در دامِ استمرارِ فقدانِ توليد انديشه سياسى
فرخ نگهدار از نامه دسته جمعى ١٠١ نفر از فعالان سياسى مقيم خارج كشور با نام “رفع تحريم ها از تعامل جدى حكومت شروع مى شود” ناخشنود است و در فيس بوك خويش از ” رفع تحريم ها از تعامل جدى “با” حكومت شروع مى شود” حمايت نمود و به ” با” بعنوان حرف اضافه كه مفهوم ديگرى را مى رساند و حكومت را تبرئه مى كند بر عنوان نامه تأكيد نمود. من قبل از پرداختن به مواضع ايشان در قبال نامه ١٠١ نفر لازم مى دانم تا براى پى بردن به كنه مواضع او به برخى نكات اشاره كنم.
من بحث هايى را با فرخ نگهدار دنبال كردم كه نكته قابل ملاحظه آن پيرامون “تناسب نيروها” ( موضع من راجعه به چگونگى وزن و بار نيروها) و نيز ” مناسبات نيروها” (موضع فرخ راجع به چگونگى رابطه نيروها) بوده است در اين زمينه فرخ به جاى نقد مقاله من با عنوان ” رابطه على ميان اپوزيسيون و “ترس” حكومت” مطلبى قياسى كه قرار بود آن را منتشر كند برايم فرستاد كه در آن بر “تناسب نيروها” تأكيد شده بود و در امتداد بر حسب همين مواضع سياسى به نامه ١٠١ نفر نگريست و از آن ناخشنود شد. فرخ نگهدار هيچگاه نخواست هنگامى كه از “مناسبات نيروها” سخن مى گويد روشن سازد كه بى حضورى نيروها، حدود و نوع اِعمال قدرتشان، “مناسبات نيروها” چگونه شكل خواهند گرفت؟ من در اين زمينه بيشتر سخن نمى گويم كه در مقاله اى با نام ” مناسبات نيروها” تابع “تناسب قوا” است به نوشته منتشر نشده فرخ پاسخ دادم اما در زمينه توليد انديشه سياسى و ناكامى فرخ درآن با تفكيك ميان مواضع سياسى و انديشه سياسى و نيز برخى نكات ايشان به اشاره نامه ١٠١ نفر مختصراً به سطورى اكتفاء مى كنم.
فرخ نگهدار با آرمان هايى زيست و مى زييد كه آنها ارزشهاى انتزاعى هستند و تا وقتى در همين سطح باقى بمانند در انتزاع خويش باقى مانده و همانند رويايى در خواب خواهند بود در حاليكه توليد انديشه سياسى نيازمند مفهوم ساختن ارزشها در يك كليت است. اتخاد سياست در چهارچوب ارزش هاى انتزاعى يعنى دارا بودن موضع سياسى و از طريق يك كليت مفهومى يعنى توليد انديشه سياسى؛ موضع سياسى و انديشه سياسى يكى نيستند اگرچه موضع سياسى هرگاه به همراه توليد انديشه سياسى باشد مى تواند از انتزاع آرمانگرايى خارج باشد. بعنوان نمونه ارزشهاى دينىِ اصلاحات، دغدغه اصلاح طلبان دينى درون و پيرامون حاكميت اسلامى، ارزشهاى انتزاعى اند هرگاه نتوان از آن مفهوم ساخت و در يك كليت گرد آورد. به باور من اگر اصلاحات دينى اصلاح طلبان دينى به سبك عرف در كليت مفهومى تبيين گردد از آن چيزى باقى نمى ماند و بى ترديد شرط موفقيت اصلاحات از اين تبيين ها مى گذرد.
يك دليل بن بست سياست و محفوظ ماندن آن در آرمان ها فقدان روند تبيين ارزشها ست. مثالى مى آورم مى خواهيم عزم را جزم كنيم تا روند اصلاحات را در ايران جارى سازيم چگونه؟ بدون تبيين ارزش اصلاحات و مفهوم ساختن آن حتى يك قدم در راه اصلاحات نمى توان برداشت و روند آن را بى بازگشت ساخت. روند تبيين اصلاحات تا مرحله مفهوم ساختن و به كليت در آوردن آن بى گمان بدون متد نقد نمى تواند صورت پذيرد درست همين كارى را كه فرخ نگهدار طى سال ها پيش با ارائه “مانيفست اصلاح طلبى” بدون بكار بردن متد نقد انجام داد. فرخ با نقد ارزشها ميانه اى ندارد بلكه مصلحت و مدارا به ارزشها منجمله ارزش اصلاحات دينى دغدغه اش است در چنين حالتى چون متد نقد مسئله ذهن انديشنده نيست در نتيجه ارزشها به مفهوم در نمى آيند فرخ نگهدار كه شورانگيز، خويش را اصلاح طلب معرفى مى كند هرگز قادر نشد به تبيين اصلاحاتى بپردازد كه از نقد ارزشهاى دين باشد يعنى اصلاحات سكولار كه از طريق آن دين هم اصلاح شده و از تقدم رسميت يافته در جامعه بر افتد. بر شالوده چنين روش بى نقد و ناتوانى در مفهوم ساختن اصلاحات است كه نقد بر حكومت بعنوان بخشى از قدرت سياسى را هم بر نمى تابد و خطاب به نويسندگان نامه ١٠١ نفر از “رفع تحريم ها از تعامل جدى حكومت شروع مى شود” ناخرسند انه از “رفع تحريم ها از تعامل جدى “با” حكومت شروع مى شود” سخن مى گويد و بدينسان با حرف اضافه “با”، حكومت را از بر عهده گرفتن تبعات عملكرد سى و اندى ساله اش مى رهاند. دليل آن هم روشن است چونكه فرخ نگهدار به جاى نقد قدرت، مدارا به قدرت به دليل بدست آوردن “اجماع ملى” براى حل و فصل مسئله هسته اى ايران را برگزيده است در حاليكه شكل گيرى “اجماع ملى” بعنوان ارزش مقطعى از نقد نابكارى هاى حكومت در همه زمينه هاى آن مى گذرد به اين دليل مى گويم “اجماع ملى” از نقد به عملكرد حكومت مى گذرد كه اصولاً تشكيل “اجماع ملى” بر رفع نواقصى است و عنوان نامه جمعى ١٠١ نفر نقصى را بر ملا و برجسته مى سازد و رفع آن را در تعامل جدى حكومت مى داند.
بر حسب مواضع سياسى فرخ، سياست خارجى ايران بر باد ده حكومت اسلامى و عكس العمل جهانى عليه حكومت در زمينه هاى اشاعه تروريست هاى اسلامى و موضوع هسته اى تأثير بر عقب نشينى حكومت از مواضع نابخردانه خويش نبوده به همين خاطر در فيس بوك خود چنين مى نويسد: ” اگر مقاومت معقول و صبورانه فعالان سياسى و مدنى و چهره هاى پر نفوذ سياسى در برابر تهاجمات نيروهاى افراطى نبود، انتخابات ٩٢ هم نمى توانست به پيروزى اعتداگرايان و شكست افراط گرايى بيانجامد” و بدينسان “سياست تندروانه حاكم” در جريان انتخابات ٨٨ را ” عامل اصلى تشديد” شكاف ها “ميان دولت و ملت” و درون حكومت مى داند. براى رد چنين نظر سطحى ابتدا بايد موقعيت حكومت را بر شمرد؛ حكومت دينى-اسلامى ايران در همه زمينه هاى مربوط به پيشرفت و ترقى كشور و تحقق ابتدايى ترين حقوق مدنى و انسانى در جامعه با شكست روبرو شد، برملا شدن روند هاى اين شكست در انظار عمومى طلب مى كرد تا حكومت بر طبل تداوم دشمن تراشى در بيرون از مرزهاى ايران بكوبد و همين بى خردى سياسى به جايى رسيد كه ديگر كشورهاى بسيار كوچكى همچون قطر و بحرين هم برايش تره خورد نكنند بنابراين سياست داخلى و خارجى جمهورى اسلامى عميقاً در انزوا جمهورى اسلامى توأمان در نزد مردم ايران و افكار عمومى جهان نقش بسزايى داشته است از اين منظر حكومت نه مقبوليت درون مرزى دارد و نه برون مرزى و تعجب آور نيست اگر مورد مذمت نسل جوان ايران و افكار عمومى جهان قرار گيرد بنابراين اگر عقب نشينى اى صورت پذيرد هر دو واكنش درون و بيرون از مرزهاى ايران در اين عقب نشينى نقش دارند و نه آنطور كه فرخ نگهدار تنها عامل داخلى را نتيجه “مساعد شدن شرايط سياسى براى گفتگو و توافق،” و “محصول سياست هاى راهبردى و تدابيرى” مى داند كه “فعالان سياسى مجرب ايرانى در هشت سال اخير پى گرفته اند”. انتخابات ٩٢ اوج درماندگى حكومت در بى خردى مديريت سياسى جامعه و انزوا كامل در انظار جهانى بوده كه پوسيدگى اين نظام را بطور آشكار نمايان ساخت.
به هر روى فرخ نگهدار در چهارچوب بسته سياسى حكومت اسلامى محفوظ و محبوس است و ابتكار عمل سياسى او تنها حمايت از جناحى از حكومت و به قدرت رساندن مطلق آنها هم بالحاظ ارزشهاى اعتقادى و هم سياسى است به همين دليل هنر سياسى اش موضع گيرى سياسى در حيطه آرايش سياسى حكومت است و نمى تواند سياست گذار از پى توليد انديشه سياسى باشد كه توليد انديشه سياسى رونديست كه برآيندش در يك كليت مفهومى نمايان مى شود اگر فرخ نگهدار مى توانست ارزشهاى اصلاحى را در يك تبيين به مفهوم در آورد بطور يقين مشغول و مغلوب اصلاحات دينى اين امر ناممكن نمى شد و مى توانست سهم خود را در اصلاح واقعى جامعه كه در آن دين نيز اصلاح مى شود، ادا كند.
نيكروز اولاداعظمى
Niki_olad@hotmail.com