یادهای زندان

«نالم به دل چو نای من اندرحصار نای»؛ نقد و نظری به خاطرات زندان

«من در این زندان شکنجه نشدم چون دلیلی برای شکنجه وجود نداشت، اما بی‌هیچ علت و سببی مورد توهین و تحقیر قرار گرفتم. … اکنون که پس از این همه سال به این حادثه باز‌می‌گردم این طور به نظرم می‌رسد که اگر کادر سازمان امنیت ایران رفتار شایسته‌تری می‌داشت شاید می‌شد جلوی خیلی از فجایع بعدی را گرفت.» (پارسی‌پور. خاطرات زندان)

اما خیلی‌ها در این زندان و زندان‌های دیگر، شکنجه شده‌اند و خاطرات تلخ زندان و شکنجه‌گاه‌ها را ثبت کرده‌اند. بدین روال،‌ ادبیات زندان در قالب خاطره، شعر، داستان و رمان به‌رغم سرکوب و سانسورِ سالیان، در کنجی از خطه‌ی حاصل‌خیز ادبیات فارسی رشد کرده است. در تبارشناسی ادبیات زندان به سروده‌های مسعود سعد سلمان، شاعر زندانی دوران غزنوی، می‌رسیم که با نام «حبسیه» یا «زندان‌نامه» شناخته شده است. حبسیه یا زندان‌نامه به مجموعه اشعاری گفته می‌شود که در داخل زندان و در وصف حال و روزگار شاعر محبوس از زبان وی به نظم آمده است. از جمله حبسیه‌های مشهور می‌توان به سروده‌های مسعود سعد سلمان، ابوالمعالی نصرالله منشی و خاقانی شروانی اشاره کرد. در قرون اخیر نیز حبسیه‌های فرخی یزدی و ملک‌الشعرای بهار از جمله نمونه‌های شناخته‌شده‌ی این گونه‌ی ادبی بوده‌اند.

و اما خاطرات زندان در دوران معاصر، بخشی از ادبیات زندان است که به قلم شخص زندانی و گاه از زبان او نوشته می‌شود. این خاطرات که اشاره‌ی مستقیم به دوران حبس و علت حبس دارد، اغلب بعد از پایان دوران زندان نوشته شده است. این آثار برخلاف حبسیه‌ها، تماماً در قالب نثر نوشته شده و گاه با توجه به موقعیت‌های خاص با ابیاتی از شاعران گوناگون یا فرد زندانی همراه است.

بدین تعریف، و مطابق با یافته‌های این تحقیق،‌ دامنه‌ی تاریخی خاطرات زندان از واقعه‌ی به توپ بستن مجلس توسط محمدعلی‌ شاه در سال ۱۲۸۷ و زندانی شدن سران مشروطه تا اعتراض‌های عمومی آبان ماه ۱۳۹۸ و زندانی شدن مردم معترض کوچه و بازار را دربرمی‌گیرد. هر چند نمونه‌ی منتشرشده‌ای از خاطرات زندانیان تمام این دوران وجود نداشته اما این تقسیم‌بندی برای ادامه و گسترش این تحقیق با جرح و تعدیل‌هایی به کار خواهد آمد. خاطرات بازیابی‌شده در این تحقیق به سه شیوه‌ی تک‌نگاری (خودنوشت یا دیگرنوشت)،‌ گزیده‌ها (‌مجموعه خاطرات افراد) و نامه‌نگاری منتشرشده است.

در وجوب خاطرهنویسی

تاریخ نه فقط به دست مورخان نوشته می‌شود بلکه صورت کاملی از حوادث و رخدادهای مردم‌ساخت و طبیعتْ‌ساخت است که به روایت بازیگران و شاهدان این رخدادها تاریخ یک سرزمین را نقش می‌زند. چنین است که خاطره‌نویسی و تاریخ شفاهی از جمله ابزار رمزگشایی از رخدادهای هر ملت و سرزمین است.

نوشتن صحیح و سالم خاطرات و تجربیات زندانیان سیاسی و عقیدتی از لحظه‌ی دستگیری تا شکنجه، بازجویی و هموندی با هم‌بندیانی از همه رنگ، نوعی تولید «دانش تجربی مبارزه» است که همچون نوری برآمده از دالان‌های سیاه زندان مسیر دستیابی به آزادی، برابری و عدالت را روشن می‌سازد.

به یاد می‌آورم که در ابتدای روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد، «مرکز فرهنگی زنان» که اولین تشکل مستقل زنان سکولار در ایرانِ بعد از انقلاب بود، کارگاه‌های آموزشی رایگان برای آموزش حقوق افراد در هنگام بازجویی برگزار کرد. در واقع، این کارگاه‌های آموزشی به دلیل ضرورت حفظ امنیت کنشگران مدنی جنبش زنان تشکیل شد که با تندروی‌های دولت جدید زندگی و امنیت‌شان بیش از پیش به خطر افتاده بود. مدرسان این کارگاه از وکلای خوش‌نام حقوق بشر همچون نسرین ستوده، متخصصان سرشناس روانکاویِ زندانیان مثل مریم رسولیان، تعدادی از زندانیان دهه‌ی شصت نظیر زنده‌یاد دکتر شهلا فرجاد و زندانیان دوران اصلاحات از جمله محبوبه عباسقلی‌زاده بودند. اکثر کسانی که در برگزاری این کارگاه نقش داشتند، از جمله خود من، تا سال‌ها بعد بازجویی شدیم اما همان آموزش‌های مدنی و حقوقی سبب شد که همگی مستدل و محکم بر حق کنشگری جامعه‌ی مدنی و حقوق شهروندی پافشاری کنیم و حتی از روابط دوستی و عاطفی با زندانیان تحت تعقیب و فعالان سیاسی خارج از کشور که به نظر حکومت جرم محسوب می‌شد به عنوان حق بشری انسان مدرن در عصر ارتباطات دفاع کنیم و این حق را نهادینه سازیم.

این روزها که شرایط حتی برای برگزاری کلاس‌های مؤسسات آموزش رسمی نیز فراهم نیست، خاطره‌نویسی با رویکرد آموزشی و با رعایت شرط انصاف، می‌تواند جای خالی کارگاه‌های آموزشی گوناگون درباره‌ی حقوق مبارزان مدنی زندانی را پر کند. خاطرات زندان در کشورهایی با حکومت مطلقه و سرکوبگر هم درس تاریخ است و هم دانشی روزآمد برای روشنفکران و فعالان سیاسی و مدنی که بی‌تردید در هنگام گرفتاری به کار خواهد آمد.

دکترمحمود بهزادی، از زندانیان دهه‌ی شصت، درباره‌ی ضرورت نشر خاطرات زندان می‌گوید: «اگر خاطرات عمویی [دُرد زمانه] قبل از سال شصت منتشر می‌شد خیلی از اتفاق‌ها و اختلاف‌های بین‌گروهی در زندان‌های دهه‌ی شصت تکرار نمی‌شد. کسی به ما راستش را نگفته بود. حتی تجربیات زندان شاه در تحمل کردن خودمان و دیگری به زندان جمهوری اسلامی منتقل نشد. ای کاش چنین آثاری پیش از زندان‌های دهه‌ی شصت خوانده می‌شد.»

نگاهی به پیشینهی نشر و پخش خاطرات زندان

صرف‌نظر از دوران مشروطه‌خواهی که تنها یک اثر به زبان فارسی از آن به دست آمده است،‌ پیشینه‌ی نشر خاطرات زندان به دوران رضا شاه و خاطرات گروه ۵۳ نفر برمی‌گردد که عمدتاً در خارج از کشور منتشر می‌شد. این آثار همراه با تعدادی از خاطرات دوران محمدرضا شاه در دوران انقلاب با نام کتاب‌های «جلد سفید» وارد بازار کتاب ایران شد و در کتاب‌فروشی‌ها و بساط دستفروش‌های خیابان انقلاب مقابل دانشگاه تهران فروخته می‌شد. آزادی زندانیان سیاسی در آذر ماه ۱۳۵۷، و هم‌زمانی آن با شور و غوغای دوران انقلاب و رخدادهای پس از آن مانع از ثبت و نشر منسجم خاطرات زندانیان آن دوره شد. افزون بر این،‌ تعدادی از این زندانیان پس از مدت کوتاهی به زندانی بازگشتند که این بار به دست حکومت جمهوری اسلامی اداره می‌شد، تعدادی از آنان کشته شدند و تعدادی نیز به اجبار ایران را ترک کردند. از اوایل دهه‌ی شصت، انتشار خاطرات زندانیان سیاسی در خارج از ایران آغاز شد. این آثار گاه از طریق مسافران یا از طریق پست‌ مطمئن وارد ایران می‌شد و به طور مخفیانه به دست علاقمندان می‌رسید. از اواسط دهه‌ی هفتاد و با گشایش نسبی در وضعیت نشر کتاب، تعدادی از خاطرات زندان دوران پهلوی و معدودی از زندانیان پس از انقلاب نیز وارد بازار نشر کتاب شد.

سال ۱۳۸۱، کتاب «دادِ بی‌داد» اثر زنده‌یاد ویدا حاجبی در ایران توسط انتشارات بازتاب نگار منتشر شد. چاپ دوم این کتاب در مراسم روز جهانی زن در سال ۱۳۸۳، برنده‌ی جایزه‌ی کتابخانه‌ی صدیقه دولت‌آبادی شد. انتشار این کتاب در داخل کشور و برگزاری مراسم اهدای جایزه با حضور تعداد بسیار زیادی از اهل قلم و فعالان جنبش زنان، زمینه‌ی مناسبی را برای تمرکز بر نشر و پخش خاطرات زندان فراهم آورد. کتابخانه‌ی زنان صدیقه دولت‌آبادی شروع به جمع‌آوری خاطرات زنان زندانی نسل‌های مختلف کرد. اما از سال ۱۳۸۴ با روی کار آمدن دولت احمدی‌نژاد ورق در بازار نشر هم برگشت و کتابخانه‌ی صدیقه دولت‌آبادی هم که در حد امکان خاطرات زنان زندانی را جمع‌آوری کرده بود، ‌در بهار سال ۱۳۹۰ رسماً پلمب شد.

هرچند انتشارات فارسی‌زبان خارج از کشور روزنه‌ای رو به آفتاب آزادی بیان گشوده و سنت نشر آثار ممنوعه از دوران پهلوی تا کنون را حفظ کرده است اما در میان این آثار نیز گاه، همان شتاب و انبوه‌سازیِ فضای مجازی به وضوح دیده می‌شود. فقدان نظارت کارشناسانه بر محتوا، زبان و ساختار برخی از آثار، بیانگر ضرورت ویراستاری حرفه‌ای در چرخه‌ی انتشارات خارج از کشور، به‌ویژه در حوزه‌ی خاطرات زندان است.

آنچه از خاطرات زندانیان در این مجموعه آمد

«زنانه‌بازی درنیار، باید زودتر راه بیفتیم». عاطفه در کتاب «دادِ بی‌داد» پس از نقل این جمله بلافاصله می‌نویسد: «آیا به راستی این ترس من زنانه‌بازی بود». و بدین روال مجموعه‌ی خاطرات ۳۵ زن زندانی سیاسی دوران شاه، به تلاش و ویراستاری زنده‌یاد ویدا حاجبی همچون اثری مستند در سایه‌ی اندیشه‌ی انتقادی منتشر می‌شود.

«زندگی در خانه‌ی تیمی با آنچه پیش خودم تصور کرده بودم همخوانی نداشت. زندگی محدودی بود بدون رابطه با محیط اجتماعی. این محدودیت با حضور فعال مردم در انقلاب بیشتر برایم بارز شد و در عمل به اهمیت رابطه‌ی مستقیم با مردم بیشتر پی بردم و تردیدهایم به مبارزه‌ی چریکی شدت یافت». نقد و پرسشگری مستوره و امثال او اما در میان خاطرات زندانیان دهه‌ی شصت جمهوری اسلامی کمتر دیده می‌شود. شاید تازگیِ زخم این زندانیان و آمار بالای اعدامی‌ها و جان‌باختگان زیر شکنجه بغضی است فروخورده که راه بر بیان انتقادی بسته است. شاید ترس از انگ تواب خوردن حتی از نوع «تواب تاکتیکی» هنوز اضطراب و کابوس شب و روز بازماندگان آن دوران هولناک است. شاید ادامه‌ی همان کابوس باعث شده که هنوز اکثر این زندانیان خاطرات خود را با نام مستعار منتشر می‌کنند.

مطالعه‌ی خاطرات زندانیان دهه‌ی شصت نوعی سوگواری مدنی است بر آنچه در تمام آن سال‌ها از دست داده‌ایم. خواننده‌ی این خاطرات حتی اگر تجربه و خاطره‌ای از آن دوران نداشته باشد با حماسه‌های مقاومت در زندان، با سبعیت نظام شکنجه‌گر، با ابزار شکنجه،‌ با لحظه‌ی اعدام هم‌بندیان، با خودکشی‌های آرمانی هنگام دستگیری و در زندان، ‌و با پدیده‌ی تواب و تواب‌سازی آشنا می‌شود. «گله‌گذاری» از هم‌بندیانی که تعلق سازمانی متفاوتی داشتند و «سفره‌ی جدایی» میان گروه‌های مختلف که همگی در یک زندان بودند اندوهگینش می‌کند. سهولت قضاوت در آن مخمصه و زدن «دیگری» در آن تنگنا به جای «دیگرپذیری» شگفت‌زده‌اش می‌کند. اما دریافت مشترک از بررسی این خاطرات نشان می‌دهد که هرچه فاصله‌ی تحریر خاطره با دوران زندان بیشتر می‌شود نوع نگارش و نگاه به رخدادها به بلوغ بیشتری می‌رسد. عفت ماهباز، از معدود زندانیان دهه‌ی شصت است که خاطرات زندانش را پس از گذشت بیست سال از آزادی در سال ۱۳۸۸، نوشته است. اندوهی که با خواندن کتاب فراموشم مکن به خواننده منتقل می‌شود اندوهی است ته‌نشین‌شده در سالیان!

با خواندن خاطرات حسن یوسفی اشکوری در کتاب از برلین تا اوین، که به گفته‌ی نویسنده در ایام حبس نوشته شده، با نوعی از خاطره‌نویسی و شرح وقایع زندان و زندانیانی از نوع دیگر آشنا می‌شویم. به‌رغم این تفاوت اما انصاف، ‌شیواسخنی و نثر منزه نویسنده، چه در گاهِ گفتن از حکم اعدامش و چه در وقتِ نقد آخوند محبوسی که ظاهراً با روسپی‌خانه‌ها برای صدور عقدنامه‌های فله‌ای همکاری داشته، خواننده را جذب نگاه انتقادی او می‌کند. ارزش رویکرد اشکوری نسبت به سلوک عامیانه، جنسیت‌زده و مردمحور آن آخوند هنگامی بیشتر آشکار می‌شود که در گزیده‌های «کتاب زندان» در خاطره‌ای به قلم جمال اکبری با عنوان «پنجاهمین سال تولد آقای صالح امینی»‌ با عباراتی جنسیت‌زده «البته» در وصف و از قول آقای صالح امینی مواجه می‌شویم که نبودنش به از بودن است، به‌ویژه در میان خاطرات زندانیان! جمال اکبری، که از طراحان خوش‌ذوق جشن تولد آقای صالح امینی است، چنین می‌نویسد:‌

«باید باشید و بشنوید خاطرات شهوت‌انگیزش را که شب‌ها تعریف می‌کند:‌ “از زنان داخل ویترین در هامبورگ تا خطوط تلفنی آنچنانی و زنانی که بلدند ۹۹ جور با آدم بخوابند.” نویسنده به همین بسنده نمی‌کند و در ادامه حتی از معامله‌ی مردان با زنان داخل ویترین‌های هامبورگ و عنان از کف دادن آقای صالح امینی در همان پشت ویترین هم می‌نویسد و دوباره از زبان آقای امینی می‌گوید: “ببین چی بودن؟؟..”!!»

زندگی در زندانِ احمدی امویی که متأخرترین اثر در میان خاطرات زندان است،‌ نقطه‌ی عطفی در خاطره‌نویسی دوران زندان است. به راحتی می‌توان گفت که خوانندگان خاطرات زندان بعد از مطالعه‌ی خاطرات بهمن توقع‌شان از خاطره‌نویسی زندانیان بالا می‌رود. این کتاب مجموعه‌ی نامه‌هایی است که بهمن در مدت حبس به همسرش ژیلا بنی یعقوب نوشته است. یکی از جذابیت‌های این کتاب، توصیف بند عمومی در آخرین سال دهه‌ی هشتاد و اوایل دهه‌ی نود است. بندی که از جوانان پرشور جنبش دانشجویی، تا سردمداران اصلاحات، روزنامه‌نگاران، وزیر و وکیل، اعضای القاعده، نوکیشان مسیحی و هیئت علمی دانشگاه بهائیان ایران کنار هم به سرمی‌بردند. بهمن در یکی از نامه‌هایش برای ژیلا می‌نویسد: «بین ما اکثریت با بهائی‌هاست. به شوخی به آنها می‌گوییم: بالاخره شما یک جا از اقلیت بودن در آمدید.»

اما سخن مشترک در خاطرات زندانیان، بازی‌ها،‌ آوازها و اصطلاحاتی است که در زندان مرسوم بوده است. و دیگر سخن مشترک نیز مقایسه‌ی زندان‌های پهلوی و جمهوری اسلامی است. هر چند سختی شکنجه و آزار زندانیان سیاسی که در خاطرات نسل زندان‌های پهلوی به صحت نقل شده، حافظه‌ی تاریخی ملت ایران را کدر ساخته اما آنهایی که هر دو زندان را تجربه کرده‌اند آزار و شکنجه‌های هولناک زندان‌های جمهوری اسلامی را با زندان‌های پهلوی قابل مقایسه نمی‌دانند.

اگر در خاطرات زندانیان دهه‌ی شصت می‌خوانیم که زنان حامله و شیرده به راحتی اعدام می‌شدند، در خاطرات زندانیان زمان شاه می‌خوانیم که زن حامله‌ای که در انفجار ناخواسته‌ی یک خانه‌ی تیمی دستگیر می‌شود فقط به دلیل حامله بودن اعدام نمی‌شود. این تفاوت حتی در بند زندانیان جنایی و عادی نیز دیده می‌شود. وقتی می‌خوانیم که در دوران پهلوی زنان حامله‌ی خیابانی و آواره،‌ به پلیس‌های محل باج می‌دادند تا آنها را به جرمی ساختگی به زندان ببرند تا سرپناهی برای زایمان بیابند.

به هر روی، آنچه قرار است با خواندن خاطرات زندان به عنوان گونه‌ای از «ادبیات زندان» نصیب خواننده شود،‌ حاصلی است از رویکرد خواننده و فاصله‌گیری نویسنده از آنچه بر او گذشته است، به‌ویژه وقتی که اصحاب خاطره در این فاصله‌گیری، زره اندیشه‌ی انتقادی را به قامت خویش چنان راست کرده باشند که ناراستی‌ها و ناهنجارها به هنجارهای روشنفکری نزدیک‌تر شده باشد.

روش بازیابی و انتخاب خاطرات

منابع این تحقیق،‌ از طریق جست‌وجو در کتابخانه‌های شخصی و عمومی، کتاب‌فروشی‌ها، سامانه‌ی کتاب‌شناسی ملی ایران،‌ و نیز جست‌وجوی اینترنتیِ اطلاعات مربوط به نشر کتاب به دست آمده است. اما یکی از مهم‌ترین منابعی که در تهیه‌ی این کتاب‌نامه به کار آمد، فهرستی از خاطرات و داستان‌هایی درباره‌ی زندان بود که به همت منیره برادران و رضا معینی تهیه و به لطف هر دوی این عزیزان در اختیار من قرار گرفت.

تهیه‌ی این مطلب فرصتی دوباره بود تا چهل روزی را از انبار کتاب‌فروشی دنا و کتابخانه‌های شخصی دوستان تا صفحه‌ی دیجیتالی «آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران» سر در خاطرات زندان فرو کنم.

از میان ۱۴۲ عنوانِ ردیابی شده در این مجموعه ، ۶ عنوان مرتبط با دوران اول یعنی مشروطه و پهلوی اول است. از میان این عناوین «خاطرات سید یعقوب انوار» تنها متن به دست آمده از دوران مشروطه در این مجموعه بود. هرچند این اثر به لحاظ تاریخی متفاوت از دوران پهلوی اول است اما همراه با این دوران بازنگری شد. بی‌تردید در آینده چنانچه آثار دیگری از این دوران بازیابی شود، تفکیک تاریخی همچون دیگر دوره‌ها اعمال خواهد شد.

خاطرات زندان دوران پهلوی دوم ۶۷ عنوان را به خود اختصاص داده است.

خاطرات زندان جمهوری اسلامی به دو دوره تقسیم شده است. دوره‌ی اول از ابتدای سرکوب مخالفان تا اعدام‌های ۱۳۶۷ را پوشش می‌دهد. آثار مربوط به این دوره شامل ۶۱ عنوان است.

خاطرات دوران دوم جمهوری اسلامی که سال‌های ۱۳۶۸ تا ۱۳۹۸ را پوشش می‌دهد شامل ۸ عنوان است.

این بررسی فقط شامل خاطراتی است که به شکل کتاب منتشر شده است. از این رو، مطالبی که به شکل مقاله،‌ نامه و یادداشت در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی منعکس شده در این کتاب‌شناسی لحاظ نشده است.

از یافته‌های این جست‌وجو باید به نایافتن کتاب مستقلی از خاطرات زندانیان بهائی و دیگر اقلیت‌های مذهبی اشاره کنم. نظر به تعداد کثیر زندانیان عقیدتی اقلیت بهائی در زندان، یکی از پرسش‌های این تحقیق مربوط به غیبت خاطرات این گروه در میان خاطرات زندانیان سیاسی و عقیدتی است. هرچند در خاطرات اکثر زندانیان، به اخلاق‌مداری و مهربانی همبندیان بهائی به طور مؤکد اشاره شده است. تنها خاطره‌ی بازیابی شده‌ی این گروه به قلم روحیه طائی در مجموعه‌ی دو جلدی «کتاب زندان» است. در پرس‌و‌جو از دوستان بهائی ،سارا احراری‌ از خاطرات ملوک خادم، از زندانیان بهائی نام برد اما درجست‌وجوی کتابخانه‌ای و اینترنتی نشانی از این اثر نیافتم.

از دیگر نایافته‌های این بررسی، می‌توان به کم‌شمار بودن خاطرات زندان دهه‌ی اخیر، به‌رغم پرشمار بودن تعداد زندانیان این دوره اشاره کرد. علل این کاستی را در نگاه اول می‌توان تازگیِ رخدادها و نیاز به فاصله گرفتن از بحران برای رسیدن به رویکردی عمیق در نوشتار دانست. افزون بر این،‌ وضعیت سانسور در ایران، جریان مدام سرکوب و ترس از تعقیب و پیگیری صاحبان قلم در ایران از دیگر عوامل است. اما علت اعظم این نقصان در سال‌های اخیر را می‌توان رواج اینترنت، سهولت حضور در فضای مجازی و جاذبه‌ی رسانه‌های خبری دانست. پخش سریع و گسترده‌ی پیام‌ها و اخبار مربوط به فرد زندانی در دوران حبس، انتشار یادداشت‌های فرد زندانی بلافاصله پس از آزادی، بیان بخش‌هایی از تجربه‌های زندان در مصاحبه‌های رادیویی و تلویزیونیِ زندانیان آزادشده، همچون زنجیره‌ای نامرئی از موانع، تولید آثار ماندگار و مستند در حوزه‌ی خاطرات زندان را متوقف یا شاید به تعویق انداخته است.

در واقع، شتاب رسانه‌ای یکی از علل جایگزین شدن اطلاعات به جای ادبیات و نیز جایگزین شدن جادوی سرعت به جای شیدایی قلم است. بدین سبب، دیگر کمتر نشانی از ادبیات زندان و خاطره‌نویسی به عنوان گونه‌ای از این ادبیات دیده می‌شود. ادبیاتی که رنجِ درونی‌شده‌ی زندانی را با نگاهی بی‌قضاوت اما نقادانه به خواننده منتقل کند و همچون سندی معتبر برای استناد به وقایع و آموختن از آنها به کار آید، گویی ابر و باد و مه و خورشید فلک در کار شد‌ه‌اند تا راه بر خلق آثاری چون «داد بی‌داد» ویدا حاجبی، «من یک شورشی هستم» عباس سماکار، «دُرد زمانه»ی محمد‌علی عمو‌ئی،«خاطرات زندان»شهرنوش پارسی پور، «حقیقت ساده»ی منیره برادران، «فراموشم مکن»عفت ماهباز، «گردنبند مقدس» مهرانگیز کار، «زندگی در زندان» بهمن احمدی اموئی و «از برلین تا اوین» حسن یوسفی‌اشکوری ببندند.

بی‌تردید ذکر عنوان این خاطرات به عنوان آثار منتخب در این بررسی،‌ از ارزش آثار دیگر نمی‌کاهد. در واقع، خاطرات زندانیان سیاسی، چه آنگاه که در فورانی از بغض و خشم و داوری‌های نسنجیده بر کاغذ می‌نشیند و چه آنگاه که در فراغت فاصله‌گیری از بحران و با رویکردی منصفانه و پژوهشی تهیه می‌شود، منبعی دست اول برای استناد به وقایع دوران است. پس بدین روال خاطرات زندان، چه آن‌گاه که غلط‌های املایی و دستوری و تاریخی خواننده را دل‌زده می‌کند و چه آن‌گاه که با نثری خوش و روشنگرانه ‌او را تا اعماق سلول‌های تاریک زندان می‌برد،‌ منبعی است معتبر و مغتنم برای تحقیق و دریافتی درونی از جامعه‌ای که روشنفکری سیاسی و عقیدتی در آن به شدت سرکوب شده است. خاطره‌ی هر یک از زندانیان سیاسی و عقیدتی خشتی است از قلعه‌ی فروریخته‌ی آمال روشنفکری سیاسی و مدنی این سرزمین، تا کجا از نو بنا شود.

و اما حکایت این نای

مجموعه‌ی «‌یادهای زندان» بر موضوع زندان تمرکز می‌کند. این مجموعه به بخش‌هایی از زندگی در زندان پرداخته که پیش از این عموماً نادیده مانده است.

هفت بخش این دفتر همچون هفت شهر عشقی است که عاشقان آزادی و برابری و عدالت به تلخی و شیرینی پیموده‌اند تا راه را بر دیگران هموار کنند. نام این هفت شهر در جغرافیای این دفتر بدین سیاق جای گرفته است:‌ ۱. بررسی کل خاطرات ۲. ‌آواز و سرود 3. بازی و سرگرمی ۴. زبان و اصطلاحات ۵. اقلیت‌های مذهبی از زبان همبندیان ۶. مصاحبه‌ها ۷. کتاب‌نامه

مقدمه‌ی این دفتر طبق سنت دفترهای پیشین، مروری اجمالی است بر آنچه این دفتر بدان پرداخته و نیز بررسی کلی موضوع خاطرات زندان. در ادامه به بخش‌هایی از زندگی در زندان می‌پردازد که صرف‌نظر از رنج‌های ذاتیِ چنین ایامی، همچون هنری کاربردی از سوی زندانیان به کار گرفته شده تا موقعیت تلخ و سخت زندان را تلطیف سازد. شاید بتوان گفت که نوعی از هنر که در فرایند ستیز میان درماندگیِ اکتسابی و درمانِ لحظه‌ی درماندگی شکل می‌گیرد. از آنجا که یکی از اهداف این تحقیق نمایش واقعی بخش‌هایی از زندگی زندانیان سیاسی و عقیدتی است که پیش از این بدان توجه خاصی نشده، پرداختن به موضوع اقلیت‌های مذهبی در زندان نیز بر عهده‌ی این تحقیق است. بنابراین، بخشی به شرح وضعیت اقلیت‌های مذهبی زندانی از زبان همبندیان آنها اختصاص داده است. صفحاتی که به اصطلاحات به‌کاررفته توسط زندانیان می‌پردازد از کتاب اصطلاحات زندانیان سیاسی اثر اعظم کیاکجوری بهره گرفته است. و اما مصاحبه‌ها به دو قصد انجام شد. اول شنیدن گفتنی‌های بعضی از کسانی که هنوز خاطرات دوران زندان خود را منتشر نکرده‌اند. دوم پر کردن جای خالی نکاتی که از مرور مجموعه‌ی به دست آمده از خاطرات زندان حاصل نشده بود. برگ‌های پایانی این دفتر، کتاب‌نامه‌ی خاطرات زندان است. تنها وجه مشترک مدخل‌های این کتاب‌نامه این است که خاطرات یک زندانی سیاسی است و هیچ نوع گزینش یا حذفی به سبب نام و عقیده‌ی کسی صورت نگرفته است. سرانجام باید گفت که آنچه بر سفره‌ی بازِ این دفتر نهادیم، هر چند خوراکی‌ست تلخ اما ره‌توشه‌ای‌ست اندک برای آغاز سفری شیرین به دیار خاطرات زندانیان راه آزادی، برابری و عدالت‌خواهی.

داونلود دفتر های زندان

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *