راه نجات ملی وگذار به دموکراسی!

به باور من همه جریانات و کنشگران سیاسی دموکراسی خواه (خطاب به خود من هم هست) باید از همبستگی زنان و مردانی که در جنبش “زن، زندگی، آزادی” به میدان آمدند بیاموزند. در این جنبش همه عقاید و گرایش های سیاسی مختلف و متفاوت دست در دست هم به میدان آمدند و اطمینان دارم که در آینده هم به همین نحو عمل می کنند.

مردم ایران مثل همه مردمان دیگر جهان دارای عقاید مذهبی و سیاسی متفاوت و حتی متضاد هستند، اما همه آنان در ورای این اختلافات بر اساس نقاط مشترک خود که عبور از استبداد دینی و استقرار دموکراسی است، جنبش تاریخی “زن، زندگی، آزادی” را پدید آوردند. جنبشی که به برکت همین همبستگی میان زنان و مردان و دارندگان عقاید و گرایش های متفاوت در برابر جمهوری اسلامی مثل یک تن واحد عمل کرد و می کند و همین رمز پیروزی آن بود در شکستن نخستین سنگر جمهوری اسلامی یعنی “حجاب اجباری”، در ایجاد تحول فرهنگی و سیاسی در ایران و در ایجاد تردید میان نیروهای سرکوب و حتی جلب همدردی برخی از آنان.

به باور من در میان جریانات و کنشگران سیاسی رسیدن به همبستگی بر اساس مخرج مشترک همه این جریانات به خاطر خرابکاری های گرایش های تنگ نظرانه و یا هژمونی خواهانه به امری دشوار تبدیل شده است.

در این یادداشت من به دو گرایش طرفداران نظام پادشاهی اشاره می کنم که:

یکی بر مشروطه پادشاهی تاکید دارد و بر آن است که می شود در ایران نظام پادشاهی نظیر بریتانیا و سوئد و غیره به وجود آورد که در آن شاه فقط سلطنت می کند و در حکومت دخالت نمی کند. این گرایش شاه را سمبل وحدت ملی می داند. اما حکومتگران در انتخابات پارلمانی توسط رای آزادانه مردم انتخاب می شوند، با رای مردم می آیند و می روند و شاه در تحولات دگرگونیهای سیاسی دخالتی نخواهد داشت. صرفنظر از این که این نوع دموکراسی در ایران قابل تحقق باشد یا خیر کسی نمی تواند این گرایش که خود را تابع رای مردم می داند و خواستار رفراندوم برای تعیین نوع نظام سیاسی ایران است نادیده بگیرد. هیچ دموکراسی خواهی نمی تواند با رفراندوم برای تعیین نوع نظام مخالف باشد. بنابراین جمهوریخواهان هرچند مخالف بازگشت نظام پادشاهی باشند و بر این اعتقاد باشند که استقرار نظام سلطنتی شبیه انگلیس در ایران دارای ریشه های کهن استبدادی نه امکانپذیر است و نه مفید بازهم ناچارند به حکم جمهوریخواه بودن با برگزاری رفراندوم برای تعیین نوع نظام موافق باشند.

به عقیده من بلوک جمهوریخواهان با این بخش از طرفداران نظام پادشاهی که خود را دموکراسی خواه می دانند و خواهان گفتگو و تفاهم با جمهوریخواهان هستند، می تواند برای همسوئی در مبارزه علیه دیکتاتوری مذهبی گفتگو و همکاری کند. به این هم اشاره کنم که شاید درست این است که این گرایش مشروطه خواه به حکم آن که خواستار مشروطه ای از نوع نظام های مشروطه اروپائی است، از هم اکنون نامزد پادشاهی خود را از دخالت در رقابت های سیاسی منع کند.

و اما یک مشکل بزرگ بر سر راه همبستگی ملی، سلطنت طلبان شاه الهی هستند که از هم اکنون و هنوز به هیچ جا نرسیده با روش های حزب الهی های بعد از انقلاب بهمن با جریانات سیاسی متفاوت از خود برخورد می کنند و در مهد دموکراسی های غربی، در عمل و سخن، چماقداری می کنند، به دیگران دشنام می دهند، صحبت از انتقام و اعدام می کنند و حتی می کوشند گرایش مشروطه خواه را مرعوب اقدامات خود کنند. از شعارهای تهوع آورشان که بارها به آن اشاره کرده ام و همه از آن با خبرند می گذرم.

به باور من هم مشروطه خواهان دموکراسی خواه کسانی امثال آقای گلریز از نسل جوان و آقای خوانساری از هم نسلان من، برای دفاع از گرایش و عقاید خود باید در صف مقدم مبارزه با این گونه چماقداران شاه الهی باشند و طبعا جمهوریخواهان نیز مدام با این گروه که کارشان ایجاد تفرقه و پاشیدن بذر نومیدی در مردم (البته در محدوده خود) و در نتیجه خدمت به جمهوری اسلامی است، خود را موظف به نقد و افشا می دانند.

مردم ایران مثل همه مردمان دیگر جهان دارای عقاید مذهبی و سیاسی متفاوت و حتی متضاد هستند، اما همه آنان در ورای این اختلافات بر اساس نقاط مشترک خود که عبور از استبداد دینی و استقرار دموکراسی است، جنبش تاریخی “زن، زندگی، آزادی” را پدید آوردند. جنبشی که به برکت همین همبستگی میان زنان و مردان و دارندگان عقاید و گرایش های متفاوت در برابر جمهوری اسلامی مثل یک تن واحد عمل کرد و می کند و همین رمز پیروزی آن بود در شکستن نخستین سنگر جمهوری اسلامی یعنی “حجاب اجباری”، در ایجاد تحول فرهنگی و سیاسی در ایران و در ایجاد تردید میان نیروهای سرکوب و حتی جلب همدردی برخی از آنان.

و اما من به راستی نمی دانم موضع واقعی آقای رضا پهلوی چیست؟ آیا به گرایش نخستین نزدیک است و یا با چماقداران شاه الهی طرفدار بازگشت دیکتاتوری سلطنتی؟ آیا یک پا در آنجا و یک پا در این جا دارد؟ آیا نقش بازی می کند به امید زمانی که بخت و وقت اش برسد و ماهیت واقعی خود را عیان کند؟ آیا به نقش دیکتاتوری سلطنتی در روی کار آمدن جمهوری اسلامی باور دارد؟ او تاکنون از پاسخ صریح به این پرسشها طفره رفته است.

در پایان لازم است در همین جا از این که تحت تاثیر عصبانیت از این گرایش فاشیستی با حرف به نظرم نادرست دوست عزیزم که گفته بود از “موسوی تا پهلوی” برخورد غیرمنصفانه کرده ام پوزش خواهی کنم. او دهها سال است صادقانه برای دموکراسی مبارزه می کند، در این راه سالها زندان کشیده و امروز نیز در گوشه غربت لحظه ای دست از تلاش همبستگی ملی برنمی دارد و من همواره برای او احترام بسیار قائل بوده و خواهم بود.

منظور از این نوشته “راه نجات ملی” و گذار به دموکراسی بود که در این جا خواننده را به مقاله “منشور من و رهبر من”  که پیشتر نوشتم و نیز آنچه در گفتگوی راه نجات ملی بیان کردم حواله می دهم (لینک این دو مطلب در پایین یادداشت موجود است).

امیدوارم گفتگو “برای نجات ملی” همچنان ادامه یابد و به همبستگی ملی منجر شود. به امید پیروزی جنبش “زن، زندگی، آزادی” بر تروریسم دینی حاکم و استقرار دموکراسی در ایران.


https://news.gooya.com/2023/04/post-74871.php

https://twitter.com/iranwire/status/1649839952580968448

نشریه میهن

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *