غزه در سوگ فاطمه حسونه، عکاس خبری محبوبی که توسط اسرائیل کشته شد

عکاسی که در آستانه ازدواج بود، همراه با پنج خواهرش در حمله‌ای به خانه شان در شهر غزه کشته شد.

فاطمه حسونه، عکاس خبری پرآوازه و دوست‌داشتنی در نوار غزه، روز ۱۶ آوریل ۲۰۲۵ همراه با پنج خواهرش در حمله هوایی اسرائیل جان باخت. او تنها ۲۵ سال داشت و آرزوی سفر و دیدن جهان را در سر می‌پروراند.

به گفتهٔ دخترخاله‌اش، سلمه السوایرکی: «فاطمه می‌خواست بعد از جنگ با خانواده‌اش به عمره برود. برای همین پول‌هایی را که از عکاسی به‌دست می‌آورد، پس‌انداز می‌کرد.» اما سرنوشت تلخ این اجازه را به او نداد تا بار دیگر لنز دوربینش را به سوی زندگی نشانه رود. صبح چهارشنبه، خانهٔ فاطمه در منطقه تفاح شهر غزه هدف حمله هوایی قرار گرفت و او همراه با شش خواهر و برادرش جان باخت.

به گزارش Middle East Eye پدر و مادرش مجروح شدند؛ پدر در وضعیت بحرانی به‌سر می‌برد و هنوز از کشته شدن فرزندانش بی‌اطلاع است. مادرش، هرچند به هوش است، اما به‌گفتهٔ خانواده‌اش در شوک عمیقی فرو رفته و فقط درباره فاطمه حرف می‌زند.

فاطمه تنها یک روز پس از آن کشته شد که اعلام شد مستندی از سپیده فارسی، فیلمساز ایرانی-فرانسوی، با عنوان «روحت را در دست بگیر و راه برو» که بر حضور او تمرکز دارد، ماه آینده در جشنواره کن به نمایش درمی‌آید.

او که مانند همهٔ ساکنان غزه، ۱۸ ماه جهنمی را تجربه کرده بود، چندین تن از اعضای خانواده‌اش را در حملات گذشته از دست داده بود. با این حال، سخت برای مراسم ازدواجش با نامزدش عزیز هیجان‌زده بود.

برادر ۱۸ ساله‌اش، جهاد، که در مصر زندگی می‌کند، می‌گوید شب قبل از حمله با خانواده‌اش تماس گرفته و فاطمه با شادی درباره هدیه‌هایی که برای مراسم عروسی می‌خواهد صحبت می‌کرد. تنها دو ساعت بعد، تماس‌ها قطع شد و مشخص شد خانه شان کاملاً ویران شده است. شش فرزند خانواده کشته و دیگر اعضا و همسایگان زخمی شدند.

جهاد می‌گوید دو هفته پیش، فاطمه پیش‌بینی کرده بود که ممکن است به‌زودی کشته شود، زمانی که مدرسهٔ دارالارقم در نزدیکی خانه‌شان هدف قرار گرفت.

به گفتهٔ جهاد: «او هنگام تماس تلفنی گریه می‌کرد و از من خواست مراقب خودم و برادرم باشم. گفت احساس می‌کند ممکن است همه‌مان در غزه بمیریم، چون بمباران دائمی است و خطر همه جا را گرفته.»

فاطمه زنی «بلندپرواز و پرشور» توصیف شده است. او عاشق عکاسی بود، می‌خواست در نمایشگاه‌های بین‌المللی شرکت کند و می‌گفت دوربینش سلاح مقاومتش در برابر جنگ است.

او در مصاحبه‌ای گفته بود: «دوربینم مثل تفنگم است. جهان را تغییر می‌دهد و از من دفاع می‌کند. من می‌توانم داستان‌های مردم را ثبت کنم تا داستان خانواده‌ام هم در غبار فراموشی گم نشود.»

این جنگ با بیش از ۲۰۰ خبرنگار فلسطینی کشته‌شده از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ تاکنون، به‌گزارش مؤسسه واتسون،«مرگبارترین مناقشه تاریخ» برای خبرنگاران بوده است.

حنین سالم، دوست و همکار فاطمه که با او در پروژه «فلسطین ناگفته» همکاری می‌کرد، می‌گوید فاطمه دختری خوش‌قلب، پرتلاش، و سرشار از انرژی مثبت بود. به‌رغم فقر، گرسنگی و خشونت، همیشه می‌گفت: «خدا روزی‌مان را می‌رساند و جبران می‌کند.»

سالم افزود: «نامزدش مشوق اصلی او بود. قرار بود هفته آینده جشن ازدواجشان را برگزار کنند. اما حالا عزیز در شوک عمیقی فرو رفته و نمی تواند مرگ او را باور کند.»

به‌گفتهٔ دخترخاله‌اش، فاطمه رؤیای ساختن خانه‌ای شاد، داشتن فرزندانی زیاد و تربیت آن‌ها برای آینده‌ای روشن را داشت.

او چشم‌اندازی زیبا از آینده برای خود و خانواده‌اش ترسیم کرده بود. اکنون، فاطمه و رؤیاهایش، همانند صدها هزار زندگی دیگر در غزه، زیر آوار خاکستر شده‌اند.


فاطمه حسونه؛ دوربینی که خاموش شد، اما تصویر هرگز نمی‌میرد

 در سرزمینی که روزها با صدای انفجار آغاز می شوند و شب ها در وحشت آژیرها پایان می گیرند، در دل روزها و شب های پر از هراس غزه، در کوچه‌هایی که بوی باروت ریشه دوانده، فاطمه حسونه، بانوی عکاسی ۲۵ ساله از غزه، که زندگی را در قاب مرگ ثبت می کرد، کشته شد.

فاطمه حسونه، تنها یک عکاس خبری نبود؛ او راوی اندوه بی صدا و اشک های بی‌تصویر بود. او هجده ماه تمام  با دوربینش جنگ را مستند کرد. نه فقط انفجارها، اما چشمان کودکانی را که چیزی جز دود ندیده بودند، دستان مادرانی را که فرزندانشان را در آغوش سرد خاک گذاشتند، و شب هایی را که بی چراغ اما پر از هراس بود. فاطمه هجده ماه تمام، زندگی را از دل ویرانی ها بیرون کشید و در قاب عکس جاودانه کرد.

در تصویری که از او به جا مانده، دوربینش را که «آنیا» نامیده بود  چون دوستی عزیزی در آغوش گرفته؛ همان « آنیا » یی که درباره اش نوشته بود:

دوربین «آنیا» رفیق خوبم، هر کسی که می دادند چگونه تصویر را همانگونه که می خواهم ثبت کند .»

او می‌نوشت :

سیصد روز است که “ آنیا ” با من است،

دوربین، رفیق خوبم،

کسی که می‌داند چگونه تصویر را همان‌ گونه که می‌خواهم، ثبت کند

سیصد روز است که من و برادرانم در این قتلگاه می میریم،

خون آرام‌آرام روی زمین می‌لغزد،

چنانکه از لحظه‌ای می ترسم

که خون برادرانم به من برسد و آغشته ام کند .

سیصد روز است که تنها رنگ سرخ و سیاه را می بینیم

بوی مرگ را نفس می کشیم،

زهر می بلعیم،

و جز اجساد چیزی را لمس کردن نمی کنیم .

این اولین بار است که اینگونه در خود فرو می شکنم،

یازده تن از خانواده ام را از دست داده ام،

عزیزترین کسانم را،

اما هیچ چیز نمی‌تواند مرا وادار به ایستادن کند .

هر روز از خانه بیرون می زنم، بی هدف،

فقط می خواهم دنیا آن را که من می بینم، ببیند،

می خواهم این لحظات را ثبت کنم،

می خواهم این تاریخ را،

که شاید روزی فرزندانم درباره اش بشنوند – یا شاید هم نه – حفظ کنم .

ما اینجا هر روز می میریم،

در شکل‌ها و رنگهای مختلف .

من هر بار با دیدن کودکی که رنج می کشد،

هزار بار می میرم،

تکه تکه می شوم، خاکستر می شوم .

درد آور است، به آن آن که تبدیل شود شده‌ایم،

درد آور است این بی‌منطقی،

این هیولایی که هر روز ما را می بلعد.

هر روز که از خانه بیرون می روم، مادرم با نگاهی اندوه بارخدااحافظی می کند،

اما من برنمی‌گردم تا آن نگاه کنید را ببینم،

نمی‌خواهم آن چشمها اندوه بار را ببینم،

نمی‌خواهم مادرم این غم را به دوش بکشد .

اما آیا در این سرزمین، جز اندوه و مرگ چه چیزی مانده؟

و اگر قرار است مرگ بیاید – که گریزی از آن نیست –

اگر بمیرم،

می خواهم مرگی طنین انداز باشد .

نمی‌خواهم تنها یک خبر کوتاه باشم،

نمی‌خواهم عددی باشم در میان اعداد .

می خواهم مرگی باشد که جهان آن را بشنود،

اثری که تا ابد باقی بماند،

و تصاویری جاودانه

که نه زمان و نه مکان، هرگز نمی شود آن را دفن کنند .

اما مرگ، همان‌طور که بارها آن را از پشت لنز دیده بود، این‌بار از قاب گذشت و او را نیز در آغوش گرفت.

 چهارشنبه گذشته، ۲۷ فرودین ۱۴۰۴ تنها چند روز مانده به مراسم ازدواجش، فاطمه حسونه همراه با ۱۰  نفر از اعضای خانواده اش در حمله هوایی ارتش اسرائیل جان باخت . در میان کشته شدگان، خواهر باردارش هم بود . ارتش اسرائیل ادعا می کند کرد این حمله برای هدف قرار دادن یکی از اعضای حماس انجام دهد شده است است، اما آن در آن خانه فرو ریخت، نه یک پایگاه ، اما زندگی زنی بود که تنها می خواست دنیا ببیند آن را او می بینند .

مرگ فاطمه، دقیقاً همانطور بود که پیش تر درباره اش نوشته بود : مرگی پرطین، صدایی که حالا نه‌تنها در شبکه های اجتماعی، اما در وجدان جهانیان پژواک دارد . فقط ۲۴ ساعت پیش از کشته شدنش مستندی از زندگی و روایتهایش توسط یک کارگردان ایرانی در جشنواره فیلم کن به نمایش دادن درآمد تصاویری که حالا بیش از از همیشه، در حقیقتی خالص و دردناکاند .

فاطمه حسونه دیگر زنده نیست، مرگ او شاید پایان یک زندگی بود، اما تصاویر و روایت هایش در حافظه تاریخ ثابت خواهد شد ماند .

سیاوش قائنی

۳۰ فروردین ۱۴۰۴

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *