نامه ۱۰۰ فعال اصلاح‌طلب به محمد خاتمی جهت اصلاح‌ “اصلاحات” و واکنشها

جمعی از فعالان سیاسی اصلاح‌طلب در نامه‌ای به سید محمد خاتمی خواستار اصلاح اصلاحات شدند. به گزارش ایلنا، متن این نامه به این شرح است:

به نام خدا
حجت‌‌الاسلام والمسلمین جناب آقای سید محمد خاتمی

با سلام و تقدیم احترام؛

همچنانکه مستحضرید دوم خرداد ۱۳۷۶ فصل جدیدی از اصلاح‌طلبی در ایران بود که امید به اصلاح ساختار و رفتار مدیریت نظام سیاسی را در دل‌ میلیون‌ها ایرانی زنده کرد. امروز اما همزمان با ۲۱ امین سالگرد دوم خرداد، جریان اصلاحات از هر سو در تنگنا و فشار قرار گرفته است. شدت این فشارها از یک سو و برخی ناکارآمدی‌های درونی جریان اصلاحات از سوی دیگر منجر به آن شده است که در میان بخش‌هایی از مردم این تصور ایجاد شود که اصلاحات دیگر توان ایجاد تغییر در زیست اجتماعی ایشان را نداشته و باید در جستجوی راه‌های دیگری برای تغییر بود. راه‌هایی که به زعم ما در این شرایط پرمخاطره داخلی و خارجی احتمالا هزینه‌های فراوانی را به ملک و ملت تحمیل خواهد کرد.

بیست و یک سال پس از دوم خرداد، جریان سیاسی موسوم به این نام هنوز از سامان سیاسی متناسبی برخوردار نیست و فقدان سازمانی پویا برای هدایت جریان اصلاحات به مهم‌ترین نقطه ضعف اصلاح‌طلبان بدل شده است. همین مساله باعث شده تا این جریان که «ائتلاف  جبهه‌ای» از عناصر بنیادین راهبرد آن محسوب می‌شود، گاه به نتایجی برسد که از شفافیت کافی برخوردار نیست و یا بدنه اصلاح‌طلبان و حتی نیروهای فعال اما غیر حاضر در لابی‌های خاص از فرایند امور بی اطلاع باشند.

برای حل این مساله راه‌کار تشکیل شورای مشورتی اصلاحات و سپس شورای‌عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان به خصوص برای عبور از بحران و گذار از شرایط دشوار و امنیتی سال‌های پسا ۸۸، راهکاری کارآمد و گامی به جلو بود. گامی که نتایج مثبت آن در چند انتخابات اخیر مشاهده شد. اما بروز اختلافات و مشکلات جدی در شیوه تهیه فهرست نامزدهای انتخاباتی در انتخابات پنجمین دوره شوراهای شهرنشان داد که عملکرد این شورا و ساختار و ترکیب آن دچار ضعف‌ها و نقایص جدی‌ است که در صورت بی‌توجهی به آنها بیم آن می‌رود که حتی نام و اعتبار جنابعالی نیز دیگر برای جذب آرای مردم موثر نیافتد. بنابراین انتظار می رفت که در فرصت کافی باقیمانده تا انتخابات ۱۳۹۸ و ۱۴۰۰، این نقایص با هدف افزایش فراگیری، کارایی و دموکراتیک‌تر کردن این نهاد و تقویت رویکرد جبهه‌ای آن مرتفع شود، اما شوربختانه اخباری که شنیده می‌شود حاکی از حکایت دیگری است.

جناب آقای خاتمی

هرچند سیاست‌‌‌‌ورزی جامعه محور در جبهه اصلاحات در سال ۸۸ بیش از پیش عمده شد لیکن به نظر می‌رسد در جریان غیبت فعالان و کنشگران سیاسی اصلاحات در مقطع پس از آن و در دهه ۹۰ طیف نیروهای کمتر سیاسی و یا کمتر متعهد به آرمان‌های اصلاحات – بوروکرات‌ها و محافظه‌کاران این جبهه – دست بالا را در مناسبات درونی آن پیدا کرده‌اند. درحالی که به باور ما و بسیاری دیگر گفتمان اصلاح‌طلبی گفتمان دموکراسی‌خواهی و توسعه سیاسی و البته گفتمان تغییر است؛ اما امروز شاهد رشد گونه‌ای از اصلاح طلبی هستیم که به نوعی سیاست ورزی صرفا بوروکراتیک، بی‌‌‌‌‌برنامه و تهی از آرمان به منظور جابجایی درمیان حلقه‌ای محدود از مدیران سیاسی تقلیل پیدا کرده؛ حلقه‌های محدودی که شوربختانه گاه شاهد نشانه هایی از فساد و خویشاوندسالاری هم در میان آن‌ها هستیم.

نیک می دانیم که اصلاحات اگر مایه و سرمایه‌‌‌ای دارد چه در جنبش همیشه تابان دوم خرداد و چه در جنبش همیشه سرافراز سبز که انتخابات و جمهوریت را در این کشور بیمه کرد، ناشی از حضور مردم و گروه‌‌‌های متکثر اجتماعی اعم از جوانان، زنان، اقوام، مذاهب، دانشگاهیان، کارگران، فرهنگیان، هنرمندان، فعالان محیط زیست و… بوده است اما متاسفانه بسیاری از بوروکرات‌ها و اصلاح‌طلبان محافظه‌کار بیش‌ از آن‌که مطالبه تغییر داشته باشند در پی حفظ وضع موجود و موقعیت خود هستند.

اکنون شورای عالی اصلاح‌‌‌طلبان که باید محلی برای کنشگران سیاسی دموکراسی‌خواه باشد در خطر تبدیل شدن به موضع استقرار دائمی بروکرات‌ها و تکنوکرات‌های محافظه‌کار دولتی قرار دارد، نتیجه هم البته معلوم است: فراکسیون امید در مجلس که علی رغم برخی تک‌‌‌صداها و عملکرد مثبت و قابل تقدیر برخی از منتخبان لیست امید، به هیچ عنوان از ظرفیت‌های فراوان آن استفاده نشده است؛ فراز و فرود در انتخاب شهردار تهران و ضعف در هماهنگ کردن شورای یکدست اصلاح‌طلب آن که می‌توانست کارویژه مدیریت شورای‌عالی باشد اما از چنین نفوذ و مدیریتی خبری نبود.

از این رو گسترش حس عدم اعتماد عمومی به کارآیی شورای‌عالی، غیبت بسیاری از چهره‌های موثر و مورد وثوق ملی و انتخاب افراد برای عضویت در این شورا با معیارهایی به جز سابقه موفق کار سیاسی و تشکیلاتی و قدرت تحلیلی و توان اجرایی در این عرصه، در کنار عدم وزن‌دهی واقعی به احزاب عضو که گاه در میان آنها احزاب تک نفره و بی‌اثر در فضای سیاسی به چشم می‌خورند، باعث شده که نسبت به آینده این نهاد و مقبولیت آن نگرانی‌های زیادی وجود داشته باشد.

اگر در سال‌های اخیر به دلایل قابل فهم، قرار بر بهره‌گیری از چهره‌های به اصطلاح سفید اصلاح‌طلب در لیست‌ها و مناصب و مدیریت‌های کلانی بود که در دسترس اصلاح‌طلبان قرار می‌گرفت؛ تسری این دیدگاه از «حوزه کارپردازی دولتی» به حوزه «کنشگری و سیاست‌ورزی اصلاح‌طلبانه»، جایی که دیگر سدهای حراست و شورای نگهبان وجود ندارند، هر اصلاح‌طلب دلسوز و متعهد به آرمان‌های این جریان را نسبت به آینده مایوس می‌کند. از سوی دیگر به صراحت تاکید می‌کنیم که هیچ چهره شاخص ملی ۴۰ یا ۵۰ ساله‌ای سراغ نداریم که بتوان فرد او را بر جماعتی ترجیح داد و اصولا در مورد مصداق یابی شخصیت‌‌‌‌‌های حقیقی متصف به صفت چهره ملی بایستی کاملا با تفسیر مضیق عمل کرد.

هم از این روست که انتشار اخباری مبنی بر برنامه ریزی برخی افراد برای آینده سیاسی خود و انتخابات آتی از طریق تبدیل این نهاد به یک ستاد انتخاباتی، حس ناخوشایند سوءاستفاده از موقعیت سیاسی را در میان بسیاری از هواداران جریان اصلاحات دامن می زند.

جناب آقای خاتمی

می‌دانیم که حضور شما به عنوان رهبر اصلاحات و چهره مورد وثوق همه گروه‌های این طیف تاکنون موجب تکرار پیروزهایی در انتخابات مختلف شده است، اما نباید فراموش کرد جریانی که توسعه سیاسی را به عنوان شعار اصلی و برنامه محوری خود انتخاب کرده است باید از «فردمحوری» به سوی «نهادمحوری» حرکت کند چرا که معلوم نیست همواره بتوان از سرمایه اجتماعی گرانقدر شما بهره برد. لذا از جنابعالی انتظار می‌رود که نسبت به شکل‌گیری اصولی سامان و سازمان سیاسی اصلاح‌طلبان، به نحوی که در نهاد عالی سیاستگذاری آن ۱- اصل انتخابی بودن و شکل گیری از پایین به بالا در راس امور باشد، ۲- این نهاد مشروعیت خود را از مشارکت تمامی فعالان ملی و منطقه‌ای واقعا اصلاح‌طلب کسب کند تا در شرایط خطیر از امکان ایستادگی های لازم برخوردار باشد، اهتمام ورزید و نیز از سهم‌خواهی افرادی که محدودیت‌های ایجاد شده برای چهره‌های مقاوم و شاخص اصلاح طلب را به عاملی برای دوپینگ سیاسی خود بدل کرده‌اند، جلوگیری فرمایید.

بدیهی است که اگر نهاد عالی جدید مبتنی بر معیارهای پیش گفته سامان نیابد، تصمیمات و سیاست‌های اتخاذ شده از سوی چنین شورایی یا قابل همراهی نخواهد بود و یا به سختی قابلیت دفاع خواهد داشت که طبعا اصلاحات را از اقبال وسیع پیشین محروم خواهد کرد.

بر این اساس امضاکنندگان این نامه پیشنهاد می‌کنند که در جریان شکل‌گیری دور جدید شورای‌عالی سیاستگذاری اصلاح‌طلبان، با به عضویت در آوردن چهره‌های ملی و امتحان پس داده که نماد اصلاح‌طلبی‌اند و سپردن مدیریت این شورا به یکی از شخصیت‌‌‌‌‌های مقاوم و ملی، نخست از گسترش احساس تقلیل اصلاح‌طلبی به محافظه‌کاری پیش‌گیری شود و در مرحله بعد به این شورا به مثابه شورایی موقت ماموریت داده شود تا زمینه را برای شکل‌گیری نهاد ملی اصلاحات به عنوان یک سامانه سیاسی وحدت‌بخش میان اصلاح‌طلبان به نحوی که بیش از پیش دموکراتیک و برآمده از روندهای انتخابی، شفاف و منطقی باشد اقدام نماید. چنین اقدامی نخستین گام در مسیر مبارک اصلاح اصلاحات خواهد بود.

در خاتمه برای جنابعالی تداوم خدمت به ملک و ملت را از خداوند منان خواستاریم و بار دیگر از تمامی زحمات شما در راه گسترش مردمسالاری، آزادی و اخلاق در جامعه قدردانی می‌کنیم.

اسامی امضاء کنندگان:

۱. آدینه‌وند ابوطالب
۲. آمره علی
۳. احمدیان امین
۴. اردشیری سعید
۵. اسدی زیدآبادی حسن
۶. اسدی میلاد
۷. اسعد آرمان
۸. امیریان پدرام
۹. باستانی مسعود
۱۰.باسره مراد
۱۱. بداغی احسان
۱۲. برنادل بهمن
۱۳. بهاور عماد
۱۴. بهشتی بهراد
۱۵. پشمی عباس
۱۶. پیرحسینلو علی
۱۷. تنها امیر
۱۸. توحیدلو سمیه
۱۹. توحیدی زهرا
۲۰. توحیدی هدی
۲۱. حاتم سیاوش
۲۲. حاجتی مهدی
۲۳. حسنی حسن
۲۴. حشمتی داوود
۲۵. حیدرزاده محمد
۲۶. حیدریان فخرالدین
۲۷. خاندل آرش
۲۸. خسروی محسن
۲۹. خندان مجتبی
۳۰. خوشبخت علیرضا
۳۱. دری مجید
۳۲. دشتبانی داوود
۳۳. ربانی ویدا
۳۴. رحیم‌پور روح الله
۳۵. رستمی حبیب
۳۶. رسته‌مقدم مصطفی
۳۷. رضاپور آرمان
۳۸. رضایی ابوالفضل
۳۹. رفیع‌زاده علی
۴۰. رمضان‌زاده محمد
۴۱. روح جواد
۴۲. زارع‌کهن نفیسه
۴۳. سرمدی پرستو
۴۴. سعیدزاده محمود
۴۵. سمیعی‌زاده علی
۴۶. سیاسی‌راد حامد
۴۷. شجاعی حامد
۴۸. شریعتی علی
۴۹. شریفی حجت
۵۰. شهریاری مجتبی
۵۱. شیرافکن آمنه
۵۲. شیرزاد مهدی
۵۳. شیعه علی مجید
۵۴. صحابه تبریزی اسماعیل
۵۵. طباطبایی ریحانه
۵۶. طوسی فرشته
۵۷. عباسی رضا
۵۸. عرب‌سرخی ساجده
۵۹. علی‌بخشی امیرحسین
۶۰. غفاریان متین
۶۱. فاتح نیما
۶۲. فخرزاده مهدی
۶۳. فراهانی مهدی
۶۴. فرخی علی
۶۵. فرید سمیه
۶۶. قدیمی مهدی
۶۷. قربانی‌فر میرا
۶۸. قوامی غنچه
۶۹. کاظمی مسعود
۷۰. کریمی آرش
۷۱. گلرو مهدیه
۷۲. گنجی جعفر
۷۳. لطیفی نوید
۷۴. محمدلو جلال
۷۵. محمدی مهرداد
۷۶. محمودیان مهدی
۷۷. مرادویسی بلال
۷۸. مظفری پژمان
۷۹. مظفری مهدی
۸۰. معتمدی‌مهر مهدی
۸۱. معصومی حسین
۸۲. معصومی نجمه
۸۳. معینی علی
۸۴. ملیحی علی
۸۵. مهدیزاده مصطفی
۸۶. مهرداد  سیدعلی
۸۷. مهرزاد محمدحسین
۸۸. موسوی سید پوریا
۸۹. مولوی ناهید
۹۰. مومنی عبدالله
۹۱. ناظم‌زاده علی
۹۲. نبوی ضیاء
۹۳. نخعی محمد
۹۴. نعیمی‌پور محمدحسین
۹۵. نقاشی حسین
۹۶. نوروزی بهرنگ
۹۷. نیکجو علی
۹۸. هدایت بهاره
۹۹. همتی شهرزاد
۱۰۰. یوسف‌زاده علی حسین

منبع: ایران امروز

***

جريان اصلاحات 2 پا دارد
مصطفي تاجزاده در گفت و گو با «شرق»

نويسنده: مرجان توحيدي

    انتقاد دروني از جريان اصلاح طلب، اين روزها يکي از موضوعاتي است که در محافل اصلاح طلبي و فضاي مجازي مطرح بوده و هر روز هم شعاع آن گسترده تر مي شود. يکي از دلايل آن عملکرد نهادهاي انتخابي است که يا با پشتوانه جريان اصلاح طلب برگزيده شده اند يا نمايندگان جريان اصلاح طلب اداره آنها را برعهده دارند. ضعف عملکرد اين نهادها که مطابق وعده ها و شعارهايي که در انتخابات ارائه کردند، نبوده، باعث شده تا مطالبه «اصلاح اصلاحات» گسترده شود. با مصطفي تاج زاده درباره همين موضوع گفت وگو کرده ايم.

 همان طورکه در اين يک سال گفته شده، به نظر مي رسد جريان اصلاح طلبي در حال تهي شدن از مفاهيم و آرمان هاي خود بوده است. علت هم ورود به عرصه قدرت و گرفتارشدن در اين بازي است. اين روند از سال 92 آغاز شد و تا به امروز شدت گرفته است. با اين تحليل موافق هستيد؟
اجازه دهيد ابتدا مقدمه کوتاهي بگويم. نامه صد نفر از اصلاح طلبان نسل دوم، مرا اميدوار کرد. خوشبختم که جريان اصلاحي در کشور متوقف شدني نيست. بايد روحيه نقادي نسل دوم اصلاح طلبان را به فال نيک گرفت و از آن حمايت کرد. چنين تفکر و حرکتي در هيچ يک از جريان هاي سياسي مخالف و موافق متاسفانه ديده نمي شود؛ يعني نه جوانان اصولگرا چنين جايگاهي را براي خود قائل هستند و نه هواداران آقاي احمدي نژاد. حتي در اپوزيسيون خارج از کشور نيز چنين وضعي ديده نمي شود که نسل بعد، ضمن احترام گذاشتن به نسل پيشين خود و با تکريم دستاوردهايشان و البته در جهت تثبيت و تعميق همان دستاوردها در دوره معاصر به نقد عملکرد آنان بنشينند و راهکار ارائه کنند و نور اميد بپراکنند. من به اين دوستان بابت نوشتن چنين متن متين و منطقي و پر از نکات درست تبريک مي گويم. اگرچه ممکن است با برخي از موارد آن همدلي کامل نداشته باشم که مهم نيست. حال پاسخ پرسش اول شما.
به نظر من حرکت اصلاحي در ايران در دو دهه گذشته جرياني دوپا بوده است؛ يک پا در قدرت و يک پا در جامعه مدني داشته و بايد به اين شکل هم باقي بماند. با اين تاکيد که زادگاه و تکيه گاه اصلاحات مردم و جامعه مدني است، اما پيشبرد اصلاحات در گرو مشارکت جدي در قدرت است که دلايل آن را در سخنراني اخير خود براي اصلاح طلبان دماوند شرح دادم؛ يعني دلايل حضور هواخواهان اصلاحات و بهبود اوضاع ايران را از اميرکبير تاکنون براي حضور در عرصه حکومت برشمردم و به همين دليل تکرار نمي کنم؛ ولي حضور در قدرت به هيچ وجه نبايد باعث قطع يا تضعيف رابطه ما با جامعه مدني شود و مردم خداي ناکرده احساس کنند که مسئله اصلاح طلبان رسيدن به قدرت و استفاده از مواهب و امتيازات آن است. ما بايد ارتباط خود را با جامعه حفظ کنيم و اگر چنين کنيم، به طور طبيعي مجبور خواهيم بود که گفتمان خود را به روز كنيم و اجازه تهي شدن و بي محتواشدن به آن ندهيم. من البته موافق عملکرد اصلاح طلبان از 92 تا 96 هستم و فکر مي کنم بهترين کار ممکن انجام شده است، اما با توجه به تغيير و تحولاتي که در ايران و نيز در سطح بين المللي رخ داده، بر اين باورم که آن مشي به تنهايي جواب نمي دهد و بايد اصلاحاتي در روند اصلاحات ايجاد شود.

 به نظر مي رسيد ورود به قدرت بايد به مثابه ابزاري براي تحقق اهداف و گفتمان اصلاح طلبي باشد، اما اکنون هدف به تنهايي ورود به قدرت و حفظ آن به هر قيمتي با توجيه شرايط حساس است. نتيجه اين روند تغيير چهره اصلاح طلبي به جرياني است که زمين بازي آن قدرت بوده و در حال تئوريزه کردن اين رفتار است.
با شما کاملا همدلم و فکر مي کنم هر جرياني که خود را به قدرت محدود كند، در نهايت و پس از رنج و تلاش بسيار به همان نتيجه اي خواهد رسيد که سيدجمال الدين اسدآبادي در آخر عمر خويش گفت: بذرهاي گران قيمت خود را در شوره زار پاشيدم و هيچ يک به ثمر ننشست.
به باور من اصلاح طلبان امروز بايد صريح تر از هميشه، هم با مردم سخن بگويند و هم با مسئولان. همچنين بايد مواضع شفاف و روشن تري را درباره موضوعات مبتلابه جامعه به ويژه در عرصه سياست خارجي و اقتصادي اخذ کنند و حقايق را با مردم که صاحبان اصلي کشورند در ميان بگذارند تا با جلب احترام و مشارکت آحاد ايرانيان بتوانيم هم بر مشکلات غلبه کنيم و هم اجازه ندهيم که اصلاحات در افکار عمومي تضعيف شود.

 نقد اصلاحات و به بيان ديگر اصلاح اصلاحات که به تازگي از سوي برخي فعالان اين جريان مطرح شده است، بايد ناظر به چه بخش هايي باشد؟
نقد اصلاحات در همه زمينه ها لازم است؛ هم به لحاظ گفتماني و اينکه بايد به روز شود، هم به لحاظ ارائه برنامه براي اداره بهينه کشور و حرکت به سوي حکمراني خوب و هم در زمينه تشکيلاتي و باز کردن دايره و جذب نيرو؛ در همه اين موارد اصلاح طلبان نيازمند نقدند.
به نظر من نکاتي که در نامه صد نفره اصلاح طلبان آمد، تا حدود زيادي به اين ابعاد پرداخته است، گرچه به يک نکته اصلي کم توجه کرده و آن مسئله تحزب است که بايد اين عزيزان به اين مسئله توجه ويژه اي کنند. درحقيقت مادام که سياست ورزي در ايران حزبي نشود، سياست ورزان ما مسئوليت پذير نشده و شفافيت بر عرصه سياست حاکم نخواهد شد، کادر پرورش نمي يابد و کشور با برنامه اداره نمي شود.

 براي اصلاح اصلاحات تا چه اندازه موافق ايد که بايد توليد محتواي فکري و انديشه اي شود.آيا در اين فضا لازم است اهداف جديدي تصوير شود يا اينکه فقط لازم است پيرايه هايي که در اين سال ها به گفتمان اصلاح طلبي چسبيده است، زدوده شود؟
امروز فقط به رفع اتهام ها و ابهام ها و زدودن پيرايه ها نبايد بسنده کرد. تغييرات جدي در جامعه و جهان رخ داده است و ما متناسب با آنها بايد ديدگاه هاي خود را به روز و نو کنيم. از تبيين ضرورت احترام به حق انتخاب سبک زندگي تا تامين حقوق زنان، از لزوم دفاع از تشکيل اتحاديه و سنديکاي صنوف مختلف، به ويژه کارگران و کشاورزان تا اصلاح سياست خارجي کشور و اينکه جهت گيري ديپلماسي کشور در خدمت رفاه ميهن قرار گيرد. در امور اجتماعي و فرهنگي هم بايد شفاف تر از هميشه و با برنامه هاي روشن تر از پيش به جامعه نشان دهيم که اصلاحات در ايران هنوز گفتمان برتر در همه عرصه هاست؛ يعني همچنان که اصلاحات، امنيت ايران را چه در زمان آقاي خاتمي و چه در حال حاضر تامين و ايران را از جنگ دور کرده، و با تحريم ها جنگيده است و کوشيده ايران جايگاه مناسب تري در عرصه بين المللي به دست آورد و همچنان که همه پذيرفته اند اصلاحات مدافع حقوق شهروندي آحاد مردم است و ايران را براي همه ايرانيان مي خواهد، اما اينها ديگر به تنهايي کافي نيست و مردم انتظار دارند که براي رفع محدوديت از سوي ديگر تلاش بيشتري شود.

 از نظر شما چه تغييرات تاکتيکي اي لازم است تا در تحرکات جريان اصلاح طلب براي بازگشت اعتماد عمومي به اين جريان صورت بگيرد؟ نمونه واضح آن عملکرد شوراي سياست گذاري و نقدهايي است که به ترکيب و نحوه مديريت اين شورا مطرح است. شورايي که تقريبا تصميمات آن پشت درهاي بسته گرفته شده و منافع جمعي محدود را تامين مي کند که حاصل آن کمک کردن به تهي شدن اصلاحات از معني بوده است.
شوراي سياست گذاري بايد به نامه صد نفر توجه جدي کند. همچنان که آقاي خاتمي نيز بايد به آن بذل توجه كند و خوب است جلساتي با نمايندگان اين عزيزان برگزار کند و از نزديک انتقادها و پيشنهادهاي آنان را بشنود. صدالبته شوراي عالي سياست گذاري اصلاح طلبان نيز لازم است که با اين دوستان به مشورت بنشيند و راهي پيدا کند براي جلب مشارکت همه نيروهاي اصلاح طلب، به طوري که شوراي سياست گذاري سخنگوي فقط بخشي از اصلاح طلبان نشود و همه احساس کنند که در روند اصلاحات نقش دارند و سهيم اند و مي توانند فردايي بهتر را براي همه ايرانيان رقم بزنند.

 روزنامه شرق ، شماره 3170 

***

در نقد و حاشیه‌های یک نامه با صد امضا

صدرا آقاسی

دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه تبریز

اخیرا جمعی از کنشگران اصلاح‌طلب در نامه‌ای به سید محمد خاتمی، از او به عنوان شخص محوری اصلاح‌طلبان خواسته‌اند که به ضعف‌های ساختاری جبهه اصلاحات توجه و درصدد رفع آنان برآید.

با اتکا به شناخت نزدیک از قسم قابل توجهی از دوستانی که نامه را امضا کرده‌اند شکی بر احساس مسئولیت مدنی و اعتقاد بر مرام دموکراسی‌خواهی آنان وارد نیست. اکنون سوال این است که اصلاحات در کدام سمت و سو در حرکت است که جمعی مجبورا صدای نقدهای آرام درون گروهی را بلندتر می‌کنند تا با نامه‌ای‌ سرگشاده طنین‌انداز شود‌. چندی قبل نیز جمعی اصلاح‌طلبان سرشناس آذربایجان با محتوای مسایل منطقه‌ای در نامه‌ای به آقای خاتمی، نقدهای خود را مطرح کرده بودند.

شکی نیست که هر جنبش، نهاد و یا شخصی برای پیشبرد بهینه اهداف خود بایست بدون واهمه با اشکالات خود روبرو شده و با انگیزه کافی و وافی در جهت حل آنان برآید. اینک درخواست “اصلاح اصلاحات” نیز دقیقا از همین جنس است. هیچ شکی بر وجود ضعف‌های محتوایی و راهبردی جبهه اصلاحات و اصلاح‌طلبان وجود ندارد. اما آیا اراده‌ای بر اصلاح این عیوب هست؟ اگر اراده وجود دارد، موانع کار کجاست؟

به نظر می‌رسد یکی از موانع اصلی این باشد که به جهت همگن نبودن تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان جبهه اصلاحات چندان مشخص نیست که این مجموعه سیاسی کدام مشی و منش و روش و بالاتر از اینها کدام هدف و مرام را برای فعالیت سیاسی خود در اولویت می‌داند. آیا صرفا دموکراسی ‌خواه است و در عرصه عمومی برای تکوین جامعه مدنی فعالیت می‌کند و یا با مشارکت محدود در ساختار قدرت و همچنین کنش‌گری معطوف به جامعه در پی اصلاح اساسی‌تر حاکمیت و جامعه است؟ و یا این مجموعه حول افرادی تشکیل یافته که روزگاری در مصند امور بودند و صحنه مواج سیاست ایران برای هر فرود آنان، فرازی در نظر دارد؟ اگر بی‌پیرایه‌تر بیان شود، آیا نوع تفکر کنشگران پا به سن گذاشته این جریان که هنوز ردای جناح چپی دهه شصت خود را زمین نگذاشته و قبای اصلاح‌طلبی مدنی امروز را به دوش نیانداخته‌اند، استراتژی اصلی جبهه اصلاحات است و یا نیل به دموکراسی، برابری، آزادی، تقویت جامعه مدنی و مطالبات مشابه؟

گذشته از این بحث که تطویل آن موجب اطناب سخن است، تیتروار به بیان نکاتی که به نظر می‌رسد جبهه اصلاحات بایست تغییراتی در آن حوزه‌ی عملکرد خود ایجاد کند و توجه خود را بیشتر کند، پرداخت می‌شود. اصلاح‌طلبان باید در سه میدان محتوا، ساختار و افراد صاحب رای و قدرت بالایی و میانی به اصلاح خود بپردازند.

در محتوای اصلاحات بایست:

۱. اصلاح ‌طلبان با توجه موانع پیشرو تا حد ممکن از قبضه یا مشارکت حداکثری در ساختار اجرایی کشور اجتناب کنند. با وجود فساد گسترده سازمان‌یافته و دسیسه‌های دول نادیده، امکان اجرای اصلاحات حتی حداقلی نیز مسلوب است. نتیجتا اگر استراتژی اصلاح‌طلبان همان اصلاح اساسی وضعیت به نفع مردم است، با نقض غرض طبیعتا نباید انگیزه‌ای برای تصاحب میزهای مدیریتی بماند. اما اگر برای ادامه سیاست‌ورزی معتقد بر وجوب مشارکت حداقلی در قدرت هستیم، در نهادهای نظارتی و قانونگذاری به نسبت می‌توان عملکرد بهتری داشت.

۲. مطالبات اصلاحات باید مدرن‌تر و مدنی‌تر شود و جای افکار تاریخ گذشته با خواسته‌های مدنی امروز عوض شود. اصلاح‌طلبان باید بدون لکنت زبان از حق آزادی پوشش دفاع کنند، به دنبال احیای آموزش به زبان مادری باشند، دغدغه تبعیض جنسیتی داشته باشند، از حق اعتصاب کارگران مشخصا دفاع کنند و در جهت بسط عدالت برنامه داشته باشند، حقوق بشری و اجتماعی اقلیت‌های مذهبی اعم از بهایی‌ها را به رسمیت بشناسند، در مقابل مرکزگرایی لجام گسیخته ایستادگی کنند و بر حقوق اقوام پافشاری کنند، بحران محیط‌زیست را درک کنند و در قبال فساد گسترده اقتصادی ابتدا از خود و بعد در کل کشور قویا وارد مبارزه شوند.

۳. اصلاح ‌طلبان باید بیشتر نگاهشان را معطوف به امور جامعه بکنند و لااقل نیمی از وقت و هزینه‌ای که برای تصاحب قوای اجرایی صرف می‌کنند به مشارکت در ارتقای جامعه مدنی اختصاص دهند.

در ساختار اصلاحات بایست:

۱. نوع سازکار تصمیم‌گیری اصلاح‌طلبان بایست به سیستمی شفاف و به دور از زد و بند تبدیل شود. برای نیل به این مهم علاوه بر طراحی سازوکاری هوشمند، هماهنگونه که در نامه نیز اشاره شده است باید به جای افراد منفعل در حلقه بالایی تصمیم‌گیری، از شخصیت‌های محکم، امتحان پس‌داده و صادق استفاده کرد تا مجموعه درست راهبری شود. اصلاحات تا کی باید اسیر احزاب تک نفره و اشخاص کنگر خورده و لنگر انداخته شود. همچنین باید متقابلا از انحصارطلبی احزاب قوی‌تر هم مراقبت کرد.

۲. طبق آمار جمعیتی، ۱۰ درصد از مردم ایران در شهر تهران و ۱۵درصد از مردم در ده شهر بزرگ بعد از تهران زندگی می‌کنند. یعنی ۷۵ درصد از مردم در شهرهای متوسط و کوچک و روستاها ساکنند. جبهه اصلاحات از لحاظ ساختاری برای فعالیت در مناطق به جز تهران و شهرهای بزرگ چه کرده و چه اندیشیده است. همچنین برای تضمین مشارکت اقلیت‌های مذهبی و قومی در ساختار مراکز تصمیم‌گیری نیز باید سازوکاری اندیشید.

۳. در ساختار موجود دچار پدرسالاری هستیم. برخی افراد دوره‌دار در غیاب کمیسیون‌های  مشورتی، هر آنچه که می‌خواهند می‌برند و می‌دوزند. برای مثال تشکیلات عریض و طویل اصلاح ‌طلبان باید محفلی برای دادن مشورت در بحث کارگران داشته باشد که اعضای آن در این زمینه فعال باشند.

در وضعیت کنشگران بالایی و میانی بایست:

۱. شایسته سالاری را باید تقویت کرد. آنچه تجربتا دیده شده است، وجود افراد ثابت مسن از یک سو و جوانانی که سر در سودای طی یک باره پله‌های ترقی دارند در سوی دیگر، درصد قابل توجهی از کنشگران صاحب نفوذ را در این جبهه تشکیل می‌دهند. این مسئله در شهرستان‌ها بغرنج است. برای دادن مسئولیت یک حزب مهم در استان‌ها کمترین موردی که توجه جلب می‌کند، شایستگی فرد است و به جای آن رابطه و سهم‌خواهی نقش اول را دارد.

۲. اصلاح‌طلبان به جد باید با فساد اقتصادی در منسوبان سببی و نسبی خود  مبارزه کنند. منسوبانی که از بد حادثه در جبهه اصلاحات هستند و یا منسوبانی که به جهت ائتلاف سیاسی نوعی از همکاری وجود دارد. همچنین ژن‌های خوب و پدرانشان و نوچه‌مآب‌هایی که در هزاران شرکت دیده و نادیده مدیرعامل و هیئت‌مدیره هستند نیز آفت بسیار بزرگی است.

القصه مخلص کلام اینکه باید مبحث “اصلاح اصلاحات” به عنوان یک پروژه مداوم مدنظر قرار بگیرد. نقش شخص خاتمی در پیشبرد این پروژه بسیار حائز اهمیت است. امید است احزاب اصلی و مجموعه‌های جوان و صادق اصلاح‌طلب و محافل دانشگاهی در پیشبرد این امر مبارک جهد کنند و ثمرات تغییرات در اردوی اصلاح‌طلبان را نه صرفا در انتخابات بلکه در ارتقای سطح جامعه از هر نظر و نیل به خواسته‌های مدنی دیده شود.

ایران امروز

Print Friendly, PDF & Email