استعفای علوی‌تبار: سرنوشت نهاد اجماع‌ساز چه می‌شود؟

بیانیه جبهه اصلاحات ایران درباره نتایج انتخابات

علوی‌تبار خطاب به نبوی: استعفای خود را از جبهه اصلاحات ایران اعلام می‌کنم

تکلیف نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان که برای انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 تشکیل شده بود، وضعیتی نامعلوم دارد؛ اینکه قرار است ادامه داشته باشد یا آنکه با توجه به نتیجه انتخابات به پایان خود رسیده است؟ در این بین حالا علیرضا علوی‌تبار، از اعضای حقیقی نهاد اجماع‌ساز، استعفای خود را اعلام کرده و خطاب به بهزاد نبوی، رئیس این تشکیلات، نوشته است:

«برادر گرامی جناب آقای نبوی، ریاست محترم جبهه اصلاحات ایران، با سلام و آرزوی توفیق برای جنابعالی. با احترام بدین‌وسیله استعفای خود را از جبهه اصلاحات ایران خدمت‌تان اعلام می‌کنم. از حمایت و لطف شما و سایر عزیزان حاضر در هیئت‌رئیسه، مجمع عمومی جبهه و همکاران کمیته راهبردها و برنامه‌ها، بسیار سپاسگزارم و همراهی و همکاری با جبهه اصلاحات را از افتخارات خویش می‌دانم. با آرزوی سلامت و موفقیت برای شما و سایر دوستان».

حالا می‌توان گفت این استعفا و البته سخنان اخیر حسین مرعشی می‌تواند نشانه‌ای بر عدم عزم جدی در میان اصلاح‌طلبان برای ادامه کار این نهاد باشد؛ چنان‌که مرعشی اخیرا گفته بود: «قرارمان در این جبهه پیش از این بر مبنای ادامه کار بود اما باید باز هم در این رابطه بحث کنیم و بعد تصمیم بگیریم». حالا باید بررسی کرد که اصلا ماهیت وجودی نهاد اجماع‌ساز چه بوده است؟ نهاد اجماع‌ساز اصلاح‌طلبان (جبهه اصلاحات ایران) درواقع شکل دیگری از شورای عالی سیاست‌گذاری اصلاح‌طلبان بود که به دلیل مشکلاتی که در ساختارهای تصمیم‌گیری آن شورا و انتقادهایی که به نقش اعضای حقیقی در آن وجود داشت، با ساختاری منسجم‌تر و حزب‌محوری بیشتر آغاز به کار کرد تا دو هدف را پیگیری کند؛

نخست آنکه مرتبط با انتخابات ریاست‌جمهوری 1400 شیوه اجماع بر سر نامزد واحد را تعیین کند و بر اساس رأی اکثریت اعضا، نامزد جبهه اصلاحات به مردم معرفی شود که چارت‌های ساختاری برای نیل به اجماع به وجود آمد، اما به دلیل ردصلاحیت گسترده نامزدهای اصلاح‌طلب عملا هرگونه ابتکار عمل از جبهه اصلاحات ایران گرفته شد تا در نهایت نظر این نهاد، عدم ارائه نامزد شود و متعاقبش برخی احزاب به صورت مستقل از عبدالناصر همتی حمایت کنند. در واقع نهاد اجماع‌ساز عملا نتوانست آن‌ برنامه‌هایی را که در نظر داشت، پیش ببرد و از سر ناچاری به سمت انفعال انتخاباتی رانده شد؛ چه آنکه اگر با نامزدهای موجود، یعنی همتی و مهرعلیزاده هم کنش حداکثری از خود نشان می‌داد، عملا نمی‌توانست تغییری در نتیجه انتخابات رقم بزند؛ زیرا واقعیت آن بود و البته هست که اصلاح‌طلبان علاوه ‌بر شیوه بررسی صلاحیت‌ها از سوی شورای نگهبان با مانع مهم دیگری به نام ازدست‌رفتن سرمایه اجتماعی روبه‌رو بودند و هستند.

دومین هدف نهاد اجماع‌ساز، کارکرد جبهه‌ای بود. همان‌طور که مرعشی هم می‌گوید بنا بود بعد از انتخابات هم این نهاد فعالیت خود را ادامه دهد تا به نوعی نقش هماهنگ‌کننده میان احزاب را داشته باشد؛ همان کارکردی که روزگاری قرار بود در قالب پارلمان اصلاحات انجام شود که البته با اختلاف‌نظرهای گسترده احزاب اصلاح‌طلب اصلا آن تشکیلات به منصه ظهور نرسید. به نظر می‌رسد گرچه هدف نخست، یعنی فعالیت انتخاباتی، عملا منتفی شد اما هنوز امکان فعالیت جبهه‌ای وجود دارد؛ یعنی مانعی برای این هدف مشاهده نمی‌شود؛ زیرا نهاد اجماع‌ساز، هم وجهات قانونی دارد و هم به هر حال با ساختاری ولو آنکه انتقادهایی به آن وجود دارد، پابرجاست. بااین‌حال، با دانستن همه اینها یک مانع اساسی بر سر راه ادامه فعالیت تشکیلاتی اصلاح‌طلبان دیده می‌شود؛ اینکه جبهه اصلاحات یا به تعبیری نهاد اجماع‌ساز قرار است با چه استراتژی خاص سیاسی احزاب اصلاح‌طلب را دور هم جمع کند؟ و اصلا قرار است اصلاح‌طلبان در شرایطی که دیگر در عالم سیاست رسمی جایی ندارند، چه کار کنند؟

یک نگاه این است که اصلاح‌طلبان باید برای انتخابات‌های آینده مانند انتخابات مجلس در سال 1402 فعالیت کنند که چنین نگاهی محل تردید است؛ زیرا اصلاح‌طلبان فقط از سوی سیستم رانده نشده‌اند، بلکه پایگاه اجتماعی خاصی با آنها همراه نیست که در انتخابات مجلس، ریاست‌جمهوری یا شوراها با آنها همراه شود و حال وجود یا نبود نهاد تشکیلاتی در وضعیت نارضایتی عمومی، آن‌هم حالا که تا اولین انتخابات، یعنی مجلس، زمان زیادی باقی مانده است، چندان موضوعیت ندارد.

نگاه دوم بازگشت به جامعه است؛ به این معنی که اصلاح‌طلبان برخلاف رویه سال‌های اخیرشان باید به گفتمان مشترکی با بخش‌های مختلف جامعه دست یابند؛ به این معنا که اگر اکنون مشکلات عمده کشور حول اقتصاد می‌چرخد و نارضایتی‌ها هم بیشتر از سوی طبقات فرودست ابراز می‌شود، قرار است با این طبقه به چه فهم مشترکی برسند؟ از سوی دیگر اگر زمانی طبقه متوسط و نخبگان دانشگاهی مهم‌ترین حامیان اصلاح‌طلبان محسوب می‌شدند، آیا نسبت آنها با اصلاح‌طلبان، همان نسبتی است که در میانه دهه 70 برقرار بود؟ اگر نه، چه راهی برای قانع‌کردن آنها به اینکه هنوز اصلاحات راه‌حل برطرف‌کردن مشکلات است، وجود دارد؟

از طرفی اصلا قرار است گفتمان اصلاحات چه باشد؟ و آنها چه تعریفی از خود به جامعه ارائه می‌دهند؟ یعنی قرار است تفاوت آنها با دیگر جبهه‌های سیاسی چه باشد و مردم می‌توانند چه انتظاراتی از آنها داشته باشند؟ همه اینها نشان می‌دهد که اصلاح‌طلبان باید بیش از آنکه به فکر ادامه کار تشکیلاتی باشند، برای گفتمان‌سازی و نهادینه‌کردن گفتمان خود در بستر اجتماعی تلاش کنند؛ خواه این گفتمان‌سازی در نهاد اجماع‌ساز شکل بگیرد و به بدنه جامعه منتقل شود، خواه اصلاح‌طلبان به‌صورت مستقل بازهم به جامعه بروند و برای مثال گفتمان‌ها در دانشگاه‌ها، بازار، فضای مجازی و… ایجاد و به جبهه اصلاحات منتقل شود. یعنی فرقی نمی‌کند که از کدام سرِ محور این گفتمان شکل بگیرد، مهم آن است که اولا گفتمانی ایجاد شود و ثانیا آن گفتمان آن‌قدر عینی و باورپذیر باشد که بتواند جایگاه خود را در جامعه باز کند. با این اوصاف وجود یا نبود نهاد اجماع‌ساز بدون درنظرگرفتن اصل بازگشت به جامعه امری بی‌فایده و عبث خواهد بود.

مهرشاد ایمانی
شرق ۵ تیر

******

بیانیه جبهه اصلاحات ایران درباره نتایج انتخابات

 متن بیانیه جبهه اصلاحات ایران درباره نتایج انتخابات 1400 بدین شرح است:
۲۸ خرداد ۱۴۰۰ مهندسی‌شده‌ترین انتخابات ریاست جمهوری ایران با کمترین میزان مشارکت در تاریخ جمهوری اسلامی ایران به سرانجام رسید و اصلاح‌طلبان، اعتدال‌گرایان و حتی اصولگرایان معتدل و دیگر جریان‌های منتقد وضع موجود، نامزدی در صحنه نداشتند.
تا چند روز قبل از روز رای‌گیری معلوم نبود چه کسانی قرار است رقابت کنند و جریان‌های سیاسی شناخته‌شده از چه کسانی حمایت می‌کنند. مهندسان انتخابات، صحنه را به شکلی سامان دادند که مشارکت حداکثری شکل نگیرد و در هر شرایطی نامزد مورد نظر آنان به پیروزی برسد. قدرت‌طلبان با تفسیرهای اقتدارگرایانه از قانون اساسی و با سلطه بر نهادهای حاکمیتی و با ردصلاحیت گستردهٔ نامزدهای رقبا، صحنه‌ای ساختند که منجر به تحقق خواستشان و قهر اکثر شهروندان با انتخابات شد.
بخش بزرگی از شهروندان ایران به صحنه‌آرایی خطرناکی که در این انتخابات شده بود به حق معترض بودند. گروهی به‌دلیل عدم حضور نامزد مطلوب خود، در یک حرکت اعتراضی و برای رسمیت ندادن به این صحنه‌آرایی، در انتخابات شرکت نکردند و گروهی با حفظ ماهیت اعتراضی رای‌شان و به امید تغییر صحنه، در چند روز آخر، از تنها نامزد متفاوت موجود حمایت کردند. علی‌رغم تفاوت تحلیل و تصمیم، هر دو گروه هدفی ایران‌دوستانه داشتند.

«جبههٔ اصلاحات ایران» که بعد از حذف همهٔ‌ نامزدهای پیشنهادی توسط بخشی از اعضای مجمع عمومی‌اش توسط شورای نگهبان، در این انتخابات نامزدی نداشت، ضمن احترام به تصمیم هر دو گروه و تقدیر از تلاش‌های مسئولانه‌شان، با توجه به تصمیم بیش از ۵۰ درصد مردمی که رای ندادند و نیز ماهیت رای اعتراضی میلیون‌ها شهروندی که به تنها نامزد متفاوت عرصهٔ رقابت رای دادند یا رای باطله در صندوق انداختند، به حاکمان کشور هشدار می‌دهد و از آنان مصرانه می‌خواهد به ریشهٔ نارضایتی‌ها و اعتراض هر سه گروه اخیر توجه کنند و خود را به تغافل نزنند.
نتیجهٔ انتخابات نشان داد که بخش بزرگی از جامعهٔ ایران امیدش را به اثربخشی راهبردهای اصلاح‌طلبانهٔ حداقلی از دست داده است. تحریم‌های شدید اقتصادی و پاره‌ای از سوء حکمرانی‌ها که منجر به نارضایتی گستردهٔ شهروندان ایران شده است و موانعی که مخالفان اصلاحات در برابر اصلاحات خشونت‌پرهیز و قانونی و حاکمیت ارادهٔ ملت ایجاد کرده‌اند، سهم بزرگی در ایجاد این ناامیدی داشته‌است، اما پاره‌ای از ضعف‌ها و اشتباهات در میان نیروها و نهادهای اصلاح‌طلبان هم از عوامل این کاهش و ریزش پایگاه اجتماعی بوده است.
«جبههٔ اصلاحات ایران» وظیفهٔ خود می‌داند ضمن نقد رفتارهای اقتدارگرایانهٔ بخشی از حکمرانان، بازاندیشی و زمینه‌سازی برای اصلاحات ریشه‌ای تشکیلاتی و گفتمانی در جبههٔ اصلاح‌طلبان را در دستور کار خود قرار دهد. ما نارضایتی بخشی از شهروندان از عملکرد اصلاح‌طلبان را درک می‌کنیم و برای آسیب‌شناسی و بازسازی و نوسازی اندیشه و ساختار جریان اصلاحات خود را آماده‌ خواهیم کرد و نتایج بررسی‌ها و جمع‌بندی خود را به اطلاع شهروندان ایران خواهیم رساند.

همچنین ‌‌امیدواریم مجموعهٔ نهادهای حکمرانی هم صدای این میزان عظیم نارضایتی از شرایط عمومی کشور را بشنوند و برای کاهش آن، اصلاحات رویکردی، سیاستی، ساختاری و نهادی ضروری را در اولویت قرار دهند. ما ضمن تاکید بر لزوم اجرای بدون تنازل قانون اساسی و لغو نظارت استصوابی (که مانع شکل‌گیری انتخابات رقابتی و عادلانه شده است)، فکر می‌کنیم کشور نیازمند تحول و تغییری اساسی در سطح رویکردهای کلان در ادارهٔ کشور است.
ما ضمن ادای احترام به رای، نظر و رفتار همهٔ شهروندان در این انتخابات، از جمله رای بخش قابل توجهی از ایرانیان به جناب آقای رئیسی، از رییس جمهور منتخب می‌خواهیم بکوشد فراتر از قول، عملاً رئیس جمهور همهٔ ایرانیان باشد. همچنین توجه کند که کاهش چشمگیر مشارکت در انتخابات، افزایش آرای باطله و افزایش نارضایتی عمومی، نشانه‌هایی هشداردهنده‌‌اند که اصلاحات فوری و ریشه‌ای را ضروری می‌سازند؛ اصلاحاتی برای احیا و تقویت جمهوریت، کاهش شکاف دولت و مردم، اتخاذ سیاست خارجی معطوف به رفع تحریم‌ها و بهبود معیشت مردم، تغییر رویهٔ حکمرانی اقتصادی، احیای توسعه و کاهش انواع نابرابری و تبعیض، صیانت از حقوق و آزادی‌های اساسی همهٔ شهروندان و پاسخ‌گویی جریانی که اکنون همهٔ نهادهای حاکمیتی را یکپارچه در دست دارند.
«جبههٔ اصلاحات ایران» برای رئیس جمهور منتخب در تامین رضایت شهروندان و انجام اصلاحات فوق آرزوی توفیق می‌کند. این جبهه در برنامه هایش برای دولت سیزدهم که منتشر کرده است اهداف اصلی و ۱۸۷ برنامهٔ دقیق و سنجش‌پذیری که برای کشور ضروری می‌داند را ذکر کرده است. این سند مبنای نقد و مطالبه‌گری ما از دولت سیزدهم خواهد بود.

جبههٔ اصلاحات ایران

خبرآنلاین

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *