دوراهی جنگ و…
مختصات رقومی روابط ایران و ایالاتمتحده هر روز بیشازپیش نشانگر افزایش شیب مسیر رویارویی است. دو کشور در مسیری بد، به سوی وضعیتی وخیم پیش میروند. خوف آن است که بیعقلی و پافشاری از دوسو هردو را به نقطه کنترلناپذیر بکشاند. کاری باید کرد.
ابتدا ببینیم موضع دو طرف در موقعیتی که پنجه در پنجه ندارند چیست. شناخت دوساله از سیاست ترامپ او را علیرغم تهدیدهایش بیمیل به رویارویی مستقیم و طرفدار اعمال فشار اقتصادی و محاصره منطقهای نشان میدهد. به نظر میرسد سیاستش تا مرحله اعمال فشار از راه دور و رویارو کردن ایران با تهدیدهای همسایگان و تضعیف تا حد شکستن کمر مردم و سیستم، از پشتیبانی کافی در میان سیاستمردان ایالاتمتحده برخوردار است. در این سو، حکومت ایران در پافشاریاش بر مقاومت و عدم تسلیم مصمم است و شرایط ارائه شده از سوی ایالاتمتحده (از جمله شرایط دوازدهگانه پومپئو) نیز به صورتی است که تداوممقاومت را نتیجه میدهد. به واقع، ایالاتمتحده با اتکا به دست برتر خود از نظر اقتصاد و زور بازو در جستجوی تسلیمی است که پذیرفته نمیشود.
این موقعیت رو به بهبود نیست بلکه به سمت وخامت پیش میرود. بعید نیست تحریکات اسرائیل و مشاوران ترامپ و وسوسهگری برخی ایرانیان آتش درگیریهایی در خلیج فارس را هم در آستین داشته باشد و صبر حکومت ایران هم بالاخره حدی دارد: اگر ایران زیر فشار کمرشکن اقتصادی بیپایان قرار گیرد و عوض کردن زمین بازی را به عنوان راهحل جستجو کند، آدم باورمند به زور بازوی ایران هم کم نیست. معنای آن، همان است که بولتون میخواهد: تنش منطقهای منجر به درگیری ایران. هرچند تیم ترامپ عاقبت مخوف را نمیخواهد، اما به دلایلی، ایران درگیری با اعراب را بهسرعت به درگیری با ایالات متحده تبدیل خواهد کرد: جنگی برای رفع محاصره!
پایان چنین روندی فقط یک چیز است: مذاکره، که کسی امروز به آن توصیه نمیکند، ولی آن روز، در فرجام جنگ، برای انجام آن حتی نیاز به توصیه نیست. این از یک واقعیت تاریخی ناشی میشود. هیچ جنگی نیست که در پایان آن مذاکرهای در میان نباشد، مگر آنکه یک طرف کاملا مضمحل و از صحنه روزگار پاک شده باشد.
اما حتیاین مسیر میتواند بدیلی داشته باشد: جستجوی میانجی برای صلح.
هرچند سوگندی برای عدم مذاکره بر زبان کسی جاری نشده، اما کسی هم انتظار ندارد حکومت ایران برای گفتگوی زیر فشار با ایالاتمتحده اعلام آمادگی کند. رفتار ایالاتمتحده در دو سال اخیر خارج از هر عرف پذیرفته روابط بینالمللی مسالمتآمیز بوده است، سیاستی سراسر تحریک که مسیر گفتگوی برابر رابسته و طرف مقابل را عملا و آگاهانه به سمت رویارویی هدایت میکند. ایران عملا نمیتواند برای هرنوع مذاکرهای اعلام آمادگی کند، مگر آنکه پذیرفته باشد شکست خورده است.این نتیجه یک طراحی سراسر خباثت و جنگطلبانه است. اما ایران میتواند مسیر آزمایش و پذیرفته شدهای را که قبلا رفته دوباره برود. این بار، درجستجوی میانجی برای صلح و اگر نه صلح، تفاهم با هدف تنشزدایی.
نه طریقی غریب است و نه بعید است که همین الان هم در جریان باشد. اگر ترامپ که سیاست بینالملل را به هم ریخته بر دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده حاکم نشده بود، (و البته در ایران هم روحانیون برجسته قدم زدن ظریف و کری را در حد کفرندانسته بودند) اساسا نیازی به میانجی هم نبود. ولی اکنون، با قفل شدن حماقت ترامپ و خباثت بولتون و نتانیاهو در پافشاری ایران بر تسلیمناپذیری، یا باید از طریق جنگ به سوی مذاکره برویم و یا از طریق میانجی به سوی صلح. بپذیریم عقلا و دوستانی در وسط بنشینند و سطح تنش را پایین بیاورند.
هردو سو به آن احتیاج دارند، هرچند در عرصه تبلیغات کوتاه نیایند. مگر در دوران اوج کفر بودن حرف مذاکره با آمریکا و توصیف دست چدنی و دستکش ابریشم مخفیانه و رودررو در عمان مذاکره نکردیم؟ اکنون سخت نخواهد بود نه خودمان، که قابوس یا نارندرا مودی یا حتی صدر اعظم آلمان به سراغ ترامپ بروند که حرف حسابش با ایران چیست و شرایط پای معاملهاش کدامست و ما چه میدهیم و درعوض چه میخواهیم. نه اینکه امتحانش ضرر نداشته باشد، که انجامش لازم است، اگر میخواهیم از مسیر جنگ به سوی مذاکره نرویم. راه سوم شرافتمندانهای نیست: یا جنگ و سپس مذاکره، یا میانجیگری وسپس ترک مخاصمه.
این مسیر البته مخالفان بسیار دارد؛ از سر خباثت و از روی بیبصیرتی. البته هزینه هم دارد که باید بدهیم. هزینه ظهور ترامپ در قدرتمندترین کشور جهان را همه جهان میدهند، بخشی هم لاجرم به دوش ماست و هزینه قضاوت اشتباهی را هم باید بپردازیم که حکم کرد در کلان معاملهای که با تیم اوباما و کل اروپا کردیم، امتیاز سانتریفوژ و کیکزرد روی میز بگذاریم و فقط لغو تحریمها را بخواهیم. برای جبران گذشته باید از دوستان محدود و مخالفان معقول ایران کمک بگیریم.
شورای سردبیری
برگرفته از تلگرام جامعه نو
@jameeno