شهامت اخلاقی یا استیصال سیاسی- اخلاقی؟

بیکاری، گرانی سرسام آور، فساد و رانت خواری گسترده ، تبعیض، سرکوب، بی قانونی و ده‌ها عامل دیگر نفس مردم را بریده‌است. اعتراضات با وجود سرکوب های سازمان یافته گسترش یافته و تشکل های صنفی و مدنی مطالبات خود را به اشکال مختلف طلب می‌کنند. تمامی شواهد نشان از آن دارد که اکثریت بزرگی از مردم ایران از جمهوری اسلامی  بریده‌اند . آن‌ها خشم خود را در شعارهای مرگ بر دیکتاتور فریاد می زنند. در یک‌‌صد سال اخیر ایرانیان چند حکومت دیکتاتوری را به زیر کشیدند ولی دیکتاتوری باز سازی شد، چرا؟

یکی از دلائل اصلی آن این است که مردم ما با دیکتاتور مبارزه کرده اند ولی آنرا به مبارزه و نفی  دیکتاتوری ارتقا نداده اند. مختصات کنونی جامعه ایران با تکیه برتجربیات یکصد ساله اخیر، تجربه انقلاب بهمن و رشد آگاهی سیاسی- اجتماعی مردم ایران زمینه را برای ارتقا شعار مرگ بر دیکتاتور به نفی هرگونه دیکتاتوری فراهم آورده است. لازمه نفی دیکتاتوری و رسیدن به آزادی، دمکراسی ، رفاه و عدالت ترسیم و معرفی ساختارهای دمکراتیکی است که امکان چنین مهمی را فراهم آورد.

درگذرازحکومت خودکامه فقاهتی کدامیک از ساختارها می تواند امکانات مناسب تری  برای جامعه  فراهم کند که یک فرد یا حزب یا ایدئولوژی نتواند بالاتر از نهادهای انتخابی قرار گیرد؟

درحکومت فقاهتی شاهد آنیم که ولی فقیه نه به انتخاب مردم ، بالاتراز قانون و بر مسند قدرت مطلقه جلوس کرده است. در نظام سلطنتی نیز یک فرد غیرانتخابی و به طور موروثی میتواند بر تخت سلطنت تکیه کند. در شرایط ویژه کشور ما که منبع  اصلی درآمد کشور نفت است، دست یابی هر فردی، صرفنظر از نیات و گفته هایش ، به این منبع به سرعت اورا درجایگاه یک دیکتاتور می کشاند.

در حالیکه در ساختار جمهوری هیچ فرد یا جریان غیر انتخابی زمام اموررا نباید در دست بگیرد وبرای این امر مکانیزم های کنترلی درنظر گرفته می شود. انتخابات به طور دوره ای و با شرکت احزاب و مشارکت مردم صورت می گیرد. احزاب با معرفی برنامه هایشان خودرا در معرض انتخاب  قرار می دهند. در پیشرفته ترین جمهوری ها هم همچنان تلاش برای گسترش دمکراسی در جریان است ولی در حکومت های دیکتاتوری چنین امکاناتی نیست یا بسیار محدود می شود.

در جریان انقلاب بهمن و پیش از قدرت گیری و استقرار جمهوری اسلامی بسیاری از نیروهای چپ نه تنها به استقبال دستگاه روحانیت نرفتند بلکه در دوسال پس از انقلاب هم در مخالفت با ولایت فقیه جان های شیرین بسیاری را از دست دادند. بسیاری از سازمان های چپ به نظام ج.ا رای مثبت ندادند.

در آن زمان مردم خمینی را در ماه دیدند و توده های میلیونی رهبری کاریزماتیک او را پذیرفتند. اکنون برخی از کسانی که رادیکالیزم آن زمان، هیستری ضد آمریکائی ، و به نوعی تبعیت از احساسات مردم را نادرست می دانند باز هم خود تحت تاثیر استیصال مردم قرار گرفته اند . راهکارهائی را از سر ناچاری پیشنهاد می کنند. خودرا جمهوری خواه می دانند و حکومت موروثی را قبول ندارند ولی برای آن تبلیغ می کنند و مردم را به سراب روانه می کنند و این را هم شجاعت اخلاقی می دانند.

در حال حاضر مردم ایران بشدت زیر فشار قرار دارند راه نجاتی را می جویند. وظیفه حکم می کند که براحساسات خود مهار زنیم، به خرد ، آسایش مردم و منافع ملی میدان بیشتری بدهیم . به حمایت از تشکل های صنفی و  نهادهای مدنی، تشویق مردم به همآهنگ نمودن خواست و مبارزات خود با پرهیز از خشونت به پردازیم. با تمام توان در جهت شکل دادن  ثقلی از جمهوری خواهان برای فراهم آوردن ساختاری مبتی بر دمکراسی و جدائی دین از دولت و برنامه ای بر مبنای اعلامیه جهانی حقوق بشر و در راه توسعه پایدار تلاش کنیم.

گفتگو بین نحله های مختلف سیاسی برای تفاهم برسر راهکارهای تضمین کننده دمکراسی ضروری است. این درس هائی است که از انقلاب بهمن گرفته ام. ما نباید بار دگر امکان باز تولید استبداد و دیکتاتوری را باز بگذاریم. لازم است شعار مرگ بر دیکتاتور را به گفتمان نفی هر نوع دیکتاتوری ارتقا دهیم.

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *