چالش جمهوری‌خواهان در این روزگار غریب

«روزگار غریبی است نازنین»
فاشیسم ولائی
در میهن شب‌گرفته
روٌیای بازگشت
به «خدا، شاه، میهن» آفریده است
این تلخ واقعيّت را
در پستوی خانه نهان نتوان کرد.

۴۴ سال پیش ایران از استبداد شاهنشاهی که از شهروندان تمکین سیاسی بی‌چون و چرا می‌خواست به منجلاب فاشیستی ولایت فقیه سرنگون شد، منجلابی که بانیان آن نه تنها دخالت در حریم خصوصی زندگی را رسالت خود می‌دانند بلکه ظلم و فساد و توحّش آنان شکنجه‌گران ساواک را مدّعی رو سفید کرده است. در چنین شرایطی قابل‌فهم است که بخشی از نسل‌های بعد از انقلاب دلتنگ استبداد پیشین شده‌اند و از پدران و مادران خود انتقاد می‌کنند که چرا و چگونه یاری‌رسان فاشیست‌هائی چون خمینی، خامنه‌ای و رفسنجانی شدند.

پاسخ دادن به این سوٌال منطقی برای نسل‌های حامی انقلاب دشوار و دردناک است و تحلیل عینی فاجعه چالشی است که پژوهشگران علوم اجتماعی و مورّخین نسل‌های بعد از انقلاب با در نظر گرفتن شرایط ملّی و بین‌المللی و سنّت استبدادی میهن قادر به ریشه‌یابی آن خواهند بود. اکثريّت بزرگ طبقات تحصیل‌کرده کشور حامی بر اندازی استبداد سلطنتی بودند و اینکه جانشین استبداد شاهنشاهی فاشیسم ولائی خواهد شد برایشان غیرقابل تصوّر بود. وقتی جمیع مسافرین یک قطار هنگام فرود آمدن از پلّه‌های ایستگاه زمین می‌خورند باید علّت لغزش را در ساختار پلّه‌ها جستجو کرد و نه در بی‌احتیاطی مسافرین.

چالشی که امروز در برابر جمهوری‌خواهان دمکرات مقیم خارج کشور وجود دارد این است که سعی کنیم در فعّاليّت‌های خود یاری‌رسان مبارزین جمهوری‌خواه داخل کشور باشیم. غالب فعّالین سیاسی مقیم خارج بر این باورند که فاشیسم ولایی محکوم به مرگ است ولی قادر به پیش‌بینی زمان و چگونگی این مرگ نیستیم. آنچه در این رابطه با اطمینان می‌توان گفت این است که بعد از به بن‌بست رسیدن رژیم رقابت یا تقابل بین نیروها، گروه‌ها و شخصيّت‌های سیاسی برای کسب قدرت یا نفوذ در ساختار سیاسی ایران آینده جوّی پرتنش خواهد داشت. این نیروها معرّف بینش‌ها و تحلیل‌های متنوّع از مسائل داخلی و خارجی خواهند بود و چه‌بسا که اهداف و نيّت رقبا را زیر سوٌال ببرند و از همکاری و ائتلاف با يِکدیگر امتناع کنند.

در حال حاضر گروه‌ها و شخصيّت‌های سلطنت‌طلب تحت رهبری آقای رضا پهلوی بیش از دیگران توجّه بین‌المللی و رسانه‌ای را جلب می‌کنند ولی ابهام و تناقض‌گوئی در مواضع آنان و پرخاش‌گری و اتّهام‌زنی به رقبای سیاسی تعهّد آنان به دمکراسی و پذیرش کثرت بینش در حریم سیاست را زیر سوُال می‌برد. راهبرد فرضی این گروه بعد از مرگ فاشیسم ولائی تشکیل مجلس موٌسّسانی است که اکثريّت اعضای آن به بازگشت سلطنت موروثی پهلوی راُی خواهند داد.

تاریخ گواه است که رژیم‌های پادشاهی یا نتیجه جنگ‌های قبیله‌ای و فرقه‌ای بوده‌اند و یا از طریق کودتای نظامی به قدرت رسیده‌اند. به بیان دیگر، در تاریخ بشر «سلطنت انتخابی» وجود نداشته و هیچ پادشاهی مشروعيّتش را از راٌی شهروندان کسب نکرده است. در کشورهائی مثل سوئد و انگلستان حامیان دمکراسی تصمیم گرفتند که سلطنت را به عنوان نماد اتّحاد و هويّت ملّی حفظ کنند ولی در امور سیاسی و اداری کشور برای شاه نقشی قائل نباشند. قانون اساسی انقلاب مشروطه ایران می‌توانست تفسیر مشابهی داشته باشد ولی رضا شاه و محمّدرضا شاه استبداد سنّتی را به سلطنت نمادین ترجیح دادند و چون پیشینیان خود «فرمان ملوکانه» را جانشین قانون کردند.

«سلطنت انتخابی تضاد در دو واژه است. اگر فرض کنیم که مردم ایران، بعد از مرگ فاشیسم ولائی، به رای عام گذاشتن انتخاب شاه را می‌پذیرند سوٌال این است که کاندیدهای این انتخابات چگونه تعیین می‌شوند. آیا آقای رضا پهلوی تنها کاندید خواهد بود یا رقبائی هم خواهد داشت؟ اگر فقط آقای پهلوی از صلاحيّت و شایستگی شاه شدن برخوردار است استفاده از اصطلاح نو ظهور «سلطنت انتخابی» تبدیل به مزاح می‌شود. تجربیّات تاریخی باید به ما آموخته باشد که بازگشت سلطنت در ایران فقط از طریق جنگ داخلی امکان‌پذیر است و از آنجا که سلطنت‌طلبان از نیروی نظامی و حامیان جنگجو برخوردار نیستند، لذا شعار «سلطنت انتخابی» مثل انتظار ظهور امام زمان می‌تواند زمینه‌ساز استبداد دیگری گردد.

در فرهنگ سیاسی ایران به‌دلایل تاریخی و روانشناختی اعمال قدرت بین دولت و مردم یا تشکیلات حزبی و طرفدارانش رابطه‌ای عمودی و آمرانه و عادت یا اجبار تابعيّت مانع مشارکت و گفتگو بوده است. زنده یاد محمد مختاری در کتاب “تمرین مدارا” که شامل بیست مقاله از بازخوانی فرهنگ است می‌نویسد ادبیات کهن ما “تبلور باورها و ارزش‌ها، هنجارها و گرایش‌های فرهنگ دیرینه ما است… در تأیید و بزرگداشت و غنای این ادبیات بسیار سخن گفته‌ایم که البّته بجا نیز بوده است. امّا ضرورت‌های کنونی سر نوشت ملّی ما را ناگزیر می‌کند که به محدودیت‌های آن نیز به تبع محدودیت‌های کلّ فرهنگ‌مان چشمی بگشائیم.(تاریخ چاپ دوم کتاب مختاری ۱۳۷۷، یعنی یکسال پیش از قتل فجیح او به وسیله مأمورین ولایت فقیه است.)

مختاری با تحقیق در آثار کهن ادبیات ایران نتیجه می‌گیرد که غالب متفکّرین ما، چه عارف شیفته و چه دانشمند اخلاقی، چه ادیب پندآموز و چه شاعر تغّنی‌گر رابطه بین مردم و حاکمّیت را به رابطه شبان و رمه تشبیه می‌کنند. از دید مختاری، “نه فردوسی و بیهقی و ابن‌سینا و غزالی و سعدی و نظامی و صائب و… در تعادل‌جویی خردمندانه‌شان از این روش و ارزش و گرایش به طور بنیادی عدول کرده‌اند؛ نه سنایی و عطار و مولوی و عراقی و حافظ و … در فاصله‌گیری وارسته، و ترک دنیای عاشقانه و رندانه‌شان، از تأثیر آن مبرا یا بر کنار مانده‌اند.” در حال حاضر چنین می‌نماید که آقای رضا پهلوی تمایلی به شبان شدن ندارد ولی در جمع هواداران او رمه‌هائی هستند که به دنبال شبان می‌گردند.

در داخل کشور فاشیسم ولایی اجازه نمی‌‌دهد که کنشگران آزادی‌خواه حزب یا تشکیلات مدنی بنا کنند. فعّالین جمهوری‌خواه مقیم خارج کشور نیز امکان تشکیل حزب ندارند ولی از آزادی و امنيّت و امکانات مادّی لازم برخوردارند که یک نهاد فرهنگی و مدنی فراجناحی، فراحزبی و فراایدئولوژیک بنا کنند که مدیران آن با راٌی اعضای حق عضويّت‌پرداز انتخاب شده و هدف ترویج فرهنگ و گفتمان مشارکت و ضرورت ائتلاف جمهوری‌خواهان متعهد به دمکراسی، حقوق بشر، برابری جنسی، جدائی دین از حکومت و احترام به رقبای سیاسی است. در چهار دهه گذشته تغییرات نسلی، مبارزات فمینیستی، تحوّلات سیاسی، اجتماعی و روانشناختی در جامعه ایران همراه با فروپاشی مدینه‌های فاضله فرامرزی، امید دستیابی به دمکراسی بعد از مرگ فاشیسم ولائی را تقویت کرده است.

نگارنده بر این باورم که ائتلاف جهوری‌خواهان معتقد به دمکراسی با تعریف فوق توانائی بالقوّه برای کنترل یا نفوذ کارساز در رژیم ایران آینده را خواهد داشت. محل مبارزه برای دستیابی به چنین ائتلافی داخل کشور است ولی تا زمانی که تسلّط فاشیسم ولایی بر جامعه ادامه دارد فعّاليّت کارساز داخلی برای دستیابی به آن میسّر نيِست ولی نهاد مدنی پیشنهادی در خارج کشور می‌تواند مسائل و چالش‌هایی را که جنبش ائتلافی در پیش خواهد داشت به بحث و مناظره بگذارد و کوشش کند که برای شرکت پژوهشگران و فعّالین داخل کشور در این گفتمان از همه امکانات استفاده کند.

در فرهنگ سیاسی ایران نوعی ذهنيّت منفی و بی‌اعتمادی نسبت به کار تشکیلاتی وجود دارد ولی دنباله‌روی کور کورانه از یک رهبر یا ایدئولوژی کارنامه دیرینه و غم‌انگیزی دارد. در یک قرن اخیر ایران از جهت دستیابی به صنعت و تکنولوژی و رشد تحصیلی و علمی طبقه متوسّط پیشرفت‌های چشم‌گیری داشته ولی در حریم سیاست معیارهای قبیله‌ای حاکم بر رفتار، کردار و بینش غالب شهروندان و خصوصاً احزاب و گروه‌های تحت کنترل رهبران بلامنازع بوده است.

جنبش «زن-زندگی-آزادی» که به همت زنان و جوانان و به‌ویژه دختران جوان، بیش از چهار ماه حضور رزمنده خیابانی داشت، پایه‌های نظام ولایت فقیه را به لرزه در آورد. این جنبش طلایه‌دار یک رنسانس فرهنگی و اجتماعی در میهن ماست که شکل‌گیری یک فرهنگ نوین و دموکراتیک را نوید می‌دهد و این امید را پدید می‌آورد که جامعه ایران در حوزه سیاست نیز از معیار‌های قبیله‌ای عبور می‌کند و شهروند صاحب حق، سنگ بنای سیاست‌ورزی نوین خواهد بود.

آرمان‌گرایی، چه زمینی و چه آسمانی، بدین معنی که مسائل و تضادهای جامعه راه‌حل‌های سریع و مطمئن دارند در عمل به نوعی بریدگی از واقعيّت‌ها تبدیل می‌شوند و بی‌اعتمادی و ناامیدی را تشدید می‌کنند. آرمان‌گرائی در دنیای ادبيّات، هنر، تئوری و فلسفه می‌تواند مشوّق مدنيّت و حقوق بشر باشد ولی در حریم سیاست مخلّ واقع‌بینی و سدّ پیشرفت تدریجی است.

تاسیس بنیادی در خارج که در حوزه نظر و عمل برای ائتلاف نیرو‌های جمهوری‌خواه بسترسازی کند، تعاملات فکری و نظری میان داخل و خارج را پیگیری نماید و به دشواری‌های توسعه پایدار و دموکراتیک کشور بپردازد، کاری است همسو و در خدمت این رنسانس فرهنگی و اجتماعی. در این راستا از دو سال پیش شماری از باورمندان به این امر، دست به کار شدند تا چنین بنیادی را تاسیس نمایند. امید اولیه این بود که با پیوستن شمار کثیری از میهن‌دوستان و آزادی‌خواهان، منابع مالی کافی برای فعالیت رسانه‌ای و به‌ویژه تولید و پخش برنامه‌های تلویزیونی فراهم شود.

در مرحله تاسیس با بسیاری از کارشناسان با صلاحیت و صاحب‌نظر و با نمایندگان شمار قابل‌توجهی از احزاب و گروه‌های جمهوری‌خواه مشورت‌های مفصلی انجام گرفت. جمع قابل‌اعتنایی از باورمندان گرد هم آمدند و چندین جلسه مجمع عمومی باورمندان برگزار شد. حاصل همه تلاش‌ها تهیه و تصویب منشور بنیاد جمهوری ایران، راه‌اندازی شبکه اجتماعی بنیاد و برگزاری حدود سی جلسه مباحثات پایه‌ای در اتاق کلاب‌هاوس بنیاد بود که همچنان به‌طور منظم ادامه دارد.

بنیاد به بسیاری از اهداف خود، به‌ویژه در زمینه عضوگیری وسیع، دست نیافته است. اما اوج‌گیری جنبش در داخل و روند‌های مثبتی که در زمینه همکاری میان گروه‌های جمهوری‌خواه در خارج پدید آمده، همگی موید آن هستند که وجود بنیاد جمهوری ایران، به مثابه نهادی تسهیل‌گر همکاری و ائتلاف و ‌مرکزی برای اندیشه‌ورزی، می‌تواند بسیار مفید و ثمربخش باشد. پیوستن کوشندگان جمهوری‌خواه، صرف‌نظر از تعلق سازمانی و باورهای راهبردی، به بنیاد کمک خواهد کرد که فصل مشترک بزرگ همه جمهوری‌خواهان را نیرومندتر تبلیغ و ترویج کند و برای تحکیم زیرساخت‌های سیاست‌ورزی ملی و دموکراتیک بسترسازی نماید.


آدرس تماس با «بنیاد جمهوری ایران»:
bonyadjomhouri.suport@gmail.com

Print Friendly, PDF & Email

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *