بلندائی که بر آن بر میشویم
امندا گرمن / ترجمه: احمد کریمی حکاک
روز که میرسد از خود میپرسیم
دراین گرگ و میش بیپایان کجا میتوان جنگید
گم شدهای که با ما ست
دریائی است که در آن شناوریم
از کام نهنگ بیرون جهیدهایم
آموختهایم که آرام بودن همیشه آرامش نیست
و قواعد و اشارات
به آنچه هست، فقط هست
به عدالت راه نمیبرد
اما سپیده دم از ماست
پیش از آن که بدانیم از آن ماست
خواهی نخواهی به پیش میرویم
خواهی نخواهی زنده ماندهایم و شاهدیم
ملتی است که شکسته نیست
نا تمام است
میراثبران کشوری هستیم و زمانهای
که در آن دخترکی سیاه و لاغر
نوادهی بردگان، پروردهی مادری تنها
میتواند رؤیای رئیس جمهور شدن در سر بپروراند
و میبیند تهنیت گوی رئیس جمهور شده است
و درست است، آراسته نیستیم ما
ما کجا و بلور کجا
اما این بدان معنا نیست که ما
بر آنیم تا اتحادی بسازیم کامل
ما میکوشیم اتحادی بسازیم با هدف
کشوری بسازیم با تعهد به فرهنگها، رنگها، آدمها، و اوضاعی انسانی
و چنین است که چشم میگشائیم و نگاه میدوزیم، نه بر آنچه ما را از هم جدا میکند،
بل بر آنچه در روبهرویمان ایستاده است، قد علم کرده است
فاصلهها را رج میزنیم چرا که میدانیم اگر بخواهیم آینده را بگشائیم
اول باید تفاوتها را کنار زنیم
تفنگها را بر زمین میگذاریم
تا آغوشمان به روی هم گشوده باشد
آسیب برای هیچکس، هماهنگی برای همگان
بگذار جهان حقیقت این یک سخن را بر همگان فروخواند:
ما در سوگواری رشد کردیم
در آسیب دیدگی امید پروردیم
و در عین خستگی پا پیش نهادیم
تا بتوانیم همیشه همبسته پیروز شویم
نه برای این که هرگز شکست نخوریم
بل برای آن که دیگر هرگز بذر نفاق نپراکنیم
کتاب مقدس به ما میگوید خیال بپردازیم
میگوید هرکس در سایهی انگور و انجیر خویش خواهد رست
و رستگاران را هیچکس نخواهد ترسانید
اگر ما زمانهی خود را زیست کنیم
پیروزی نه در تیغهی شمشیر
که در پلهائی که ما ساختهایم خواهد زیست
در سبزهزار تلی بر تپهی زیر پامان
و چنین است که آمریکائی بودن گستردهتر است از غرور موروثیمان
گذشتهای است که در آن گام میگذاریم
و باز سازیاش میکنیم
ما جباریتی را دیدهایم که تنها سهمی از میهنمان را نمیخواست
تمامی آن را میخواست، در هم شکسته
اگر سیادتش دیرترک میپائید کشور را یکسره ویران میکرد
و کم مانده بود تلاشش به فرجام رسد
مردمسالاری، اما، گرچه گاه میتواند دیر هنگام از راه رسد
هرگز در نهایت کار مغلوب نمیشود
این حقیقت را
این آئین را ما به یقین میدانیم
چراکه حتی وقتی چشم در راه آینده داریم
تاریخ به ما چشم دوخته است
و این زمانهی رهائی است
از سر رسیدنش میترسیدیم
آماده نبودیم وارث این ساعت سهمگین باشیم
وقتی از در درآمد، اما، جرئت کردیم
سرفصلی تازه بنگاریم
و در دل امید و بر لب لبخند بگماریم
این بود که هرچند از دیر باز میپرسیدیم
مگر میتوان بر نکبت فائق آمد
اکنون میگوئیم
مگر ممکن بود بگذاریم نکبت بر ما پیروز شود
ما رو به آنچه بود گام بر نخواهیم داشت
به سوی آنچه خواهد بود به راه خواهیم افتاد
وطنی که زخمی است ولی یک پارچه است
و نیکخواه و دلیر است
و خشمگین و بیباک
نمیتوان ما را به عقبگرد واداشت
یا ترساند و از راه بر گرداند
ما میدانیم که وقفهمان و سکونمان
میراث نسل آینده خواهد بود
خطاهای ما باری خواهد بود بر گردههاشان
اما روشن است:
هرگاه ما شفقت را با توانائی پیوند زنیم
و توانائی را با درستکاری
مهر میراثمان خواهد شد
و دیگرگونگی سهم موروثی فرزندانمان
پس بیائید میهنی به یادگار گذاریم
بهتر از آن که برای ما به جا گذاشتهاند
هر نفسی که از سینهی زنگاریام بر میآید
این جهان زخم خورده را به جائی شگرف خواهد کشانید
ما خواهیم برخاست، از ماهورهای زراندود مغرب
ما خواهیم برخاست از شمال شرق بادخیز
سرزمینی که در آن روزگاری نیاکانمان انقلاب را آزمودند
ما خواهیم برخاست از شهرهای دریاباری ایالتهای غرب میانه
ما خواهیم برخاست از جنوب تفته
و دوباره خواهیم ساخت و آشتی خواهیم داد، باز خواهیم یافت و بهبود خواهیم بخشید
و در هرجائی از این وطن، هر کنج و کناری از این سرزمین
مردمانمان، گونهگون و زیبا، سر بر خواهند کرد، زیبا و زخمی
و روز که میرسد از سایهها بهدر خواهیم شد، شعلهور و بیباک
سپیدهای نو خواهد شکفت و ما یلهاش خواهیم کرد
روشنائی همیشه هست
فقط اگر جرئت دیدارش را در خود بیابیم
فقط اگر جسارت آنگونه شدن را در خود بیابیم.
* ترجمه به فارسی از احمد کریمی حکاک
1/22/2021