ضرورت عذرخواهی از بابت «گروگانگیری»
چرا عذرخواهی از بابت «گروگانگیری» امری ضروریست!
برخی از سران اصلاحطلب و شخصیتهای ملی ما در راهنمايیها و تحلیلهای سیاسی خود دائماً تاکید دارند که عناصرمترقی و نخبه و روشنبین ایرانی در ایالات متحده آمریکا برای جلوگیری از جنگ و درگیری نظامی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا باید بکوشند تا با نزدیک شدن به شخصیتها و سازمانهای صلحطلب و مردمی و مترقی این کشور، با سند و منطق قوی، گروهها و جناحهای جنگطلب و سلطهجوی حاکم را افشاء کنند و خطرهايی را که در صورت وقوع جنگ، در کمین خود ایالات متحده و متحدانش در «منطقه» نشسته بر ملا سازند!
اینجانب این نوع فعالیتهای روشنگرانه و اعتراضی ضد جنگ را در بسیج افکار عمومی جامعهی آمریکايی برعلیه جنگ و سلطهطلبی بیتاثير نمیدانم؛ درحقیقت سازمانها و گروههايی که از ایرانی-آمریکايیها شکل گرفته و در جهت تنشزدايی میان «دو کشور» کار و تلاش میکنند، طی سالهای اخیر همین نوع عمل کردهاند. مثلا از طریق تماس مستقیم با نمایندگان کنگره یا دیگر نهادهای صاحب نفوذ در ایالات متحده، ضمن افشاء جناحهای جنگطلب و ضدّ ایرانی در دستگاه حاکمهی این کشور، کوشیدهاند تا تصویری مثبت و مقبول از ایران در افکار عمومی آمریکايیها ارائه دهند تا زمینهی مساعدی برای تجدید دوستی دو کشور فراهم آيد. به عنوان نمونه با سعی و وساطت مسٔئول تشکیلات معروف به: ای.آی.سی، بود که وزیر امور خارجه دولت بیل کلینتون، مادلین آلبرایت از بابت نقشی که دولت آمریکا در کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت ملی مصدق ایفاء کرده بود، از ملت ایران رسما عذر خواست و تحریم واردات برخی از کالاهای ایرانی به ایالات متحده را نیز برداشت. یا نقش مثبت و مهمی را که نایاک در روند گفتگوهای ایران با گروه معروف به ۱+۵ ایفاء کرد و به عقد قرارداد تاریخی برجام منجر گردید، هرگز از نظر نمیتوان دور داشت.
نیاز به دیدی استراتژيک نسبت به صلح!
ولی چند نکتهای که بر اینجور صلحجويی و تلاش برای جلوگیری از جنگ میان «دو کشور» میتوان گرفت این است که:
۱- هدف نهايی این نوع صلحطلبیها یا تلاش برای افشای جنگطلبها در آمریکا دُرست و دقیق معین و مشخص نیست. یعنی این فعالیتها در چارچوب یک طرح استراتژيک و کلی برای خاتمه دادن به تخاصمات میان «دو ملت»، و رسیدن به یک صلح واقعی و پایدار و دوستی ماندگار بین تهران و واشنگتن صورت نمیگیرد. از این روست که بین حجم و وزن این فعالیتها با نتایجی که تاکنون داده تناسبی وجود ندارد. لذا استادان، محققان، هنرمندان، روشنفکران و در کل، شخصیتهای پُر نفوذی که ایرانی -آمریکايی محسوب میشوند، و دلنگران وضع فعلی و بیمناک از احتمال یک حملهی نظامی مرگبار به ایران هستند، ضروری است که با دیدی استراتژیک نسبت به صلح وارد کار شوند، و «از افتادن به زیر سطح حوادث» خودداری نمایند. زیرا صلح با گریختن از مسائل و واقعیتها به دست نمیآيد.
یکی از واقعیتهايی که سرآمدان و روشنفکران صلحطلب ما معمولا نادیده میگیرند، دشمنی بیحساب و کتابی ست که بین جمهوری اسلامی ایران و اسرائیل در این چهار دهه شکل گرفته و به بنیاد دشمنی میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا تبدیل گشته. البته تندروهای حاکم بر جمهوری اسلامی ایران همیشه اصرار داشتند که به آمریکايیها بقبولانند که در اختلافات میان ایران و اسرائیل دخالتی نکنند، یعنی مسائل مربوط به جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل و دنیای یهود را از مسائل بین ایران و آمریکا جدا کنند، که صد البته این عقیدهای است غلط و نادرست. زیرا نادرستیاش بارها به اثبات رسیده و معلوم گشته که: اسرائیل و آمریکا را نمیتوان ازهم جدا کرد، پیوند دنیای یهود و آمریکا را نمیشود ازهم گُسست! در نتیجه هر نوع تلاش و کوشش شخصیتها و گروههای صلحخواه ما برای صلح و تنشزدايی با ایالات متحده، باید با تلاش در تنشزدايی با ملت اسرائیل و دنیای یهود توأم گردد، در غیر این صورت به صلح و سازشی نخواهیم رسید و از هیچ نشست و برخاست و گفتگويی، ثمری نخواهیم برد!
۲- انتقاد دیگر و تندتری که در این مورد میشود مطرح کرد، این است که: شخصیتهای ملی و گروههای صلحطلب ایرانی، بهویژه اصلاحطلبان و ملیمذهبیهايی که خواهان تنشزدايی میان ایران و ایالات متحده و خاتمه دادن به این وضع اسفبار هستند، در فعالیتهای صلحطلبانه ، فقط طرف آمریکايی را مذمّت میکنند و مورد نقد و انتقاد قرارمی دهند، ولی از شیخ-شاهکارهای خود ما حرفی نمیزنند، بحثی به میان نمیآرند و نقدی نمیکنند! در معنا «ما» از آمریکا میخواهیم که برگردد به برجام، تحریمها را بردارد، از تهدید نظامی ایران دست بکشد، با دشمنان ایران در خلیج فارس و خاورمیانه نسازد، از نقشی که در کودتای ۲۸ مرداد داشته و از مجموعه صدماتی که تا حال به ایران زده عذر بخواهد، تا شاید ارتفاع دیوار بیاعتمادی میان دو مملکت متخاصم کوتاهتر گردد و شانسی برای یک توافق تاریخی جهت حل اختلافات و مناقشات موجود که ایران را ضعیف و فقیر و منزوی کرده فراهم آید!
امّا همین ما، یک جمله در ارتباط با اسیر و گروگان گرفتن دیپلماتهای آمریکايی نمیگوئیم، از چهار دهه مرگ بر آمریکا گفتن و مقدساتش را به زیر دشنامگرفتن عذری نمیخواهیم، یا از پرچم لگد کردن و آدمک آتشزدنها پوزشی نمیطلبیم، و از اینکه بد و خوب شان را به یک چوب راندیم و دولت و ملتی والا را مظهر شرّ و شقاوت خواندیم شرمی نمیکنیم، حتی به روی مبارکمان هم نمیآوریم که: اگر آمریکا با نقشی که در کودتای ۲۸ مرداد داشت، دل ملّیون و نیروهای سیاسی ایران را آزرد، «ایرانیها» با اشغال سفارت آمریکا و به اسارت گرفتن «دیپلماتها» خاطر ملتی را آزردند. یعنی علاوه بر احزاب و محافل سیاسی، نیروهای دست راستی، جماعت متعصب مسیحی، نیروهای نظامی و نهادهای تبلیغاتی و غیره، کثیری از مردم خوب و مهربان اما سادهدل آمریکا را هم به دشمن خونی ایران و ایرانی تبدیل کردند و تخم چنان نفرتی را پراکندند که جریانهای دستراستی و افراطی آمریکايی میتوانند برای افزایش نفوذ خود و کسب قدرت بیشتر در آمریکا و سایر نقاط دنیا، سالیان سال از آن بهره برداری کنند، که کردهاند!
وظیفهی سرآمدان و نخبههای ایرانی در شرايط سخت کنونی!
باری در اوضاع و احوال کنونی که بحران روابط جمهوری اسلامی ایران با آمریکا و متحدانش به مرحله بسیار بد و بس ترسناکی رسیده، وظیفه سرآمدان و نخبههای ایرانی است که قدم به میدان عمل بگذارند و سرنوشت تنشزدايی و برقراری صلح و دوستی با آمریکا را به عهدهی حسن روحانی و ظریف و اصلاحطلبان نگذارند، که این شخصیتها اگر هم در اندیشه صلح و دوستی واقعی با آمریکا باشند، اصلا توان بیانش را ندارند چه برسد به تحقق آن. فراموش نباید کرد که سرآمدان و افراد نخبه در دنیای کنونی قدرتی به حساب میآيند، یعنی در هر موردی، خاصه در جلوگیری از جنگ و جدالهای بینالمللی میتوانند تاثیری تعیینکننده داشته باشند. نتیجه اینکه:
اُستادان، محققان، هنرمندان، مدیران، نویسندگان و روشنفکران در مجموع اِلیت جامعهی ایرانی به ویژه آنهايی که در آمریکا کار و زندگی میکنند، اگر دل در گرو صلح و امنیت ملی و بینالمللی دارند، اگر میخواهند این مناقشات اسفناک میان دو کشور نقطهی پایانی داشته باشد، باید برای التیام زخمدرد ناشی از گروگانگیری چارهای بیندیشند زیرا خاطره آن واقعه مانع روانی ناجوری در تنشزدايی میان دو ملت است!
محمد ارسی
شهریور ۱۳۹۸ شمسی شیکاگو
mohammadarasi@gmail.com