سه مقاله در باره وضعیت بحرانی دریاچه ارومیه
آب انتقالی به دریاچه ارومیه بین راه گم میشود
مطالبه نجات درياچه اروميه حق مسلم مردم ايران است
ارغواني غمگين
میتوانم بگویم تقریبا معنای واژه خشک شدن انبوه آبها را میفهمم. اما خب راستش موقعیت جغرافیایی مصداق این واژه در جنوب کشورمان است و سوژه این گزارش در شمال نقشه است. خبرها حاکی از این است که پس از سالها برگزاری همایش طویل و عریض و بازدیدهای بیخاصیت و بیدستاورد زمینی و هوایی از دریاچه ارومیه؛ دریاچه ارومیه حالا خشک شده است. دریاچه ارومیه ششمین دریاچه آب شور جهان، بزرگترین دریاچه آب شور خاورمیانه و بزرگترین دریاچه ایران است. حوضه آبریز دریاچه ارومیه، 51.876 کیلومتر مربع است و «زرینهرود»، «سیمینهرود» و «آجیچای» (تلخهرود) ورودیهای اصلی آب به دریاچه ارومیه است. این حوضه با داشتن دشتهایی مانند دشت ارومیه، تبریز، آذرشهر، بوکان، بناب، میاندوآب، مهاباد، نقده، سلماس، پیرانشهر و اشنویه یکی از کانونهای ارزشمند فعالیت کشاورزی و دامداری در ایران بهشمار میرود. این دریاچه با داشتن بیش از صد جزیره کوچک صخرهای محل استقرار کوتاهمدت پرندگان مهاجر مانند فلامینگو، پلیکان، کفچهنوک، اکراس، لکلک، اردکپیسه، نوکخنجری، چوبپا و مرغ نوروزی بود و سالانه صدها گردشگر از دریاچه ارومیه بازدید میکردند. با وجود تمام این اوصاف اما حالا ظاهرا برای توصیف وضعیت و تشریح ویژگیهای دریاچه ارومیه مجبوریم که از افعال ماضی استفاده کنیم و اینگونه بگوییم که مثلا دریاچه ارومیه ششمین دریاچه آب شور جهان بود و فلان رتبه در میان دریاچههای خاورمیانه بود. واقعیت این است که پذیرفتن این مساله و موقعیت ناراحتکننده فعلی دریاچه ارومیه کار آسانی نیست. اما انگار واقعا خودکرده را تدبیر نیست و چارهای به جز پذیرفتن حال وخیم دریاچه ارومیه نداریم. در تمام این سالها توسعه کشاورزی در منطقه، برداشت بیرویه آبهای زیرزمینی و احداث چاهها، تغییرات اقلیمی و صدالبته اقدامات و تصمیمات غیرکارشناسانه درخصوص بهبود وضعیت ارومیه در کنار سوءمدیریتهای چند سال اخیر باعث به خاک نشستن این دریاچه و شور بختیاش شد.
انتقال آب از سد کانی سیب
اجازه دهید با هم کمی به عقب برگردیم و آمار را در رابطه با ورودی آبهای سطحی به دریاچه ارومیه مرور کنیم. معاون فنی اداره کل حفاظت محیط زیست آذربایجانغربی 8 مهر 1400 در حاشیه بازدید از غار تاریخی سهولان در رابطه با وضعیت دریاچه ارومیه در آن سال گفته بود: «میزان ورودی آب به دریاچه ارومیه در سال آبی گذشته به دلیل خشکسالی تنها یک میلیارد مترمکعب بود که این میزان نسبت به سال آبی قبل از آن 1.5 میلیارد متر مکعب و نسبت به حقابه این دریاچه برای آنکه به سطح اکولوژیک برسد 2.4 میلیارد متر مکعب کاهش یافت. نیاز آبی سالانه دریاچه ارومیه 3.4 میلیارد متر مکعب است. در سال آبی گذشته میزان بارندگی ۲۲ درصد کاهش یافت و از سویی دیگر میزان تولید آب در سطح حوزه نیز به دلیل خشکسالی با کاهش قابل توجهای روبهرو شد که این امر به میزان ذخایر پشت سدها تاثیر زیادی گذاشته و موجب کاهش آن شد. از سویی دیگر کاهش میزان حجم آب رودخانهها، روانآبها و کاهش رهاسازی آب از پشت سدها موجب شد تا حقابه موردنیاز این دریاچه تامین نشود و شاهد کاهش وسعت دریاچه و میزان حجم آب آن شویم. سطح تراز دریاچه ارومیه هماکنون هزار و ۲۷۰ متر و ۶۴ سانتی متر از سطح آبهای آزاد است که نسبت به مدت مشابه پارسال ۶۲ سانتیمتر کاهش یافته است. همچنین وسعت دریاچه ارومیه نیز از ۲ هزار و ۶۲ کیلومتر مربع در سال گذشته به هزار و ۲۶۲ کیلومتر مربع کاهش پیدا کرده است. بهرغم کاهش بارشها، کشاورزان و بهرهبرداران حوضه دریاچه ارومیه همچنان درحال مصرف بیرویه آب بوده و کاهشی در این زمینه رخ نداده است.»
براساس آمار منتشرشده از سوی سایر رسانهها در سال 1400 میزان بارشها در استان از ابتدای سال آبی جاری (اول مهر سال گذشته) تاکنون 279.8 میلیمتر ثبت شده درحالیکه میزان بارش در مدت مشابه سال گذشته آن حدود 381.4 میلیمتر بود. این کاهش در حوضه زاب ۳۰ درصد، حوضه دریاچه ارومیه ۲۵ درصد و حوضه ارس ۲۸ درصد است.
مدیریت کل دفتر مدیریت بهم پیوسته منابع آب خزر و دریاچه ارومیه فروردین امسال اعلام کرد که درحال حاضر تراز آبی دریاچه 1270.28 متر، سطح دریاچه ۱۲۵۱ کیلومتر مربع و معادل 1.63 میلیارد مترمکعب آب وجود دارد، یعنی سطح تراز دریاچه نسبت به سال قبل در همین زمان ۴۹ سانتیمتر کمتر است. کیاست امیریان در گفتوگو با ایلنا اظهار کرده بود: «اگر برنامههای احیا انجام نمیشد قطعا تراز آب دریاچه بهمراتب پایینتر بود و ما با بحران جدی مواجه بودیم اما میزان آبی که باید جبران کند به میزان کافی نیست، اکنون تا تراز اکولوژیک که در بازه 1274.1 پیشبینیشده خیلی فاصله داریم، اما اگر این هدایت آب از سدهای حوضه آبریز و کانیسیب صورت نمیگرفت؛ شرایط از این هم بدتر بود. اصلیترین منبع تامینکننده آب دریاچه بارشهای سالیانه است، سالی که بارشها در سطح میانگین نرمال باشد ورودی آب دریاچه باید نزدیک ۳ میلیارد متر مکعب باشد و به هر میزان که کمتر میشود بارندگی تاثیر خود را میگذارد، بنابراین اگر طرح احیا و انتقال آبی که صورت میگیرد نبود، شرایط بدتر از اکنون میشد. قبل از برنامه احیا هر سال شیب دریاچه نوسان فصلی دارد، در فصل بهار سطح آب بالا رفته و در انتهای تابستان و ابتدای پاییز به حداقل خود میرسد. اگر برنامههای احیا انجام نمیشد دریاچه به سمت خشکی کامل میرفت که با طرح احیا توانستیم اوضاع را کنترل کنیم. اصلیترین موضوع در مورد دریاچه ارومیه این است که میزان منابع آبی کمتر از رقم مصرفشده است اگر بتوانیم نیاز زیستمحیطی دریاچه را تامین کنیم و به تراز مطلوب برسیم باید مراقبت کنیم که دوباره مصرف را اضافه نکنیم، در آن زمان میتوانیم بگوییم اوضاع دریاچه خوب شد، یعنی نباید دوباره کشاورزی و منابع جدید مصرف تعریف کنیم. اگر دریاچه احیا و مصرف مدیریت شود، در شرایطی که ورودی آب به دریاچه ثابت باشد، طبیعتا تغییراتی نخواهیم داشت اما اگر نگاه این باشد که آورد و اوضاع دریاچه خوب شده و باز میتوانیم مصرف را اضافه کنیم دوباره شاهد همین مشکلات امروز خواهیم بود. سناریوی بدبینانه این است که بارندگی روند کاهشی پیدا کند و شاهد بارش برف کمتری باشیم، یعنی بارندگی موثر کمتری اتفاق بیفتد. طبیعتا وقتی ورودی به منابع کم شود در یک بازه زمانی احتمال خشک شدن دریاچه وجود دارد همانگونه که اگر اقدامات احیا را بهطور مستمر ادامه دهیم، احتمال دارد اوضاع دریاچه بهبود پیدا کند. پیشبینی این است که شرایط رو به سختتر شدن میرود و این اوضاع تنها مربوط به دریاچه ارومیه نیست، در همه بخشها باید مدیریت مصرف داشته باشیم، اگر از منابع تجدیدپذیر بیمحابا برداشت کنیم آنچه در بسیاری از دشتها و رودخانههای دائم اتفاق افتاده و تبدیل به رود فصلی شدهاند تکرار خواهد شد. اگر با همان نگاه مصرف را افزایش دهیم و تصور کنیم منابع غیرقابل اتمام هستند، قطعا اتفاقات بدی خواهد افتاد.» امیریان در این گفتوگو معتقد بود اگر برنامههای احیای دریاچه ارومیه نبود قطعا تراز دریاچه ارومیه پایینتر بود. اما خب دیگر امروز تراز دریاچه ارومیه نمیتواند پایینتر بیاید و آنچه که ستاد احیای دریاچه ارومیه در رابطه با بهبود وضعیت این دریاچه وعده داده بود، نتیجهبخش نبود. از جمله این طرحها انتقال آب از سد کانی سیب به این دریاچه است. دقیقا اسفندماه سال گذشته فاز نخست پروژه عظیم تونل ۳۶ کیلومتری انتقال آب از سد کانی سیب به سمت دریاچه ارومیه افتتاح شد. کار اجرایی این خط از سال 94 آغاز و در مدت زمان هشتماه روند ترمیم و رفع مشکل آن پیگیری شد. درنهایت نیز در اسفندماه 1401 با حضور رئیسجمهور افتتاح شد. این طرح که درمجموع برای اجرای آن ۳۵ هزار میلیارد ریال هزینه شده است، آب را از مخزن سد کانی سیب وارد تونل انتقال ۳۶ کیلومتری کرده و پس از آن با ورود به کانال ۱۱ کیلومتری به رودخانه گدار میرساند و پس از طی ۲۸ کیلومتر مسیر این رودخانه وارد پهنه آبی دریاچه ارومیه میشد. در فاز نخست این طرح قرار بود ۳۰۰ میلیون مترمکعب آب بهصورت سالانه وارد دریاچه ارومیه شود. فاز دوم هم طبق گفته مسئولان مربوطه قرار است سال آینده مورد بهرهبرداری قرار گیرد که علیالظاهر با اجرای طرحهای مرتبط، انتقال آب به دریاچه ارومیه تا ۶۰۰ میلیون مترمکعب افزایش خواهد داشت.
وقتی آب انتقالی مسیر عوض میکند
درنهایت اما چه بر سر آب انتقال داده شده به ارومیه آمد؟ حقابه دریاچه ارومیه، پیش از رسیدن به این دریاچه توسط کشاورزان سرقت میشود و از طریق ایجاد کانال در مسیر تونل، بهجای اینکه آب انتقال داده شده به دریاچه برسد درعوض به زمینهای کشاورزی حوضه آبریز ارومیه از این انتقال منتفع میشوند تا اینکه امروز چشم دریاچه ارومیه از انتظار برای آب خشک شد. کشاورزان محلی حتی از پمپهای 6 اینچی برای استفاده از حقابه انتقال داده شده نیز استفاده کرده بودند و مدیرکل حفاظت محیطزیست آذربایجان غربی از کشف 2 موتور پمپ در کنار کانال انتقال آب رودخانه زاب خبر داده بود.
اما قصه کشاورزی و باغها در اطراف دریاچه چیست؟ خطوط بعدی، بخشی از گفتوگوی یکی از اعضای ستاد احیای دریاچه ارومیه است که در گزارشی با عنوان «دست دریاچه نمک نداشت» از همین صفحه در «فرهیختگان» و در مردادماه سال گذشته منتشر شده است. «بحث دریاچه ارومیه موضوعی است که نظیر مسائل و مشکلاتش را در همه حوضههای مشابه دریاچه ارومیه در کشور داریم، یعنی چیز جدیدی نیست، حتی از لحاظ شناخت و آسیبشناسی! اتفاقی که در زایندهرود، هامون و خیلی از حوضههای آبریز ما میافتد در دریاچه ارومیه نیز افتاده است؛ با این تفاوت که اینجا آمپر دارد و چیزی که نشان میدهد واضحتر است. دریاچهای دارید که مجموعه اقدامات و بحثهای مدیریت حوزه شما را این آمپر نشان میدهد و دیگر حوزهها چنین آمپر و وضعیت واضحی ندارند. موضوع دریاچه ارومیه این است که ما برای حوضههای آبریز و مدیریت منابع آب و آمایش سرزمینی و همچنین تنوعزیستی برنامه نداریم. برنامههای توسعه ما هیچ یک پایدار نیستند. ما فکر میکنیم توسعه پایدار یک کلمه و عبارت دوحرفی بوده و عبارت شیکی است که حرف آن را میزنیم و تمام میشود. عدماعتقاد به توسعه پایدار (حداقل با تفسیری که دوستی با محیطزیست را نشان میدهد) دریاچه ارومیه، زایندهرود، هامون، بختگان، گاوخونی و… میشود! یک زمانی دریاچه ارومیه در دهه 70 -دهه 60 را کنار بگذاریم که زمان جنگ بود- دوره ترسالی را تجربه میکرد. بهطوریکه سال 74 تراز دریاچه ارومیه به 1278.2 رسید که بالاترین تراز ثبتشده دریاچه ارومیه است. این دوره ترسالی شروع زنگ خطر و بدبختی در دریاچه ارومیه بود. این ذهنیت بین متولیان آن زمان ایجاد شد که با حوضه پرآبی روبهرو هستیم که هر کاری دلمان خواست در بحث کشاورزی، صنایع، جمعیت و… بارگذاری کنیم. چون دریاچه جلو میآید و زمینهای اطراف را میگیرد. این دریاچه شور است و با این دیدگاه تصمیمگیری کردند. ذهنیتهای توسعهگرا در آن زمان که تعریف علمی و جدی روی بحث توسعه پایدار نبود، دیدگاههای خود را در حوزه دریاچه ارومیه مطرح کردند. یک دفعه شما درنظر بگیرید از 40-30 سال پیش حوضه آبریز دریاچه ارومیه از 150 هکتار به 600 هزار هکتار تبدیل شد که زمینهای آبی دارد. ما در حوضه آبریز دریاچه ارومیه در شرایط عادی 7 میلیارد مترمکعب آبهای سطحی داریم. الان 18 درصد بهطور متوسط کاهش یافته و حدود پنج میلیارد یا 6 میلیارد مترمکعب است. آن زمان نزدیک به چهار میلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه ارومیه میشد. ولی الان مثلا امسال یکمیلیارد مترمکعب آب وارد دریاچه ارومیه میشود. شما میبینید بهیکباره در حوضه آنقدر بارگذاری میکنید و برنامهها را براساس کشاورزی قرار میدهید که فاتحه دریاچه ارومیه خوانده میشود. الگوی کشت زمانی در این استان براساس گونهها و کشت کمآببر مثل انگور بود، اما بهیکباره در یک حوزه محصولی را اشاعه میدهید که مثل چغندر و سیب است و استراتژیک هم نیستند ولی بهطور متوسط مثلا سیب بین 15-10 هزار مترمکعب آب مصرف میکند. آمار دهه 90 نشان میدهد 90 هزار هکتار در حوضه آبریز دریاچه ارومیه باغ سیب داریم. یک محصولی که استراتژیک نیست. یکسال سیب نخوریم و وارد کنیم چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا هم اکثرا سیب دست باغدار میماند. بهطور متوسط یکونیممیلیارد مترمکعب آب مصرف میشود. باغهای دیگر به کنار و محصولات دیگر را درنظر نگیریم. چغندر هم همینطور است. چه لزومی دارد آذربایجانغربی قطب چغندر کشور شود؟ مجوز کارخانه قند هم صادر میکنند. خب با این وضعیت میشود انتظاری جز نابودی دریاچه را داشت؟ وقتی توسعه را در دو، سه آیتم مشخص تعریف میکنید مثلا سدسازی، باغداری، توسعه کشاورزی، آن هم کشاورزیای که کاملا سنتی و قدیمی و نسل اول است، انتظار نداشته باشیم اکوسیستم حساس و شکننده مثل دریاچه ارومیه باقی بماند. مشکل دریاچه ارومیه خیلی ساده است. شما در یک حوضه آبریز آنقدر بارگذاری کردید و معیشت مردم را با موضوعاتی گره زدید که اگر بخواهید این گره را باز کنید کار سختی است. وقتی زندگی مردم را صرفا با کشاورزی در حوضه آبریز گره میزنید این اتفاق میافتد. بهطوری که چهار میلیارد مترمکعب حقابه وارد دریاچه ارومیه نمیشود. حلقه مفقوده احیای دریاچه ارومیه مدیریت حوضه آبریز است. ما فکر میکنیم دریاچه ارومیه فقط خودش میباشد؛ دریاچه ارومیه بهمعنای حوضهآبریز دریاچه ارومیه است. اتفاقی که در دریاچه ارومیه میافتد آینه حوضه بالادست است. در حوضه بالادست چون مدیریت نمیکنیم این اتفاقات در پاییندست میافتد. زمانی دریاچه ارومیه بازمیگردد که بالادست را مدیریت کنید. باید برای کشاورزی برنامه داشته باشید، برای مدیریت منابع آب باید برنامه داشته باشید، خشکسالی است چرا برنامه مدیریتی خشکسالی ندارید؟»
دستهایی بالاتر از تصمیمات فنی و کارشناسی
محمد درویش نیز در گفتوگو با «فرهیختگان» درباره آخرین جزئیات و وضعیت دریاچه ارومیه گفت: «دریاچه ارومیه یک حقابه داشت که آن حقابه تامین شد. یعنی یک کارگروه آمد روی این موضوع کار کرد و حقابه را تعیین کرد و 3 میلیارد و 426 میلیون متر مکعب حقابه سالانه دریاچه ارومیه توسط یک کمیته مشترکی توسط ریاست سازمان محیطزیست و ستاد احیای دریاچه ارومیه تعیین شد. قرار بر این شد که این حقابه توسط سه استان یعنی استانهای آذربایجان شرقی و غربی و کردستان تامین شود. آزادسازی آب از پشت سدها، تغییر کشاورزیهای آببر، طرح انتقال آب زاب و همچنین تصفیه فاضلابهای شهرهای اطراف دریاچه ارومیه و انتقال آن فاضلابها به شبکه ارومیه قسمتی از مصوبات ستاد احیای دریاچه ارومیه بود و قرار بر این شد که این مصوبات اجرایی شود. این مصوبات معروف به مصوبات 27 مادهای است. یکی از آن مصوبات این بود که دریاچه ارومیه وسعت اراضی کشاورزیاش از 320 هزار هکتار در دهه 70 به 680 هزار هکتار رسید و در واقع 360 هزار هکتار بر وسعت اراضی کشاورزی حوضه آبریز دریاچه ارومیه اضافه شد. 99 سد اکنون در حوزه آبریز دریاچه ارومیه فعال است و 6 سد دیگر هم درحال ساخت است که البته وضعیتشان نامشخص است اما فشارهای نمایندگان مجلس بر این است که این سدها به بهرهبرداری برسند. تنها رودخانه حوضه آبخیز دریاچه ارومیه که سد ندارد یعنی رودخانه باراندوز؛ در آنجا هم کانالهای آبی به حدی زیاد است که عملا هیچ آبی در رودخانه برای وارد شدن در دریاچه ارومیه باقی نمیماند. این اتفاقی است که برای دریاچه ارومیه افتاد. قرار بر این بود که صادرات آب مجازی از حوضه آبریز دریاچه ارومیه قطع شود. مثلا چغندرکاری قرار بود محدود شود و چغندر قند دیگر به سمت خراسان نرود. اما کاری که انجام دادند این بود که کارخانه قند مشهد را که بهشدت هم آلاینده بود جمعآوری کردند و همان کارخانه را در حوضه آبریز دریاچه ارومیه مستقر کردند و معاون انسانی سازمان حفاظت محیطزیست، آقای تجریشی که خودش رئیس اجرایی ستاد دریاچه ارومیه بود و بهشدت هم مخالف این ماجرا بود سکوت کرد و اجازه داد این اتفاق بیفتد. یعنی دستهایی بالاتر از مصلحتهای علمی و فنی وجود دارد که اجازه نمیدهند هیچکدام از مصوبات و نظرات علمی و کارشناسی پیاده شود. مدام مسئولان از دستورالعمل 27 مادهای عقبنشینی کردند. آخرین آن اسفند ماه سال گذشته، انتقال آب با حضور رئیسجمهور بود که آقای رئیسی گفت 300 میلیون متر مکعب آب رودخانه زاب به سمت دریاچه ارومیه میآید و این رقم را به 600 متر مکعب در سال افزایش خواهیم داد. خب سوال این است که چرا با وجود اینکه طرح انتقال آب اجرا شد دریاچه اکنون کاملا خشک شده است؟ گزارشهای زیادی درحال انتشار است؛ اینکه آبی که درحال انتقال به سمت دریاچه است، در بین راه مورد استفاده کشاورزان و نهادههای دامی است و عملا اجازه نمیدهند که آب به دریاچه برسد. ما این را هشدار داده بودیم که در این طرح انتقال آب مانند طرح انتقال آب خندگستان و لنجان در فریدونشهر اصفهان، کشاورزان اجازه ورود آب شیرین به دریاچه را نخواهند داد و بحران عمیقتر خواهد شد و خب اکنون هم بحران عمیقتر شده است. تنها 15 درصد از عامل خشک شدن دریاچه ارومیه خشک شدن اقلیم است. 85 درصد آن عامل انسانی است و عامل انسانی هم همان سوءمدیریت است. یک نفر برود ببینید از آن تونلی که درحال انتقال آب است، چرا یک قطره آب نباید وارد دریاچه ارومیه شود. درنهایت این سوال باید مطرح شود که چرا 6 ماه پس از افتتاح خط انتقال توسط رئیسجمهور آب وارد دریاچه نمیشود؟ اگر به هر دلیلی مسئولان میدانند چرا آب به دریاچه نمیرسد چرا اعلام نمیکنند؟ چرا اجازه میدهید وضعیت تشدید شود؟ اگر آب وارد دریاچه ارومیه میشود پس چرا دریاچه درحال خشک شدن است؟ ستاد احیای دریاچه ارومیه به هیچکدام از وعدههایش عمل نکرد و مسئولان سابق ستاد گفتند بزرگترین مانع تحقق اهداف ستاد احیا، استانداران وقت آذربایجان غربی بودند. حالا فکر کنید استاندار وقت آذربایجان غربی شده است مسئول ستاد احیای دریاچه ارومیه، یعنی کسی که هیچ اعتقادی به اجرای آن اهداف ندارد. این خودش علتالعلل است. وقتی کسی را روی ریاست مجموعهای قرار میدهیم که خودش هیچ اعتقادی به آن مجموعه ندارد، معلوم است چنین بلایی سرمان میآید.»
زینب مرزوقی، خبرنگار گروه جامعه، فرهیختگان
مطالبه نجات درياچه اروميه حق مسلم مردم ايران است
اخبار و تصاوير مربوط به درياچه اروميه اين روزها به دليل اينكه در بدترين وضعيت خود بهسر ميبرد، بسيار نگرانكننده و اسفناك است. آرزو ميكردم هرگز در چنين شرايطي ننويسم، اما از آنجا كه بايد با واقعيتها روبهرو شد و انكار آنها هيچ فايدهاي ندارد، با اندكي اظهار اميدواري كه فعلا فصل تابستان است و در پاييز با وجود بارندگيها شايد بتوانيم فرصت شكنندهاي به دست آوريم، مينويسم. اگرچه قبلا هم نوشتهام، اين زخم عطشان و دردناك بر پيكره ايران عزيز علل و عوامل و تاريخچهاي دارد كه سعي ميكنم به اجمال مرور كنم، براي اينكه بتوانيم واقعبينانه با مساله مواجه شويم.
مشكل تغيير اقليم اينك به مشكل همه دنيا تبديل شده و ايران در جغرافياي خشك و نيمه خشك، بيش از قبل متاثر از روند تدريجي كاهش بارندگي و افزايش دما قرار گرفته است. اما متاسفانه درحالي كه همه شواهد مانند روند سي ساله خشكسالي، نابودي تالابها و افزايش گرد و غبار آن را اثبات ميكرد، عدهاي به دنبال انكار اين واقعيت بودند و تعصبات سياسي و وابستگيهاي جناحي آنها مانع از اين شد كه براساس واقعيتها در بخشهاي مختلف اقتصادي و مخصوصا كشاورزي برنامهريزي شود.
تصاوير ماهوارهاي كه از درياچههايي مثل وان يا درياچههاي نزديك داريم، نشان ميدهند كه آنها به چنين وضعيت پرمخاطرهاي گرفتار نشده، ولي در روند خشك شدن قرار گرفتهاند، چراكه خشكي تالابها روندي جهاني است. حتي گفته ميشود كه اكنون از روند تخريب جنگلها در دنيا پيشي گرفته است.
اما اينكه چرا درياچه اروميه به اين وضعيت دچار شده، دلايل مختلفي دارد كه دست روزگار اطلاعات آن را در ذهنم حك كرده است؛ از سال 58 وقتي كه نگراني پدرم، مرحوم دكتر تقي ابتكار را به عنوان رييس وقت سازمان حفاظت محيطزيست از نزديك شاهد و در جريان هشدارها و مكاتباتش قرار ميگرفتم تا وقتي كه سال 76 در راس سازمان حفاظت محيطزيست همه پرونده و سوابق پارك ملي درياچه اروميه را از دبيرخانه خواستم و
در دستور كار قرار دادم. مهمترين هشدارها در سوابق قبلي مربوط به احداث جاده ميانگذر درياچه در سالهاي مسووليت پدر بود. آن زمان احداث اين جاده براي دسترسي سريع استان آذربايجان غربي به مهمات در اوايل دفاع مقدس ضروري تشخيص داده شده بود و يكي از كوههاي اطراف درياچه را به سرعت تخريب و قطعه سنگهاي بسيار بزرگ را با مقدار زيادي خاك در درياچه ميريختند تا بتوانند اين جاده را ايجاد كنند. اين كار در بخش مياني درياچه كه الان جاده وجود دارد، انجام ميشد و ارزيابي كارشناسان و صاحبنظران اين بود كه لطمه جدي به چشمههاي كف درياچه كه احتمال ميدادند منابع تامين آب باشند، وارد شده و همچنين امكان تبادل آب بين قسمت شمالي و جنوبي درياچه را ناممكن ميسازد، درحالي كه چرخش آب و گردش هيدروليكي آن براي ادامه حيات درياچه ضروري بود. بهرغم اين مخالفت اين كار چند سال ادامه يافت، ولي به دليل عدم موفقيت به خاطر اينكه خاكريزيها به تراز درياچه نرسيد، رها شد.
در سال 79 سازمان حفاظت محيطزيست نظر به اينكه درياچه اروميه پارك ملي بود، مطالعاتي را با دعوت از مشاوران داخلي و بينالمللي كه تجربه بررسي وضعيت درياچههاي ديگري مثل آرال را داشتند، انجام داد. اين مطالعه در ابعاد مختلف ازجمله ميزان برداشت آب درياچه صورت گرفت و مجموع نظرات تاييد ميكرد كه اگر نظام مديريت و روش تامين حقابه و حفاظت آن تغيير نكند، درياچه خشك و تبعات سنگيني براي منطقه خواهد داشت. بنابراين از همان سال اعلام هشدار كرديم و اولين تاكيد ما بر ارزيابي زيست محيطي سدهاي منتهي به رودخانههاي درياچه اروميه بود كه به طور قطع بر ورودي آب به درياچه تاثير ميگذاشت. ولي متاسفانه بخشهاي ذيربط به خصوص استاني تا مدتي اين واقعيت را انكار ميكردند. حتي مانع از رسيدن اطلاعات درست به سازمان حفاظت محيطزيست ميشدند.
پيگيريها و بازديدهاي مكرر منتهي به تشكيل كارگروه استاني درياچه اروميه در سال 82 با حضور نماينده وزارتخانههاي نيرو، جهاد كشاورزي و سازمان حفاظت محيطزيست شد و قرار شد اين جلسات يك كارگروه ملي متناظر هم داشته باشد. جمعبنديها را نيز در دولت، شوراي عالي محيطزيست و حتي بخشهاي مختلف ذيربط ارايه داديم. ولي متاسفانه با تغيير دولت اصلاحات در سال 84 عملا كار متوقف شد و هيچ برنامهاي براي مهار رشد بيرويه بخش كشاورزي، اصلاح الگوي كشت و توقف برداشت از حقابه رودخانهها به اجرا در نيامد.
علاوه بر اينها همزمان فشار براي تكميل جاده ميانگذر كه از چند سال قبل مجددا آغاز شده، ولي سازمان تا پايان دوره اصلاحات اجازه آن را نداد، بيشتر شد. يكي از محورهاي اصلي امكان كسب مجوز براي تكميل اين جاده از نظر سازمان حفاظت محيطزيست اين بود كه هر جادهاي بخواهد احداث شود نبايد گردش آب داخل درياچه را مختل كند.
در دولت نهم متاسفانه تكميل جاده بدون درنظر گرفتن اين اصل مهم و نظارت لازم انجام شد. ساير برنامهها هم تا سال 92 متوقف ماند. البته به خاطر هشدارهاي زياد چند جلسه در دولت دهم براي درياچه اروميه تشكيل شد، ولي اقدام عملي صورت نگرفت و هر سال وضعيت درياچه بحرانيتر شد. به طوري كه تعداد سدهاي اطراف درياچه اروميه از مرز 100 سد گذشت و بدون توجه به اخطارها و هشدارها، رشد بيرويه باغات و زمينهاي كشاورزي به 450 هزار هكتار رسيد.
به همين علت اولين مصوبه دولت تدبير و اميد در سال 92 تشكيل ستاد و برنامه براي «احياي درياچه اروميه» و اولين سفر استاني من نيز به همراه آقاي دكتر چيتچيان وزير نيرو براي بازديد از درياچه اروميه بود. بلافاصله كار علمي با كمك دانشگاههاي داخل، هم در سطح استان و هم در سطح ملي و نيز بينالمللي آغاز شد و با انتخاب گروههاي مطالعاتي براي ارزيابي گزينهها و اقدامات لازم و تدوين يك برنامه براي احياي درياچه ظرف حدود شش ماه صورت گرفت. به طوري كه تقسيم كار دستگاههاي مختلف تعيين و اعتبارات لازم مشخص شد و سازمان حفاظت محيطزيست نيز در كنار ستاد احياي درياچه اروميه در اين اقدام بزرگ ملي مشاركت ميكرد. با اجراي همين برنامه و پيگيريهاي جدي دولت بهرغم مشكلات ناشي از تغيير اقليم و تحريمها و سختي مقابله با چاههاي غيرمجاز، روند خشكي تدريجا متوقف و حتي در سالهاي 95 الي 99 وضعيت براساس تصاوير ماهوارهاي -و نه ادعاي ما- بهتر شد. اين درحالي بود كه برخي اقدامات براي احيا هنوز به نتيجه نرسيده بود، ازجمله اصلاح الگوي كشت و آبياري محصولات كشاورزي اطراف درياچه تا ميزان 40درصد كاهش مصرف آب كه مورد تاكيد سازمان حفاظت محيطزيست بود و متاسفانه با مقاومت كشاورزان روبهرو ميشد، به همين خاطر سازمان حفاظت محيطزيست طرحهاي ترويجي و تشويقي را در اين منطقه دنبال ميكرد كه شاخصترين آن جلب همكاري كشور ژاپن براي برنامههاي آموزشي بود. اين طرح در اولين مرحله منجر به آموزش اهالي 110 روستاي همجوار كه نقش زيادي در برداشت آب رودخانههاي منتهي به درياچه داشتند، شد. همچنين طرحي براي آموزش زنان روستايي با همكاري وزارت جهاد كشاورزي در تعدادي از روستاها به اجرا درآمد كه بر لزوم اصلاح الگوي كشت و آبياري استوار بود. اين برنامهها نتايج خوبي داشت كه استمرار آنها ميتوانست به بهبود وضعيت كمك كند. مانند اصرار سازمان حفاظت محيطزيست بر اجراي نتايج ارزيابي و كاهش پيامدهاي ناشي از احداث جاده ميانگذر كه سبب شد وزارت راه مكلف به اصلاحاتي در آن شود و اگرچه نظر كارشناسان تحقق نيافته ولي اقداماتي صورت گرفت كه بايد دنبال شود.
متاسفانه براساس آخرين هشدارهاي صاحبنظران، برخي كارها در دو سال اخير متوقف و يا با تاخير بسيار زياد انجام شده است. ازجمله اينكه در سالهاي 1401 و 1402 هيچ اعتباري برعكس سالهاي قبل براي درياچه اروميه تصويب يا تامين نشده است. همچنين حقابه درياچه كسري دو ميليارد مترمكعبي نسبت به نياز سالانه دارد و باعث شده وضعيت آن نسبت به زمان شروع كار دولت سيزدهم يك متر كاهش تراز نشان دهد؛ اين به معني كاهش ناگهاني 76درصدي سهم درياچه در سال جاري نسبت به بلندمدت است. اين موارد سبب شده كه عملكرد اين دوره دو ساله بدترين عملكرد دو سالانه كل ادوار از سال 1380 بهشمار بيايد. به طور مثال اگرچه نسبت به انتقال آب از زاب انتقاداتي وجود دارد، ولي همين طرح نيز كه با پيشرفت 94درصدي به اين دولت تحويل داده شد، با 18 ماه تاخير به افتتاح رسيد.
به هر حال براي درياچه اروميه مرثيه نخوانيم و بدانيم نبايد از اجراي دقيق مصوبات ستاد احياي درياچه اروميه، اصلاح الگوي كشت و آبياري، تامين حقابه درياچه اروميه توسط سدهاي اطراف و نيز اصلاح فني جاده ميانگذر درياچه اروميه كوتاه بياييم. مطالبه نجات درياچه اروميه حق مسلم مردم ايران است. اقدام و عمل بخواهيم. برنامهها مشخص و در دورهاي نتيجه داده است. فقط بايد دولت آن را اجرا كند. در غير اين صورت با خشك شدن درياچه اروميه زندگي و سلامت ميليونها نفر ساكنين شمال شرق كشور در اثر اين پديده فاجعهاي خواهد بود كه هزينههاي اجتماعي و اقتصادي آن با بودجهاي كه اكنون بايد تخصيص داد قابل مقايسه نيست.
معصومه ابتکار/روزتامه اعتماد ۱۹ مرداد
شرايط درياچه ارومیه همچنان بحراني است
ارغواني غمگين
«بگذاريد خاطرهاي كوتاه از سفر اخيرم به اروميه بگويم: داشتم ميرفتم اروميه، خلبان اعلام كرد تا چند دقيقه ديگر از روي درياچه زيباي اروميه عبور خواهيم كرد. گفت رنگ زيباي ارغواني آن مثل نگيني از اين ارتفاع قابل مشاهده است. با خودم گفتم: ارغواني غمگين، چون نشان از خشك شدن درياچه دارد»؛ اين جملات را «مهديه پورشاد» زني فعال در حوزه محيط زيست و توسعه مناطق كمبرخوردار ايران و كشورهايي مانند افغانستان و تاجيكستان در خلال اصلاح و تاييد گفتوگويي درباره شرايط كنوني درياچه به خبرنگار «اعتماد» ميگويد و ناخواسته تيتر مناسب اين گزارش را هم پيشنهاد ميدهد؛ «ارغواني غمگين» توصيفي مناسب از شرايط كنوني باتلاقي است كه روزگاري زنده بود و سرزندگياش زندگي چند ميليون انسان، گياه و پرنده را جان ميداد اما اين روزها خود آخرين نفسهايش را ميكشد؛ مرگي كه اواخر تيتر امسال در گزارش «اعتماد» با تيتر «مرگ درياچه فرا ميرسد؟» هشدار داده شد و اگرچه نخست با واكنش تند مسوولان مرتبط روبرو شد اما حالا در سخنان همين مسوولان نه تنها تاييد آن ديده ميشود كه حتي با ادبياتي تندتر، از خشك شدن درياچه و اميد به بارشهاي پاييزي سخن ميگويند. اطلاعات آن گزارش كه نتايج پژوهشي منتشر شده در دانشگاه صنتعي شريف بود به طور خلاصه ميگفت «تراز درياچه اروميه در 13 خرداد 1402، كمترين تراز ثبت شده در اين روز براي درياچه اروميه از سال 1343 تاكنون بوده است و حالا حجم آب از سال ۹۴ هم كمتر شده است.» سال ۹۴ همان سالي كه شرايط درياچه به بحران رسيد و در همان موقع نگراني عمومي چه در بين مردم و چه در ميان مسوولان افزايش يافته و پس از آن اقداماتي براي مقابله با اين مرگ صورت گرفت و حالا پس از گذشت حدود ۸ سال و صرف هزينههاي فراوان، بار ديگر به آن سال و حتي شرايط بحرانيتر از آن رسيد. مهمترين ريه و زيستگاه تنفسي شمال غرب ايران حالا دقيقا چه شرايطي دارد و چه كاري ميتوان براي پيشگيري از مرگ اين درياچه ارغواني و آغاز چندين بحران اجتماعي و زيستمحيطي انجام داد؟ نخست اما ببينیم شرايط كنوني با آمار و ارقام دقيقا چگونه است و مسوولان مرتبط چه در ذهن دارند؟
درياچه ارغواني چشمبهراه بارشهاي پاييزي
تراز درياچه به پايينترين عدد در ۶۰سال گذشته رسيده و سطح و حجم آن هم از سال ۹۴ بحرانيتر است؛ اين خلاصه شرايط كنوني است كه به روايت «عيسي كلانتري» رييس پيشين سازمان محيطزيست ايران نسبت به دو سال گذشته حالا «ارتفاع درياچه ۹۷ سانتيمتر پايين آمده و حجم آن از ۳/۹۳ ميليارد مترمكعب به ۷۰۰ ميليون مترمكعب آب رسيده است.» كلانتري كه از سال ۱۳۹۲ تا اواخر تير پارسال مدير اجرايي ستاد احياي درياچه اروميه هم بود و از نگاه گروهي از مردم خود يكي از متهمان شرايط كنوني است، پيشتر درباره سطح كنوني آب درياچه هم به «اعتماد» گفته بود كه «سطح آب درياچه دو سال پيش در همين موقع ۳۱۰۰ كيلومتر مربع بوده و الان به۹۲۰ كيلومترمربع رسيده است؛ يعني با اين حساب تا پايان تابستان در درياچه آبي نخواهد بود و درياچه احتمالا تبديل به باتلاق خواهد شد.» تاييد اين اعداد را حالا ميتوان در سخنان مسوولان مرتبط هم پيدا كرد؛ همين دو روز معاون محيط زيست دريايي حفاظت محيط زيست رسما اعلام كرد كه «ممكن است شرايط درياچه اروميه تا پاييز از اين هم بدتر شود اما از اواسط پاييز بارندگيها مجددا آغاز ميشود و در نتيجه درياچه خشك نخواهد شد.» مجتبي ذوالجودي كه با تسنيم سخن ميگفت، ضمن تاييد شرايط بحراني كنوني، راهكارحفظ درياچه را بارشهاي پاييزي اعلام كرد و اين درحالي است كه پيشبينيهاي هواشناسي ميگويد بارش در سال پيشرو هم شرايط چندان مساعدي نخواهد داشت. او درباره اقدامات صورتگرفته در سال گذشته هم دادههاي مهمي را مطرح كرد و گفت: «آبگيري درياچه اروميه در سال آبي جاري مجموعا ۸۵۰ ميليون مترمكعب بوده كه حدود ۱۶۰ ميليون مترمكعب آن از سد كانيسيب، ۳۶۹ ميليون مترمكعب از سدهاي داخل حوضه آبريز درياچه اروميه، به ويژه سد شهيد كاظمي بوكان رهاسازي شده است. امسال گرماي بسيار شديدي را تجربه ميكنيم و افزايش شديد تبخير باعث شده است بر اساس آمار وزارت نيرو از ۱۰ خرداد تاكنون تراز درياچه اروميه حدود ۲۴ سانتيمتر كاهش پيدا كند، هفتههاي گذشته تبخير بسيار زياد شده بود و اين كاهش تراز را رقم زد.» توضيحات ذوالجودي درباره حجم كنوني درياچه اما به نظر با نتايج پژوهشها و واقعيت كمي متفاوت است: «درياچه اروميه هنوز حدود ۹۶۰ ميليون مترمكعب آب دارد و اين مقدار آب در ۴۰۸ كيلومتر از مساحت درياچه وجود دارد لذا اين اميد را داريم كه درياچه به شرايط خوبي بازگردد. تبخير در اين تابستان بسيار شديد است و ممكن است شرايط درياچه تا پاييز از اين هم بدتر شود اما از اواسط پاييز بارندگيها مجددا آغاز ميشود، تبخير كاهش پيدا ميكند و درياچه مجددا آبگيري ميشود، در نتيجه درياچه خشك نخواهد شد.» ۹۶۰ ميليون مترمكعب حجم آب درياچه اما خوشبينانه است و آمار و اطلاعات چندين پژوهش كه پيشتر در اختيار «اعتماد» قرار گرفته و يكي از آنها همين پژوهش انجام شده در دانشگاه شريف است، ميگويد كه حجم درياچه در شرايط كنوني نزديك به ۷۰۰ ميليون مترمعكب است اما حتي اگر اين عدد را هم بپذيريم همچنان با حداقل حجم درياچه براي زندگي ساده درياچه فاصله زياد است. ذوالجودي در همين مصاحبه اما شرايط بحراني درياچه اروميه را پذيرفت و گفت: «هيچكس منكر بحران درياچه اروميه نيست و بايد به اين بحران پرداخته شود، اما جملاتي مانند مرگ درياچه اروميه كه مطرح ميشود به هيچ وجه درست نيست؛ ما در حال پشت سر گذاشتن يك تابستان خشك هستيم و به همين دليل است كه تصاوير ماهوارهاي درياچه نيز نگرانكننده هستند اما با عبور از اين تابستان سخت، درياچه اروميه جان دوبارهاي ميگيرد. پيشبينيهاي بلندمدت اقليمي كه البته تا ۶۵ درصد درست هستند، نيز پيشبيني ميكند كه بارندگي در حوضه آبخيز درياچه اروميه افزايش پيدا خواهد كرد.» او درپايان اشارهاي به مرگ تالابها و درياچهها در ديگر نقاط دنيا هم داشت و در تاييد طبيعي بودن اين بحران در همين مصاحبه تازه خود هم گفت: «اوضاع نابهسامان تالابها تنها مربوط به كشور ما نيست، اين شرايط متوجه همه دنياست و بسياري از تالابها در كشورهاي مختلف جهان شرايطي مشابه با درياچه اروميه را تجربه ميكنند. بين سالهاي ۱۹۷۰ تا ۲۰۱۵، ۳۶ درصد تالابهاي جهان از بين رفته است و از سال ۱۹۰۰ تاكنون بالغ بر ۷۰ درصد تالابهاي دنيا از بين رفته است يا روند نابودي آنها تسريع شده است.» به نظر ميآيد اعلام اين اعداد از سوي معاون محيط زيست دريايي حفاظت محيط زيست با اين هدف بوده كه مرگ درياچه را طبيعي يا نتيجه تغييرات اقليمي جلوه بدهد اما نظر بعضي از كارشناسان با اين توضيحات متفاوت است و آنها ميگويند كه مديريت هم در شكلگيري يا تداوم اين بحران نقش برجسته داشته است.
باز شدن آب پشت تمام سدها راه چاره است؟
با همه اين اوصاف اما راهكار عملي براي پيشگيري از مرگ درياچه و شكلگيري بحرانهاي زيستمحيطي و اجتماعي در شمال غرب كشور چيست؟ در برخي از تحيلها و راهكارها به بازكردن آب سدها اشاره ميشود اما بررسي آمار و اطلاعات موجود به ما ميگويد كه اين موضوع نميتواند راه چاره باشد. بررسيهاي «اعتماد» نشان ميدهد كه بر اساس آخرين آمار وزارت نيرو كه مربوط به ۱۴ مرداد همين امسال است دخيره ۱۳ سد موجود در حوضه آبريز درياچه اروميه ۷۱۶ ميليون مترمكعب است است. براساس توضيحات رسمي كه از سوي مسوولان سازمان محيط زيست هم دراين مدت منتشر شده و در بالا هم به يكي از آنها اشاره شده، درياچه در حال حاضر كمتر از يك ميليارد مترمكعب آب دارد و اگر همه اين سدها باز شوند و آب آنها به سمت درياچه رهاسازي شود و در مسير هم هيچ برداشتي از آنها صورت نگيرد، در بهترين حالت حجم آب درياچه به حدود يك ميليارد و ۶۰۰ ميليون مترمكعب ميرسد. اين بررسي با لحاظ كردن فرض محالي است كه همه آب پشت سدها بدون هرگونه سيل و بحران به درياچه اروميه برسد كه فرض محال و امكانناپذيري است اما آيا اگر رخ بدهد، چاره بحران كنوني است؟ دادههاي پايه درباره حداقل آب درياچه براي زنده خواندن آن به اين صورت است كه براي رسيدن درياچه به تراز اكولوژيك، بايد حدود ۳/۵ ميليارد مترمكعب سالانه آب به آن وارد شود و ذخيره درياچه هم به حدود ۳۲ ميلياردمتر مكعب برسد كه يك بررسي ساده به ما ميگويد حتي رهاسازي تمام سدها هم چاره كار نيست.
راهكار در چاههاي كشاورزي است؟
اگر رهاسازي آب پشت تمام سدها كمكي به احياي درياچه نميكند پس راهكار در چيست؟ به نظر ميآيد نگاه كارشناسان و همچنين آمار و ارقام موجود بر يك راه و يك مسير تمركز دارد و آن هم كشاورزي و آن همه چاههای مجاز يا غيرمجاز است. باورنكردني است اما همين الان و به روايت آمار رسمي بيش از ۶۰ هزار چاه مجاز و غيرمجاز آب سفرههاي زيرزميني اطراف درياچه را ميمكد و در اختيار كشاورزي قرار ميدهد. اين چاهها اما همه ماجرا نيست و حتي در همين سالهاي رو به مرگ درياچه، ميزان كشاورزي و آبي كه استفاده ميكنند هم افزايش يافته است. به عنوان مثال معاون سازمان محيط زيست در همين مصاحبه تازه خود در اين باره اعداد مهمي را مطرح كرد. او گفت: «از سال ۱۳۷۷ كه بحران درياچه اروميه شروع شد تا سال ۱۳۹۸، در حوضه آبخيز اروميه حدود ۱۴۰ هزار هكتار افزايش سطح زيركشت داشتهايم! بر اساس اعلام وزارت جهاد كشاورزي مصرف آب بهازاي هر هكتار ۱۰ هزار مترمكعب است و در نتيجه سالانه ۱.۴ ميليارد مترمكعب فقط مصرف آب حوزه كشاورزي بوده است كه اين آب از حقابه درياچه اروميه كم شده و به كشاورزي اختصاص داده شده است. از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۸ نيز با وجود اينكه بحران اروميه براي همه آشكار شده بود باز هم ۴۷ هزار هكتار افزايش سطح كشت داشتيم! و متوسط مصرف آب در اين ۴ سال ۴۷۰ ميليون مترمكعب بوده كه از درياچه اروميه پرداخت شده است.» اين آمار به خوبي شرايط بحراني و راهكار موجود براي احياي درياچه را نشان ميدهد و به نظر ميآيد همه راهها از دل زمينهاي كشاورزي و آن همه چاههای مجاز و غيرمجاز ميگذرد.
همين دو روز پيش استاندار آذربايجان غربي كه در دولت جديد رييس ستاد احياي درياچه يا همان كارگروه ملي نجات درياچه اروميه هم شده در اين باره توضيحات تازهاي مطرح كرد و مدعي شد كه دولت دراين زمینه كمكاري نداشته است. بخش مهم سخنان «محمدصادق معتمديان» اما اشارهاش به بودجه تازه و مسيري كه قرار است اين بودجه خرج شود، است: «براي سال جديد ۲ هزار و۳۰۰ ميليارد تومان اعتبار براي احياي درياچه اروميه اختصاص يافته كه تغيير الگوي كشت در حوضه آبريز درياچه اروميه به صورت عملياتي در دستور كار بوده و موفقيت آن نيازمند همراهي مردم است.» به نظر ميآيد اگر چه در يك دهه گذشته پيكان تمام انتقادات و راهحلها به سمت كشاورزي و كنترل آب اين حوزه بود اما حالا قرار است اين مسير جديتر و دقيقتر دنبال شود و بودجههاي تازه در اين مسير صرف شود.
پيش از رسيدن درياچه به تراز اكولوژيك آب ورودي تنها قنديل نمكي ميسازد
«مهديه پورشاد» مديرعامل انجمن انسان و زيست پايدار و تسهيلگر اقتصادي و اجتماعي هم در گفتوگو با «اعتماد» شرايط بحراني درياچه را تاييد ميكند و درباره ريشههاي رسيدن به چنين شرايطي و راهحل موجود توضيحاتي ارايه ميكند. او كه سابقه ربعقرن فعاليت و تسهيلگري در مناطق كمبرخوردار ايران را دارد، درباره شرايط كنوني اين زيستبوم شمال غرب كشور ميگويد: «بله شواهد و قرائن اين موضوع را نشان ميدهد و كاملا درست است كه شرايط درياچه بحراني است.» يك پرسش اساسي در اين باره اما دليل رسيدن درياچهاي با عمر چندينهزار سال به شرايط كنوني است؟ چه شد كه درياچه اروميه به چنين باتلاقي تبديل شد؟ پورشاد در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «بايد بگوييم كه چه كارهايي ميشد انجام داد و انجام نشد تا درياچه به چنين شرايطي نرسد؛ يكي از مسائلي كه دراين سالها به آن بيتوجهي شد، تراز اكولوژيكي درياچه است. تزار اكولوژيك درياچه مشخص است و در يك مقياس و عمقي بايد آب درياچه بالا بياید كه بگوييم به تراز اكولوژيكي رسيده و تا زماني كه آب درياچه به اين تراز نرسد، نميشود گفت كه آب درياچه بيشتر شده است. همه آمارهايی كه منتشر ميكردند و ميگفتند آب درياچه بالا آمده نادرست بود، چون تا آب درياچه به تراز اكولوژيك نرسد هر كدام از اين اطلاعات نادرست است.» او درباره اين موضوع و شعارهايي كه در سالهاي گذشته مبني بر احياكردن درياچه مطرح ميشد، هم ميگويد: «درياچه اروميه در بلندمدت عمقش را از دست داده و هيچ اقدامي براي بازگشت عمق درياچه به حالت اوليه انجام نشده است؛ وقتي آب وارد درياچه ميشود بهطور طبيعي، نمك در آب شروع به حل شدن ميكند، اينقدر اين نمك در آب حل ميشو تا به حالت اشباع و فوق اشباع برسد و بعد نمك از كف درياچه شروع به قنديل بستن ميكند، در واقع بدون در نظر گرفتن اين موضوع، وقتي كه آب وارد درياچه ميشد عملا داشتند عمق درياچه را از بين ميبردند.» به عبارت ساده، اين نظريه كه كارشناسان ديگري هم در سالهاي گذشت آن را به اشكال مختلف مطرح كردند، ميگويد كه تا پيش از رسيدن درياچه به تراز اكولوژيك هرگونه اضافهكردن آب به درياچه اثر عكس خواهد داشت. اين فعال محيطزيست درباره اين بحث هم ادامه ميدهد: «پس اين افزايش آب درياچه در اين سالها عملا كمكي نكرد، چرا؟ چون ابتدا بايد درياچه به تراز اكولوژيكش ميرسيد كه نمك به حالت اشباع يا فوقاشباع نرسد. وقتي درياچه به تراز اكولوژيك نرسد اين مقدار آب كمكي نميكند و تنها عمق درياچه را از آن می گیرد؛ يعني نمك در آب حل ميشود و فرآيندي مثل ساخت نبات رخ ميدهد و بعد هم نمك قنديل ميبندد. اين اتفاق براي درياچه رخ داد. جداي از اين موضوع مرطوب نگه داشتن سطح وسيعي از درياچه نيز در نظر مجريان احياي درياچه اروميه، براي مقابله با گرد و غبار نمكي موثر باشد» در كنار بحث تراز، پورشاد به مشاركت مردمي و نحوه كمكگرفتن از اين ظرفيت در منطقه هم اشاره ميكند و معتقد است كه درباره درياچه اروميه از اين توان به شكل مطلوب استفاده نشد: «اينها كارهايي است كه بايد پيشتر انجام شود؛ اينكه ورود آب به گونهاي باشد كه تراز به بالاتر از تراز اكولوژيك برسد. مرحله بعد هم ورود مردم و كمكگرفتن از پتانسيل كار و مشاركت مردمي است. در اين زمينه ما تجربه داريم و توانستيم برخي تالابهاي اقماري درياچه اروميه را با مشاركتهاي مردمي وسازمانهاي مردم نهاد محلي زنده كنيم. مثل سيران گلي، سولدوز گلي يا تالاب درنا؛ اينها تالابهايي است كه با مشاركتهاي مردمي و كمك سازمانهاي محلي رخ داد و هنوز هم آب دارند. از سوي ديگر امنيتي شدن مطالبات مردمي در خصوص احيای درياچه اروميه شرايط درياچه را بحرانیتر از قبل نمود. برچسب امنيتي در حوزه فعاليتهاي زيستمحيطي نه تنها درياچه اروميه بلكه ساير تالابها و اكوسيستمهاي حساس كشور را وارد بحرانهاي جدي نموده است. دولت و حاكميت بايد تصميم بگيرد و اين انگهاي امنيتي درباره فعاليتهاي زيستمحيطي و اكوسيستمهاي حساس كشور شامل درياچهها و تالابها و فعاليتهاي محيطزيستي را بردارد.» با همه اين اوصاف و در شرايط كنوني اما چه راهحلي وجود دارد؟ آيا ميتوان همچنان اميدوار بود كه درياچه اروميه امكان احيا و زندگي دوباره پيدا كند؟ اين فعال حوزه محيط زيست در پاسخ به اين پرسش هم ميگويد: «از نظر من و براساس اطلاعاتي كه در دسترس دارم بايد نمك درياچه برداشت شود و درياچه به عمق سابق خود برسد. ممكن است كه اگر نمك برداشته شود توفان نمكي ايجاد شود، درحاليكه اين شرايط الان هم هست و راهحل علمي هم دارد كه ميشود نمك را برداشت بدون اينكه توفان نمكي ايجاد شود. برداشت نمك به تنهايي ميتواند اشتغال محلي ايجاد كند. فرآيند تصفيه نمك ميتواند هم شغل و كار ايجاد كند و هم براي مصارف مختلف مورداستفاده قرار گيرد. در اين بين و درفرآيند برداشت نمك بايد تامين حقابه درياچه را هم فراهم كنند. يا نه، اينكه بپذيرند كه مساحت سابق درياچه برنميگردد و اطلاعات درست به جامعه بدهند و اين مفيدتر از آمار و اطلاعات نادرست است. شايد روش درست اين است كه يك سطحي از درياچه را به عمق مناسب برسانند و حق آبه اين مساحت جديد را بهطور قطعي تامين نمايند. سپس در بلندمدت برنامهريزي معيشتهاي جايگزين با سرمايهگذاريهاي مطمئن و تضمين بازار، براي جلوگيري از مهاجرت (اقليمي) انجام و سال به سال نيز به مساحت درياچه براي احيا كامل آن اضافه شود.»
محمد باقرزاده/ روزنامه اعتماد