مذاکرات هسته ای و فعال شدن ایران در روابط بین قاره ای

ملاقات های خانم اشتون و دکتر ظریف در استانبول در هفته اول خرداد ماه که برای آماده سازی دور بعدی مذاکرات برگزار شد نشان می دهد که هر دو طرف هم به نیاز به حرکت به جلو در این مورد اعتقاد دارند. بلافاصله بعد از این دیدار گروه فنی و تخصصی ایران و ۵+۱ نیز دیدار داشتند و هیئت سیاسی تحت نظر خانم اشتون و آقای ظریف در روزهای ۲۶ تا ۳۰ خرداد ماه در وین دیدار های دو طرف را پی خواهند گرفت. مضاف براین در روزهای اخیر اعلام شد که ایران مذاکرات مستقیمی با طرف آمریکایی در ژنو و با روسیه در رم ترتیب داده است که همچنان تاکید بر اراده طرفین به برون رفت از بن بست در مذاکرات است.

فرصت تنظیم و امضای نهایی موافقت نامه هسته ای در شش ماه اول روز ۲۹ تیرماه ۱۳۹۳ به پایان خواهد رسید. گرچه به نظر نمی‌رسد که تا ضرب الاجل تعیین شده توافق کامل در باره موارد اختلاف بدست آید اما نگاهی بر واقعیت های حاضر در ایران و آمریکا حاکی است که چنانچه نوعی توافق حداکثر تا پایان شش ماهی که توافق ژنو برای تمدید آن فرصت داده است یعنی تا آبان ماه ۹۳ به دست نیاید امید به رسیدن به توافق کامل بسیار کم رنگ تر خواهد شد.

ماه گذشته خاتمه مذاکرات هسته ای در وین با نوعی نا امیدی از کسب نتیجه مشخص همراه بود. در ایران اقشار مشخصی که بر روی شکست مذاکرات سرمایه گذاری کرده اند بلافاصله ابراز شادمانی کردند و برخی هم شکست کامل مذاکرات را به جشن نشستند. علیرغم هورا کشیدن کسانی مثل آقای حسین شریعتمداری در تهران به نظر نمی آمد که از پایان مذاکرات دو سه روزه در وین بتوان شکست در خور توجه ای را برداشت کرد. مضاف بر آنکه هیچ یک از طرفین اصلی درگیر مذاکرات چه در ایران و چه در غرب چنین برداشتی را بروز ندادند و می شد مطمئن بود که اگر این شکست آنقدر روشن بود که دلواپسان از آن چیزی دستگیرشان می شد دولت اسراییل به مراتب اولی جشن خیابانی گرفته بود در حالیکه چنین چیزی اتفاق نیافتاد.

در این رابطه باید در نظر داشت که پس از ماه ها گفتگو، مذاکرات برای تنظیم پیش نویس موافقت نهایی برای عمل مشترک آغاز شده و بدیهی بود که این نخستین گام است و نمی‌شد از آن انتظار پایان را هم داشت. قرار بر آن بود که رئوس پیش نویس آماده شود تا بعد در جزئیات مذاکره ادامه یابد. گزارشاتی که از این جلسات انتشار یافت حاکی از آن بود که در یکی دو مورد ایران حاضر نشد که رئوس پیشنهادی طرف غربی را بعنوان اصول مورد مذاکره بپذیرد. قبلا هم مشخص بود که ایران مطلقا حاضر نیست جنبه های نظامی و تسلیحاتی خود را با مذاکرات هسته ای مرتبط دانسته و در موردش مذاکره کند. بطور مشخص دو موضوع مورد اختلاف وجود داشت: یکم مساله پروژه های موشکی و بالستیک ایران که قابلیت انتقال کلاهک هسته ای هم دارند و دوم تست چاشنی های انفجاری قطبی که برای انفجار هسته ای هم کاربرد دارد. در مورد اول ایران موکداً آن را یک موضوع غیر قابل بحث می داند و بخشی از مسایل امنیتی و تسلیحاتی عادی خود بشمار آورده که تحت نظارت آژانس نیست و نیازی به پاسخگویی در آن نمی بیند.

بعد از دور اخیر مشخص شد که مساله مورد علاقه فرانسه و امریکا یعنی موشک های ایران ظاهرا سنگ بزرگی را در راه تنظیم این پیش نویس ایجاد کرده بود. به همین دلیل هم برخی جناح های کارشناسی آمریکایی مانند گرک تیلمان، یکی از محققین موسسه خلع سلاح و از مدیران سابق دفتر تحقیقات امنیتی وزارت خارجه آمریکا، در شرایط فعلی مسئله موشکهای بالستیک ایران را حایز اهمیت ندانسته و به ۵+۱ پیشنهاد داده اند در این مرحله آن را پیگیری نکنند. در مورد تست چاشنی های انفجاری قطبی اما آژانس خودرا محق به تحقیق می داند چون مستقیماً در ارتباط با انفجار هسته ای است. البته ایران اصولاً منکر چنین تحقیق و آزمایشی است و آژانس هم چندین بار در گذشته ادعا کرده است که هر نوع آزمایشی هم اگر در پارچین انجام شده باشد بعد از این همه سال احتمالاً دیگر قابل ردگیری نخواهد بود. اما فشار اسرائیل و برخی دنباله روانش در آژانس براین بازدید اصرار می ورزند. به هرحال در خبرها آمده است که ایران طی مذاکرات مستقیم فنی و در توافق های سیزده گانه گام بگام با آژانس پذیرفته است که بازرسان آژانس بزودی از پارچین بازدید کنند.

ملاقات های خانم اشتون و دکتر ظریف در استانبول در هفته اول خرداد ماه که برای آماده سازی دور بعدی مذاکرات برگزار شد نشان می دهد که هر دو طرف هم به نیاز به حرکت به جلو در این مورد اعتقاد دارند. بلافاصله بعد از این دیدار گروه فنی و تخصصی ایران و ۵+۱ نیز دیدار داشتند و هیئت سیاسی تحت نظر خانم اشتون و آقای ظریف در روزهای ۲۶ تا ۳۰ خرداد ماه در وین دیدار های دو طرف را پی خواهند گرفت. مضاف براین در روزهای اخیر اعلام شد که ایران مذاکرات مستقیمی با طرف آمریکایی در ژنو و با روسیه در رم ترتیب داده است که همچنان تاکید بر اراده طرفین به برون رفت از بن بست در مذاکرات است.

برای دانستن اهمیت رسیدن به یک نتیجه مثبت در مدت باقیمانده تا ضرب الاجل تعیین شده برای این مذاکرات چند نکته حساس را باید در نظر گرفت که می تواند در سرنوشت نهایی این گفتگو ها نقش تعیین کننده داشته باشند. چنانچه باربارا اسلاوین محقق شورای آتلانتیک و نویسنده المانیتور گزارش می کند با بازنشسته شدن بیل برنز معاون سیاسی وزارت خارجه آمریکا که در امور ایران هم مستقیماً فعال بوده است احتمال دارد که دولت اباما خانم وندی شرمن را به این سمت ارتقاء دهد. همانطور که می دانید خانم شرمن در جریان مذاکرات ایران و گروه ۱+۵ سرپرستی هیئت نمایندگان سیاسی آمریکا را برعهده داشته و تا کنون هم با گروه ایران روابط محترمانه ای را حفظ کرده است. گرچه مشخص نیست که تغییر پست خانم شرمن اگر اتفاق بیافتد در نقش وی در این مذاکرات چه تاثیری خواهد داشت اما این تغییر را به عنوان یک پارامتر نامشخص باید در نظر گرفت.

ازسوی دیگر تغییر مهم تر که قطعا در مذاکرات تاثیر جدی و خطیر خواهد داشت پایان دوره پنج ساله مسئولیت خانم اشتون بعنوان مسئول روابط خارجی اتحادیه اروپا است که در پایان سال میلادی جاری اتفاق خواهد افتاد و با توجه به نتیجه انتخابات اخیر در اتحادیه اروپا می تواند موجب تغییر چشمگیری در این مورد شود. خانم اشتون در دو سه سال اخیر و بویژه در یکسال گذشته توانسته اعتماد ایران و طرف آمریکایی را کاملاً جلب نماید و جانشینی ایشان مطمئناً بر روند مثبت مذاکرات تاثیر منفی خواهد گذاشت. برای جانشینی خانم اشتون از وزیر خارجه لهستان آقای رادیسلاو سیکورسکی نام برده می شود که در صورت چنین انتخابی باید شاهد تشدید تشنجات اروپا با روسیه و انتقال نقطه توجه اتجادیه به درگیری های اوکرائین و متعاقباً کاهش هرنوع توجه به حل مساله ایران باشیم. بویژه که تعیین یک مسئول جدید از هر طرف که باشد تا جا افتادن کامل فرد جایگزین و هیئت همکارانش مدتی طول خواهد کشید و ضرب الاجل توافقنامه نهایی را با مشکل جدی روبرو خواهد نمود.

نکته سومی که باید به آن توجه داشت موجی است که احتمال دارد در پاییز امسال به کل چهره سیاست خارجی را در آمریکا بیش از پیش تغییر دهد. انتخابات کنگره در آمریکا در هفته دوم آبانماه ۱۳۹۳ صورت می‌گیرد و می‌تواند مایه انتقال مجلس سنا به حزب جمهوریخواه گردد. همانطور که می دانید مجلس سنا اصولا واحد اصلی کنگره آمریکا در نظارت بر روابط خارجی ایالات متحده است. همانطور که شاهد بوده ایم کمیته روابط خارجی حتی تحت کنترل دموکرات ها، یعنی با ریاست سناتور نیوجرسی اقای منندز، چندان همراه با کابینه اوباما نبوده است و چنانچه این کمیته دست بدست شود مانع بزرگتری در دستیابی آقای اباما به توافق با ایران خواهد بود.

آنطور که در ماه های بعد از توافق ژنو شاهد بودیم کنگره آمریکا تحت نفوذ لابی اسرائیل بار ها سعی کرد با وضع تحریم های بیشتر بر ایران شکست توافق برای عمل مشترک را تضمین نماید. بدیهی است که عدم وضع تحریم های جدید شرط ایران برای ادامه همکاری با ۱+۵ بوده است، موضوعی که آقای اباما با تهدید کنگره به وتوی هرقانون تصویبی جدید از سوی کنگره توانست جلوی آن بایستد. نباید از نظر دور داشت که یکی از مشکلات موجود برای دولت ایالات متحده در شرایط حاضر در صورت رسیدن به توافق نهایی با ایران همانا لغو تحریم هایی است که با تصویب کنگره در سالهای اخیر بر ایران اعمال شده است و برای الغاء نیاز به تصویب کنگره هم خواهد داشت، امری که عملا بدون اکثریت کامل دموکراتها و حمایتشان از اقای اوباما غیر ممکن است.

متاسفانه جناح هایی در آمریکا، تحت فشار لابی اسرائیل، چه قبل و چه بعد از تفاهم برای عمل مشترک، تحریم ها را بجای یک وسیله برای کشاندن ایران به میز مذاکره به یک هدف تبدیل کرده اند. این پروسه البته به دوران ریاست جمهوری بیل کلینتون بر می گردد. ایشان در نیمه پایانی دهه نود به دلایل سیاسی و غیرسیاسی کنترل کنگره را در انتخابات میان دوره ای از دست داد و سنا و مجلس نمایندگان را به جمهوریخواهان باخت. درحالیکه فشار لابی اسرائیل بدنبال نفوذ ایران در لبنان و مقاومت حزب الله به ناگهان مقابله با ایران را به یک هدف در واشینگتن تبدیل کرده بود، کلینتون در یک فرار به جلو اقدام به صدور یک بخشنامه اداری از دفتر ریاست جمهوری کرد که اولین تحریم های گسترده بر ایران را پس از دوران کارتر و مسئله گروگانگیری اعمال نمود. تشابه انروز ها با امروز آمریکا بسیار زیاد و هم از این رو حرکت ایران در این رابطه از اهمیت دو چندان برخوردار است. اگر مانند دهه ۹۰ اوباما کنترل کنگره را از دست بدهد شانس بازگشت به شرایط مشابه بسیار کم و فرصت از دست رفته تا سالها غیر قابل جبران می نماید. بر این نگرانی باید این نکته را هم افزود که متاسفانه هیچ کاندیدای دموکراتی در حال حاضر در صحنه نیست که در پایان ریاست جمهوری آقای اباما برای دست یافتن به کاخ سفید از شانس بالایی برخوردار باشد بجز خانم کلینتون که او هم در چهار سال اول اباما سیاست خارجی آمریکا را با همان عوامل کلینتونی و نه چندان متفاوت با دوران بوش و زیر کنترل کامل لابی اسرائیل حداقل در ارتباط با ایران پیش برد.

از این پس هم باید انتظار داشت که این جناح ها نه فقط در حفظ وضع موجود بلکه در افزایش تحریم ها بر ایران پای بفشرند و آن‌را نه برای کنترل بلکه حتی بعنوان یکی از اهداف سیاسی خود در رابطه با ایران پیش ببرند. این سیاست دهه ها در مورد اتحاد شوروی بکار رفت و الان هم برای ۵۰ سال درباره کوبا اعمال شده است. هدف از این تحریم ها نه مهار بلکه بیشتر برای سرنگونی رژیم مقابل می باشد و در عمل ناشی از اعتقاد به این اصل است که حضور ایدئولوژی ناهمگون با ایدئولوژی غالب بر سیستم سیاسی غرب ممکن نیست. در همین جا لازم است تکرار کنیم که گرچه این دیدگاه در آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپای غربی نظام غالب نیست اما انکار آن هم به یافتن راه درست به پیش کمکی نمی نماید. اتفاقاً به همین دلایل هم هست که باید از نیروهای دموکرات و برابر جوی حاضر در سیستم های سیاسی غرب استفاده کرد و نیروی خود را با حرکت آنها همگون نمود. در عین حال بهتر است که از نبردی که این گروه ها در فضای سیاسی خودشان در آن درگیرند به سود منافع ملی خود استفاده کنیم. علت موفقیت دولت روحانی تحت وزارت خارجه آقای ظریف هم از این جهت است که وی با شناخت از جزئیات درونی دولت های غربی و بویژه آمریکا توانسته است با نرمش هایی در برخی نقاط حساس که برای طرف مقابل مهم تشخیص داده است گام ها را تنظیم کند و در مجموع بازده مثبتی از خود نشان دهد.

در دهه گذشته کارشناسان آژانس اتمی ده ها هزار ساعت بازرسی از تاسیسات هسته ای ایران داشته اند. با این وجود بدلایل مختلف هنوز هم آژانس نمی تواند به یقین صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران را تایید نماید. دلیل اول را در یادداشت های قبلی در این ستون به تفصیل توضیح داده ایم که بقول منطقیون ما ” نفی ما عدا، اثبات شی نمی کند” هدفی که از نظر علم ریاضی هم دست یافتنی نیست. در ارتباط با موضوع هسته ای خلاصه ی این اعتقاد آن است که عدم امکان اثبات هدف تسلیحاتی ایران وجود برنامه صلح آمیز را ثابت نمی‌کند.

و اما از جمله دلایل دیگر این ناتوانی می توان از عدم پیوستن ایران به پروتکل الحاقی حفاظت هسته ای نام برد. این پروتکل به بازرسان آژانس اجازه خواهد داد که هر کجا مشکوک به انتقال مواد رادیو اکتیو باشند بازرسی کنند حتی اگر در لیست تاسیسات هسته ای ایران اظهار نشده باشد. ایران در زمان ریاست جمهوری اقای خاتمی و مسئولیت همین آقای روحانی بر مذاکرات هسته ای این پروتکل الحاقی را پذیرفت اما بعداً مجلس ایران آن را تصویب نکرد و ایران امضای خود را پس گرفت. با توجه به سابقه فوق اما می توان مطمئن بود که ایران در پیوستن مجدد به این پروتکل مشکل ویژه ای نداشته باشد.

مسائل تکنیکی حل نشده بین ایران و آژانس با توجه به همکاری های سازمان انرژی اتمی ایران در ماه های پس از توافق ژنو افق روشنی را نوید می دهد. ظاهرا تماس های مستقیم ایران با آژانس بخوبی پیش می رود و گزارش اخیر آقای آمانو به شورای حکام نیز تایید تلاش ایران برای اعتماد سازی در آژانس است. در میدان ملاحظات تکنیکی هم در آمریکا لابی محافظه کار و طرفدار اسرائیل بازو های فنی خود را بکار می برد.

از جمله این اتاق فکر های فنی در جبهه محافظه کاری موسسه علوم و امنیت بین المللی (ISIS) است. این موسسه با ریاست دیوید آلبرایت و اخیرا با مشارکت اولی هاینونن سربازرس سابق آژانس که در ماموریت های آژانس در گذشته باعث تشدید اختلاف ها شده بود پنج احتمال مصالحه را در یک گزارش مخصوص غیر قابل قبول دانسته و رد کرده است. در این گزارش پنج مورد بعنوان خط قرمز پیشنهاد شده و بر آن اساس هر نوع مصالحه که تعداد سانترفیوژهای نصب شده فعلی را بپذیرد به دلیل احتمال بریدن ایران از توافق و حرکت بسوی تسلیحات هسته ای رد کرده است. گزارش ISIS خواستار انهدام بسیاری از سانتریفیوژ های موجود و پایین آوردن کل موجودی ان تا حد توافق ژنو بین چهار و حداکثر پنج هزارعدد شده است. در تفاهم نامه ابتدائی ژنو وجود سانترفیوژ ها در صورت عدم بارگذاری و استفاده در طول مدت توافق پذیرفته شده بودند و نابودی شان ضروری نبود. گزارش ISIS اما وجود چنین مجموعه ای از سانتریفیوژ ها را اصولا کمک به شرایطی می داند که هر لحظه ایران تصمیم به بریدن از پادمان بگیرد وی را قادر به ساخت سلاح خواهد ساخت. ISIS همچنین خواستار نوعی کنترل بر واردات هرنوع مواد و قطعات با امکان بکارگیری در پروژه هسته ای ایران شده است. چنین کنترلی عملاً بدون افزایش یک مرحله تصویب خرید و فروش های خارجی ایران امکان ندارد و چنین لایه کنترلی اصولا با حس استقلال عمل ایران همگون و سازگار نیست. هم از اینرو طرف ایرانی مایل است کنترل هایی برقرار شود که در طی یک دوره مشخص، حتی اگر طولانی، متضمن خروج ایران از تمام تحریم ها و کنترل های یکجانبه باشد.

در گزارش دیگری که اخیرا وسیله “مرکز بِل فِر برای علوم و روابط بین الملل” که یک اتاق فکر در دانشگاه هاروارد است نوشته شده به منظور تامین اطمینان و اعتمادسازی جامعه بین المللی نسبت به پروژه هسته ای ایران پیشنهاداتی داده شده است. این مقاله-گزارش بوسیله جوفی جوزف از کارشناسان هسته ای سابق در شورای امنیت ملی کاخ سفید نوشته شده است که در سالهای ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۳ در مذاکرات ۱+۵ با ایران هم مسئول خلع سلاح بوده است. نکته قابل توجه در این گزارش و موارد مشابه دیگر آنست که با دیدگاه واقع بینانه ای به مساله پرداخته شده است و پیشنهاداتی برای رسیدن به نوعی مصالحه مرضی الطرفین داده شده است که لزوما با خط قرمز های اسرائیلی همسو نیست و از این رو شانس بیشتری برای پذیرش ار سوی ایران نسبت به پیشنهادات ISIS و امثالهم دارد.

در مقاله آقای جوزف می خوانیم که در سطوح مختلف مابین کارشناسان و دیپلمات های ناظر بر مذاکرات ایران گاه دیده می شود که از لزوم “بازرسی های هرکجا و در هرزمان” مشابه با تعهد عراق صحبت می شود، سیستم بازرسی که گرچه وسوسه انگیز و مطلوب می نماید اما درباره ایران نه پذیرفتنی است و نه عادلانه. در تعهدات عراق بعد از جنگ دهه ۹۰ عراق و بدنبال اشغال کویت در نهایت دولت عراق و صدام حسین در جنگ مغلوب و تسلیم شده بودند و به ناچار حاضر شدند سیستم نظارتی را بپذیرند که بازرسان آژانس در هر زمان می توانستند بدون اطلاع قبلی از هر کجا که مایل بودند حتی کاخ های دولتی بازرسی کنند. آقای جوزف اعتراف می کند که شرایط ایران مشابه عراق نیست و مغلوب جنگی نیست و به جایی هم تجاوز نکرده است که کسی انتظار داشته باشد به چنین سطح از بازرسی مداخله آمیز تمکین نماید.

مقاله-گزارش مرکز بلفر در این شرایط چندین بدیل برای بازرسی های مستقیم و اعتماد ساز پیشنهاد می کند که با تکنیک های پیشرفته می توانند همان کارآیی بازرسی های اصطلاحا “هرزمان و هرکجا” را داشته باشند. لیست این اقدامات در زیر می آید:

بازرسی های متناوب و دائمی آژانس از تمامی سایت های هسته ای ایران از جمله تاسیسات غنی سازی، پالایش سوخت، تاسیسات ساخت سانتریفیوژ ها و مراکز تحقیقات هسته ای.
نصب سیستم های نظارت از راه دور از طریق دوربین های مداربستهُ قابل کنترل از مراکز آژانس در داخل و خارج کشور از جمله وین.
سیستم های حسابرسی دقیق از تمام مراحل اجرایی مراکز هسته ای ایران از جمله تاسیسات غنی سازی، پالایش سوخت، تاسیسات ساخت سانتریفیوژ ها و مراکز تحقیقاتی.
سیستم های اتوماتیک لحظه ای تشخیص و ردیابی کلیه تاسیسات هسته ای ایران در صورت جابجایی و هر نوع خروج از مدار و تغییرات مکانیکی قطعات از جمله در تاسیسات غنی سازی، پالایش سوخت، تاسیسات ساخت سانتریفیوژ ها و مراکز تحقیقات هسته ای.
صرفنظر از تمام راهکار های فنی و تکنیکی حل مساله هسته ای ایران نیاز به خواست و اراده جدی طرفین ایرانی و آمریکایی دارد که از حمایت سیاسی رهبران کشورهای ۱+۵ هم برخوردار باشد. اتفاقات عدیده ای باعث شده است که افق های نوین در این عرصه گشوده شود که طرفین باید به آن دقیقا بیاندیشند تا این فرصت نیز همچون گذشته از دست نرود.

این هفته بدنبال دیدار های ده روز پیش خانم اشتون و اقای ظریف اعلام شد که ملاقات های ویژه مستقیم بین نمایندگان مخصوص ایالات متحده و ایران در وین برگزار خواهد شد. در این دیدار ها علاوه بر خانم وندی شرمن آقایان بیل برنز و جیک سولیوان هیئت آمریکایی را سرپرستی خواهند نمود. آقای برنز جانشین وزیر امورخارجه آمریکا در امور سیاسی است و آقای سولیوان مشاور ارشد آقای جو بایدن نایب رئیس جمهور در امورخارجی. ارتقاع هیئت نمایندگی آمریکا در این ملاقات از قبل پیش بینی نشده نشانه آن است که طرف ایرانی و آمریکایی موفق شده اند تمایل خویشتن به گذر از گره بغرنج موانع بر سرراه توافق نهایی را به طرف مقابل بقبولانند. همانطور که میدانیم آقای برنز که در دوران ریاست سعید جلیلی بر هیئت نمایندگی ایران مدتی را بعنوان سرپرست هیئت نمایندگی آمریکا در مذاکرات حضور داشت بعداً در دوران وزارت آقای کری به سمت جانشین وزیر منصوب شد و انطور که بعدا افشا شد در روزهای تنظیم توافق ژنو در نوامبر گذشته هم در ژنو حضور داشته اما در سر میز مذاکره نبوده و شایع است که از فاصله هیئت آمریکایی را هدایت کرده است. قبلا هم شایع بود که وی در یک دوره مذاکرات غیر علنی در عمان با نمایندگانی (تاکنون نامشخص ولی احتمالا آقای ولایتی مشاور رهبری) از ایران مذاکره کرده است.

از سوی دیگر عدم اطمینان به امکان برداشتن سریع تحریم های آمریکایی سبب شده است که نقش اروپا در این مورد پررنگ شود. همانطور که قبلا گفته شد عدم همراهی کنگره آمریکا باعث خواهد شد که حتی اگر دولت آقای اباما به توافقی با ایران برسد نتواند به برداشتن تحریم ها اقدام کند. چنین شرایطی وضع مطلوبی برای آمریکا نیست چرا که عملا مانع ورود شرکت های آمریکایی به بازار ایران خواهد بود در حالیکه بازار ایران را برای ورود اروپایی ها باز خواهد نمود و در واقع مطلوب کمپانی های اروپایی است.

باید اذعان نمود که اختلافات پیش آمده بین غرب و روسیه بدنبال درگیری های اوکرائین و نیاز اروپا به نفت و گاز روسیه هم ممکن است افق تازه ای برای همکاری با ایران بوجود آورده باشد. نزدیکی و ارتباطات شخصی معاون رئیس جمهور جو بایدن با روند حوادث اوکرائین و اعلام حضور آقای جیک سولیوان در دیدار های این هفته در ژنو شایعاتی را برای ارتباط مذاکرات به مساله اوکرائین دامن زده است. غربی ها البته بدشان نمی اید ایران را در مقابل روسیه علم کنند تا هم بین آن دو ایجاد تنش کنند و هم برای اینده بدیلی برای گاز روسیه داشته باشند.

ایران سعی دارد البته در وضعیت اخیر اوکرائین برای فروش گاز به اروپا و جایگزینی بخشی از گاز روسیه مشارکت کند اما شبکه زیرساخت ضروری برای چنین انتقالی را نه دارد و نه در کوتاه مدت و با تحریم ها می تواند فراهم کند. اما از آنجائیکه ایران در حال حاضر به ترکیه گاز صادر می کند بنظر می رسد که می تواند کاندیدای مناسبی برای جانشینی بخشی از وابستگی اروپا به گاز روسیه از طریق ترکیه باشد.

در گزارش ها همچنین آمده است که هیئت ایرانی در مذاکرات هسته ای به دیدار های مستقیم با چین و روسیه هم دست خواهد زد. همانطور که می‌دانیم چندی پیش آقای روحانی سفری به چین داشت که در آن با آقای پوتین هم دیدار داشت. بنظر من باید از فعال بودن آقای روحانی و دکتر ظریف در بازیهای بین المللی سیاسی خوشنود بود. به نظر می‌رسد ایران مایل است از فضای متشنج میان روسیه و آمریکا از یکطرف و چین و آمریکا از طرف دیگر استفاده کند و حتی در صورت امکان وارد کنسرسیوم گازی روسیه و چین شود. همان طور که میدانید قبلا هم ایران یک نیمه توافقی با روسیه داشت که در سرخس به روسیه گاز بدهد و آ
نها برایش بفروشند و سهم ایران را بدهند. اگر این طرح اجرایی شود روسیه می تواند به سادگی راه میانبری برای فروش گاز ایران به چین باشد بدون انکه ایران مجبور به ساخت خط لوله نفتی از طریق پاکستان و هند باشد. تمام این تلاشها می تواند در رسیدن آقای روحانی به گشایش اقتصادی در ایران موثر و مثبت ارزیابی شود.

Print Friendly, PDF & Email