نقشه راه اپوزیسیون جمهوریخواه در شرایط ضعف حکومت اسلامی
تحولات اخیر نشان میدهد که حکومت اسلامی در برابر بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و دیپلماتیک به نقطهای رسیده که حفظ وضع موجود برایش دشوار شده و ناچار به عقبنشینیهای تاکتیکی و رفتاری است. این ضعف به معنای فروپاشی قطعی نیست، اما نشاندهنده کاهش شدید ظرفیت خودترمیمی و افزایش شکافهای درونی است. با در نظر داشتن گزارههای زیر، نقشه راهی برای ایجاد تحول ارائه میشود:
- با توجه به ماهیت ایدئولوژیک و امنیتی جمهوری اسلامی، پذیرش داوطلبانه تشکیل یک «دولت ملی» از سوی ساختار حاکم بسیار بعید است. هرگونه تحول عمیق تنها در لحظات بحرانی و تحت فشار جامعه و شکافهای درونی ممکن است، نه به اختیار کامل حاکمیت.
- جامعه امروز ایران از خطرات وضعیت موجود آگاه است، اما فاقد کانالهای سازمانیافته برای تبدیل این آگاهی به کنش مؤثر است. مشکل اصلی نه نبود تمایل مردم، بلکه نبود ساختار رهبری، هماهنگی و رهبران قابل اعتماد است. در نتیجه، مردم مسیر را میبینند اما «راه تبدیل آن به عمل» روشن نیست.
- در درون و پیرامون سیستم حکومتی، جریانهای مختلف بهدنبال راههایی برای جلوگیری از فروپاشی و حفظ حداقلی از ثبات هستند. باید توجه داشت که بسیاری از این نیروها “نجات نظام” را هدف خود قرار داده اند، نه لزوماً نجات کشور؛ و همین تفاوت نقش مهمی در نوع تعامل اپوزیسیون با آنها دارد. در میان اصولگرایان انشقاق رو به افزایش است و همین وضعیت در میان اصلاحطلبان نیز دیده میشود. همزمان میزان قدرت خامنهای کاهش یافته است. نیروهای نظامی و انتظامی همچنان عمدتاً زیر سیطره او هستند. الیگارشی مالی نقشی تعیینکننده در جهتگیری حکومت دارد و قرائن نشان میدهد که آنها، به همراه اصلاحطلبان و اصولگرایان معتدل و اعتدالیون، بهسوی حل مشکلات با غرب گرایش یافتهاند.
- اپوزیسیون خارج از کشور با مشکلات جدی مشروعیت مواجه است. سلطنتطلبان و مجاهدین بهدلیل حمایت از سیاستهای جنگ طلبانه اسرائیل و آمریکا، حمایت صددرصدی سلطنتطلبان از بمباران و کشتار مردم ایران از یک طرف، و دوگانگی رفتاری مجاهدین از طرف دیگر و عدم محکومیت حملات نظامی و پشتیبانی غیرمستقیم از آن، این دو جریان را بیش از گذشته بیاعتبار ساخته است.
- اپوزیسیون دموکرات خارج از کشور که پیشتر از امکانات دولتهای غربی در حوزه حقوق بشر بهره میبرد، بهدلیل نقش غرب در حملات نظامی علیه ایران اعتماد خود را به این دولتها از دست داده و مسیر همکاری با نهادهای دموکراتیک بینالمللی را در پیش گرفته است. باید توجه داشت که «بیاعتباری غرب» امری مطلق نیست، بلکه از منظر بخش بزرگی از جامعه ایران و فعالان مستقل چنین تصوری شکل گرفته است. همزمان جریانهای پرو روس و چین تحت عنوان چپ محور مقاومتی وارد میدان شدهاند. برای اپوزیسیون جمهوریخواه، مسیر واقعبینانه، همکاری با تشکل های جامعه مدنی، جنبش مقاومت مدنی و بخشهای ناراضی داخل کشور است که رو به افزایش می باشد
- تجربیات جهانی نشان میدهد که حضور میلیونها نفر در خیابان تنها یکی از مسیرهای تغییر است. نارضایتی اکثریت مردم همراه با شکاف در ساختار قدرت میتواند مسیر گذار را هموار کند و این امر فقط با وجود رهبران و جریانهای مسئولیتپذیر، سازمانیافته و مورد اعتماد جامعه ممکن میشود. در عین حال، هیچ تغییری بدون حدی از حمایت اجتماعی پایدار نخواهد بود. تمرکز بر تغییرات حداقلی اما ضروری برای مدیریت بحران اقتصادی و زیربنایی تا اصلاحات سیاسی تدریجی راهی عملیتر از طرحهای حداکثری و براندازی کامل است.
- تجربه دهه ۲۰ و ۳۰ با ظهور جبهه ملی و دکتر مصدق، و همچنین تجربه دولت ملی دکتر بختیار در دهه ۵۰، نشان میدهد که اپوزیسیون میتواند از ضعف حکومت سود برده و برای تغییرات دموکراتیک وارد میدان شود و مسئولیت بپذیرد. اما باید توجه داشت که جمهوری اسلامی ساختاری بسیار امنیتیتر، ایدئولوژیکتر و پیچیدهتر از رژیم پهلوی دارد؛ بنابراین تکرار همان الگوها نیازمند تغییرات اساسی در شیوه اقدام و سازماندهی است. اپوزیسیون دموکرات، ملی و جمهوریخواه هرچند سازمانی ضعیف دارد، اما اگر سیاستورزی خود را بر اساس شرایط واقعی کشور تنظیم کند، همچنان میتواند نقش مؤثری ایفا نماید. شرط اصلی اثرگذاری، ایجاد حداقلی از اجماع، انسجام درونی و پرهیز از شکافهای بیهوده کنونی است. اپوزیسیون باید بتواند با اتخاذ نقشه راهی درست، مردم را به عنوان یک فاکتور قدرت وارد صحنه کند و از این راه امید برای ایجاد تغییر را افزایش دهد.
سناریوهای عملی برای ورود نیروهای ملی به صحنه سیاسی کشور
با توجه به خطرات جدی و احتمال حملات خارجی، نیروهای دموکرات باید نقشه راهی معقول و قابل اجرا داشته باشند. دو سناریوی محتملتر عبارتاند از:
سناریوی اول:
حاکمیت برای نجات خود ناچار میشود بخشی از قدرت را به نیروهای ملی بسپارد و تشکیل یک دولت ملی و همهشمول را بپذیرد. این مسیر هرچند دور از ذهن نیست، اما به شدت بحران و عمق شکافهای درون نظام بستگی دارد تا بپذیرند که تشکیل دولت ملی را به اپوزسیون ملی، دمکراتیک و جمهوریخواه که برای تحول دمکراتیک و مسالمت آمیز هستند تلاش می نمایند بسپارد. تاکید بر این نکته حتما لازم است که الزامات اداره کشور این مسئله را تقویت می کند.
سناریوی دوم:
اپوزیسیون ابتکار عمل را به دست میگیرد و خواستهایی مشخص را با ملت و حکومت در میان میگذارد. در این سناریو، اپوزیسیون میتواند با شعارهایی چون:
- انحلال مجلس کنونی،
- برگزاری انتخابات آزاد مجلس ملی،
- ارائه چهرههای مورد اعتماد مردم،
- تشکیل یک مجلس ملی،
- در پی آن ایجاد تغییر در دولت و وارد کردن کارشناسان و سیاستمداران ملی،
راهحلهایی برای مشکلات کشور از جمله بحران آب، برق، اقتصاد و برقراری مناسبات با جهان ارائه دهد و بهتدریج نقش هدایت کشور را برعهده گیرد.
مجلس کنونی که مشارکتی بسیار پایین دارد، ضعیفترین حلقه قدرت است و از نظر اجتماعی فاقد مشروعیت است.
در فرآیند تغییر، جایگاه ولیفقیه عملاً تضعیف خواهد شد و احتمالاً به نهادی تشریفاتی یا حذفشونده تبدیل میشود. مسلم است که در نهایت، رئیسجمهوری کاملاً انتخابی و پاسخگو محور سازوکار قدرت خواهد شد و نهاد ولایت فقیه به کناری گذاشته می شود. همه این تمهیدات برای نجات کشور پی گرفته میشود که دچار جنگ و ویرانی بیشتر نشود
یک توضیح: تشکیل دولت ملی ایده من است و انحلال مجلس و تشکیل یک مجلس ملی ایده آقای حاتم قادری که مورد قبول من هم می باشد
سایت ملیون


