محمد محمدعلی، نویسنده سرشناس ایرانی درگذشت

محمد محمدعلی، نویسنده سرشناس و عضو کانون نویسندگان ایران پنجشنبه ۲۳ شهریور دور از ایران و در تبعید در ونکوور در هفتاد و پنج سالگی درگذشت.

محمد محمدعلی ۷ اردیبهشت ۱۳۲۷ در خیابان مولوی تهران به دنیا آمد. او در غرب تهران، در خیابان سلسبیل و هاشمی به دبستان رفت. او خود در زندگی‌نامه‌اش نوشته است که «اولین مشوق و مصحح دل‌نوشته‌های او، ترانه‌سرای رادیو، محمود سنایی (شهرآشوب) بود.» در همین دوره به عضویت هیأت تحریریه سالنامه مروی درآمد و همچنین با نادرنادرپور شاعر و نخستین سخنگوی کانون نویسندگان ایران آشنا شد. 

محمدعلی دوره نظام وظیفه را در سپاه ترویج و آبادانی و در روستاهای مرزی سردشت سپری کرد و سپس از دانشکده علوم سیاسی و اجتماعی لیسانس گرفت. او در سال ۱۳۵۴، همزمان با انتشار مجموعه داستان «دره هند آباد گرگ داره» ازدواج کرد و به استخدام سازمان بازنشستگی کشوری درآمد.

محمد محمدعلی در سال ۱۳۵۷ پس از انتشار مجموعه داستان «از ما بهتران» به عضویت کانون نویسندگان ایران پذیرفته و یک سال بعد عهده‌دار مسئولیت امور مالی کانون شد.

در این دوره او از حال و هوای خاطره‌ای و گزارشی فاصله گرفت و در کتاب‌های بعدی‌اش مسائل اجتماعی را با بیانی نمادین روایت کرد.

او پس از بازگشت از سفر شوروی در سال ۱۳۵۹ فصلنامه برج را منتشر کرد. در سال ۱۳۶۶ همزمان با انتشار مجموعه داستان «بازنشستگی و داستان‌های دیگر»، ویژه‌نامه فرهنگ و هنر جنگ مس را به دست چاپ سپرد. در داستان‌های «بازنشستگی» به توصیف از کارافتادگی و گرفتار شدن انسان‌ها در وضعیتی بحرانی پرداخت. محمد علی برای نوشتن این کتاب برنده جایزه بیست سال ادبیات داستانی شد. 

محمد محمدعلی در سال ۱۳۶۹ از سازمان بازنشستگی کشوری به معاونت پژوهشی وزارت فرهنگ و آموزش عالی منتقل شد. در سال ۱۳۷۰ دو رمان «رعدوبرق بی باران» و «نقش پنهان» از او منتشر شد. در سال ۱۳۷۲ نیز مجموعه گفت‌وگو‌های او با احمد شاملو، محمود دولت آبادی و مهدی اخوان ثالت انتشار یافت.

محمد علی در «رعد و برق بی‌باران» به مجادله سنت و تجدد می‌پردازد و در «نقش پنهان» بازگوی حال و روز نسلی است که با یقین و آرمان شروع کرد و خواست در روال رویدادهای اجتماعی تأثیر بگذارد اما در فضای سال‌های جنگ و بمباران شهرها، غرق در کابوس شد.

محمدعلی در سال ۱۳۷۳ همراه هوشنگ گلشیری، محمد مختاری، منصورکوشان، سیما کوبان، رضا براهنی، محمد خلیلی و فرج سرکوهی یکی از هشت نویسنده و منتشرکنندۀ» بیانیه ۱۳۴نویسنده بود که به متن «ما نویسنده‌ایم» نیز مشهور شد. مجموعه داستان «چشم دوم» او نیز در همین سال منتشر شد.

محمد محمدعلی همچنین جزو سرنشینان اتوبوسی بود که در سال ۱۳۷۵نویسندگان و شاعران ایرانی را به ارمنستان می‌برد. او نخستین کسی بود که شرح این ماجرا و چگونگی جان سالم به در بردن خود و دوستان همراهش را به تفصیل طی مقاله‌ای که در سال ۱۳۷۹ در روزنامه‌های دوران اصلاحات چاپ شد، شرح داد. او همچنین در سال ۱۳۸۴ خلاصه‌ای از شرح این سفر بدفرجام را در مجله شهروند کانادا منتشر کرد.

محمدعلی از سال ۱۳۷۶ به همراه علی باباچاهی سردبیری سه ویژه‌نامه شعر و داستان مجله آدینه را به عهده گرفت و در همان سال رمان «باورهای خیس یک مرده» نیز از او منتشر شد.

او در «باورهای خیس یک مرده» سال‌ها پیش از آنکه بحران آب به خبرهای روز راه بیابد، برای کم‌آبی و سوءمدیریت بحران زبان و بیان ادبی یافت. در این داستان او افسانه‌های بومی را هم بازتاب داده است.

او در اسفند سال ۱۳۷۷ همراه سیمین دانشور و محمود دولت‌آبادی و… لوح تقدیر بیست سال داستان‌نویسی ایران را بابت مجموعه داستان» بازنشستگی و داستان‌های دیگر «ازآن خود کرد. در سال ۱۳۷۸ سفرنامه شوروی به نام «پنج سال قبل از ۱۹۸۵» و مجموعه داستان «دریغ از روبه‌رو » از او منتشر شد.

پس از آن در سال ۱۳۷۹ رمان «برهنه در باد» را منتشر کرد و جایزه نخست یلدا را به خود اختصاص می‌دهد. در سال ۱۳۸۰ پس از ترجمه دو داستان «عکاسی» و «مرغدانی» او به آلمانی، به اولین فستیوال بین‌المللی ادبیات برلین دعوت شد. محمدعلی در همان سال عضو هیات تحریریه مجله کارنامه شد و مسئولیت بخش داستان آن مجله را به عهده گرفت.

او در سال ۱۳۸۱ از وزارت فرهنگ و آموزش عالی بازنشسته و بلافاصله در مؤسسه فرهنگی هنری کارنامه مشغول تدریس داستان‌نویسی شد و در همان سال رمان اسطوره‌ای، پژوهشی «آدم و حوا» را منتشر کرد. محمدعلی سال ۱۳۸۳ را با انتشار رمان «قصه تهمینه» و رمان پژوهشی «جمشید و جمک»، شروع و با انتشار مجموعه نقد و نظر به نام «واقعیت و رویا» همراه علیرضا پیروزان به پایان رساند.

محمدعلی در مهرماه ۱۳۸۵ جهت شرکت در سمینار ادبیات پولی فونی چندصدایی همراه دکتر رضا براهنی به ترکیه دعوت شد و در رونمایی ترجمه رمان نقش پنهان به ترکی استانبولی شرکت کرد. رمان اسطوره‌ای پژوهشی «مشی و مشیانه» یک سال بعد از آن از او منتشر شد.

محمدعلی دو روز پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به همراه همسرش به کانادا آمد تا کنار فرزندانش باشد. او در خانه فرهنگ و هنر ونکوور، مشغول تدریس داستان‌نویسی بود. همچنین طی این مدت کتاب «شاملویی که من می‌شناختم» و آخرین رمان او «جهان زندگان» را به چاپ رساند.

او در این اثر برای خشونتی که در تاریخ معاصر ایران، به ویژه در سال‌های بعد از انقلاب به افراد دگراندیش و نویسندگان آزادی‌خواه اعمال شده، زبان و بیان عاطفی و ادبی پیدا کرد. او در این داستان در تلاش است که با «تخیل» بر «مرگ» غلبه کند.
رادیو زمانه

بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت در گذشت محمد محمدعلی

محمد محمدعلی (۱۳۲۷-۱۴۰۲) نویسنده، مدرس و پژوهش‌گر و از اعضای دیرین کانون نویسندگان ایران پس از چندسالی جنگیدن با بیماری سرطان پنجشنبه ۲۳ شهریور در هفتادوپنج‌سالگی درگذشت.

او نویسندگی را از دوران دبیرستان با نوشتن چند نمایش‌نامه آغاز کرد. نخستین اثر او مجموعه‌‌ داستان «دره‌ی هندآباد گرگ داره» که در سال ۱۳۵۴ منتشر شد به زندگی فلاکت‌بار روستاییان می‌پرداخت. این توجه به واقعیت‌های اجتماعی، به‌ویژه مرگ، که سپس با نمادگرایی تلفیق شد، در تمامی آثار او دیده می‌شود، از جمله در مجموعه‌های داستانی «از ما بهتران»، «بازنشستگی» و «دریغ از رو به رو» و رمان‌های «باورهای خیس یک مرده»، «برهنه در باد»، «آدم و حوا»، «مشی و مشیانه»، و رمان «خطابه‌های راه‌راه: داستانی ناتمام» که آخرین اثر منتشر شده از اوست.

محمدعلی نویسنده‌ای آزادی‌خواه، دشمن آشتی‌ناپذیر سانسور و متعهد به فعالیت اجتماعی و فرهنگی بود. در دهه‌ی پنجاه از اعضای ثابت نشست‌های داستان‌نویسی «پنجشنبه‌ها»‌ بود که هوشنگ گلشیری به راه انداخت. در سال ۱۳۵۶ به عضویت کانون نویسندگان ایران درآمد و سال‌ها مسئولیت بازرس مالی کانون را بر عهده داشت. در دهه‌ی شصت با مطبوعات همکاری داشت؛ چندسالی عهده‌دار سردبیری فصل‌نامه‌ی «برج» بود و سه‌ویژه‌نامه‌ی شعر و داستانِ مجله‌ی آدینه نیز به سردبیری او منتشر شد. هم‌چنین به همراه جواد مجابی و محمد مختاری جلسه شاعران سه‌شنبه را به راه انداختند. در دهه‌ی هفتاد یکی از اعضای مؤثر در جمع‌آوری امضا برای متن «ما نویسنده‌ایم» معروف به بیانیه‌ی «۱۳۴ نویسنده» بود که در سال ۱۳۷۳ منتشر شد و از همین رو سخت تحت فشار نیروهای امنیتی قرار گرفت، منتظرخدمت شد و سرانجام شغل اداری خود را از دست داد. در سال ۱۳۷۵ نام او نیز در فهرست چهره‌های فرهنگی حاضر در اتوبوس عازم به ارمنستان قرار داشت که بنا بود در راه سفر به دست عوامل نیروهای امنیتی به قتل برسند؛ او خود شرح این سفر را چند سالی بعد در مطبوعات به چاپ رساند.

محمدعلی در اوایل سال ۱۳۸۸ برای پیوستن به فرزندانش به کانادا مهاجرت کرد، اما در آن‌جا نیز از فعالیت فرهنگی دست نکشید. کارگاه داستان‌نویسی خود را به راه انداخت که بسیار پربار بود. در مجامع ادبی ونکوور از جمله «آدینه‌شب» و «انجمن هنر و ادبیات ونکوور» پیگیرانه شرکت می‌جست. در برنامه شب شعر و داستان کانون نویسندگان ایران در تبعید، بزرگداشت علی‌اشرف درویشیان و گردهم‌آییِ اعتراضی پس از مرگ بکتاش آبتین پیش‌قدم بود.

محمدعلی از حاضران همیشگی در جمع مشورتی کانون نویسندگان ایران بود و هرگز از پذیرفتن هیچ مسئولیتی سر باز نمی‌زد. حتی هنگامی که در ایران نبود همواره دغدغه‌ی سرنوشت کانون را داشت و به عضویت و فعالیت‌های خود در نهاد آزادی‌خواهیِ نویسندگان به خود می‌بالید و در دوره‌ای که از سویی کانون‌ستیزان بر کانون نویسندگان ایران و آرمان‌های آزادی‌خواهانه‌ی آن بی‌محابا تاختند و از سوی دیگر حاکمیت جان بکتاش آبتین را ستاند، محمدعلی با روح مسئولیت‌پذیری تام‌وتمام در همه حال پیگیر سرنوشت کانون نویسندگان ایران بود.

کانون نویسندگان ایران درگذشت این یار دیرین خود را به خانواده، دوستان و جامعه‌ی فرهنگی مستقل کشور تسلیت می‌گوید.
یاد و آثارش ماندگار باد

کانون نویسندگان ایران
۲۴ شهریور ۱۴۰۲

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *