رقابت شرق و غرب بر سر نفوذ در آینده ایران
جنگ نرم و سخت، شرق و غرب بر سر نفوذ در آینده ایران
تأثیر دو بلوک شرق و غرب بر سیاست ایران پدیدهای انکارناپذیر است. اما پرسش اصلی آن است که این تأثیر چگونه و از طریق چه نیروها و سازوکارهایی و با چه اهدافی اعمال میشود. بررسی دقیق این مسئله برای درک پویاییهای سیاست داخلی و خارجی کشورمان برای نیروهای ملی، دمکراتیک و جمهوری خواه که ایران را دمکراتیک مستقل و ملی می خواهند نه وابسته به شرق یا غرب از اهمیت اساسی برخور دار است
نفوذ و راهبردهای جبهه غرب
در جبهه غرب، ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپایی و اسرائیل در یک چارچوب مشترک راهبردی، تلاش میکنند بر مسیر تحولات ایران اثرگذار باشند. سیاست فشار حداکثری، تحریمهای اقتصادی، حمایت از رسانهها و گروههای مخالف نظام و گاه اقدامات نظامی، ابزارهای اصلی این جبهه به شمار میآیند. به طور همزمان روی جناح های حکومتی نیز سرمایه گذاری می کنند.
جنگ تجاوزکارانه دوازده روزه اسرائیل با پشتیبانی آمریکا، اروپا و ناتو، نمونهای روشن از تلاش این محور برای اعمال فشار نظامی و روانی بر ایران بود؛ هرچند این اقدام در نهایت با شکست روبهرو شد، با این حال، این شکست به معنای پایان مداخله نیست، زیرا غرب همچنان از مسیرهای غیرمستقیم، از جمله تأثیرگذاری بر نیروهای سیاسی درون و بیرون از حاکمیت، به فعالیت خود ادامه میدهند.
در خارج از حکومت، سرمایهگذاری گستردهای بر روی نیروهای مختلف اپوزیسیون ایرانی صورت میگیرد. بخشی از این سرمایهگذاری متوجه جریان سلطنت طلب است که در سالهای اخیر گرایش آشکار پرواسرائیلی یافتهاند و از حمایت رسانهای و مالی گسترده ای برخوردارند. در کنار آنها، مجاهدین خلق ایران نیز که در آمریکا از پشتیبانی بخشی از نمایندگان کنگره و مقامات پیشین برخوردارند، فعالانه تقویت میشوند. همچنین بخش هایی از جریانهای قومی که برخی شان از جمله به اقدامات نظامی یا تروریستی دست میزنند، از حمایت پنهان و آشکار غرب بینصیب نیستند. در واقع آن ها از این سه نیرو استفاده ابزاری نموده و برای فشار به حکومت از آن ها سود می جویند و همزمان به جنبش مردمی و دمکراتیک ایران لطمه می زنند
راهبرد شرق و ائتلاف ضدغرب
در سوی دیگر، روسیه و چین با بهرهگیری از روابط اقتصادی و نظامی، تلاش دارند ایران را در چارچوب محور شرق و حفظ نظام اسبتدادی نگاه دارند. عضویت جمهوری اسلامی در پیمان شانگهای و بریکس بخشی از همین راهبرد است. این کشورها میکوشند از ایران به عنوان متحدی ارزان قیمت در برابر نفوذ غرب بهره ببرند و در مقابل، جمهوری اسلامی نیز با سیاست «نگاه به شرق» و گفتمان ضدغربی، ضد اسرائیلی و ضد آمریکایی خود، به این تعامل معنا و مشروعیت میبخشد. اما همه می دانند که وعده های حمایت اقتصادی و نظامی جبهه شرق سبب آن نمی شود که اگر جنگی از طرف جبهه غرب علیه ایران صورت بگیرد آن ها به نفع ایران وارد جنگ بشوند یا کشور بتواند قدرت بازدارندگی بدست آورد. همچنین اقتصاد کشور در اتکا به روسیه و چنین نه تنها بهبودی حاصل نشده بلکه سال به سال اوضاع بد تر نیز شده و میشود.
در این میان، نیروهای موسوم به چپ محور مقاومتی مدافع حکومت نیز از پشتیبانی سیاسی و رسانهای و ساختارهای وابسته به ولیفقیه برخوردارمی شوند. پس از جنگ دوازده روزه، این حمایتها افزایش یافته است و این جریانات صدای شان بلند تر شده و مشغول دفاع از روسیه، چین و افراطیون اسلامی و شخص ولی فقیه مشغول هستند و بر علیه نیروهای سیاسی میانی جامعه که هم مخاالف جنگ تجاوز کارانه و هم مخالف حکومت ولایت فقیه و مداخلات روسیه پویتین هستند تبلیغات زهر آگین می کنند. همچنین باید تاکید کنم که در پی جنگ ۱۲ روزه محور شرق بهطور محسوس بر میدان سیاسی و نظامی ایران تأثیرگذارتر شده است. اشتباهات ترامپ که به دنباله روی نتانیاهو به ایران حمله کرد موقعیت ضعیف آمریکا را از گذشته هم بدتر ساخته است.
صفآرایی درون حاکمیت
در درون و پیرامون حکومت، دو گرایش عمده قابل مشاهده است: نخست، جریانهایی که خواهان عادیسازی روابط با غرب و تعامل دیپلماتیکاند و عمدتاً حول چهرههایی مانند حسن روحانی و ظریف بازآرایی میشوند؛ دوم، نیروهای موسوم به پایداری و محافل نزدیک به خامنهای و سپاه پاسداران که بر تداوم تقابل با غرب و اتکا به روسیه و چین اصرار دارند. این جریان تقابل با اسرائیل، آمریکا و غرب را برای ادامه موجودیت خود الزامی می داند. این دو دیدگاه در درون حکومت در رقابتی مستمر برای جهتدهی به سیاست خارجی و آینده نظام سیاسی ایران قرار دارند. در واقع ما شاهد نوعی رقابت بر سر کسب حمایت برای تثبیت قدرت در دو جناح در درون هستیم و ما را بیاد عصر قاجار می اندازد که عده ای به روسیه تزاری و عده ای دیگر به انگلستان دخیل بسته بودند. حکومت گران از هر دو جناح خوب می دانند که ۸۰ درصد مردم ایران دیگر آن ها را قبول ندارد و به همین خاطر تلاش می کنند حمایت خارجی را در جانب خود داتشه باشند تا بتوانند خود را چند صباحی دیگر بر مردم تحمیل نمایند.
دو جبهه شرق و غرب ، شش نیروی هدف
در واقع دو جبهه شرق و غرب هر یک میکوشند با استفاده از همه ابزارهای ممکن برشش مجموعه تأثیر بگذارند دو نیروی درونحکومتی جریان اعتدالی و جریان پایداری از یک طرف و چهارنیروی بیرونحکومتی سلطنتطلبان، مجاهدین خلق ، جریانهای قومی مسلح و گروههای چپ محور مقاومتی تاثیر بگذارند. شناخت این شبکهی تأثیرگذاری و درک پیامدهای بلندمدت آن برای سیاست ایران، امری بنیادین است. این دو جبهه با توجه به شناختی که از مواضع مستقل نیروهای ملی، دمکراتیک و جمهوری خواه و جنبش مقاومت مدنی ایران دارند آن ها را به کلی نادیده می گیرند و به کمک جریانات متکی به خود حذف این نیروها را در دستور کار روزمره خود دارند.
ضرورت سیاستورزی ملی و مستقل
در چنین شرایطی، جنبش مقاومت مدنی، تشکلهای صنفی ، نیروهای ملی و دموکراتیک و جمهوری خواه، گرایشاتی از جریان اصلاحی که مدافع حقوق ملت و استقلال ایران هستند و جریانات اتنیکی طرفدار دمکراسی باید بتوانند با آگاهی از این ساختار پیچیده، راهبردی مستقل، ملی و دمکراتیک اتخاذ کنند.
اعتماد به جناحهای حکومتی یا اپوزیسیون وابسته به شرق و غرب نمیتواند راهگشا باشد. تنها راه ممکن، پیگیری یک مبارزهی دموکراتیک، مسالمتآمیز و ملی است که در عرصهی بینالمللی بر پایهی سیاست بیطرفی فعال و در عرصهی داخلی بر اتکا به ملت استوار باشد.
وضعیت کشور به گونه ای است که بدون تشکیل یک دولت ملی که بتواند خواست های همه اقشار ملت را تامین کند و خواهان حذف دیگر گروه ها نباشد امکان تحولی نمی رود. تحول پایدار در ایران جز از مسیر درونزا، مستقل و مبتنی بر مصالح ملی حاصل نخواهد شد و سازش سازنده با جهان باید بر پایهی همین نگاه ملی و مردمی شکل بگیرد.
نتیجهگیری
تحلیل وضعیت کنونی نشان میدهد که ایران در میانهی میدان پیچیدهای از رقابت دو بلوک شرق و غرب قرار گرفته است؛ میدانی که در آن، هر دو سوی منازعه میکوشند از طریق نفوذ سیاسی، رسانهای، اقتصادی و حتی نظامی، آیندهی کشور را مطابق منافع خود شکل دهند. این کشمکش نه تنها عرصهی سیاست خارجی، بلکه توازن نیروها در درون حاکمیت و میان اپوزیسیون را نیز تحت تأثیر قرار داده است. در چنین شرایطی، تداوم وابستگی به هر یک از این دو محور، خطر از دست رفتن استقلال و ارادهی ملی را در پی دارد.
راه برونرفت از این وضعیت، نه در تکیه بر قدرتهای خارجی، بلکه در بازسازی یک سیاست ملی، مستقل و مردممحور نهفته است؛ سیاستی که بتواند با تکیه بر نیروی آگاه و متحد ملت، راه تحول دموکراتیک و مسالمتآمیز را بگشاید و جایگاه ایران را در نظام جهانی بر مبنای منافع ملی و همزیستی برابر با دیگر کشورها بازتعریف کند. تنها در پرتو چنین نگاهی است که میتوان از چرخهی وابستگی و رقابت نیابتی قدرتهای جهانی رها شد و مسیر آیندهای آزاد، مستقل و عادلانه را برای ایران گشود
سایت ملیون

