پیامد کرونا؛ بازتولید مجدد فاشیسم یا تجدید لیبرال دموکراسی؟

۱. فاکتورهای موثر در یک واکنش موفق به همه‌گیری ویروس کرونا عبارتند از: ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته، دولت‌هایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همه‌گیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارت‌ها را به حداقل برسانند. کشورهایی با دولت‌های ناکارآمد، جوامع چندقطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.

بحرانهای عمده معمولاً غیرقابل پیش بینی اند و پیامدهای عمده ای دارند. رکود بزرگ نه تنها باعث انزواطلبی ، ناسیونالیسم ، فاشیسم و جنگ جهانی دوم شد – بلکه منجر به توافق نامه جدید ، ظهور ایالات متحده به عنوان یک ابرقدرت جهانی و سرانجام تجزیه شدن شد. حملات یازده سپتامبر ، دو مداخله ناكام آمریكا ، ظهور ایران و اشکال جدید رادیكالیسم اسلامی را به وجود آورد. بحران مالی در سال ۲۰۰۸ موجبات افزایش پوپولیسم ضدجنسیتی را گرفت که رهبران جهان را جایگزین آن کرد. مورخان آینده پیامدهای نسبتاً بزرگی را به بیماری همه گیر کرونای فعلی نشان خواهند داد. چالش مهم این است که آن پیامدها را زودتر از موعد تشخیص دهیم.

در حال حاضر مشخص است که چرا برخی کشورها در مقابله با بحران بهتر از سایرین عمل کرده اند و دلایلی وجود دارد که فکر کنیم این روند ادامه خواهد یافت. این موضوع از نوع رژیم نیست. برخی از دموکراسی ها عملکرد خوبی داشته اند ، اما برخی دیگر چنین نکرده اند و همین امر در مورد حکومت های استبدادی نیز صادق است. فاکتورهای موثر در یک واکنش موفق به همه‌گیری ویروس کرونا عبارتند از ظرفیت دولت، اعتماد اجتماعی و رهبری. کشورهایی با دولت شایسته، دولت‌هایی که از اعتماد شهروندان و یک رهبری کارآمد برخوردارند، توانستند در مدیریت همه‌گیری کرونا عملکرد چشمگیری داشته و خسارت‌ها را به حداقل برساند. اما کشورهایی با دولت‌های ناکارآمد، جوامع چند قطبی و رهبری ضعیف، بسیار بد عمل کردند و شهروندان و اقتصادهای خود را در معرض آسیب قرار دادند.

….مردم علاقه‌ای ندارند که ویروس کرونا را مانند ابولا جدی بگیرند. ابولا کشنده‌تر بود و بسیاری از مبتلایان حتی قبل از انتقال بیماری می‌مردند. کووید ۱۹ برعکس ابولا عمل می‌کند. بنابراین باید منتظر شیوع گسترده‌تری در جهان باشیم. لحظه‌ای را نمی‌توان متصور شد که کشورها بتوانند پیروزی بر این بیماری را اعلام کنند. اقتصادها آرام آرام باز و با موج بعدی ویروس قفل می‌شوند. درست مثل یک الگوی V شکل. به احتمال زیاد یک L با دم بلند خمیده به سمت بالا یا یک سری Ws است. اقتصاد جهانی به زودی به چیزی مانند وضعیت پیش از COVID خود برنمی گردد.

یک بحران طولانی‌تر یعنی آسیب‌های اقتصادی بیشتر. برای چندین دهه در ایالات متحده، سطح تمرکز در بازار رو به فزونی بود. کووید ۱۹ این تمرکز را بیشتر و بیشتر کرد. تنها شرکت‌های بزرگ می‌توانند از این بحران جان سالم به در ببرند. سطح تعاملات اجتماعی هر روز اهمیت بیشتری پیدا می‌کند و غول‌های فناوری، بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. پیامدهای سیاسی ناگوارتر خواهند بود چراکه یک بیماری همه گیر طولانی به از دست رفتن مشاغل، رکود بلند مدت و کسری بودجه غیرقابل اجتناب منجر خواهد شد.

توزیع قدرت جهانی به سمت شرق چرخش خواهد کرد، چراکه آسیای شرقی بهتر از اروپا و ایالات متحده توانست در مدیریت این بحران موفق باشد. با وجود اینکه سرچشمه بیماری از چین بود، اما پکن توانست به سرعت اقتصادش را به حالت با ثبات برگرداند. در مقابل، پاسخ ایالات متحده بسیار بد بود و چهره این کشور را در سطح جهانی خراب کرد. آمریکا پیشینه‌ای طولانی در مقابله با بیماری‌های مختلف دارد، اما جامعه چندقطبی و رهبری ناکارآمد، به جای ترویج وحدت، توزیع کمک‌ها را سیاسی و تصمیمات کلیدی را به ایالت‌ها واگذار کرد.

ادامه همه‌گیری کرونا می‌تواند به سقوط نسبی ایالات متحده، ادامه فرسایش نظم لیبرالِ بین الملل و تجدید حیات فاشیسم در سرتاسر دنیا بیانجامد. از سوی دیگر، همه‌گیری می‌تواند تولد دوباره لیبرال دموکراسی را رقم بزند، ساز و کاری که بارها با بدگمانی‌ها روبرو شده است و این بار با ظهورش نوید بخش انعطاف و حیات دوباره است. اگر قرار باشد روندهای فعلی هیچ تغییری نکنند، بدبینی‌ها به سرعت بر خوش بینی‌ها چیره خواهند شد.

ویروس کرونا توانست ملی گرایی، انزواطلبی و دیگرهراسی (xenophobia) که در دهه‌های اخیر شدت گرفته بود را بیشتر و بیشتر کند. برخی دولت‌ها با سوء استفاده از وضع موجود تصمیم گرفتند خود را به عنوان یک نیروی نجات اضطراری معرفی کنند و هر چه بیشتر از دموکراسی فاصله بگیرند. کشورها به جای همکاری‌های سازنده برای منافع مشترک، خودشان را بر دیگری ترجیح دادند و از ضعف رقبا به سود خود بهره بردند.

در این میان، کشورهای فقیر با شهرهای شلوغ و سیستم‌های بهداشت عمومی ضعیف بیش از همه آسیب خواهند دید. در اینجا، دولت‌ها اغلب اوضاع را بدتر کرده‌اند. دولت هند به یک باره اعلام قرنطینه ملی کرد و این موجب شد میلیون‌ها کارگر مهاجر ابتدا در شهرهای بزرگ جمع شوند و سپس در روستاهای خود پخش شوند، که خود انتشار ویروس را شدت می‌بخشید.

از سوی دیگر، جابه جایی های ناشی از دگرگونی آب و هوایی، خود بحرانی نوظهور در جنوب جهان بود. این همه‌گیری، اثرات آن را پیچیده‌تر و بسیاری از ملت‌های در حال توسعه را به مرز این بحران نزدیک تر کرد. این بحران امید صدها میلیون از مردم کشورهای فقیر که در دو دهه گذشته از رشد پایدار کشورهای ثروتمند ذینفع بودند؛ ناامید کرد. در این حالت، خشم جهانی فزونی خواهد گرفت. ناامیدان گزینه مهاجرت را بر می‌گزینند- مهاجرتی که این بار با همدردی مواجه نخواهد بود- و رهبران فاسد از قدرت سوء استفاده خواهند کرد.

همه‌گیری‌های گذشته، موجب رشد چشم اندازهای آخرالزمانی، فرقه‌ها و مذاهب جدید شد. فاشیسم پیامد خشونت‌های جنگ جهانی اول است. نظریه‌های توطئه در مکان‌هایی از جمله در خاورمیانه شکوفا شدند، جایی که بسیاری از مردم عادی فاقد قدرت بودند. امروز این چشم‌اندازهای افراطی به لطف فضاهای رسانه‌ای افسار گسیخته در سرتاسر دنیا از جمله در کشورهای ثروتمند پخش شده‌اند. با این حال، نتیجه رکود بزرگ نه استیلای فاشیسم بلکه اقتدار لیبرال دموکراسی بود. با نهایت خوشبینی، شاید این همه‌گیری نیز به پیامدهای مثبتی ختم شود، البته اگر اصلاحات ساختاری برون گرا در دستور کار قرار گیرد.

این بیماری همه گیر همه جا را شفاف کرده است. ناکارآمدی‌ها، ضعف‌ها، شایستگی‌ها و کارآمدی‌ها بیش از هر زمان دیگری به چشم می آیند. شکاف بین ثروتمندان و فقیران بیشتر شده و عمیق‌تر هم خواهد شد. با هم بودن و همبستگی‌های اجتماعی می‌تواند حمایت‌های اجتماعی سخاوتمندانه ای را ایجاد کند. درست مانند رنج‌های مشترک ملی بعد از جنگ جهانی اول و رشد و رفاهی که در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ رقم خورد.

این ممکن است باعث شود تا اشکال شدید نولیبرالیسم ، ایدئولوژی بازار آزاد که توسط اقتصاددانان دانشگاه شیکاگو مانند گری بکر ، میلتون فریدمن و جورج استیگلر ارائه شده است ، استراحت کند. در طول دهه ۱۹۸۰ ، مکتب شیکاگو توجیه روشنفکرانه ای را برای سیاست های رئیس جمهور ایالات متحده ، رونالد ریگان و نخست وزیر انگلیس ، مارگارت تاچر ارائه داد ، که دولت بزرگ و سرزده را مانع رشد اقتصادی و پیشرفت بشر می دانست. در آن زمان دلایل خوبی وجود داشت تا بسیاری از اشکال مالکیت و مقررات دولتی را کاهش دهد. اما این استدلال ها به یک مذهب آزادی گرایانه قشری منتهی شد و خصومت با اقدامات دولت را در نسلی از روشنفکران محافظه کار ، به ویژه در ایالات متحده ، جلب کرد.

با توجه به اهمیت اقدامات قدرتمند دولت در کاهش همه‌گیری، بحث در این مورد دشوار خواهد بود، همان طور که ریگان در اولین سخنرانی افتتاحیه خود گفت : «دولت راه حل مسئله ما نیست. دولت مشکل است.» هیچ کس قادر نخواهد بود ادعا کند که بخش خصوصی و بشردوستانه می توانند در مواقع اضطراری ملی جایگزین یک دولت صالح شوند. در ماه آوریل ، جک دورسی ، مدیر عامل توییتر ، اعلام کرد که وی ۱ میلیارد دلار برای کمک به کرونا ، یک عمل خیرخواهانه خیریه ، کمک خواهد کرد. در همان ماه ، کنگره ایالات متحده ۲.۳ تریلیون دلار برای حفظ مشاغل و افرادی که از این بیماری آسیب دیده اند اختصاص داد. با این حال، نظرسنجی‌ها حاکی از آن است که اکثر آمریکایی‌ها به توصیه‌های کارشناسی پزشکان دولت برای مقابله با این بحران اعتماد دارند و این می‌تواند حمایت از مداخله دولت در مشکلات عمده اجتماعی را در بر داشته باشد. 

این بحران در نهایت می‌تواند به تقویت همکاری‌های بین‌المللی، البته نه در سطح رهبران ملی، بلکه در بین دانشمندان و مقامات بهداشت عمومی منجر شود. در این صورت می‌توان شاهد تعهد جدیدی برای کار چند جانبه در راستای پیشبرد منافع مشترک باشیم.

این بیماری همه گیری یک آزمایش استرس سیاسی جهانی بوده است. اگرچه این بحران ناکارآمدی‌ها و شایستگی‌های دولتی را به خوبی نمایان کرد، اما مشکل اینجاست که دولت‌های ناکارآمد بسیار بیشتر از کارآمدها هستند. مدیریت موفق در مراحل اولیه بحران نیازمند نه تنها دولت‌های توانمند و منابع کافی بلکه نیازمند وفاق اجتماعی بسیار زیاد و رهبران شایسته ای است که اعتماد مردم را همراه داشته باشند. کره جنوبی و آلمان نمونه‌هایی از این دست اند. از آنجا که تعداد ناکارآمدها بیشترند، مدیریت و خوش بینی دشوار خواهد بود.

از این منظر، دلیل دیگر برای بدبینی این است که سناریوهای مثبت نوعی از گفتمان عقلانی عمومی و یادگیری اجتماعی را می‌طلبند. با این حال، می‌بینیم که پیوند بین تخصص تکنوکراتیک و سیاست‌های عمومی ضعیف است. دموکراتیزه کردن اقتدار به مدد انقلاب دیجیتال، سلسله مراتب شناختی را با دیگر سلسه مراتب‌ها همسطح کرده و تصمیم گیری های سیاسی اغلب اسیرِ حرافی‌های اقتدارگرا شده‌اند. این یک محیط نامناسب برای خود آزمایی سازنده جمعی است.

بزرگ‌ترین متغیر در اینجا ایالات متحده است. کشوری که از بخت بد، بی‌کفایت‌ترین و تفرقه‌انگیزترین رهبرش را در این همه‌گیری به خود دید. ترامپ خوش اقبالی سیاسی‌اش را بر اتحاد ملی ترجیح می‌دهد. او از بحران برای افزایش شکاف‌های اجتماعی استفاده می‌کند. بی گمان، رهبری نالایق، مهم‌ترین علت ناکارآمدی آمریکایی در مدیریت همه‌گیری است…..

اگر دونالد ترامپ در انتخابات ماه نوامبر بار دیگر انتخاب شود، شانس تجدید حیات دموکراسی یا نظم لیبرال جهانی کاهش خواهد یافت، اما در هر صورت این انتخابات هر نتیجه‌ای که داشته باشد، قطبی شدن شدید امریکا همچنان به قوت خود باقی خواهد ماند. باید این را در نظر داشت که برگزاری یک انتخابات در جریان بیماری فراگیر دشوار است و انگیزه‌هایی برای بازندگان ناراضی برای به چالش کشیدن مشروعیت آن ایجاد خواهد شد و حتی اگر دموکرات‌ها اختیار کاخ سفید و کنگره را بر عهده بگیرند هم کشوری را به ارث می‌برند که به زانو در آمده است. درخواست‌ها برای اقدام، انبوهی از بدهی‌ها و مقاومت‌های مخالفان را به دنبال خواهد داشت. سازمان‌های ملی و جهانی ضعیف خواهند شد و سال‌ها طول می‌کشد که بازسازی شوند، البته اگر اصلاً چنین شرایطی امکان‌پذیر باشد. 

وقتی که بخش تراژیک بحران سپری شد جهان درگیر رکود طولانی مدت خواهد شد و برخی نقاط زودتر و برخی نقاط دیگر دیرتر از آن خارج می‌شوند. در مجموع، بعید به نظر می‌رسد که جهان درگیر تنش‌های خشونت‌بار شود. دموکراسی، سرمایه‌داری و امریکا همگی قبلاً ثابت کرده‌اند که توانایی تغییر و سازگاری را دارند. اما آن‌ها باید خرگوش را دوباره از کلاه بیرون بیاورند.

منبع:
https://www.instagram.com/akbarganji60/
foreignaffairs

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *