ولایت فقیه و ائتلاف دست‌راستی اسرائیل

دشمنی ۴۲ ساله بین ایران و اسرائیل با تصمیم آیت‌الّله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی، آغاز شد که اسرائیل را دشمن اسلام نامید. جانشین او، آیت‌الّله خامنه‌ای، در تاُئید موضع مرشد خود اسرائیل را به سرطانی تشبیه کرد که باید با جرّاحی از نقشه منطقه حذف گردد. پاسخ بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر پیشین اسرائیل، به این تهدیدات رک و بی‌محابا بود: «سال ۱۹۳۸ است و ایران آلمان.»

در دو سال اخیر جنگ لفظی بین تهران و تل‌آویو به خشونت غیر مستقیمی گرائیده که طرفین آلودگی خود در آن را کتمان می‌کنند. حمله هفته گذشته به کشتی اسرائیلی در جنوب دریای عمّان نمونه اعمالی است که طرفین بارها به انجام آن متّهم شده‌اند. این اوّلین بار است که ایران متّهم به حمله‌ای در دریای آزاد با قربانی انسانی شده. سخنگویان ایران آلودگی رژیم را انکار می‌کنند ولی گروه G7 (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، کانادا، ژاپن و ایتالیا)، اسرائیل، امارات متّحده، دوبی و ناتو ایران را مسُول می‌دانند.

دیر یا زود اسرائیل دست به اقدام انتقام‌جویانه خواهد زد و مسئله در دستورکار شورای امنيّت سازمان ملل متّحد نیز قرار گرفته است. دشمنی ایران و اسرائیل در جهان کنونی نظیری ندارد زیرا این دو کشور نه تنها تضاد منافع ملّی ندارند بلکه در مواردی در سطح منطقه همکاری‌هائی هم داشته‌اند. بخش‌هائی از جمعیّت ایران، چون مردم دیگر کشورها، از جمله در خود اسرائیل، از رفتار غیرعادلانه و تبعیض‌آمیز دولت اسرائیل نسبت به فلسطینیان انتقاد می‌کنند ولی این انتقاد نه ضد یهود است و نه مشروعيّت کشور را مورد سوٌال قرار می‌دهد.

در این رابطه، رژیم حاکم بر ایران از اعتبار لازم برخوردار نیست که با حامیان حقوق بشر هم‌صدا باشد چرا که بر مبنای گزارشات متعدد نهادهای مدنی بین‌المللی در طی چهار دهه گذشته نفی و نقض حقوق بشر در جمهوری اسلامی کارنامه خون‌آلودی داشته است. لذا می‌توان گفت که مخالفت جمهوری اسلامی با موجوديّت اسرائیل نه ارتباطی با منافع ملّی کشور دارد و نه منعکس‌کننده افکار عمومی جامعه است. پیامدهای این سیاست بیگانه با خرد و منطق هزینه سنگین امنيّتی و اقتصادی برای مردم ایران و تقویت دست راستی‌ترین و خرافاتی‌ترین عناصر سیاسی در اسرائیل داشته است، عناصری که با ارجاع به تورات سر زمین موعود یهود را از دریای سرخ تا دریای مدیترانه (یا از رودخانه نیل تا رودخانه فرات) می‌دانند.(پیدایش ۲۳:۳۱)

دشمنی جمهوری اسلامی با اسرائیل انگیزه مذهبی خودساخته‌ای دارد که اگر چه با زبان و استعارات اسلامی توجیه می‌شود ولی در واقع یک ایدئولوژی توسعه‌طلبانه و مطلق‌گرائی است که مدّعی برتری اعتقادی به دیگر ساکنان کره زمین است. قرن بیستم شاهد چهار انقلاب بود، در روسیه، چین، کوبا و ایران. دو وجه مشترک انقلاب‌های فوق یکی ادّعای رسالت فرامرزی بدین معنی که ایدئولوژی حاکم بر آن می‌تواند راهنمای نیروهای انقلابی در جهان باشد و دیگری به چالش کشیدن عرف و قواعد حاکم بر روابط بین‌الملل. در رابطه با رسالت فرامرزی انقلاب اختلاف رهبران ایران با رقبای روسی، چینی و کوبائی خود این بود که آنها نوید مدینه فاضله‌ای بی‌سابقه در تاریخ را می‌دادند حال آنکه جمهوری اسلامی خواهان بازگشت به راه و رسم زندگی قبایل ۱۴۰۰ سال پیش است.

باید ذکر کرد که این بازگشت به عقب رد پیشرفت‌های صنعتی و نظامی مدرن نیست بلکه رهبران جمهوری اسلامی خواهان بر خورداری از اینگونه تحولات و حتی دستیابی به سلاح هسته‌ای و پیشرفته‌ترین تکنیک‌های جاسوسی و استراغ سمع هستند. ضدّیت رژیم با تجدّد مربوط به ارزش‌های فرهنگی و اجتماعی، علوم انسانی، برابری جنسیتی، حق انتخاب زنان در پوشش و بطور کلی نفی آزادی شهروندان نه تنها در امور سیاسی و اجتماعی بلکه حریم خصوصی زندگی را نیز در بر می‌گیرد.

در جمع رهبران، سخنگویان و حامیان انقلاب‌های مورد بحث عناصری بودند که روُیاهای جهان‌شمول انقلابی را جدی می‌گرفتند ولی بعد از نشستن بر اریکه قدرت بلندپروازی‌های ایدئولوژیک تبدیل به ابزاری شد برای حفظ و گسترش قدرت و به‌کارگیری اصل هدف وسیله را توجیه می‌کند بدون هیچ خط قرمزی. استالینیسم، مائوئیسم، کاستروئیسم و خمینیسم نمونه‌های این نوع رژیم‌های تمامیت‌گرا در قرن بیستم‌اند. با گذشت زمان در روسیه و چین و کوبا پروژه صدور انقلاب و تقابل دیپلماتیک با دیگر کشورها انزوای سیاسی و هزینه‌های سنگین اقتصادی به‌بار آورد و سر انجام نا رضایتی عام و پی بردن به توهم صدور انقلاب به مرحله‌ای رسید که بلندپروازی‌های فرامرزی به عنوان خطری برای ثبات حاکمیت در درون رژیم مورد چالش قرار گرفت و حرکت به سوی واقع‌بینی و عمل‌گرائی در سیاست خارجی آغاز شد.

جمهوری اسلامی تنها کشور در جهان معاصر است که در تبلیغات فراگیرش خود را ام‌القراء یا کشور مادر (اصطلاحی که حزب توده برای شوروی به‌کار می‌برد) می‌نامد. امروز جمهوری اسلامی تنها کشوری است که مصونيّت دیپلماسی را نمی‌پذیرد و مشروعيّت برخی کشورهای عضو سازمان ملل متّحد را نفی می‌کند. در چهار دهه گذشته سفارتخانه‌های آمریکا، بریتانیا و عربستان سعودی (دو بار) مورد حمله و چپاول نیروهای تحت فرمان ولی فقیه یا سپاه پاسداران قرار گرفته‌اند.

در مقدمه قانون اساسی جمهوری اسلامی نوشته شده که «انقلاب ایران حرکتی برای پیروزی تمام مستضعفین بر مستکبرین» است و هدف آن «تداوم این انقلاب در داخل و خارج کشور» است، «بویژه در گسترش روابط بین‌الملل، با دیگر جنبش‌های اسلامی و مردمی می‌کوشد تا راه تشکیل امت واحد جهانی را هموار کند.» و بعد می‌افزاید که «ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب، در انطباق با هدف فوق شکل داده می‌شوند و نه تنها حفظ و حراست از مرزها بلکه بار رسالت مکتبی، یعنی جهاد در راه خدا و مبارزه در راه گسترش حاکمیت قانون خدا در جهان را نیز عهده دار خواهند بود.»

این بلند پروازی‌های بیگانه با علم، تاریخ و فهم عام برای رفاه، امنیت و حيِثیت ایران فاجعه بار بوده و نارضایتی و بی‌اعتمادی مردم نسبت به رژیم را به حدّی رسانده که سرکوب و قتل‌عام تظاهرکنندگان مخالف رژیم در سراسر کشور امری عادی شده است.

رهبران ایران می‌دانند که جمهوری اسلامی قادر به نابودی کشور اسرائیل نیست ولی بر این باورند که شعار‌های ضد اسرائیلی آنان برای توده‌های عرب جذّابيّت دارد و دولتهای عرب را که صریحاً یا تلویحاً هم زیستی با اسرائیل را پذیرفته‌اند شرمنده و ناامن می‌کند. سنجش افکار عمومی در جهان عرب نشان می‌دهد که ٪۸۰ از مردم فلسطین براین باورند که دولتهای عرب به دفاع از حقوق آنان اولویّت نمی‌دهند. در چنین وضعی جمهوری اسلامی می‌کوشد که با ‘’غده سرطانی’’ نامیدن اسرائیل خود را مدافع پا برجای مردم فلسطین معرفی کند و دولتهای عرب را به سازش‌کاری با آمریکا و صیهونیسم متهّم سازد.

هدف تبلیغات ضد اسرائیلی ایران این است که نزاع بین اسرائیل و فلسطین را به تقابل بین اسرائیل و اسلام تبدیل کند و از این طریق انگیزه‌های شیعه‌گری و فرقه‌ای خود در تقابل با دولتهای سنّی عرب را به حاشیه براند. طنز تلخ تاریخ این است که نتیجه سیاست ایران هم دست راستی‌های اسرائیل را تقویت کرده و هم دولت‌های عرب را به مصالحه با اسرائیل تشویق نموده. چرا که کمکهای اقتصادی و نظامی رژیم به گروه‌های نیابتی‌اش در سوریه، عراق، لبنان و یمن ایران را عامل نا امنی در منطقه کرده است.

ریا کاری سیاست خارجی رژیم نیز نقش موُثری در بی اعتبار کردن تبلیغات رژیم داشته است. اسرائیل از آغاز جنگ ایران و عراق برای مهار توسعه‌طلبی صدام حسین حاضر به فروش اسلحه به ایران شد. سرهنگ تقی فکوری، وزیر دفاع وقت، برای جلوگیری از مسئله ‌ساز شدن این خرید برای خود، در حضور افرادی دیگر خمینی را مطلع کرد که منبع تسلیحات مورد نیاز ایران در بازار سیاه اسرائیل است. خمینی پرسید فروشندگان اهل کدام کشورند؟ وقتی فکوری پاسخ داد که آنها پرتقالی و ایتالیائی هستند، خمینی گفت «ما وظیفه شرعی نداریم بپرسیم جنس را از کجا می‌آورند.» در سال ۲۰۰۳ ایران و اسرائیل تنها کشورهای خاور میانه بودند که از اقدام نظامی آمریکا علیه رژیم صدّام حسین حمایت کردند. قبل حمله آمریکا به عراق احمد چلابی به ایران رفت و به سپاه پاسداران کمک مادّی کرد که گروه البدر را مسلّح کنند تا بعد از سرنگونی صدّام حسین آماده ورود به جنوب عراق شوند.

تبلیغات ولایت فقیه علیه موجودیت اسرائیل هدیه‌ای است به دست‌راستی‌ترین عناصر سیاسی آن کشور. مخالفت این گروه‌ها با تاٌسیس یک کشور مستقل فلسطین همآهنگ با موضع جمهوری اسلامی است. رهبران ایران، چون دست راستی‌های إسرائیل، از جمله نتانیاهو، نخست‌وریر پیشین و نفتالی بنت، نخست وزیر کنونی، با إیجاد کشور مستقل فلسطین مخالفند و هر نوع گفتگوی مسالمت‌آمیز بین گروه‌های فلسطینی و دولت اسرائیل را ضدّ ارزش‌های اسلامی می‌دانند و دولتهای عرب حامی صلح با إسرائیل را محکوم می‌کنند.

یاسر عرفات تنها رهبر عرب بود که خمینی حاضر به ملاقات با او شد ولی وقتی عرفات در سال ۱۹۹۲ میلادی با نخست‌وزیر اسرائیل اسحاق رابین ملاقات کرد، خامنه‌ای و شرکا او را به خیانت و دشمنی با اسلام متهم کردند. اسحاق رابین نیز به دلیل مذاکره با عرفات و حمایت از صلح با فلسطین به دست یک فناتیک یهودی ترور شد. خمینی و شرکا ترور انور سادات رئیس جمهور مصر را به دلیل صلح با اسرائیل توجیه شرعی کردند و خیابانی را در تهران به نام قاتل او نام نهادند. وقیح‌ترین عمل این عناصر تشکیل کنفرانسی با هدف کتمان نسل کشی یهودیان بوسیله نازی‌ها و تشویق رقابت برای کارتون مسخره‌آمیز کشیدن در باره هلوکاست بود. این کنفرانس که در دوره ریاست جمهوری احمدی‌نژاد تشکیل شد تعدادی افراد معروف ضدیهود امریکائی و فرانسوی هم برای شرکت در بحث به ایران دعوت شده بودند.

تبلیغات ضد اسرائیلی ایران کشوری را تهدید به نابودی می‌کند که بینش تاریخی ۸۰ درصد شهروندان آن با تبعیض و آوار‌گی و نسل‌کشی هیتلری آمیخته است. احساس ترس و ناامنی در چنین جامعه‌ای موقعیت سیاسی دست‌راستی‌ها و متعصبین مذهبی را تقویت می‌کند و برای حامیان صلح و سازش با فلسطینی‌های مقیم مناطق اشغالی مسئله‌ساز می‌شود.

ایرانیان و عرب‌هائی که علاقمند به حمایت از حقوق فلسطینیان هستند باید با اسرائیلی‌های طرفدار صلح و هم‌زیستی با فلسطینیان رابطه بر قرار کنند و فعالین آنان را به کشورهای خود دعوت نمایند. جالب اینجاست که بخشی از معتبرترین ادبیات انتقادی از سیاست دولت اسرائیل و رفتار نیروهای امنیّتی در مناطق اشغالی و افشای ستم به مردم فلسطین کار پژوهشگران و حامیان یهودی حقوق بشر در اسرائیل است. تهدید کردن اسرائیل به نابودی اینگونه شخصیت‌ها و گروه‌ها را تضعیف می‌کند. بدین دلیل است که عناصر و احزاب دست راستی اسرائیل در اغراق‌گوئی در باره خطر ایران برای اسرائیل و منطقه حد و مرزی نمی‌شناسند و رژیم ولایت فقیه در تبلیغات روزانه خود به زبان‌های مختلف اغراق‌گوئی آنان را اثبات قدرت و اهمّيّت خود قلمداد می‌کند. به بیان دیگر، رهبران جمهوری اسلامی و احزاب دست راستی اسرائیل رقبائی هستند که از تبلیغات یکدیگر بهره‌مند می‌شوند. لذا می‌توان گفت که این بازیگران سیاسی دشمنان صمیمی یکدیگرند.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *