سیاست خارجی بی‌طرفی فعال

سیاست خارجی ایران در دو سده اخیر عمدتاً میان وابستگی به قدرت‌های خارجی در نوسان بوده است؛ از اتکای قاجار به روس و انگلیس تا وابستگی پهلوی به آمریکا و سپس تکیه جمهوری اسلامی به روسیه و چین. تجربه تاریخی نشان می‌دهد که چنین وابستگی‌هایی مانع توسعه پایدار کشور بوده‌اند. راه برون‌رفت، اتخاذ سیاست خارجی بی‌طرفی فعال است؛ سیاستی که بر استقلال ایران تأکید بورزد و هم‌زمان روابط متوازن با شرق و غرب را پی ‌بگیرد. این رویکرد، همان‌گونه که نمونه هند نشان داده، می‌تواند زمینه‌ساز رشد و تبدیل ایران به یک قدرت منطقه‌ای و جهانی شود.

مقدمه

نیروهای ملی، دموکراتیک و جمهوری‌خواه برای پذیرش مسئولیت در کشور نیازمند یک سیاست خارجی روشن، عملی و تجربه‌شده هستند. در این نوشته، تلاش می‌کنم مفهوم سیاست خارجی بی‌طرفی فعال را تبیین کرده و ضرورت آن را توضیح دهم.

پیشینه تاریخی سیاست خارجی ایران

تا پیش از انقلاب مشروطه، حکام قاجار برای حفظ قدرت خود به روسیه تزاری و انگلستان متکی بودند. دربار بخشی به روس‌ها و بخشی به انگلیسی‌ها تکیه داشت. ایران اگرچه هیچ‌گاه به‌طور رسمی مستعمره نشد، اما در چنبره سیاست‌های استعماری، توان حرکت به سوی توسعه و پیشرفت را نداشت.
انقلاب مشروطه برای نخستین بار مردم را ـ در کنار روحانیون و شاه ـ به عرصه سیاست وارد کرد و تفکر ملی در سیاست خارجی ایران شکل گرفت.

در دوران رضا شاه، ایران همچنان در سایه نفوذ انگلیس قرار داشت. در جنگ جهانی دوم، تلاش رضا شاه برای کاهش وابستگی به انگلستان و نزدیکی به آلمان، سبب مشکلات برای وی شد. البته این سیاست راهبردی اودرآن شرایط تاریخی یک اشبتاه محاسبه بود که در نهایت به سقوط او به دست متفقین منجر شد.

در دهه ۱۳۲۰، نیروهای ملی سازمان‌یافته سیاست بی‌طرفی میان انگلیس و اتحاد شوروی را در دستور کار قرار دادند. در دوران نخست‌وزیری دکتر محمد مصدق، برای نخستین بار ایران نشان داد که می‌تواند کشوری مستقل باشد. صنعت نفت ملی شد،درخواست شوروی برای بهره‌برداری از نفت شمال که از سوی حزب توده حمایت می‌شد، با پاسخ منفی دولت مصدق روبه‌رو گردید، پیروزی ایران در دادگاه لاهه الگویی شد برای بسیاری از کشورهای دیگر. با این حال، کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با حمایت آمریکا و انگلستان، همکاری بخشی از ارتش، دربار، روحانیون محافظه‌کار و گروه‌های خیابانی، دولت ملی مصدق را سرنگون کرد.

در دوره محمدرضا شاه، سیاست خارجی ایران به وابستگی کامل به آمریکا کشیده شد. حضور ده‌ها هزار مستشار نظامی و امنیتی در کشور، استقلال ایران را از میان برد. شاه با اتکا به حمایت غرب، به مردم و نیروهای سیاسی بی‌اعتنایی کرد و همین امر سبب شکل‌گیری ضدیت گسترده با آمریکا و بی‌اعتمادی عمیق به رژیم شاه شد؛ نهایتاً نیز این سیاست به سقوط او در سال ۱۳۵۷ انجامید.

جمهوری اسلامی از آغاز بر سیاست تقابل با غرب و آمریکا تأکید کرد و به‌تدریج بیش از پیش به روسیه و چین متکی شد. این رویکرد سبب شد کشورهای غربی ایران را با تحریم‌های گسترده، فشارهای اقتصادی، تروریسم و حتی جنگ در تنگنا قرار دهند. نتیجه آنکه کشور بارها در معرض بحران و تهدید فروپاشی قرار گرفت. جنگ ۱۲ روزه ای که توسط اسرائیل آغاز گردید، عملا جنگ تمام غرب و آمریکا بر علیه ایران بود و این امر نشان داد که هزینه اتکا به یک بلوک و تقابل با بلوک دیگر به چه میزان می تواند برای کشور ما خطرناک باشد.

این تجربه تاریخی نشان می‌دهد که وابستگی به شرق یا غرب، ایران را به رشد و توسعه پایدار نمی‌رساند. ایران با تکیه بر ذخایر زیرزمینی، سرمایه‌های مالی، دانش اندوخته در داخل و خارج، می‌تواند روی پای خود بایستد و مسیر توسعه مستقل را دنبال کند.

بی‌طرفی فعال؛ راه پیش رو

سیاست خارجی بی‌طرفی فعال بدین معناست که ایران هم با غرب و هم با شرق روابط همه‌جانبه برقرار کند، بدون آنکه به یکی از دو بلوک وابسته شود. نمونه موفق این سیاست را می‌توان در هند مشاهده کرد که هم‌زمان با قدرت‌های مختلف همکاری می‌کند و استقلال خود را حفظ کرده است.

حکومتگران که از گفت‌وگو با آمریکا سر باز می‌زنند و به تقابل با آن ادامه می دهند و نیز آنان که در پی اتکا به غرب و اعمال فشار از طریق تحریم و جنگ برای رسیدن به قدرت هستند ، هر دوی این قطب بندی ها می خواهند کشور را در دور باطل گذشته سترون نگه بدارند.

نتیجه‌گیری

ایران با تاریخ کهن، فرهنگ غنی، منابع انسانی و طبیعی گسترده، و دانش انباشته شده فرزندانش، می‌تواند با اتخاذ “سیاست خارجی بی‌طرفی فعال” به کشوری قدرتمند در منطقه و حتی جهان تبدیل شود. راه آینده ایران نه در وابستگی، بلکه در استقلال و تعامل متوازن با جهان نهفته است.

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *