روایت یک کولبر از مرزهای مرگبار: «هیچ تضمینی برای جانمان نیست»

یکی از هزاران کولبری که مجبورند برای امرار معاش جانشان را در دست بگیرند، در گفت‌وگو با زمانه از تجربه خودش و وضعیتی که کولبری را بر کردستان تحمیل کرده است، روایت می‌کند.

در سال ۱۴۰۲ دستکم ۴۴۴ کولبر در مناطق مرزی کردستان ایران و اقلیم کردستان عراق مصدوم یا کشته شدند. تیراندازی مأموران مرزبانی اصلی‌ترین عامل مصدومیت و مرگ کولبران بود. آمار منتشر شده در کولبرنیوز بیانگر افزایش ۹۰ درصدی مصدومیت و مرگ کولبران در سال ۱۴۰۲ است. کشتار مستقیم کولبران توسط نیروهای نظامی مرزی ایران تنها بخشی از خطرات و مصائبی است که کولبران روزانه با آن مواجه‌اند. کسانی که به کولبری روی می‌آورند پیشاپیش درگیر بحران‌های شدید معیشتی و بیکاری‌اند که حکومت جمهوری اسلامی به طور ویژه به جغرافیای کردستان در ایران تحمیل کرده است، رسانه‌های مختلف گزارش‌های آماری و کلی در خصوص وضعیت کولبران را پوشش داده‌اند؛ ما در این‌جا به مصاحبه با یک کولبر نشسته‌ایم تا خود روایتگرِ جزئیات و عینیتِ تجربه کولبری باشد. مصاحبه شونده در بیش از ۵ سالِ گذشته با کولبری امرارِ معاش کرده است. او با چشمانش خشونت مأموران مرزی را دیده است. در مقابل دیدگانش کولبران زخمی را در کیسه‌های نایلون جابه‌جا کرده‌اند و دوستانش در همین راه سلامتشان را از دست داده‌اند. روایت این کولبر یکی از هزاران روایت کُردهایی است که کولبری را حکومت مرکزی بر آنها تحمیل کرده.

سوال: مختصری در مورد خودتان بگویید، چند ساله هستید؟ تا چه مقطعی درس خواندید؟ شرایط اقتصادی خانواده‌ی شما در چه سطحی است؟

پاسخ: من ٢٩ سال دارم و در یکی از روستاهای اطراف سردشت از استان آذربایجان غربی متولد شدم. تا مقطع دیپلم درس خواندم، اما به دلیل مشکلات مالی امکان ادامه‌ی تحصیل وجود نداشت، به دلیل این‌که خانواده‌ی ما پرجمعیت بود. من به غیر از خودم ۷ خواهر و برادر دیگر دارم و برای تأمین حداقلی نیازهای خانواده باید کار می‌کردم. میزان زمینی که در روستا داریم به دلیل این‌که متراژ آن کم است محصول آن‌چنانی به ما نمی‌داد و همین مسئلە باعث شده که هیچ کدام از خواهر و برادرهایم هم از مقطعی به بعد نتوانند ادامه تحصیل بدهند، چون از پسِ مخارج تحصیل برنمی‌آمدیم؛ یعنی وضعیت اقتصادی خانواده ما به حدی بد بود که یادم می‌آید تا سال پنجم ابتدایی من گوشت نخورده بودم و فکر می‌کردم که بهترین غذای دنیا سیب زمینی است.

س: چه شد که به کولبری روی آوردید؟

پاسخ: همان‌طور که گفتم شرایط اقتصادی خانواده بد بود و نه تنها در روستای ما بلکه حتی در سردشت هم کاری نبود که ما انجام دهیم و در آن‌جا مشغول باشیم و کولبری تنها راهی بود که ما برای زنده ماندن باید انجام می‌دادیم و به ناچار از طریق برادرم که پیش از من کولبری می‌کرد به مرز بێوران سردشت رفتم و آن‌جا با کسی آشنا شدم که برایش کول(بار) ببرم.

س: آیا برای کولبر شدن شرایط خاصی وجود دارد؟ چطور می‌شود که کولبر شد و به کولبری رفت؟

پاسخ: شرط اصلی برای رفتن به کولبری این است که توان بردن بار را داشته باشی؛ این اصلی‌ترین شرط لازم برای کولبری بود. توان برای بردن بار به این معنی که تو باید آن سطحی که صاحب بار در نظر دارد بُرده بشود را بتوانی حمل کنی. یادم است که یک روز بار مشروب بود رفتیم بارها را زدیم، پسری برای اولین بار برای کولبری آمده بود؛ کارتن دوم را که بار زد گفت نمی‌توانم دو کارتن را حمل کنم. صاحب بار به او گفت که نمی‌توانی دو کارتن بزنی پس نرو چون من امروز باید همه بارهایم را سرِ ساعت برسانم آن‌طرف و تو نمی‌توانی آن میزانی که من حساب کردم یک نفر ببرد را ببری، پس نرو. سر آن کسی که آن پسر را آورده بود هم کلی غر زد و گفت تو من را معطل کردی، الان من یک نفر دیگر را در این لحظه با این سرعت از کجا بیاورم. یعنی حتی برای کولبری هم اگر از یک سطحی کمتر توان بار بُردن داشته باشی بهت بار نمی‌دهند.

س: هزینه‌ها برای هر بار بردن بار چقدر است؟ و چه مسافتی را باید طی کرد؟

پاسخ: ببینید من در مرزهای بێوران و دۆڵە در سردشت و همچنین موسَک در بانە کولبری کردم. در هیچ کدام از این مرزها مسافتی که باید راه می‌رفتیم کمتر از ۲۰ کیلومتر نبوده، آن هم از مسیر سخت و صعب‌العبور کوهستانی. در رابطه با هزینه‌ها هم متغیر است و بستگی دارد که وزن بار چقدر باشد و چه چیزی را کول بزنی. مثلاً من معمولاً بار مشروب زدم که برای هر کارتن دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان می‌دادند، برای لوازم خانگی و اجناس دیگر هم قیمت‌ها متغیر است.

س: معمولاً از همه‌ی این مرزهایی که از آن‌ها نام بردید هر جنسی آورده می‌شود؟ هم مشروب و هم لوازم خانگی و اجناس دیگر؟

پاسخ: از این مرزها همه چیزی آورده می‌شود ولی در نهایت بازاری که قرار است اجناس و وسایل به آن‌جا برود و مورد استفاده قرار بگیرد تعیین می‌کند که تمرکز آن مرز روی چه چیزی باشد. برای مثال من چون همیشه بار مشروب کول زده‌ام فقط یک بار به مرز بانه رفتم. برای بار مشروب همیشه در مرز سردشت برای کولبری می‌روم چون از آن مسیر بیشتر مشروب آورده می‌شود و مرز بانه بیشتر بر لوازم خانگی و برقی متمرکز است.

سوال: شما هیچ وقت بار دیگری به جز مشروب نزده‌اید؟

پاسخ: من نه. به این دلیل که برادرم کسی بود که پیش از من به کولبری می‌رفت و او با کسی کار می‌کرد که فقط مشروب می‌آورد و آن مرد یک روز به برادرم گفته بود که می‌خواهم بیشتر بار بیاورم، اگر می‌شناسی دو نفر مطمئن با خودت بیاور و این طوری شد که برادرم به من گفت و من و یکی از دوستان دیگرش هم رفتیم.

هر کولبر از لحظه‌ای که به مرز می‌رسد دیگر تضمینی برای جانش وجود ندارد، زیرا هر عاملی از مأموران مرزی تا برف و باد و طوفان می‌تواند برایش مرگ‌آفرین و یا دردسرساز باشد.

وقتی که اولین بار حرکت کردیم و از مرز عبور کردیم جمعیت زیادی بودیم، ولی در آن‌طرف مرز وقتی که رفتیم بارها را بزنیم فقط نزدیک ۱۰ نفر بودیم که با رابط و فرد مورد اعتماد صاحب بار جدا شدیم که برویم و بار را بزنیم. همه‌ی ما بار مشروب زدیم و آن‌جا فهمیدم که هر کسی که باری وارد می‌کند -چه مشروب، چه لوازم خانگی و چه قطعات ماشین و هر چیز دیگری- یک عده کولبر برایش کار می‌کنند که همان بار را صرفاً می‌زنند. ما ۱۰ نفر با آن مرد که من داخل ایران دیدمش کار می‌کردیم و او هم مشروب وارد می‌کرد.

البته توضیحاتی که دادم به این معنا نیست که قاعده‌ای باشد که چون من مشروب بار بردم دیگر کسی برای بار لوازم خانگی کولبری من را نخواهد. در اصل همه چیز بستگی به توانایی کولبر و بودن بار دارد؛ یعنی اگر کولبر توانایی جسمی بارهای سنگین‌تر و حجیم‌تر را داشته باشد و در آن روز بار هم وجود داشته باشد و نیاز به کولبر باشد، می‌شود که هر بار دیگری را هم کول زد.

س: اتفاقاتی که هر لحظه ممکن است یک کولبر با آن مواجه شود چه چیزهایی است؟

پاسخ: هر کولبر از لحظه‌ای که به مرز می‌رسد دیگر تضمینی برای جانش وجود ندارد، زیرا هر عاملی از مأموران مرزی تا برف و باد و طوفان می‌تواند برایش مرگ‌آفرین و یا دردسرساز باشد. گاهی پیش آمده که صاحب بار گفته است عجله کنید من پاسگاه مرزی را خریده‌ام و به آن‌ها پول داده‌ام؛ پس با عجله کولبرها حرکت کردند و وقتی که بالای کوه رسیدیم متوجه شدیم که اصلاً خریدنی در کار نیست و صاحب بار روی شرایط جوی و آب و هوا حساب کرده است؛ شرایط جوی مه بوده است که امکان دید را برای مأموران پاسگاه مخدوش کرده است. یعنی صاحب بار هم با اطمینان الکی که به کولبرها می‌دهد گاهی موجب عجله در حرکت می‌شود و این نیز در شرایط جوی نامناسب، خطر پرت شدن از صخره‌ها را به همراه دارد.

علاوه بر این‌ها در مرزهایی که در آن‌طرفشان مأموران حرس‌الحدود حکومت اقلیم کردستان‌اند که همان نیروهای مرزی بارزانی‌ها هستند نیز کولبرها در امان نیستند و پیش آمده است که اگر کولبر باری را با خودش به آن‌طرف برده است، بار را گرفته‌اند و کولبر را مورد ضرب و شتم شدید قرار داده‌اند؛ جوری که کولبر از ناحیه دست دچار شکستگی شده است. پیش آمده که کولبر را مدتی در بازداشت نگه داشته‌اند. طبق آن‌چه که تجربه‌ی شخصی خودم و اطرافیان بوده است از مرزهایی که رد شدیم و آن طرف نیروهای پ ک ک بودند ما خیالمان راحت بوده است که حداقل دیگر از تیراندازی در امانیم و امکان غصب بارهایمان و ضرب و شتم وجود ندارد.

س: در مدتی که کولبر بودید، آیا تجربه‌ای از شلیک دارید که منجر به جراحت خودتان یا اطرافیانتان شده باشد؟

پاسخ: شلیک کردن از عادی‌ترین اتفاقاتی است که ممکن است اتفاق بیفتد. برای خودم که خوشبختانه تا به امروز اتفاقی از این دست نیفتاده؛ اما یادم است روزی آن‌طرف مرز -در طرف عراق- منتظر بودیم بارها را بزنیم که فرد مورد اعتماد صاحب بار گفت زود باشید تا شیفت‌های پایگاه عوض نشده برویم که عبور کنیم؛ باز منظورش این بود که با پایگاه هماهنگ هستند و ما تند تند بار را زدیم و حرکت کردیم. وقتی که به بالای کوه رسیدیم مه غلیظی همه جا را گرفته بود و تا چند قدمی خودمان را به سختی می‌دیدیم. در همین احوال بودیم که صدای چندتا تیر را شنیدیم، کمی جلو رفتیم و مرز را رد کردیم، دیدم چند نفر یکی را داخل نایلون بزرگی گذاشته‌اند و تند تند دارند می‌آورند. وقتی داخلِ نایلون را دیدم پسر ۲۰ ساله‌ای بود که گلوله به پاهایش خورده بود. به شدت خونریزی داشت و خون داخل نایلون لخته شده بود، صحنه خیلی وحشتناکی بود و هیچ وقت آن میزان خون داخل آن نایلون از ذهنم خارج نمی‌شود.

س: آیا کولبرهای زخمی را برای درمان به بیمارستان می‌برند؟

پاسخ: بله کولبرهای زخمی را به بیمارستان می‌برند، ولی هیچ‌گونه خدمات درمانی رایگان و یا حتی تحت پوشش بیمه دریافت نمی‌کنند. همچنین هر کولبر زخمی که به بیمارستان برده می‌شود پول گلوله‌ای را که به او خورده است نیز در آخر، وقت تسویه‌حساب از بیمارستان، از او می‌گیرند، همچنین بعد از گزارش بیمارستان در مورد این‌که یک نفر در مرز زخمی شده، نیروهای نظامی بلافاصله می‌رسند و از کولبر تعهد کتبی می‌گیرند که در صورت عبور دوباره از مرز، علاوه بر جریمه نقدی حکم حبس تعزیری هم برایش خواهند گرفت.

س: آیا کسانی را می‌شناسید که در راه کولبری معلولیت دائمی پیدا کرده باشند؟

پاسخ: بله یکی از هم روستایی‌هایمان چند سال پیش در مرز روی مین رفت. اسمش احمد است و ۴۰ سال سن دارد و از آن موقع یکی از پاهایش را از دست داده است.

س: این شخص الان چه کاری انجام می‌دهد؟

پاسخ: از بعد از آن اتفاق دیگر مسئولیت‌ کسب درآمد خانواده به دوش زنش افتاد و زنش با خیاطی و کارهای این دستی خرجِ خانواده را می‌دهد. البته در فصل برداشت سیب‌زمینی به همدان می‌روند و آن‌جا کار می‌کنند. شنیدم که در آن‌جا آدمی که برایش کار می‌کنند احمد را سرکارگر کرده که به این بهانه به او نیز پولی بدهد. در ضمن این را هم اضافه کنم که آدم‌هایی که در این راه معلولیت پیدا می‌کنند -مثل احمد- تحت پوشش هیچ ارگانی اعم از بهزیستی و نهادهای همسو قرار نمی‌گیرند به دلیل این‌که احتمال تشکیل پرونده قضایی برایشان زیاد است.

س: به نظر شما چرا مردم این سرزمین به کولبری روی می‌آورند؟ راه چاره برای مسئلە کولبری چیست؟

پاسخ: همان‌طور که گفتم مردم این سرزمین راه دیگری به جز کولبری ندارند؛ نه زمین آن‌چنانی دارند که با کشاورزی نیازهای اولیه مادی زندگیشان را برآورده کنند، نه مرکز تولیدی وجود دارد که در آن‌جا مشغول باشند. یعنی هیچ راه دیگری وجود ندارد، هیچ. یک خانواده‌ی ٨ نفره که یک تکه کوچک زمین در روستا دارند و هیچ سرمایه‌ای حتی برای بهره‌وری بیشتر از زمینشان ندارند آیا می‌توانند که هزینه تحصیل زندگی همه فرزندانشان را بدهند؟ البته که نه و از این رو فرزندان مجبورند برای امرار معاش از روستا به شهر بیایند ولی کسی که دست خالی به شهر می‌آید و سرمایه‌ای ندارد و مکانی تولیدی برای اشتغال وجود ندارد و باید زنده بماند، باید چه کار کند؟ خُب راهی نیست. برای احتمال زنده ماندن هم که شده باید تلاش کند و آن تلاش و آن زحمت مجرای دیگری به جز کولبری ندارد. در بین جوانان به‌رغم این که راهی برای زندگی کردن ندارند، یک انگیزه‌ی بسیار قوی وجود دارد که هر روز به کولبری بروند تا بلکه بتوانند بعد از دو سال پولی جمع کنند و با این پول مهاجرت کنند. من بالای ۲۰ نفر را می‌شناسم که چند سال کولبری کردند و مهاجرت کردند.

س: چه راه جایگزینی برای این که این مردم روزانه این‌چنین با مرگ دست و پنجه نرم نکنند می‌تواند وجود داشته باشد؟

پاسخ: یکی از راه‌هایش این است که سرمایه‌دارهای مناطق ما به جای این‌که پول‌هایی که دارند را در جاهای دیگر سرمایه‌گذاری کنند، کارگاه‌های تولیدی کوچک احداث کنند تا جوانان این سرزمین به جای این‌که به کولبری بروند و آورده‌ی کولبری را جمع کنند که به فکر فرار از این سرزمین باشند، در آن‌جا مشغول شوند؛ ولی منغعت شخصی و در نظر نگرفتن سرنوشت هم نوع‌ها چنان در میان ملت ریشه دوانیده است که هیچ کسی در فکر دیگری نیست. یک راه دیگر این است که ظرفیت‌هایی که در این مناطق وجود دارد به کار گرفته شود؛ مثلاً اطراف سدی که در سردشت زده شده است را تبدیل به یک منطقه گردشگری بکنند که حول آن می‌تواند چندین شغل ایجاد شود. ولی در نهایت آن‌چه که برای بهبود وضعیت ما غایب است اراده‌ای برای حل وضعیت از طرف سرمایه‌داران و کسان محلی است که می‌توانند برای این مردمان کاری بکنند، چون ما خیلی سال است که دیگر به دولت امیدی نداریم و دنبال این نیستیم که آنان برای ما کاری بکنند.

سوران احمدی-رادیو زمانه

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *