آیا تغییر در ترکیب مجلس ممکن است؟

مردم و انتخابات پیش رو – گزارش میدانی، بخش اول:

تنور بحث درباره انتخابات مجلس در میان روشنفکران و فعالان سیاسی ایران تا حد محسوسی گرم شده است. در شهرهای بزرگ ولی هنوز مردم عادی به صورت آشکار و جدی درگیر این بحث نشده‌اند.

انتخابات

فعالیت‌های انتخاباتی در روستاها و شهرستان‌های کوچک بیش از شهرهای بزرگ به چشم می‌خورد. مشاهدات میدانی نگارنده حاکی از آن است که بحث درباره انتخابات بین مردم روستاها و شهرهای کوچک بیشتر از مردم شهرهای بزرگ ایران به جریان افتاده است.

در بررسی میدانی موضوع “مردم و انتخابات پیش رو” – که نتایج آن در دو بخش ارائه می‌شود − این پرسش‌ها هدایت‌گر بوده‌اند:

  • قشرهای مختلف جامعه ایران چه نوع نگاهی به مجلس شورای اسلامی دارند؟
  • نگاه افراد مختلف به جایگاه مجلس در ساختار کلی قدرت در ایران چگونه است و مجلس را در چه سطحی می‌بینند؟
  • آیا امکان دارد با این انتخابات ترکیب مجلس به ضرر “اصول‌گرایان” به هم بخورد؟
  • آیا به این مسئله دقت می‌شود که ترکیب مجلس، قسمتی از ترکیب ساختار کلی قدرت در ایران است؟ به عبارت دیگر با تغییر در ترکیب مجلس، امکان اخلال در حاکمیت اصولگرایان بر ساختار سیاسی ایران ممکن است؟
  • آیا مردم برای پیش بردن خواسته‌هایشان به اهرم انتخابات امید بسته‌اند؟
  • آیا تفاوتی در نگرش مردم عادی ایران به مسئله انتخابات، نسبت به گذشته به وجود آمده است؟

با این پرسش‌ها، به میان مردم رفته‌ و کوشش کرده‌ایم که پاسخ‌های شاخص را ثبت کنیم. گزارش در دو بخش منتشر می‌شود و پاسخ‌ها در قسمت دوم، مشخص‌تر هستند.

در روستاها و شهرهای کوچک

«آره دیگه. باز دم انتخابات است و سر و کله‌شان پیدا شده. خرشان که از پل می‌گذرد و رأی‌بگیری تمام می‌شود، می‌روند تهران تا رأی‌بگیری بعدی.»

صحبت‌های این کشاورز سالخورده از زبان بسیاری از مردم روستاها شنیده می‌شود. توجه به وضعیت روستاها در ایران در سایه شهرهای بزرگ، کم‌رنگ است. با این حال مجموع آرای روستائیان در انتخابات مختلف، به خصوص در انتخابات ریاست جمهوری که آرای عمومی روی چند فرد خاص متمرکز می‌شود، بسیار تعیین کننده است. مسئله‌ای که اصولگرایان و دولت محمود احمدی‌نژاد به خوبی آنرا فهمیده و بیشترین استفاده را از آن کردند.

اکنون نیز تبلیغات کاندیداهای احتمالی انتخابات مجلس به شیوه خاص در روستاها در جریان است. این اقدامات بسیار کلیشه‌ای و تکراری، اما در فرهنگ مردم روستاها بسیار مهم است.

علی یک جوان تحصیل‌کرده روستایی است. می‌گوید: «بخواهید حسابش را بکنید از پارسال اینها شروع کرده‌اند. مجالس ما خیلی مهم است. اینکه بقیه شرکت کنند در مجالس برای صاحب مجلس، عزت دارد.» منظور از مجالس، هر گونه مجالس شادی و عزا از قبیل مراسم عروسی، مراسم ختم، مراسم نذری و غیره است. گفته‌های یک روستایی میان‌سال که به گفته خودش از «خانواده‌های قوی» هم نیست تاثیر اهمیت به این مجالس از سوی کاندیداهای احتمالی مجلس را به خوبی بازتاب می‌دهد: «گور پدر آخوندها. ماها که کاری نداریم به کار آخوندها اما… آمده است عروسی پسر من، شامش را خورده و صد هزار تومان پول انداخته است. عزت گذاشته، ما را برده است بالا، نمی‌شود که نرویم رای بدهیم.»

پول انداختن، اصطلاحی است که در نواحی مرکز و شاید جاهای دیگر برای اهدای مبالغ مالی به عنوان هدیه جشن عروسی استفاده می‌شود. اهمیت شرکت در مجالس روستائیان در مورد مجالس عزاداری و مذهبی نیز صادق است. بزرگ یک خانواده روستایی می‌گوید: 0«بیست و هشت صفر ما نذری داریم. بلند می‌شوند با زن و بچه می‌آیند اینجا. خودش نیاید، می‌دهد پسرش، پسر عمویش، کسی به هر حال، زعفران می‌آورد که ما از نذری شما حاجت گرفتیم. چند سال است. پارسال ما شله زرد دادیم به مردم اینقدر زعفران توش بود که همه‌اش آب نشده بود. همه گفتند خدا بیامرزد پدر و مادرت را.»

و ادامه می‌دهد: «… مثلا فکر کردید ما دور از جان شما نفهم هستیم؟ نه! معلوم است برای رای است. این رژیم کاری برای مردم نمی‌کند. مثل ما دهاتی باشی به قول شما شهری‌ها که هیچ اصلا. دل‌خوشی مردم اینجا همین چیزهاست. آبرو برایشان مهم است. عزت و احترام برایشان مهم است. الکی که دست‌ات روی سینه‌ات باشد و سلامی بدهی به یک نفر، بداند الکی است باز روی حساب اینکه عقل مردم به چشم‌شان است، حرمت این سلام و علیک و احترام را نگه می‌دارد.»

یک واقعیت انکار ناپذیر که از دل صحبت با مردم روستاها هویدا می‌شود، عدم توجه به یکپارچگی ساختار قدرت در ایران است. به جرات می‌توان گفت به ندرت موردی یافت می‌شود که کسی آگاهانه و بدون محرک بیرونی به این مسئله فکر کند یا درباره آن صحبت کند. شاید در نگاه اول این مسئله با پائین بودن سطح آگاهی مردم روستاها مرتبط دانسته و توجیه شود اما نظیر چنین وضعیتی در صحبت با اکثریت مردم شهرها نیز وجود دارد.

در شهرها

کامران یک دانشجوی تهرانی است. خانواده او سه نسل است در تهران ساکن هستند. بنا به ادعای خودش اهل مطالعه کتاب و روزنامه هستند. او خودش را علاقه‌مند به موضوعات سیاسی نشان می‌دهد و  از لزوم شرکت در انتخابات مجلس صحبت می‌کند: «اینقدر وضعیت کشور خراب است که دیگر لازم نیست بحث کنیم سر این موضوع. کسی که فکر می‌کند تحریم انتخابات نتیجه مثبت دارد؛ با این آدم صحبت کردن فایده ندارد.» وقتی کامران وارد بیان مصداق‌ها می‌شود، مسائلی که بیان می‌کند صرفا یک واکنش است و اثری از کنش هدفمند و نگاه ساختاری در آن نیست: «رای ندهیم که امثال این آقای حسینیان بیاید به آقای صالحی بگوید زیر سیمان شما را خاک می‌کنیم؟ اگر رای ندهیم افرادی مثل رسایی و حسینیان در مجلس می‌مانند…»

از این دانشجو می‌پرسم که آیا اطلاع دارد آقای حسینیان چند دوره به عنوان نماینده مجلس انتخاب و معرفی شده است؟ او پاسخ می‌دهد که از این مسئله اطلاعی ندارد.

عده دیگر از نمایندگان سال‌های متمادی است که انحصار نمایندگی یک حوزه انتخابی را در دست دارند. تعدادی از لیدرهای سیاسی اصولگرایان فعلی، در زمان مجلس ششم نیز به عنوان نماینده انتخاب و معرفی شدند. عده‌ای از آنان خود توانستند از شهرهای کوچک به مجلس راه یابند و عده‌ای نیز با «امدادهای غیبی» وارد مجلس شدند. امداد غیبی اصطلاحی است که یکی از فعالان سیاسی از آن استفاده می‌کند: «خدا خودش بخیر بگذارند این انتخابات را. فکر می‌کنم دعواهای خیلی جدی در بگیرد و تا مدت‌ها بعد از این انتخابات جر و بحث داشته باشیم. در فضای سیاسی جر و بحث عادی است ولی در بین گروه‌های مختلف این جر و بحث سریع تبدیل می‌شود به دشمنی و تا سال‌ها بعد ادامه پیدا می‌کند.»

این فعال سیاسی در توضیح پیش‌بینی خود می‌گوید: «در واقعیت امر، کسی نمی‌تواند طرف مقابلش را قانع بکند… من الان به شما می‌گویم که راه درست تحریم انتخابات است. بعد دلیل می‌آورم. چند نفر از همین افراد تندرو با امداد غیبی شورای نگهبان وارد مجلس شدند؟ نسل جوان نمی‌داند، نسل قبلی هم آنقدر برایش آن دوران مقدس شده است و آرزوی تکرار آن را دارد که به این مسائل دقت نمی‌کند. صندوق، صندوق رای باطل کردند تا جای افراد عوض بشود. نفر سی و هفتم بشود نفر سی‌ام. این در تهران بود که جلوی چشم خبرنگارها بود و حساسیت‌ها را شما خبر دارید در پایتخت ایران بیشتر از سایر نقاط است. در شهرهای کوچک، در روستاها، مواردی بود که نصف آرا را باطل کردند تا فردی که مورد نظر شورای نگهبان است رای بیشتری بیاورد.»

او ادامه می‌دهد: «کارنامه مجالس قبلی موجود است. می‌شود جلسه گذاشت و آنرا نقد و بررسی کرد. این مجلس بوده، این نمایندگان، این مصوبات، اینقدر تایید شده و اینقدر رد شده. کار پیچیده‌ای نیست. واقعیت‌ها را بیاییم رد نکنیم. اصلاح‌طلبان مجلس را می‌گیرند و کاری نمی‌کنند. کارکردش این است که دست آنها نیست. حالا چکار کنیم؟ اینکه دست آنها نیست را بگوییم پیروزی کما اینکه خودمان هم نتوانیم از آن استفاده کنیم یا بگوییم که نه، فایده ندارد. از آن طرف کسانی مثل بذرپاش و کوچک‌اف و بقیه روی اعصاب فعالان سیاسی و مردم هستند. مردم این‌ها را نگاه می‌کنند و می‌بینند کل کار این آقایان شده است فحاشی و گردن کلفتی. هر کسی ببیند، دلش می‌خواهد اینها نباشند. فرقی ندارد دانشجو باشد یا یک کارمند دولت. اکثر مردم در هشت سال دوره‌ احمدی‌نژاد فهمیدند این کشور چقدر وضعیت خرابی پیدا کرده؛ از این لحاظ که این نظام برایش مهم نیست وضعیت مردم چه بشود. برنامه‌های خودش برایش مهم است. شما هر طرف این حرف‌ را بگیرید می‌توانید پشت آن بیایستید… بنابراین شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید طرف تحریمی یا طرفی که به انتخابات امیدوار است بتواند فکر مخالف را قانع کند.»

تحریم یا مشارکت

یک فعال سیاسی دیگر که به اصطلاح «دو رژیمه» است، یعنی در هر دو حکومت پهلوی و جمهوری اسلامی به زندان محکوم شده و دوران زندان را سپری کرده است، با استدلال و بیان دیگری صحبت‌های بالا را تکرار می‌کند. او معتقد است «بین طرفداران تحریم انتخابات و طرفداران انتخابات در اپوزیسیون ایران اختلاف وجود دارد. این اختلاف تا جایی پیش رفته که جمهوری اسلامی برای این گروه‌ها اولویت دوم را دارد و دشمن اصلی را گروه مخالف خود می‌بیند. اگر بخواهم برای شما مثال بزنم، وضعیت شیعه و سنی است. می‌بینید با مسیحیت و یهودیت کاری ندارند − که البته من تایید می‌کنم و نباید هم کار داشته باشند − ولی خودشان در حال جنگ هستند. برای شیعه دشمن اصلی اهل سنت است و برای اهل سنت دشمن اصلی شیعه است.»

صحبت‌های این فعال سیاسی بسیار طولانی است و در جایی به علت وجود این دشمنی می‌پردازد: « ایراد کار را می‌توانم برایتان توضیح بدهم. ایراد این است که ما طرح مشخص نداریم. این ما، را شما می‌توانید اپوزیسیون ایران در نظر بگیرید، یا نیروهای پوزیسیون و غیره. این ما تعمیم پیدا می‌کند به مردم. مردم نگاه می‌کنند به فعالان سیاسی، به رسانه‌ها و می‌بینند که برنامه مشخصی وجود ندارد که طبق آن ادعا کنیم که همه جمع شوند و به انتخابات به عنوان ابزار نگاه کنند. در یک برنامه جامع شما ممکن است به کرات از یک ابزار استفاده بکنید یا آنرا کنار بگذارید. چون این ابزار برای شما مهم نیست و کاری که قرار است بشود برای شما مهم است.»

رابطه مردم با غریبه‌ها

یک کارمند دولت که با فراغ بال در حال مطالعه روزنامه‌ای است که از بودجه همان اداره دولتی خریداری شده است و هر چند دقیقه یکبار با سوال کارمند دون‌پایه ردیف جلویی خود، سرش را از توی روزنامه بالا می‌آورد، در طی مسیر حرکت به سمت آبدارخانه اداره با من همصحبت می‌شود.

چند نفر از نمایندگان فعلی مجلس را می‌شناسید؟

− بیشترشان را.

− بیشترشان، یعنی دقیقا چند نفر؟

− اگر به اسم منظورتان است، شصت یا هفتاد نفر.

از این کارمند دولت می‌خواهم این اسامی را نام ببرد و او شروع به گفتن اسامی می‌کند اما نمی‌تواند بیش از سی نام را به زبان بیاورد. او می‌گوید: «الان حضور ذهن ندارم اما اگر اسم آنها را بشنوم یا عکس آنها را ببینم، به یاد می‌آورم.»

بیشتر مردم روستاها و شهرهای کوچک نام استاندار، فرمانداران، نمایندگان مجلس، دادستان، قضات، فرماندهان نیروی انتظامی و دیگر مقامات حکومتی محل زندگی خود را می‌شناسند. اما در میان مردم عادی تهران، پیدا کردن کسی که نام تمامی نمایندگان مجلس شهر خود را بداند، اگرچه ناممکن نیست اما بسیار نادر است. سوالی که در این میان به ذهن خطور می‌کند آن است که چطور مردم از نمایندگانی که اکثر آنها را نمی‌شناسند، می‌توانند توقع داشته باشند که در جهت منافع عمومی مردم جامعه اقدام کنند؟

تحریک بر مبنای واکنش

بیش از نیمی از جامعه آماری کوچک و تصادفی‌ای که در شهر تهران درباره انتخابات مجلس با آنها گفتگو شد، هنوز حرف چندانی برای گفتن در این زمینه ندارند و به این بدان معناست که هنوز تنور انتخابات در بین مردم عادی روشن نشده است و فعلا موضع‌گیری خاصی در جامعه تزریق نشده و دست بالا را پیدا نکرده است. این دسته بعد از آن‌که مورد پرسش قرار می‌گیرند شروع به بیان نظراتی می‌کنند اما آشکارا مشخص است که در حال بداهه گویی هستند و قبلا به موضوع فکر نکرده‌اند.

در قسمت دیگر، بخش اعظم افرادی که مشخص است پیگیر اخبار مربوط به انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند، به این موضوع فکر کرده یا درباره آن گفتگو کرده‌اند، معتقدند که باید در انتخابات شرکت کرد. میل به ایجاد تغییر، متن گفته‌های آنان را تشکیل می‌دهد. منظور از تغییر در اینجا، چیزی شبیه به خانه‌تکانی است. دلیل عمده دیگر، حول و حوش لزوم حذف تندروها از مجلس می‌چرخد.

به جز دو نفر، مابقی افراد توجه خاصی به رابطه مجلس آینده و شورای نگهبان نداشتند و تصوری مشخصی ندارند که مجلس آینده به شرط قرار گرفتن در دست حامیان حسن روحانی قرار است چه اقداماتی، برای چه کسانی انجام بدهد. عبارت کلی «تصویب قوانین خوب»، «روال عوض شود»، «حالا هر کی باشد جز این دیوانه‌ها»، «بودن اینها آبروریزی است» و غیره، مدام در گفته‌های طرفداران شرکت در انتخابات تکرار می‌شود.

گرفتن نظر فعالان سیاسی درباره انتخابات مجلس دشواری‌های خاص خودش را دارد. این نظرات در بیشتر موارد با مسائل و موضوعات دیگر در هم تنیده شده و معمولا به سمت مصداق‌ها و نقد سلبی اندیشه‌های مخالف کشیده می‌شوند. دو موردی که در زیر به آنها اشاره می‌شود از نمونه‌هایی هستند که بیشتر به موضوع اصلی این گزارش نزدیک هستند:

یک فعال سیاسی اصلاح‌طلب و طرفدار دولت می‌گوید: «به نظرم دوستان رادیکال، لجبازی نکنند. حداقل در این دوره این بحث را بگذارند کنار. وضعیت آقای خامنه‌ای را که می‌دانید در چه حالی است. انتخابات مجلس خبرگان همزمان با انتخابات مجلس است. هر کاری از دستمان بر بیاید باید انجام بدهیم. چون این مجلس خبرگان قرار است رهبر بعدی را تعیین کند و این اتفاق احتمالا در چهار سال آینده می‌افتد. هر چقدر بتوانیم باید آدم‌های معقول بفرستیم داخل مجلس و مجلس خبرگان. اینکه دولت و مجلس دست اصولگرایان نباشد به نفع مردم است. می‌توانند فشار بیاورند به مجلس خبرگان که راحت یکی مثل مصباح یزدی را رهبر نکنند.»

یک فعال سیاسی مخالف کلیت نظام جمهوری اسلامی از فقدان امکان گفتگو در بین نیروهای سیاسی می‌گوید: «دیالوگ‌های مربوط به انتخابات، تخریبی هستند. نوشته‌های نزدیک به انتخابات بیشتر شامل نقد خود اشخاص هستند تا نظرات آنها. هر کسی فکر می‌کند راه خودش درست است.»

او ادامه می‌دهد:«دوستان اصلا‌ح‌طلب بپذیرند که ما حرف‌هایی داریم. این سوالات برای خودشان هم مهم است. از این زاویه نگاه کنند که بالاخره یک دوره دیگر یا دو دوره دیگری یک فردی مثل احمدی‌نژاد می‌آید. یکی مثل جنتی در شورای نگهبان هست که هر زمانی رهبر یا سپاه تصمیم بگیرند که فضا را بندند، بقیه را رد صلاحیت می‌کنند… حالا به فرض مجلس را هم گرفتید؛ بعدش چه؟ صدا و سیما را می‌خواهید چکار کنید؟ قوه قضائیه را که در ایران اثرگذارترین قسمت قوای سه‌گانه است، چه برنامه‌ای برایش وجود دارد؟ »

این فعال سیاسی از نهادهای نظامی، امنیتی، بنگاه‌های اقتصادی و به خصوص مجلس خبرگان و شورای نگهبان به عنوان قسمت‌های مهمی از ساختار حکومت یاد می‌کند که در اختیار صاحبان قدرت در ایران هستند و معتقد است: «کشوری که ۲۰ میلیارد دلار سالانه اقتصاد قاچاق دارد و سیاست خارجی‌اش بیرون دولت تعیین می‌شود و دولت و مجلس نظارتی روی نهادهای زیر نظر رهبر ندارند، طبیعی است که با راه‌کار انتخابات کار چندانی نمی‌شود برای اصلاح آن انجام داد.»

ادامه دارد

حمید رضایی

رادیوزمانه