روان‌پریشی ولی مطلقه فقیه

«روزگار غریبی است نازنین»
احمدی‌نژاد میگوید
نظام طاغوتی است
دکّان امام غایب را
«در پستوی خانه نهان باید کرد.»

مقاله تحلیلی و آموزنده آقای احمد پورمندی در باره انگیزه شورای نگهبان خامنه‌ای در انتصاب رئیس جمهور آینده فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بیانگر رقابت‌های سیاسی، اقتصادی و پارتی‌بازی‌های فرقه‌ای و خانوادگی و هرج و مرج در ساختار ولایت فقیه است. آقای پورمندی برای توصیف یا تبیین این بحران چهار سناریو ارائه می‌دهد که افزایش یک واقعيّت به سناریوی سوّم: «خامنه‌ای کنترل اوضاع را از دست داده و مرگ سیاسی یا طبیعی او بسیار نزدیک‌تر از آن است ‏که تا کنون تصور می‌شده است» به شناخت فاجعه ولایت مطلقه فقیه نزدیکتر می‌شویم.

این جمله معروف جان امریچ ادوارد اَکتون، پژوهشگر و سیاستمدار قرن نوزدهم بریتانیا، که “قدرت فسادساز است و قدرت مطلق، فساد مطلق‌ساز” به همه زبان‌ها ترجمه شده و روزی نیست که در اقصا نقاط جهان تکرار نشود. در قرن اخیر روانشناسان و روان‌پزشکان از اَکتون فراتر رفته و این بینش را مطرح کرده‌اند که در رفتار و کردار و گفتار مستبدین برخوردار از قدرت مطلق، علائم روان‌پریشی دیده می‌شود، روان‌پریشی به معنای بریدگی از واقعیت‌ها در حدی که حکمرانی آنان برای جامعه فاجعه بار می‌شود.

از ویژه‌گی‌های رهبر مبتلا به روان‌پریشی خودشیفتگی و اعتقاد مبالغه‌آمیز به توانائی‌های خویش است. او می‌پندارد که همه خواسته‌هایش قابل‌اجرا است و مخالفین و منتقدین خود را منحرف یا دشمن می‌داند. او می‌خواهد که مردم هم او را بپرستند و هم از او بترسند. برای روان‌پریشان برخوردار از قدرت مطلق، قلب واقعیت و افسانه‌سازی چنان عادی می‌شود که به اباطیل خود باور دارند و از دولتمردان و رسانه‌ها می‌خواهند که در توصیف خصایص زمینی و آسمانی آنان هیچ حدو مرزی قائل نباشند.

روان پريِشی خامنه‌ای به حدّی رسیده که سخنرانی‌های اخیر او مورد اعتراض و تمسخر ناظرین مذهبی و عرفی قرار می‌گیرد. ناظرین مذهبی تفسیر او از اسلام و شریعت را غلط می‌دانند و به عوام‌فریبی و استفاده ابزاری از مذهب متّهمش می‌کنند و ناظرین عرفی او را جاهل و دروغگو می‌نامند و مورد طنز و تمسخرش قرار می‌دهند. یک نویسنده در پاسخ به ادّعای خامنه‌ای که ویروس کرونا توطئه آمریکا است می‌کوشد که با استفاده از منطق و خلع مدرک ادّعای او را نفی کند. اینگونه برخورد با مهملات افسارگسیخته رهبران مبتلا به روان‌پریشی مثل این است که با یک فارسی‌زبان چینی صحبت کنیم و انتظار داشته باشیم که سخن ما را بفهمد و تحت تاٌثیر منطق آن قرار گیرد.

آنچه که باید در رابطه با خرافات و دروغ‌های خامنه‌ای در نظر داشت این است که او، چون خمینی، صدّام حسین، بشار اسد، معمّر قذّافی، استالین و هیتلر، مبتلا به جنون قدرت و نفی و نقض واقعیّات برایش امری عادی شده است.

یکی از ویژگی‌های رهبران مبتلا به جنون قدرت این است که برای توجیه یا مبالغه اعمال خود وقایع تاریخی را تبدیل به اوهام می‌کنند و از پیامد‌های تصمیمات خود چنان مطمئن هستند که گوئی از زیارت آینده باز گشته‌اند. این روند برخورد با گذشته و آینده مجانین قدرت را به جهتی سوق می‌دهد که به‌طور مستمر نهادهای تبلیغاتی و گزافه‌گوئی خود را گسترش دهند و هر نوع بدیل توصیفی یا تحلیلی مغایر با ادعاهای خود را سرکوب کنند.

رهبر مبتلا به جنون قدرت و دستیارانش به یکدیگر اعتماد ندارند و در تظاهر به وفادار بودن، دروغ و ریاکاری را امری عادی می‌دانند. ظریف از «میدان» می‌نالد و صادق لاریجانی از«امنيّتی‌ها» و همه می‌دانند که «میدان» و «امنیتی‌ها» اسامی مستعار ولی فقیه‌اند. رفسنجانی در ارتقاء خامنه‌ای به مقام ولی فقیه نقش محوری داشت ولی بعد از مرگ مشکوکش «امنيّتی‌ها» جسد او را به خانواده‌اش تحویل ندادند. حبس خانگی موسوی و کّروبی، حذف لاریجانی و طاغوتی نامیدن نظام بوسیله احمدی‌نژاد این واقعیت را عریان می‌کند که رقابت و دشمنی نخبگان ولایت فقیه با یکدیگر و ترس آنان از رهبر بلامنازع کشور فرا گیر است.

ولایت مطلقه فقیه یکی از فاسدترین رژیم‌های جهان است. لذا مردم ایران و ناظرین بین‌المللی آگاهند که تقابل خامنه‌ای و شرکا با جهان غرب ارتباطی به منافع ملّی یا انصاف در روابط تجاری و اقتصادی ندارد بلکه ضدّیت با ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی مدرن است که غرب‌ستیزی را تبدیل به هویّت ولایت فقیه کرده. رفتار وحشیانه رژیم با زنان آزادی‌خواه بیانگر این واقعیّت است. آخوندهای حاکم مدّعی‌اند که زنان و مردان کشور باید در روابط خود از عادات و معیارها‌ی قبیله‌ای ۱۴۰۰ سال پیش پیروی کنند.

وقتی که مبلّغین این جهالت سیاست، قضا و فرهنگ جامعه را کنترل می‌کنند، نتیجه فاشیسم مذهبی و تسلّط مجانین قدرت بر کشور می‌شود، مجانینی که برای حفظ موجودیّت خود هیچ محدودیّتی قائل نیستند. این تصوّر که می‌توان با مجانین قدرت گفتگوی منطقی داشت روٌیائی است که سر انجام به کابوس تبدیل می‌شود..

آزادی‌خواهان ایران باید از تحلیل و تبیین بلایای رهبری مبتلا به جنون قدرت از روانکاوی فردی فراتر روند و نقش فرهنگ سیاسی سنتی در بت‌سازی از رهبر را نقد کنند. فعالینی که فاجعه گذار از استبداد پهلوی به استبداد ولایت فقیه را تجربه کرده‌اند باید این درس را آموخته باشند که بدون تشکیل یک نهاد ائتلافی دمکراتیک سقوط استبداد ولایت فقیه پایان استبداد نیست.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *