توافقنامه صلح طالبان با آمریکا؛ دو سناریوی احتمالی مذاکرات بینالافغانی
روند صلح افغانستان، در دو فاز تنظیم شده است. در فاز نخست شاهد مذاکره مستقیم طالبان و نمایندگان آمریکا بودیم که از ۱۲ اکتبر ۲۰۱۸ تا فبروری ۲۰۲۰ ادامه یافت. این مذاکرات در نتیجه منجر به امضای تافقنامهای بین آمریکا وطالبان شد. در فاز دوم نوبت به گفتو گوی بین الافغانی میرسد.
با اینکه جدول خروج نیروهای آمریکایی، تعهد طالبان برای قطع رابطه با گروههای تروریستی مثل القاعده، آتشبس و گفتو گوی مستقیم طالبان با دولت افغانستان به عنوان چهار محور اصلی مذاکرات در فاز اول اعلام گردیده بود اما جزئیات بیشتری علنی نشده است. با این وجود از محتوای بیانیههای مقامات امریکایی چنین برداشت میشود که تطبیق محتوای توافقات فاز نخست بستگی به پیشرفت و موفقیت فاز دوم مذاکرات دارد. از این جهت این فاز نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. حال این پرسش مطرح است که گفتوگوهای بین الافغانی که در آستانه شروع آن هستیم با چه فرملی موفقیت آمیز خواهد بود؟ این متن در صدد است تا با ترسیم دو سناریوی احتمالی به این پرسش پاسخ دهد.
سناریوی اول
گفتوگوی بین الافغانی به معنای گفتوگوی مستقیم میان طالبان و دولت افغانستان به عنوان دو طرف اصلی منازعه داخلی افغانستان است. دولت افغانستان، دولت امریکا، تعدادی از کشورهای منطقه، نهادهای مدنی و شمار قابل توجهی از سیاسیون افغانستان از این فرمول حمایت میکنند. در حالی که طالبان و برخی از حامیان بیرونی شان به شدت با این سناریو مخالفت میورزند.
گردانندههای اصلی در این سناریو از یک سو دولت افغانستان و از جانب دیگر طالبان است و مالکیت و رهبری صلح به دست افغانها(دولت- طالبان) قرار خواهد داشت. مکانسیم دستیابی به یک توافق عملی و تضمین کننده ثبات، قطعا نیازمند تعامل و بازنگری در اهداف، رویهها و دیدگاههای دو جانب است. در این صورت دولت به عنوان نماینده مشروع، رسمی و انعکاس دهنده دیدگاهها و نظریات مجموعههای داخل نظام از قبیل گروههای قومی، احزاب سیاسی، نهادهای مدنی و اقشار آسیب پذیر نظیر زنان، اقلیتها و قربانیان جنگ، محسوب گردیده مکلف است ضمن پیشبرد روند صلح و تعامل سازنده حساسیتها و نگرانیهای اصلی این مجموعهها را در نظر بگیرد.
پیامدهای سناریوی اول
• امکان تحقق اجماع سیاسی
در قالب این سناریو تشتت و پراکندگی در جبهه مخالف طالبان به حد اقل میرسد- البته با فرض حل تنشهای انتخاباتی – و دولت میتواند با تشکیل یک هیئت مذاکره کنندۀ همه شمول و در عین حال مؤثر که به طور واقعی و جامع، انعکاس دهندۀ دیدگاهها، ملاحظات و نگرانیهای همه جریانها، اقشار و طیفهای مختلف جامعه باشد در میز مذاکرات صلح از آدرس واحد و مقتدر با طرف مقابل به گفتوگو بپردازد. به این ترتیب تنها در ذیل این سناریو است که اجماع سیاسی داخلی ممکن می شود. موضوعی که در بیش از یک سال گذشته همواره به عنوان یکی از چالشهای اصلی روند صلح و نقطه ضعف نیروهای مخالف طالبان به شمار رفته است.
• پایداری ساختار امنیتی
پایداری ساختار امنیتی و نیروهای مسلح افغانستان به عنوان ضامن بقا و داوم روند جاری و حافظ ارزشهایی است که در طی ۱۸ سال گذشته به دست آمده در گیرو پیشرفت این فاز از گفتوگوها در قالب این سناریو است. اگر سیاسیون، جریانها و بخشهای مختلف دچار اختلاف نظر بنیادی گردیده و به صورت پراکنده با طالبان وارد گفتوگو شوند، اولا نیروهای امنیتی روحیه و مورال خود را از دست خواهند داد و از جانب دیگر طالبان این مجال را خواهند یافت که برای تغییر بنیاد ساختار امنیتی و حتی فروپاشی ان گام بردارند. اما اگر چتر واحدی برای مذاکرات از آدرس قوی ایجاد شود این نیروها ضمن حفظه روحیه و انسجام خود به عنوان پشتوانه عملی جهت اجرای هر نوع توافق عمل کرده در صورت بروز هر نوع تخطی از جانب مقابل، ضامن ثبات و امنیت بوده و از فروپاشی نظام جلوگیری میتوانند.
• امکان دفاع از خطوط سرخ مردم افغانستان
آنچه به عنوان خطوط سرخ در روند صلح از جانب دولت و سیاسیون گردیده از قبیل جمهوریت نظام، حقوق اساسی شهروندان، نیروهای امنیتی و نظایر آن زمانی امکان پافشاری بر ان ها وجود دارد جریان مقابل طالبان زیر چتر واحد که انهم فقط دولت می تواند باشد، وارد گفتوگو شوند. هر نوع پراکندگی توان اقناعی، اعمال فشار و چانهزنی ساسیون داخل نظام و دولت را برای دفاع از خطوط سرخ به تحلیل برده موقف شان را ضعیف می سازد.
• امکان بیشتر تحقق ثبات پایدار
در این سناریو این امکان وجود دارد که با حفظ اساسات و ساختار نظام، زمینههای معقول و منطقی برای ادغام و فعالیت سیاسی طالبان فراهم گردد. در این صورت نگرانی از شعلهور شدن یک جنگ دیگر بسار کاهش خواهدیافت و زمینۀ از بین رفتن خشونتها و حرکت به سوی تأمین ثبات پایدار فراهم میگردد زیرا با فرض جذب طالبان و رضایتمندی دیگر جناحها ازتوافق نهایی صلح، زمینه بی ثباتی بسیار کم رنگ می شود.
سناریوی دوم
به معنی گفتوگوی بین الافغانی با محوریت طالبان و مشارکت پراکندۀ اعضای دولت، دیگر جریانها، شخصیتها و نمایندگان اقوام در مذاکرات صلح است. این سناریو، مطلوب طالبان و حامیان خارجی آنها است. به باور طالبان این گروه با نیروهای خارجی در حال جنگ هستند و دولت افغانستان را دست نشانده میخوانند. در این سناریو طالبان با نیروهای سیاسی داخل افغانستان از جمله اعضای دولت مذاکره میکنند و دولت به عنوان دولت را طرف مذاکرۀ خود نمیدانند.
در چارچوب این سناریو طالبان به عنوان نیروی فاتح که گویا توانسته است امریکا و دیگر متحدانش را وادار به خروج کند، یگانه جریان با برنامه و مقتدر به شمار خواهد رفت که نظام سیاسی آینده را تشکیل داده و رهبری آن را به دست بگیرد. در این فرض، طالبان تضمین میکند که خطری از افغانستان متوجه منافع امریکا نگردد، اما چگونگی نظام سازی و ادارۀ کشور یک مسئله داخلی پنداشته میشود که طالبان با مشارکت دیگر جریانها و سیاسیون آن را سامان میدهند.
طبیعی است که طالبان با درک تغییرات عمیق فرهنگی و سیاسی پیش آمده در کشور در طی ۱۸ سال گذشته و خاطره تلخ مردم از تجربه حکومتداری آن ها در دهه۹۰ میلادی، تلاش می کنند که انعطاف پذیری، تحول نسبی فکری و آمادگی بیشتری را برای مشارکت دیگر جریانها و اقوام در اداره کشور از خود نشان دهند. اما با توجه به مبانی فکری طالبان مشارکت دیگران و تحول فکری طالبان صرفا جنبه سمبولیک خواهد داشت.
پیامدهای سناریوی دوم
• احتمال بن بست
اولین پیامد این سناریو، آن است که روند صلح با بن بست مواجه شود؛ زیرا شرایط کشور، منطقه و فرا منطقه پذیرای هژمونی گفتمان امارت طالبانی نیست. دولت افغانستان به عنوان یک بازیگر دارای روابط گسترده خارجی، پشتوانه حمایت مردمی و نیروهای امنیتی، برای عملی شدن این سناریو آمادگی ندارد و به رغم آن که مورد حمایت همه جانبه امریکا است نا ممکن نیست که این روند را مختل کند چنانکه در فاز نخست گفتوگوها شاهد تنشهای مقطعی در روابط امریکا و دولت افغانستان بودیم.
• احتمال بازگشت به گذشته
بر اساس این سناریو و بر فرض به نتیجه رسیدن این روند، خطر بازگشت به امارت اسلامی طالبانی با قرائت قشری رادیکال از اسلام و تطبیق آن در جامعه با اعمال زور وجود دارد. نظام سیاسی برخاسته از اندیشه طالبانی بر مبانی استوار است که نتیجه انکار ناپذیر آن بازگشت به امارت اسلامی و سلبآزادیهای مدنی و اساسی شهروندان و حکومتی متکی به ارعاب و تهدید خواهد بود. که این سناریو بستر حرکت به ان سمت را فراهم میکند
• خطر جنگ داخلی دیگر
طبیعی است که اگر این سناریو به پیش برده شود، به خاطر یک جانبه گرایی، سلب آزادیها و نفی حقوق اقوام، جناحها و اقشار مختلف جامعه، کشور باردیگر شاهد موج جدیدی از جنگهای داخلی خواهد بود که ممکن است به مراتب خطرناک تر از جنگ های دهه ۹۰ میلادی باشد. هرچند مردم خسته از جنگ، مشتاق صلح و امنیت هستند؛ ولی امنیت و آرامش در صورتی ارزشمند خواهد بود که در آن کرامت انسانی و حقوق شهروندی زیرپا نشود. واقعیت این است که اگر طالبان در روند مذاکرات صلح، دست بالا را داشته باشند در نهایت به سمتی حرکت خواهند کرد که دیگران مجبور به اقدامهای خشونتبار شوند.
• خطر تهدید دوباره جهان از افغانستان
با اینکه یکی از مواد اساسی این موافقتنامه تعهد طالبان مبنی بر قطع روابط با گروههای تروریستی است، اما یکی از پیامدهای جبری این سناریو این است که باردیگر افغانستان فقیر، که به انزوای بین المللی نیز کشیده خواهد شد، به لانۀ امن گروههای تروریستی رادیکال تبدیل شده و امنیت جهان از جمله متحدین غربی افغانستان را با خطر مواجه سازد. ماهیت ایدئولوژی طالبان و تجربه چهار سال حکومتداری و ۱۸ سال جنگ غیر متعارف آنها نشان میدهد که همچنان مستعد همکاری نزدیک با جریانهای افراطی و رادیکال خواهند بود.
بی بی سی