چرخش تاریخی در پذیرش استراتژی جنبش زنان
بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران: چرخش تاریخی در پذیرش استراتژی جنبش زنان
دو دهه گذشته تلاش های تئوریک – نظری جنبش زنان در ایران در اساس در جهت نقد درک غالب تاریخی در سیاست های حاکمیت و اپوزیسیون در ادغام و استفاده ابزاری از جنبش های زنان بوده است.
“بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران” (۲۰ بمهن ۱۳۹۷) درباره نقش جامعه مدنی و تشکل های مدنی در مبارزات دمکراتیک، یک چرخش تاریخی در نفی درک غالب سنتی نقش جنبش زنان بعنوان نیروی کمک جهت تغییرات کلان سیاسی در میان احزاب سیاسی ایرانی بویژه نیروهای چپ بوده و در راستای منافع جنبش زنان و مشروعیت استقلال و استراتژی های جنبش زنان ایران است.
تز- برنهاد اصلی “بیانیه اتحاد”مبنی بر اینکه نهادهای مدنی و جنبش های اجتماعی بعنوان مولفه های اصلی روند دمکراتیزه کردن جامعه هستد، یک چرخش تاریخی در نفی درک سنتی احزاب سیاسی در استفاده ابزاری از جنبش زنان در طول یک قرن گذشته است.
استراتژی های جبش زنان بر پایه ایجاد نهادهای مدنی زنان و طرح خواسته های معین- جزیی بعنوان پایه ای برای مطالبات بزرگ زنان و تغییرات درفرهنگ عمومی جامعه، حاکمیت سیاسی و اپوزیسیون و ایجاد پایه های مادی و فرهنگی لازم جهت تغییرات کلان سیاسی در یک روند طولانی، در راستای اهداف و مبارزات دموکراتیک تمام اقشار مردم ایران است.
این نوشته با نقد درک سنتی غالب در احزاب سیاسی بویژه نظر تاریخی چپ سنتی و بررسی استراتژی های جنبش زنان به نقد تفکر استفاده ابزاری از جنبش زنان و همسویی درک جدید “اتحاد جمهوری خواهان ایران ” با منافع و استراتژی های جنبش زنان ایران، می پردازد.
درک غالب تاریخی استفاده ابزاری از جنبش زنان
نظر غالب بازدارنده در سیاست عمومی در ایران میان چپ سنتی ، چپ افراطی و نیروهای ملی، قرار دادن جنبش های زنان بعنوان نیروهای کمکی جهت اهداف سیاسی کلان بویژه هدف تغیبرات در حاکمیت سیاسی بوده است.
این درک همزمان با شروع مبارزات دموکراتیک مردم ایران بطور نظری بوسیله احزاب چپ سنتی فرمول بندی شده است.نمونه روشن و تئوریزه شده آن را می توان در نظرات وبرنامه های رسمی حزب توده ایران مشاهده کرد که تمام دیگر گرایشات چپ مانند چپ های افراطی بعد از بهمن ۵۷ آن را دنبال کرده اند.
حزب توده ایران به روشنی، رسمی و در یک دوره تاریخی، نظرات خود در رابطه با جنبش زنان را در چارچوب مبانی تئورهای لنینی انقلاب با صراحت بیان کرده است :
“تجربه بیش از یک سده پیکار پر شور زنان میهن ما نشان داده است که حضور توانمند جنبش زنان در صفوف جنبش خلق، نیاز انکار ناپذیر مبارزه خلق بر ضد رژیم استبدادی حاکم است ” (اطلاعیه کمیته مرکزی –۱۵ اسفند ۱۳۸۵).
“درنبرد سرنوشت ساز پیش روی، جنبش زنان نقش مهم و وظایف خطیری بردوش دارد. بخشی از سطح آمادگی مبارزاتی توده ها علیه دیکتاتوری ولایت فقیه، وابستگی تام و تمام به توانایی و تاثیر جنبش زنان دارد. باید این توانایی ها را تقویت کرده و برای رویارویی تعیین کننده آماده شد” (نامه مردم –۱۵ تیر ۱۳۸۸).
“حزب ما در دههٔ گذشته همواره بر این اصل مهم تأکید کرده است که، بدونِ سازمان دادنِ جنبش مردمی و گردانهای اجتماعیِ آن، بدونِ برنامهٔ سیاسیِ واحد و مشترک برای طردِ رژیم ولایت فقیه، و بدونِ فشار اجتماعی که ادامهٔ حکومت به شکل کنونی را برای حکومت کنندگان دشوار کند، نمیتوان به تغییرهای اساسی، پایدار، و دموکراتیک در میهنمان امیدوار بود” (نشستِ کمیتهٔ مرکزی حزب تودهٔ ایران (۱۳ آبان-۱۳۸۸).
در این استراتژی زنان با حضور توانمند بعنوان “نیروی تعیین کننده” جنش مردمی نمی توانند در عمل توان خود را برای یک استراتژی متفاوت قرار دهند. استراتژی حزب بدون نیروی اساسی خود – زنان- نمی تواند عملی شود و زنان باید تمام توان خود را در خدمت عملی شدن این استراتژی قرار دهند. مبارزات توده ها علیه دیکتاتوری ولایت فقیه و “وابستگی تام و تمام به توانایی و تاثیر جنبش زنان” در عمل دیگر توان و انرژی برای جنبش زنان جهت مطالبات ویژه زنان و ایجاد نهادهای مدنی، باقی نمی گذارد
نظر حزب توده بر پایه درک لنینی تئوری انقلاب است و اینکه جنبش زنان تمام توانش را صرف همکاری با احزاب سیاسی جهت تغییر قدرت سیاسی کند و تشکیل فرهنگ و نهادهای مدنی بر اساس مطالبات ویژه زنان را بخش اصلی استراتژی و توان خود قرار ندهد و انجام آنها را به بعد از استقرار حکومت مردمی محول سازد، حاصل آن استفاده ابزاری از جنبش زنان برای تغییر قدرت سیاسی است.
تلاش های نظری در نقد درک استفاده ابزاری از جنبش زنان
از شروع مبارزات زنان همواره خواسته های زنان تابع اهداف سیاسی کلان تغییرات حاکمیت های سیاسی بوده است : “واقعیت اما این بود که بعد از پیروزی انقلاب مشروطه، زنان در نتایج انقلاب سهیم نشدند و، همان طور که میرزا طاهر به محترم اسکندری پاسخ داده بود، زنان نه تنها حق شدند..”( مریم حسینخواه – بهمن ۱۳۹۶).ها تصویب نشد، بلکه همچنان در زیر چادر نگه داشته
در طول 3 دهه گذشته بخش اصلی تلاش های نظری در جنبش زنان برای استقلال از طریق نقد نظر تاریخی ادغام جنبش زنان در اهداف سیاسی کلان حاکمیت و اپوزیسیون بوده است. نظریه پردازان جنبش زنان مانند منصوره شجاعی، آزاده دواچی، نوشین احمدی خراسانی، نیره توحیدی تلاش های نظری وسیعی در این باره عرصه کرده اند. بطورنمونه نیره توحیدی درباره نقش جنبش های مدنی مانند جنبش زنان می نویسد:
“این جنبش ها برعلیه خشونت وسلطه جویی اند و نه دولت محوربلکه جامعه محورند یعنی به دنبال براندازی این رژیم یا آن رژیم و یا گرفتن قدرت دولتی نیستند بلکه درپی فرهنگ سازی و تغییر در قوانین تبعیض آمیز و سامانه های تبعیض گرا، سلطه جو وخشونت زا هستند… آنها بیشتر درصدد فرهنگ سازی، تغییر و اصلاح قوانین، سیاست گذاری های جدید، زدودن سنت های ستم گرانه و تبعیض گر، و علیه خشونت و سلطه جوییاند. این جنبش ها نه دولت محور بلکه جامعه محورند. یعنی نه به دنبال براندازی این رژیم یا آن رژیم و گرفتن قدرت دولتی، بلکه درصددتغییر و تحول در سیاست ها، قوانین و سامانه های تبعیض گرا، سلطه جو و خشونت زا در تمامی نهادها و لایه های اجتماعیاند….(نیره توحیدی – ۲۰۱۰).
نقد نظرات استفاده ابزاری از جنبش های زنان تنها محدود به ایران نبوده بلکه بخش مهمی از کشورهای خاورمیانه را نیز شامل می شود. در کشورهای ترکیه و مصر ما شاهد نقد های مشابه جنبش زنانه هستیم:
” روشن است که جنبش زنان در خاورمیانه قابلیت نمایندگی روندهای دموکراتیزه جامعه بوده اند…یکی از عوامل بازدارنده فعالیت های کار جمعی زنان موضوع ایدئولوژی و سیاست کلان – حقیقی بوده است”(ناجی العلی – دانشگاه کمبریج).
گروگان گیری خواسته های جنبش زنان ایران
نظر غالب در سیاست در ایران تلاش در جهت خواسته های معین زنان را به تغییرات در قدرت – حاکمیت سیاسی وابسته می سازد و اولویت خواسته های جنبش زنان را به آینده حاکمیت اپوزیسیون محول می کند.
در دو دهه گذشته با استقلال جنبش زنان در ایران در اولویت و طرح خواسته های معین خود، شیوه های جدیدی در اپوزیسیون بویژه راست و چپ افراطی خارج از کشور دیده می شود، به این شکل که با طرح خواسته های زنان مانند گذشته مخالفت نکرده بلکه آنرا نیز تشویق می کنند اما با یک زیرکی بزدلانه . آنها طرح خواسته های زنان مانند آزادی پوشش را بعنوان خواست تغییرات سیاسی کلان از جمله سرنگونی حاکمیت مورد استفاده ابزاری قرار می دهند و خواهان درگیری زنان با حاکمیت هستند، زمانی که خود در امنیت کشورهای غربی هستند.
خواست آزادی پوشش و عدم حجاب اجباری با وجود تفاوت نظرات در اولویت بندی آن درجنبش زنان در ایران در مجموع یک خواست جنبش زنان و یک خواست جامعه مدنی است.
تعداد محدود زنان بازمانده نسل انقلاب بهمن سازمان های چپ های افراطی و راست افراطی ایرانی که منافع مادی اش با راست افراطی کشورهای غربی گره خورده اند، نیروی اصلی تبدیل موضوع حجاب به خواست سیاسی سرنگونی هستند. آنچه مبارزه مدنی را ضعیف می کند و در خدمت زمینه سازی سیاست های تجاوزگرایانه غربی است.
بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران : یک چرخش تاریخی
قبل از بررسی تز جدید تاریخی ”بیانیه اتحاد” دو نتیجه گیری آن را می باید در نظر گرفت. ۱- اینکه رابطهی فعالیت های مدنی و جنبش های مدنی و صنفی با حوزهی فعالیت سیاسی می باید روشن شود، ۲- با تلاش برای سیاسی کردن این فعالیتهای مدنی های مقابله شود.
این دو نتیجه گیری سال ها است که بوسیله نظریه پردازان جنبش زنان مطرح شده است اما اولین بار است که یک سازمان سیاسی دموکراسی خواه این دو نتیجه گیری بسیار مهم را مورد پذیرش قرار داده است .
تلاش برای سیاسی کردن فعالیت های مدنی جنبش زنان بوسیله اپوزیسیون و بهانه فراهم ساختن برای حاکمیت در امنیتی و خطرناک بودن و سرکوب فعالیت های زنان، بارها مورد نقد جنبش زنان بوده است.بطورنمونه:
” در سال های گذشته یکی از چالش های عمده ای که فعالیت های جمعی زنان با آن مواجه بوده، نسبت آنها با حاکمیت است در این تقابل فعالین زنان بیشتر در موضع واکنشی قرار داده شده اند و بازتاب عملکرد حاکمیت در ارتباط با فعالیت های جمعی زنان نشان می دهد که رویکرد غالب عموما قرار دادن فعالین زنان در جایگاه اپوزوسیون(جدا از آنکه آنان خود را چگونه تعریف می کنند) یا رقیب و به تبع آن تحدید و فشار بر آنان بوده است “(دلارم علی -۱٣۹۲ ).
همچنین ارعاب فعالین جنبش زنان بوسیله جریانات افراطی در مبارزات مدنی، مورد توجه بوده است:
“هرگونه مبارزه بی خشونت و حرکت اصلاح گرایانه در داخل کشور را مذموم و حقیر جلوه دهند و گاه پیش آمده که سعی نموده اند جنبش های اجتماعی اصلاح گرا و غیرخشونت آمیز را نیز با انبوه برچسب ها و انگ های غیرواقعی ــ از جمله «مماشات با حاکمیت» ــ از مشروعیت بیاندازند…(نوشین احمدی خراسانی- شهریور ۱۳۹۰).
“این مطالبات ویژه زنان جدا از ماهیت حکومت ها نیاز حیاتی به ایجاد نهادهای مدنی زنان دارند. تنها نهادهای مدنی زنان تضمین کننده منافع زنان هستند و واگذاری این وظیفه نهادهای مدنی زنان به حاکمیت ها و یا احزاب سیاسی اشتباه محض است…
“گره زدن موجودیت و سرنوشت جنبش زنان با جنبش سیاسی سراسری و آسیب پذیری فعالین جنبش زنان …زمانی که جنبش زنان بدون نیروی اجتماعی مستقل،خود را بخشی از اپوزیسیون قلمداد کند وعملا به حاکمیت اجازه دهد که برخوردی با جنبش زنان داشته باشد که با جنبش سراسری دارد”(پیمان نعمتی- خردارد ۱۳۹۲).
تز تاریخی بیانیه اتحاد: انقلاب مرد، زنده باد جامعه مدنی
تز اساسی بیانیه اتحاد بطور منطقی نفی نظریه چپ سنتی تئوری انقلاب و استفاده ابزاری از جنبش های اجتماعی مانند جنبش زنان را بهمراه دارد:
جنبش های اجتماعی و نهادهای مدنی بعنوان مولفه های اصلی دمکراتیزه کردن جامعه
این تز استراتژیک نمی تواند روندی دیگر مخالف خود را مانند انقلاب را همزمان بعنوان روند دموکراتیزه کردن جامعه مورد پذیرش قرار دهد. مشارکت مردم از طریق نهاد های مدنی برای مطالبات خود با اولویت هدف سیاسی تغییر حاکمیت از طریق انقلاب یا اصلاح طلبانه، بطور اساسی دو روند بطور اساسی متضاد هستند.
این تز بطور منطقی نمی تواند شامل روندی شود که اولویت مطالبات نهادهای مدنی، زنان، نهادهای صنفی کارگران، معلمان، و دیگر نیروهای اجتماعی را جهت تغییر حاکمیت سیاسی به آینده محول کند. خواست انقلاب نمیتواند اساس استراتژی نهادهای مدنی مانندجنبش زنان باشد.
می توان شرایط کوتاه مدت استثنایی سیاسی را در نظر گرفت که بطور اجبار موضوع تغییرات قدرت سیاسی و پاسخ به آن به اولویت تمام اقشار جامعه تبدیل می شود. امکان وجود چنین شرایط استثنایی –کوتاه مدت می باید در استراتژی تا حد ممکن مورد پیش بینی قرار گیرد.
استراتژی جنبش زنان در ایران
یک استراتژی تعین اهداف و شیوه های دستیابی به اهداف را برای شرایط سیاسی عادی – طولانی مدت ترسیم می کنند. برای جنبش های زنان با طیف های گوناگون آن، این اهداف و شیوه ها بطور عمده در نهادها وتشکلهای مدنی عمل می کنند.
شرایط کوتاه مدت و استثنایی سیاسی نمی تواند اساس یک استراتژی باشد هر چند الگو هایی
را می تواند با شرط- احتمالی آیده مورد بررسی قرار دهد.
در طول چندین دهه گذشته یک استراتژی جنبش زنان برای دوره های عادی سیاسی، اهداف و شیوه های مبارزاتی خود را بر اساس نهادهای مدنی با روش های رفرمیستی – اصلاح طلبانه قرار می داد. تنها در در مدت کوتاه مدت استثنایی (قبل از کودتای ۳۲ و انقلاب بهمن ۵۷) استراتژی جنبش زنان برای این دوره های استثنایی کوتاه مدت می باید به موضوع تغییرات قدرت سیاسی پاسخ می داد.
به عبارت ساده یک استراتژی برای دوره بلند مدت اهداف و روش ها تعیین می کند و نیازهای آینده احتمالی نمی تواند مبنای و اساس یک استراتژی باشد. نمونه اینگونه استراتژی ها را در میان راست و چپ افراطی دیده می شود که ۴ دهه قبل اهداف استراتژیکی تعیین کرده اند که عملی شدن آن به انتظار وقوع یک دوره استثایی در آینده، وابسته است.
هر گونه پاسخ به موضوع تغییرات در قدرت سیاسی نمی تواند باعث ادغام و یا انحلال درازمدت جنبش زنان در میان احزاب سیاسی باشد.
در نتیجه:
گزاره دیگر “بیانیه اتحاد” مبنی بر “تغییر تنها با تلاش متحد جامعهی مدنی ایران ممکن است” میتواند بطورمنطقی این نتیجه را فراهم سازد که هر گونه روش های تغییر قدرت سیاسی که بدون رابطه با عامل جامعه مدنی قوام یافته باشد، نمیتواند نماینده خواسته های مردم باشد.
احزاب سیاسی بدون رابطه با جامعه مدنی قوام یافته تنها تشکل های روشنفکری جدا از مردم خواهند بود که در صورت تغییرقدرت سیاسی بدون نظارت وحسابرسی به مردم خواهند بود و تاریخ یک قرن گذشته بطور روشنی ثابت کرده که این نسخه ای برای دیکتاتوری خواهد بود.
“اتحاد جمهوری خواهان ایران” با پذیرش نهادهای مدنی بعنوان بستر شکل دادن مشارکت مردم،راه بسیج مردم به جان رسیده ، بدون نهادهای مدنی قوام یافته، برای یک انقلاب را بسته است. منافع مردم ایران در گسترش این تفکر دموکراسی خواهانه است.
جنبش زنان ایران می تواند پذیرش ” جنبش های اجتماعی و نهادهای مدنی بعنوان مولفه های اصلی دمکراتیزه کردن جامعه” را جزیی از موفقیت و پیشرفت خود قرار دهد و پذیرش آن را در میان دیگر احزاب سیاسی را درخواست – لابی کند.
منابع
بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران- بهمن ۱۳۹۷
مریم حسینخواه –بهمن۱۳۹۶- فمینیستهای مشروطهخواه، پایهگذاران جنبش زنان در ایران- آسو
دلارم علی – ۱۴آذر ۱٣۹۲- نشست “چالش ها و چشم انداز فعالیت مدنی زنان” تهران
نوشین احمدی خراسانی – ۱۵ شهریور ۱٣۹۰- جنبش های اجتماعی، مداخله نظامی و گفتمان «امپریالیسم – عصر نو»
نیره توحیدی. «جنبش زنان ایران دربسترجنبش سبز»در تحولات سیاسی ومبارزات دموکراتیک. بیست ویکمین کنفرانس بنیاد پژوهش های زنان ایران. پاریس. فرانسه.۲۰۱۰. ویراستار گلناز امین. کمبریج: بنیاد پژوهش های زنان ایران
ناجید العلی- جنبش های زنان در خاورمیانه-(ترکیه و مصر)- دانشگاه کمبریج
عصرنو