کماثرشدن تحريم با گذر از اقتصاد نفتي
نفت در ايران يک پديده نو نيست؛ از هزاران سال پيش – دستکم از ظهور زرتشت- سوخت آتش مقدس ايرانيان در آتشکدههاي ايران نفت بوده است. معادن نفت ميليونها سال عمر دارند و از مواد آلي رسوبشده در اعماق درياها پديد آمدهاند؛ اما استفاده از نفت بهعنوان يک ماده سوختي براي نيازهاي روزمره همگان يک پديده جدید است و از عمر آن کمتر از 150 سال ميگذرد. در ايران استخراج نفت ابتدا توسط رويتر انگليسي پس از توافق با ناصرالدين شاه آغاز شد؛ اما بهدليل اقتصادينبودن متوقف شد. سپس قرارداد دارسي در حدود 120 سال پيش با ايران منعقد و حاصل توليد بهصورت يک کالاي سوختي ناب به جهان صنعتي صادر شد. در دهههاي نخست اشاعه نفت بهعنوان ماده سوختي و حرارتزا، در بيشتر نقاط ايران هنوز از خار بيابان براي سوخت در اجاقها و در تون گرمابهها استفاده ميشد. حتي ورود نفت به بازار مصرف ايران دهها سال پس از استخراج و صدور آن توسط انگليس از بادکوبه آغاز شد؛ نفت آذربايجان در خيکهاي دوختهشده از پوست گوسفند به ايران وارد ميشد، درحاليکه نفت جنوب ايران توسط انگليسها از ايران به بازارهاي جهاني صادر ميشد.مليشدن نفت در اواخر دهه 30 شمسي موجب دو تغيير عمده در اقتصاد ايران شد. نخست اينکه پاي آمريکا، فرانسه و هلند به استخراج و صدور نفت ايران باز شد. دوم اينکه درآمد نفت بهتدريج نقش اصلي را در اقتصاد ايران ايفا کرد. در حرکت پس از آن، با افزايش سه برابري بهاي نفت توسط اوپک در سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳)، اقتصاد ايران بهتدريج متحول و بهطور کامل وابسته به درآمد نفت شد. اين تحول از يک سو منجر به افزايش قدرت خريد دولت در بازارهاي جهاني شد (توليد نفت در سال ۱۳۵۷ به شش ميليون بشکه رسيد) و ايران را به يک کشور مصرفکننده کالاهاي بنجل تبديل کرد و زمينه استخدام بيش از حد کارمند در سازمانهاي دولتي و سپس پرداخت کمک و یارانههاي بعدي را فراهم آورد. از سوي ديگر بهدليل افزايش بهاي نفت در چارچوب اوپک، زمينه استخراج و توليد نفت در آمريکا را فراهم کرد و همزمان کشورهاي صنعتي فاقد منابع نفتي مانند آلمان و ژاپن را به رويآوري به توليد انرژيهاي بازيافتي مانند انرژي خورشيدي تشويق کرد.امروز با محاصره اقتصادي ايران توسط غرب، اقتصاد ايران دچار تنشي بيش از حد شده است. نخست اينکه دست دولت در اقتصاد بسته شده و بازرگاني فرامرزي ايران کاهش يافته است. دوم اينکه مردم ايران نيز که در 60 سال گذشته به برخورداري از درآمد نفت در رفاه نسبي به سر ميبردند، امروز در تنگناي معيشتي قرار گرفته و با کاهش ارزش پول خود روبهرو شدهاند. علاوه بر اين، محاصره اقتصادي اعمالشده از سوي آمريکا و غرب به دلايلي که بر همگان روشن است، برنامههاي رفاهي ايران را مختل کرده است. برخي از صاحبنظران، محاصره اقتصادي ايران را با همه سختيهايش يک فرصت و مائده آسماني ميدانند که ميتواند دولت ايران را تشويق به سروساماندادن به اقتصاد غيرنفتي کند. پرسش اين است که در محاصره اقتصادي تحميلشده از سوی غرب چه بايد کرد؟ غرب بهويژه آمريکا از محاصره اقتصادي ايران چند هدف را دنبال ميکند: نخست اينکه ايران فعاليتهايي را که غرب «تهاجمي» و «عليه منافع غرب» ميخواند، کاهش دهد. دوم اينکه شعار «نه شرقي نه غربي» را از تابلوي وزارت خارجه حذف کند؛ بهويژه اينکه بخش اول اين شعار که «نه شرقي» است عملا در سياست خارجي ايران حذف شده و ايران روابط صميمانهاي با چين و روسيه، پس از فروپاشي نظام شوروي برقرار کرده است. غرب اين تبعيض را نميپذيرد، بهويژه اينکه حمايت ايران از گروههاي مبارز در سوريه و يمن درست نقطه مقابل منافع غرب و متحدان آنهاست. درعينحال آمريکا با حضور پررنگ خود در کشورهاي اطراف ايران از برخورد با ايران نگران است. نيروها و کشتيهاي آمريکا و غرب در خليج فارس پرسه ميزنند.
توجيه اين حضور پُررنگ حفاظت از منافع خودشان در برابر ايران است. اين حضور براي آنها پرهزينه است، تاجاييکه آمريکا به اين نتيجه رسيده که شايد با تضمين همکاري افغانستان، بتواند لشکريان خود را از آن کشور خارج کند. آمريکا برخلاف آنچه از دور ديده ميشود، خود نيز دچار تنش اقتصادي است. شمار مردم بيخانمان در آمريکا در سالهاي اخير بهشدت افزايش يافته و همين پديده يکي از دلايل اصرار دونالد ترامپ براي اخراج مهاجران غيرقانوني و ساخت ديوار در مرز مکزيک است. اين يک درس و هشدار آموزنده براي ايران و کشورهاي همجوار است.پرسش اساسي اين است که ايران چگونه ميتواند اقتصاد ملي خود را که تاکنون در چنگال درآمد نفت بوده است، از حالت رکود کنوني درآورد؟ چند نکته به نظر اين نگارنده ميرسد که بهعنوان نمونه و بهصورت فشرده در زير به آنها اشاره ميشود: نخست، رويگرداني از درآمد نفت است. ايران علاوهبر ذخاير عظيم نفتي، امکانات کمنظير اقليمي و جغرافياييای براي توليد انرژي خورشيدي دارد که نهتنها ميتواند نيازهاي دروني کشور را تأمين کند بلکه امکان صادرات آن به کشورهاي همسايه نيز کاملا فراهم است. شايد گفته شود که کشورهاي همجوار نيز از همين امکانات برخوردارند. اين در ماهيت امر نکته درستي است اما امکانات فني و توان بالقوه تکنولوژيکي ايران بيشتر از کشورهاي همجوار است. کشورهايي مانند دانمارک و آلمان با پيشرفت و کسب تجربه در اين زمينه عملا قيد نفت را در رژيم سوخت کشور خود زدهاند. توليد انرژي مورد اشاره بايد بر پايه توليد تکنولوژي آن در خودِ ايران صورت گيرد نه با واردکردن پنلهاي خورشيدي. اين صنعت در استانهاي مرزي خود موجب ايجاد کار براي کارگران محلي خواهد شد و جلوي مهاجرت بيرويه به شهرها و خارج از کشور را خواهد گرفت. دوم، توسعه جهانگردي بهويژه در ارتباط با کشورهاي اطراف و خاورميانه است؛ کشورهايي که از نظر فرهنگي بسيار به ايران نزديک بوده و حتي برخي از لحاظ تاريخي از زيرمجموعههاي فرهنگ ايران بهشمار ميروند. جهانگردي ماهيتا يک نظام پراکنده دارد که سرمايهگذاري در آن متمرکز نيست. نقش دولت صرفا راهنمايي و تبليغ و تشويق خواهد بود. تبديل اخير سازمان مربوطه به وزارتخانه گام بسيار خوبي در گسترش توريسم است؛ بهشرطيکه سازمان فشرده بماند و سرمايهگذاران را راهنمايي کند. توسعه توريسم بهويژه با کشورهاي همسايه موجب همبستگي بيشتر ايران با منطقه و سدی در برابر اختلافافکني قدرتهاي فرامنطقهاي خواهد شد. نگارنده چند سال پيش در نامهاي به سازمان مربوطه پيشنهاد کردم که زمينه ايجاد يک شهرک هنري را در اطراف مشهد فراهم کنند که امکان توليد و عرضه کالاهاي هنري، صنايعدستي، مسگري، کاشيکاري و سنگتراشي تا توليدات هنري تزييني ديگر در آن به وجود آيد و هر کارگاه و غرفه فروش اين توليدات به يکي از کشورهاي همجوار واگذار شود که خود آنها مسئوليت معماري و طراحي کارگاه و غرفه فروش خود را بر عهده بگيرند. ايجاد چنين شهرکي نهتنها موجب رواج جهانگردي و گردشگري خواهد شد بلکه روابط سرد کنوني با کشورهاي همسايه را بهبود خواهد بخشيد. ايران چارهاي ندارد که محبت کشورهاي منطقه را به خود جلب کند. اينگونه شهرکها را ميتوان در شمال و جنوب و غرب ايران هم بهراحتي و با کمترين هزينه به وجود آورد. با ساخت شهرکهاي هنري و صنايعدستي با کمک دولت، مردم خود به ايجاد هتل، متل، رستوران و بومگردي و تالار در پيرامون آنها اقدام خواهند کرد. هماکنون توريستهاي ايراني جلب شهرهاي پُرهنر ترکيه و ارمنستان و گرجستان ميشوند. اين پيشنهاد همراه با اظهار علاقه به همکاري با آنها بود اما پاسخي دريافت نکردم.ايجاد صنايعي که توليدات آنها مستقيما وارد بازار مصرف ميشود -مانند صنايع الکترونيکي- يکي ديگر از امکانات بالقوه است. هماکنون در ايران کارخانههایی وجود دارند که قطعات کالاهاي مورد اشاره را از چين وارد کرده، سر هم سوار ميکنند و با زدن مارک «ساخت ايران» آنها را روانه بازار ميکنند و فروش بسيار خوبي دارند. چرا نتوان واقعا همين محصولات را در ايران ساخت؟ گفته ميشود که برخي از کارخانههای نساجي داخلي پارچه فاستوني خام را از چين وارد ميکنند، با زدن مارک «ساخت انگليس» به زبان انگليسي در حاشيه پارچه آن را به مکه و مدينه ميفرستند و در آنجا آن را به نام پارچه انگليسي به حجاج و زائران ايراني ميفروشند. چرا نتوان همين پارچهها را در ايران توليد کرد؟هدف تا اينجا ارائه پيشنهاد توليد و گسترش روابط همسايگي بود که طرفين را بهتدريج ثروتمند ميکند. اما اقدامات منفي هم ميتواند به تندرستي ايرانيان و اقتصاد ايران کمک کند که نبايد از ديده به دور بماند. از جمله اين اقدامات توسعه و بهبود وسايل رفتوآمد عمومي بهجاي توليد خودروهاي کمکيفيت است. گسترش صنايع خودروسازي بهصورتيکه تاکنون صورت گرفته، موجب مرگومير و بيماري شمار بسيار زيادي از شهروندان ايران شده است. شما اگر در وسط روز از مرکز تهران به شمال آن نگاه کنيد، هواي شهر چنان آلوده است که نه کوه را ميبينيد و نه برج ميلاد را. يک روز از يک راننده تاکسي پرسيدم که «پس برج ميلاد کو؟» پاسخ داد که «آن را دزديدهاند!». خريد خطوط توليدي مدلهاي خودروهاي منقرضشده بيش از اينکه به سود مردم ايران باشد، قند در دل اروپاييان و کرهايها آب ميکند.
شرق ۱۴رشهریور