته او، بارها بيشتر از اين ميزان ديده مي شود. با تمام اين ها، فاضلي، معتقد است كه كانال هاي تلگرامي و فضاي مجازي نمي توانند خلا گفتماني ميان طبقه قدرت و نخبه با مردم را پوشش دهد و هنوز هم درعصر شبكه اي شدن، در ايران رسانه هاي اصلي مانند تلويزيون، بيشترين اثرگذاري را در رفتار اقتصادي مردم دارند، به همين دليل هم تلاش هاي شخصيت هاي علمي در كانال هاي شخصي شان به نتايج جدي در تغيير رفتار اقتصادي نمي انجامد. اين استاد دانشگاه شهيد بهشتي با نگاهي اين چنين پاي گفت وگو با روزنامه ايران نشسته است.

جامعه ايراني بسياري اوقات خود را درباره هر مساله اي صاحب نظر مي داند، اين در حوزه علوم انساني نمود بيشتري دارد. مردم براحتي به خودشان اجازه نمي دهند كه درباره سرطان معده و روش هاي درمان آن اظهارنظر كنند، اما در حوزه سياست و اقتصاد هر كسي خود را صاحب نظر مي داند و همه براحتي درباره مسائلي مانند نرخ ارز، روابط اقتصادي با جهان و… اظهارنظر و تحليل مي كنند. اين ويژگي اجتماعي چه آسيب ها و فوايدي در حوزه اقتصاد و بخصوص اقتصاد رفتاري دارد؟

مردم نزد پزشك مي روند درباره دردشان اظهارنظر مي كنند و براي مثال مي گويند كه سر يا اندام ديگرشان درد مي كند و شرحي از وضع بدن خود ارائه مي كنند. آنها بنا به دانسته هاي شان يا ارتباط شان با بقيه كه همان عارضه را داشته اند، حدس هايي هم درباره علت و درمان بيماري شان در ذهن دارند. نوع مواجهه عموم مردم با مسائل اقتصادي و اجتماعي هم همين گونه است. درست است كه   گفته هاي عموم مردم درباره مسائل اقتصادي و اجتماعي به دليل نزديكي ذهني شان به مسائل است و آنها تصور مي كنند تخصص بيشتر يا فهم علمي تري دارند، اما نسبت فرد غيرمتخصص با هر مساله اقتصادي و اجتماعي، از نسبت او با بيماري ها در پزشكي خيلي متفاوت نيست. بيمار احساس مي كند سرش درد مي كند ولي فهم دقيق تر مساله به آزمايش نياز دارد و به همين نسبت مردم احساس مي كنند از زندگي شخصي شان راضي نيستند يا اقتصاد خوب كار نمي كند و براي فهم دقيق تر مساله و بالاخص راه حل آن بايد علوم اقتصادي و اجتماعي را به كار گرفت.

تصور مي كنم اين ويژگي خوبي ها و بدي هايي دارد. خوبي اش اين است كه مردم به خود اجازه مي دهند مشاركت در نظام اجتماعي و تاثيرگذاري بر تصميم گيري ها را مطالبه كنند. فردي كه براي خود شان دانايي قائل است، منفعل نيست و مشاركت مطالبه مي كند. اين در حالي است كه بيمار ممكن است در برابر پزشك منفعل شود. روابط قدرت در عرصه مسائل اقتصادي و اجتماعي دشوارتر از عرصه پزشكي يا مهندسي برقرار مي شوند. بدي اين واقعيت هم آن است كه مقاومت در برابر تصميم گيري و اجرا بيشتر مي شود. اين مقاومت همواره منفي و غيرسازنده نيست اما مقاومتي كه در برابر تصميم كارشناسي و درست شكل مي گيرد مي تواند غيرسازنده باشد. اين را هم بايد متوجه باشيم كه اين نوع دانستني هاي مردم، ارزشمند هم هست و شناخت آنها مي تواند دلايل كنش هاي آنها را نيز نشان دهد.

با فراگير شدن شبكه هاي اجتماعي، احساس همه چيزداني در عامه مردم بيشتر شد. در گفت وگوهاي روزمره حرف هاي زيادي شنيده مي شود كه مردم اطلاعات اقتصادي شان را به «تلگرام» ارجاع مي دهند. اين ويژگي دموكراتيك شبكه هاي اجتماعي چه تاثيراتي در جامعه ايراني و فهم اقتصادي مردم داشت؟

من در سوال قبلي گفتم كه اظهارنظر مردم درباره مسائل اقتصادي و اجتماعي، اصلا خصيصه بدي نيست و بخشي از ظرفيت مقاومت شان در برابر تحميل برخي اراده ها بر ايشان است. همه چيزداني و ارجاع به تلگرام براي متخصصان، بوروكرات ها، تصميم سازان و تصميم گيران خصيصه ناپسندي است و اگر آنها هم مرجع استنادشان تلگرام باشد و دانش شان به شبكه هاي مجازي خلاصه شود، فاجعه است؛ اما اينكه عموم مردم غيرمتخصص براي برخي مسائل به تلگرام استناد كنند، ايرادي ندارد. البته مي توان برخي آسيب هاي ناشي از اين وضعيت را با ارتقاي سواد رسانه اي كاهش داد. كسي كه سواد رسانه اي داشته باشد صاحب نگاهي انتقادي و باريك بيني هايي در ارزيابي هر محتواي رسانه اي مي شود كه سطح آسيب پذيري او در برابر محتواي شبكه هاي مجازي را كاهش مي دهد.

اين نكته نيز بسيار مهم است كه فرد از چه مسيرها و مجراهايي اطلاعات دريافت مي كند. فرد اگر كتاب بخواند، روزنامه مطالعه كند و شبكه هاي اجتماعي را نيز با سواد رسانه اي كافي ملاحظه كند، احتمال آسيب پذيريش كم مي شود. منحصر شدن مسيرهاي دريافت اطلاعات فقط به يك رسانه – خواه تلويزيون، شبكه هاي اجتماعي يا بخش محدودي از فضاي مجازي – سطح آسيب پذيري را افزايش مي دهد. اگر مشكلي در استفاده از شبكه هاي اجتماعي احساس مي شود، بيش از آنكه از ماهيت ابزاري به نام فضاي مجازي يا شبكه هاي اجتماعي ناشي شود، محصول پايين بودن سواد رسانه اي و باريك شدن گستره دريافت اطلاعات توسط افراد است.

 بعد از مدتي كه كانال هاي طنز و سرگرمي و خبري اقبال زيادي بين مردم پيدا كردند، مسئولان و كارشناسان مختلف به تب و تاب حضور بي واسطه در شبكه هاي اجتماعي افتادند و كانال هايي به اسم خودشان تاسيس كردند. در حوزه مسئولان اقتصادي، به نظرتان اين بي واسطگي ارتباط بجز رسانه شخصي تلفن همراه، توانست فضاي تازه اي براي ارتباط مردم و مسئولان ايجاد كند و خلا گفت وگو بين مردم و مسئولان را پوشش دهد؟

شما وقتي از يك مسئول شناخته شده حرف مي زنيد يعني كسي كه حداقل روزانه بيش از 15 ساعت از وقتش صرف امور اداري، جلسات، رسيدگي به كارتابل ها و بقيه وظايف مسئوليتش مي شود. اين آدم نمي تواند وقت زيادي را براي بررسي كانال هاي ارتباطي خودش با مردم در فضاي مجازي صرف كند.

مسئول شايد به طور كلي تصويري از مواجهه مردم با او براي مثال كامنت هاي مردم در صفحه اينستاگرام يا توئيترش به دست آورد، اما اين شناخت اجمالي است. آنها اغلب براي بيان حرف خودشان وارد اين فضاها مي شوند و تعامل منسجم تر نيازمند داشتن تيمي از افراد است كه بازخوردهاي مردم را جمع بندي، خلاصه سازي و طبقه بندي كنند. مسئولان اگر چنين تيمي در اختيار داشته باشند و راهبرد ارتباطي مشخصي را در ارتباط با مردم دنبال كنند، ممكن است موثر باشد اما به صرف بودن در فضاي مجازي دستاوردي نخواهد داشت.

 بررسي كانال هاي شخصي چهره هاي علمي كه مطالب اقتصادي را به زبان ساده بيان مي كنند، نشان مي دهد كه توانسته اند چند ده هزار مخاطب جلب كنند. آيا اين مطالب در رفتار اقتصادي عيني مردم و آگاهي آنها هم تاثيري دارد؟

من همواره به اين اعتقاد داشته ام كه بايد دانش – در همه رشته ها و بالاخص حوزه علوم اقتصادي، اجتماعي و سياستگذاري – را براي مردم سهل الوصول و قابل دسترس ساخت. تحليلگران اقتصادي اميدوارند از طريق كانال هاي شان هم بر مردم و هم بيش از آن بر تصميم سازان و تصميم گيران اثر بگذارند. شعاع تاثيرگذاري كانال هاي تلگرامي به دلايلي خيلي زياد نيست، يعني براي دسترسي به عموم مردم كفايت نمي كنند و جايگزين رسانه هاي سنتي نظير تلويزيون نمي شوند. متخصصاني استدلال مي كنند كه اصلا رشد رسانه اي نظير تلگرام در ايران نتيجه ضعف رسانه هاي فراگيري نظير تلويزيون است. نبايد انتظار داشت كه كانال هاي تلگرامي نقشي فراگير ايفا كنند، اما مي توانند برخي گروه هاي سياستگذار را تحت تاثير قرار دهند. اين نكته را نيز مد نظر داشته باشند كه اغلب كساني كه به يك كانال تلگرامي مي پيوندند و دنبال كننده مطالب آن مي شوند به نوعي با نويسنده كانال همفكر و همراه هستند. معني اين حرف آن است كه كاملا احتمال دارد آنچه به عنوان تحليلگر ارائه مي كنيد فقط در بين همفكران خودتان توزيع شود و اصلا مخالفان آن ايده را مخاطب قرار ندهد. كانال هاي تلگرامي اما در شرايط ضعف بقيه رسانه ها، ابزار مناسبي براي ارتباط گيري هستند.

در فضاي بي اعتمادي به سياستمداران در بحران هاي اقتصادي، فكر مي كنيد اقتصاددانان و كارشناسان اقتصادي توانسته اند گفتمان تازه اي ايجاد كنند و با مردم صحبت كنند؟

من فقط مي توانم بگويم كه عده اي تلاش مي كنند سخنان جديدي با مردم بگويند و اعتمادسازي كنند يا حداقل نشان دهند كه راه هاي بهتري نيز براي اداره كشور و بهبود وضعيت وجود دارد، ولي مطمئن نيستم كه اين عده بتوانند در عدم همراهي مسئولان، موفقيت زيادي داشته باشند. تصورم اين است كه خود فعالان فضاي مجازي نيز مي دانند كه مخاطبان حرف هاي شان گاه از دايره يكصد هزار نفر هم فراتر نمي رود و اين ميزان براي شكل دادن به گفتمان و مسيري كارآمدتر كفايت نمي كند، اما اميدوارند كه مخاطبان شان از اقشار تاثيرگذار، تصميم سازان و سياستگذاران باشند و بتوانند اصحاب قدرت را به در پيش گرفتن سياست هاي جديد متقاعد كنند. نخبگان، بيش از آنكه با مردم حرف بزنند، با نخبگان ديگري سخن مي گويند كه هم واسطه آنها با مردم و هم واسطه شان با نخبگان قدرت هستند. اگر از اين منظر نگاه كنيم، اين نوع فعاليت رسانه اي در فضاي مجازي بتدريج اموري را متحول مي كند، اما خيلي بتدريج و با زحمت بسيار.

تجربه خود شما از توضيح مطالب پيچيده اقتصادي مانند مسائل بودجه، يارانه و… از طريق كانال مجازي چطور بوده است؟ بازخوردهاي مردمي دريافت كرده ايد؟

تجربه ام از تلاش براي طرح مباحث پيچيده سياستي در فضاي كانال تلگرامي «دغدغه ايران» با مردم چند چيز است. اول، تصور مي كنم وقتي امثال من يا تحليلگران غيرمسئول مطالبي را طرح مي كنند، خواننده بيشتر حاضر است سخن را بشنود و به عبارتي زمان بيشتري براي فكر كردن درباره آن اختصاص مي دهد زيرا تصور مي كند شائبه كمتري از نفع طلبي در نويسنده وجود دارد.

اين نكته بالاخص وقتي خيلي مهم مي شود كه بدانيم نويسنده هر كانال پرمخاطبي، زمان نسبتا زيادي را براي اعتمادسازي صرف كرده است. برخي كانال ها دو سه سال طول كشيده است تا به 20 تا 30 هزار نفر مخاطب برسند و نوشته هاي شان چند ده هزار بار ديده شود.

اين چنين كانال هايي اعتماد مخاطب را قطره قطره جمع كرده اند. اين سرمايه اي است كه تحليلگر به دست آورده است. نويسندگان اين گونه كانال ها مخاطب را جدي گرفته اند و به تقاضاي او براي تحليل و گفت وگو پاسخ داده اند.

اين تلاش سبب شده است كه حتي منتقدان شان نيز با ديده احترام در نويسنده بنگرند. همين فضاي احترام آميز و خالي از شائبه نفع جويي و عمدتا به دور بودن از روابط قدرت يك سويه – نظير آنچه در تلويزيون يا راديو مشاهده مي كنيد – اعتمادسازي را راحت تر ساخته است.

بازخوردهاي مردم هم تابع سطح تحليل، كيفيت نگارش، جذابيت هاي متني، طيف مخاطبان و نوع مساله اي است كه درباره آن مي نويسيد. فكر مي كنم همه كساني كه تجربه كانال نويسي دارند، تجربه خوبي از شكل گرفتن ديالوگ هاي احترام آميز و تاثيرگذار دارند. برخوردهاي غيرمحترمانه، مخرب و بي حاصل به ندرت رخ مي دهند. داوطلبانه بودن فعاليت در تلگرام، روابط قدرت نسبتا افقي و احساس آزادي در اين فضا، محيط خوبي براي ديالوگ ايجاد مي كند. البته به ندرت ناسزا و توهين هم دريافت مي كنيد.

 به نظر شما خلا اثرگذاري نخبگان و خلا گفت وگو بين آنها و مسئولان با عامه مردم توانسته است از طريق اين كانال ها پر شود؟ مثلا اين خلا در تابستان امسال كه مردم از ترس كمبود و تحت تاثير جريان هاي رسانه اي به احتكار خانگي روي آوردند، مشخص بود. براي اثرگذاري در چنين مواقعي چه مي توان كرد؟

خطاي بزرگي است اگر تصور كنيم تلگرام يا هر شبكه اجتماعي ديگري مي تواند يا بايد كاركردهاي رسانه هاي جمعي عمومي و كارآمدي سياستگذاري را پر كند. اگر ناكارآمدي وجود داشته باشد و رسانه هاي عمومي فراگير مرجعيت خود را از دست دهند، هيچ چيزي شبيه تلگرام يا بقيه شبكه هاي اجتماعي قادر به جايگزيني اين دو نيستند. بنابراين اصلا انتظار نداشته باشيد كه در تابستان امسال اين شبكه ها بايد كاري براي بي ثباتي اقتصادي انجام مي داده اند.

در نهايت با فرض اينكه ارتباط بين عامه مردم و نخبه هاي اقتصادي شكل گرفته باشد يا قدم هاي جدي براي شروع آن در قالب رسانه هاي جديد برداشته شده باشد، به نظر شما آيا اين فضا پايدار است و مي تواند در درازمدت تغييراتي در رفتار اقتصادي مردم ايجاد كند؟

بستگي دارد كه فعاليت تحليلگران در فضاي شبكه هاي اجتماعي نظير تلگرام چگونه با ابتكارهاي سياستي، همراهي رسانه هاي فراگير عمومي و كارآمدي حكمراني تكميل شود. تاثيرگذاري شبكه هاي اجتماعي به صورت جزيره اي و منفك از بقيه عناصري كه برشمردم رخ نمي دهد.

من گاهي اوقات چيزهايي مي نويسم و مخاطبان كانالم مي نويسند اين ها كه گفتي درست است اما… اين «اما»ها همان چيزهايي است كه بايد با مقولات ديگري پاسخ داده شوند. اگر نظام سياستگذاري قصد جدي براي اصلاح گري داشته باشد، مي تواند نخبگان فضاي مجازي را هم به عنوان نيرويي در كنار خود به حساب آورد. لازم نيست اين همراهي هماهنگ شده باشد. همين كه مسير سياستگذاري اصلاح شود و نوعي اعتمادسازي شكل بگيرد، تحليلگران فضاي مجازي هم اثرگذارتر مي شوند.

***

در این زمینه:

مردم، قيمت سوخت و رفاه
گفت و گو با علي شمس اردكاني درباره لزوم برقراري گفت و گوي اجتماعي براي اصلاح قيمت سوخت

 ضامن اجراي سياست هاي اقتصادي چيست ؟
دكتر كامران ندري

  شكاف ها را ترميم كنيم
دكتر محمدباقر صدري

راه ارتقاي اعتماد عمومي / گفت و گو با غلامرضا شافعي، وزير پيشين صنايع
مرجان اسلامي فر

 7 راهكار براي ارتباط سياستگذاران و مردم
دكتر امرالله اميني

گفت و گو:  مردم، قيمت سوخت و رفاه / گفت و گو با علي شمس اردكاني درباره لزوم برقراري گفت و گوي اجتماعي براي اصلاح قيمت سوخت
عطيه لباف، دكتر علي شمس اردكاني

 روزنامه ايران، شماره 6926

Print Friendly, PDF & Email