داعش از دو دیدگاه
بخش یک ” از دید غرب”
جامعه بشریت و دست آوردها ی فرهنگ والای غرب با ارزش هایش که جهانشمول شده توسط یک مشت مردم ددمنش بی رحم که از هیچ جنایتی روی گردان نیستند در معرض خطر است. ارزش های والایی چون حق شرکت مردم در تعیین سرنوشت خود ، جدایی قدرت حکومتی از مذهب وایئولوژی ،که دموکراسی و سکولاریزش می خوانند (1)،حقوق بشر، آزادی بیان واندیشه ، شادمانی ویاری به انسان های دیگر ، تلاش برای پیشبرد خلاقیت و مسئولیت های انسانی ووو. تمام این ارزش ها مورد هجوم موجودات خطرناکی قرار گرفته که باورهای عقب مانده وعصر حجریشان هر جنایتی را درحق دگر اندیشان مجاز می دارد.
کسانی که سپاسگزار تلاش های غرب در حق جهان سوم نیستد . آنان شکر گذار مردم غرب نیستند که از جا ن ومال خود مایه می گذارند تا این مردم را از دست حاکمان فاسد و مستبدشان نجات دهند . ملیاردها دلار ثروت مملکتشان را هزینه می کنند، و هزاران جوان برومند خود را به کشتن می دهند ،تا این مردم را از شر ستم های بیکران امثال صدام و قذافی واسد برهانند .
در این تلاش انسانیشان فداکاری ها می کنند و می کوشند با کمک به آزادی خواهان، ملایان متحجر در ایران، کیم جونک اون درکره شمالی ، حزب الله وحمس در لبنان و فلسطین، و بشیر عمر در سودان را سرنگون کنند .. با تمام توان می کوشند حکومت ستمگر و عقب مانده ایران به سلاح اتمی دست نیابد ، و جهان را در معرض خطر بزرگی از سوی این حکومت دینی و خونخوار قرار ندهد.برای رسیدن به این اهداف انسانی از ثروت مردمشان چه کمک هابه اپوزیسیون این حکومت ها نمی کنند . البته به آن دسته از اپوزیسیونی که ارزش این یاری ها را می فهمد، وآگاه است که خیر مملکتش در پیروی از سیاست های غرب برای بشریت است ،و میداند که نمک کسی را که خورد نمکدانش را نمی شکند.
اما آن چه بیشتر مردم غرب و دلبستگان به غرب را سر در گم کرده است ،این است که چرا این جماعت از جهان غرب خشمگین هستند..چرادر تمام خاورمیانه وجهان اسلام موج ضد غرب گسترده است . چرا حتی جماعتی از اینان کمر به نابودی غرب بسته و امنیت آنان را به خطر انداخته اند .چرا جماعتی در فاصله چند ماه عروس جهان پاریس را به خاک و خون کشیده اند .
هنرمندانی را ترور می کنند که با صداقت هرچه بیشتر، با کاریکاتورهاو رمان ها و تحقیقاتشان ،می کوشند چهره انسان خشن و بی اخلاقی را نشان دهند که از چهارده سده پیش، که ادعای پیامبریش ارا اعلام کرد، پیروانش همیشه به دنبال جنگ و خون ریزی بوده اند . بر خلاف مسیحیت که از عشق و محبت می گوید ، دین او کینه و نفرت و دگر اندیش کشی را ترویج می کند . پیروان او به خود بمب می بندند تا مردم بی گناهی را که به بشریت خدمت ها کرده اند به کام مرگ بفرستند. از جمله مردم کشورهای با فرهنگی ، که در سرنگونی دیکتاتور خونخواری چون قذافی نقش بارزی داشتند ،و درسوریه و عراق و شمال آفریقا به صلح خدمت ها کرده و می کنند، تا جایی که پاره ای از روشنفکران و فعالان سیاسی ما ایرانیان نیز ، حمله به لیبی را”دخالت بشردوستانه” خواندند، و هنوز نیز بر همان باورند .
انگیزه جنایت کاران
توجیهات غرب را در مورد انگیزه این ترورها ،و نفرت بسیار آنان از نظر غرب متمدن برای عموم شناخته شده است از جمله.این که :
الف : دشمنی با تجدد :این نظریه تقریبا مورد قبول عموم غربیان است.نظریه ای که سالها به زبان های مختلف ، توسط خیل وسیعی از متفکران غربی و پیروان جهان سومیشان بیان شده است. از نام آوران این نظریه در آمریکا هانینگتون ، برنارد لوئیس ،فوکویاما ، فواد عجمی را می توان نام برد . این نظریه که به آن مدرنیزاسیون می کویند چند سده است که مورد پسند بسیار وزارت امور خارجه همه کشورهای غربی یوده وهست . بر طبق این نظریه عقب ماندگی جهان سوم به دلیل خصوصیات فرهنگی خود شان است .مشکل این جوامع در عقب ماندگی فرهنگی ، سنت گرا بودن و غیر عقلانی بودنشان است . بهمین سبب ارزشهایی را که سبب رشد غرب شد نمی پذیرند. ارزش هایی چون فردیت، تکثر گرایی، آزادی اندیشه و بیان، استقلال فرد در برابر حکومت ، باور به حکومت قانون ، حق مشارکت شهروندان در تعیین سرنوشت خود، مفهوم رو به رشد جدایی حکومت از دین ، که بعد ها شامل هر گونه ایدئولوژی شد . ضمن آن که همه این ارزش ها از تعلیمات مسیحیت بر آمده نه دین دیگری . بدین سان غرب عامل عقب ماندگی آنان نبوده ونیست که هیچ ، بلکه استعمار با تمام عیوبش باعث آشنایی این جوامع با ارزش های والای غرب هم شده است . حتی مارکس با همه ایراداتشان بر نظام سرمایه داری غرب ، بر آن بود که استعمار انگلستان سبب رشد هند شد.
این نظریه مخالف نظریه ” وابستگی ” است ، که مبارزان این کشورها ی در حال توسعه مطرح می کنند ،ودر دوران جنگ سرد، شورو ی در در گیریش با نظام سرمایه داری اروپا وامریکا ، آن را تبلیغ میکرد. پیروان این نظریه بر آنند که کشورهای غربی عامل اصلی عقب ماندگی کشورهای توسعه نیافته هستند ، غربیان خواستار رشد کشورهای جهان سوم نیستند ، چون می خواهند آنان را وابسته به خودشان داشته باشند. این نظر در ایران چندین سده است که مورد استقبال عموم است، کوتای 28 مرداد ،توطئه های روس و انگلستان در چند سده گذشته ، همه از همین زاویه توجیه می شود. به قول معروف “همه چیز زیرسر انگلیسی ها است ”
ب : این نظریه عام در مورد کشورهای مسلمان وجه خاص گرفته، و اسلام عامل حاکم فرهنگی شده است . این نظردر مورد اسلام ریشه در جنگ های صلیبی و در گیری جهانی دو دین اسللم و مسیحیت نیز دارد . درگیری اجتناب ناپذیری که بیش از هزار سال سابقه دارد. زیرا تنها این دو دین هستند که مدعینند که پیامشان برای همه بشریت در درازنای تاریخ است. از این روی افرادی چون برنارد لوئیس ،که می توان او رااز معلم های اصلی “نو محافظ کاران” دانست ، بر آن هستند که عقب ماندگی جوامع اسلامی زائیده اسلام است، نه استعمار غرب. لذا حمله به خاورمیانه خیری است لازم ومفید وگریز ناپذیر، از سوی تمدن مسیحی غرب برای کشورهای اسلامی .
همین نظرات اسلام ستیزانه در دوران مشروطه در نظرات امثال آخوندزاده، صادق هدایت، تقی زاده ودشتی بازتاب یافت ،و پس از انقلاب حامیان ومروجین بسیاری ، چون آرامش دوستدار یافت. با این تفاوت که بسیاری از اسلام ستیزان پس از انقلاب بر خلاف اسلام ستیزان نسل آول خشمشان به “ایران ستیزی” نیز گسترش یافته است .
آن چه گفته آمد نظر غالب در میان غربیان است ، اما مردم کشورهای غربی نیز مثل همه جواع دنیا یک دست نیستند ،وافکار آنان یک طیف است تا یک شکل .در این طیف یک اکثریت میانه هست و دو قطب چپ وراست .چپ هایی که به درجات مختلف تکثر گرایی را باور دارند . باورهای دیگران را نه تنها تحمل می کنند بلکه برای آنها احترام قائلند . و راست هایی که دم از پاکی هویت خود میزنند، و نابودی دگر اندیشان را می خواهند . کسانی که از آقای ترامپ یا آقای بن کارسن حمایت می کنند و بدنه بسیاری از احزاب راست را تشکیل می دهند . اینان قتل عام فلسطینیان را حق آنها می دانند ،و آز آقای بوش و جنایاتش حمایت می کنند.
هر دوطیف چپ وراست می کوشند بدنه اصلی جامعه را به سوی خود بکشند ، و در شرایط مساعد تاریخی هم برای مدتی حاکم می شوند ،اماهر دو محدوده دارند. نه راست می تواند جامعه را تا مرزی ببرد که حقوق اقلیت را کاملا لغو کند ،و هولوکاست دیگری را تکرار کند و یا ستمی را که در حق ژاپنی ها ی آمریکایی در جنگ جهانی دوم در آمریکا بکار برد تکرار کند . نه چپ می تواند مسلمان را برابر مسیحی کند ،و در آینده قابل تصوری یک مسلمان را به رهبریت بپذیرد ، ویا به آن کرامت انسانی را که باور دارد بدهد.
اما این نگرش غربیان با همه تفاسیر و ریشه یابی هایش پاسخگوی چند سوال نیست ، و متفکران مترقی غرب هم آگاهانه یا نا آکاهانه تا آن مرز پیش نمی روند.
• چرا این همه نفرت از غرب، و مهمتر چرا این نفرت در میان تحصیلکردگان غرب و بزرگ شدگان در این کشورها بیشتر است . نفرتی که هیچ گاه مردم بومی منطقه نداشتند ، و وحشیانه ترین اعمال داعش به دست اینان انجام می شود. وچرا البغدادی و هم چنین سران القاعده بسیار آشنا با تمدن غرب و بهره ور از آن ،و یا همه عاملان انفجار یازدهم سپتامبر با تحصیلات بالای دانشگاهی ،بیشتر از بومیان این کشورها ار غرب متنفرند .
• این که گفته می شود این دسته از تروریست های آشنا با غرب یا ساکن آن چون در جامعه غرب جذب نشده و حاشیه نشین شده اند خشمگین هستند و انتقام می گیرند پاسخ قانع کننده ای نیست .اگر چنین است چرا مسلمانان بی پول بیکار ی که کار گل می کنند ،و حقارت وفشار را روزانه لمس می کنند ، دست به این جنایات نمی زنند. عاملان انفجار یازدهم سپتامبرر همه مرفه وبا تحصیلات عالی بودند. تروریست اخیر منطقه غرب آمریکا .کارمند دولت بود با حقوق مکفی ، و پذیرش در حد بازرس شدن ،و دعوت به جشن کریسممس .چند ماه پیش از آن هم همکاران آمریکائیش برای فرزندش جشن تولد گرفته بودند. اگر این ها جذب در یک جامعه ، و آن هم جامعه کم تعصبی مثل آمریکا، نیست پس جذب چیست، و حاشیه نشین بودن چه معنی دارد.او از متوسط مردم آمریکا بیشتر جذب در جامعه شده بود .چرا او دست به چنین جنایتی زد در حالی هزاران هزار مسلمان ،که آرزوی زندگی او را دارند، به آمریکایی ها تعرضی نمی کنند .
• از همه چشم گیرتر آن که بیشتر اینان حتی مسلمانان متعصب و قشری نیستند. دختر در پاریس تا ماه پیش از جنایت دیسکو می رفت و دوست پسر داشت، چند تا از عاملان یازدهم سپتامبربه بار رفته ومشروب می خوردند.
• در این بخش وقایع و چرائیش از دیدگاه غرب بررسی شد . در بخش بعدی همین وقایع را از دیذگاه امثال داعش یررسی می کنیم ، و نشان داده می شود چگونه هر طبیبی از روی مزاج خودش قضاوت می کند.
* * *
بخش دو ” از دید داعش “
کشتار یک جانی تند روی مسلمان فریاد آمریکا را به فلک رساند، و صدها روان پزشک به معالجه بازماندگان آنان رفتند ،آیاچند صد هزار کشته شدگان عراق خانواده وعزیز ندارند . لذا تمام این فریاد های غربیان نشان خود محوری آنان است ، و حقشان صد ها برابر بیشتر از این ها است . کسانی ما را وحشی می خوانند ،که خود صدها بار وحشی ترند .
بخش پیشین وقایع اخیر ترورها در غرب از دیدگاه غربیان گفته آمد . در این بخش همان اتفاقات از منظر نیروهای اسلامی در ستیز با غرب ،ازجمله داعش و القاعده شرح داده می شود. همگان دانند که هراتفاقی از منظرهای متفاوت دگرگونه دیده می شود ، تا جایی که سیاه یکی سپید دیگری می شود،وهریک برداشت خودرا درست میداند .
چند سال پیش گزارشی را می خواندم از یک سرباز آمریکایی که چند سالی در افغانستان خدمت کرده بود. پس از اتمام ماموریتش خبر نگار شد برآن شد باردیگر به افغانستان برود و ماجرای یازدهم سپتامبر رااز دید افغان ها بررسی کند. می نویسد در چندین روستا و حواشی شهرها نظر مردم رادر مورد این فاجعه و خون خواهی آمریکا جویا شدم. با شگفتگی دیدم بیشتر آنان فاجعه یازدهم سپتامبر را نشنیده بودند . ناباورانه می پرسیدم که چگونه ممکن است ماجرایی را که همه جهانیان می شناسند 82 درصد این افراد آن نمی شناسند. باور کردنی نبود که اکثر این مردم با امری نا آشناباشند که انگیزه حمله آمریکا به کشورشان شد ه بود . یورش سهمگینی که حکومت طالبان را سرنگون کرد ، و هزاران هزار افغان را کشت ، و بخش وسیعی از کشورشان رابا خاک یکسان کرد. بی دلیل نبود که بیشترشان آمریکائیان را مردم وحشی ومتجاوزی می دیدند ، که بی دلیل ،و برای منافع خود، مثل مغو لها به این کشور حمله کرده بودند.
بنابر این بر آن شدم که نخست برایشان ماجرای یازدهم سپتامبررا تعریف کنم ، وبعد نظر مخاطبان را در مورد مشروعیت حمله به کشورشان جویا شوم . برای آنان گفتم که جمعی تروریست مسلمان ، با حمله ای تروریستی ، بیش از دوهزار مردم بی گناه را کشتند . و آمریکا به خون خواهی آنان ناگزیر به چنان حمله خونباری به کشورشان شد. معلوم است که هربار که برای جمعی می گفتم انتظار داشتم آنان عمق این جنایت وترور را حس کرده ،ومتوجه مشروعیت حمله آمریکا بشوند . اما با کمال تعجب می دیدم آنان با بی تفاوتی منتظر بقیه داستان می شدند ،و می پرسیدند خوب تروریست ها بعدش چه کردند که آمریکا به تلافی به افغانستان چنین سهمگین حمله کرد. با تعجب دوباره و چند باره می پرسیدم مگر فاجعه سهمگین تری هم از آن هست . باور نمی کردم آنان متوجه درجه سبعیت و جنایت نمی شوند . بعدها که بیشتر اندیشیدم متوجه شدم ،برای مردمی که سالها است در اثر بمباران ها و حملات بی امان آمریکا، و پیش از آن شوروی ، هزاران هزارنفرشان کشته شده اند ،کشتن دوهزارنفر رقمی نیست که درچشم آنان فاجعه بزرگی باشد . به عبارتی آن چه آمریکا ئیان را تا مرز جنون کشاند ، وفریاد انتقام همگان را بر آورد ،برای این مردم یک کشتار در میان کشتارهای دیگر چند دهه گذشته بود . در حالی که هیچ آمریکایی شک نداشت که هرکس این جنایت را می شنود به آمریکا حق می دهد که با تمام نیرو به افغانستان یورش برده ، و انتقام خون این همه قربانیان بی گناه خودرابگیرد. در نظر بسیاری از اینان ، چند قهرمان پیرو بزرگمرد تاریخ ،اسامه بن لادن ،با شهادت خود ضربه کوبنده ای به این ستمگران واردکرده اند.
از دیدغربی ها طالبان چنان موجودات وحشی و عقب مانده و متعصبی هستند که هرکس آنان راببیند از آنان متنفر می شود. بدقیافه هایی که از سر تعصب به باورهای دینیشان ،حتی آلت جنسی حیوانات را می پوشانند ، چه رسد به ستم بی حدی که بر همه کس روا می دارند .ولی از نظر بسیاری از افغان ها ،اینان مردی مومنی هستند که برای پاسداری از مملکت و دینشان می جنگند. طالبان در زمان حکومتشان با قدرت تمام تقریبا ریشه کشت و توزیع مواد مخدر را ، که جامعه را به ویرانی کشیده بود، بر کندند ، امنیت را پس از دودهه به کشور آوردند . احکام شریعت اسلام را پیاده کردند، احکامی که بیشتر مردم با آن همدلی دارند. در مقابل ، آمریکا مبارزین افغان را وسیله ای کرد برای مقابله با دشمنش شوروی ،و بعد هم مملکت آنان را ویرانه رها کرد ورفت.
با این مقدمه اعمال داعش از دیدگاه خودشان بیان می شود
1- خشونت
از دید یک غربی ،و همه کسانی که اسیر وسایل ارتباط جمعی غرب هستند، لحظه ای تردید نیست که هر انسانی میداند ، امثال داعش و تند روهای اسلامی ،وحشی ترین مردم روی زمین هستند ، و تمام همتشان نابودی تمدن والای غرب است. اینان در مقابل دوربین گردن میزنند، خلبان سوری را در قفس آهنی می گذارند و زنده زنده می سوزانند . مردم بی گناه کوچه و بازار را در فرانسه و انگلستان و آمریکا می کشند. اینان درندگانی هستند که اهمیتی نمی دهند چه برسر خانواده این بی گناهان می آید.
حال همین مطالب را از دیدگاه آن وحشی ها نگاه کنیم . مگر کسی که روی ساختمانی بمب می اندازد جنایتی فجیع تر از گردن زدن نمی کند. این یک نفر را می کشد، و آن دهها تن را تکه تکه وسر از بدن جا می کند. آن خلبان سوری زمانی که بمب می انداخت هربار حد اقل چندین زن و بچه را جزقاله نمی کرد.این همه هیاهو برای سوزاندن آن جنایت کار دردرون قفس برای چیست ؟
آگر در پاریس حدود صد نفر قربانی شدند ،همین دولت با دروغ توطئه حمله غیر قانونی و غیر ضروری به لیبی را رهبری کرد، و نزدیک به سی هزار مردم کوچه وبازار آن جا راکشت .
کشتار یک جانی تند روی مسلمان فریاد آمریکا را به فلک رساند، و صدها روان پزشک به معالجه بازماندگان آنان رفتند ،آیا چند صد هزار کشته شدگان عراق خانواده وعزیز ندارند . لذا تمام این فریاد های غربیان نشان خود محوری آنان است ، و حقشان صد ها برابر بیشتر از این ها است . کسانی ما را وحشی می خوانند ،که خود صدها بار وحشی ترند .چند ضربه کوچک خورده اند ،و رسما پاره ای از مهمترین رهبران سیاسیشان ، با صدای بلند ودر مقابل تمام بلندگوهای جهان می گویند، ما باید برویم به انتقام خانواده های اینان را بکشیم .حتی پزشک نامی ای از میان آنان به صراحت می گوید، چه غم که ده هزار کودک این شهرها کشته شوند . مگر همین شعارها را اسرائیل در مورد مردم غزه بارها به عمل نیاورد ، و دولت های غرب یک پارچه کشتار آن را موجه ندانستند .
بدین سان امثال داعش نه تنها خود راوحشی نمی دانند، بلکه خود رااز غربیان هم انسان تر می بینند ،و هیچ عملشان را غیر موجه نمی شناسند. لذا تمام تبلیعات غرب مردم خودش را قانع می کند، و کسانی راکه از دید آنان به جهان می نگرند ،و الا در میان مردم منطقه ،حتی مخالفان داعش و القاعده هم خریدار چندانی ندارد. . بی دلیل نیست که هرروز بر خیل طرفداران آنها افزوده می شود . آن هم نه تنها در خاورمیانه ،که در ماوراء النهر و آسیای دور و شمال آفریقا .حتی در بسیاری از این کشورها تندروهای سابق ،مثل طالبان و القاعده و وحمس هم ،میدان را به داعش می بازند.
2- دنیای پاکان در جهان ناپاک
شاید ذهنیت موسس داعش بهترین بیانگر اندیشه حاکم بر این جمع باشد . او در دامن القاعده رشد یافت و مرید زرقاوی بود. اینان هرچه در پیرامونش می دیدند چنگ بود و خون ریزی رفتن . متوجه شدند تمام مبارزه آنان با کمونیست ، در عمل نه در دفاع از اسلام ،بلکه آلت دست آمریکا شدن ،در رقابتش با شوروی ،بود . کمک های سخاوتمندانه عربستان ،و حمایت نظامی واطلاعاتی پاکستان ، اگر نه تمامی به فرموده غرب ،که بیشتر به اشارت آن بوده است. حتی طالبان مخلوق آنها بود. خلاصه خود را فریب خوردگانی یافتند که آلت دست منافع دیگران شده بودند، و جان بازی آنها همه بر عبث بوده. کم کم هم دیدند ،با گذر زمان هر روز بیشتر سران آرمان گرای مجاهدین تبدیل به مزدوران جنگی ای شده ،که جنگ جویان خود رابه خدمت هر کس که بیشتر می خرید می بردند . اینان همه دولت های پیرامونشان را فاسدانی یافتند که آنان را وسیله منافع خود کرده اند. لذا هرروز خشن تر و بیرحم تر شدند.
اگر در افغانستان هنوز آرمانی بود و پول فراوان اسامه بن لادن آرمان گرا ،که همه هستی خود رابر سر باورهایش گذاشته بود، واز این همه کشتار و خشونت تنها نجات اسلام از دست جهان مادی گرا را طلب می کرد ،حمله به عراق همه چیز رابه نهایت سیاهی رساند. صدام فاسد رفت و شیعه رافضی ،از نظر دینی آنان مطرود بود ، بر سر کار آمد. حمله به عراق چنان خونبار بود که خاطره مغول ها را زنده کرد. حقارتی که هرگز در این ابعاد در جهان اسلام ،از سوی غرب پیش نیامده بود . ومهمترآنان در چنگال شیر نر خونخواره ای اسیر شده بودند که در برابر ش امکان هیچ مقاومتی نبود . دولت های مسلمان منطقه نیز ،هر یک بنابر منافع خود، به این تسلط غیر قابل مقاومت غرب یاری میرساندند .لذا زرقاوی چنان خونخواری شد که بدنه اصلی القاعده و موسسان آن هیچ گاه تا به این مرز پیش نمی رفتند . او دشمن را نمی کشت، و سفارت ها رامنفجر نمی کرد ،بلکه زنان و مردان عادی را هدف می گرفت . بی رحمی اوچنان افسار گسیخته و سرشا از نفرت بود که مورد اعتراض پاره ای از سران القاعده قرار گرفت ، و طالبان از او فاصله گرفت.
البغدادی مرید اوو از جنس او بود. چون بیشتر زائیده شرایط کنونی خاورمیانه بود، نه شرایط مجاهدین آرمانگرایی که رسالت خود را نجات اسلام از دست کمونیست های کافر، یا خروج نیروهای کافر وفاسد غرب از سرزمین مقدس حجاز می دانستند.لذا القاعده عراق به رهبری زرقاوی، به شیعه کشی و یا هر گروه کشی دست زدند . آنان به دنبال کشتار جنگ جویان مهاجم ،ویا مثل القاعده مقابله با آمریکا واسرائیل نبودند بلکه افرادمستاصلی بودند که نفرتشان رابر سر هرکس که می توانستند فرو می ریختند.
البغدادی در اسارت آمریکائیان تحولی بزرگ کرد . او به این نتیجه رسید که اینان نیز مثل حکومت های منطقه بی اخلاق وفاسدند. اینان هم شکنجه می کنند، دوروهستند، برای پیشبرد مقاصدشان دروغ می گویند،رشوه می دهند، ستیز شیعه وسنی را دامن میزنند و در مواردی ایجاد می کنند. بدین سان جهان پیرامون هر چه هست آلوده است وهیچ کجا نشانی از انسانیت نیست .گرگانی که هریک به دنبال پاره پاره کردن دیگری است.
تنها راه نجات از این جهان سراسر سیاه و آلوده ،ایجاد یک جامعه پاک دینان است .جایی که اسلام راستین با دستورات الاهیش بهشتی در این جهنم سراسر عفن و کثافت ایجاد کند، تا مومنان راستین از سراسر جهان با خانواده خود به آنجا سفر کنند، و در این فضای پاک و الهی که “خلافت” می خواندش زیست کنند. اما تمام جهان فاسد و منحرف پیرامون در فکر نابودی آنان است ، لذا باید با چنگ ودندان از آن پاسداری کرد . بدین سان هر کشتار از مردم بیرون از این حلقه مجاز است .برده کردن آنان ، تکه تکه کردنشان ،استفاده مادی و گرفتن کمک نظامی ، فریب هر کس وهرکشوراز این ناپاکان برای بقا سرزمین پاکان مجاز است.
این تجربه را یهودیان پس از جنگ جهانی دوم داشتند . تجربه هولناک هولوکاست ، همکاری عموم کشورهای اروپایی در این زمینه با نازی ها ،وحتی همکاری واتیکان در این کشتارها. لذا یه دنبال ایجاد سرزمین پاکان بر آمدند.
سرزمینی متعلق به قومی که یهوه برگزیده خود وبرتر از همه مردم جهان کرده بود . برترهایی که همه به نوعی از آنان متنفرند، و در قتل عام آنان شریک. بدین سان قتل عام های دیریاسین و صبره وشتیلا و تل زعتر، وکشتار بیرحمانه بومیان برای فراری دادنشان از خانه و کاشانه اشان. فریب و استفاده از هر دولتی در جهت منافع خود. ترور یست هایشان قهرمانان ملی آنان شدند. واین همه به دست کسانی که سابقه درخشانی در مبارزات حقوق بشری داشتند . کیبوتص ها شکل گرفت همان بهشت موعود ومحل زیست ایده آلیست های سوسیالیست مومن به برتری اخلاقی و وجودی خود نسبت به همه مردم جهان .
از این روی داعشیان کشتارهایشان را نه تنها نشان سبعیت وبیرحمی ای ،که در غرب گفته می شود نمیدانند ، بلکه آن را وسیله ای برای ایجاد و حفظ جهان پاکاشان می دانند. لذادر مناطقی که قلمرو خلافتشان هست نه تجاوزی می کنند، نه مال کسی را میدزدند ، نه به شهر وندی زور می گویند . خلافی اگر از یکی از آنان در این موارد سرزند، او را با نهایت خشونت ، و باسرعت هرچه بیشتر، بر طیق قوانین اسلامی مورد قبول خودشان ،تنبیه می کنند .تا جایی که آگر یک داعشی پول جنسی را که از مغازه داری برداشته نداده باشد به صلیبش می کشند
آنان حتی چون برادران و خواهران زندگی مومنانه و اخلاقی ای می کنند. وتمام تلاششان آن است که این جامعه نمونه را ،برای ورود منجی بزرگ ، که درتمام ادیان ابراهیمی ،به دنبال تعلیمات زرتشت ،نویدش داده شده مهیا سازند .اینان خود را پیش قراولان جهانی می دانند که قرار است در آن ظلمی و جوری نباشد و حکومت واقعی الهی در آن برقرار شود . برای توجیه تضاد این همه خشونت وجنایت و آن ادعای پک دینی نیز به آیه ای ازقران مراجعه می دهند”محمد رسول الله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم” آیه 29 سوره فتح (محمد رسول خدا وهمراهانش دربرابر دشمنانشان بسیار سخت و شدید و در میان خود بسیار مهربان هستند)
3- مقابله با فریب وسانسورخبرگزاری های غرب
داعشیان مثل عموم مردم منطقه از دولت های خود در رساندن نظراتشان انتظاری ندارند .اصلا آزادی بیان در این منطقه یک حق و توقع نیست .اما این انتظار را از غرب دارند. خطر سانسور وفریب در غرب صدها بلکه هزاران بار بدتر از این اخطر در منطقه اشان است. زیرا در این جاکسی به وسایل ارتباط جمعی این کشورها اعتمادی ندارد . مردم منطقه یاد گرفته اند که نه از متن خبر، بلکه از میان خطوط بفهمند چه می گذرد . دنیای هم که توجهی به این وسایل ارتباط جمعی دولتی ندارد ، به ویژه که بردی محدود ومحلی دارند . اما گزاره های جمعی غرب نه تنها تا حد زیادی مورد اعتماد هستند، بلکه با چنان وسعت و دامنه ای که دارند می توانند یک خبر کوچک ومحلی منطقه ای را تبدیل به خبری جهانی کنند. و چون این منبع اصلی اطلاع رسانی در جهان هستند پس در حقیقت اذهان مردم جهان را به سویی که می خواهند سوق می دهند. کشتار حدود صد وبیست نفر در پاریس را چنان جهانی میکنند ، که چند گروه مترقی و با تجربه سیاسی ما ایرانیان خارج از کشور هم علیه این جنایت اعلامیه میدهند ،و در ایران هم جمعی به همدردی با بازماندگان این قربانیان جلوی سفارت می روند. اما کشتاربسیار بزرگتری که توسط همین گروه روز پیش از آن در لبنان اتفاق افتاد نه در جهان انعکاس پیدا نکرد ،بلکه نیروهای سیاسی و فعالان اجتماعی منطقه هم اظهار همدردی نکردند.
داعش شاهد است که غرب با سیاستی جدید ،رسما به سانسور و تحریفی دست زد که شیوه آشنای حکومت های منطقه اش بود. در جنگ عراق مقامات دولتی آمریکا رسما گفتند ما اجازه نمی دهیم خبرنگاران آزادنه هرجا می خواهند بروند ،وهر گزارشی رابدهند. ما دیگر نمی گذاریم بلای ویتنام بر سرمان بیاید. زیرا اگر مردم کشورمان بدانند ما چه فاجعه ای به بار می آوریم ،به حکم انسانیت واخلاقشان ،بر علیه ما بر می خیزند . حتی اعلام کردند کشتار مردم عراق را ثبت هم نمی کنیم ،مبادا خبر نگاران فضول ،با استفاده از قانون ، آن ها رابه دست آورده و افشا می کنند .همین سیاست در مورد لیبی نیز اجراشد.
اینترنت این انحصار را شکسته، اما دامنه کار آن قابل مقایسه با خبرگزاری های حاکم نیست . لذا داعش برای رساندن صدایش ترفند نوینی یافت. خشونتی تکان دهنده در برابر دوربین . زدن گردن با شمشیر، اعدام دسته جمعی و فیلم برداری از تیر خلاص زدن آن ، سوزاندن خلبان در قفسی آهنین . و همه این ها به شکلی که در فیلم های سینمایی مشتری ها را به خود جذب میکند.و چون فیلم هایی اینان واقعی هستند، بیشتر از فیلم های ساختگی با همین اعمال جاذبه دارند. بدین سان خبرگزاری های بزرگ جهان را مجبور می کنند که تبلیغاتشان را پخش کند و نامشان را عالم گیر کنند .ترفندی که بوکو حرام هم به کار می برد، تا یک گروه جنگجوی نیجریه ،که هیچ موقعیت استراتژیک جهانی ندارد ،در جهان شناخته شود.
در همین راستا مجسمه های موزه معروف عراق ،و یا بقایای شهر باستانی خورساباد، که سه هزار سال پیش پایتخت دولت آشور بود، راخراب می کند ،و از این تخریب فیلم برداری می کند . زیرا دیده بود طالبان با تخریب مجسمه های هزار و پانصد ساله بودا در بامیان ،توجه جهانیان را به خود جلب کردند.توجه شود ،آن چه که در غرب یک فاجعه است ،نزد اینان یک عمل مقدس دینی است . پیروی از رسول الله در تخریب بت ها ،درون کعبه ، پس از فتح مکه . حضرت محمد و حضرت ابراهیم بت ها راشکستند، و قهرمانان تاریخی شدند. اینان نیز در برابر دیدگان جهانیان به تخریب بت ها دست می زنند ، و این خود بهترین نشان از تبعیت اینان از پیامبران است.
4-عقلانیت
داعشیان چنان ترسیم می شوند که گویی یک مشت دیوانه بی فکر هستند، که بی آن که بدانند چه می کنند ،مثل یک مجموعه جن زده و نیمه خواب ،هر چه به آنها بگویند ،مثل رباط انجام می دهند . بهمین سبب بعضی صحبت از داروهای روان گردان می کنند ،واین که اینان تحت تاثیر آن دارو ها منگ و گیج عمل می کنند .اما همان گونه که در بالا آمد دیدیم آنان بسیار حساب شده و از روی عقل حرکت می کنند.
آنان بر آنند که آشنایی با اسلام واقعی چشمان آنان را به فساد حاکم بر جهان باز کرده ،واز فریبی که مردم اسیر آن هستند خود را رهانیده اند. لذا حال یک پارچه شور و شعفند . بسیار دقیق نقشه نظامی می کشند . از همه کشورها با زیرکی کامل برای منافع خود بهره می گیرند. شرایط حاکم بر منطقه و جهان را می شناسند .بهمین سبب نه تنها در منطقه حکومت خود را بر قرار کرده اند، بلکه در عمده کشورهای اسلامی طرفدار پیدا کرده اند، و هر روز هم بر دامنه نفوذشان افزوده می شود. اینان با فراست متوجه شده اند که حتی القاعده وحمس و سلفی ها هم سخن مطلوب روز مسلمانان خشمگین را نمی زنند .بنابراین همه جا این فکر تازه قدرت آنان را به خطر انداخته است.
می گویند 60 کشور جهان علیه ما بسیج شده اند ،اما ما به نیروی عقل و تدبیر بر جای ایستاده ، و هر حمله آنان را پاسخی در خور می دهیم . دشمنان ما با نیروی تکنولوژی و پول خود می جنگند، و ما به نیروی ایمان ، وتاریخ نشان داده که ایمان پیروز است . حضرت محمد با یک مشت عرب بیان گرد ،که حتی در جنگ ها مرکب سواری کافی نداشتند، و بسیارشان شمشیرهم نداشتند ، امپراطوری بزگ ونیرومند ایران را شکست دادند ،و بخش عظیمی از قلمرو امپراطوری رم را فتح کردند.لذا ما از ائتلاف همه کشورها هم هراسی نداریم ،به ویژه که اینان در گفتارشان صادق نیستند، و همه بر علیه هم نقشه می کشند
نفرت وسیع از غرب در بزرگ شدگان در غرب
در طول دویست سال گذشته ، با وجود تمام ستم هایی که غرب در حق مردم جهان سوم کرد، بخش وسیع و رو به افزایشی از مردم این مناطق با همه وجود خواستار ارزش های غربیان شدند. با آن که غرب را استعمار گری میدانستند که امپرطوری اسلامی مقتدر عثمانی را از بین برد ومسلمانان را خوار کرد و دولتمردانش را به فساد و نوکری کشاند ، اما برای مردم خودش خوب بود. حکومت هایشان بر خلاف حکومت های کشور منطقه فاسد ودزد و نوکر صفت ووطن فروش نبودند. مردمشان در میان خود مردمی اخلاقی بودند. از خیل تحصیل کرده های متجدد که بگذریم، حتی در میان مسمانان این کشورها ،بسیاری چون مهندس بازرگان بودند که می گفتند مسلمان واقعی غربی ها هستند ،نه این جوامع مسلمان فاسد. غرب استعمار گر جهانی رویایی و قانون مدار و اخلاقی بود ،که همه از دینداران دو آتشه با عرفی ها آرزو داشتند چنان شوند . . شناخت اینان از غرب از طریق فرآورده های علمی وادبی آن بود ، ومیدانیم که هیشه زیبایی های فرهنگ غالب است که سفر می کنند . اطلاع مردم از غرب از طریق روشنفکران بود روابط اینان نیز با فرهیختگان جوامع غربی بود. اطلاعات از غزب نیز از طریق وسایل ارتباط جمعی در تسلط غرب به دست می آمد ،که مثل هر فرهنگی زیبایی خود را به نمایش می گذاشت.
اما با گسترش روابط در جهان ،جه از طریق مهاجرت ،چه از طریق اینترنت این معادله بر هم خورد . در سالهای اخیر مسافران به غرب تنها کسانی نبودند که برای کسب دانش و مبادله فرهنگی بدانجا میرفتند ، بلکه ملیون ها مردم جهان سومی برای کار ،و بسیاری برای گریز از ستم حکومت های خود ،راهی غرب شدند . این بار تماس ها محدود به فضاهای دانشگاهی و علمی نبود و رابطه با غرب از حیطه فرهیختگان این جوامع بیرون رفت ، و رابطه با مردم کوچه وبازار غرب بر قرار شد. مسافران به غرب تاکسی راندند ،کار گل کردند ، کاسب کار شدند ، کارمند سطح پائین دولتی و کمپانی ها، وشاهد مردمی شدندکه خیل عظیمشان دلبسته اماثل آقای ترامپ و خانم مسارا پیلین هستند. کوتاه کلام
شناخت از غرب محدود به شناخت فرهیختگان آن نبودنف که مردم عادی با همه ایرادت و کم فرهنگیشان را نیز شامل می شد.
نفاق
بدی سان دیگر غرب که مردم خاور میانه برای خود در ذهن ساخته بودند و این تصور برای هر کدام که باغرب نزدیک تر شده بودند بیشتر مخدوش شد. دیدند که در این دیار هم نفاق و دروغ به مردم روبه افزایش است اگر در دوران جنگ ویتنام بسیاری بی گناهان کشته می شدند و نظامیان و دولت مردان برای پیروزی خود دست بهر جنایتی میزدند خبرنگاران شریف و جانبازی هم بودند که مردم را در جریان می گذاشتند و در اثر افشاگری های آنان بخش وسیعی از مردم آمریکا به حکم انسانیت و وجدان بر علیه جنگ تطاهرات می کردندو همین مبارزات هم بالاخره سبب شد که ماشین جنگ از کار بیفتد و چهره جنایت کاران در ابعاد وسیعی بر ملا شود اما از زمان جنگ عراق مقامات جلوی افشاگری ها را گرفتند .به اسم حمایت از جان خبرنگاران جلوی فعالیت های آنها را گرفتند و گفتند ما هرجا که صلاح بدانیم شمارا می فرستیم و وزبر دفاع آمریکا آقای رامسفیلد اعلام کرد ما نمی گذاریم ماجرای ویتنام و افشگری ها تکرار شود در تییجه دهها برابر ویتنام کشتند و صد ها برابر فاجعه بارتر مردم بی گناه را قتل عام کردند ولی نگذاشتند مردم مطلع شوند که اگر شده بودندبسیاریشان در برابر این کشتاری که کم از حمله مغول ننادشت بر پا می خواستند.همین ماجرا در فرانسه تکرار شد اگر در مبارزات استقلال طلبانه مردم الجزایر فرانسویانی جنایت هاکردند اما روشنفکران و وجدان های بیدار آن کشور نیز با تمام نیرو به مقابله آن رفتند اما همین فرانسه پرچمدار حمله به لیبی شد که در اثر آن سی هزارشهروند لیبی کشته شدند و تمام ساختار سیاسی و اقتصادی آن ویران شد اما با همان ترفند عراق مردم فرانسه را خواب کردند.
جوانان مسلمان ساکن غرب که اطلاعاتشان محدود به رسانه های غربی نیست از این همه نفاق هرروز خشمگین تر می شوند . وقتی می بینند مردم غزه را با چنان بیرحمی و سبعیتی قتل عام می کنند تا جایی که مدارس و بیمارستان هارا هم بمباران می کنند و حتی بر سر کودکان و سالمندان وزنانی که به ساختمان های شناخته شده سازن ملل پناه برده بودند بمب می ریزند و دول غربی یک پارچه از این جنایات حمایت می کنند وحتی مانع صدور یک قطع نامه تشریفاتی در محکومیت جنایات فلسطین می شوندغرب دیگر جامعه متمدن و قابل احترامی نیست.
اینان ار دولت های کشورهایی که خود یا پدر ومادرشان از دست آنان گریخته و به غرب پناه آورده بودندانتظاری نداردند تمام آن ها را فاسد و ستمگر می دانند ولی از غرب انتظار ندارند که چنین شقوط کرده باشد که حتی حال هم که جمعی حمله به عرق و لیبی و غیره را محکوم می کنند سخن از فاجعه ای که بر سر مردم آمده و انسانیتی که در مسلخ سیاست قربانی شد وارزشهایی که غرب بان می بالید زیر پا گذاشته شد نمی کنند بلکه آن را سیاست شکست خورده می دانند و حداکثر اعتراض که چرا دولتهای غربی مردمشان را به بهانه های دروغ به میدان جنگ فرستادند.
خبرنامه گویا