در ضرورت مذاکره با امریکا
رهبر در دیدار روز گذشته خود با دانشآموزان و دانشجویان گفت:
«منع مذاکره یک منطق محکم دارد. راه نفوذ دشمن را میبندد، ابهت جمهوری اسلامی ایران را به دنیا نشان میدهد، و ابهت پوشالی امریکا را در چشم جهانیان میشکند. بعضی خیال میکنند که مذاکره مشکلات کشور را حل میکند. این اشتباه بزرگی است، صددرصد اشتباه است. طرف مقابل قبول مذاکره از سوی ایران را بهمعنای بهزانودرآوردن از سوی جمهوری اسلامی میداند و میخواهد بگوید توانستیم جمهوری اسلامی را بهزانو در بیاوریم. میخواهد اثبات کند که سیاست فشار حداکثری درست بود و بعد هم هیچ امتیازی نخواهد داد».
(جراید، ۱۲آبان ۱۳۹۸)
بهنظر من و برخلاف دیدگاه رهبر:
۱. در دنیای پسا جنگ سرد و در روابط بینالملل اصل بر مذاکره بین دولتهاست و دیپلماسی بدون مذاکره و تعامل بیمعنا است. براین اساس منع مذاکره دلیل محکم میخواهد، نه مذاکره. بر همین مبنا جمهوری اسلامی در عمر چهل ساله خود تقریبا با همهی کشورهای جهان به مذاکره پرداخته است. حتی با دولت امریکا نیز بارها (مستقیم یا غیرمستقیم، آشکار یا پنهان، دوجانبه یا چندجانبه) مذاکره کرده و بعضا به نتایج مفید و قابل قبولی رسیده است. به جز مذاکرات الجزایر و نیز مذاکره با مک فارلین که در دوره رهبر فقید انقلاب انجام شد، تمام دیدارهای بعدی از مذاکرات غیرمستقیم در دولت هاشمی تا مذاکرات درباره عراق و افغانستان در دولت خاتمی تا نامهنگاری اوباما با رهبر و جواب ایشان و نیز مذاکرات معاونین وزارت خارجه ایران و امریکا در عمان در دولت احمدینژاد و مفصلتر از همه مذاکرات هستهای در دولت روحانی با تایید شخص آیتالله خامنهای انجام شده است.
۲. ایران دیپلماتهای مجربی دارد و باوجود آنها مذاکره با امریکا هرگز بهمعنای بازکردن راه نفوذ دشمن ارزیابی نشده است. برعکس، مذاکرات آنها با امریکا تاکنون و در مجموع بهسود میهن و مردم بوده، مانع عملیشدن برخی نقشهها و طرحهای واشنگتن علیه ایران و ایرانیان شده و منافع و امنیت ملی را با هزینه کم پاسداشته است. برای مثال جمهوری اسلامی با توافق هستهای بزرگترین پیروزی دیپلماتیک خود را بهدست آورد؛ پرونده کشورمان از زیر فصل هفت منشور ملل متحد خارج و حقوق هستهای ایران بهرسمیت شناخته شد و با لغو تحریمهای نفتی راه بر گشایش اقتصادی کشور گشوده شد. اگر برجام راه نفوذ امریکا را بازکرده بود، ترامپ آن را بدترین توافق ایالات متحده با یک کشور خارجی نمیخواند و از آن خارج نمیشد.
وانگهی سوابق روسیه و انگلستان در روابط با ایران بسیار تلخ و منفی است. باوجود این هر دو کشور در تهران سفارت دارند و مذاکرات ممتد جمهوری اسلامی با آنها بهنفوذ روسیه و انگلستان در جمهوری اسلامی، بهمعنای مورد نظر رهبر نینجامیده است. چرا نتوان مشابه مذاکرات با آن دو کشور را با امریکا انجام داد، بدون آنکه اجازه دهیم راه نفوذ واشنگتن در ایران باز شود؟ اعلام اینکه در حال حاضر کشورمان دیپلماتهای همتراز و حرفهای برای مذاکره با امریکا ندارد، افزون بر آنکه با واقعیت نمیخواند، اعلام شکست جمهوری اسلامی نیز هست که بعد از چهل سال، هنوز نتوانسته است دیپلماتهایی تربیت کند که بتوانند به مذاکره با امریکا بپردازند، بدون آنکه راه نفوذ آن کشور را در ایران ببندند.
۳. مطلوبیت مذاکره و بهرهگیری از آن در جهت تامین منافع ملی به این معنا نیست که سادهاندیشانه فکر کنیم هر زمان ما اراده کنیم طرف مقابل از موضع برابر در میز مذاکره حاضر خواهد شد. وانگهی ابزارهای ضروری برای دفاع مشروع از ایران، یکپارچگی سرزمینی و امنیتش به شمول صنایع موشکی امتیازی نیست که مذاکرهکنندگان مجاز یا قادر به واگذاری آن باشند. درست است که لازمه توفیق در مذاکره، داشتن قدرت اقتصادی و نظامی و نیز مشروعیت سیاسی حاکمیت است. اما قدرت سخت ایران باید پشتوانهی دیپلماسی کشور قرار گیرد، نه برعکس، تا دولت منتخب مردم بتواند همهی ابزارهای ملی را برای پیشبرد اهداف ملی در مذاکرات (دوجانبه و چندجانبه، مستقیم و غیرمستقیم، پنهان و آشکار) به خدمت گیرد.
۴. امروزه معیار و نشانه اقتدار کشور را، علاوه بر توان دفاعی، رفاه و رضایت ملت از حکومت و توسعه کشور میخوانند. چنین وضعیتی حفظ امنیت و استقلال سیاسی و یکپارچگی سرزمینی و نیز مقاومت برابر مطالبات ضدملی بیگانگان را ممکن میکند. از سوی دیگر استراتژی همهی کشورهای مستقل و پیشرفته، مذاکره با همه دولتها بهشمول امریکاست. براین اساس راهبرد عدم مذاکره با امریکا بهویژه وقتی حالت “نه جنگ نه صلح” به افزایش تحریمها و محاصره اقتصادی کشور و کاهش روزافزون صادرات نفت و واردآمدن فشار بیشتر به مردم میشود، منطق محکمی ندارد و آینده روشنی را ترسیم نمیکند.
صریحتر بگویم در حال حاضر همهی کشورها بهخصوص در خاورمیانه ناچار به مذاکره (چه در سطح ملی و بین گروهها و جناحهای مختلف سیاسی و چه در سطح بینالمللی و با همه دولتها در شرق و غرب عالم و نیز با همسایگان خود) هستند، اگر نخواهند وارد چرخه پرهزینه و خشونتبار آشوب و جنگ (داخلی یا خارجی، نیابتی یا مستقیم) بشوند. بههمین دلیل شعار و راهبرد “نه جنگ و نه مذاکره” را در شرایط کنونی برای ایران اشتباه و غیرواقعبینانه میدانم و معتقدم باید جای آن را راهبرد “نه جنگ و نه تحریم” بگیرد. هدف استراتژیک جمهوری اسلامی باید لغو تحریمهای ظالمانه و یکجانبه امریکا باشد که بهحق تروریسم اقتصادی خوانده شد و آثار شوم آن مردم و بهویژه محرومین را در فشار طاقتفرسا قرار داده است. اگر ایران بتواند تحریمها را لغو کند، بدون آنکه از منافع حیاتی خود دست بشوید و تسلیم خواستههای ناحق ترامپ شود، و حتی اگر لازم شد امتیازاتی به او بدهد که امنیت و منافع ملیاش به خطر نیفتد، دنیا بار دیگر دوراندیشی ایران، رهبر و دولت آن را تایید خواهد کرد. ایرانیان نیز دوباره شاهد دورشدن سایه شوم جنگ از آسمان میهن و لغو تحریمها خواهند شد. نتیجه چنین راهبردی بازگشت آرامش اقتصادی و افزایش امید و رضایت و مشارکت اجتماعی و سیاسی شهروندان خواهد بود.
۵. تاکید بر عدممذاکره، بهجای پافشاری بر لغو تحریمها (درعین تسلیم مطالبات ضدملی کاخ سفید نشدن) و در شرایطی که جمهوری اسلامی بارها با امریکا مذاکره کرده، هدفگذاری اشتباهی است و دود آن در درجه نخست به چشم قشرهای محروم میرود و البته همگان را متضرر میسازد و به افزایش ناامنی، ناهنجاری و خشونتورزی منجر میشود و جامعه را مستعد بروز انواع بزههای اجتماعی/اقتصادی/فرهنگی/اخلاقی و… میکند. مگر در برجام اقتدار کشورمان در انجام مذاکراتی نفسگیر و موفق با قدرتهای بزرگ دیده نشد؟ آیا افکار عمومی در داخل و خارج کشور برجام را نشانه ضعف ایران و قدرت امریکا تلقی کرد؟ یا برعکس، مذاکرات و توافق هستهای نشانه اقتدار ایران و کوتاهآمدن امریکا برای بهرسمیت شناختن غنیسازی اورانیوم و حقوق هستهای ایران ارزیابی شد؟ رهبری باید بین آنچه کاخ سفید میگوید با آنچه انجام میدهد فرق بگذارد. دومی به مراتب مهمتر است. کافی است ترامپ تحریمها را لغو کند. بعد بگذاریم هرچه میخواهد بگوید. افکار عمومی دنیا پیروزی بزرگ لغو تحریمها بدون جنگ و آشوب را به نام ایران و رهبر و دولتش خواهد نوشت.
۶. قبل از سفر اخیر رئیسجمهور به نیویورک، رهبر اعلام کرد چنانچه امریکا تحریمها را لغو کند، میتواند در جلسات ۱+۵ با حضور ایران شرکت کند. آنچه دیروز گفته شد، اگر بهمعنای نسخ سخن قبلی ایشان است، خطای بزرگی محسوب میشود و دستیابی به تفاهم و لغو تحریمها را دورتر و دشوارتر میکند و به تندروهای امریکا امکان میدهد بر فشارهای خود علیه ایران بیافزایند و ایرانیان را در تنگنای بیشتری قرار دهند. چنانچه رهبر به موضع قبلی خود ملتزم است، باید بگویم سخن مزبور از منطقی محکم برخوردار است و دست دولت را برای مذاکره و تلاش برای لغو تحریمها باز نگه میدارد. به این ترتیب حتی اگر کاخ سفید حاضر به مصالحه نشود، افکار عمومی بهدلیل تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به تفاهم و رفع مشکلات، با نظام همراهی خواهد کرد. توجه شود که مجوز مذکور برای روحانی این فرصت را فراهم آورد تا نشان دهد ایران از مذاکره نمیهراسد چون حرف حقی دارد. او در مرحله نخست این مبارزه تاحدودی موفق شد پرچم مذاکره را از ترامپ بگیرد یا دستکم خود نیز به موازات او پرچم مذاکره را بلند کند، اما این هرگز کافی نیست. روحانی باید بتواند در این مسیر تا احقاق حقوق ملت یعنی رفع تحریمها بدون قربانیکردن ابزارهای دفاع ملی مانند صنایع موشکی البته با برد منطقی(مثلا ۲۰۰۰کیلومتر) پیشرود.
۷. چینیها همین اواخر از یک قرارداد ۵ میلیارد دلاری در صنعت نفت گذشتند و رفتند. چه باید گفت؟ آیا سادهلوح، یا فریبخورده، یا مرعوب، یا همدست امریکا هستند؟ یا چون نمیتوانند از سود ناشی از مبادلات با امریکا بگذرند، ایران را ترک کردند؟ معلوم است که آخری صحیح است. چین منافع ملی ناشی از مبادله تجاری با امریکا را به همکاری با ایران ترجیح میدهد. همین انتخاب نشان میدهد تحریم امریکا یعنی محرومساختن ایران از مراوده با چین و اینکه حتی دوستانمان هم نتوانند با ایران همکاری گسترده اقتصادی داشته باشند. اقتدار مالی و پولی و تجاری و اقتصادی امریکا موجب شده که حتی دست دوستان ما را ببندد. حال آنکه مبادله و مراوده کامل با جهان بدون تحریم حق ماست. ما با دیپلماسی یک بار به این حق رسیدیم و قطعنامهها را لغو کردیم. نیاید از مبارزه قانونمند و دیپلماتیک مایوس شویم.
از زاویه دیگر علت آنکه چین و هند و روسیه یا اروپا و ژاپن و ترکیه حاضر نیستند بهخاطر ایران مقابل ترامپ بایستند، و دفاتر شرکتهای خود را در کشورمان تعطیل میکنند، سود بزرگی است که از مبادلات تجاری و اقتصادی با امریکا میبرند. بنابراین مذاکره و مراوده با امریکا لزوما به معنای تسلیمشدن نیست. برعکس این ترامپ است که میگوید چین و هند و ….کالاهای خود را به امریکا صادر کرده و ثروتمند شدهاند و حق ما را نمیدهند. بهعبارت روشن چین بدون همکاری و مراوده با امریکا نمیتوانست از مزایای جهانیشدن بهره برد و چین شود و به جایی برسد که ضمن تسخیر بازارهای ایالات متحده، در جایگاه دوم اقتصادی جهان بنشیند و همه خواست ترامپ آن شود که امریکا را پشتسر نگذارد و اول نشود!
امریکایی که موفق شده دست اروپا/چین/روسیه/هند/ژاپن و حتی بسیاری از همسایگان ما را در همکاریهای تجاری و اقتصادی با ایران ببندد، بهزعم خود ابهت خویش را به رخ جهانیان میکشد. تا زمانی که تحریمها شکسته نشود، ابهت ناشی از تحریمها بهقوت خود باقی است. شکستن تحریمها بهمعنای درهمشکستن آن ابهت است که حتی چین را مجبور به ترک ایران میکند.
سخن آخر!
نکته استراتژیک و تاملانگیز سخن آیتالله خامنهای این است که؛ «بعد هم هیچ امتیازی نخواهد داد». کاخ سفید البته وقتی با حکومتی متکی به اقلیت ملت طرف شود، ناچار نیست امتیاز بدهد و نمیدهد، زیرا فکر میکند دیر یا زود، علنی یا مخفی، هر امتیازی بخواهد میگیرد و هیچ نمیدهد. اما راهبرد درست و موثر نفی دیپلماسی نیست؛ ایجاد یا تقویت قدرت و اقتدار ملی با جلب رضایت و مشارکت همگانی است. به سخن روشن ما میتوانیم پابهپای درهمشکستن ابهت نظامی امریکا، با سرنگونکردن پهبادش، ابهت اقتصادی آن را در ارعاب تجاری جهانی علیه ایران درهمبشکنیم، بهشرط آنکه همزمان هم دیپلماسی و هم دموکراسی را تقویت کنیم، نه عکس آن راه بپیماییم.
در جانب مقابل ابهت ایران نیز وقتی برجا میماند که متکی به اعتماد و رضایت و مشارکت ملی شود و الا دیر یا زود فرومیپاشد. درست آن است که از پیروزی نظامی، یک پیروزی سیاسی بسازیم که فقط با مذاکره ممکن است، آنهم بعد از آنکه به جهان ثابت کنیم این حکومت متکی به آرای آزاد آحاد ایرانیان است. چنین نمایشی تنها با برپایی انتخاباتی باشکوه، آزاد و غیراستصوابی در اسفند امسال امکانپذیر است.