صدور احکام سنگین علیه الهه محمدی و نیلوفر حامدی
دادگاه انقلاب سرانجام یکسال پس از بازداشت الهه محمدی و نیلوفر حامدی احکام آنها را صادر کرد. این دو خبرنگار را که به دنبال تهیه گزارش از کشته شدن مهسا (ژینا) امینی و خاکسپاری او دستگیر شدند، در هر سه عنوان اتهامی مجرم شناخته شدهاند.
بنابر حکم صادره، خانم الهه محمدی به اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا به تحمل ۶ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به تحمل یک سال حبس» محکوم شد.
دادگاه انقلاب نیلوفر حامدی را هم به اتهام «همکاری با دولت متخاصم آمریکا به تحمل ۷ سال حبس، اجتماع و تبانی برای ارتکاب جرم بر ضد امنیت کشور ۵ سال حبس و به اتهام فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی ایران به تحمل یک سال حبس» محکوم کرد.
در صورت تایید این احکام در دادگاه تجدیدنظر، از مجموع ۱۲ سال حکم الهه محمدی ۶ سال آن و از مجموع ۱۳ سال حکم نیلوفر حامدی ۷ سال آن قابل اجرا خواهد بود.
نیلوفر حامدی و الهه محمدی از زمان بازداشت، بیش از هشت ۸ ماه بدون برگزاری دادگاه در زندان بودند.
آن دو برای اولین بار خرداد ماه ۱۴۰۲ با وکلای انتخابی خود ملاقات کردند.
این ملاقات این ملاقاتها کمتر از ۲۴ ساعت قبل از جلسه محاکمه الهه محمدی انجام شد.
اتهامات سنگین دستگاههای امنیتی
ماموران امنیتی ایران، نیلوفر حامدی را صبح ۳۱ شهریور ۱۴۰۱ در خانهاش بازداشت کردند. یک هفته پس از آن الهه محمدی هم در خانه خود بازداشت شد.
در آبان ۱۴۰۱ وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه ایران در یک بیانیه طولانی ادعاهایی را علیه معترضان بیان کردند و با پیش کشیدن سناریوهای توطئه، مشخصا الهه محمدی و نیلوفر حامدی را به ارتباط با دولتهای خارجی متهم کردند.
در این بیانیه درباره نقش الهه محمدی و نیلوفر حامدی (با ذکر حروف اول نامشان) در اعتراضات به کشته شدن مهسا امینی آمده بود «رد اطلاعاتی و عملیاتی تعدادی از عناصر در اغتشاشات اخیر و پیش از آن نیز مشاهده و حسب مورد اقدام مقتضی بهعمل آمده است. بهعنوان مثال انتشار اولین عکس از مرحومه امینی روی تخت بیمارستان توسط “ن. ح” صورت گرفت که از آموزشدیدگان همین دورهها در خارج از کشور بود. او با استفاده از پوشش خبرنگاری از اولین افرادی بود که در بیمارستان حضور و استقرار یافته، به تحریک بستگان متوفی و ارسال اخبار جهتدار پرداخت. همچنین است اقدامات “الف. م” که با استفاده از همان پوشش با حضور فوری در شهرستان سقز، به تحریک اطرافیان مرحومه، کارگردانی برخی صحنهها و انعکاس اخبار و تصاویر جهتدار از مراسم تشییع، تدفین و تجمعاتِ شکلگرفته در آن شهر به ایفای مأموریت پرداخت. این فرد نیز آموزشدیدهی دورههای رژیم مافیایی آمریکا در کشورهای خارجی است؛ ضمن آنکه هر دو نفر نقش منابع اولیهی خبرسازی برای رسانههای بیگانه را ایفا کردهاند.»
اکنون مرکز رسانه قوه قضاییه نیز بار دیگر در گزارشی با تکرار اتهامات دستگاههای امنیتی درباره این دو روزنامه نگار مدعی شد نیلوفر حامدی با «سازمان اتحاد برای ایران» و «سازمان شورای دموکراسی» همکاری داشته که با وزارت خارجه آمریکا در ارتباط بودند. بنابر ادعای مرکز رسانه قوه قضائیه، این روزنامهنگار زندانی در «تبانی» با این سازمانها به دنبال «کمپینسازی و جنبشسازی در راستای براندازی نرم و ایجاد اغتشاشات خیابانی» بود.
مرکز رسانه قوه قضاییه همچنین مدعی شده خانم حامدی با رسانههای فارسی زبان «برانداز و وابسته به حاکمیتهای بیگانه» هم در تماس بوده است.
نیلوفر حامدی و الهه محمدی در حالی با اتهامات سنگین از جمله «همکاری با دولت متخاصم آمریکا، اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی و فعالیت تبلیغی علیه نظام» مواجه بودند که مدیران مسئول روزنامههایی که این دو در آنها کار میکردند بارها گفتند که تهیه این گزارشها با تایید آنها بوده است.
متیو میلر، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا نیز پیشتر اتهام همکاری این دو خبرنگار با این کشور را رد کرده بود.
مسعود ستایشی، سخنگوی قوه قضاییه در نشست خبری خود در مرداد ۱۴۰۲ گفته بود بازداشت نیلوفر حامدی و الهه محمدی به «گزارش مرگ خانم مهسا امینی و حرفه خبرنگاری مرتبط نیست».
دفاع آخر نیلوفر حامدی و الهه محمدی: به عملکردمان افتخار میکنیم
روزنامهنگاران و فعالان رسانهای در ایران و جهان بارها به اتهامات وارد شده به الهه محمدی و نیلوفر حامدی اعتراض کرده بودند.
جلسه بدوی دادگاه الهه محمدی و نیلوفر حامدی پس از ماهها بازداشت موقت علیرغم درخواستهای گسترده، به طور غیرعلنی برگزار شد.
نیلوفر حامدی خبرنگار روزنامه شرق در آخرین جلسه دادگاه خود در چهارم مرداد ماه گفت «به عملکردم بهعنوان روزنامهنگار افتخار میکنم».
الهه محمدی دیگر خبرنگاری که برای پوشش مراسم تشییع مهسا (ژینا) امینی به سقز رفته بود در آخرین دفاع خود در دادگاه انقلاب با رد ارتکاب هرگونه جرمی گفت «افتخار میکنم که در کنار مردم ماندم».
چند روز پیش روزنامه شرق نامه سرگشاده ۲۰۰ نفر از روزنامهنگاران، نویسندگان و اهالی قلم ایران را منتشر کرد که در آن خواستار آزادی الهه محمدی و نیلوفر حامدی شده بودند.
این دو روزنامهنگار اکنون فرصت دارند تا ظرف ۲۰ روز تقاضای تجدیدنظر کنند.
در یک سال گذشته دهها خبرنگار ایرانی دیگر در ماههای اخیر به زندان افتادهاند.
بی بی سی
تولدت مبارک نیلوفر حامدی
امروز تولدته دخترجون، دومین تولدت پشت دیوار زندان! این مدت شاید به عدد و رقم حدود سیصدو هفتادو خردهای روز شده باشه؛ اما انگار بیش از هزار سال گذشته. این حرف کلیشهای را با گوشت و پوست درک کردیم که بعد از پارسال دیگر آدم سابق نیستیم. از پارسال تا حالا کلی تغییر کردیم، گریه کردیم، بیمار شدیم، حسرت خوردیم، دعا کردیم، فریاد زدیم، انتظار کشیدیم، ناامید شدیم. برای دیدن یک لحظه روی تو یا شنیدن صدای تو ساعتها پشت دادگاه منتظر ماندیم و به دوستی با تو افتخار کردیم. با شنیدن خبر بیماریتان لرزیدیم. با شنیدن خبر آتشسوزی اوین با تمام وجود ترسیدیم. ما فرق کردیم، بدجوری هم فرق کردیم، شاید دیگر امیدوار هم نیستیم. سال پیش روزهای نزدیک تولدت منتظر بودیم و امیدوار که شاید خبر آزادیات بیاید و حالا متحیریم که چرا حتی حکمتان هم اعلام نمیشود؛ درحالیکه بیش از یکماهو نیم از آخرین دفاع و دادگاهتان گذشته است.
میدانی نیلوفر حامدی، مدام مینشینم و خاطرات تحریریه را مرور میکنم، بستنی خریدنهای خودت و مجتبی رحمانیان را، صدای شجریانی را که با آمدن تو در تحریریه میپیچید. ماههاست که نیستی و یادت هجوم میآورد و به هر بهانه فکر میکنم اگر بودی، چه میکردی و چه میگفتی؟ میدانی اوایل بازداشتت فکر میکردیم زود برمیگردی. شروع کردم به نوشتن اتفاقات بهصورت روزانه در دفتر یادداشت. یکی، دو تا دفتر را نصفه نوشتم برای اینکه بعدا خودت ادامهاش را پر کنی؛ اما حالا دیگه مدتهاست نمینویسم، نمیدانم چه بنویسم، نمیدانم چطور بگویم که این بیرون جای آدمهایی مثل تو خیلی خالی است. در تحریریه «شرق» قرار بود پشت به هم کار کنیم؛ اما خیلی وقتها تو بودی که جواب سؤالهای من را داشتی. خوبی بودن در تحریریه به همین لحظههای حرفزدنش است، به صحبتکردن درباره اتفاقات روز و به اشتراک گذاشتن فکرها و حرفها و احساساتمان. در این مدت خیلی وقتها دوست داشتم باهات حرف بزنم و از دیدگاهت باخبر بشوم. از دیدگاه تو نیلوفر حامدی! روزنامهنگار نسل بعد از من که آگاهانه روزنامهنگار بودن را انتخاب کرده و عاشقانه آن را دوست دارد و جزء حرفهایترینهای این دوران است. میدانی نیلوفر جان، در این مدت اتفاقهای زیادی افتاده است، در این مدت برایت گفتم بارها وسط تحریریه با شنیدن خبرها گریه کردیم. شاید چون واقعا ناتوان بودیم و میدانم که میدانی چقدر اتفاق افتاده است و هر بار فکر میکنم اگر بودی اینها را چطور مینوشتی: برای کودکان افغانستانی و زلزله هرات که بیش از شش هزار نفر را آواره کرد و کمتر کسی بهشان کمک کرد، برای بیمارستانی که در غزه فروریخت، برای جنگ در فلسطین که همه جهان جمع شدهاند که راهحلی برایش پیدا نکنند، برای اینهمه بیلبورد پر از غلط که مدام از جیب ما بر در و دیوار شهرمان نصب میشود. برای مرگ پیروز که از زندان زنگ زدی و دوست داشتی عکس یک شود. برای قتل و سلاخی داریوش مهرجویی و همسرش و معرفی قاتلش و سؤالهای باقیمانده.
میدانی در این مدت اتفاقهای کوچک شادیآوری هم افتاده است؛ اما بدون تو این شادیها به ما نمیچسبد.
میدانی وقتی شنیدم توی دادگاه گفتی «من روی قلههای این کشور گریه کردم»، اشکم سرازیر شد. یادم افتاد بارها و بارها وقتی درباره سفرها و فتح قلهها صحبت میکردی، چقدر عشق به ایران در چشمانت برق میزد. همه توی تحریریه مدام ازت یاد میکنیم؛ از شهرزاد همتی و مجتبی رحمانیان و سامان موحد گرفته تا مریمها و بقیه! چه خوبه که «محمدحسین آجرلو» گاهی این طرفا میآید و میتوانیم صدایت را بشنویم. انگار شادی را گم کردهایم. میدانی چقدر بد است آدم احساس ناتوانی کند و جز تماشا کاری نتواند بکند. در این مدت بارها نامه نوشته شده، بارها درخواست ملاقات شده، بارها یادداشت نوشته شده و بارها وکلایتان آزادی تو و الهه محمدی را از مراجع قضائی خواستهاند. میدانی همین تازگی دوباره نامهای نوشته شد و باز هم درخواست آزادیتان مطرح شد؛ درخواستهایی که بیجواب مانده است. امروز تولدت است، ما اینجا و تو آنجا. به امید آزادی.
گیسو فغفوری
روزنامه شرق