اصلاحطلبی و مسأله بقا
سالی که چندین روز از آغاز آن گذشته است، در بسیاری از یادداشتها و گفتوگوهای تحلیلی از جمله مطالب نگارنده این یادداشت، از جمیع جهات سالی بهمراتب حساس تصویر شده است و طبعا سیاستورزی خاص خود را میطلبد. مقدمه هر نوع کنشگری سیاسی، از جمله سیاستورزی اصلاحطلبانه در چنین شرایطی ارائه تصویری دقیق و روشن از وضعیت امروز و ماههای آتی است تا در پرتو آن، جهتگیری و خطمشیها مشخص و بهنگام شود.
در سال جاری، ایران از چند مؤلفه تأثیر میپذیرد؛ دونالد ترامپ و سیاستهای وی اولین آنهاست. پروژه رئیسجمهور امریکا دگرگونی بزرگ است و ابتناء آن بر بسیج نیروست. راهبرد قحطی فراگیر و انباشت مطالبات معیشتی اعم از خوراک و دارو –که در پوشش «تحریم هوشمند» دنبال میشود- از منظر ترامپ، سنگ بنای بسیج نیروست تا ذیل آن نخست مشروعیت جمهوری اسلامی از میان برود و سپس، مردم گرسنه علیه حکومت قیام کنند اما، بهنظر این پروژه ره به جایی نمیبرد. زیرا اولا میدانیم افراد گرسنه حتی از خانه خود خارج نمیشوند. ثانیا، اعتراضات بر پایه مطالبات اقتصادی شامل دستمزد، بدهی معوق و حتی اختلاس و ارتشاء به دلیل نبود انسجام گفتمانی و رهبری مشخص، به منزل مقصود نخواهد رسید.
دومین مؤلفه تأثیرگذار اپوزیسیون جمهوری اسلامیست. مخالفان جمهوری اسلامی چندین مرحله را پشت سر گذاشته و امروز بهزعم خود به دوران بلوغ رسیدهاند؛ از یکسو از اتحاد خود سخن میگویند و از سوی دیگر، بهدنبال جلب حمایت و جذب سرمایه هستند. اما جملگی این تلاشها تاکنون به شکست منجر شده است زیرا، مخالفان خارجی جمهوری اسلامی همچنان نتوانستهاند یکی از چهرههای اپوزیسیون را بهعنوان «رهبر» بپذیرند و مردم و دیگر گروههای اپوزیسیون را حول وی گردآوردند. رایجترین گرایشها برای انتخاب چنین فردی، جستجو در میان حقوقدانها و کارگران بوده است اما جملگی این تلاشها به رشد بادکنکگونه افراد و سپس بر باد رفتن سرمایهگذاریها ختم شده است. فقر نگاه تاریخی و تحلیل سیاسی باعث برخی اینهمانیها شده است و حتی در زمانهای، فرد برآمده از یک سندیکای کارگری تا مقام لخوالسا برکشیده شده است در حالیکه حامیان توجه نداشتند جنبش همبستگی لهستان تنها به کارگران متکی نبود؛ در حرکت اعتراضی لخوالسا علاوه بر کارگران، عوامل متعددی از جمله سندیکاها همداستان شدند و حتی پاپ به میدان آمد و بهتدریج دوگانه دولت ملحد و مخالف مؤمن ساخته شد. در حالیکه چنین المانهایی درباره ایران موضوعیت نداشته و ندارد.
نفت سومین مؤلفه است. توقف فروش نفت کلیدیترین ابزار مخالفان جمهوری اسلامی است. این ابزار کلیدی در مقطعی بهدلیل تبعات بسیار از جمله شوک جهانی و افزایش قیمت سوخت بهکار گرفته نشد و ترامپ ریسک آن را نپذیرفت. از این گذشته، مقدار نفت شیل در هالهای از ابهام قرار داشت و تولید نفت عربستان سعودی آنگونه که باید افزایش پیدا نکرد. اما اکنون تغییراتی در معادلات پیشین پدید آمده است؛ ذخایر نفت شیل افزایش یافته، نفت عراق وارد چرخه فروش شده و بنا به برخی اظهارات خوان گوایدو کنترل شرکت نفت ونزوئلا را در اختیار گرفته است. بدیهی است مجموعه این عوامل تغییری در سیاستهای ترامپ پدید میآورد و تصویر مثبتی پیش روی اقتصاد ایران قرار نمیدهد.
چهارمین مؤلفه، تشدید شکاف میان ارکان حکومت است. قوه مجریه و مقننه اولین قدم است؛ بهرغم تلاشهای همدلانه نمایندگان و اعضای کابینه و همچنین قرابت گفتمانی رؤسای دو قوه، شکاف میان مجلس دهم و دولت پابرجا مانده و در مباحثی همچون دستمزد و… تشدید شده و کمابیش همراهی کلامی روحانی-لاریجانی را تحتالشعاع قرار داده است. با توجه به تغییرات پدید آمده در نهادهای انتصابی همچون قوه قضائیه و نیز مجمع تشخیص مصلحت در آینده موازنه قوا به سود دولت نخواهد بود. در چنین شرایطی، مخالفتهای مجلس صورتی دیگر بهخود خواهد گرفت و بخش زیادی از انرژی دولت صرف رفتوآمد و جدل و پاسخگویی خواهد شد. از جمله موارد قابل پیشبینی کشمکش بیشتر بر سر تصویب لوایح است؛ در صورت عدم تصویب، ابزاری در دست مخالفان قرار خواهد گرفت که یکصدا بگویند روحانی همچون سلف خویش نفت کشور فروخت و درآمد آن را به خزانه واریز نکرد.
به موارد چهارگانه فوق، میتوان اختلال در بوروکراسی، تشدید گرایشهای هویتی و قومیتی و بسیاری موارد دیگر را افزود. فصل مشترک همه این موارد حکایت از آن دارد که بناست رئیسجمهور منتخب دستبسته و مستأصل در وسط میدان رها شود اما این ابتدای راهی است که پایانی روشن برای آن متصور نیست. اما در چنین شرایطی جهتگیری اصلاحطلبان باید چگونه باشد؟
اصلاحطلبی در سال ۱۳۹۸، با توجه به وضعیت سیاسی داخل و خارج و همچنین شرایط اقتصادی و معیشتی، در ابعاد مختلف نیازمند چابکسازی و نواندیشی است اما اساسیترین مسأله، «بقاء اصلاحطلبی»ست. اما وقتی از «بقاء» سخن میگوییم، مقصودمان چیست؟
اصلاحطلبی در سال جاری همچون دیگر گرایشهای موجود در جمهوری اسلامی، نیازمند اتخاذ تصمیمهای بهنسبت حیاتی است و طبعاً قادر نیست مسیری تکخطی در پیش بگیرد. از این رو، نیازمند اتخاذ موضعی ترکیبی است؛ از آرامش فعال تا فعالیت تمام قد.
الف) آرامش فعال
اصلاحطلبی بهلحاظ تئوریک جریانی پیشتاز محسوب میشود و همواره باید بهعنوان پیشقراول در صحنه سیاست و جامعه حضور داشته باشد و دنبالهروی، از هر جریان کوتاهمدتی، پاشنه آشیل این جریان است. دنبالهروی به تعلیق وجه تئوریک اصلاحطلبی و غلبه افقهای یکروزه منجر میشود. از این گذشته، بهلحاظ منطقی و با توجه به پیشینه تاریخی، چنانچه اصلاحطلبان [دارای پروژه سیاسی مشخص] و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود نه توده مردم حاضر در خیابان. از این رو اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت بهمعنیالاعم، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند. این مدل درباره انتخابات نیز کاراست. اصلاحطلبی باید موضع خود در برابر انتخابات را بهصراحت و با جزئیات کامل اعلام کند. در مباحث پیشین از جمله میزگرد «سیاستورزی انتخاباتی؟» چند رویکرد پیش روی اصلاحطلبان ترسیم شده است اما در کوتاهمدت، شاید عقلانیترین راهبرد را بتوان در «مشارکت مشروط» جست؛ از فرصت انتخابات استفاده کرد ولی چنانچه شروط مطرح شده برآورده نشد، عطای انتخابات را به لقایش بخشید.
ب) فعالیت تمام قد
جهتگیری کلی اصلاحطلبی چنانکه بارها بدان اشاره کردهام، در میانمدت ذیل پروژه «مشروطهخواهی» تعریف میشود. اما در کوتاهمدت و بهدلیل شرایط بغرنج، سخن گفتن از این پروژههای اساسی، سخت و گاه ناممکن بهنظر میرسد. در چنین شرایطی اصلاحطلبان باید؛
۱) روندها و چشماندازها را بهزبان قابل فهم تحلیل و ترجمه کنند و ذیل آن نقش، جایگاه و کارکرد خود را بهعنوان نیروی تحولخواه تعریف کنند.
۲) عقلای جناح راست را نسبت به وخیم بودن شرایط آگاه کنند تا در ادامه، نیروهای مؤثر و تصمیمساز حکومت تصویری واقعی از وضع موجود و مطلوب بدست آورند.
۳) از خمودگی و رخوت خارج شوند، تجدید نهادی را در دستور کار قرار دهند و مواضع انتقادی را به راهبرد و راه برونرفت بیامیزند.
۴) توان دانشگاهیان تحولخواه را در دانشگاههای داخل و خارج شناسایی کنند و سپس پلتفرمهای زیربنایی را در قالب بستههای مشورتی در دسترس عموم بهویژه دولت قرار دهند.
۵) از طریق وزارت کشور و یا کمیتهای متشکل از نیروهای زبده و اصیل، نسبت به پالایش احزاب منتسب به خود اهتمام بورزند و احزاب کممایه را درون احزاب بزرگ ادغام و یا آنها را منحل کنند.
۶) به نقد اپوزیسیون بدلی دستساز ترامپ توجه ویژه نشان دهند و ذیل آن هویت و کیفیت را به اپوزیسیون بازگردانند.
۷) در برابر اتهامات و جعلیات، دفاع همهجانبه از خود را در پیش بگیرند و بهطور مستند عملکرد و مواضع نیروهای مقابل و اسطورهسازیهایشان را به تیغ نقد بسپارند.
*****
بررسي يادداشت حجاريان درباره شرکت مشروط در انتخابات
بقاي اصلاحطلبي با مردم يا بدون مردم؟
شركت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات دغدغه يادداشت اخير سعيد حجاريان است؛ فردي كه به تئوريسين جبهه اصلاحات شهرت دارد و معمولا ايدههايش مورد توجه نخبگان سياسي قرار ميگيرد. او در یادداشت تازه خود گفته است كه بايد شركت در انتخابات مشروط باشد و اگر شروط مطرحشده محقق نشود، عطاي انتخابات را به لقايش ميبخشيم. اين سخن شايد ادامه ايدههاي پيشين او باشد؛ بهنحويكه چندي پيش نيز گفته بود: «پروژه اصلاحات به انتخابات گره نخورده است؛ زیرا انتخابات بهمعنای کنونی آن، مصداق گدایی قدرت است. اصلاحات صدقهبگیر نیست و اگر مکنت دارد، باید با اتکا بر آن به بازار سیاست برود. اگر پول بازار سیاست را نداشتیم، باید تلاش کنیم آن را کسب کنیم نه آنکه به هر جنس بُنجلی تن دهیم». تئوري حجاريان مبتني بر اين است كه اصلاحات بيش از آنكه يك نهاد سياسي باشد، يك جنبش اجتماعي بوده است. او با چنين منطقي که اصلاحات به ساختارگرايي قدرت محدود شود، ميانه خوبي ندارد و بر پايه چنين ديدگاهي مخالفت است كه با هر نيرويي وارد انتخابات شد و از سوي ديگر ميگويد اگر نيروهاي اصلاحطلب با ردصلاحيت گسترده مواجه شوند، بهنحويكه ديگر نيروي مؤثري در ميدان انتخابات نداشته باشند، شركتنكردنشان در انتخابات بهتر از شركت ضعيف است؛ ديدگاهي كه با تفكر بسياري از اصلاحطلبان مغايرت دارد و از همين نقطه تفارق است كه برخي از اصلاحطلبان سخنان و مكتوبات او را نماينده تفكرات خود نميدانند؛ زيرا برخي معتقدند اصلاحات بايد بتواند حضوری فعال و حتي دائم در عرصه قدرت داشته باشد و حضور نيروهاي دستچندم و غيرمؤثر اصلاحات در مجلس را بهتر از خاليبودن عرصه از اصلاحطلبان ميدانند و ميگويند كه با خاليكردن ميدان نيروهاي تندروي اصولگرايان روي كار ميآيند. چنين ديدگاهي خاستگاهي كاملا سياسي دارد. درصورتيكه نگاه حجاريان بيش از مناسبات روز قدرت ناظر به جايگاه راستين جنبش اصلاحات است و او حيات واقعي اصلاحات را نه در مجلس يا حتي رياستجمهوري كه در اذهان مردم ميداند و به همين دليل است كه ميگويد نبايد جنس بنجل تحويل مردم داد.
حجاريان در بخش ديگري از يادداشت اخير خود راهكارهاي كوتاهمدتي به نيروهاي اصلاحطلب ارائه داده است؛ ازجمله آنكه اصلاحطلبان باید با رویکردی دووجهی مبتنی بر فعالیت مؤثر و درعینحال حفظ آرامش ادامه مسير بدهند؛ بهمعناي اينكه باید روندها و چشماندازها را تحلیل و جایگاه خود را به نسبت آنها تعیین کنند. همچنین باید عقلای جناح راست را از وخیمبودن شرایط آگاه کنند تا در ادامه، نیروهای مؤثر و تصمیمساز تصویری واقعی از وضع موجود و مطلوب بهدست آورند. علاوهبراین از دید حجاریان اصلاحطلبان باید از طریق وزارت کشور یا کمیتهای متشکل از نیروهای زبده و اصیل، احزاب خود را پالایش و احزاب کممایه را منحل یا درون احزاب بزرگ ادغام کنند.
در واقع حجاريان سعي ميكند راهحل ميانهاي را در پيش بگيرد تا در وهله نخست خود را از يك مطلقگرايي برهاند و پيش از همه خود را قانع كند كه اگر نيروهاي اصلاحطلب با ردصلاحيت گسترده مواجه نشوند و از سوي ديگر برنامههاي مشخصي را در كوتاهمدت اجرا كنند، شركت آنها در انتخابات منطقي است…
هرچند راهبردهاي كوتاهمدت حجاريان نيز چندان بكر و عجيب نيستند و او در بخش اخير يادداشت خود از بدیهياتي سخن ميگوید كه در ميان احزاب اصلاحطلب ارادهاي جدي بر اجرايش نيست.
همچنين حجاريان در بخش ديگري از يادداشت خود يك نكته عجيب را اظهار كرده است. او درباره چگونگی حفظ آرامش توسط اصلاحطلبان نوشته است: «به لحاظ منطقی و باتوجه به پیشینه تاریخی، چنانچه اصلاحطلبان و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند، نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود، نه توده مردم حاضر در خیابان. از اینرو اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت به معنیالاعم، به تعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این توفان به سلامت گذر کنند».
اين سخن قدري رنگوبوي كاسبكاري سياسي دارد. در حقيقت حجاريان ميگويد كه اگر مردم به وضع موجود معترض شدند، اصلاحطلبان بايد اعتراضهاي ايشان را ناديده بگيرند تا مبادا گزندي به آنها برسد. حجاريان باور دارد كه اصلاحات يك جنبش فراگير اجتماعي است؛ چنين تفكري با سخن سياسي اخير در تضاد قرار دارد. مضافا آنكه مخالفان ديدگاه حجاريان همواره تأكيد ميكنند كه ضرورت دارد در عرصه قدرت باقي بمانيم و اين در حالي است كه گويا حجاريان با چنين تفكري مخالف است. حال چگونه ممكن است كه چنين فردي براي بقاي سياسي اصلاحات به صراحت اعلام كند كه بايد سر خود را پایین نگه داشت تا از اين بحران به سلامت گذشت؟ حتي اگر براي بقاي سياسي اصلاحات چنين كاري نيز لازم باشد، تئوريزهكردن آن قدري خطرناك بهنظر ميرسد.
نظر نمايندگان 2 حزب اتحاد ملت و اعتماد ملي
يادداشت اخير سعيد حجاريان با واكنشهاي شخصيتهاي سياسي نيز همراه بود؛ به نحوي كه علي شكوريراد، دبيركل حزب اتحاد ملت اسلامي ايران باور دارد كه تاكنون هيچ بحثي درباره انتخابات مجلس در سال جاري ميان اصلاحطلبان در نگرفته است. او در اين خصوص به «شرق» اينگونه گفت: «چنديپيش آقاي خاتمي دغدغهاي را مطرح كردند كه دغدغه ما نيز همان است. نگراني ما اين است كه مردم علاقهاي به شركت در انتخابات نداشته باشند و ممكن است كه ديگر پاسخ مثبتي از مردم شنيده نشود. اينكه گفته شود بايد انتخابات را در صورت تحققنيافتن شروط تحريم كرد تا اين لحظه مورد بحث آقاي خاتمي و شوراي سياستگذاري اصلاحطلبان نبوده است. حال ممكن است فعالان سياسي نظرات خود را مطرح كنند». شكوريراد افزون بر تحليل كلي خود، مشخصا نظرش را درباره يادداشت اخير حجاريان اينگونه بيان كرد: «سخن آقاي حجاريان غيرمنطقي نيست زيرا اگر شرايط كلي مهيا نشود، شركت در انتخابات لازم به نظر نميرسد. به هر حال شركت در انتخابات خود يك انتخاب است و براي ما مهم اين است كه آيا مردم تمايل به مشاركت دارند يا خير؟ شركتنكردن اصلاحطلبان در انتخابات هم امر عجيب و جديدي نيست كمااينكه در انتخابات مجلس نهم نيز به جز بعضي از شهرستانها شركت نكردند كه هيچ ايرادي هم نداشت. هرچند باز هم تأكيد ميكنم كه چنين ديدگاهي بايد مورد تأييد و تأكيد شوراي سياستگذاري باشد».
دبيركل حزب اتحاد ملت درباره موضع حزب متبوعش نيز چنين گفت: «موضع حزب اتحاد ملت همواره مشاركت در انتخابات بوده و اگر رويه گذشته را در نظر بگيريم، طبيعتا شركت ميكنيم اما جمعبندي نهايي بستگي به اعضاي حزب دارد».
اسماعيل گراميمقدم، عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی، برخلاف شكوريراد موضع اخير حجاريان را بهشدت نادرست ميداند و باور دارد كه تحريم انتخابات جز ضرر براي اصلاحطلبان و مردم هيچ نتيجهاي در پي نخواهد داشت. او به خبرگزاري «نامهنيوز» چنين گفته است: «از دید من آقای حجاريان تنها یک فعال سیاسی است و نمیتوان اظهارات او را موضع اصلاحطلبان دانست. تردید نکنید که شورای هماهنگی اصلاحطلبان نظراتی متفاوت از آقای حجاریان دارد و عموم اصلاحطلبان بر این باورند که باید در انتخابات مجلس سال 98 جبهه اصلاحات حضور فعالی داشته باشد. ایده آقای حجاریان بسیار کهنه است. تجویز تحریم انتخابات و شرطگذاشتن بر آن، به میزانی ورشکسته است که دیگر محل بحث اصلاحطلبان نیست». او در ادامه موضع حزب اعتماد ملي را اينگونه بيان كرده است: «حزب اعتماد ملی بنایش آن است که همراه با شورای سیاستگذاری اصلاحطلبان حضور فعال و مؤثری داشته باشد».
در نهايت بايد گفت كه سعيد حجاريان گرچه سخنگوي تمام اصلاحطلبان نيست اما به هر روي به عنوان يك شخصيت مهم در ميان اصلاحطلبان سخنانش قابل تأمل است اما اينكه تمام اصلاحطلبان بر موضع اعلامي او حركت كنند، بعيد به نظر ميرسد و شايد در آيندهاي نهچندان دور و در بزنگاه انتخابات شاهد بالاگرفتن اختلافات نيروهاي سياسي اصلاحطلب با يكديگر باشيم.
مهرشاد ايماني:
شرق
*****
مشرق و حجاریان!
سعید حجاریان در مطلب اخیر خود با عنون” اصلاحطلبی و مسئلۀ بقا” نوشته است: “بهلحاظ منطقی و با توجه به پیشینه تاریخی، چنانچه اصلاحطلبان [دارای پروژه سیاسی مشخص] و معترضان به وضع معیشت یکصدا شوند نخستین گزینه برخورد قهری، اصلاحطلبان خواهند بود نه توده مردم حاضر در خیابان. از این رو اصلاحطلبان ضمن تمرکز بر عدالت به معنیالاعم، بهتعبیری باید سر خود را پایین نگه دارند تا از این طوفان به سلامت گذر کنند.”
سخن حجاریان به روشنی بیانگر ضرورت فاصله گرفتن اصلاح طلبان از اعتراضهای معیشتی خیابانی احتمالی است و طبعاً باید مورد استقبال جناح اصولگرا قرار گیرد. این در حالی است که سایت مشرق که از طرف برخی، به بخش امنیتی یک نهاد نظامی منتسب میشود، در واکنش به توصیۀ حجاریان نوشته است:
“کدامین طوفان؟! همان طوفانی که زمینه آن علناً بوسیله اصلاحطلبان فراهم شد و همین افراد بودهاند که با بسترگستری برای بروز مشکلات اقتصادی، پیوند زدن اقتصاد کشور به توافقات خارجی در ذهن عامّه، مشکل جلوه دادن سپاه پاسداران، تأکید بر خرد کننده بودن تحریمها، بحراننمایی از مشکلات عادی کشور، اصرار بر اینکه نظام به آخر خط رسیده است و فیالنهایه دادن گِرای خیابان به مردم؛ باد کاشتهاند اکنون منتظر دروی طوفان هستند. به سخن دیگر اینکه آقای حجاریان با به راه انداختن یک بازی اطلاعاتی، تلاش کرده است تا به زعم خود از کمند برخوردهای امنیتی در صورت وقوع «فتنه اقتصادی» بگریزد و خیلی ساده اینطور وانمود کند که اگر نظام مشکل اقتصادی نداشت؛ مردم هم به خیابانها نمیریختند!”
سایت مشرق در ادامۀ مطلب خود مینویسد:
“این در حالی است که همین آقایان بودهاند که تأکید بر تأثیرگذاری کمتر از ۳۰ درصد تحریمها را به سخره گرفتند، از شرایط حادّ اقتصادی سخن گفتند و نگفتند که شرایط حادّ اقتصادی یعنی «سودان»! و با اصرار بر مفسدنمایی از نظام؛ خود را در قبال این حقیقت که فساد به لحاظ فلسفی حتی در حکومت امام معصوم نیز رخ میدهد به تجاهل زدند…قضیه وقتی جالبتر میشود که مردم و مخاطبان بدانند سعید حجاریان غیر از ایجاد حصار امنیتی برای دوستانش که هریک فرمانده یکی از جناحین فتنه اقتصادی هستند؛ برای این طوفان خودساخته قایق نجات هم ساخته است. چه اینکه او طی سال ۹۷، دو مرتبه بر این جمله تأکید کرد که اصلاحطلبان حتی در یک حکومت جدید هم زنده میمانند!”
در آخر مشرق چنین نتیجه گرفته است که:
“اطلاعات پیشگفته به روشنی هرچه تمامتر، طرح جریان سیاسی خاص برای کنترل از راه دور فتنه اقتصادی و بسترسازی برای آن را نشان میدهد. اما این تمام ماجرا نیست و آقای حجاریان و سایر دوستان ایشان که در مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری دولت حسن روحانی پیرامون حضور میلیونی مردم نیز تئوریپردازی کردهاند؛ احتمالاً برنده این بازی نیستند…خاصّه اینکه اول ارکانی از نظام مدتیست بر پرونده سیاهنمایی از اوضاع کشور متمرکز شده و فرایندهایی قضایی و امنیتی نیز برای برخورد با این سیاهنماییها تعریف شده است.”
مطلب مشرق با این جملات پایان مییابد:
“به دیگر سخن اینکه بعید است در ۴۰ سالگی عمر بابرکت نظام اسلامی؛ فاکتورهای امنیتی، قضایی، پژوهشی و اطلاعاتی کشور در حدی باشد که باز هم بانیان اغتشاش و سقوط بتوانند در دستشویی هواپیما پنهان شوند و با ظاهر زنانه از کشور بگریزند و یا اینکه پس از طراحی چندین فتنه بزرگ؛ باز هم به حیات سیاسی خود ادامه بدهند. برخی معتقدند در صورت بروز فتنه اقتصادی در کشور که بسترسازی آن از سوی ستاد اصلاحات یک حقیقت غیر قابل خدشه و محکم است؛ مخیّر سازی بانیان اغتشاشهای ۷۸، ۸۸ و منصه احتمالی سوم! در دو راهی «توبه رسمی یا برخورد قضایی» یک ضرورت است.”
این نوع واکنش مشرق در حالی است که اولاً تصویری که از وضعیت اقتصادی و سطح فساد در کشورشکل گرفته، در درجۀ نخست کار جناح اصولگرا بویژه روزنامۀ کیهان و رسانهها و افراد همسو با آنان در مجلس و دیگر نهادهاست. مروری بر نوشتهها و گفتههای آنان این ادعا را به راحتی اثبات میکند. البته آنها گمان میکردند که با این نوع سخنان تنها قوۀ مجریه تضعیف و تخریب خواهد شد، اما اکنون که پی بردهاند این نوع تصویرسازی به کلیت نظام سیاسی آسیب میزند، رفتار خود را به اصلاحطلبان نسبت میدهند.
ثانیاً، گویا بخشی از جناح اصولگرا اصرار دارد که در هر وضعیتی، فقط اصلاحطلبان را تهدید اصلی خود معرفی کند چراکه آنان را هدفی سهل و آسان و دمدستی برای برخورد و توابسازی و دستاویز مناسبی برای بسیج هواداران خود میداند.
ثالثاً، تهدید به انتقام از “گوسالۀ بسته” گمان نمیکنم علامت خوبی از اعتماد به نفس لازم برای رویارو شدن با تحولات عینی باشد!
#احمد_زیدآبادی
@ahmadzeidabad