دیپلماسی خارجی جمهوری اسلامی یکی از عناصر بحرانساز در عرصه بینالمللی و یکی از موانع بلند در مسیر تنشزدایی از مناسبات ایران با دیگر کشورها برشمرده میشود. بسیاری از مشکلات اقتصادی هم پیامد همین پدیده شناخته میشوند.
فرسودگی ناوگان هوایی جمهوری اسلامی موضوعی است که پس از هر سانحه هوایی در ایران از نو مطرح میشود. وقتی هواپیمایی مسافربری سقوط کند، واکنشها در این زمینه بهطور طبیعی بیشتر است. پس از سقوط هواپیمای تهران-یاسوج هم این بحث، به ویژه در فضای مجازی بالا گرفت.
خرید هواپیماهای تازه و فراهم آمدن امکان تعمیر هواپیماهای زمینگیر از جمله نتایج برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) خوانده میشد. برجام که حسن روحانی آن را به عنوان یکی از دستاوردهای مهم دولت خود تعبیر میکند، با وجود آنکه بدون موافقت مستقیم رهبر جمهوری اسلامی عملا امکانپذیر نبود، از همان ابتدا با انتقاد شدید برخی جناحهای حکومتی در ایران روبهرو شد.
خرید هواپیماهای جدید پس از برجام هم از تیررس این انتقادها دور نماند. از جمله رهبر جمهوری اسلامی در خردادماه ۱۳۹۵ در اینکه خرید هواپیما در اولویت باشد، ابراز تردید کرد: «فرض کنید ناوگان هوایی ما نوسازی بشود؛ خب، خیلی کار مهم و لازمی است امّا اولویّت است؟ آیا این اولویّت کشور است؟ فرض کنیم مثلاً سیصد هواپیما بخریم؛ این معلوم نیست اولویّت باشد. این باید بررسی بشود؛ من نظر کارشناسی نمیدهم، من تذکّر میدهم برای اینکه کار کارشناسی بشود؛ من تذکّر میدهم که اولویّتها باید رعایت بشود. این یکی از مسائل بسیار مهم است.»
علی خامنهای که موافقت با برجام را هم “نرمش قهرمانانه” خوانده بود، روز یکشنبه، ۲۹ بهمنماه، پیام تسلیتی به مناسبت سقوط هواپیمای تهران-یاسوج صادر کرد.
ضعف دیپلماسی اقتصادی
پیامدهای ضعف دیپلماسی ایران در عرصه اقتصاد خارجی هم مشهود است. پایگاه اینترنتی “باشگاه خبرنگاران جوان” ظهر امروز سهشنبه (۲۰ فوریه/ اول اسفند) به نقل از یک عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی بار دیگر به این موضوع اشاره کرد. مجتبی ذوالنور قرارداد سرمایهگذاری ۳ میلیارد دلاری “اکسیم بانک” آمریکا در عراق که خبر آن اخیرا در حاشیهی نشست بازسازی عراق در کویت منتشر شد را ناشی از “دیپلماسی اقتصادی ضعیف” دولت جمهوری اسلامی دانسته است: «در صورتی که ما بیشترین حمایت را در جریان حمله داعش به عراق از آنها داشتهایم و بیشترین حضورمان در کنار مردم عراق بود، اما امروز از مواهب و بهرهمندیهای سازندگی این کشور متأسفانه آنچه در شأن ارتباطمان باشد، برخوردار نیستیم.»
ذوالنور، نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، معتقد است که دولت جمهوری اسلامی ساز و کار لازم برای ورود بخش خصوصی به کشورهای دیگر را ایجاد نکرده است: «قطعا این خطایی که در مورد کشور عراق اتفاق افتاده نباید درباره سوریه هم رخ دهد.»
همزمان شهردار تهران هم “دیپلماسی عمومی کشور” را از عوامل غیبت ایران در عرصهی جهانی و بینالمللی برشمرده است. محمدعلی نجفی – به نوشتهی خبرگزاری کار ایران (ایلنا) – در جمع ایرانیان مقیم لهستان در پایتخت این کشور گفته است: «میتوان گفت کشور ما تقریبا در هیچ حوزهای از حوزههای دیپلماسی عمومی نقش جهانی ندارد. بر همین اساس، نقش فراملی و بینالمللی تهران نیز بسیار پایینتر از ظرفیتهای آن بوده است. از سوی دیگر، این مسئله از سوی مدیریت شهری تهران هم دنبال نشده و طی سالهای گذشته مدیران پایتخت علاقهای به این موضوع نشان ندادهاند.»
سیاست خارجی جمهوری اسلامی را، با وجود اینکه وزارت خارجه زیرمجموعهای از دولت است، در عمل رهبر جمهوری اسلامی تعیین میکند. پس از انتخاب ریاست جمهوری یازدهم و در بحبوحهی معرفی کابینه دوم حسن روحانی مجددا بحث بر سر “تعیین اعضای دولت با نظر” علی خامنهای بالا گرفت.
پایگاه اینترنتی رهبر جمهوری اسلامی در واکنش به این اخبار متنی را منتشر کرد که در آن تصریح شده بود که همه دولتهای جمهوری اسلامی وزیران دفاع، امور خارجه و اطلاعات را “در هماهنگی با رهبری” انتخاب میکنند.
دویچه وله
***
قربانیان سیاست
شصت و پنج نفر، شصت و پنج جان که هر یک با امید و آرزویی به هواپیمای تهران – یاسوج سوار شدند و اندکی بعد تبدیل به خبر یک رسانههای ایران شدند. برخورد هواپیمایی که نزدیک به 25 سال عمر داشت به کوه دنا فاجعهای بزر گ را رقم زد و همه ایرانیان عزادار از دست رفتن هموطنانشان شدند. هنوز چند دقیقهای از انتشار این خبر نگذشته بود که شاهد به وجود آمدن جوّی غیرمنصفانه در فضای مجازی و برخی رسانههای خاص بودیم. جوّی که در آن پیکان نقد به سمت وزیر راه و شهرسازی رفت و در کمال تعجب شاهد آن بودیم که پای برجام هم به میان کشیده شد! جریان مخالف دولت یک بار دیگر با موج سواری بر روی حادثهای تلخ و بدون توجه به کمترین حدود اخلاقی به دنبال انتقام گیری از رقبای سیاسی خود هستند. حال که عدهای از سقوط هواپیما و از دست رفتن جان انسانها به دنبال صید ماهیهای سیاسی هستند و از آن به عنوان فرصتی برای پیروزی در کشمکشها و رقابتهای جناحی کودکانه استفاده میکنند اگر بخواهیم با عینک سیاست به این فاجعه بنگریم باید گفت که از دست رفتن جان سرنشینان این هواپیما ارتباط مستقیم با سیاستهای تندروانهای دارد که سالها در کشور حاکم بوده است و به نوعی این عزیزان قربانی سیاست و سیاستمداران هستند. واقعیت آن است که ما سالها در ایران تحت تاثیر تحریمهای شدیدی در حوزه هواپیمایی بودیم که بر اثر آن امکان خرید هواپیماهای جدید و قطعات مورد نیاز برای هواپیماها وجود نداشته است. تحریمی که ارتباط مستقیمی با سیاست خارجی داشته است. سیاست خارجی که بر اساس آن منافع ملی قربانی چارچوبهایی غیرقابل تعریف است که محاسبه «هزینه – فایده» تصمیمات هیچ جایگاهی در آن ندارد. سیاستی که بر اساس آن کمترین توجه به گفتگو و پذیرش قواعد بین المللی میشود و در عمل سیاست «دیوارکشی به دور کشور» حرف اول را در آن میزند. آنان که در این روزها به یکباره دلواپس ناوگان هوایی کشور شدهاند چرا هیچگاه به ریشه این ماجرا نمیپردازند و نقد خود را به آن سمت نمیبرند؟ آیا کهنه بودن هواپیماها و میانگین بالای عمر ناوگان هوایی به وزارت راه و شهرسازی مرتبط است و یا باید ریشه آن را در جای دیگری جستجو کرد؟
هنگامی که در سالهای اخیر و به دلیل تغییر در سیاست خارجی کشور در یک موضوع خاص و پذیرش راه حل مذاکره محور در موضوع هستهای بخشی از تحریمها رفع شد و امکان خرید هواپیما فراهم آمد، مدعیان امروز معتقد بودند که قراردادهای خرید هواپیما اقدام نادرستی است و باید به جای چنین قراردادهایی به تولید ملی هواپیما پرداخت! این افراد بدون توجه به این نکته که تولید هواپیمای داخلی هزینه سنگین و بی ثمری را دارد که نتیجه شکست خورده آن را در دولت گذشته همه شاهد بودند به جای آنکه فضا را برای اجرای چنین توافقاتی مهیا سازند با رفتارهای مشخصی که همه از آن آگاهند مانعتراشیهای بسیاری را ایجاد کردند. مخالفان دیروز خرید هواپیما و طلبکاران امروز به جای پذیرش این نکته که باید بخشی از الگوی سیاست خارجی کشور را که نتیجه آن تحریم و فشار روزافزون بر مردم است و یک مصداق روشن آن هواپیماهای ناایمن و کهنهای است که بر فراز آسمانها روزانه جان انسانها را تهدید میکند، هواپیمای خریداری شده مربوط به 25 سال پیش را به توافق هستهای که دو سال پیش منعقد شده است مرتبط کرده و میگویند چرا هواپیماهای خریداری شده به چنین سرنوشتی دچار شده است! واقعیت آن است که سقوط موردی هواپیماها در یک حالت نُرمال وشرایط طبیعی حادثهای دلخراش و سخت است اما میتوان آن را بخشی از واقعیتهای تلخ زندگی در دنیای امروز دانست اما آنچه در ایران با آن روبرو هستیم نه سقوط یک هواپیما بلکه سیاست هایی است که نتیجه آن «هر پرواز یک سقوط بالقوه» شده است. آنچه میگوییم فراموش کردن زحمات و تلاشهای زحمتکشان فعالان عرصه هواپیمایی در کشور نیست بلکه یادآوری این مسئله به تصمیم گیران کشور است که از اثرات مستقیم سیاست خارجی ماجراجویانه و بر زندگی روزمره مردم غافل نشوند؛ اثراتی که روزی با افزایش قیمت ارز بر معیشت مردم تاثیر میگذارد، روزی با کم ارزش شدن پاسپورت ایران و امروز با از دست رفتن جان عزیز شصت و پنج انسان و عزادار شدن مردم ایران.
روزنامه بهار
***
بازی با آتشِ سوریه
چند روز پیش و با سقوط یک جنگنده رژیم اسرائیل که به گفته مقامات سوریه به این کشور تجاوز کرده بود، بار دیگر موضوع سوریه و احتمال وقوع برخورد نظامی نیروهای منطقهای و جهانی درگیر در بحران این کشور به یکی از موضوعات مورد بحث در محافل رسانهای و سیاسی تبدیل شد. روز گذشته نیز بحران سوریه و امکان وقوع جنگی بزرگ میان قدرتهای جهانی و منطقهای در این کشور از موضوعات اصلی بود که در اجلاس امنیتی مونیخ به آن پرداخته شد.
برخی معتقد بودند که با اعلام پایان حکومت داعش از سوی ایران و روسیه بحران فراگیر در منطقه به خصوص در دو کشور عراق و سوریه به سمت و سوی حل شدن حرکت خواهد کرد اما در عمل شاهد آن بودیم که این اتفاق نه به معنای پایان کامل و واقعی حضور گروهتروریستی داعش در سوریه بوده است و نه توانسته است بحران موجود را به سامان برساند. در روزهای اخیر شاهد آن هستیم که کشورهایی همچون روسیه، آمریکا، ایران،ترکیه و عربستان و همچنین رژیم اسرائیل هر یک به شیوهای در حال نقش آفرینی در سوریه هستند و در شرایط ضعف قدرت مرکزی در این کشور، سوریه به سمت تجزیه شدن در حرکت است.
برخی بر این اعتقادند که میدان سوریه تبدیل به میدانی جنگی میان قدرتهای بزرگ جهانی همچون روسیه و ایالات متحده خواهد شد و گروهی دیگر با رد این دیدگاه آینده جنگ در سوریه را به احتمال برخورد نظامی میان ایران و رژیم اسرائیل و یا ایران و عربستان مرتبط میدانند. با نگاهی به رخداد اخیرکه منجر به سرنگونی جنگنده اسرائیل در سوریه شد و همچنین برخی واکنشها در ایران به این اتفاق شاهد آن هستیم که گویی برخی چندان هم نگران به وجود آمدن این اتفاق که مشخصا به معنای شعلهور شدن بیش از پیش آتش بحران در سوریه است نیستند!
به عنوان مثال اظهارات برخی از مقامات نظامی کشور پس از این اتفاق که به شکلی سخن گفتند که گویی ایران نقشی در آن داشته است و یا برخی مطالب درباره انتقام گیری از اسرائیل که بیشتر در سطح رسانهای و فضای مجازی مطرح شده است نشانگر نوعی نگاه در بخشی از تصمیم گیران کشور است که حضور نظامی در سوریه را مقدمهای برای برخورد نظامی بزرگتر با نیروها و کشورهای مقابل جمهوری اسلامی میداند.
از طرف دیگر دیپلماتهای ایرانی در ساختار وزارت امور خارجه کشور از همان ابتدا با خبر سرنگونی جنگنده اسرائیلی با احتیاط برخورد کردند و تاکید داشتند که حضور ایران در کشور سوریه با اجازه دولت این کشور و تنها در سطح مستشاری است.
تفاوت این دو واکنش، ناشی از اختلاف نظر موجود و واقعی در ساختار تصمیمگیری کشور در حوزه مسائل منطقهای است؛ نگاهی که بحرانهای منطقهای را مقدمهای برای برخورد نظامی بزرگتر میداند و در نقطه مقابله نگاهی دیگر که در پی ایجاد مجمع گفتگوی منطقهای و حل و فصل بحرانهای موجود در خاورمیانه از مسیر گفتگو و همکاریهای بین المللی و منطقهای است. با بررسی دقیقتر واکنشها به خبر سرنگونی جنگنده اسرائیل در سوریه شاهد آن هستیم که قدرتهای جهانی همچون روسیه که ارتباط نزدیکی با ایران و دولت بشار اسد دارند هم نسبت به آن واکنشی منفی نشان داده و با دعوت هر دو طرف به خویشتنداری نسبت به به وقوع پیوستن برخوردهای سخت در سوریه و پیچیدهتر شدن این بحران هشدار داده اند. حتی چهرهای همچون سیدحسن نصرالله که با معیارهای نظام سیاسی ایران چهرهای انقلابی است هم بر خلاف برخی تندروها در ایران با تکذیب دخالت ایران و حزب الله در سرنگونی جنگنده اسرائیل آن را اقدامی از سوی ارتش سوریه و بدون دخالت دیگران دانست. هنگامی که چنین واکنش هایی را در کنار برخی گزارشهای رسانههای شناخته شده ایران و همینطور صداوسیما به عنوان رسانه رسمی نظام میگذاریم شاهد آن هستیم که ظاهرا برخی در کشورمان هنوز به درک عمیق و واقعی از شرایط بحرانی منطقه نرسیدهاند و تصور میکنند که میتوان به سادگی با این آتش بازی کرد. شاید لازم است که بزرگان و تصمیم گیران کشور به برخی از نیروهای تصمیم گیر در سطوح پایین و همچنین رسانهها وتریبونهای عمومی چارچوبهای منافع ملی و حساسیتهای بحرانهای موجود در کشورهای منطقه از یک سو و تهدیدهای بالقوه و واقعی که در اطراف کشورمان وجود دارد را صریحتر از قبل یادآوری کنند. کوتاه سخن آن که تجارب به جای مانده از برخی سیاستهای رسانهای و حاکمیتی نادرست و ناپخته در ماههای پیش از آغاز جنگ تحمیلی در اواخر سال 1358 و اوایل سال 1359 تجربه گرانسنگی است که شاید بتوان با تطبیق آن روزها با برخی وقایع امروز مسیر درستتری را در سیاست خارجی کشور در حوزه مسائل خاورمیانه برگزید.
روزنامه بهار