سند سیاسی مصوب همایش نهم اتحاد جمهوریخواهان: نیاز بنیادی ایران دموکراسی با نظام جمهوری سکولار است

جنبش زن، زندگی، آزادی

 ایران ما روزهایی امید‌آفرین و همزمان دشوار و آکنده از نگرانی را سپری می‌کند. در حالی که جنبش انقلابی و فمینیستی جوانان ما، با امید به پایان دادن این دوران سیاه استبدادی وارد سومین ماه خود شده است، نگرانی از سلامتی رزمندگان و سرنوشت چندین هزار مبارز بازداشت شده هر روز افزایش می‌یابد. قتل بی‌رحمانه‌ی مهسا امینی در جریان بازداشت او به خاطر ایراد به رعایت حجاب سرآغاز گسترده‌ترین جنبش اعتراضی و انقلابی در کشور شده است. انبوه جوانان و نوجوانان برای اعتراض به قتل مهسا و مقابله با استبداد و کلیت نظام به خیابان آمدند و با نیروهای سرکوبگر درگیر شدند. حرکت آنها، بر بستر نارضایتی همه‌سویه،‌ گروه‌های گوناگون مردم را به حمایت از آنان و مشارکت در مبارزه برانگیخت. روحیه‌ی نوینی در همبستگی و هم رزمی قومی و مذهبی علیه استبداد نمودار شد. مردم از کردستان و آذربایجان تا سیستان و بلوچستان و دیگر نقاط ایران همدل و همسو به اعتراض برخاستند. این که جنبش جاری چگونه و تا کجا پیش خواهد رفت بستگی می‌یابد به بسیج مردم و گستره‌ی مبارزه و توازن نیروها در میدان مبارزه. اما از هم اکنون روشن است که ایران دیگر به دوران پیش از این جنبش باز نخواهد گشت و درجا نخواهد زد و هر نشیبی در حرکت جنبش به فرازی برتر خواهد انجامید.

 جنبش «زن، زندگی، آزادی» در روند گسترش و فرارویش جنبش‌های پیشین، مرزهای رویارویی با حکومت را همه‌کشوری و همه مردمی کرد و به اوجی جدید رساند. در مسیر این اعتراضات، با پیشگامی زنان ایران فریاد دفاع از آزادی و حقوق زن در سراسر کشور بلند شد و تا آنجا پیش رفته‌است که یک عنصر بنیادی در خواست مردم آزادیخواه گشت. جنبش کنونی جانمایه‌ی نیرومند فمینیستی دارد. این گرایش محدود به زنان نیست بلکه پسران و دختران مبارز ما به گونه‌ی ستایش‌انگیزی در این امر هم‌اندیش و همراه هستند و صمیمیت و حمایتی را نسبت به هم نشان میدهند که سخت عاطفه‌ی انسانی را به شور می‌آورد. چنین سطحی از آگاهی و همدلی زن و مرد در دفاع از حقوق زن و آزادی درخشان‌ترین فراز مبارزات سیاسی در تاریخ ایران است.

این یک جنبش نوین است، جنبشی رشد یافته در شرایط گسترده‌ترین روابط میان‌فرهنگی و میان‌مردمی جهانی. این جوانان همان اندازه که شهروند ایران هستند شهروند جهان نوین هستند. آنها پرورده‌ی جهان به هم دوخته شده با اینترنت و مناسبات دیجیتال هستند. سانسور و محاصره‌ی فکری آنها بی‌نتیجه و محکوم به شکست است. جوانان و نوجوان کلید فرهنگ مشترک و پیشرو جهانی را در دست دارند و همین آنها را برای عمل به گونه‌ا‌ی نوین توانا میکند. محبوبیت این جنبش در جهان خود نموداری از پیوندهای جهانی این جنبش است و این که خواست‌های این جنبش با بسیاری خواستها در دیگر کشورها همسرشت و در پیوند است.

 جنبش آزایخواهانه‌ی زنان ایران که هم از فردای انقلاب بهمن علیه حجاب تحمیلی و زن‌ستیزی نیروهای اسلامی به میدان آمد، در طول تاریخ این نظام تداوم یافت و به گونه‌ی نورافکن رهنما در تلاش جامعه ما برای دستیابی به دموکراسی و بهروزی عمل کرده است. این جنبش بیشترین محتوای آزادیخواهانه و مدرن را دارد و مستقیماً با امر آزادی و دموکراسی در کشور پیوند دارد. با این همه، فشار حکومت بر زنان ایران همچنان بدون کاهش و نرمش ادامه دارد. زنان سنگرهای زیادی را فتح کرده‌اند، اما رنج تبعیض هرگز کاهش نیافت. تلاش سرکوبگرانه برای تحمیل حجاب معرف کارنامه‌ی سیاه حکومت است. نظام ولایی محجبه کردن ایران را ملاک پیروزی خود حساب میکند. اما تصور موفقیت در این قصد بی‌پایه است. در جنبش جاری انبوهی از آزادی‌خواهان دارای حجاب نیز علیه تحمیل حجاب و برای آزادی و دموکراسی پیکار می‌کنند و خواستار پایان یافتن حکومت دینی هستند. جنگ حجاب تا درون خانواده‌های حکومتیان گسترش یافته است.

 جنبش «زن، زندگی، آزادی» ریشه‌ی ژرف در اصل حرمت و عزت انسانی دارد. اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر حرمت را برای انسان سرشتی اعلام کرده و آن را بنیاد بنیادهای حقوق دموکراتیک مردم شناخته است. اما در جمهوری اسلامی که بنیاد بنیادهای آن تبعیض میان انسان‌ها است، بی‌حرمتی به مردم و به ویژه زنان، خصوصا برای تحمیل حجاب، و بی حرمتی به مجموع غیرخودی‌ها، در قوانین و مقررات ثبت شده است و با رفتار رژیم در هم تنیده است. حرمت شکنی همچنین یک اسلحه‌ی شرورانه‌ی روانی رژیم برای آسیب زدن به مبارزه‌ی مردم است.

   جنبش «زن، زندگی، آزادی» فراگیرنده‌ی طیف‌ وسیعی از نیروهای آزادیخواه و متجدد است که در کانون آن زنان، جوانان، نوجوانان، و دانشجویان قرار دارند. دانشگاه ستون استوار این جنبش است. شعار مرکزی جنبش یک شعار مشترک استراتژیک است که توان متحد کردن آزادی خواهان را دارد. گستره‌ی این جنبش و شعارها و خواست‌های آن چنان است که همه‌ی ایران را با تمام تنوع اتنیکی و مذهبی به هم دوخته و یک پارچه به میدان فراخوانده است. به گونه‌ای بس شورانگیز، شعاری که در کردستان طنین انداخت بزودی برای تهران و تبریز و زابل و رشت و دیگر نقاط کشور شعار خودی شده است. این جنبش همچنین در کانون توجه جهانیان قرار گرفته و مورد تحسین و حمایت وسیع  نهادها، شخصیت‌ها و دولت‌های دموکرات، به ویژه در غرب، قرار گرفته است. صدها نویسنده و اندیشمند و هنرمند جنبش زن، زندگی آزادی را ستودند و از آن همچون انقلابی در وجدان بشری استقبال کردند. جنبش مهسای معصوم یک انفجار عاطفی جهانی پدید آورد. بارانی پاک شد که قلب‌ها را در شعاع تاثیر خود شست و طراوت داد، و در این راه، ترانه سرود شروین و حماسه‌سرایی‌های توماج ما همیشه همراه است. معصومیت، انسانیت، حق‌طلبی، نواندیشی، مهربانی و دردمندی این جنبش شورانگیز با ترانه سرود انسانی شروین حاجی‌پور جهانیان را به شور انداخته‌ است. برای میلیونها مردم دنیا شعار «زن، زندگی، آزادی» شناخته شده است و بسیاری از هنرمندان ترانه سرود شروین را به حمایت از جوانان ما به زبان مادری خود یا به فارسی خوانده‌اند.

پس از ندا، مهسا، پس از مهسا نیکا و پس از نیکا بسیاری دیگر از دختران جوان و نوجوان ما، این گلدسته‌های نوشکفته‌ی ناکام، الهام دهنده‌ی جنبش آزادی شدند. کشتار این نوجوانان و جوانان آه از نهاد ایران و جهان برآورده است و بیزاری از حکومت دینی را به اوج تازه‌ای رسانده است.

 پرسش‌های جدید در جنبش آزادی

جنبش «زن، زندگی، آزادی» این پرسش‌های مرکزی را پیش روی مردم ما گذاشته است که چنین جنبش‌هایی چگونه از این مرحله فراتر خواهند رفت، چگونه به رهبری مجهز می‌شوند و چگونه امر گذار از جمهوری اسلامی را عملی خواهند کرد. پیوند جنبش‌های خیابانی ـ‌‌ انقلابی با جنبش‌های کاربنیاد (صنفی و مطالباتی) کارگران و آموزگاران و اعتراضات کشاورزان چگونه خواهد بود. چگونه میتوان به یک راهبرد مشترک برای حرکت با برنامه رسید. وظیفه و نیاز نیروهای سیاسی آزادیخواه است که با همفکری و همکاری به مسائل پیش رو پاسخ بدهند و برای آنها چاره‌اندیشی کنند. همه چیز گویای آن است که جامعه آماده‌ی پیکار مدنی وسیع‌تر در برابر نظام است. در شرایط انجماد سیاسی ـ ساختاری رژیم و تداوم برخوردهای خشن آن، در شرایط شنیده نشدن پیام انقلابی مردم، در شرایط تکیه بر تهدید به جای تغییر، جنبش ممکن است راه تحول را با روش‌های گذار انقلابی گره بزند. مسئول چنین رویدادی رژیم و نیروهای سرکوب آن هستند. مردم ایران با هزینه‌ی عظیمی که در این چهار دهه پرداخته‌اند، به ویرایش چهره‌ی ارتجاع برای تأمین بقای آن راضی نخواهند شد. مردم جمهوری اسلامی را نمیخواهند. لازم است با حل بهنگام مسائل پیش رو برای به نتیجه رساندن این مبارزه بکوشیم.

 تحول در روحیه‌ی مبارزاتی مردم

 یک تحول مهم در این جنبش آزادی شکستن ابهت ظاهری‌ ماشین سرکوب رژیم در ذهن مبارزان و نمایان شدن برتری روحی جوانان بر حریف است. پدیده‌ای که برای تغییر توازن در پیکار مدنی و میدانی یک شرط است. این رویداد همواره یک گشایش بزرگ در مسیر تعیین تکلیف مردم با حکومت‌های ستمگر است. چنین تحولی اما نباید موجب ارزیابی‌ ای غیر واقعی از وضعیت مبارزه شود. به یقین میتوان جنبش جاری را یک جنبش انقلابی دانست، به ویژه بدین دلیل که نظام سیاسی و رأس حاکمیت را هدف گرفته است و اعلام کرده است که جمهوری اسلامی نمیخواهد. لیکن انقلابی بودن جنبش هنوز به معنی وضعیت انقلابی در کشور نیست. انقلابی بودن جنبش میتواند در پیدایش یک وضعیت انقلابی مؤثر باشد، اما نباید با محاسبه وجود وضعیت انقلابی عمل کرد، چرا که خطرات و آسیب‌ها را میتواند بسیار افزایش دهد. چند مورد مؤثر در به هم خوردن توازن روبنایی در میدان مبارزه‌ی جاری بدین گونه است:

 تضعیف و زوال حرمت و حس افتخار در انجام ماموریت سرکوب برای ماموران.

رخنه‌ی ترس و عاقبت‌اندیشی فردی در صفوف ماموران.

کم‌توانی و بی‌میلی در پایبندی به نظم و قاعده‌ی مأموریت و گسترش خودسری.

قرار گرفتن ماموران سرکوب در جایگاه منفی و ناحق و شرم‌آور.

رویارویی ماموران با نوجوانان و جوانان و خاصه زنان و دختران پیکارجو.

به پرسش گرفته شدن آنها توسط فرزندان، خانواده، آشنایان و محیط پیرامون.

نگرانی از فاش شدن هویت فردی و مشارکت در سرکوب مردم.

 این همه، بر بستر دلاوری و فداکاری آزادیخواهان و درخشش صدای حق‌طلبانه‌ی آنها ممکن گردید. تنها یک روح تباه ممکن است زدن و کشتن یک نوجوان معصوم را حق بداند و از کار خود شرم نکند. شروع روند امتناع علنی و غیر علنی برخی افراد سپاهی و بسیجی از درگیری با مردم یک نماد غلبه معنوی مبارزان بر دستگاه سرکوب است. چرا، برای چه، برای که؟ جنبش این پرسشها را برای همه‌ی آدمهای دستگاه سرکوب ایجاد میکند. می‌توان گفت در کانون این فضاسازی روانی و میدانی مهمتر از هر چیز حس افتخار مبارزان و خلع افتخار از مأموران است. چنین است که امتناع مأمور از شرکت در سرکوب و پیوستن او به مردم با پاداش افتخار اجتماعی روبرو میشود و او را از موقعیت تحقیر شده به موقعیت ستوده میرساند. صدها هزار قوای نظامی و انتظامی رژیم که خود بخشی از مردم ایران هستند، نمی‌توانند تحت تاثیر مبارزه‌ی عادلانه‌ی مردم قرار نگیرند. مبارزه برای آزادی و دموکراسی مبارزه برای خوشبختی همه‌ی مردم ایران است.

 نیاز کشور است که حکومت استبدادی دینی با دموکراسی و دولت سکولار و نظام جمهوری جانشین شود. این هدف روشن جنبش متجدد و آزادی‌خواه ایران است. جنبش در مسیر خود تا پیروزی نیازمند مدیریت است. در کنار بازوی مبارزه، بازوی مدیریت و رهبری لازم است. باید تلاش شود ظرفیت‌های سیاسی و اجتماعی کشور تنگاتنگ با جنبش برای حل مشکل فوق به‌ کار گرفته شوند. روشن است که برای مدیریت و رهبری جنبش راهبرد و نقشه‌راه لازم است.

اتحاد جمهوریخواهان ایران و دیگر تشکل‌های جمهوریخواه همسو با ما، هر یک در اسناد برنامه‌ای و سیاسی خود راهبرد‌های خویش را برای گذار از جمهوری اسلامی به نظام دموکراتیک و سکولار با ساختار جمهوری ارائه داده‌ند. در این راهبردهای همسرشت، تلاش برای گذار مسالمت‌آمیز و دموکراتیک، تکیه‌ بر رفراندوم و انتخابات کاملا آزاد، تکیه بر نهادهای نمایندگی مؤسس و قانونگذار و تصمیم گیرنده، تکیه بر اصل مشارکت آزادانه و برابر حقوق مجموع مردم با هر تعلق قومی و مذهبی برای سازماندهی نهادهای اداره و هدایت کشور و رعایت اصول دموکراسی و موازین حقوق بشر در مجموع برنامه‌ها و سیاست‌ها و اقدامات، مورد تاکید قرار گرفته است. بر این پایه، اتحاد جمهوریخواهان ایران پیشنهاد میکند که گامی به پیش برداریم و در پاسخ به نیازهای جنبش، اصلاح و بازتدوین برنامه و راهبرد سیاسی را با همکاری و هم‌اندیشی مجموع جمهوریخواهان انجام داده و بکوشیم تا به برنامه و راهبرد مشترک برسیم. موفقیت در این امر جمهوریخواهان را هم در امر اتحاد و وحدت و هم در امر یاری رساندن به جنبش تواناتر میکند. ما جمهوریخواهان نیازمند برنامه و سیاست راهبردی مشترک و صفوف بیش از پیش همپیوسته‌ هستیم.

 نگاهی به وضعیت عمومی

 بحران محیط زیست

بی‌برنامگی و ناپیگیری در مهار بحران محیط زیستی زمینه‌ی تاریک و ترسناک مجموع دیگر رویدادهای منفی در جهان شده است و آینده‌ی تمدن و سامان جامعه‌ی جهانی را تهدید می‌کند. با شروع جنگ ویرانگر اوکراین و پیش آمدن بحران انرژی و غذا و خطر درگیری مستقیم ناتو و روسیه، کشورهای صنعتی بسیاری وعده‌ها و پیمان‌های خود برای کمک به نجات محیط زیست را رها کرده و هم‌چون دهه‌های گذشته به استفاده لگام گسیخته از سوخت فسیلی روی آورده‌اند، تا جایی که میزان انتشار گازهای آلاینده از دوران پیشاکرونا بیشتر شده‌است. این در حالی است که دبیر کل سازمان ملل متحد حاصل پژوهش صدها نهاد علمی در باره‌ی بحران زیست‌بومی را مکرراً با دولت‌ها در میان گذاشته است و بارها به جهانیان هشدار داده‌است و حتی در یکی از آخرین هشدارها اعلام کرده است که فرصت برای نجات اندک است و تنها چند سال برای اقدام جدی وقت داریم. این وضعیت سبب شده است که آخرین همایش جهانی محیط زیستی در مصر نیز بدون امید به یک اقدام جدی و موثر برگزار شود.

در این هنگامه‌ای که جامعه بشری را خطر لغزیدن به پرتگاه تنازع بقا تهدید می‌کند و زیست‌بوم کشور ما در حال فروپاشی است، ایران زیر سلطه‌ی استبداد و نظام مبتنی بر ولایت فقیه، از کاربست امکانات خود برای حرکت در سمت حل انبوه مشکلات جامعه محروم مانده است. برابر پژوهش‌ها و آمارهای نهادهای علمی در ایران و جهان، کشور ما در معرض شدید‌ترین خطرهای ناشی از بحران محیط زیستی است.

مصرف بی‌رویه ذخایر زیرزمینی آب، کم‌آبی رودخانه‌ها و دیگر منابع سطحی آب، خشک شدن دریاچه‌ها و تالاب‌ها، شور شدن بخش مهمی از آب و خاک خوزستان در نتیجه سد گتوند، روند خشک شدن کامل دریاچه‌ی ارومیه، فرسوده شدن خاک کشاورزی و کاسته شدن زمینهای قابل کشت و زیر کشت، کاهش پرشتاب سطوح سبز و جنگلی و بسیاری موارد دیگر نشان از گستره‌ی مشکلات ایران دارد. جمهوری اسلامی نه تنها عاملی برای هدایت جامعه در سمت حل این مشکلات نیست بلکه خود بزرگترین مشکل جامعه و عامل اصلی فلج شدن کشور در برنامه‌ریزی و چاره‌گری است. در برابر این سد سرکوب، مردم رنجدیده‌ی کشور ما بیش از هر زمان صدای اعتراض خود را بلند کرده‌اند؛ اگرچه پاسخ آن‌ها تا کنون حمله و سرکوب و قتل توسط نیروهای سرکوب نظام بوده است.

 ناکامی در برجام

بی‌برنامگی و آشوب در اقتصاد

 جمهوری اسلامی نه تنها از حل مشکلات ناتوان است که خود مشکل عمده در میان مشکلات است. پس از سالیان دراز مشغول شدن به مسئله‌ی برجام، رژیم تاکنون در حل آن ناکام مانده است و گویی حریفان نیز دیگر کمتر به حل مسئله فکر میکنند. حکومت برجام را به یک خیال واهی گول زننده بدل کرده است. با ادامه‌ی سیاست خارجی غرب‌ستیز و تنش‌زا، با درگیری پرهزینه و شوم در خاورمیانه، با چرخش به شرق و زدوبند با دولت‌های غرب‌ستیز، رژیم بیش از پیش از امکان توافق با غرب دور شده‌است. منجمد شدن گفتگو‌های برجام ریشه در سیاست جمهوری اسلامی در رابطه با غرب دارد. این سیاست ایر ان را منزوی کرده و به محاصره‌ی اقتصادی  کشانده است. در چنین شرایطی، جمهوری اسلامی با بی‌برنامگی اقتصادی، اقتصاد رانتی، گستردن حداکثری فساد، رشوه‌خواری و دزدی، اختصاص بخش عمده‌ای از درآمد کشور برای تأمین بودجه‌ی صدها نهاد و مؤسسه‌ی انگلی و سرکوبگر وابسته به روحانیت، برداشت‌های عظیم غیرقانونی سران نظام از درآمد کشور، دزدی ده‌ها میلیاردی از بانک‌های کشور به دلیل بی برنامگی، کارشکنی و بی لیاقتی در حفظ منافع ملی کشور در روابط خارجی، وضعیت فاجعه‌ باری پدید آورده‌است. در نتیجه‌ی این وضعیت مردم بیش از پیش فقیرتر شده‌اند و سطح زندگی سال به سال به گونه‌ای  شتابناک پایین آمده‌است. گرانی و بیکاری و ناداری تا حد گرسنگی مردم را به فغان آورده‌است و باعث خیزش‌های اعتراضی ناداران و گرسنگان شده‌است. این اعتراض‌ها مستعد انفجار عظیم اجتماعی و سیاسی هستند.

 جنبش‌ها و حرکات اعتراضی مردم

در مدت زمان مورد بحث، حرکات اعتراضی کشاورزان  و سایر اقشار جامعه در رابطه با کم آبی، در بافت هم‌پیوسته‌ی‌‌ بحران زیست‌بومی و سیاسی ـ اجتماعی، فراز جدیدی از نیاز به تحول را طرح کرده‌است. کشاورزان معترض با گسترش محتوای حرکت خود، گاه آشکارا رو به حکومت خواستار تغییر بنیادین شدند و رهبری جمهوری اسلامی را به عنوان عمده دشمن داخلی خود معرفی کردند. بسیاری از شعارهای سیاسی در اعتراض‌های دهقانی بی‌سابقه هستند.

 جنبش مطالباتی و اعتراضی کارگران، که گاه حتی از دریافت مزد ماهیانه‌ی خود نیز محروم هستند، فراز دیگری از مبارزه‌ی مردم زحمتکش را منعکس می‌کند. جنبش کارگری به‌ویژه با مسئله‌ی کانونی صنعت در ایران و مقابله با اخلال و آشوب و ویرانگری در مسیر تولید و پیشرفت صنعتی کشور پیوند می‌خورد. تاخیر در توافق برجام به همراه فساد و غارت منابع ملی و ضعف مدیریت و کنار گذاشتن نیروهای متخصص منجر به تعطیلی و انهدام بسیاری از موسسات صنعتی و تولیدی شده است. گسترش فزاینده‌ی بیکاری و عدم بضاعت بسیاری از کارفرمایان برای تأمین نیازمندی‌های تولیدی و پرداخت مزد کارگران وضعیتی بحرانی ایجاد کرده‌است. 

اعتراض‌های وسیع آموزگاران کشور نمونه‌ای برجسته از مبارزه سازمان یافته و متین مدنی را نشان داده‌است. اعتراض‌های آموزگاران به گونه‌ی یک فراز ویژه در مبارزه‌ی مردم ما گسترش یافته است. وجه فرهنگی این جنبش بسی پرمایه است و با نبرد اساسی میان نیروهای جامعه‌ی مدرن با فرهنگ ارتجاعی حکومت بنیادگرا پیوند دارد. رشد این جنبش پاسخی مستقیم به تلاش‌های رژیم برای مسخ همه‌جانبه‌ی سیستم و محتوای آموزش و تحمیل ایدئولوژی دانش‌ستیز فرقه‌ای ـ مذهبی به آموزش است. آن‌ها کتاب‌های درسی را از محتوای علمی تهی می‌کنند و با سازماندهی بسیج دانش آموزی و بسیج معلمان و دخالت دادن حوزهای علمیه و روحانیون مرتجع در امور مدارس، به نظام آموزش کشور ضربات جبران ناپذیری می‌زنند. منع عوامل نامبرده از دخالت در امر آموزش و بازسازی نظام آموزشی مطابق با معیارهای رایج در جوامع پیشرفته دموکرات و سند ۲۰۳۰  سازمان ملل یک نیاز فوری است.

 دانشگاه، همچون همه‌ی تاریخ معاصر ایران روشن‌ترین سنگر و دانشجویان و استادان رزمندگان سنگرهای نخست پیکار برای آزادی و داد هستند. دانشگاه گرفتار مجموع مشکلات سیستم ارتجاعی آموزشی و علمی رژیم است. دانشجویان هم‌زمان هم درگیر مشکلات صنفی هستند و هم درگیر مشکلات سیاسی و اقتصادی. آن‌ها در شرایطی بسیار دشوار و زیر سرکوب مداوم مبارزه می‌کنند. لازم است بکوشیم سنگر دانشگاه در مقیاس کشوری و همه‌گروهی گسترش بیابد و مسأله‌ی دانشگاه و دانشجو به سطح ملی فرابروید. دفاع از استادان تصفیه شده و زندانیان دانشگاه وظیفه‌ی جدی جنبش آزادی است.

 فرهنگ سازان ایران، آنان که در سنگر نخست مبارزه به جهل و خرافات و نادانی برای آفرینش هنری و ادبی و فکری پیکار میکنند، بیش از همگان در فشار هستند. مبارزه‌ی فرهنگسازان ایران، مبارزه آزادی‌خواهانه و راهگشایانه‌ی نویسندگان، مترجمان، کانون نویسندگان، سینماگران، هنرمندان، و دانشمندان کشور را در نظر بیاوریم که با همه‌ی فشارهای استبداد بزرگ‌ترین افتخار آفرینان ما در تمام تاریخ معاصر هستند. آنها در برابر زشتکاری‌ها و آبروریزی‌های رژیم به افتخار آفرینان ما بدل شدند. آنها با مبارزه و با آفرینش‌های خود جامعه را به آینده امیدوار می‌کنند. این عرصه از مبارزه را باید با تجلیل خاص از سینمای پیشرو ایران و نقش عظیم آن در فرهنگ‌سازی و بیداری مردم و افتخار آفرینی برای نیروهای جامعه‌ی مدرن در پهنه‌ی جهانی همراه کنیم. 

ورزش ورزشکاران ما به میدان آمدند. در این کاروان بزرگ مبارزه‌ی مدنی ورزشکاران به گونه‌ای فزاینده با مردم همراه میشوند و در اعتراضات شرکت میکنند. انتظار خاص این است که ورزشکاران اعتراض به پایمالی حقوق زنان ورزشکار را در مرکز مبارزه‌ی خود قرار دهند. حق زنان ایران است که پوشاک ورزشی استاندارد داشته باشند و از تحمیلات مضحک متعصبان آسیب نبینند. مردان ورزش لازم است اقدامات کاملاً جدیدی در حمایت از حق زنان را آغاز کنند.

زندان

این منظره‌ی مختصر از رزم و رنج مردم را با نگاهی به زندان‌ها تکمیل کنیم. زندان‌ سیاسی همیشه نموداری از نیروی مبارزه و ژرفا و گستره‌ی سرکوب دولت‌ها بوده‌ است. زندان‌های جمهوری اسلامی، در مقایسه با زندان‌های رژیم پیشین، طیف بسیار وسیع‌تری از مردم را در خود جای داده‌اند. اگر زندان سیاسی در رژیم گذشته عمدتاً ترکیب سیاسی داشته و بیشتر به مبارزان علیه رژیم اختصاص داشت، امروزه زندان سیاسی ترکیب توده‌ای دارد و مبارزان صنفی و مدنی سهم بسیار بزرگ را در آن دارند. در زندان‌های حکومت اسلامی، زنان آزادیخواه، مبارزان دموکرات، فعالان گوناگون سیاسی، روزنامه نگاران، حقوقدانان، مدافعان محیط زیست، کارگران، کشاورزان، تهیدستان، سینماگران، نویسندگان، آموزگاران، دانشجویان، بهائیان، کردها، مدافعان حقوق خلق‌ها و بسیاری دیگر هم‌زنجیر هستند. در این میان، برعکس هر جایی در جهان، حقوقدانان بیشتر از همه تهدید می‌شوند. حقوقدانان آزاده و پرافتخار زندانی بارزترین چهره‌های جنبش مدنی ایران هستند. نقش آنها چنان برجسته است که تصور رهبری جنبش آزادی بدون در نظرگرفتن جایگاه شایسته‌ی آنها در هدایت جنبش بی پایه است.

طیف وسیع زندانیان تصویری از آن است که حکومت ایران با همه‌ی مردم روبرو است و هیچ نیرویی، از جمله دراویش، روحانیون و طلبه‌های معترض حوزه‌های دینی و نیز شماری از سران پیشین همین نظام نیز از بازداشت و زندان در امان نیستند. زندان سیاسی جمهوری اسلامی مانند نمونه‌برداری از کل ترکیب ملت است. چنین زندانی حاکمیت شوم و چهره‌ی واقعی این نظام را نشان می‌دهد. 

 ضرورت گذار از جمهوری اسلامی

 عامل اصلی مشکلات چندین لایه‌ی ایران جمهوری اسلامی است. این نظام با درآمیزی دین و دولت، اعمال استبداد، حاکم کردن روحانیت مرتجع و شرکای آن بر همه‌ی ارکان کشور، تبدیل دولت به افزار بی‌اختیار ولی فقیه، رواج دادن خودی‌سالاری در همه‌ی امور، نداشتن مدیریت کارا و مسئول، ایجاد انبوه نهادهای انگلی برای توزیع درآمدهای کشور میان شرکا و عمال حکومت، سرکوب زنان و نابودی آزادی و زشت کردن سیمای کشور، مانع اصلی در راه پیشرفت و آبادی و خوشبختی کشور و مردم ما است. جمهوری اسلامی به عنوان یک نظام تبعیض بنیاد، با تحمیل تبعیض میان زن و مرد، تبعیض بر پایه تعلق اتنیکی و مذهبی، تبعیض بر پایه خودی و غیر خودی، تبعیض میان روحانیت و سایر مردم و دیگر موارد مشابه، عامل ستم و جداسازی و تفرقه میان مردم ما است. ایران به سفره‌ی هم‌خواری انواعی از بلوک‌های قدرت و ثروت بدل شده‌است که یکی از آن‌ها شبکه‌ی همه جا رخنه کرده‌ی جاسوسان شریک در قدرت است. ولایت فقیه با گزینش یکی از خونین‌دست‌ترین جلادهای خود به عنوان رئیس جمهور حرف آخر خود را با مردم ما در میان گذاشته است. این بیانگر قصد رژیم برای تکیه هر چه بیشتر بر قهر و قتل در برابر اعتراضات مردم است. دستگیری و محاکمه‌ی موفقیت‌آمیز نوری، همدست رئیسی، در استکهلم و محکومیت او طی یک دادرسی تاریخی، در نفس خود محاکمه و محکومیت رئیسی و کلیت جمهوری اسلامی بوده است.  

 در چنین وضعیتی، درمان درد را ضرورت گذار از جمهوری اسلامی و جانشین کردن دموکراسی با نظام جمهوری سکولار نشان میدهد. دستیابی کشور ما به آزادی و دموکراسی و حکومت قانون جز با الغای ولایت فقیه و نظام مبتنی بر درآمیزی دین و دولت ممکن نمی‌شود. این رژیم در مقابله‌ی خونین با جنبش زن، زندگی، آزادی یک بار دیگر نشان داده است که نه می‌خواهد و نه می‌تواند در راه تحول بنیادین منطبق با خواست مردم گام بگذارد.

اکنون این نظام محکوم به تغییر و رهبر آن در تلاش برای موروثی کردن ولایت فقیه هستند، چه از طریق جانشینی فرزند مذکر و معمم ولی فقیه، چه از طریق انتصاب یک ملا یا ملایان دیگر، یعنی شیوه‌ی حکومت موروثی فرقه‌ای. شیوه‌ای که حکومت را به قشر یا کاست خاصی اختصاص میدهد. از نگاه مسئولین جمهوری اسلامی تداوم ولایت فقیه با یکی از این دو شکل حکومت موروثی فردی و موروثی فرقه‌ای باید صورت گیرد. این یک سناریو‌ی سیاه و هراس‌انگیز برای کشور است که راهی جز تشدید نبردهای اجتماعی و سیاسی باقی نمی‌گذارد. مردم تلاش ولایت فقیه برای به کرسی نشاندن نوعی میراث‌بری حکومتی را محکوم می‌کنند و بر ضد خواست خود و نیاز کشور می‌دانند. مردم ایران تمام توان خود را برای خنثی کردن این نقشه به کار خواهند گرفت.

ضروریست قبل از آن که نقشه‌ی حکومت برای جانشینی به اجرا درآید و کار دشوارتر گردد نیروهای سکولار و آزادیخواه، از هر گروه و نگرشی، موضع خود را در برابر این تلاش اعلام کرده و در مقابله با آن همسویی و همکاری داشته باشند. تاریخ حکومت‌های موروثی و دینی در ایران به پایان رسیده است و این امر را مبارزان دلیر ما به ارتجاع حاکم تفهیم خواهند کرده‌اند. دفاع از دموکراسی و دستیابی به دموکراسی نیازمند آن‌است که همه‌ی نیروهای متجدد جامعه‌ی مدرن در ایران اصول آزموده‌ و مکتوب دموکراسی در کشورهای دموکرات را راهنمای اندیشه و عمل خود قرار دهند. تلاش برای اختراع مجدد دموکراسی و یا تفسیر‌های گمراه کننده‌ی غیر دموکراتیک از آن بسیار آسیب‌رسان و محکوم به شکست است. دفاع از آزادی و دموکراسی، دفاع از حاکمیت و اراده‌ی آزادانه‌ی مردم، به‌رسمیت شناختن و محترم داشتن برابر حقوقی همه‌ی شهروندان، مستقل از تعلق ایدئولوژیک، عقیدتی، مذهبی و قومی آن‌ها، تلاش برای کاربست روش‌های دموکراتیک در پیکار با استبداد و کوشش برای همسویی و همیاری در پیکار برای حل مشکلات فرا راه اتحادهای ضرور نیروها نیاز جنبش است. این نیاز اکنون در بخشهای زیادی از جنبش درک شده است که بارزترین نمونه‌ی آن یگانه شدن شعار محوری جنبش جاری، «زن، زندگی آزادی» است. در همین راستا، نیروی جمهوری، که عمده‌ترین نیروی سیاسی در جامعه‌ی ایران است، سمتگیری نزدیکی و اتحاد را می‌پیماید و در خارج از کشور نیز یگانهای عمده‌ی جمهوری خواه برای گسترش همکاری و اتحاد در صف‌ خود پیش میروند. باشد که همه‌ی نیروهای سیاسی مترقی بر جاده‌ی دموکراسی و به شیوه‌ی دموکراتیک برای گذار از جمهوری اسلامی و دستیابی به دموکراسی بکوشند.

گرامی‌باد یاد عزیز همه‌ی کشتگان راه آزادی
«زن، زندگی، آزادی»

اتحاد جمهوریخواهان ایران
۲۸ آبان ماه ۱۴۰۱ – ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *