ابعاد اهمیت تاریخ ساز توافق هسته ای

امروز صبح هنوز هوا گرگ و میش بود و هنوز چشم از خواب برنگشوده بودم که حواسم به لوزان رفت تا بدانم چه پیشرفت کرده اند؟ تا کجا تا چند؟
دیشب خوشحال سر بر بالین گذاشتم چون دانستم وزرای همه قدرت های بزرگ راهی لوزان اند و وزرای امریکا و آلمان و فرانسه هم که آنجا بودند قرارهای از قبل تعیین شده خود را مغلی کرده اند. کری در مراسم یادبود ادوارد کندی شرکت نمی کند و اشتاین مایر به سفر کازاخستان نمی رود. چقدر خوب!
فردا، سه شنبه، آخرین روز ماه مارس است. حضور سنگین و فشرده ی نمایندگان بلند پایه ی همه قدرت های بزرگ و آنچه که از گوشه و کنار مذاکرات به بیرون درز می کند، به انضمام واکنش مخالفین توافق نشان از جدی بودن عزم طرفین برای رسیدن به توافق دارد.
..
خوانش من هم، مثل بقیه همیهنانم، توام با امید و خوش بینی است.
..
برای من از مدت ها قبل، از زمانی که ایران به آستانه انتخابات ۹۲ نزدیک می شد، مسلم بود که عمده ترین چالش پیش روی کشور مساله هسته ای و تحریم هاست و خوب است مردم در این دور چنان عمل کنند که شانس موفقیت در حل بحران هسته ای و تحریم ها را به حداکثر ممکن برسانند.
و دیدیم که چگونه، علیرغم همه ترفندها، مردم هوشمند ما در کمترین فرصت ممکن ترین تصمیم را گرفتند.

انقلاب ایران برای بخش بزرگی از مردم ما گذر از رنج ها بود و بی هیچ پاداشی. اما این انقلاب درس های بزرگ نیز برای همین ملت داشت، هم برای بازندگان و هم برای برندگان.
انقلاب بیش از هر رویداد دیگر و بیش از هر زمان دیگر، و به قیمت های بس گزاف، سرانجام به ما خیلی خوب آموخت که در کدام جهان و در کدام منطقه زندگی می کنیم و در این دنیای دیوانه دیوانه که، چه در عرصه داخلی و چه عرصه خارجی، حرف اول حرف زور است، ما را چه بایدمان کرد.
شانزده سال طول کشید تا ما، بر کرامت و اعجاز صندوق رای، نیم چشمی گشودیم.
خیلی از ما لگدخوردگان از انقلاب، تا مدت ها فقط سر به دیوار کوفتیم و اشک ریختیم و بس بی بها جان باختیم. تا سرانجام، بعد از ۱۶ سال، آموختیم که با یک حکومت جبار، با این حکومتی که اصلا ما را دوست ندارد، چه بایدمان کرد.
(اما افسوس که همه ما از این جُور زمان به یک سان درس نگرفتیم. برخی هرچه جلو آمدیم بیشتر سر به دیوار کوفتند، بیشتر کشته دادند، بیشتر به بیراهه رفتند به سوی مرداب.)
..
آن بخش از ما مردم که به قدرت رسیدند نیز در ابتدا نه می دانستند با بقیه مردم کشور خود چه کنند و نه می دانستند که با این دنیا چه بایدشان کرد.
آنها نیز تا مدت ها، تا ۱۶ سال پس از انقلاب، هنوز شلاق و شکنجه و کشتار دسته جمعی را «یگانه پاسخ درست» به ناراضیان داخلی یافتند، و دویدن روی مین ها و گروگان گرفتن ها و بمب گذاشتن ها را «تنها ره رهایی» از یوغ جهانگیران، پنداشتند. هنوز هم برخی شان در همین جهل مرکب غوطه می زنند. عِرض خود می برند و …

و اما چه حیف. چه حیف که بعد از گذر از رنج ها، همین که ایران ما، بعد از ۲ خرداد، به آستانه تدبیر رسید، کسانی در آن سوی دنیا بازی را بردند، آنهم به خدعه، که هنوز فیلشان یاد هندوستان بود و کبکشان خروس می خواند. نئوکان ها را هوا برداشته بود که – با لشگر آرایی و شمشیر کشی – ایشان را یارای آن هست که فلک را سقف بشکافند و اقتدار ایالات متحده را در همه جای جهان، ابدی کنند. آنها کشور ما را محور شیاطین خواندند و جنگی صلیبی را به هر سوی مرزهای کشور ما کشاندند.
..
و اما، باز چه حیف که رهبران کشور ما نیز در برابر این «هجوم صلیبی» اغوا شده و بر آن شدند که اصلاح طلبی و مداراجویی، که صندوق رای و حضور مردم، خطر خیز است و چاره ساز نیست. کسانی در حکومت دست بالا پیدا کردند که تکیه بر ملت را تشبث به خس و خاشاک دیدند و به هر سو می نگریستند جز دشمن نمی دیدند؛ آنان که شهر در چشمشان بیابانی مه گرفته بود و چراع دهکده از دیدشان پنهان.
..
بارها نوشته ام و گفته ام که سال ۸۸ می توانست و می بایست نوروزی می شد در این کشاکش تلخ و طولانی که ملت ما از مرداد ۳۲ تا به امروز با صاحب قران پیرانه سر این جهان داشته است.
هم چنان یقین دارم که «شروع ۹۲» می توانست «شروع ۸۸» باشد. کشور ما می توانست از این همه حبس ها و حصرها و تحریم ها و شکست ها جلو گرفت. ما زمانی به خرداد ۸۸ رسیدیم که طرف مقابل «سرعقل» آمده بود. حیف که حاکمان گره هایی که به دست گشودنی بود را به بی تدبیری به دندان نیز ناگشودنی کردند.


اما به هر روی، فردا، ۳۱ مارس ۲۰۱۵ – برابر ۱۱ فروردین ۱۳۹۴ – این امید بیش از هر زمان دیگر در دل های ما ایرانیان پر کشیده است که با قطره اشک شوقی یاد شهیدانی را به یاد آوریم با آرزوی دیدن یک «لبخند امید» بر گونه های تمام مردم خویش چشم از جهان فرو بستند.
ژرفا و بلندای تحولی که در راه است فقط همان نیست که همین امروز نقد می شود. آنچه در شرف رخ دادن است بیش از شکستن تحریم ها و ارزان شدن دلار و سهولت واردات است.
نه فقط ایران، که تمام خاورمیانه دارد به عصر تازه ای پا می گذارد؛ عصری که در آن دیگر خط کش های وزرای خارجه قدرت های بزرگ مرز بین حق و باطل را تعیین نمی کند؛ عصری که در آن قدرت های محلی، مردمی که سده ها و هزاره ها را در این سرزمین ها زیسته اند، مرز حق و باطل را ترسیم می کنند و آن را به امضای قدرت های جهانی می رسانند.
..
در سال های جوانی و نوجوانی من حساب این بود که شرق و غرب تکلیف حق و باطل را روشن می کنند.
میانه سالی ام با سال های فروپاشی شرق، با سیطره نومحافظه کاران همزمان شد. سال هایی که دنیا بازیچه بازی گوشی های بوش و بلیر و زیر سیطره اذهان هوسناکی بود که از پایان تاریخ حرف می زدند، خود را مالک یوم الدین می دیدند و کوس جهانمهری و صاحب قرانی بر بام جهان می نواختند.
..
و حالا در دوره پایانی عمر شاهد ظهور دنیایی بکلی متفاوت از دنیای بوش و بلیر هستم؛ دنیایی که در آن سلطه و اقتدار بی همتای قدرت های بزرگ بر سرنوشت جهان رنگ باخته و قدرت های منطقه ای از نو سر برآورده و در معادلات جهانی صاحب سخن شده اند.
..
امروز در لوزان دیگر آن زمان گذشته است که وزیر خارجه امریکا حرف اول و آخر را بزند. امروز آن دوران نیز گذشته است که تنها پنج قدرت هسته ای خود را – مثل ایام بعد از جنگ دوم – جهانی مالک الرقاب جهان باشند. آنها اگر هم بخواهند دیگر نمی توانند بدون در نظر گرفتن قدرت های منطقه ای در باره مساله هسته ای ایران تصمیم بگیرند.
امروز کسی تردید ندارد که توافق جامع با ایران بیش از هر کشور دیگری توافقی به سود امریکا و بریتانیاست. اما این توافق به سادگی ناممکن خواهد بود هرگاه رقبای منطقه ای ایران از آن توافق بهرم مند نشوند. برای بیرون کردن ایران از بازارهای بین المللی توافق ۶ قدرت بزرگ جهانی شاید کافی بود. اما برای بازگردانیدن ایران به این بازارها قطعا توافق رقبای منطقه ای ما نیز الزامی است. دیگر آن روزها گذشته است که پنج قدرت بزرگ جهانی به انضمام آلمان، بدون توجه به توانمندی های رقبای منطقه ای ما بتوانند امضای خود را پای یک «قرارداد جامع» با ایران بگذارند.
آقای نتان یاهو امروز از ارتباط سه جانبه یمن – لوزان – تهران صحبت می کند و سعودی ها هم درست آستانه توافق را برای شروع حملات نظامی خود به یمن برگزیده اند. سران عرب نیز در شرم الشیخ جمع شدند و طرح تشکیل نیروی ضربت بین العربی را برای جلوگیری از بسط قلمرو نفوذ ایران در انداختند. اردوغان نیز تندترین حملات را علیه ایران در رابطه با وقایع یمن بر زبان راند.
اگر در دوره های قبلی مذاکرات هسته ای جاری، رقبای منطقه ای ما با حربه سوریه، و سپس با حربه قیمت نفت موفق به تعویق توافق شدند، اکنون آنها حربه یمن را هم بر ذخائر خود افزوده اند. تاثیر قدرت های بزرگ بر مواضع قدرت های منطقه ای به هیچ روی از تاثیر قدرت های منطقه ای بر تصمیم های قدرت های بزرگ ناچیزتر نیست. دنیای ما بیش از یک قرن، از عصری که در آن خط کش های وزرای خارجه قدرت های بزرگ مرز بین حق و باطل را تعیین می کرد، عبور کرده است.
برای قرن ها تاریخ منطقه ما را رقابت اقوام ترک و ایرانی و عرب، بی هیچ تاثیری از سوی غرب رقم زد. از قرن ۱۵ تا ۱۹ میلادی، رقابت ایران و عثمانی سرنوشت خاورمیانه را رقم زد و دو قرن اخیر سرنوشت منطقه ما بیش از همه تحت تاثیر مداخله و نفوذ قدرت های بزرگ اروپایی و سپس ایالات متحده امریکا بوده است. همه به یاد داریم که چگونه یک صد سال پیش در همین هتلی که امروز مذاکرات هسته ای در جریان است، قدرت های بزرگ صدای عملا موجودِ کُرد را به یک چرخش قلم ناموجود کردند.
و حالا، در سال ۲۰۱۵ میلادی، ۱۰۰ سال پس از سقوط امپراطوری عثمانی و ۲۰۰ سال پس از آغاز حضور و سلطه قدرت های اروپایی بر منطقه خاورمیانه امروز این منطقه به سویی روان است که در آن – نه رقابت و چانه زنی قدرت های بزرگ جهانی که – رقابت دیرینه میان سه عامل عمده قومی در منطقه به عامل تعیین کننده بدل شده و هر یک می کوشند نفوذ و توانمندی های واقعی قدرت های بزرگ جهانی را در خدمت منافع خود بگیرند.
بعد از دو قرن سکوت، خاورمیانه باز به آرایشی نزدیک می شود که در عصر رقابت صفویان و عثمانیان مناسبات قدرت را سامان می داد. منتها در این دوران عنصر عربی نیز به تدریج، و از طریق گذر از رنج ها، قدرت و هویت تاریخی خود را باز می یابد.
توافق هسته ای ژنو نقشه های پوچی را که بعد از انقلاب بهمن بر ذهنیت جهان، در سمت بی تاثیر دیدن یا بی تاثیر کردن ایران، می چرخید را بر هم خواهد زد. سرنوشت خاورمیانه، این دیگ هنوز جوشان، از نو رقم خواهد خورد. و این بار دیگر قدرت های بزرگ جهانی تعیین کننده همه چیز نیستند. معنای تاریخی توافق هسته ای لوزان، نه فقط تعیین تعداد سانتریفوژها و شکستن تحریم ها، بلکه مهم تر از همه، بازگشت ایران، به مثابه یکی از سه ضلع اصلی مثلث خاورمیانه است؛ ضلعی که از این پس بدون حضور آن هیچ تصمیم و هیچ سیاست مهم استراتژیک منطقه ای رقم نخواهد خورد.
ما از وین به لوزان آمدیم و بدون هیچ توافق جامع. حالا هم ممکن است از لوزان به ژنو برویم باز بدون امضای هیچ توافقی. اما به هرکجا که رویم باز آسمان همین رنگ است. جهان را از یک توافق جامع – به همان معنایی که بر شمردم – دیگر هیچ گریزی نیست.
معادلات تازه قدرت، با حضور و با امضای همه صاحبان بلند آوازه ی آن، سرانجام در همین بهار رقم خواهد خورد.
تا تبریک به مردم میهنم، به خاطر سهمی که در این چرخش بزرگ تاریخ ساز داشته اند، زمان این همه نیست.

Print Friendly, PDF & Email

One comment

  • 
    کهتر تا به اوضاع یادداشت به این زیبایی در اینترنت نخوانده بودم بسیار جذاب و آزگار بود و مقاله جالب
    شما درخصوص متعدد از ویزیت کنندگان اینترنت نازل است

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *