جهان پس از کرونا؛ صبح روشن از پسِ شب‌تیره

سال٩٨ به‌لحاظ وقوع انواعی از حوادث غیرمنتظره و بحران‌ھا و اتفاقات شوک‌آور طبیعی و انسانی کم‌نظیر بود. استمرار وتشدید بحران‌ھا و اتفاقات ناگوار غیرمنتظره، به‌نحو کم‌سابقه‌ای آرامش‌خاطر و نیروی تفکر و تصمیم‌گیری درست، عقلانی و درعین‌حال اخلاقی را از بسیاری مردم از رده‌ھا وقشرھای مختلف سلب کرده است؛تا آنجا که افرادی که از عواقب سوء ادامه و تشدید نگرانی و آشوب‌ھای ذھنی و روانی پیوسته ھشدار می‌دھند.

زیربنای این آشوب و پریشانی‌ھا حس ناامنی است که با آغاز جنگ و بروز حوادث توفنده سال‌های دهه شصت پدیدارگشت و دامن گسترد. در پایان دهه، سایه‌ھای شوم جنگ و حوادث تلخ و دردناک پشت جبهه‌ھا از بالای سر مردم دور شدند؛ ولی اثرات دیرپای آنها بر تن و روان و ذھنیت انبوھی از مردم باقی ماند و از درون، حس ناامنی و ترس و نگرانی را زنده و فعال نگاه داشت.

ھشت سال جنگ در دفاع از استقلال و تمامیت‌ارضی میهن، ویرانی و تلفات مادی و انسانی زیادی بر جای گذاشت؛ اما نتوانست ارزش‌ھا و آرمان مشترکی را که عامل وحدت و ھمبستگی همه اقشار و اقوام ایرانی ترسیم‌کننده افق آینده بود، از آنان باز پس گیرد.

اما شوک‌ھا و تکانه‌ھای سخت و غیرمنتظره سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و اخلاقی که از سال‌های پایانی دهه‌شصت بر مردم وارد شدند، با اجرای سیاست‌ھای نولیبرالی وطنی و اخذ وام از خارج با شرایط سنگین، و شکل‌گیری طبقه‌جدید سرمایه‌داری مالی آلوده به فساد از طریق خصوصی و خصولتی‌سازی، تشدید و تداوم پیدا کردند. در نتیجه، بر پایه‌ھای معیشت و سلامت و نشاط جسمی و تعادل روحی و فکری و اخلاقی جامعه، آسیب جدی وارد آمد.

اکنون مردم ایران بیش از ھر زمان دیگری نیازمند امید به فردای بهتری برای خود و فرزندان خویش‌اند، امیدی نه محصول خیالپردازی‌ھای شاعرانه، بلکه مبتنی بر شواھد واقعی و سنت‌های متقن عالمانه. آشوب‌ھا زمینه‌ساز تجدید طرح‌ھای زندگی‌اند.

با شیوع بیماری ویروس کرونا سلسله‌تکانه‌های سخت سال گذشته با یک جهش صعودی، تمامی ابعاد زیست‌اجتماعی، مدنی، معیشتی، فکری و روانی مردم و نهادھا و مدیران حکومتی را با شدتی بی‌سابقه تحت‌تأثیر قرار داد و دچار بحران و آشوب کرد و ضعف چشمگیر سازوکارھای مدیریت امور سیاسی-اقتصادی جامعه و قابلیت‌ھای ادعایی نهادھای عریض و طویل و نیرومند حکومتی را در مھار به‌موقع بحران آشکار ساخت.

ھمین امر، سلامت و تعادل روحی و روانی مردم را که طی سال گذشته و سال‌های پیش از آن، زیر ضربات پی‌درپی حوادث سخت و غیرمنتظره به‌شدت آسیب دیده بود؛ بیش از پیش مختل کرد. امواج وحشت و اضطرابی که کرونا برانگیخته، خصوصی‌ترین زوایای پنهان روح آدم‌ھای درخودفرورفته را ھم درنوردیده و در اذھان فروخفته‌شان آشوب افکنده است.

ھیچ‌یک از ساختارھای سیاسی، اقتصادی و فرھنگی موجود و مسئول و پارادایم‌ھای موازی و پشتیبان آنها مقابله مؤثر با این بحران را تاب نیاورده‌اند.

تا زمانی که بیماری از محدوده چند کشور آسیایی، بویژه چین و ایران فراتر نرفته بود، جماعتی شتاب‌زده وقوع فاجعه را یک‌جانبه به ناکارآمدی نظام‌ھای سیاسی و مدیریت بحران و عدم‌اطلاع‌رسانی به‌موقع به افکارعمومی نسبت دادند. ولی به محض آنکه اپیدمی ابعادی جهانی پیدا کرد و مرزھای جوامع مدرن و صنعتی سرمایه‌داری را در اروپا و آمریکا در نوردید، شمار مبتلایان و درگذشتگان در آن کشورھا با سرعت غیرمنتظره‌ای روبه‌افزایش نهاد، بی‌آنکه به‌رغم برخورداری از پشتوانه عظیم مالی و تجھیزات پیشرفته علمی ودصنعتی قادر به مهار به‌موقع آن شوند و یا بتوانند از وارد آمدن فشار بیش از حد بر زندگی متعارف مادی و روانی و اجتماعی مردم خود جلوگیری کنند.

به‌طوری‌که بر اساس منابع خبری و تحلیلی جوامع درگیر بیماری در کشورھای بزرگ صنعتی، با اطمینان می‌توان گفت که امواج سهمگین طوفان، اعتبار همه نظام‌ھای مستقر در جوامع سرمایه‌داری ـ مدرن و شبه‌مدرن ـ را متزلزل و اوضاع اجتماعی و اقتصادی آنها را در موقعیت آشوب قرار داده است.

چنین به‌نظر می‌رسد که ھر روز تعداد بیشتری از مردم در ایران و در دیگر کشورھای درگیر، یا آرامش و تعادل ذھنی و روانی خود را از دست داده‌اند و یا پیوسته با این نگرانی سر می‌کنند که ھرلحظه ممکن است طوفان در خانه آنها را بکوبد و با یک ضربه، تعادل ناپایدار زورق زندگی‌شان را درھم بشکند.

طوفانی که از دیرباز بطور متناوب، بر اعتماد ھمیشه‌سست میلیون‌ها مردم تحت‌سلطه به نظامات موجود، به دستآویزھا و بت‌ھا و خدایان مجعول کهنه و نو اعم از پول، قدرت، مذھب و ایدئولوژی، اسلحه وتکنولوژی، و بالاخره میثاق‌ھا و نهادھای بین‌المللی حافظ صلح، عدالت و حقوق‌بشر ضربه می‌زند و از آن خدایان، قداست‌زدایی می‌کند.

آنان از صلاحیت اخلاقی و توانمندی عملی نهادھای مدعی اصلاح و یا مسئول مهار فقر و بیکاری، کنترل رکود تورمی و ریشه‌کن کردن فقر و فساد و تبعیض سلب اعتماد کرده‌اند و امیدی به اصلاح و کاھش رنج‌ھا و مرارت‌ھای گریبانگیر خود و خانواده و افراد ھم‌طبقه خود ندارند. این وضع، سبب افزایش تنش‌های عصبی، خشونت و تجاوز و دستبرد و تشدید آسیب‌ھای اجتماعی و اختلافات خانوادگی و افزایش میل به گریز و مهاجرت، کرنش در برابر قدرت‌ھای مسلط و یا تسلیم شدن به سرنوشت محتوم شده است.

ولی این همه داستان نیست، آشوب‌ھا مانند ھر پدیده دیگر ھستی‌شناختی از فرآیند تفاوت‌گذاری ناشی می‌شوند و بنا بر آن، از پی وجه تیره‌اش، روشنایی پدید می‌آید. ھمان‌گونه که شب با روز ھمراه است و آب شیرین با آب شور، شب تیره و طوفانی طلوع صبح روشن و دل‌انگیزی را مژده می‌دھد. این تمثیلات زاییده تخیلات شاعرانه نیست، بیان رمزی و استعاره‌ای واقعیت‌ھایی است در پشت‌پرده شب از نظرھا پنهان‌اند. مگر نه این است که در فراسوی شب تیره، نیروھا(انرژی)ھایی پنهان از چشم سر ما انسان‌ھا در کار طراحی صبح روشن‌اند؟ اگر صبور باشیم، به‌زودی برآمدنش را در قامتی زیبا به تماشا خواھیم نشست. آشوب‌ھای طبیعی و اجتماعی، ھردو سیر تکوین و کارکردی مشابه دارند و از سنت‌ھا و قواعد کلی عامی تبعیت می‌کنند.

آنها وقتی پدید می‌آیند که حجم و اندازه عناصر پلید، کاذب و فاسد یا زائد، عقیم و بی‌خاصیت در اکوسیستم بر عناصر مفید، اصیل، پرخاصیت و قابل‌مصرف پیشی می‌گیرد؛ درنتیجه، تعادل چرخه حیاتی برھم می‌خورد، نیازھای اساسی سیستم معطل، کارکرد آن مختل و ھمنوایی بین اجزاء از بین می‌رود. در این مرحله، آشفتگی بر دستگاه چیره می‌شود و تلاطم و آشوب فراگیر می‌شود.

ظهور حباب‌ھا، پسماندھا و مواد زائد بر سطح آب و تیره و گل‌آلود شدن آن، نشانه‌های زودرس وقوع طوفان بحران‌هاست. در سطوح ظاھری جامعه آشوب‌زده، کثرتی آشفته و درھم از عناصر زائد و انگل‌گونه مشاھده می‌شود؛ بخشی تیره و کدر به نشانه رخنه فساد و پوسیدگی، بعضی مبهم و متشابه، به نشانه بوقلمون‌صفتی (کونفورمیست)، برخی به‌شکل حبات میان‌تهی، به نشانه دروغ و فریبکاری، ھمه درون گردابی عظیم و تیره و عفن

گرد خود می‌چرخند، عینا ھمانند “آشوب اولیه”، که همه‌چیز پیوسته در حرکت و جنبش بود، اما نه “جنبش زندگی”، که بسیاری چنین می‌پندارند، “ناجنبش”ھایی حباب‌گونه، برآمده از “آب‌ھای سوزان و متلاطم و مواج”، متشکل از بخارھای سموم سولفوره، ساختارھای پایه ـ صخره‌ھا ـ همه در حرکت و با ھر تکان و ضربه شوک‌مانند، شکاف‌ھای عظیمی در آنها پدید می‌آمد.

فضا ـ جو زمین ـ در تپش و تلاطم بود و طوفان‌ھای سھمگین متناوبا می‌وزید و سطح زمین را با داشته‌هایش می‌روبید. طوفان پیوندھا ازھم می‌گسست، جامعه اتمیزه می‌شد و افراد ـ اتم‌ھا ـ در یک خلجان شدید گرفتار می‌آمدند، ھنگامه‌ای که در آن، دوست از دوست و مادر و فرزند از یکدیگر می‌گریزند؛ زیرا اندیشه‌ای جز حفظ خود از طوفان ندارند، به ھر خس‌وخاشاکی چنگ می‌زنند و دست به سوی اربابان و ابرقدرت‌ھایی دراز می‌کنند، که سهمی بیش از همه در برانگیختن طوفان دارند. غافل از اینکه زمانه به‌سرعت درحال‌تغییر است و فرامین اربابان پوشالی و سحر و جادوی تماثیل خدایان مجعول یکباره بی‌اثر می‌شوند.

دوستان، داستان ما که رونوشتی از روایت علم از صحنه‌‌ھای واقعی نخستین ایام (ادوار) آفرینش زندگی و تجدید و نوزایش آن در فضای فیزیکی کره زمین بود، به نیمه رسید. در ھر مقطع تاریخی که منظومه زیستی، طبیعی و یا اجتماعی، پویایی، توان ترمیم و نوسازی و تجدید تعادل پایدار خود را ازدست دھد، عوارض آن به صورت بحران و آشوب ظاھر می‌شود و دیر یا زود به طوفانی بنیان‌برنداز بدل می‌شود.

فرآیندھایی که فیزیکدانان به‌طور فشرده در روایتی کوتاه به تصویر کشیدند، طی فاصله زمانی چند میلیارد سال رخ داده است. این آشوب‌ھا و نوآفرینش‌ھای زیست اجتماعی آنها در ادوار تاریخی کهن ھریک دست‌کم چندھزار سال و در دوره‌ھای متأخر چندین سده زمان برده‌اند. به‌نظر می‌رسد که با گذشت زمان عمر نظامات فکری، سیاسی، اجتماعی و فرھنگی کوتاه‌تر می‌شود. شاید به این دلیل که سرعت نوآوری‌ھای تکنولوژیک، پیوسته ابزارھای موثرتری در اختیار قدرت‌ھای مسلط می‌گذارد تا برای تجاوز و غارت گسترده‌تر منابع حیاتی، طبیعی و انسانی مورد استفاده قرار دھند و با برھم زدن قواعد تعادل و ھمزیستی بین آنها و خشکاندن سرچشمه‌های زندگی باعث بروز بحران و آشوب در محیط‌زیست طبیعی و اجتماعی شوند.

ویرانه‌ای که آینده‌ای آباد دارد

ھراندازه نیمه‌اول داستان، تیره و نومیدکننده به‌نظر می‌رسد، نیمه‌دوم آن روشن و امیدبخش است. چرا باید به وقوع یک‌رشته تغییرات مهم و تازه از درون یک وضعیت آشوبناک نظیر آنچه ھم‌اکنون جامعه‌بشری به‌طورعام و ما ایرانی‌ھا به‌طور خاص درگیر آن ھستیم، امیدوار بود؟ این را توضیح خواھم داد.

تحقیقات نشان می‌دھند، در چارچوب قانونمندی کلان نظام ھستی، تلاطم و آشوب‌ھا چه در طبیعت و چه در جوامع بشری، بدون پاسخ نمی‌مانند. عکس‌العمل شعور طبیعت به آشوب اولیه به این صورت بود که طرح‌ھا بر فراز زمین بارور شدند، ترکیب‌ھای جدید با باران به اعماق دریا منتقل و آنجا در تیرگی و ظلمت عمق آب که تنها انرژی‌ھا در کارند، و در کام مرگ و فساد، طرحی پس از طرحی، آغازی پس از آغازی پدید می‌آید.

درست در همان‌جا که گمان می‌رود جریان تکوین به بن‌بست و انتها رسیده است، ناگاه چیز تازه‌ای روی می‌کند، جریان تطور و تکامل از فراز دره ھولناک “ناممکن”، که ماده بی‌جان را از سلول‌ھای زنده جدا می‌کند، با جهشی می‌گذرد. جالب است که بدانیم، طرح‌های جدید و مهم ، نه درون گرداب‌ھای تند، بلکه در آنجا که سکوت و خاموشی حکمفرماست، صورت می‌بندند، در گل‌ھا و باتلاق‌ھا، دور از قوای مخرب، از ھر طرح، طرح نوی پدید می‌آید و به‌تدریج برخی چیرگی پیدا می‌کنند. به‌بیان دیگر، طرز عمل “نظام‌ھای جزیی چه‌بسا با معیارھای نظام مرکزی سازگار نباشند و یا جدا از آن باشند، ولی نظام مرکزی ـ که واحد است ـ سرانجام خود را می‌قبولاند، ھمواره برای خود جایی باز می‌کند چنان که پس از ھر زمستان دوباره گل‌ها در سبزه‌ھا می‌رویند. یعنی این بی‌نظمی (آشوب) ھمواره جای خود را به نظمی جدید می‌دھد”.

سیستم‌ھا ـ طبیعی و یا اجتماعی ـ یا دوره‌ای ھستند و پیوسته یک نوع عمل را تکرار می‌کنند و یا آشوبناک و غیردوره‌ای ھستند و می‌توانند چیزی نو بیافرینند (کراچفیلد، ١٩٨۴) شرایط آشوبناک پیش‌بینی‌ناپذیر و خلاق‌اند؛ به‌طوری که یک تغییر ظاھرا ناچیز در وضعیت اولیه می‌توانند در مقیاس‌ھای بزرگ در سراسر سیستم تقویت و تکرار شوند (لورنز و اثر پروانه‌ای ١٩۶٠).

آشوب‌ھا مهد پرورش سوژه‌ھای آزاد و خلاق‌اند

در لایه‌ھای سطحی جامعه آشوب‌زده، از حقیقت اثری مشهود نیست، اندیشه‌ھا عقیم‌اند و مستعد نگاه‌داری و پروراندن ھیچ بذری از حقیقت و تکامل طرحی نو از زندگی اصیل نیستند. در این حال، برای دیدن حقیقت باید به اعماق نگریست؛ چراکه به‌نا به‌ آموزه‌ای از کنفسیوس؛ “کثرت است که به روشنایی می‌انجامد و حقیقت در اعماق مسکن دارد”؛ ولی این امر، مستلزم آزاد شدن نیروھای ذھنی و روانی و قدرت‌ھای خلاقه افراد از اسارتگاه‌ھای باورھا و عقاید بی‌اساس است.

آشوب و محنت و رنج، در درازمدت ابتدا افراد را ازھم‌جدا و نسبت به همه‌چیز و همه‌کس بی‌اعتماد و بیگانه می‌سازد. باعث قطع امید و وابستگی از همه کانون‌ھای اقتدار مادی، سیاسی، فرھنگی و مذھبی می‌شود. بطوری‌که می‌توانند آزاد از قیود نظام‌ھای مستقر و بکن‌مکن‌ھای از پیش مقرر، آزادانه به جست‌وجوی حقیقت و طرح‌ھای نو زندگی برآیند.

برای این منظور باید از فضای پرآشوب، آنجا که همه‌چیز حباب است و بازی و رقابت بر سر ارزش‌ھای کاذب، فاصله گیرند. سوار بر زورق نهادھایی برساخته از ھمبستگی بر پایه ارزش‌های مشترک انسانی، از میانه امواج بلند طوفان‌های ویران‌کننده عبور کنند و از سطح به اعماق جامه هجرت نمایند؛ جایی که دیوارھای سنت‌ھای متصلب فکری و فرھنگی، پرده‌ھای ضخیم جهل و شرک و نظام‌ھای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی از قبل مستقر مانع از مشاھده افق‌ھای دور، بلند و بیکران ھستی نمی‌شوند و از دیدن نشانه‌ها و ردپای حقیقت زندگی و سنت‌ھا و قواعد کلی ناظر بر آفرینش و نوزایش حیات باز نمی‌دارند.

نیروھای عامل تغییر، با کوله‌باری از تجربه‌های تلخ و شیرین از دوره‌ھای سراسر محنت و رنج ھمراه با تلاش برای بقا، پرسشی بر لب و “جهت‌یابی” در سر، در اعماق به جست‌و‌جو می‌پردازند؛ آنجاکه ذخایر آگاھی‌ھای کیهانی، سنت‌ھای عام ناظر بر تکوین، رشدوتکامل، افول و انحطاط و نوزایی و تجدیدحیات، در قالب زبان رمز و نشانه نگهداری می‌شوند.

درھمین‌جا، یعنی در برزخ بین موقعیت آشوبناک و سامان‌یابی دوباره زیست اجتماعی و مدنی است که طرح‌ھای تازه شکل می‌گیرند، جایی که از آشوب و گرداب‌ھای تند و طوفان‌ھای سهمگین اثری نیست، ھرچند بھ ظاھر سکوت وخاموشی حکمفرماست ولی نیروھای آفرینشگر  و زایا به‌شدت در کار بارور کردن طرح‌ھای نو ھستند.

آشوب کنونی باردار چه نوع تغییر و نوآوری است؟

با استفاده از قرائن و نشانه‌ھای پیش‌رس و تجربیات پیشین، و از طریق گمانه‌زنی، می‌توان به برخی از تغییرات و نوزایی‌هایی که آشوب کنونی باردار آنهاست، اشاره کرد:

۱. تجربه سه دهه رنج و محنت‌زدگی و احساس ناامنی و درماندگی، سرانجام طعم شیرین بیداری وجدان جمعی را به مردم ایران چشانید و تاحدودی نسبت به درس‌ھای ماندگار تجربه‌های زیسته پدرانشان خودآگاه نمود. تجربه‌هایی که در تلاش خستگی‌ناپذیر قرون برای حراست از ھستی اجتماعی و ھویت و استقلال و کرامت انسانی خویش، در برابر بحران و آشوب‌ھای مهلک، به کمک خردجمعی کسب و تکامل بخشیدند.

در صدر این تمهیدات، تقویت ھمبستگی و حمایت متقابل داوطلبانه مدنی در چارچوب نهادھای دموکراتیک خودگردان و مستقل از دولت‌ھاست، که در ھر محله و شهر و روستا و مزرعه و کارگاه به‌منظور حفاظت از زندگی و دیگر علایق و ارزش‌ھای مشترک و میراث فرھنگی و سرزمینی‌شان بوجود می آوردند. تمهیدی که پیامبران بزرگ ابراھیمی نیز در موقعیت‌ھای مشابه به مردم خود توصیه می‌کردند: نوح، از روی خردورزی و دوراندیشی مردم خود را به ساختن و پناه گرفتن در سفینه ھمبستگی سفارش نمود؛ ابراھیم خانه امن کعبه را بنا کرد که از آن خدا بود و نه ھیچ‌کس دیگر و آن خانه را پناھگاه امن مردمان از گزند فتنه و آشوب و ستم و تجاوز قرار داد. موسی به مردم خود سفارش کرد برای محافظت از خویش در برابر فتنه فرعون، خانه‌شان را نزدیک و در مقابل ھم بسازند و با ھمبستگی و ھمیاری از زندگی و آزادی خویش محافظت کنند. و محمد(ص)، بلافاصله بعد از ھجرت به مدینه بین مومنان مهاجر و انصار پیمان ھمبستگی و برادری منعقد کرد و آنان را در ھرچه ھرکس از مال و خانه و مزرعه و مرکب و… داشت، شریک و متکفل یکدیگر قرار داد تا بهتر بتوانند در برابر فشارھای همه‌جانبه اقتصادی و نظامی اشراف مکه از موجودیت فکری و فرھنگی و اجتماعی، حقوق و آزادی‌ھای انسانی و دیگر ارزش‌های مشترک خویش دفاع کنند.

۲. گرایش به کاستن از وابستگی به کمک‌ھا و اقدامات حکومت و در مقابل، تقویت ھمبستگی داوطلبانه مردمی، گسترش تعاونی‌ھا و نهادھای مدنی مستقل با ھدف ارائه انواع خدمات داوطلبانه به یکدیگر. سلب اعتماد از بانک‌ھا، شرکت‌ھای بزرگ تجاری مالی با مالکیت و مدیریت خصوصی و یا خصولتی و دولتی و جایگزین شدن تدریجی مؤسسات و تعاونی‌ھای تولید، توزیع و مصرف، با مالکیت اجتماعی و مدیریت دموکراتیک شورایی، توسعه صندوق‌ھای قرض‌الحسنه مالی کارآفرین و ارائه‌کننده خدمات ضروری.

۳. تغییر تدریجی الگوی مصرف، پرھیز از اسراف و اتلاف مواد، حذف آمدوشدھای غیرضروری، استفاده بیشتر از وسایل‌نقلیه عمومی به‌جای خودروی شخصی. کاستن از فشار بر منابع و ذخایر در مقابل، مراقبت و محافظت بیشتر از محیط‌زیست و منابع حیاتی آن، آب، خاک و جنگل‌ھا.

۴. تمرکز و علاقه بیشتر به ایجاد تغییرات در ابعاد خرد و محلی به‌جای سرمایه‌گذاری روی طرح‌ھا و تغییرات کلان و فراگیر، و ارائه نمونه‌های عملی از طرح‌ھای مطلوب و آرمانی در مقیاس خرد با قابلیت فراگیر شدن از طریق الگوبرداری و تکثیر ریزومی و قانون “اثر پروانه‌ای”. برھمین اساس، جنبش‌ھای اجتماعی خرد و متکثر، بر جنبش‌ھای ملی فراگیر سبقت می‌گیرند. ھمچنین، مقاومت مدنی توأم با آفرینش‌ھای فکری-فرھنگی که با ارائه نمونه‌های عینی کوچک ھمراه باشد، تأثیر بیشتری در پیشرفت امر توسعه خواھد داشت و ارائه یک نمونه عملی موفق با اثر پروانه‌ای، اعتباری به‌مراتب بیش از انبوھی نظرورزی و گفتار درمانی کسب خواھد کرد.

۵. اولویت یافتن ایجاد و تقویت نهادھای دموکراتیک مردمی و مدنی، پیوندھای انسانی ودھمیاری بر محور دوستی، خویشاوندی و انواع اتحادیه‌های کارگری، شوراھا، انجمن‌ھای محلی، کارکنان موسسات تولیدی و خدماتی، انجمن‌ھای فرھنگی و سازمان‌ھای مدنی مردم‌نهاد. بر تأسیس احزاب سیاسی بزرگ حکومت‌محور.

۶. طبق تجربیات پیشین در ایران، ھر زمان جامعه دچار بحران‌ھای سخت چاره‌ناپذیر و فرساینده می‌شود، گروه‌ھا و قشرھای مختلف مردم برداساس پیش‌زمینه‌های فکری، موقعیت اجتماعی و اقتصادی و طبقاتی، ھویت و عصبیت قومی دوری و نزدیکی به کانون‌ھای قدرت و اقتدار سیاسی (حکومت) و مالکیت و سرمایه (بازار)، و نوع مذھب رسمی مورد حمایت حکمرانان، واکنش‌ھای مذھبی متفاوتی در مقابله با آشوب‌ھا از خود بروز می‌دھند: چون معمولا، درست یا غلط، دولت‌ھا را در بروز بحران مقصر می‌دانند، واکنش عمومی فاصله‌گرفتن از آیین و مذھب رسمی مورد حمایت دولت‌ھا و پیوستن به آن‌دسته از نحله‌های مذھبی است که پیروان یا رھبرانش در حمایت از خواسته‌هایی مشترک با مردم، با حکومت بر سر ستیز و ناسازگاری‌اند. و یا چون مذاھب رسمی و دولتی غالبا آیینی و شریعت‌محورند، آسیب‌دیدگان از آشوب‌ھا بیشتر به نحله‌ھای غیرآیینی درون‌گرا ـ از نوع تصوف و عرفان ـ متمایل می‌شوند یا طریق اباحی‌گری پیش می‌گیرند. با درنظر گرفتن پیش‌زمینه‌های فرھنگی و حساسیت‌ھای فکری و دینی موجود، باید منتظر بود که محتوا و مضامین انسانی اخلاقی دین بیش از گذشته موردتوجه قرار گیرد، پیروان مذاھب مختلف، به‌جای اصرار بر حفظ تمایزات مذھبی و فرقه‌ای، و دینداری شکل‌گرایانه و آیینی و قشری، ازدایمان مبتنی بر تعقل و تفکر علمی به خدای یگانه (توحید)، و عمل به ارزش‌ھا و اخلاقیات انسانی-الهی که مشترک میان همه ادیان است، اقبال بیشتری خواھند کرد. ھمچنین، تعامل و ھمکاری و دوستی و اعتماد متقابل میان پیروان ادیان، خارج از چارچوب سازمان‌ھا و مرجعیت‌ھای رسمی، تقویت خواھد شد. سکولاریسم و اندیشه جدایی دین از دولت نسبت به گذشتھ فضای بیشتری اشغال می‌کند و رشد آرام اباحی‌گری و گریز از ھرنوع اعتقاد مذھبی ادامه می‌یابد. عطف نظر از شکل به محتوا، از تعبد به ایمان مبتنی بر علم‌وعقل، از گفتار به عمل، از مذھب و شریعت به دین، از اھمیت “شعائر” که تقویت‌کننده حس ھویت‌جمعی و ھمبستگی و وحدت‌نظر و عمل و دوستی میان اھل ایمان است، چندان کاسته نخواھد گشت.

 

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *